Common MILITARY expressions & vocabulary in everyday life

Hi, everybody. Welcome back to www.engvid.com. I'm Adam.

سلام به همه. به www.engvid.com بازگردید. من آدام هستم.

In today's lesson we're going to look at some military expressions

در درس امروز قصد داریم به برخی از عبارات نظامی

and slang that are used in everyday English. So, in

و عامیانه که در زبان انگلیسی روزمره استفاده می شود نگاهی بیندازیم. بنابراین، در

many situations, when there is a war and there's obviously going to be a military all the time,

بسیاری از موقعیت‌ها، زمانی که یک جنگ وجود دارد و مشخصاً قرار است همیشه ارتش وجود داشته باشد،

many words that are used by the soldiers eventually become common in everyday English and are

بسیاری از کلماتی که توسط سربازان استفاده می‌شود در نهایت در انگلیسی روزمره رایج می‌شوند و

used all the time. Now, especially if you watch war movies, you're going to hear some

همیشه استفاده می‌شوند. حالا، به خصوص اگر فیلم های جنگی را تماشا کنید، برخی

of these words. Actually, you're going to hear a lot of these words, so it's a good

از این کلمات را خواهید شنید. در واقع، شما قرار است تعداد زیادی از این کلمات را بشنوید، بنابراین بهتر

idea to know what they mean. But we also use them in everyday situations,

است بدانیم معنی آنها چیست. اما ما از آن ها در موقعیت های روزمره نیز استفاده می کنیم و در حین

and I'll explain some of these as we go.

رفتن برخی از آنها را توضیح خواهم داد.

So, first we're going to look at the actual words and expressions. "AWOL", this means

بنابراین، ابتدا به کلمات و عبارات واقعی نگاه می کنیم . "AWOL"، این به معنای

Absent WithOut Leave.

غایب بدون مرخصی است.

Okay? Although... So, I'll explain that in a second. "MIA" means

باشه؟ هر چند... بنابراین، من آن را در یک ثانیه توضیح خواهم داد. "MIA" به معنای

Missing In Action.

گمشده در عمل است.

Okay? Now, you can "have someone's 6", "copy/roger", I'll explain these.

باشه؟ حالا می‌توانید «6 نفر را داشته باشید»، «کپی/راجر»، من اینها را توضیح می‌دهم.

These, similar. A "dud", "snafu", "alpha, bravo, charlie, x-ray, yankee, zulu",

اینها، مشابه «دود»، «اسنافو»، «آلفا، براوو، چارلی، ایکس ری، یانکی، زولو»،

"Uncle Sam", "collateral damage", "coup de grace", and "FUBAR" or "soup sandwich".

«عمو سام»، «ضایعات جانبی»، «کودتای گراس» و «فوبار» یا «ساندویچ سوپ» .

Okay, let's start with "AWOL". Absent WithOut Leave. So, in the military, if you leave your

خوب، اجازه دهید با "AWOL" شروع کنیم. غایب بدون مرخصی. پس در سربازی اگر پایگاه خود را

base or leave your post without permission... So, "leave" basically means permission. If

ترک کنید یا پست خود را بدون اجازه ترک کنید... پس «ترک» در اصل به معنای اجازه است.

you leave... If you go away from your base or your post and you don't have permission,

اگر رفتی... اگر از پایگاه یا پستت رفتی و اجازه

then you are considered AWOL. If you're gone long enough, then you will go to jail. Okay?

نداری، AWOL محسوب می شوی. اگر به اندازه کافی رفتی، به زندان خواهی رفت. باشه؟

The military... In the military, you can't leave your post, you can't leave jail. But

ارتش... در ارتش نه می توانی پستت را رها کنی، نه از زندان. اما

we use this in everyday situations. So, I planned an organization, like I'm helping

ما از این در موقعیت های روزمره استفاده می کنیم. بنابراین، من یک سازمان برنامه ریزی کردم، مثل اینکه دارم به برخی افراد کمک می کنم

some people, I'm a volunteer, and I got a group of people to help me, and at our meeting

، من یک داوطلب هستم، و گروهی از افراد را به من کمک کردند، و در جلسه ما

one person didn't show up. And I say: -"Where's Mike?" -"Ah, he's AWOL." It means nobody knows

یک نفر حاضر نشد. و من می گویم: " مایک کجاست؟" "آه، او AWOL است." یعنی هیچ کس نمی

where he is. He left, he didn't show up. Sometimes we call it a "no-show".

داند کجاست. رفت، حاضر نشد. گاهی اوقات به آن «عدم نمایش» می گوییم.

