Top 6 Soft Skills for the Workplace

Hi. Welcome again to www.engvid.com. I'm Adam. Today's lesson is primarily for business people;

سلام. دوباره به www.engvid.com خوش آمدید. من آدام هستم. درس امروز در درجه اول برای افراد تجاری است.

it's business English. However, everybody has something to gain by listening and watching

این انگلیسی تجاری است. با این حال، هر کسی با گوش دادن و تماشای این ویدیو چیزی برای به دست آوردن دارد

this video, because what I'm going to talk about is very, very important whether you're

، زیرا آنچه که در مورد آن صحبت خواهم کرد بسیار بسیار مهم است، چه در

working already or you're going to be looking for a job in the future, because the world

حال حاضر کار می کنید و چه در آینده به دنبال کار خواهید بود، زیرا دنیا

is changing-okay?-and there are certain things that you need to understand in order to enter

در حال تغییر است - خوب است؟ - و چیزهای خاصی وجود دارد که برای ورود به محیط کار مدرن باید آنها را درک کنید

the modern workplace-okay?-and the modern workplace cares more about soft skills these

- خوب است؟ - و محل کار مدرن این

days than they do or than it does about hard skills.

روزها بیشتر از آنها به مهارت های نرم اهمیت می دهد تا مهارت های سخت. .

Now, first of all, let's start with hard skills. What are hard skills? These are the technical

حالا اول از همه با مهارت های سخت شروع می کنیم. مهارت های سخت چیست؟ اینها

skills or the technical qualifications that you must get in order to do a job. So, for

مهارت های فنی یا صلاحیت های فنی هستند که برای انجام یک کار باید کسب کنید. بنابراین، برای

example, to be a doctor, you need to go to medical school and get your medical license.

مثال، برای اینکه یک پزشک باشید، باید به دانشکده پزشکی بروید و مجوز پزشکی خود را بگیرید.

To be a lawyer, you need to get your law degree. To be a carpenter or a plumber, you need to

برای وکیل شدن باید مدرک حقوق خود را بگیرید. برای اینکه نجار یا لوله کش شوید، باید

know how to use the tools. You need to know how things work in order to work with them.

نحوه استفاده از ابزار را بدانید. برای کار کردن با آنها باید بدانید که چگونه کار می کنند.

So, those are the hard skills that you go to school, you study, you get a certificate,

بنابراین، این مهارت‌های سختی است که به مدرسه می‌روی، درس می‌خوانی، گواهی

you get a diploma, you get a degree. However, the soft skills are things that you cannot

می‌گیری، دیپلم می‌گیری، مدرک می‌گیری. با این حال، مهارت های نرم چیزهایی هستند که نمی توانید

go to school for. Of course, you can learn them while at school, but there's no certificates

به خاطر آنها به مدرسه بروید. البته، شما می توانید آنها را در مدرسه یاد بگیرید، اما هیچ گواهی

for communication. There's no certificate for leadership or critical thinking. These

برای ارتباط وجود ندارد. هیچ مدرکی برای رهبری یا تفکر انتقادی وجود ندارد.

are attributes or traits or characteristics-all three are synonyms-of things that you have

اینها صفات یا صفات یا خصوصیات هستند - هر سه مترادف چیزهایی هستند که شما به

as a person. It's part of your personality. Now, this doesn't mean that you can't work

عنوان یک شخص دارید. این بخشی از شخصیت شماست. حالا این به این معنی نیست که شما نمی توانید

on these things, but it's something that you... A lot of people either have or don't have.

روی این چیزها کار کنید، بلکه چیزی است که شما ... خیلی ها یا دارند یا ندارند.

If you don't have them, figure out a way to get them. Okay?

اگر آنها را ندارید، راهی برای بدست آوردن آنها بیابید. باشه؟

Another way to say "soft skills" is "people skills". So, what I'm going to do in this

راه دیگر برای گفتن "مهارت های نرم" " مهارت های افراد" است. بنابراین، کاری که در این

lesson, I'm going to give you the six most important soft skills that you need to work

درس قرار است انجام دهم، شش مهارت نرم مهم را به شما می‌دهم که باید

on or make use of in order to get a job, in order to advance in your career, in order

روی آنها کار کنید یا از آنها استفاده کنید تا شغلی پیدا کنید، تا در حرفه خود پیشرفت کنید. ،

to have a healthy relationship with your bosses and co-workers. And again, even in a social

برای اینکه رابطه سالمی با روسا و همکاران خود داشته باشید. و باز هم، حتی در یک

situation, this will help you make new friends, make new contacts, etc. So, we're going to

موقعیت اجتماعی، این به شما کمک می‌کند دوستان جدیدی پیدا کنید، تماس‌های جدیدی برقرار کنید، و غیره

do six, but I'm going to do three and three. The most important soft skill that you need

. مهمترین مهارت نرمی که

to make sure you work on or develop is communication. Now, of course, communication is a two-way

برای اطمینان از کار یا توسعه آن نیاز دارید، ارتباط است. البته الان ارتباط دو

street. You have to speak and you have to listen. And if you read... If you ask a lot

طرفه است. شما باید صحبت کنید و باید گوش کنید. و اگر بخوانید... اگر این روزها از بسیاری

of CEOs, a lot of human resources managers these days, the one or the biggest complaint

از مدیران عامل، بسیاری از مدیران منابع انسانی بپرسید ، یکی یا بزرگترین شکایتی

that they have about the new people entering the workforce is their lack of listening skills.

