Learn English: 20 Expressions about Secrets

Hi, everybody.

سلام به همه.

Welcome to www.engvid.com.

به www.engvid.com خوش آمدید.

I'm Adam.

من آدام هستم.

Before we start, I want you to come in closer.

قبل از شروع، از شما می خواهم که نزدیکتر بیایید.

I want to let you in on a little secret, okay?

من می خواهم شما را در مورد یک راز کوچک به شما بگویم، باشه؟

English is pretty difficult.

انگلیسی خیلی سخته

They know?

آنها می دانند؟

How do they know?

آنها از کجا می دانند؟

Who spilled the beans?

چه کسی لوبیاها را ریخت؟

Okay?

باشه؟

So, a couple of new expressions there for you, maybe.

بنابراین، چند عبارت جدید برای شما، شاید.

I'm just playing with you.

من فقط دارم با تو بازی میکنم

Today, I'm going to talk to you about secrets, okay?

امروز می خواهم در مورد رازها با شما صحبت کنم، باشه؟

Secrets are very important.

رازها بسیار مهم هستند.

Everybody has secrets.

همه اسرار دارند

Everybody wants to share a secret with somebody, so there are certain expressions for sharing

همه می‌خواهند رازی را با کسی در میان بگذارند، بنابراین عبارات خاصی برای به اشتراک گذاشتن

secrets and for keeping secrets and for telling somebody you're prepared to keep a secret.

رازها و حفظ اسرار وجود دارد و برای گفتن به کسی که آماده‌ای راز را حفظ کنی.

And then, there are expressions when that secret has been, you know, shared with other

و سپس، عباراتی وجود دارد که آن راز، می دانید، با افراد دیگر به اشتراک گذاشته شده است

people.

.

So, first, we're going to talk about keeping secrets, and then I'm going to talk to you

بنابراین، ابتدا در مورد حفظ اسرار صحبت می کنیم ، و سپس در مورد افشای اسرار با شما صحبت می کنم

about revealing secrets, the expressions that we use in English for all these things.

، عباراتی که ما در انگلیسی برای همه این موارد استفاده می کنیم.

So, let's start with telling somebody you want them to keep the information secret,

بنابراین، بیایید با گفتن به کسی شروع کنیم که می خواهید اطلاعات را مخفی نگه دارد،

okay?

خوب؟

So, if you're going to let someone in on something, to "let in on" means to share some piece of

بنابراین، اگر می‌خواهید به کسی اجازه ورود به چیزی را بدهید ، «اجازه ورود» به معنای به اشتراک گذاشتن بخشی از

information that is not generally known.

اطلاعات است که عموماً شناخته شده نیست.

Other people don't know about it, so I'm going to let you in on this little circle of information

دیگران در مورد آن نمی‌دانند، بنابراین من به شما اجازه می‌دهم در این دایره کوچک اطلاعاتی

that only a few people know, or maybe only I know, and now only you will know.

که فقط تعداد کمی از مردم می‌دانند، یا شاید فقط من می‌دانند، و اکنون فقط شما می‌دانم.

So, I'm going to share a secret with you.

بنابراین، من قصد دارم رازی را با شما در میان بگذارم.

Now, if somebody ever tells you, okay, "between you and me" or "between us", that means they

حالا، اگر کسی به شما بگوید، خوب، «بین من و تو» یا «بین ما»، به این معنی است که از

want you to keep this information secret; they don't want you to tell other people.

شما می‌خواهد این اطلاعات را مخفی نگه دارید. آنها نمی خواهند شما به دیگران بگویید.

It's between us; it doesn't go anywhere else, okay?

بین ماست. جای دیگری نمی رود، باشه؟

And very more direct, whatever this information or this story or this piece of thing we found

و خیلی مستقیم تر، هر چه این اطلاعات یا این داستان یا این تکه چیز که ما پیدا کردیم

doesn't leave this room.

، این اتاق را ترک نمی کند.

So, this conversation doesn't leave this room.

بنابراین، این گفتگو از این اتاق خارج نمی شود.

It means it's only the people in the room can hear it and can know about it; nobody

این بدان معناست که فقط افراد حاضر در اتاق می توانند آن را بشنوند و می توانند در مورد آن بدانند. هیچ کس

else can.

دیگری نمی تواند

Okay?

