Everyday or every day?

Hi. I'm Adam. Welcome back to www.engvid.com . Today I have a very simple lesson for you.

سلام. من آدام هستم. به www.engvid.com بازگردید. امروز یک درس بسیار ساده برای شما دارم.

We're going to look at the difference between the word "every day" and "everyday".

ما قصد داریم تفاوت بین کلمه "هر روز" و "هر روز" را بررسی کنیم.

Some of you might not realize that there's a difference between these two things. "Every

ممکن است برخی از شما متوجه نباشید که بین این دو چیز تفاوت وجود دارد. "هر

day" -- you use it all the time, you use it every day, I think. You use it talking about

روز" -- فکر می کنم شما همیشه از آن استفاده می کنید، هر روز از آن استفاده می کنید. شما از آن برای صحبت در مورد

habits and things you do on a regular basis. For example, "I brush my teeth every day."

عادات و کارهایی که به طور منظم انجام می دهید استفاده می کنید. به عنوان مثال، "من هر روز دندان هایم را مسواک می زنم."

"You go to school every day", or "You go to work every day, except weekends maybe."

«شما هر روز به مدرسه می‌روید»، یا «شما هر روز سر کار می‌روید، شاید به جز آخر هفته‌ها».

"Every day" is an adverb of frequency; it talks about how often you do something. Monday,

«هر روز» قید فراوانی است. در مورد اینکه چند وقت یکبار کاری را انجام می دهید صحبت می کند. دوشنبه،

Tuesday, Wednesday, Thursday, every day.

سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، هر روز.

"Everyday" on the other hand is an adjective. It has a completely different meaning than

«هر روز» از سوی دیگر یک صفت است. معنایی کاملاً متفاوت با

"every day". First, let's look at the sound of these two words. "Every day"; you pronounce

"هر روز" دارد. ابتدا به صدای این دو کلمه نگاه می کنیم. "هر روز"؛ شما

both syllables of the words: "every day", and there's a little bit of a pause in between.

هر دو هجای کلمات را تلفظ می کنید: "هر روز"، و در این بین کمی مکث وجود دارد.

"Everyday", on the other hand, you stress only the first syllable and the second one sort

از طرف دیگر، شما فقط روی هجای اول تاکید می کنید و هجای دوم به نوعی

of dives in.

"Everyday": what does it mean? It means something that is common, like you see it all the time;

شیرجه می زند. یعنی چیزی که رایج است، مثل اینکه همیشه آن را می بینید.

it's not unusual. I'll write that down, as well.

این غیر معمول نیست. من آن را نیز می نویسم.

Or something that is a little bit unexciting,

یا چیزی که کمی غیر هیجان انگیز است

basically, is what we mean. Sometimes, we just talk about something that is casual.

، اساساً منظور ما است. گاهی اوقات، ما فقط در مورد چیزی صحبت می کنیم که اتفاقی است.

Here you have the two things: "every day" -- how often, "everyday" -- you're describing

در اینجا شما دو چیز دارید: "هر روز" -- هر چند وقت یکبار، "هر روز" -- شما دارید

something, something that's very common. For example you're walking on the street, you

چیزی را توصیف می کنید، چیزی که بسیار رایج است. مثلاً در خیابان راه می‌روید،

see a man with a very, very bright pink jacket and tights. Is this an "everyday" sight? No,

مردی را می‌بینید که یک کت صورتی بسیار روشن و جوراب شلواری دارد. آیا این یک منظره "روزمره" است؟ نه

it's not. You don't see this "every day". It's very, very unusual; very, very strange.

اینطور نیست. شما این "هر روز" را نمی بینید. خیلی خیلی غیرعادی است. خیلی خیلی عجیب

It's not an everyday sight. It's not a common sight. Let's look at a few examples; we'll

این یک منظره روزمره نیست. این یک منظره معمولی نیست. بیایید به چند نمونه نگاه کنیم؛ ما

understand this a little bit better.

این را کمی بهتر درک خواهیم کرد.

Okay. Let's look at a couple of examples. "Alex thought he found a diamond ring on the

باشه. بیایید به چند نمونه نگاه کنیم. الکس فکر کرد که یک حلقه الماس در

street." He's walking on the street, he sees something shiny, picks it up. Wow. A diamond

خیابان پیدا کرده است. او در خیابان راه می رود، چیزی براق می بیند ، آن را برمی دارد. وای. یک

ring. Lots of money, right? "It turned out to be" means he found out later, "that it

حلقه الماس پول زیاد، درست است؟ « معلوم شد» یعنی بعداً فهمید «

was ________ glass stone." It wasn't a diamond, just plain glass.