که آنها از ورود افراد جدید به نیروی کار دارند، عدم مهارت شنیداری آنهاست.

Now, listening is a very important skill. A lot of you don't realize this or you don't

اکنون، گوش دادن یک مهارت بسیار مهم است. بسیاری از شما متوجه این موضوع نیستید یا

think of listening as a skill. You listen, you hear, you do whatever. Right? So, the

به گوش دادن به عنوان یک مهارت فکر نمی کنید. گوش می دهی، می شنوی، هر کاری می کنی. درست؟ بنابراین،

most important thing to do is active listening. And active listening comes in three parts.

مهمترین کاری که باید انجام دهید گوش دادن فعال است. و گوش دادن فعال دارای سه بخش است.

While someone is speaking to you, or while someone is giving a presentation, or you're

وقتی کسی با شما صحبت می کند، یا زمانی که کسی در حال ارائه سخنرانی است

in the middle of negotiations, or you're in the middle of an interview, or you're in a

، یا شما در وسط مذاکره هستید، یا در وسط مصاحبه هستید، یا در

class, in any situation, you need to demonstrate active listening. Now, how do you do that?

کلاس هستید، در هر شرایطی، نیاز دارید برای نشان دادن گوش دادن فعال حالا چگونه این کار را انجام می دهید؟

You encourage and reassure. So, when a person is speaking to you and you go, "Go on. Go

تشویق می کنید و اطمینان می دهید. بنابراین، وقتی شخصی با شما صحبت می کند و شما می گویید "ادامه بده. ادامه بده

on. Oh, okay. I get it. I agree", all of these things indicate to the speaker that they have

. اوه، باشه. متوجه شدم. موافقم"، همه این موارد به گوینده نشان می دهد که

your attention and that they should continue on because you're understanding them. If somebody

توجه شما را جلب کرده و باید ادامه دهد. چون شما آنها را درک می کنید. اگر کسی

doesn't understand you and you don't know, then you're speaking for nothing. So, for

شما را درک نمی کند و شما نمی دانید، پس بی دلیل صحبت می کنید. بنابراین، برای

example, if I start speaking really fast and you don't understand me, then there's no point

مثال، اگر من خیلی سریع شروع به صحبت کنم و شما مرا درک نکنید، اصلاً

of me speaking at all. Right? Now, I can't see you, you can't give me these cues, and

حرف زدن من فایده ای ندارد. درست؟ حالا، من نمی توانم شما را ببینم، شما نمی توانید این نشانه ها را به من بدهید، و

I'll talk about cues in a second, but again, when you're in a face-to-face situation, keep

من در یک ثانیه در مورد نشانه ها صحبت خواهم کرد، اما دوباره، زمانی که در موقعیت رودررو قرار گرفتید،

these things in mind. Encourage the speaker, reassure. Reassure basically means make them

این موارد را در ذهن داشته باشید. . گوینده را تشویق کنید، اطمینان دهید. اطمینان دادن اساساً به این معنی است که آنها

feel like they're okay, like make them want to continue, as it were.

احساس کنند که خوب هستند ، مانند اینکه آنها را بخواهند ادامه دهند.

Also, confirm and/or reflect. So, to make sure that... For them to know that you understand

همچنین، تأیید و/یا منعکس کنید. بنابراین، برای اطمینان از اینکه... برای اینکه آنها بدانند که شما می‌دانید

what they're saying, confirm to them. "Okay, yeah, I get it. I see." Right? When you say

چه می‌گویند، آنها را تأیید کنید. "باشه، بله، متوجه شدم. می بینم." درست؟ وقتی می گویید

"I see", it means "I understand", or "I get it" means "I understand", or "Do you mean

"من می بینم" به معنای "می فهمم" یا "می فهمم" به معنای "می فهمم" یا "منظورت

this? Okay. I get it." Right? So, ask questions or say things to make sure that they know

این است؟ باشه. متوجه شدم." درست؟ بنابراین، سؤال بپرسید یا چیزهایی بگویید تا مطمئن شوید که آنها

that you understand what's going on. And reflect. Maybe just repeat what they're saying so they

متوجه می شوند که چه اتفاقی می افتد. و منعکس کنید. شاید فقط آنچه را که می گویند تکرار کنید تا

know that you caught it and absorbed it. That's another way to do it.

بدانند شما آن را گرفتید و جذبش کردید. این یک راه دیگر برای انجام آن است.

Clarify and paraphrase. Right? If you're not sure about something or you're not 100% sure,

شفاف سازی و ترجمه. درست؟ اگر در مورد چیزی مطمئن نیستید یا 100% مطمئن نیستید،

clarify. Put the same thing that the speaker said into different words with the same meaning

شفاف سازی کنید. همان چیزی را که گوینده گفته است در کلمات مختلف با معنی یکسان قرار دهید

to make sure that you're on the same page, that you understand each other.

تا مطمئن شوید که در یک صفحه هستید و یکدیگر را درک می کنید.

Now, there are also many non-verbal cues. Cues are signals that you're giving the speaker.

