How to ask for and give directions in English

Hi, everybody. Welcome to www.engvid.com. I'm Adam. In today's

سلام به همه. به www.engvid.com خوش آمدید . من آدام هستم. در

video, I want to show you ways to ask for and give directions. For example, if

ویدیوی امروز می‌خواهم راه‌هایی را برای درخواست و راهنمایی به شما نشان دهم . برای مثال،

you're going to travel to another country; or travelers are in your city,

اگر قصد دارید به کشور دیگری سفر کنید . یا مسافران در شهر شما هستند

and they need some help — you can help them. It's a little bit of a beginner

و به کمک نیاز دارند — شما می توانید به آنها کمک کنید. این یک درس کمی مبتدی است

lesson, so I'll speak a little bit more slowly. And I'm going to give you a set

، بنابراین من کمی آهسته تر صحبت خواهم کرد . و من مجموعه ای

of questions, I'm going to give you some vocabulary. And the most important thing

از سوالات را به شما می دهم، واژگانی را به شما می دهم . و مهمترین چیزی

you need to understand is the verbs that you're going to have to use in order to

که باید درک کنید افعالی است که باید از آنها استفاده کنید تا

help somebody find their way. And I'll look at those in a moment. So, we're

به کسی کمک کنید راه خود را پیدا کند. و من در یک لحظه به آنها نگاه خواهم کرد. بنابراین، ما می

going to start with the questions. Now, again, in English — just as in any other

خواهیم با سوالات شروع کنیم. اکنون، دوباره، در انگلیسی - درست مانند هر

language — there are many ways to ask for anything, really. Right? But these

زبان دیگری - راه‌های زیادی برای درخواست هر چیزی وجود دارد. درست؟ اما اینها

are the main questions that you need to know, in order to get directions and in

سوالات اصلی هستند که شما باید بدانید، تا بتوانید مسیرها را دریافت کنید و

order to understand someone who needs directions from you.

به منظور درک کسی که نیاز به راهنمایی از شما دارد.

So, the more common... most common question is: "How can I get to..."

بنابراین، رایج ترین ... رایج ترین سؤال این است: "چگونه می توانم به ..."

whatever place it is. "How can I get to the train station?", "How can I get to

هر مکانی که باشد. "چگونه می توانم به ایستگاه قطار بروم؟"، "چگونه می توانم

the museum?", "How can I get to" whatever is a tourist attraction in a

به موزه برسم؟"، "چگونه می توانم به" هر چیزی که یک جاذبه گردشگری در یک

city; your city, other cities, etcetera. Or, more direct: "Where is something?"

شهر است؛ شهر شما، شهرهای دیگر و غیره. یا، مستقیم تر: "چیزی کجاست؟"

Now, a little bit, you have to keep in mind that if you're in certain

حالا یه کم باید اینو در نظر داشته باشی که اگه تو کشورهای خاصی باشی

countries... for example, in Canada, you can't really go up to a person and say:

...مثلا تو کانادا واقعا نمی تونی بری پیش یه نفر و بگی

"Where is the train station?" Canadians are a little bit more polite, I guess

: ایستگاه قطار کجاست؟ فکر می کنم می توانید بگویید کانادایی ها کمی مودب تر هستند

you could say; a little bit softer, so it's better to have an indirect

. کمی نرم تر، پس بهتر است یک سوال غیرمستقیم داشته باشید

question, like this one: "Can you tell me where something is?" Or: "Can you

، مانند این: "می توانید به من بگویید فلان چیز کجاست؟" یا: "می توانید

tell me how to get to?" Now, very important to remember: If you're asking

به من بگویید چگونه به آنجا برسم؟" اکنون، بسیار مهم است که به خاطر داشته باشید: اگر

a direct question, like just the question: "Where is the place?" If

یک سوال مستقیم می‌پرسید، مانند این سوال: "مکان کجاست؟"

you're asking an indirect question, this is actually the question word: "Can" or

اگر سوالی غیرمستقیم می‌پرسید، این در واقع کلمه سوالی است: "می‌توان" یا

"Do". So, this is now turned into a noun clause. Right? So, then: "where

"انجام". بنابراین، این اکنون به یک بند اسمی تبدیل شده است . درست؟ بنابراین، سپس: "جایی که

something is", and the "is" comes after the place you're going to. The "is"