باشه؟

So, whatever it is you're doing doesn't leave this room.

بنابراین، هر کاری که انجام می دهید، این اتاق را ترک نکنید.

Now, you can change the word "room".

اکنون می توانید کلمه "اتاق" را تغییر دهید.

Doesn't leave this office, doesn't leave this hotel, doesn't leave wherever you are.

این دفتر را ترک نمی کند، این هتل را ترک نمی کند، هر کجا که باشید نمی رود.

If something doesn't leave, it means it's not to be shared, okay?

اگر چیزی ترک نمی‌شود، به این معنی است که نباید به اشتراک گذاشته شود، خوب؟

Now, this is a very good expression and it's very specific, but it's become quite common

حالا، این یک عبارت بسیار خوب است و بسیار خاص است، اما کاملا رایج شده است

and used in other situations.

و در موقعیت های دیگر استفاده می شود.

Las Vegas, when people talk about Vegas, they're talking about Las Vegas in the US, you know,

لاس وگاس، وقتی مردم در مورد وگاس صحبت می کنند، در مورد لاس وگاس در ایالات متحده صحبت می کنند، می دانید

the place in all the movies with all the casinos and the gambling.

، جایی که در همه فیلم ها با همه کازینوها و قمار وجود دارد.

People go to Vegas and they do crazy things.

مردم به وگاس می روند و کارهای دیوانه وار انجام می دهند.

A lot of people, especially guys, like to go there for, like, a bachelor party.

بسیاری از مردم، به خصوص پسرها ، دوست دارند برای یک مهمانی مجردی به آنجا بروند.

Before they get married, they have a big party, all the guys go together and they have some

قبل از ازدواج آنها یک مهمانی بزرگ برگزار می کنند، همه بچه ها با هم می روند و کمی

fun, etc.

خوش می گذرانند و غیره.

Las Vegas is also known as "Sin City", okay?

لاس وگاس به "شهر گناه" هم معروف است، باشه؟

Sin.

گناه

A sin is something bad, like, against the Bible, against religion, right?

گناه چیزی بد است، مانند، علیه کتاب مقدس، علیه دین، درست است؟

So, Sin City.

بنابراین، شهر گناه.

So, a lot of people do a lot of bad things in Vegas, but everybody understands that what

بنابراین، بسیاری از مردم کارهای بد زیادی در وگاس انجام می دهند، اما همه می دانند که

happens in Las Vegas, what happens in Vegas stays in Vegas.

آنچه در لاس وگاس اتفاق می افتد، آنچه در وگاس اتفاق می افتد در وگاس می ماند.

You don't take it home with you.

شما آن را با خود به خانه نمی برید.

You don't tell anybody else.

به هیچ کس دیگری نمی گویید

Only the group you're with knows what happened.

فقط گروهی که با آنها هستید می داند چه اتفاقی افتاده است.

But this expression has become so popular that people just automatically switch Vegas

اما این عبارت آنقدر محبوب شده است که مردم به طور خودکار وگاس را

to wherever it is they are.

به هر کجا که هستند تغییر می دهند.

What happens in Toronto stays in Toronto.

آنچه در تورنتو اتفاق می افتد در تورنتو می ماند.

What happens in this place stays in this place.

آنچه در این مکان اتفاق می افتد در این مکان می ماند. کمپینگ

What happens camping stays camping.

چه اتفاقی می افتد کمپینگ می ماند.

Any situation you're in, just use this expression and take out the Vegas, put in the new situation,

در هر موقعیتی که هستید، فقط از این عبارت استفاده کنید و وگاس را بیرون بیاورید، در موقعیت جدید قرار دهید،

means don't share this information.

یعنی این اطلاعات را به اشتراک نگذارید.

Now, for your ears only, for your eyes only.

اکنون، فقط برای گوش های شما، فقط برای چشمان شما.

If somebody tells you that this is for your ears only, it means they're sharing a secret

اگر کسی به شما بگوید که این فقط برای گوش شماست، به این معنی است که رازی را

with you, you're not supposed to tell anybody else.

با شما در میان می‌گذارد، شما نباید به دیگران بگویید.

If they're showing you something, like a document, for example, it's for your eyes only.

مثلاً اگر چیزی را به شما نشان می دهند، مثلاً یک سند، فقط برای چشمان شماست.