اکنون، نشانه های غیرکلامی زیادی نیز وجود دارد. نشانه ها سیگنال هایی هستند که به بلندگو می دهید.

These are very obvious because you're saying these things, the person can hear these cues.

اینها بسیار واضح هستند زیرا شما این چیزها را می گویید، فرد می تواند این نشانه ها را بشنود.

Non-verbal cues means without words, obviously. Non-, no-verbal words. So, you can nod, shake...

واضح است که نشانه های غیرکلامی به معنای بدون کلمات است. کلمات غیر کلامی. بنابراین، می توانید سرتان را تکان دهید، تکان دهید...

Move your head up and down, nod. Hand or face gesture. Okay. Right? So, when I do like this,

سرتان را بالا و پایین ببرید، سرتان را تکان دهید. ژست دست یا صورت . باشه. درست؟ بنابراین، وقتی این کار را انجام می دهم،

I get it. Like, thumbs up, that's a hand gesture. Nodding is also a facial gesture, but surprised.

آن را دریافت می کنم. مثلاً، شست بالا، این یک حرکت دست است. تکان دادن سر نیز یک حرکت صورت است، اما متعجب.

Right? I understood what you're saying, like what you said was interesting. Show them you're

درست؟ فهمیدم چی میگی مثل اینکه گفتی جالب بود به آنها نشان دهید که

interested, show them you're attentive, show them you're... Whatever the situation is.

علاقه دارید، به آنها نشان دهید که حواس تان است، به آنها نشان دهید که هستید... شرایط هر چه که باشد.

Right?

درست؟

Now, eye contact. Eye contact is very important. If you can't maintain eye contact with a person

حالا تماس چشمی تماس چشمی بسیار مهم است. اگر نتوانید ارتباط چشمی با فردی

speaking to you, they might get offended, they might think they've lost you, you're...

که با شما صحبت می کند حفظ کنید، ممکن است آزرده شود ، ممکن است فکر کند شما را از دست داده است، شما ...

You know, you're daydreaming, you're thinking about something else. They might think you're

می دانید، شما خیال پردازی می کنید، به چیز دیگری فکر می کنید. . آنها ممکن است فکر کنند شما

bored, they might think you don't like them. They can think all kinds of things. When you

خسته شده اید، ممکن است فکر کنند شما آنها را دوست ندارید. آنها می توانند به همه چیز فکر کنند. وقتی

keep eye contact, they know that you're paying attention to them and they can continue speaking.

ارتباط چشمی خود را حفظ می کنید، می دانند که شما به آنها توجه می کنید و می توانند به صحبت کردن ادامه دهند.

Especially, if you're going to a job interview, if you don't maintain eye contact with the

به خصوص، اگر به یک مصاحبه شغلی می روید، اگر ارتباط چشمی با

interviewer, your chances of getting that job go down very quickly because it shows

مصاحبه کننده حفظ نمی کنید، شانس شما برای به دست آوردن آن شغل خیلی سریع کاهش می یابد زیرا نشان

a lack of confidence, it shows a lack of interest, etc.

دهنده عدم اعتماد به نفس، عدم علاقه و غیره است.

Posture. If you're standing like this and somebody's speaking to you, "Oh, you know,

وضعیت بدن اگر این‌طور ایستاده‌اید و کسی با شما صحبت می‌کند، "اوه، می‌دانید،

I'm probably not very interested, but if I'm standing straight, I'm facing you, I'm showing

احتمالاً من خیلی علاقه‌ای ندارم، اما اگر صاف بایستم، روبه‌روی شما هستم، به

you that I actually do care what you're saying." Posture, how you're standing, how you're sitting,

شما نشان می‌دهم که واقعاً این کار را انجام می‌دهم. اهمیت می دهد که چه می گویید." وضعیت، نحوه ایستادن، نحوه نشستن،

very important. If you're in a chair and you're, like, you know, leaning over like this, not

بسیار مهم است. اگر روی صندلی نشسته اید و می دانید که اینطور به سمت خود خم شده اید

the best impression. So, again, lots of different things. Now, when you're speaking, make sure

، بهترین تصور نیست. بنابراین، دوباره، بسیاری از چیزهای مختلف. اکنون، هنگامی که در حال صحبت هستید، مطمئن شوید

that you're aware of your tone. Like, are you speaking like you're angry, or are you

که از لحن خود آگاه هستید. مثلاً مثل اینکه عصبانی هستید صحبت می کنید یا

speaking very casually, or are you speaking very friendly, right? How you speak, very

خیلی معمولی صحبت می کنید یا خیلی دوستانه صحبت می کنید ، درست است؟ نحوه صحبت کردنت خیلی

important.