چیزی است"، و "هست" بعد از مکانی می آید که می خواهید به آنجا بروید. "است

comes before the place you're going to, so make sure you understand the correct

" قبل از مکانی است که می خواهید بروید، بنابراین مطمئن شوید که ساختار صحیح سوال را درک کرده اید

structure of the question. And... but, ideally, use the indirect question; it's

. و... اما در حالت ایده آل از سوال غیر مستقیم استفاده کنید.

a little bit softer, a little bit more polite. So: "Can you tell me how to get

کمی نرم تر، کمی مودب تر است . بنابراین: "می توانید به من بگویید چگونه

to the train station?", "Do you know where the train station is?" Or you can

به ایستگاه قطار بروم؟"، "آیا می دانید ایستگاه قطار کجاست؟" یا می توانید

use both of these clauses with either question. Now, another way to ask is:

از هر دوی این بند ها برای هر کدام از سوالات استفاده کنید. حال، راه دیگری برای پرسیدن این است:

"What's the fastest way to get to...?" You don't actually even have to use: "to

"سریعترین راه برای رسیدن به ... چیست؟" شما در واقع حتی مجبور نیستید از: "به

get". "What's the fastest way to the train station?" is okay. But "to get"

دست آوردن" استفاده کنید. سریعترین راه رسیدن به ایستگاه قطار چیست؟ درست است. اما "به دست آوردن

makes it a little bit more clear. And when you ask someone: "What's the

" آن را کمی واضح تر می کند. و وقتی از کسی می پرسی: "

fastest way?" they understand that you want directions, and they will explain

سریع ترین راه چیست؟" آنها می‌دانند که شما مسیر می‌خواهید، و به شما توضیح

to you how to get to the place. Now, very, very important that you study

می‌دهند که چگونه به آن مکان برسید. اکنون ، بسیار بسیار مهم است که

these words. Okay? All of these are prepositions of place. You must

این کلمات را مطالعه کنید. باشه؟ همه اینها حروف اضافه مکان هستند. برای

understand how they are used and when they are used in order to understand

درک مسیرها باید نحوه استفاده و زمان استفاده از آنها را درک کنید

directions. So, when someone is explaining it to you, they're going to

. بنابراین ، وقتی کسی آن را برای شما توضیح می دهد،

use all of these words; and a few other things that I'll mention in a moment.

از همه این کلمات استفاده می کند. و چند مورد دیگر که در یک لحظه به آنها اشاره خواهم کرد.

So, I kind of ran out of room, so I put "past" at the top. But "past": "Go past

بنابراین، به نوعی از اتاق خارج شدم، بنابراین "گذشته" را در بالای صفحه قرار دادم. اما «گذشته»: «از

the first building, and the second building is the one you want." So,

عمارت اول بگذر و بنای دوم همانی است که می خواهی». بنابراین،

"past" means, like, after — that's one. "At or on the corner of A Street and B

"گذشته" به معنی، مانند، پس از - این یکی است. "در یا نبش خیابان A و خیابان B

Street". "At the corner" means general area; "on the corner" means a specific

". «در گوشه» به معنای منطقه عمومی است. «در گوشه» به معنای گوشه خاصی است

corner. But, again, that's a different lesson altogether. Both of these will

. اما، دوباره، این یک درس کاملا متفاوت است. هر دوی اینها به

work just fine. "Kitty corner". So, "kitty corner" is basically when you

خوبی کار خواهند کرد. "گوشه جلف". بنابراین، "گوشه زن سبک و جلف" اساسا زمانی است که

have a situation. So, you... you have an intersection. Okay? If something is

شما موقعیتی دارید. بنابراین، شما... شما یک تقاطع دارید. باشه؟ اگر چیزی

here, this is "kitty corner" — the opposite corner. This is simply across

اینجا باشد، این "گوشه زن سبک و جلف" است - گوشه مقابل. این به سادگی آن

the street. This is "kitty corner", when you're going in a diagonal. Okay? So,

طرف خیابان است. این "گوشه زن سبک و جلف" است، زمانی که شما در حال رفتن به یک مورب هستید. باشه؟ بنابراین،

that's important to remember. Not everybody uses this particular

مهم است که به یاد داشته باشید. همه از این عبارت خاص استفاده نمی

expression, but some people might use it; it's good to understand it. "Next

کنند، اما برخی افراد ممکن است از آن استفاده کنند. درک آن خوب است "

to", so "next to"; "beside" — same idea. "Near". "Near" is a little bit vague, so