سنگ شیشه ای ________ بوده است». این یک الماس نبود، فقط یک لیوان ساده بود.

If you thought "everyday", you're right.

اگر فکر می کنید "هر روز"، درست می گویید.

What does "everyday" mean? Just not unusual, common, glass stone. You see

"هر روز" به چه معناست؟ فقط غیر معمول، معمولی، سنگ شیشه ای. شما

these all the time. Another thing I could put here is this expression, 'run of the mill'.

همیشه اینها را می بینید. چیز دیگری که می‌توانم اینجا بگذارم این عبارت است، "run of the mill".

'Run of the mill' is an idiom; it means plain, not very unusual, nothing special about it;

"Run of the Mill" یک اصطلاح است. این به معنای ساده، نه خیلی غیرعادی، هیچ چیز خاصی در مورد آن است.

everyday. This is the adjective to describe the glass stone.

هر روز. این صفت برای توصیف سنگ شیشه است.

Let's look at another example. "I read the newspaper ________, but it's mostly filled

بیایید به مثال دیگری نگاه کنیم. "من روزنامه ________ را خواندم، اما بیشتر مملو از

with ________ stories about politicians and the economy." When do I read the newspaper?

داستان های ________ درباره سیاستمداران و اقتصاد است." چه زمانی روزنامه بخوانم؟

I read the newspaper "every day". Monday I read the newspaper, Tuesday I read the newspaper,

روزنامه را «هر روز» می خوانم. دوشنبه روزنامه می خوانم، سه شنبه روزنامه می خوانم،

Wednesday, Thursday, Friday, Saturday, and so on. "But it's mostly filled with..." I

چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه، شنبه و غیره. من روزنامه را خواندم: «اما بیشتر با... پر شده است

read the paper, but why? I don't know why. I don't like reading the newspaper; it's always

، اما چرا؟ نمی دانم چرا. من روزنامه خواندن را دوست ندارم.

the same stories. A politician did this, a politician said that. Or the economy: The

همیشه همین داستان هاست یک سیاستمدار این کار را کرد، یک سیاستمدار آن را گفت. یا اقتصاد:

economy is good. The economy is bad. The economy's good. The economy's bad; but it's the same

اقتصاد خوب است. اقتصاد بد است. اقتصاد خوبه اقتصاد بد است. اما همیشه همین

stories all the time. It's very boring after a while. They're just "everyday" stories.

داستان هاست بعد از مدتی خیلی خسته کننده است. آنها فقط داستان های "روزمره" هستند.

They're nothing special.

اونا چیز خاصی ندارن

Usually, newspapers... how do they make their money? They write very sensational stories,

معمولا روزنامه ها ... چگونه پول خود را در می آورند؟ آنها داستان های بسیار هیجان انگیز، داستان های

very crazy stories, very unusual stories. These days, especially think about America,

بسیار دیوانه کننده، داستان های بسیار غیر معمول می نویسند. این روزها، مخصوصاً به آمریکا

the elections, etc., all we hear about is Mitt Romney, Obama, Mitt Romney, Obama, Mitt

، انتخابات و غیره فکر کنید، همه چیزهایی که می شنویم میت رامنی، اوباما، میت رامنی، اوباما، میت

Romney, Obama. It's already become "everyday" news. You understand what I'm saying? It's

رامنی، اوباما است. این در حال حاضر به اخبار "روزمره" تبدیل شده است. میفهمی چی میگم؟ این

an adjective about the stories: Mitt Romney, Obama, they're just everyday people now. You

یک صفت در مورد داستان ها است: میت رامنی، اوباما، آنها اکنون فقط مردم عادی هستند. شما

see them all the time. You see them every day on the news.

همیشه آنها را می بینید. آنها را هر روز در اخبار می بینید.

I hope you understand the difference between these two, and especially this expression,

امیدوارم تفاوت این دو و به خصوص این عبارت را درک کرده باشید،

because it's quite common. It's an everyday expression, if you get my drift. People use

زیرا کاملاً رایج است. این یک بیان روزمره است، اگر دریفت من را متوجه شوید. مردم همیشه از

this all the time. People use 'everyday' -- all the time. People use 'every day' all

این استفاده می کنند. مردم همیشه از "هر روز" استفاده می کنند. مردم همیشه از "هر روز" استفاده

the time.

می کنند.

At the end of this lesson, there's a quiz. Please take it on www.engvid.com . I will

در پایان این درس، یک مسابقه امتحانی وجود دارد. لطفا آن را در www.engvid.com ببرید.

see you again very soon. Thanks.

خیلی زود دوباره میبینمت با تشکر.

Learn English for free www.engvid.com

آموزش زبان انگلیسی رایگان www.engvid.com