مهمه

Pace. So, if you really want to tell somebody what you think of them, slow it down, make

سرعت. بنابراین، اگر واقعاً می‌خواهید به کسی بگویید که در مورد او چه فکر می‌کنید، سرعت آن را کم کنید،

sure that they understand each word, and that way they can follow you. Now, the most important

مطمئن شوید که او هر کلمه را می‌فهمد، و از این طریق می‌تواند شما را دنبال کند. اکنون، مهمترین

thing about active listening is do not interrupt. Now, I saved this to put specifically and

چیز در مورد گوش دادن فعال این است که قطع نکنید. اکنون، من این را ذخیره کردم تا به طور خاص و قرمز قرار دهم

in red because this is the most important aspect of active listening. If you continuously

زیرا این مهمترین جنبه گوش دادن فعال است. اگر به طور مداوم

cut into the person's speech and they just can't get their ideas out, then you're not

در گفتار آن شخص کوتاه بیایید و او نتواند ایده های خود را بیان کند، در

actually listening. You want to hear your own voice, not the speaker's voice, and then

واقع شما گوش نمی دهید. شما می خواهید صدای خود را بشنوید ، نه صدای گوینده، و سپس

that speaker will just lose interest and stop speaking, basically. So, communication, most

آن گوینده فقط علاقه خود را از دست می دهد و اساسا صحبت نمی کند. بنابراین، ارتباط،

important.

مهمترین چیز است.

Next, critical thinking. Now, critical thinking is probably the hardest thing to develop because,

بعد، تفکر انتقادی. در حال حاضر، تفکر انتقادی احتمالاً سخت‌ترین چیز برای توسعه است، زیرا،

in my opinion, this takes, like, a lifetime to develop. Now, what does that mean? Especially

به نظر من، توسعه آن یک عمر طول می‌کشد. حالا معنی اون چیه؟ به خصوص

in terms of business, in terms of, like, a person who wants to hire you for a job, they

از نظر کسب و کار، از نظر فردی که می خواهد شما را برای کاری استخدام کند، می

want to know that you have critical thinking. They want to know that you can analyze the

خواهند بدانند که شما تفکر انتقادی دارید. آنها می خواهند بدانند که شما می توانید

information you have or analyze the situation, and then make an informed decision based on

اطلاعاتی را که دارید تجزیه و تحلیل کنید یا موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید و سپس بر اساس آن تحلیل تصمیمی آگاهانه بگیرید

that analysis. They want you to not just jump into a conclusion or a decision without knowing

. آنها از شما می خواهند که بدون دانستن

everything and without thinking what else might be there that wasn't included. What

همه چیز و بدون اینکه فکر کنید چه چیز دیگری ممکن است وجود داشته باشد که در آن گنجانده نشده است، فقط به نتیجه گیری یا تصمیم گیری نپردازید.

could happen later? What might this... How might this person react? That's all part of

بعداً چه اتفاقی می تواند بیفتد؟ چه چیزی ممکن است این ... این شخص چگونه ممکن است واکنش نشان دهد؟ همه اینها بخشی از

critical thinking. And some of the main features of critical thinking is creativity. Okay?

تفکر انتقادی است. و برخی از ویژگی های اصلی تفکر انتقادی خلاقیت است. باشه؟

So, a lot of you who think that art classes are a waste of time, they're really not. Art

بنابراین، بسیاری از شما که فکر می کنید کلاس های هنری وقت تلف کردن است، واقعاً اینطور نیست. هنر

is what gives you creativity. Creativity is what leads to critical thinking.

چیزی است که به شما خلاقیت می دهد. خلاقیت چیزی است که منجر به تفکر انتقادی می شود.

Flexibility. Don't think that there's only one way to do it. There's always another way,

انعطاف پذیری فکر نکنید که تنها یک راه برای انجام آن وجود دارد. همیشه راه دیگری وجود دارد، راه

and another way, and another way. Be flexible. Be open to other ideas. Be willing to try

دیگری، و راه دیگری. انعطاف پذیر باشید. پذیرای ایده های دیگر باشید. مایل باشید

new things. Okay? Very important. Curiosity. If you think that everything that you know

چیزهای جدید را امتحان کنید. باشه؟ خیلی مهم. کنجکاوی اگر فکر می کنید که همه چیزهایی که می

is enough, it's not. You should always want to learn more. Learning more gives you creativity

دانید کافی است، اینطور نیست. همیشه باید بخواهید بیشتر بیاموزید. یادگیری بیشتر به شما خلاقیت

and flexibility and lets you make better analyses. Okay?

و انعطاف‌پذیری می‌دهد و به شما امکان می‌دهد تحلیل‌های بهتری انجام دهید. باشه؟

And out-of-the-box thinking, this is the most important aspect of critical thinking. Out-of-the-box

و تفکر خارج از چارچوب، این مهمترین جنبه تفکر انتقادی است. تفکر خارج از چارچوب

thinking means don't think only what's in front of you. Always try to add new information,

به این معنی است که فقط به آنچه در مقابل شماست فکر نکنید. همیشه سعی کنید اطلاعات جدید،

new situations, new possibilities, and then integrate all of these things into your decision-making

موقعیت های جدید، امکانات جدید را اضافه کنید و سپس همه این موارد را در فرآیند تصمیم گیری خود ادغام کنید

process.

.

Now, again, I'm just giving you examples. There's a lot of more things I can say about

اکنون، دوباره، من فقط برای شما مثال می زنم. چیزهای زیادی در مورد

critical thinking, a lot more I can say about active listening, but these are the keys,

تفکر انتقادی می توانم بگویم، خیلی چیزهای بیشتری در مورد گوش دادن فعال می توانم بگویم، اما اینها کلیدها،

the key features you need to think about.

ویژگی های کلیدی هستند که باید به آنها فکر کنید.