It means you can see it, don't tell anybody else what you saw.

یعنی می توانید آن را ببینید، آنچه را که دیدید به دیگران نگویید.

Don't let anybody else see it, especially, okay?

اجازه ندهید کسی آن را ببیند، به خصوص، خوب؟

Now, if you say "mum's the word", now we're talking about keeping a secret.

حالا اگر بگویید «مامان حرف است»، حالا داریم درباره راز نگه داشتن صحبت می کنیم.

Somebody wants to tell you a secret, but they want to make sure that you can keep it, that

کسی می‌خواهد رازی را به شما بگوید، اما می‌خواهد مطمئن شود که می‌توانید آن را حفظ کنید، که قرار

you're not going to share it.

نیست آن را به اشتراک بگذارید.

So, how do you tell them that you're prepared to keep the secret?

بنابراین، چگونه به آنها بگویید که برای حفظ راز آماده هستید؟

For example, I say, "Oh, I want to tell you something, but it's between us, between you

مثلاً می گویم اوه، می خواهم چیزی به شما بگویم ، اما بین ما، بین

and me."

من و شماست.

"Oh, mum's the word."

"اوه، کلمه مامان است."

"Mum's the word" means I will keep it quiet, I will not say "mum", I will not say anything

«کلمه مامان» یعنی سکوت می کنم، «مامان» نمی گویم،

to anybody.

به هیچ کس چیزی نمی گویم.

Oh, sorry, I forgot to mention before, if somebody wants to tell you a secret, they

اوه، ببخشید، یادم رفت قبلاً ذکر کنم، اگر کسی بخواهد رازی را به شما بگوید، از

want you to make sure you understand it's a secret, they may say, "Keep it hush-hush",

شما می خواهد مطمئن شوید که آن راز است، آنها ممکن است بگویند، "ساکت باش، ساکت باش

keep it quiet, don't tell anybody.

، آن را ساکت نکن،" به کسی بگو

And then you will say, "Oh, mum's the word", or you will say, "My lips are sealed.

و بعد می گویی: "اوه حرف مامان " یا می گویی: "لب هایم مهر و موم شده است.

My lips are closed, they're shut, they're tight, I won't tell anybody."

لب هایم بسته اند، بسته اند، سفت هستند، به هیچ کس نمی گویم."

I'm going to get back to this one in a second.

من می خواهم در یک ثانیه به این یکی برگردم.

If you tell somebody that the information is in the vault, now if you think about a

اگر به کسی بگویید که اطلاعات در خزانه است، حالا اگر به یک خزانه فکر می کنید

vault, a vault is a very protected room, for example, in a bank.

، خزانه یک اتاق بسیار محافظت شده است ، مثلاً در یک بانک.

All the money is kept in a room, there's like a metal, a big metal or steel door, lots of

تمام پول در یک اتاق نگهداری می شود، مانند یک درب فلزی، یک در بزرگ فلزی یا فولادی، آلارم های زیادی وجود دارد

alarms, it's very safe, nothing will come out, nothing will come in.

، بسیار امن است، چیزی بیرون نمی آید، چیزی وارد نمی شود.

Okay?

باشه؟

So, if you can keep something in the vault means you can keep it a secret and nobody

بنابراین، اگر بتوانید چیزی را در خزانه نگه دارید به این معنی است که می توانید آن را مخفی نگه دارید و هیچ کس

will be able to get it out of you.

نمی تواند آن را از شما بیرون بیاورد.

Now, "off the record" can go both ways.

در حال حاضر، "خارج از رکورد" می تواند به هر دو طرف ادامه دهد.

Can I speak to you off the record or somebody says something and I say, "Yeah, don't worry,

آیا می توانم بدون ضبط با شما صحبت کنم یا کسی چیزی می گوید و من می گویم: "بله، نگران نباشید،

this is off the record."

این غیرقابل ضبط است."

It can go both ways, to keep a secret or to tell somebody you will keep a secret.

این می تواند به هر دو صورت پیش برود، رازی را حفظ کنید یا به کسی بگویید که رازی را حفظ خواهید کرد.

This is especially used by journalists.

این به ویژه توسط روزنامه نگاران استفاده می شود.