بعدی"، بنابراین "کنار"؛ "در کنار" - همان ایده. "نزدیک". "نزدیک" کمی مبهم است، بنابراین

try not to use: "near" or "close to", but sometimes it's good enough, and

سعی کنید از "نزدیک" یا "نزدیک به" استفاده نکنید، اما گاهی اوقات به اندازه کافی خوب است و

you'll understand why in a moment. "Not far from" — same. "In front of", "in

در یک لحظه دلیل آن را خواهید فهمید. "نه دور از" - همان. "در مقابل"، "در

front of", "behind", obviously. "Across the street from". So, "across the street

مقابل"، "پشت"، بدیهی است. " آن سوی خیابان از". بنابراین، "آن سوی خیابان

from" something. "Between the bank and the library is the building you're

از" چیزی. بین بانک و کتابخانه ساختمانی است که به

looking for." So, "between" two things. Make sure you always remember:

دنبالش هستید. بنابراین، "بین" دو چیز. مطمئن شوید که همیشه به یاد داشته باشید: وقتی در مورد رابطه مکان صحبت می کنید:

"Between", "and" go together, when you're talking about relationship of

"بین"، "و" با هم می روند

place. "On the left" or "on the right". So: "If you're walking down the street,

. "در سمت چپ" یا "در سمت راست". بنابراین: "اگر در خیابان راه می روید،

you will see that store on your right; you will see that store on your left",

آن فروشگاه را در سمت راست خود می بینید؛ آن فروشگاه را در سمت چپ خود می بینید"،

depending where it is.

بسته به اینکه کجا باشد.

Where are we? So, now, if you come to North America, for example — Canada, the

ما کجا هستیم؟ بنابراین، اکنون، اگر به آمریکای شمالی می‌آیید، برای مثال - کانادا،

US — most of the cities here are based on a grid. A "grid" means that streets

ایالات متحده - بیشتر شهرهای اینجا بر اساس یک شبکه هستند. "شبکه" به این معنی است که خیابان

go one, two, three, four; one, two, three, four. It's very much like a

ها یک، دو، سه، چهار می روند. یک دو سه چهار. این نقشه بسیار شبیه یک

Tic-Tac-Toe map; looks like. In Europe, streets go, like, bendy and winding, and

نقشه تیک تاک است. به نظر می رسد. در اروپا، خیابان ها، مانند پیچ ​​و خم و پیچ در پیچ، و در

all over the place. So, in Europe, they don't really use: "to the north", "to

همه جا می روند. بنابراین، در اروپا، آنها واقعاً از: "به شمال"، "

the east", "west", etcetera. In North America, they use this a lot because

به شرق"، "غرب"، و غیره استفاده نمی کنند. در آمریکای شمالی، آنها از این بسیار استفاده می کنند، زیرا توضیح

it's much easier to explain: "Go north on Fifth Avenue, head east on Eighth

آن بسیار ساده تر است: " در خیابان پنجم به شمال بروید، در خیابان هشتم به سمت شرق

Street, and you'll get to where you're going." So, we use: "north", "east",

بروید و به جایی که می خواهید می رسید." بنابراین، ما از: "شمال"، "شرق"،

"south", and "west" a lot, so make sure you understand how these directions

"جنوب" و "غرب" زیاد استفاده می کنیم، بنابراین مطمئن شوید که متوجه شده اید که این جهت ها چگونه

work. Mainly, what you need to understand is: Where is north? So, when

کار می کنند. به طور عمده، آنچه شما باید بدانید این است: شمال کجاست؟ بنابراین،

you're standing on a street, always try to get an idea of: "Where is north?" and

وقتی در یک خیابان ایستاده اید، همیشه سعی کنید این ایده را به دست آورید: "شمال کجاست؟" و

then you know all the other ones. It's... this is called: "orientation".

سپس شما همه موارد دیگر را می شناسید. به این می گویند: «جهت گیری».

