6 words with meanings that will surprise you

Adam: Hi. Welcome to www.engvid.com My name is Adam. And, today, I want to talk

آدام: سلام. به www.engvid.com خوش آمدید نام من آدم است. و امروز می خواهم در

to you about English. Now, I know that you think English is a very confusing

مورد انگلیسی با شما صحبت کنم. اکنون، می دانم که شما فکر می کنید انگلیسی زبان بسیار گیج کننده ای

language, and you're right — it's a very confusing language. Many students have

است، و حق با شماست - این زبان بسیار گیج کننده است. بسیاری از دانش آموزان

come to me and said: "But I check in the dictionary, and this is what it means."

نزد من آمده اند و می گویند: اما من در فرهنگ لغت بررسی می کنم و معنایش این است.

And I say: "Yes, but there are several meanings in the dictionary. Which one

و من می گویم: بله، اما در فرهنگ لغت چند معنی وجود دارد

did you choose?" And everybody looks at me and going: "Well, the one it says in

، شما کدام را انتخاب کردید؟ و همه به من نگاه می‌کنند و می‌گویند: "خب، همانی که در

the dictionary." Little hint for all of you... all of you studying English: Many

فرهنگ لغت آمده است." نکته کوچک برای همه شما... همه شما در حال مطالعه انگلیسی: بسیاری از

words in English have more than one meaning, and the dictionary doesn't list

کلمات در انگلیسی بیش از یک معنی دارند و فرهنگ لغت

them in the order that you need them; it just gives you definitions. You need to

آنها را به ترتیبی که به آنها نیاز دارید فهرست نمی کند. این فقط به شما تعاریف می دهد. شما باید به

look at the context. What is the sentence around this word you're not

زمینه نگاه کنید. جمله پیرامون این کلمه چیست که شما

understanding? Okay? So, I chose a few examples, here, just to give you an idea

متوجه نمی شوید؟ باشه؟ بنابراین، من چند نمونه را در اینجا انتخاب کردم، فقط برای اینکه به شما

of what I'm talking about. So, I think all of you know this word: "wear". You

ایده بدهم که در مورد چه چیزی صحبت می کنم. بنابراین، من فکر می کنم همه شما این کلمه را می دانید: "پوشیدن".

"wear" clothes, you "wear" a tie, you "wear" glasses. So, most of you think

لباس می پوشی، کراوات می زنی ، عینک می زنی. بنابراین، بیشتر شما فکر می کنید که

this is a verb about clothes. Okay? Did you know that this can also be a noun?

این یک فعل در مورد لباس است. باشه؟ آیا می دانستید که این می تواند یک اسم نیز باشد؟

Now, the noun "wear" and the verb "wear" have absolutely no relationship. The

حال اسم «پوشیدن» و فعل «پوشیدن » مطلقاً هیچ رابطه ای با هم ندارند.

noun "wear", although it can also be used as a verb, basically means to make

اسم «پوشیدن» اگرچه می تواند به عنوان فعل نیز به کار رود، اما در اصل به معنای

less; to make more weak. Okay? For example, if you put a lot of friction,

کم کردن است. برای ضعیف تر کردن باشه؟ به عنوان مثال، اگر اصطکاک زیادی ایجاد کنید،

if you rub something a long time — the material will become less and less. So,

اگر چیزی را برای مدت طولانی مالش دهید - مواد کمتر و کمتر می شود. بنابراین،

for example, look at my jeans. Okay? If I do this many times, eventually my knee

برای مثال، به شلوار جین من نگاه کنید. باشه؟ اگر چندین بار این کار را انجام دهم، در نهایت

area will "wear"; and then, when this area is "worn" — okay? — there will be a

ناحیه زانوی من "سایه می شود". و پس از آن، وقتی این منطقه "سایه" شد - خوب است؟ - اینجا یک سوراخ وجود خواهد داشت

hole here. And then these jeans will have so much "wear" that I won't be able

. و سپس این شلوار جین آنقدر "پوشیدگی" خواهد داشت که من نمی توانم

to wear them in public; people will laugh at me, and that's not good. Now,

آنها را در مکان های عمومی بپوشم. مردم به من خواهند خندید، و این خوب نیست. در حال حاضر،

usually, we talk about: "wear and tear". Okay? This is the use of materials. Now,