When they are interviewing someone and that person wants to tell the journalist something,

وقتی با کسی مصاحبه می‌کنند و آن شخص می‌خواهد چیزی به روزنامه‌نگار بگوید،

but he or she doesn't want that journalist to write about that information in the newspaper

اما نمی‌خواهد آن روزنامه‌نگار درباره آن اطلاعات در روزنامه

or on TV, they will say it's off the record.

یا تلویزیون بنویسد، می‌گویند که این اطلاعات غیرقابل ثبت است.

It means it's not being recorded, it's between you and me, don't share it with other people.

یعنی ضبط نمی شود، بین من و شماست، آن را با افراد دیگر به اشتراک نگذارید.

Just have the information, do whatever you want to do with it.

فقط اطلاعات داشته باشید، هر کاری می خواهید با آن انجام دهید.

Okay?

باشه؟

So, here I want to share a secret with you, here I'm telling you, go ahead, I will keep

بنابراین، اینجا می خواهم رازی را با شما در میان بگذارم، اینجا به شما می گویم، ادامه دهید، آن را حفظ خواهم

it, no problem.

کرد، مشکلی نیست.

But of course, secrets somehow tend to get out and we're going to find out the language

اما البته، اسرار به نوعی تمایل به آشکار شدن دارند و ما قصد داریم زبانی

to talk about how the secret got out and became public.

را پیدا کنیم تا در مورد چگونگی آشکار شدن و عمومی شدن راز صحبت کنیم.

Okay?

باشه؟

So, now it's time to look at the other side of the equation, when somebody lets the information

بنابراین، اکنون وقت آن است که به طرف دیگر معادله نگاه کنیم، زمانی که کسی اجازه می دهد اطلاعات از بین

slip.

برود.

Okay?

باشه؟

That's one of the expressions we're going to look at.

این یکی از عباراتی است که ما به آن نگاه خواهیم کرد.

A very common idiom that we use to talk about revealing a secret is to let the cat out of

یک اصطلاح بسیار رایج که ما برای صحبت در مورد فاش کردن یک راز استفاده می کنیم این است که گربه را

the bag.

از کیف بیرون بیاوریم.

It's a little bit of a strange idiom, it has nothing to do with secrets, but a cat is very

این اصطلاح کمی عجیب است، ربطی به اسرار ندارد، اما گربه بسیار پر

feisty, it wants to run around and make noise and make trouble.

جنب و جوش است، می خواهد بدود و سروصدا کند و دردسر درست کند.

In the bag, it's contained.

در کیسه، آن موجود است.

When you let it out, it goes all over the place and does crazy things, just like a secret

وقتی آن را بیرون می‌دهی، همه جا می‌چرخد و کارهای دیوانه‌کننده‌ای انجام می‌دهد، درست مثل یک

can do.

راز.

Okay?

باشه؟

Another expression is "spill the beans".

تعبیر دیگر «ریختن حبوبات» است.

I'm not exactly sure where this one came from, but it's also an idiom.

من دقیقاً مطمئن نیستم که این یکی از کجا آمده است، اما همچنین یک اصطلاح است.

To spill the beans means to share a secret with other people, or to share information

ریختن لوبیا به معنای به اشتراک گذاشتن یک راز با افراد دیگر یا به اشتراک گذاشتن اطلاعاتی است

that's not public.

که عمومی نیست.

Okay?

باشه؟

Now, to rat someone out.

در حال حاضر، برای موش کردن به کسی.

This is usually used for, like, criminals, when one criminal tells the police what another

این معمولاً برای جنایتکاران استفاده می‌شود، زمانی که یک مجرم به پلیس می‌گوید

criminal did, but it doesn't have to be.

مجرم دیگری چه کرده است، اما لازم نیست اینطور باشد.

In school, if a child does...

در مدرسه اگر بچه ای...

If a student does something behind the teacher's back, and then the teacher turns around and

اگر دانش آموزی پشت سر معلم کاری انجام دهد و معلم برگردد و

said, "Who did that?"

بگوید کی این کار را کرده است؟

Then another student might say, "Oh, it was Billy."

سپس شاگرد دیگری ممکن است بگوید: "اوه، بیلی بود."

So Billy ratted out...

بنابراین بیلی به شدت عصبانی شد...

Oh, sorry.

اوه، متاسفم.

Paul ratted out Billy.

پل به بیلی بدزدید.