A "no-show" means the person didn't appear where he was supposed to be. He didn't come to the meeting, he didn't

"عدم نمایش" به این معنی است که فرد در جایی که باید باشد ظاهر نشده است. نه جلسه آمد، نه

come wherever. In an office, somebody is supposed to get all this work done, but the boss is

هر جا آمد. در یک اداره، کسی قرار است همه این کارها را انجام دهد، اما رئیس

asking: -"Where's the work? Where is this person who had to do it?"

می‌پرسد: "کار کجاست؟ این کسی که باید آن را انجام می‌داد کجاست؟"

-"I don't know. He's AWOL. He's gone AWOL." It means he's disappeared. Okay?

-"نمی دانم. او AWOL است. او AWOL رفته است ." یعنی ناپدید شده باشه؟

It's not very dissimilar from "missing in action". So, in a war, sometimes soldiers,

این خیلی بی شباهت به "از دست رفته در عمل" نیست. بنابراین، در یک جنگ، گاهی اوقات سربازان،

they're fighting, everybody's working together, but one soldier, nobody knows where he is.

آنها می جنگند، همه با هم کار می کنند، اما یک سرباز، هیچ کس نمی داند او کجاست.

Maybe he got killed, or maybe he got injured, or maybe he's making his way back. But right

شاید او کشته شده باشد، یا شاید مجروح شده باشد، یا شاید در حال بازگشت است. اما

now, I don't know where he is. He is missing in action, in the middle of the battle. So,

در حال حاضر، نمی دانم او کجاست. او در عملیات، در میانه نبرد گم شده است. پس

it's the same thing in everyday life. If somebody is MIA, it means he's disappeared. So, it's

در زندگی روزمره هم همینطور است. اگر کسی MIA باشد، به این معنی است که او ناپدید شده است. بنابراین،

very similar to absent without leave, but MIA means he was here but then disappeared.

بسیار شبیه به غیبت بدون مرخصی است، اما MIA به این معنی است که او اینجا بود اما بعد ناپدید شد.

I don't know where he went. So, we had a meeting and in the meeting we had a break, and we

نمی دانم کجا رفت. بنابراین جلسه داشتیم و در جلسه استراحت داشتیم و

come back from break and one person didn't return. -"So, where is he?" -"I don't know. He's MIA."

از استراحت برمی‌گشتیم و یک نفر برنگشت. -خب اون کجاست؟ -"نمی دانم. او ام آی ای است."

He's missing. He's gone somewhere. Maybe he'll come back later. Just in case

او گم شده است. او یک جایی رفته است. شاید بعداً برگردد. فقط در صورتی

you're wondering: "killed in action, KIA" is another expression.

که شما تعجب کنید: "کشته در عمل، KIA" عبارت دیگری است.

Now, to "have someone's 6", you've seen this on police shows or in war movies all the time.

اکنون، برای «داشتن 6 نفر»، همیشه این را در نمایش های پلیسی یا فیلم های جنگی دیده اید.

In a clock: 12 is forward, 6 is behind you, 3, 9, all the numbers of the clock. Okay?

در یک ساعت: 12 جلو است، 6 پشت شماست، 3، 9، همه اعداد ساعت. باشه؟

So, to "have someone's 6" means to have someone's back, to watch out for them or to support

بنابراین، "داشتن 6 نفر" یعنی پشتیبان کسی، مراقب او یا حمایت از

them, or to make sure that nothing bad is going to come where they can't see it. Okay?

او، یا مطمئن شدن از اینکه هیچ چیز بدی در جایی که او نمی تواند آن را ببیند، پیش نمی آید. باشه؟

So, 6, behind; 12, ahead.

بنابراین، 6، پشت سر; 12، جلوتر

"Copy" and "roger". When you're talking on a walkie-talkie or on a telephone these days,

«کپی» و «راجر». هنگامی که این روزها با دستگاه واکی تاکی یا تلفن صحبت می کنید، به

however way you communicate, "copy" means message received. So, your boss or your commander

هر نحوی که ارتباط برقرار می کنید، "کپی" به معنای دریافت پیام است . بنابراین، رئیس یا فرمانده

sends you the message: "Copy", means I got it, I understood. "Roger" if an order comes

شما این پیام را برای شما ارسال می کند: "کپی"، یعنی فهمیدم، فهمیدم. "راجر" اگر دستوری وارد

in: -"I want you to do this." -"Roger." It means I got the message, and I will do what

شد: -"من از تو می خواهم این کار را انجام دهی." -"راجر." این بدان معناست که من پیام را دریافت کردم و آنچه از

I've been asked to do. And we use this in everyday life. On the phone your boss says:

من خواسته شده است را انجام خواهم داد. و ما از این در زندگی روزمره استفاده می کنیم . در تلفن رئیس شما می گوید

-"This is what I need." -"Copy. Roger. No problem."