Leadership. These days, people want leaders. Now, it doesn't mean that you're going to

رهبری. این روزها مردم رهبر می خواهند. حالا این به این معنی نیست که قرار

become a manager. Okay? Even if you're not applying for a management position, leadership

است مدیر شوید. باشه؟ حتی اگر برای یک موقعیت مدیریتی درخواست نمی کنید،

skills are very important. Why? Because there's always going to be conflict. Okay? Conflict

مهارت های رهبری بسیار مهم هستند. چرا؟ زیرا همیشه درگیری وجود دارد. باشه؟ تعارض

means like arguments, or fights, or disagreements between co-workers, between senior staff and

به معنای مشاجره، یا دعوا، یا اختلاف بین همکاران، بین کارکنان ارشد و

junior staff, etc. So, conflict management requires leadership. Conflict resolution,

کارکنان ارشد و غیره است. بنابراین، مدیریت تعارض مستلزم رهبری است. حل تعارض،

so solving a problem, okay, between people especially. So, if you can show leadership,

بنابراین حل یک مشکل، بسیار خوب، مخصوصاً بین افراد . بنابراین، اگر بتوانید رهبری نشان دهید،

if you get into an argument with a co-worker, if you have leadership skills, then you will

اگر با یک همکار وارد مشاجره شوید، اگر مهارت‌های رهبری دارید،

be able to find a way to fix that problem, to settle that argument without, you know,

می‌توانید راهی برای رفع آن مشکل پیدا کنید، آن بحث را بدون

losing productivity at the workplace.

باخت حل کنید. بهره وری در محل کار

You need to know how to delegate. This is a very, very important verb that everybody

شما باید نحوه تفویض اختیار را بدانید. این یک فعل بسیار بسیار مهم است که همه

needs to know, because this might come up in interviews, in job interviews. To delegate,

باید بدانند، زیرا ممکن است در مصاحبه‌ها، در مصاحبه‌های شغلی مطرح شود. برای تفویض اختیار،

so for example, you have to do 10 tasks, they have to be finished by the end of the week.

به عنوان مثال، شما باید 10 کار را انجام دهید، آنها باید تا پایان هفته تمام شوند.

You only have time, if you did everything, you only have time to do six of them. So,

شما فقط زمان دارید، اگر همه کارها را انجام دادید، فقط برای انجام شش مورد از آنها زمان دارید. بنابراین،

you have to give other people small tasks to help you complete all the big 10 tasks.

شما باید به افراد دیگر وظایف کوچکی بدهید تا به شما در تکمیل 10 کار بزرگ کمک کنند.

So, to delegate means to pass on work to other people, and a lot of people, you know, they're

بنابراین، تفویض اختیار به معنای واگذاری کار به افراد دیگر است ، و بسیاری از مردم، می‌دانید، از

afraid to do it, or they're shy about it, or they just... "Oh, Bill, can you do this

انجام آن می‌ترسند، یا در مورد آن خجالتی هستند، یا فقط... «اوه، بیل، می‌تواند شما این کار را برای من انجام می دهید

for me?" "No." "Oh, okay. Sorry." If I'm a leader, I will convince Bill to do the thing

؟" "نه." "اوه، باشه. ببخشید." اگر من یک رهبر باشم، بیل را متقاعد خواهم کرد که کاری را که

I ask him to do.

از او می خواهم انجام دهد.

Decision-making. You have to be firm, you have to be confident, you have to be quick.

تصمیم گیری. شما باید محکم باشید، باید اعتماد به نفس داشته باشید، باید سریع باشید.

That's part of leadership. You have to inspire your team members, you have to inspire the

این بخشی از رهبری است. شما باید اعضای تیم خود را الهام بخشید، باید به

people under you, or motivate people around you, beneath you, above you, etc. So, these

افراد زیر دست خود الهام بخشید، یا به افراد اطراف خود، زیر خود، بالای سرتان و غیره انگیزه دهید. بنابراین،

are the three main ones, let's look at three more.

اینها سه مورد اصلی هستند، بیایید به سه مورد دیگر نگاه کنیم.

Okay, so now we got three more, but before I get into them, I remembered one more thing,

خوب، پس اکنون ما سه مورد دیگر را دریافت کردیم، اما قبل از اینکه وارد آنها شوم، یک چیز دیگر را به یاد آوردم،

and this is very specific to the Indian viewers out there, those of you from India. I was

و این برای بینندگان هندی خارج از کشور، شما از هند، بسیار خاص است. قبلاً در

mentioning before about the facial expressions and body gestures, etc. Be very careful when

مورد حالات صورت و حرکات بدن و غیره اشاره می کردم. وقتی

you come to maybe like North American or Western countries, because I remember when I went

به کشورهایی مثل آمریکای شمالی یا غربی می آیید بسیار مراقب باشید ، زیرا یادم می آید وقتی

to India, I had a bit of a hard time at the beginning of my travels there, because Indians,

به هند رفتم، اوایل سال کمی سختی داشتم. سفرهای من آنجا، چون هندی ها

when they say... When they want to say yes, they shake their head like this, or like...

وقتی می گویند... وقتی می خواهند بله بگویند، سرشان را اینطور تکان می دهند یا مثل این ...