معمولا، ما در مورد: "ساییدگی و پاره شدن" صحبت می کنیم. باشه؟ این استفاده از مواد است. حالا،

for example, if you have anything with moving parts — your car, for example:

برای مثال، اگر چیزی با قطعات متحرک دارید - مثلاً ماشینتان:

You drive, you drive, you drive, you drive — eventually things start to break

رانندگی می‌کنید، رانندگی می‌کنید، رانندگی می‌کنید، رانندگی می‌کنید - در نهایت همه چیز شروع به شکستن

and fall apart. Why? Because of the "wear" on the parts. Metal rubbing

و از هم پاشیدن می‌کند. چرا؟ به دلیل "ساییدگی" روی قطعات. مالش

against metal — the metal becomes less; becomes weak. Okay? So, that's "wear".

فلز به فلز - فلز کمتر می شود. ضعیف می شود باشه؟ بنابراین، این "پوشیدن" است.

I think everybody knows this word: "meet". You're gonna "meet" your

من فکر می کنم همه این کلمه را می دانند: "ملاقات". شما قرار است با دوستان خود "دیدار" کنید

friends; you're gonna "meet" for drinks. Okay? Great. Did you know that this word

. شما برای نوشیدنی "دیدار" خواهید کرد. باشه؟ عالی. آیا می دانستید که این کلمه

can also be a noun? You're thinking: "'Meet', a noun? It can't be." But it

می تواند اسم هم باشد؟ شما در حال فکر کردن هستید: "ملاقات"، یک اسم؟ نمی تواند باشد." اما

Now, these two are funny ones, because they're used usually as slang. Oops,

اکنون، این دو خنده دار هستند، زیرا معمولاً به عنوان زبان عامیانه استفاده می شوند. اوه،

can. Okay? When? For example, recently, you've seen the Olympics. The Olympics

می توانم. باشه؟ چه زمانی؟ به عنوان مثال، اخیراً بازی های المپیک را دیده اید.

is the biggest swim "meet" in the world; it's the biggest gymnastics "meet" in

المپیک بزرگترین "ملاقات" شنا در جهان است. این بزرگترین "ملاقات" ژیمناستیک است با

sorry. "Milk", of course, you've all drank... you've all drunk milk; you've

عرض پوزش. «شیر» البته همه نوشیده اید... همه شیر خورده اید;

the world; the biggest track-and-field "meet" in the world. A "meet" basically

تو دنیا را داری بزرگترین "ملاقات" دو و میدانی در جهان. "ملاقات" اساساً

means an event, and usually we're talking about a sports event. But "meet"

به معنای یک رویداد است و معمولاً در مورد یک رویداد ورزشی صحبت می کنیم. اما «ملاقات»

as a verb also has other meanings; besides "meet someone". You can "meet

به عنوان فعل معانی دیگری نیز دارد; علاوه بر "ملاقات با کسی". شما می توانید "

all drunk water. These are very delicious drinks, but that's not what

همه آب نوشیده شده را برآورده کنید. این نوشیدنی های بسیار خوشمزه هستند، اما این چیزی نیست که

expectations". Your boss wants you to be able to do this much work in a week,

انتظار می رود". رئیس شما از شما می خواهد که بتوانید در عرض یک هفته این کار را انجام

let's say. If you can "meet expectations" means you can finish all

دهید. اگر بتوانید " انتظارات را برآورده کنید" به این معنی است که می توانید تمام

we're talking about here. Do you know that "milk" and "water" can both be

آنچه را که در اینجا در مورد آن صحبت می کنیم به پایان برسانید. آیا می دانید که "شیر" و "آب" هر دو می توانند

that work that your boss wants you to do. Right? Nothing to do with other

همان کاری باشند که رئیس شما از شما می خواهد. درست؟ هیچ ربطی به افراد دیگر ندارد

people; has to do with the work. You're "meeting expectations"; you're "meeting

؛ به کار مربوط است شما در حال "برآوردن انتظارات" هستید. شما "افعال ملاقات" را

verbs? Now there's, of course, the literal meaning of "milk" — "to milk" is

deadlines", etcetera. "Mean". Now, most of you, I think know this word — you

دارید؟ البته اکنون معنای تحت اللفظی "شیر" وجود دارد - "دوشیدن"

ضرب الاجل است، و غیره. "منظور داشتن". حالا، بیشتر شما، فکر می‌کنم این کلمه را می‌دانید -

think it means mean, like not nice as an adjective. This word can also be a noun.