So, when you go to a new city, become oriented with the layout of the... of

بنابراین، هنگامی که به یک شهر جدید می روید، با طرح

the map; of the grid. Always get a map, figure out: "Which way is north?" and

... نقشه جهت یابی کنید. از شبکه همیشه یک نقشه بگیرید، بفهمید: "کدام راه شمال است؟" و

then you'll start to understand. So, "to the north" means in the direction of

سپس شما شروع به درک خواهید کرد. پس « به شمال» یعنی در جهت

north, "on the west side". So, sometimes somebody will say something is "at the

شمال، «در سمت غرب». بنابراین، گاهی اوقات کسی می گوید چیزی "در

intersection", but you want to be more specific, so they'll... they will tell

تقاطع" است، اما شما می خواهید دقیق تر باشید ، بنابراین آنها به شما می گویند

you: "It's on the northwest side of the intersection", because there are four.

: "در سمت شمال غربی تقاطع است"، زیرا چهار نفر هستند.

So, if they want to specify... For example, if you're looking for a store,

بنابراین، اگر آنها می خواهند مشخص کنند... مثلاً، اگر به دنبال یک فروشگاه هستید،

but the store doesn't have a sign on the street — it's inside a building, for

اما فروشگاه علامتی در خیابان ندارد - مثلاً داخل یک ساختمان است

example — so you'll say: "The store is on the buil-... is inside the building

- بنابراین می گویید: فروشگاه روی ساختمان است... داخل ساختمان

on the northwest corner, in the basement. Go there, and you'll find it

در گوشه شمال غربی، در زیرزمین است. برو آنجا، مشکلی پیدا نمی کنی

no problem." Okay? So, you must understand all of these words in order

.» باشه؟ بنابراین، شما باید تمام این کلمات را درک کنید

to give and receive instructions and directions. Now, most importantly, you

تا دستورات و دستورالعمل‌ها را بدهید و دریافت کنید . حالا مهمتر از همه،

have to get comfortable with the verbs. So, let's look at those next.

باید با افعال راحت باشید. بنابراین، بیایید به آنها نگاه کنیم.

Okay. So, now, we actually get to the hard part; this is where people

باشه. بنابراین، اکنون، در واقع به بخش سخت می‌رسیم. اینجا جایی است که مردم

sometimes get lost. Because, remember: If you are giving instructions, you can

گاهی گم می شوند. زیرا، به یاد داشته باشید: اگر دستور می دهید، می توانید

stick to one or two verbs, and just use it over and over again, and people will

به یک یا دو فعل پایبند باشید و فقط بارها و بارها از آن استفاده کنید و مردم متوجه خواهند شد

understand. But when you are the one asking for instructions, and you're

. اما وقتی شما کسی هستید که دستورات را می‌خواهید، و از

asking a native-English speaker, there's many ways to describe or to give

یک انگلیسی زبان بومی می‌پرسید، راه‌های زیادی برای توصیف یا

directions to describe how to get somewhere. So, be a little bit more

راهنمایی برای توضیح نحوه رسیدن به جایی وجود دارد. بنابراین، کمی بیشتر

aware of all the different ways we can actually give you directions. So, we're

از همه راه‌های مختلفی که می‌توانیم به شما راهنمایی کنیم آگاه باشید. بنابراین،

going to look at verbs. Now, mostly, we're going to start with anything that

ما به افعال نگاه می کنیم. در حال حاضر، بیشتر، ما قصد داریم با هر چیزی

is "walkable". What this means is you can actually walk to the place; it's not

که "قابل راه رفتن" باشد شروع کنیم. این به این معنی است که شما واقعاً می توانید به آن مکان بروید.

very far. Some places are too far; you may need to take a bus, or a subway, or

خیلی دور نیست بعضی جاها خیلی دور هستند. ممکن است نیاز باشد که سوار اتوبوس یا مترو

a taxi, etcetera. So, if it's walkable, just give them very simple directions.

یا تاکسی و غیره شوید. بنابراین، اگر قابل پیاده‌روی است، فقط دستورالعمل‌های بسیار ساده را به آنها بدهید.

"Head" or "go". "Head" and "go" are both verbs, and they essentially mean the

"سر" یا "برو". «سر» و «برو» هر دو فعل هستند و اساساً

same thing. "Head straight" — just basically go straight; means the same

معنی یکسانی دارند. "سر راست" - فقط در اصل مستقیم بروید. یعنی همین

idea. "Head up" or "down", and the name of the street, if you know the name.