Like this, which to a Canadian, this means no, but to Indians it means yes. So, very...

مثل این که برای یک کانادایی این یعنی نه، اما برای هندی ها به معنای بله است. . بنابراین، خیلی...

Many times there was a little bit of a misunderstanding and confusion, because I would ask something,

خیلی وقت ها کمی سوء تفاهم و سردرگمی پیش می آمد، چون من چیزی می پرسیدم

and the person would say yes, and I would think, "Well, why not?" And they say, "Yes,

و آن شخص می گفت بله، و من فکر می کردم خوب، چرا که نه؟ و آنها می گویند: "بله،

okay, and yes." And I was very, very confused. So, keep that in mind. All of these things

خوب، و بله." و من خیلی خیلی گیج شدم. آن را به خاطر بسپار. همه این

make a big difference in how you communicate with people.

موارد تفاوت زیادی در نحوه ارتباط شما با مردم ایجاد می کند.

But with that in mind, their Indian attitude was superb. Very positive people, very friendly

اما با این حساب، نگرش هندی آنها عالی بود. افراد بسیار مثبت، افراد بسیار دوستانه

people, and that's what attitude is all about. It's about basically how do you feel about

، و این چیزی است که نگرش در مورد آن است. این اساساً به این مربوط می شود که شما چه احساسی نسبت به

life, how do you feel about work, how do you feel about your co-workers, how do you feel

زندگی دارید، چه احساسی نسبت به کار دارید، چه احساسی نسبت به همکاران خود دارید، چه احساسی

about your job in general, right? This is what attitude is. It's very important to have

نسبت به شغل خود به طور کلی دارید، درست است؟ این نگرش است. داشتن نگرش مثبت بسیار مهم است

a positive attitude. If you come to work every day like, "Oh, I hate being here. Oh, this

. اگر هر روز سر کار بیایید مانند "اوه، من از بودن در اینجا متنفرم. اوه،

is so hard. My life sucks." Nobody will want to work with you. You have to be happy and

این خیلی سخت است. زندگی من بد است." هیچ کس نمی خواهد با شما کار کند. شما باید شاد و

energetic and want to be there every day, and you want to meet your co-workers, you

پرانرژی باشید و می خواهید هر روز آنجا باشید، و می خواهید با همکاران خود ملاقات کنید،

want to get the job done, etc. You have to be very confident in yourself. Stand up straight,

می خواهید کار را به پایان برسانید و غیره. باید به خود بسیار مطمئن باشید. صاف بایستید،

walk straight, talk straight, do what needs to be done. Very, very important, always have,

صاف راه بروید، صاف صحبت کنید، کاری را که باید انجام دهید انجام دهید. خیلی خیلی مهم است، همیشه داشته باشید،

always keep your sense of humour. Be able to laugh at yourself, be able to laugh at

همیشه حس شوخ طبعی خود را حفظ کنید. بتوانید به خودتان بخندید، بتوانید به

situations, don't get angry. Laugh about it. If somebody says a joke, laugh. If somebody

موقعیت ها بخندید، عصبانی نشوید. بهش بخند اگر کسی شوخی گفت، بخند. اگر

says something rude, well, I mean, don't necessarily laugh. Some things you shouldn't laugh about,

کسی چیز بی ادبانه ای گفت، خب، منظورم این است که لزوماً نخندید. برخی چیزها که نباید به آنها بخندید،

but keep your sense of humour, don't get angry, don't get upset. Life goes on, tomorrow's

اما شوخ طبعی خود را حفظ کنید، عصبانی نشوید، ناراحت نشوید. زندگی ادامه دارد،

a new day. That's part of attitude. Always be courteous, means be polite. If somebody

فردا روز جدیدی است. این بخشی از نگرش است. همیشه مودب باشید یعنی مودب باشید. اگر کسی

needs to use the cop here before you, let them. You can wait a second, it's not going

نیاز به استفاده از پلیس اینجا قبل از شما دارد، به او اجازه دهید. شما می توانید یک ثانیه صبر کنید، این

to change your life. Everybody has to help everybody else. Again, be friendly, be energetic,

زندگی شما را تغییر نخواهد داد. همه باید به بقیه کمک کنند. باز هم، دوستانه، پرانرژی،

be patient. Nothing will happen if you get something done ten minutes later. The world

صبور باشید. اگر ده دقیقه بعد کاری را انجام دهید، هیچ اتفاقی نمی افتد. دنیا

will not blow up. Wait, slowly. Everything will be done, everything will be okay. At

منفجر نخواهد شد. صبر کن آهسته همه چیز انجام خواهد شد، همه چیز درست خواهد شد.

the end of the week, you go home and enjoy your weekend. Nothing will... The world will

در پایان هفته، به خانه می روید و از آخر هفته خود لذت می برید. هیچ چیز نمی شود...

not explode if you don't finish this task in the next five minutes. Be honest. Always

اگر این کار را در پنج دقیقه آینده تمام نکنید، دنیا منفجر نمی شود . صادق باشید. همیشه

be honest. When you start lying to people, when you start cheating, they don't want to

صادق باشید. وقتی شروع به دروغ گفتن به مردم می کنید، وقتی شروع به تقلب می کنید، آنها نمی خواهند

work with you, you may lose your job. Okay? Very important.