فکر می‌کنید به معنای بد، مثل یک صفت خوب نیست . این کلمه می تواند یک اسم نیز باشد.

Now, I'm shocking you, I know. But what does "mean" mean as a noun? Well, for

الان دارم شوکهت میکنم میدونم اما معنی «معنی» به عنوان اسم چیست؟ خوب،

to milk a cow; to squeeze the milk out of a cow. "To water" means to pour water

برای دوشیدن گاو؛ برای گرفتن شیر گاو "به آب" یعنی آب ریختن

example, some of you are going to be taking the IELTS exam. You have a

مثال، برخی از شما قرار است در آزمون آیلتس شرکت کنید. شما

reading score, a listening score, a speaking score, and a writing score. The

نمره ریدینگ، امتیاز شنیدن ، نمره صحبت کردن و نمره نوشتن دارید.

over something; over your garden or your lawn. But in slang, it has a completely

بیش از چیزی؛ بالای باغ یا چمن شما اما در زبان عامیانه کاملاً

universities, they want to see your "mean" score. What does that mean?

دانشگاهی دارد، می خواهند نمره «متوسط» شما را ببینند. معنی آن چیست؟

"Mean" mean, right? It basically means your average. If you take all the four

"متوسط" یعنی درسته؟ در اصل به معنی میانگین شماست. اگر هر چهار

scores, the "mean" is where these come in the middle; in the average. So, you

امتیاز را بگیرید، «میانگین» جایی است که اینها در وسط قرار می گیرند. در میانگین بنابراین، شما

different meaning. "To milk something" or "to milk someone" is to get out of it

معنای متفاوتی دارید. « دوشیدن چیزی» یا «شیر دادن به فلانی» بیرون آمدن از آن است

have to be careful to use this as a adjective... as an adjective; sometimes

باید مراقب بود که این را به عنوان صفت به کار برد... به عنوان صفت; گاهی اوقات

as a noun. So, someone says: -"Have you taken the TOEFL exam?" -"Yes." -"What

به عنوان یک اسم پس یکی میگه: -آیا امتحان تافل دادی؟ -"آره." -"

as much as possible. Okay? So, for example, your friend is very rich, and

was the mean?" -"Oh, it was seven." -"Oh, congratulations — you're going to

تا جایی که ممکنه. باشه؟ مثلا دوستت خیلی پولداره و بد

بود؟" -اوه، ساعت هفت بود. -"اوه، تبریک می گویم - شما به

university." Next: "make". "Make". Everybody knows "make". This is one of

دانشگاه می روی." بعدی: "ساخت". "ساخت". همه «ساختن» را می شناسند. این یکی

the first verbs you learn in English, right? "To make" — to create; to build

از اولین افعالی است که در انگلیسی یاد می گیرید، درست است؟ "ساختن" - ایجاد کردن. برای ساخت

very generous, and he likes to give out money. So, you try to "milk him for

بسیار سخاوتمندانه، و او دوست دارد به دادن پول. بنابراین، شما سعی می کنید "برای چیزی به او شیر دهید

something. Here's another little shocker: It's also a noun. Let's say

. این یک شوکر کوچک دیگر است : این هم یک اسم است. فرض

you're calling tech support. Your computer is not working very well; you

کنید با پشتیبانی فنی تماس می گیرید. کامپیوتر شما خیلی خوب کار نمی کند، شما

every penny he has". Maybe not a nice thing to do, but people do it anyway.

هر پنی که او دارید". شاید کار خوبی نباشد ، اما به هر حال مردم آن را انجام می دهند.

call tech support. The first question the tech support guy is going to ask you

با پشتیبانی فنی تماس بگیرید اولین سوالی که مسئول پشتیبانی فنی قرار است از شما بپرسد

is: "What's the make of your computer?" And you say: "I don't want to make a

این است: "مشکلات کامپیوتر شما چیست؟" و شما می گویید: "من نمی خواهم

computer; I want to fix my computer." And he's saying: "Well, yes, but what's

کامپیوتر بسازم، می خواهم کامپیوترم را تعمیر کنم." و او می‌گوید: "خب، بله،

That's what "milk" means — "to milk someone". "To water" — we usually say:

اما "شیر" یعنی "شیر دادن به کسی".

the make?" So, "make" basically means the maker or the manufacturer.