ایده "سر بالا" یا "پایین" و نام خیابان، اگر نام آن را می دانید.

Now, generally speaking — and again, in North America, where we have the grids —

اکنون، به طور کلی - و دوباره، در آمریکای شمالی، جایی که ما شبکه‌ها را داریم -

everything is in a line. "Up" means "north", "down" means "south". We don't

همه چیز در یک خط قرار دارد. "بالا" به معنای "شمال"، "پایین" به معنای "جنوب". ما

really have "east" or "west". "East" or "west" — say: "east" or "west". So:

واقعاً «شرق» یا «غرب» نداریم. "شرق" یا "غرب" - بگویید: "شرق" یا "غرب". بنابراین: بسته به جهتی که می روید

"Head up Fifth Avenue", "Head down Fifth Avenue", depending on the direction

، «خیابان پنجم را بالا بروید»، «خیابان پنجم را پایین بیاورید »

you're going. Or: "Go down", "go up", "Head north on Fifth Street" or "Main

. یا: «برو پایین»، «بالا برو»، «خیابان پنجم را به سمت شمال برو» یا «

Street". Again, "north", "south", "east", "west". "Go past". "Go past the

خیابان اصلی». باز هم «شمال»، «جنوب»، «شرق»، «غرب». "برو گذشته". «از

National Bank building", which you'll... you'll see easily because it's a

ساختمان بانک ملی رد شوید» که به راحتی می‌بینید چون یک

landmark, but I'll talk about that in a second. So, "head" or "go" — very

نقطه عطف است، اما من در یک ثانیه در مورد آن صحبت خواهم کرد . بنابراین، "سر" یا "برو" - بسیار

commonly used.

رایج استفاده می شود.

Some people also use the verb: "follow". So: "Follow this street until you get

برخی از افراد از فعل: "دنبال کردن" نیز استفاده می کنند. بنابراین: "این خیابان را دنبال کنید تا

to", but, again, that's a little bit more tricky because... especially if...

به آن برسید"، اما، باز هم، این کمی مشکل تر است، زیرا... به خصوص اگر...

if streets are straight and all that, that's fine. This is a little bit more

اگر خیابان ها مستقیم باشند و همه اینها، خوب است. این

common in non-grid cities. So: "Follow this street" because this street bends,

در شهرهای غیرشبکه ای کمی بیشتر رایج است. بنابراین: « این خیابان را دنبال کنید» زیرا این خیابان خم می‌شود،

so just stay on the street and follow the bends until you get to somewhere.

پس فقط در خیابان بمانید و پیچ‌ها را دنبال کنید تا به جایی برسید.

"Follow until", and then whatever is going to come up. Then there's: "turn".

"فالو تا" و سپس هر چیزی که قرار است پیش بیاید. سپس وجود دارد: "نوبت".

You can: "turn left", "turn right", "turn eastward" — means in the direction

شما می توانید: "چرخش به چپ"، "چرخش به راست"، "چرخش به سمت شرق" - به معنای در

of east — "turn south". You can say: "south" or "southward"; "east" or

جهت شرق - "چرخش به جنوب". می توان گفت: «جنوب» یا «جنوب»؛ "شرق" یا

"eastward". Both okay. Now, you could also say: "Take a right", "make a left".

"به سمت شرق". هر دو خوبه حالا می‌توانید بگویید: «راست بگیر»، «چپ بساز».

These are only for left and right, that's why I put them in brackets. You

اینا فقط برای چپ و راست هستن واسه همین تو پرانتز گذاشتم. شما

can't say: "take south", "take eastward" — that doesn't work. "Take a right"

نمی توانید بگویید: "جنوب را بگیرید"، "به سمت شرق بروید" - این کار نمی کند. «راست بگیر» در

basically means turn right. "Make a left" basically means turn left. This is

اصل به معنای گردش به راست است. "Make a left" در اصل به معنای گردش به چپ است. این

especially for driving. So, if you're driving and somebody is sitting next to

مخصوصاً برای رانندگی است. بنابراین، اگر در حال رانندگی هستید و کسی کنار

you and giving you instructions, they'll say: "Okay. Take a left over there. Make

شما نشسته و به شما دستور می دهد، می گوید: "بسیار خوب. از آنجا به سمت چپ بروید.

a right at the next street" or "turn" — also okay.