: "این چیزی است که من نیاز دارم." -"کپی. راجر. مشکلی نیست."

"Dud", a dud. So, think about a grenade, like the little thing, you pull the pin, you throw

"دود"، یک دود. بنابراین، به یک نارنجک فکر کنید، مانند چیز کوچک، سنجاق را می کشید، پرتاب می

it, it blows up. Or a shell, you fire it, it goes, lands, "bloop", nothing. It doesn't

کنید، منفجر می شود. یا یک پوسته، آن را شلیک می‌کنید، می‌رود، فرود می‌آید، "بلوپ"، هیچ چیز. منفجر نمی

blow up. Or the grenade, you pull the pin, you throw it, "dud". That sound: "dud". It

شود یا نارنجک، سنجاق را می کشی، پرت می کنی، «دود». آن صدا: "دد".

falls, it doesn't explode. So, a "dud" means something that didn't work or like a failure.

می افتد، منفجر نمی شود. بنابراین، "دود" به معنای چیزی است که کار نکرده یا مانند یک شکست است.

You can... We even say this about people. Okay? So, this guy, we hired him to do a particular

شما می توانید ... ما حتی در مورد مردم این را می گوییم. باشه؟ بنابراین، این پسر، او را برای انجام یک

job or a girl went out with this guy on a date, and: -"How was it?" -"Oh, he was a dud."

کار خاص استخدام کردیم یا یک دختر با این پسر در یک قرار بیرون رفت و: - "چطور بود؟" -"اوه اون یه ادم بود."

It means he's no good. He didn't do what he's supposed to do. He's a bit of a failure. So

یعنی حالش خوب نیست او کاری را که قرار بود انجام دهد، انجام نداد. او کمی شکست خورده است. بنابراین

we use this word as well.

ما از این کلمه نیز استفاده می کنیم.

A "snafu" is a big mix-up or a big confusion. So, somebody was supposed to do something,

"اسنافو" یک اختلاط بزرگ یا یک سردرگمی بزرگ است. بنابراین، قرار بود کسی کاری انجام دهد،

but it didn't happen and everybody got confused, nobody knows what happened - it's a snafu.

اما این اتفاق نیفتاد و همه گیج شدند، هیچ‌کس نمی‌داند چه اتفاقی افتاده است - این یک اسنافو است.

So, here, we also use this in everyday language. Again, let's get into a corporate situation.

بنابراین، در اینجا، ما نیز از این در زبان روزمره استفاده می کنیم. دوباره، بیایید وارد یک وضعیت شرکتی شویم.

I'm suing somebody and my lawyer was supposed to put the paperwork into the courts. But

من از کسی شکایت می کنم و قرار بود وکیلم مدارک را به دادگاه برساند. اما

when he went down there, he handed it into them, and then they lost it or they misplaced

وقتی به آنجا رفت، آن را به آنها سپرد، و سپس آنها آن را گم کردند یا آن را نادرست

it or nobody knows. There's a big snafu, and now my court trial is delayed because of this

کردند یا کسی نمی داند. یک تهوع بزرگ وجود دارد، و اکنون دادگاه من به دلیل این

snafu, because of this mix-up, confusion. Okay?

اسنافو، به دلیل این اختلاط، سردرگمی، به تعویق افتاده است. باشه؟

In the military, they don't use everyday words or even letters. So, when they want to say

در ارتش از کلمات روزمره یا حتی حروف استفاده نمی کنند . بنابراین، وقتی می خواهند چیزی بگویند

something, they want to use letters, they use a different alphabet. A, b, c, x, y, z,

، می خواهند از حروف استفاده کنند، از الفبای دیگری استفاده می کنند. الف، ب، ج، ایکس، ی، ز

and all, of course, all the words in between. So, on the phone, if they want to give a code

و همه، البته، همه کلمات در میان. بنابراین، در تلفن، اگر بخواهند یک کد بدهند

or they want to give a message, they're going to use this language. So sometimes if you're

یا بخواهند پیام بدهند، از این زبان استفاده می کنند. بنابراین گاهی اوقات اگر در حال

watching a movie, you'll hear: "Alpha, bravo 29", whatever, that's the company name and

تماشای یک فیلم هستید، می شنوید: "آلفا، براوو 29"، هر چه باشد، این نام شرکت

the group and position, and all that. But if you hear: "Whiskey Tango Foxtrot",

و گروه و موقعیت و همه چیز است. اما اگر می شنوید: "Whiskey Tango Foxtrot"،

"Whiskey Tango Foxtrot", I think everybody knows what this expression means, you use it on your

"Whiskey Tango Foxtrot"، فکر می کنم همه می دانند این عبارت به چه معناست، شما همیشه آن را روی متن خود استفاده

text all the time: "What the...?" etc. But in the military, they're going to say: "Whiskey Tango Foxtrot".