پس «ساخت» در اصل به معنای سازنده یا سازنده است.

Basically, who made it. So, "the make" of my computer, for example, is Acer;

اساساً چه کسی آن را ساخته است. بنابراین، "ساخت " کامپیوتر من، برای مثال، Acer است.

"to water down". "To water down" means to make less intense; a little similar

"آب دادن". «أَطَلَقُوا» یعنی کم کردن شدت; کمی شبیه

maybe yours is Dell, or Apple, or Toshiba, etcetera. So, "the make" — who

شاید دل، یا اپل، یا توشیبا و غیره باشد. بنابراین، "ساخت" - چه کسی

made it.

آن را ساخته است.

to "wear", but different. "To water down" means to make it less intense; a

به "پوشیدن"، اما متفاوت است. «آب كردن» به معناى كم كردن شدت آن است;

little bit weaker. So, for example, if you're reading a business report, and

کمی ضعیف تر بنابراین، برای مثال، اگر در حال خواندن یک گزارش تجاری هستید، و

Now, you're thinking: "Okay, wow. I know all these new words that I already knew,

اکنون، به این فکر می کنید: "باشه، وای. من تمام این کلمات جدیدی را که قبلاً می دانستم می دانم،

you have to explain to your customer the business situation, for example, if you

شما باید وضعیت کسب و کار را برای مشتری خود توضیح دهید. به عنوان مثال، اگر شما

but I didn't know." So, now you're thinking: "Well, how am I supposed to

اما من نمی دانستم." بنابراین، اکنون شما فکر می کنید: "خب، من چگونه باید

know other words by myself?" Without me here? "Without Adam here to explain

کلمات دیگر را خودم بدانم؟" بدون من اینجا؟ "بدون اینکه آدام اینجا توضیح

give them all these technical words, they won't know what you mean. You need

دهد که همه این کلمات فنی را به آنها بگویید، آنها متوجه منظور شما نمی شوند. شما به آنها نیاز دارید

them?" Use context. And, of course, use your dictionary. If you look at your

؟" از زمینه استفاده کنید. و البته از فرهنگ لغت خود استفاده کنید. اگر شما به خود نگاه

to "water it down for them"; you need to make it simpler. So, you put less

کنید "آن را برای آنها آب کنید"; شما باید آن را ساده تر کنید پس دیکشنری کمتری گذاشته اید

dictionary, all of these meanings are there. The thing is: Don't take the

، همه این معانی وجود دارد. موضوع این است: کلمات فنی را قبول نکنید

technical words; you make the sentences a little bit easier to understand. You

. شما جملات را کمی ساده تر می کنید. شما

first meaning a dictionary gives you because it may be it's not the one you

ابتدا معنی یک فرهنگ لغت را به شما می دهد، زیرا ممکن است این دیکشنری نیست

explain the situation in everyday words; you make it less intense, so they don't

که شرایط را با کلمات روزمره توضیح می دهید. شما آن را کمتر شدید می کنید، بنابراین آنها نیازی ندارند

need. Look at the context — what is around the word, what is the situation

. به زمینه نگاه کنید - اطراف کلمه چیست، کلمه در چه

the word is being used in? — and then look for something in the dictionary

get scared. Good.

موقعیتی استفاده می شود؟ - و سپس به دنبال چیزی در فرهنگ لغت بگردید

بترسید. خوب

that matches that context, and that's how you will improve your English. Okay?

که با آن زمینه مطابقت دارد و به این ترتیب زبان انگلیسی خود را بهبود خواهید داد. باشه؟

Now, you're still not too sure; you want a little bit of practice — go to

حالا، شما هنوز خیلی مطمئن نیستید. کمی تمرین می خواهید - به

www.engvid.com. There's a quiz there; you can practice these. And come back to

www.engvid.com بروید. یک مسابقه در آنجا وجود دارد. می توانید اینها را تمرین کنید و

www.engvid.com for other lessons; learn English, improve your abilities, and

برای دروس دیگر به www.engvid.com بازگردید. انگلیسی یاد بگیرید ، توانایی های خود را بهبود بخشید، و

I'll see you next time. Thank you.

دفعه بعد شما را می بینم. متشکرم.