با شما کار کنند، ممکن است شغل خود را از دست بدهید . باشه؟ خیلی مهم.

Next, teamwork. It's very rare that you will have a job that doesn't involve other people.

بعد، کار تیمی. بسیار نادر است که شما شغلی داشته باشید که افراد دیگر را درگیر نکند.

I mean, some people obviously are sitting in front of their computer, working alone

منظورم این است که برخی افراد آشکارا جلوی کامپیوترشان می نشینند و تمام روز را به تنهایی کار می

all day, and that's fine, but if you're working in a company, in an office, you're working

کنند، و این خوب است، اما اگر در یک شرکت یا در دفتر کار می کنید،

with a team. Make sure you know how to get along with your teammates, with your co-workers.

با یک تیم کار می کنید. مطمئن شوید که می دانید چگونه با هم تیمی های خود، با همکاران خود کنار بیایید.

Always be open to feedback. If somebody wants to tell you you're doing something wrong or

همیشه پذیرای بازخورد باشید. اگر کسی می خواهد به شما بگوید که کار اشتباهی

you could do something better, listen. Don't just automatically get angry and attack. If

انجام می دهید یا می توانید کار بهتری انجام دهید، گوش کنید. فقط به طور خودکار عصبانی و حمله نکنید. اگر

somebody gives you constructive feedback... "Constructive" means that it's meant to help

کسی به شما بازخورد سازنده بدهد... "سازنده" به این معنی است که قرار است به

you. Listen, absorb the information, apply what you want, disregard what you don't want.

شما کمک کند. گوش کنید، اطلاعات را جذب کنید، آنچه را که می خواهید به کار ببرید، آنچه را که نمی خواهید نادیده بگیرید.

But don't get angry at people who are trying to help you.

اما از دست افرادی که سعی در کمک به شما دارند عصبانی نشوید.

Be self-aware. Okay? If you're doing something that irritates your co-workers, stop doing

خودآگاه باشید. باشه؟ اگر کاری را انجام می دهید که باعث عصبانیت همکارانتان می شود، از انجام آن دست بردارید

it. Okay? If you're doing... If you're dressed in a certain way, if you're... Like, maybe

. باشه؟ اگر این کار را انجام می دهید ... اگر به نوعی لباس پوشیده اید، اگر ... مانند، شاید

your hygiene is a certain way, all of these things, just make sure you're aware of who

بهداشت شما یک روش خاص باشد، همه این موارد، فقط مطمئن شوید که از چه کسی

and what you are and how it affects other people. And have empathy. Always think of

و شما چه هستید و چگونه بر دیگران تأثیر می گذارد . و همدلی داشته باشید. همیشه

other people's feelings. You don't have to... Like, if somebody's crying, you don't necessarily

به احساسات دیگران فکر کنید. لازم نیست... مثلاً، اگر کسی گریه می کند، لزوماً مجبور نیستید

have to go fix everything for this person. Just say, "Sorry, are you okay?" and stuff

همه چیز را برای این شخص درست کنید. فقط بگویید: "ببخشید، حالت خوب است؟" و از

like that. Like, to show a little bit of caring, it will go a long way to create a friendly

این قبیل چیزها مانند، نشان دادن کمی مراقبت ، راه طولانی برای ایجاد یک محیط تیمی دوستانه کمک خواهد

team environment. Always be ready to collaborate, always be ready to help somebody work together

کرد. همیشه آماده همکاری باشید، همیشه آماده باشید تا به کسی کمک کنید تا

with somebody on a shared goal. And be social. Don't be sitting in your little corner all

با کسی در یک هدف مشترک کار کند. و اجتماعی باشید تمام روز را تنها در گوشه کوچک

day by yourself, not wanting to talk to everybody. Be friendly, be social. If people go out for

خود ننشینید و نخواهید با همه صحبت کنید. دوستانه باشید، اجتماعی باشید. اگر مردم

a drink or a meal after work, join them. You don't have to go every day. Once in a while

بعد از کار برای نوشیدنی یا صرف غذا بیرون می روند، به آنها بپیوندید. لازم نیست هر روز بری هر چند وقت یکبار

so they like you. Okay? Show them who you are as a person.

تا آنها شما را دوست داشته باشند. باشه؟ به آنها نشان دهید که چه کسی هستید.

Lastly, work ethic. Now, a lot of you might know the word "ethics", basically how to basically

در نهایت، اخلاق کاری. اکنون، بسیاری از شما ممکن است کلمه "اخلاق" را بدانید، اساساً چگونه می

be good and not bad. Okay? This is not what "work ethic" means. "Work ethic" is basically

توان اساساً خوب بود و بد نبود. باشه؟ این معنای «اخلاق کار» نیست. «اخلاق کار» اساساً

how well or not well you work. Some people just like to work, they work very hard. Some

این است که چقدر خوب یا خوب کار می کنید. بعضی ها فقط دوست دارند کار کنند، خیلی سخت کار می کنند. برخی

people are lazy. Okay? So, don't be lazy. Think about your work ethic because that's

افراد تنبل هستند. باشه؟ پس تنبل نباش به اخلاق کاری خود فکر کنید زیرا این همان

what people are looking for, that's what managers and hiring directors are looking for in employees,