Now, the problem is that we would call Paul, the person who gave the secret, a rat, or

حالا مشکل اینجاست که ما به پل ، شخصی که راز را داده، موش صدا می‌زنیم، یا

we would call him a snitch, but I'll talk about snitch again in a second.

به او می‌گوییم اسنیچ، اما من یک ثانیه دیگر در مورد اسنیچ صحبت می‌کنم.

So, to rat someone out means to reveal the identity of the person who's trying to keep

بنابراین، موش زدن به کسی به معنای فاش کردن هویت شخصی است که سعی دارد

something secret.

چیزی را مخفی نگه دارد.

Okay?

باشه؟

Now, to give something away.

حالا برای دادن چیزی.

To give something away has many meanings, but in terms of secrets, if you give something

دادن چیزی معانی زیادی دارد، اما از نظر اسرار

away, you're giving enough of a hint that somebody can guess the rest of the secret.

، اگر چیزی را ببخشید، به اندازه کافی اشاره می کنید که کسی می تواند بقیه راز را حدس بزند.

And "let something slip" is very similar.

و "بگذار چیزی بلغزد" بسیار شبیه است.

If you let a little piece of information just slip off your tongue, the person who hears

اگر اجازه دهید اطلاعات کوچکی از زبان شما خارج شود، شخصی که

it might be able to guess more information, and the secret is no longer a secret.

آن را می شنود ممکن است بتواند اطلاعات بیشتری را حدس بزند و این راز دیگر یک راز نیست.

Right?

درست؟

Now, again, let's go talk about journalists or talk about the media.

حالا بیایید دوباره در مورد روزنامه نگاران صحبت کنیم یا در مورد رسانه ها صحبت کنیم.

If something leaks means that something is supposed to be private or supposed to be secret,

اگر چیزی لو می‌رود به این معناست که چیزی قرار است خصوصی باشد یا محرمانه باشد،

but somehow it came out of the protected bubble, it leaked out, got to the media, and then

اما به نحوی از حباب محافظت شده بیرون آمده، به بیرون درز کرده، به رسانه‌ها رسیده و سپس

became public knowledge.

به اطلاع عموم رسیده است.

Right?

درست؟

That's a more common and more modern way of revealing a secret.

این یک روش رایج تر و مدرن تر برای فاش کردن یک راز است.

Give it to the media, let the media spread it out.

آن را به رسانه ها بدهید، بگذارید رسانه ها آن را پخش کنند.

If somebody cracks - so, for example, I have a secret, and this person knows I have a secret,

اگر کسی ترک کند - مثلاً من رازی دارم و این شخص می داند که من رازی دارم

and they keep pushing me, and pushing me, and pushing me, and pushing me, and finally

و مدام مرا هل می دهند و هل می دهند و هل می دهند و هل می دهند و در نهایت

I crack.

من می ترکم.

I split in two, and the secret comes out, and that person knows the secret as well.

من دو نیم شدم و راز بیرون می آید و آن شخص هم راز را می داند.

Now, there is something called an "open secret".

اکنون چیزی به نام "راز آشکار" وجود دارد.

This is especially used in business.

این به ویژه در تجارت استفاده می شود.

When a company is trying to keep a secret, they're going to take over another company,

وقتی یک شرکت سعی می‌کند رازی را حفظ کند، شرکت دیگری را تصاحب می‌کند،

but everybody in the industry understands that this makes sense, and this is probably

اما همه در صنعت می‌دانند که این منطقی است، و احتمالاً این همان

what they want, and it's going to happen.

چیزی است که آنها می‌خواهند، و این اتفاق خواهد افتاد.

So, it's a secret, but everybody knows about it, so it's an open secret.

بنابراین، این یک راز است، اما همه در مورد آن می دانند، بنابراین یک راز آشکار است.

It's not really a secret, but the company is still pretending it's a secret, although

این واقعاً یک راز نیست، اما شرکت همچنان وانمود می کند که یک راز است، اگرچه

everybody already knows about it.

همه از قبل از آن مطلع هستند.

Now, we have two expressions for people who share secrets.

در حال حاضر، ما دو عبارت برای افرادی که اسرار مشترک دارند، داریم.

One is a "whistleblower", and the other is a "snitch".

یکی «سوت‌زن» است و دیگری «کلاهبردار».

Technically, these days, both are considered negative terms.