می کنید: "What the...؟" و غیره اما در ارتش می گویند: "Whisky Tango Foxtrot".

"Uncle Sam". Now, this is everybody's favourite uncle, he brings you toys, he brings you candy.

"عمو سام". حالا این عموی مورد علاقه همه است ، برایت اسباب بازی می آورد، برایت آب نبات می آورد.

Oh, no, sorry. That's not what I meant. Uncle Sam is the US Military. That's their nickname

اوه، نه، متاسفم. منظورم این نبود. عمو سام نظامی ایالات متحده است. این نام مستعار آنها

for the US Military, Uncle Sam or the US Government. Okay? This is a very common expression. Now,

برای ارتش ایالات متحده، عمو سام یا دولت ایالات متحده است. باشه؟ این یک عبارت بسیار رایج است. حالا،

if you're thinking: "What does Uncle Sam look like?" Think about those... The old posters,

اگر فکر می کنید: "عمو سام چه شکلی است؟" به اونها فکر کن... پوسترهای قدیمی

the guy with the blue hat and the American jacket, he has a beard and the white hair,

، پسری با کلاه آبی و ژاکت آمریکایی، ریش و موهای سفید دارد

and he goes: "I want you." That's Uncle Sam, the US Military.

و می گوید: "من تو را می خواهم." آن عمو سام، نظامی ایالات متحده است.

"Collateral damage". So, now, when the army, when the military sends a guided missile...

"خسارات جانبی". خب حالا وقتی ارتش، وقتی نظامی موشک هدایت شونده می فرستد...

They want to blow up this particular building, so they send in their missile and it's a big

می خواهند این ساختمان خاص را منفجر کنند، بنابراین موشکشان را می فرستند و موشک بزرگی

missile, and the whole thing blows up. The problem is that all the pieces, all the fragments

است و همه چیز منفجر می شود. مشکل این است که تمام قطعات، تمام

of the bomb, of the shell, they fly everywhere and sometimes they destroy people's houses

قطعات بمب، پوسته، همه جا پرواز می کنند و گاهی خانه های مردم را خراب می کنند

or they kill people. And those are innocent people, they weren't targeted, but the bomb

یا مردم را می کشند. و آن‌ها افراد بی‌گناهی هستند، هدف قرار نگرفتند، اما

was so big that all the pieces went laterally, to the side. And that's the collateral damage.

بمب آنقدر بزرگ بود که همه قطعات به‌صورت جانبی، به کناری رفتند. و این خسارت جانبی است.

So with the target, there's other damage. So, but we use this in everyday life, so you

بنابراین با هدف، آسیب های دیگری وجود دارد. بنابراین، اما ما از این در زندگی روزمره استفاده می کنیم، بنابراین شما

do something, even... Even in like a corporation. I buy... I have a company, I buy your company,

کاری انجام دهید، حتی ... حتی در یک شرکت بزرگ. من میخرم ... من شرکت دارم شرکت شما را

and unfortunately, all my staff is going to get priority in terms of positions. So, some

میخرم و متاسفانه قرار است همه پرسنل من از نظر موقعیت در اولویت قرار گیرند. بنابراین، برخی

of the collateral damage of this buyout is that some of the staff from that company have

از آسیب های جانبی این خرید این است که برخی از کارکنان آن شرکت

to be let go. It's collateral damage, innocent people get hurt, but that's what happens when

باید رها شوند. این آسیب جانبی است، افراد بی گناه آسیب می بینند، اما وقتی

you do a strike.

اعتصاب می کنید این اتفاق می افتد.

"Coup de grace", this is a French word. "Coup" means like stroke or cut in some cases.

"Coup de grace" این یک کلمه فرانسوی است. «کودتا» به معنای مانند سکته یا بریدگی در مواردی است.