چیزی است که مردم به دنبال آن هستند، این همان چیزی است که مدیران و مدیران استخدام کننده در کارمندان،

in prospective employees. So, a good work ethic is somebody who is competitive. It's

در کارکنان آینده به دنبال آن هستند. بنابراین، اخلاق کاری خوب کسی است که رقابتی باشد.

not a bad thing to be competitive. Being too competitive can be bad, but competitive means

رقابتی بودن چیز بدی نیست. بیش از حد رقابتی بودن می تواند بد باشد، اما رقابتی به این معناست

you care, it means you want more, so that's a good thing. Be driven. You want the advancement,

که شما اهمیت می دهید، به این معنی است که بیشتر می خواهید، پس این چیز خوبی است. رانده شود. همانطور که می گویند شما پیشرفت

you want the promotion, you want to expand your career horizon, as they say. Be persistent.

می خواهید، ارتقا می خواهید، می خواهید افق شغلی خود را گسترش دهید . پیگیر باش

If you try something and it doesn't work, try again. Doesn't work again, try again.

اگر چیزی را امتحان کردید و جواب نداد، دوباره امتحان کنید. دوباره کار نمی کند، دوباره امتحان کنید.

Don't give up easily on anything that you want to do.

از کاری که می خواهید انجام دهید به راحتی تسلیم نشوید.

Have a thick skin. Sometimes you will fail. Some people, when they fail, they... You know,

پوست ضخیم داشته باشید. گاهی اوقات شما شکست خواهید خورد. بعضی از مردم، وقتی شکست می‌خورند،... می‌دانید

they go into, like, a little shell and they're too afraid to try anything else. Having a

، به یک پوسته کوچک می‌روند و از امتحان هر چیز دیگری خیلی می‌ترسند. داشتن

thick skin. If somebody says something negative about you, don't let it bother you. If you

پوست ضخیم اگر کسی چیز منفی در مورد شما می گوید، اجازه ندهید که شما را آزار دهد. اگر

try to do something and you fail, don't let it bother you. Be persistent. Keep trying,

برای انجام کاری تلاش کردید و شکست خوردید، اجازه ندهید که شما را آزار دهد. پیگیر باش به تلاش ادامه بده، به

keep trying. And again, basically thick skin is when you're talking about, like, comments.

تلاش ادامه بده و دوباره، اساساً پوست ضخیم زمانی است که شما در مورد نظرات، لایک کردن، صحبت می کنید.

It doesn't have to be only comments. It doesn't... It's not only if somebody says something bad,

لازم نیست فقط نظرات باشد. اینطور نیست... فقط اگر کسی چیز بدی بگوید،

if somebody does something bad. Just understand that, you know, don't take life personally,

اگر کسی کار بدی انجام دهد نیست. فقط درک کنید که، می دانید، زندگی را شخصی نگیرید

basically, is what this means. It's not... Nobody's trying to hurt you, the universe

، اساساً این به معنای آن است. این نیست... هیچ کس سعی نمی کند به شما صدمه بزند،

is not out to get you. And be results-oriented. A person who is results-oriented is a person

کائنات بیرون نیست که شما را بگیرد. و نتیجه گرا باشد. فردی که نتیجه گرا است فردی است

who does something because they have a goal in mind and they want to reach that goal.

که کاری را انجام می دهد زیرا هدفی در سر دارد و می خواهد به آن هدف برسد.

They want to get a certain result, and they'll do the work necessary to get that result.

آنها می خواهند به یک نتیجه خاص برسند و کارهای لازم را برای رسیدن به آن نتیجه انجام خواهند داد.

Okay?

باشه؟

So, there you have it. Six soft skills, the most important soft skills, and the attributes

خب! حالا شما مالک آن هستید. شش مهارت نرم، مهم‌ترین مهارت‌های نرم، و ویژگی‌ها

or traits, or at least some of them for each one. A lot of vocab here, a lot of good information.

یا صفات، یا حداقل برخی از آنها برای هر یک. در اینجا لغات زیادی وجود دارد، اطلاعات خوب زیادی.

Keep this stuff in mind, especially when you're going to apply for a job or apply for an advancement

این موارد را در نظر داشته باشید، مخصوصاً زمانی که قصد دارید برای شغلی درخواست دهید یا برای ارتقاء

or promotion, etc.

یا ترفیع و غیره درخواست دهید.

Now, if you have any questions about any of this, you can go to www.engvid.com and ask

اکنون اگر در مورد هر یک از این موارد سؤالی دارید، می توانید به www.engvid.com مراجعه کنید و بپرسید.

me in the comments section. There's also a quiz to help you practice some of this new

من در بخش نظرات همچنین یک مسابقه برای کمک به تمرین بخشی از این

vocabulary. And that's it. If you like the video, give me a thumbs up, give me a like

واژگان جدید وجود دارد. و بس. اگر ویدیو را دوست داشتید، به من سر بزنید،

on YouTube. Don't forget to subscribe to my channel, and come back for more helpful business

در یوتیوب لایک کنید. فراموش نکنید که در کانال من مشترک شوید و برای آموزش های مفیدتر

English lessons. See you soon. Bye.

انگلیسی تجاری بازگردید. به زودی میبینمت. خدا حافظ.