از نظر فنی، این روزها، هر دو اصطلاح منفی تلقی می شوند.

A "snitch" is somebody who tells on another person, who shares somebody's identity, or

"حافظه" کسی است که به شخص دیگری می گوید ، هویت کسی را به اشتراک می گذارد، یا

shares a secret about somebody else.

رازی را در مورد شخص دیگری به اشتراک می گذارد.

So, like I said, like a rat.

بنابراین، همانطور که گفتم، مانند موش.

"Snitch", but can also be a little bit more adult, okay?

"Snitch"، اما همچنین می تواند کمی بالغ تر باشد، خوب؟

Rat, more criminal world; snitch, more kids and adults, actually.

موش، دنیای جنایتکارانه تر؛ اسنیچ، بیشتر بچه ها و بزرگسالان، در واقع.

A "whistleblower" is a very special, particular case.

یک "سوت زن" یک مورد بسیار خاص و خاص است.

If I work in a company and I know that this company is doing illegal things, and I go

اگر من در شرکتی کار کنم و بدانم این شرکت کارهای غیرقانونی انجام می دهد و بروم

and I tell the media, or I tell the police, or I tell the government, etc., technically,

و به رسانه ها بگویم یا به پلیس یا به دولت و غیره بگویم از نظر فنی

I'm doing something good, because I'm telling the authorities that the company is doing

کار خوبی انجام می دهم. زیرا من به مقامات می گویم که این شرکت کار

something illegal.

غیرقانونی انجام می دهد.

But most people think of whistleblowers as snitches, or rats, and they get a lot of attacks

اما بیشتر مردم، افشاگران را به‌عنوان دزد یا موش در نظر می‌گیرند و در رسانه‌ها و هر جای دیگر مورد حملات زیادی قرار

in the media and everywhere else.

می‌گیرند.

Technically, they're doing something good, but people don't like people who give information,

از نظر فنی، آنها کار خوبی انجام می دهند، اما مردم از افرادی که اطلاعات می دهند و

who share secrets.

اسرار را به اشتراک می گذارند، خوششان نمی آید.

So, a very famous whistleblower is Edward Snowden; I think everybody knows about him,

بنابراین، یک افشاگر بسیار معروف ادوارد اسنودن است. من فکر می کنم همه در مورد او می دانند

what he did with the NSA in the US.

که او با NSA در ایالات متحده چه کرد.

Again, technically, he's doing it to protect the people, but people didn't look at him

باز هم، از نظر فنی، او این کار را برای محافظت از مردم انجام می دهد، اما مردم

very well after that, okay?

بعد از آن خیلی خوب به او نگاه نکردند، باشه؟

So, if you have any secrets you'd like to share with us, if you'd like to spill the

بنابراین، اگر رازی دارید که می‌خواهید با ما در میان بگذارید، اگر می‌خواهید

beans, please do so in the www.engvid.com comment section; I'd love to hear your secrets.

لوبیا را بریزید، لطفاً این کار را در بخش نظرات www.engvid.com انجام دهید . من دوست دارم اسرار شما را بشنوم

I'm sure there are very good secrets out there.

من مطمئن هستم که رازهای بسیار خوبی وجود دارد.

But again, if you're doing it properly, then that secret is locked in the vault, it's never

اما باز هم، اگر آن را به درستی انجام دهید، پس آن راز در خزانه قفل شده است،

coming out, and that's the way it should be, okay?

هرگز بیرون نمی آید، و این راهی است که باید باشد، باشه؟

If you have any questions, you can also ask me those in the comment section.

اگر سوالی دارید می توانید در قسمت نظرات از من نیز بپرسید.

There's a quiz that you can test your knowledge of these expressions and words.

مسابقه ای وجود دارد که می توانید دانش خود را از این عبارات و کلمات آزمایش کنید.

If you like the video, please give me a thumbs-up and subscribe to my YouTube channel, and come

اگر از ویدیو خوشتان آمد، لطفاً به من سر بزنید و در کانال یوتیوب من مشترک شوید

back for more expressions, grammar, all kinds of other things to help you learn English.

و برای عبارات بیشتر، دستور زبان، و انواع چیزهای دیگر که به شما در یادگیری زبان انگلیسی کمک می کند، بازگردید.

See you again soon.

به زودی میبینمت.

Bye-bye.

خداحافظ.