در خیابان بعدی به سمت راست بروید" یا "پیچ" - همچنین خوب است.

Now, if the place you're going to is not walkable; is not within walking

حال، اگر مکانی که می‌روید قابل پیاده‌روی نیست. در فاصله پیاده روی نیست

distance, then you have to give some more instructions. So, "Take the number

، پس باید دستورالعمل های بیشتری را ارائه دهید. بنابراین، اگر نامی برای خط مترو وجود دارد

one line" or "number ten line", or whatever the... if there's a name for

، «خط شماره یک را بگیرید» یا «خط شماره ده»، یا هر چیزی

the subway line. Generally speaking, when we talk about "line", we talk

... به طور کلی، وقتی از "خط" صحبت می کنیم، در

about... we're talking about subway or train, if it's above ground. "Take the

مورد ... صحبت از مترو یا قطار است، اگر بالای زمین باشد. سوار

number three bus". I should put a "the" here. "Take the number three bus". Buses

اتوبوس شماره سه شوید. من باید یک "the" را در اینجا قرار دهم. سوار اتوبوس شماره سه شوید. اتوبوس ها

have numbers, so we don't really use lines; we just say the number of the

دارای شماره هستند، بنابراین ما واقعاً از خطوط استفاده نمی کنیم . ما فقط شماره

bus. Now, you have to be very careful about giving directions with bus or

اتوبوس را می گوییم. در حال حاضر، شما باید در دادن مسیر با اتوبوس یا

subway because in some countries, you might not be able to read the signs. If

مترو بسیار مراقب باشید زیرا در برخی کشورها ممکن است نتوانید تابلوها را بخوانید.

you're coming to an English-speaking country — no problem; if you're going to

اگر به یک کشور انگلیسی زبان می آیید - مشکلی نیست. اگر به

other places, but are still using English to get around, you might not

جاهای دیگر می روید، اما هنوز از انگلیسی برای رفت و آمد استفاده می کنید، ممکن

know the names. So, it's helpful if somebody tells you how many stops to go,

است نام آن ها را ندانید. بنابراین، اگر کسی به شما بگوید چند توقف دارید،

more or less. So: "Go five stops. Get off at the name of the station", if you

بیشتر یا کمتر، مفید است. بنابراین: "پنج ایستگاه بروید. اگر می دانید به نام ایستگاه پیاده

know it. Okay? Notice we use: "go" a lot. Now, sometimes you'll come to an

شوید". باشه؟ توجه داشته باشید که ما از "برو" زیاد استفاده می کنیم. اکنون، گاهی اوقات به یک

intersection or you'll come to a particular place where you're on the

تقاطع می‌رسید یا به مکان خاصی می‌رسید که در

wrong side — just "cross the street" or "go across the street", "go across the

سمت اشتباه قرار دارید - فقط "از خیابان عبور کنید" یا "از آن طرف خیابان بروید"، "از آن سوی

intersection", "go across the park", whatever the case may be. Now, it's also

چهارراه بروید،" از پارک عبور کن»، هر چه که باشد. در حال حاضر، همچنین

very important that you understand the differences between street names. We can

بسیار مهم است که تفاوت بین نام خیابان ها را درک کنید. می

say: "Avenue", "Road", "Street", "Boulevard". These are the main names of

توان گفت: «خیابان»، «جاده»، «خیابان»، «بلوار». اینها اسامی اصلی

streets. There are smaller streets that you don't really need to worry about at

خیابانها هستند. خیابان های کوچکتری وجود دارد که در حال حاضر نیازی به نگرانی در مورد آنها ندارید

the moment; these are the main ones you're going to come across. So:

. اینها موارد اصلی هستند که با آنها روبرو خواهید شد. بنابراین:

"Turn... turn south at Fifth Avenue", "turn left on Main Street". You can also

«بپیچ... در خیابان پنجم به جنوب بپیچید»، «خیابان اصلی را به چپ بپیچید». همچنین می توانید

say: "onto". So, this is, again, more for driving: "Turn onto Main Street and

بگویید: "روی". بنابراین، این بیشتر برای رانندگی است: "به خیابان اصلی بپیچید و

go straight" or "go east", whatever the case may be.

مستقیم بروید" یا "به شرق بروید"، هر چه که باشد.