"Coup de grace" means like the final or the graceful ending. So, somebody is injured, especially

"Coup de grace" به معنای مانند پایان یا پایان دلپذیر است . بنابراین، یک نفر مجروح می شود، به خصوص

when you're talking about your enemy. Your enemy is on the ground, he's injured, he's

وقتی در مورد دشمن خود صحبت می کنید. دشمنت روی زمین است، زخمی شده،

suffering. Now, you want to be nice. Well, you don't want to be nice, I mean, you shot

رنج می کشد. حالا، شما می خواهید خوب باشید. خب نمیخوای خوب باشی یعنی بهش شلیک

him, but you don't want him to suffer. He's still a human being. You shoot him in the

کردی ولی نمیخوای زجر بکشه. او هنوز یک انسان است. به سرش شلیک می کنی

head and he's out of his misery. So, the "coup de grace" is the final blow. If you do it

و او از بدبختی اش خارج می شود. بنابراین، " کودتای لطف" ضربه نهایی است. اگر این کار را

with a sword, you cut off his head; with a gun, you shoot him in his head. You finish

با شمشیر انجام دهید، سر او را می برید. با اسلحه به سرش شلیک می کنی تو

him off. But in any battle, you're having a stiff battle, you're just about to win,

تمومش کن اما در هر نبردی، شما یک نبرد سخت دارید، فقط در شرف پیروزی هستید،

now all you need to do is deliver the coup de grace. You need that final strike, that

اکنون تنها کاری که باید انجام دهید این است که کودتای بزرگ را ارائه دهید . شما به آن ضربه نهایی، آن

final blow, and you finish your opponent, you finish your enemy. And we use this very

ضربه نهایی نیاز دارید، و شما حریف خود را تمام می کنید، دشمن خود را تمام می کنید. و ما به طور مرتب از آن استفاده می کنیم

regularly. Keep in mind: not "grace", "gra". "Coup de grace", and no "p" either.

. به خاطر داشته باشید: نه "فضل"، "گرا". "Coup de grace" و "p" هم وجود ندارد.

Lastly, now this you'll see in a lot of the older war movies. It's not that common anymore,

در نهایت، اکنون این را در بسیاری از فیلم‌های جنگی قدیمی‌تر خواهید دید. این دیگر چندان رایج نیست،

but: "FUBAR", F'd Up Beyond All Recognition. So, a really bad situation. Everything's gone

اما: "FUBAR"، F'd Up Beyond All Recognition. بنابراین، یک وضعیت واقعا بد است. همه چیز خراب

wrong, people are dying, things are blown up, maybe you're losing. Very, very, very

شده است، مردم می میرند، همه چیز منفجر می شود، شاید شما از دست می دهید. وضعیت خیلی خیلی خیلی

bad situation. So, this is the old expression. Modern soldiers don't use "FUBAR" anymore.

بد بنابراین، این عبارت قدیمی است. سربازان مدرن دیگر از "FUBAR" استفاده نمی کنند.

Now they call it a "soup sandwich", because imagine, you take a piece of bread, you pour

حالا به آن می گویند "ساندویچ سوپ"، چون تصور کنید، یک تکه نان بردارید،

your soup on to it, put another piece of bread and try to eat that - it's a bit messy. Not

سوپ خود را روی آن بریزید، یک تکه نان دیگر بگذارید و سعی کنید آن را بخورید - کمی آشفته است.

a very good situation. But soon enough, this will probably be part of everyday language.

وضعیت خیلی خوبی نیست اما به زودی، این احتمالاً بخشی از زبان روزمره خواهد شد.

For now, it's "FUBAR". It's a really bad situation.

در حال حاضر، "FUBAR" است. واقعا وضعیت بدی است.

Okay, so I hope you understand these expressions. When you watch your war movies, you'll understand

بسیار خوب، امیدوارم این عبارات را درک کرده باشید. وقتی فیلم های جنگی خود را تماشا می کنید، حداقل کمی متوجه خواهید شد

what they're talking about a little bit at least. So, I hope you enjoyed it.

که در مورد چه چیزی صحبت می کنند . بنابراین، امیدوارم که از آن لذت برده باشید.

Please subscribe to my YouTube channel if you liked it. If you have any questions, go to www.engvid.com.

لطفا اگر دوست داشتید کانال یوتیوب من را سابسکرایب کنید. اگر سوالی دارید به www.engvid.com مراجعه کنید.

There's a forum, you can ask all the questions you have there. There's also a quiz to test

یک انجمن وجود دارد، شما می توانید تمام سوالات خود را در آنجا بپرسید. همچنین یک مسابقه برای آزمایش

your understanding of these words and expressions.

درک شما از این کلمات و عبارات وجود دارد.

And, of course, come back again, watch more videos, and we'll see you soon. Bye-bye.

و البته، دوباره برگردید، ویدیوهای بیشتری را تماشا کنید و به زودی شما را خواهیم دید. خداحافظ.