Now, sometimes they're going to give you relative directions. They're going to

حالا، گاهی اوقات آنها به شما دستورات نسبی می دهند. آنها به شما خواهند

tell you how to get to one place; and then from this place, they're going to

گفت که چگونه به یک مکان برسید. و سپس از این مکان، آنها

give you further directions. So: "When you get to the intersection", "when you

مسیرهای بیشتری را به شما خواهند داد. بنابراین: " وقتی به تقاطع رسیدید"، "

get to the mall", "when you get to the park, turn left", "go straight", "head

وقتی به مرکز خرید رسیدید"، "وقتی به پارک رسیدید، به چپ بپیچید"، "مستقیم بروید"، "سر به

down", "look for". "Look for" is very, very useful because now we're

پایین"، "به دنبال" باشید. "جستجو برای" بسیار بسیار مفید است زیرا اکنون

introducing "landmarks". "Landmarks" are things, or objects, or situations that

"نقاط برجسته" را معرفی می کنیم. «علامت‌ها» چیزها، اشیاء یا موقعیت‌هایی هستند که دیدن

are very easy to see; very recognizable. The people who live in a place —

آنها بسیار آسان است. بسیار قابل تشخیص افرادی که در یک مکان زندگی می کنند -

everybody knows what this place is, so it's easy to point out. Now, "landmarks"

همه می دانند این مکان چیست، بنابراین به راحتی می توان به آن اشاره کرد. در حال حاضر، "علامت"

can be "buildings"; and they're big, so they're easy to see. You can see them

می تواند "ساختمان" باشد. و بزرگ هستند، بنابراین دیدن آنها آسان است. شما می توانید آنها را

from a distance. They can be "bridges" in some places, like in San Francisco:

از راه دور ببینید. آنها می توانند در برخی مکان ها "پل" باشند، مانند سانفرانسیسکو:

"The Golden Gate Bridge" is a landmark. They can be "monuments" — these are

"پل گلدن گیت" یک نقطه عطف است. آنها می توانند "یادبود" باشند - اینها

special constructions, like, to remember... to remember a war, or fallen

سازه های خاصی هستند، مانند، به یاد آوردن... به یاد آوردن یک جنگ، یا

soldiers; or just a special person from history, like a president or a local

سربازان کشته شده. یا فقط یک شخص خاص از تاریخ، مانند یک رئیس جمهور یا یک

hero, etcetera. It could be "statues", it could be "plaques", it could be all

قهرمان محلی، و غیره. این می تواند "تندیس" باشد، می تواند "پلاک" باشد، می تواند همه

kinds of things. Some "parks" are "landmarks". If they're in the middle of

جور چیز باشد. برخی از «پارک ها » «نقشه های دیدنی» هستند. اگر آنها در وسط

a city — there's only one big park — that's the one people will relate their

یک شهر هستند - فقط یک پارک بزرگ وجود دارد - این همان پارکی است که مردم مسیرهای خود را

directions to, or any other landmark. So: "When you get to the park, cross the

به آن یا هر نقطه عطف دیگری مرتبط می کنند. بنابراین: "وقتی به پارک رسیدید، از

park and on the other side you will see", and then... "So, if you're looking

پارک رد شوید و از طرف دیگر خواهید دید" و سپس ... "پس اگر دنبالش

for, then you will see this", or "look for the tall, brown building; and next

هستید، این را خواهید دید" یا "به دنبال ساختمان بلند و قهوه ای رنگ؛ و برای مثال در

to that is the place you're looking for", for example.

کنار آن مکانی است که شما به دنبال آن هستید .

Or if you know that a place is a little bit difficult to get to, what you want

یا اگر می دانید که دسترسی به مکانی کمی دشوار است، کاری که می

to do is get the person moving in the general direction on the way to the

خواهید انجام دهید این است که فرد را در مسیر کلی در مسیر رسیدن به آن

place, and then say: "Once you get to the park, ask... ask again. Ask somebody

مکان حرکت دهید و سپس بگویید: "وقتی به پارک رسیدید، بپرسید. ... دوباره بپرس. از شخص

else for directions." Because if I try to explain to you from here what to do

دیگری راهنمایی بپرس." چون اگر بخواهم از اینجا به شما توضیح دهم که

after you get to the park, you will be very confused. I'll just tell you: "Get

بعد از رسیدن به پارک چه کاری انجام دهید، بسیار گیج خواهید شد. من فقط به شما می گویم: "برو

to the park", then somebody else will tell you what to do next. That's the

به پارک"، سپس یکی دیگر به شما می گوید که بعداً چه کاری انجام دهید. این

easiest way to do it. And when we... some people say: "You can't miss it."

ساده ترین راه برای انجام آن است. و وقتی ما... بعضی ها می گویند: "نمی توانی از دستش بدهی."

Now, people have a lot of problem with this word. "Miss" doesn't mean, like,

الان مردم با این کلمه خیلی مشکل دارند . "خانم" به این معنی نیست که

something like: "Oh, you're longing for. It's gone from you; you... you miss it".

چیزی شبیه این نیست: "اوه، تو آرزوی آن را داری.

If your friend goes away for... from your city and you "miss" your friend —

اگر دوستتان برای... از شهرتان می رود و شما دلتنگ دوستتان می شوید -

that's one thing. Here, "miss" means not notice. So: "You can't miss it" means

این یک چیز است. در اینجا «مس» به معنای توجه نکردن است. بنابراین: "شما نمی توانید آن را از دست بدهید"

it's impossible not to see it. And, again, we're talking about "landmarks".

یعنی غیرممکن است که آن را ندید. و، دوباره، ما در مورد "نقاط برجسته" صحبت می کنیم.

So: "If you go to the park, go across the park; and you'll see a big, brown

بنابراین: "اگر به پارک رفتید، از آن طرف پارک بروید ؛ و یک ساختمان بزرگ و قهوه ای خواهید دید

building. You can't miss it. Once you see that big, brown building — go to the

. نمی توانید آن را از دست بدهید. وقتی آن ساختمان بزرگ و قهوه ای را دیدید - به

left of it", "go to the right of it", "go behind" wherever the situation may

سمت چپ آن بروید." «به سمت راست آن برو»، «پشت برو» هر جا که شرایط

be. Okay?

باشد. باشه؟

So, there. There you go. Those are some key vocabulary and key expressions that

بنابراین وجود دارد. شما بروید. اینها برخی از واژگان کلیدی و عبارات کلیدی هستند که

you need in order to give and understand directions. Okay? Very important if you

برای دادن و درک مسیرها به آنها نیاز دارید . باشه؟ اگر می

want to go traveling. And keep in mind: If you're going to tourist areas

خواهید به سفر بروید بسیار مهم است. و به خاطر داشته باشید: اگر به مناطق توریستی

anywhere in the world, people there speak English, so they will be giving

در هر نقطه از جهان می روید، مردم آنجا انگلیسی صحبت می کنند، بنابراین آنها

you these kinds of instructions. They've practiced doing this for the tourists.

این نوع دستورالعمل ها را به شما می دهند. آنها انجام این کار را برای گردشگران تمرین کرده اند.

Okay? And so that's it for today; just to get you started on directions. If you

باشه؟ و برای امروز همین است. فقط برای اینکه مسیرها را شروع کنید. اگر

have any questions about any of this, please go to www.engvid.com, and there's

در مورد هر یک از اینها سؤالی دارید، لطفاً به www.engvid.com بروید و

a comment section you can ask me questions. I'll be happy to give you

یک بخش نظرات وجود دارد که می توانید از من سؤال بپرسید . خوشحال میشم

whatever answers I can. There's also a quiz that you can try to understand what

هر جوابی که بتونم بدم همچنین آزمونی وجود دارد که می توانید سعی کنید آنچه را

we learned here today. And that's it. I hope you like this video. If you did,

که امروز اینجا یاد گرفتیم را درک کنید. و بس. امیدوارم از این ویدو خوشت بیاید. اگه داشتی

please give me a like. Don't forget to subscribe to my channel, and ring the

لطفا بهم لایک کن فراموش نکنید که در کانال من عضو شوید و

bell for notifications of future videos. And come back next time; I'll give you

زنگ را برای اطلاع رسانی ویدیوهای بعدی به صدا درآورید. و دفعه بعد برگرد من به شما

more useful tips to improve your English journey. I'll see you again soon. Bye.

نکات مفیدتری برای بهبود سفر انگلیسی خود می دهم . به زودی دوباره می بینمت خدا حافظ.