10 Common English Expressions from Sports

Hi.

سلام.

Welcome to engVid.

به engVid خوش آمدید.

I'm Adam.

من آدام هستم.

In today's video, I want to talk to you about some everyday expressions that are used or

در ویدیوی امروز می خواهم در مورد برخی از عبارات روزمره که استفاده می شود یا

that come from the world of sports.

از دنیای ورزش آمده است با شما صحبت کنم.

Okay?

باشه؟

Now, these are especially common in the States.

اکنون، اینها به ویژه در ایالات متحده رایج است.

If you're learning American English, this is very important for you to understand.

اگر در حال یادگیری انگلیسی آمریکایی هستید، درک این موضوع برای شما بسیار مهم است.

In America, sports are a very big part of everyday life, and a lot of the words from

در آمریکا، ورزش بخش بزرگی از زندگی روزمره است، و بسیاری از کلمات از

sports make their way into everyday conversations, so I'm going to show you ten expressions and

ورزش راه خود را به مکالمات روزمره باز می کنند، بنابراین من قصد دارم ده عبارت و

words from sports and what they actually mean and how they're actually used in everyday

کلمه از ورزش را به شما نشان دهم که آنها در واقع چه معنایی دارند و چگونه آنها را نشان می دهند. در واقع در مکالمات روزمره

conversation.

استفاده می شود.

Okay?

باشه؟

And they could be in all types of situations as well.

و آنها می توانند در همه انواع موقعیت ها نیز باشند.

So I'm going to say...

بنابراین می‌خواهم بگویم...

We're going to start with "to knock it out of the park" or "to hit it out of the park".

ما با « از پارک بیرون کردنش» یا «به بیرون از پارک ضربه زدن» شروع می‌کنیم.

This comes from baseball, okay?

این از بیسبال می آید، خوب؟

And baseball is a very popular sport in America.

و بیسبال یک ورزش بسیار محبوب در آمریکا است.

It's called America's favorite pastime.

به آن سرگرمی مورد علاقه آمریکا می گویند. سرگرمی

America's favorite pastime is baseball.

مورد علاقه آمریکا بیسبال است.

So "to knock it out of the park", again, when we talk about park, we're talking about the

بنابراین، "برای از بین بردن آن از پارک"، دوباره، وقتی در مورد پارک صحبت می کنیم، در مورد زمین بیسبال صحبت می کنیم

baseball field.

.

We call it the ballpark.

ما آن را پارک توپ می نامیم.

This is where they play baseball.

اینجا جایی است که بیسبال بازی می کنند.

So "to knock it out" means to get a home run.

بنابراین "تقویت کردن آن" به معنای دستیابی به یک بازی خانگی است.

A home run means you can go all around the bases and score, and all the players on the

هوم ران به این معنی است که شما می توانید دور تا دور بیس ها را بچرخانید و گلزنی کنید و همه بازیکنانی که

bases in front of you can also score.

در بیس های مقابل شما هستند نیز می توانند گل بزنند.

So "to knock it out of the park" means to be very successful, okay?

بنابراین "از پارک بیرون انداختن" یعنی بسیار موفق، خوب؟

So my friend went for an audition.

بنابراین دوست من برای تست بازی رفت.

She's a singer, and she was trying to join a Broadway performance as a singer.

او یک خواننده است و سعی می کرد به عنوان خواننده به اجرای برادوی بپیوندد.

So she went for an audition, okay?

پس او برای تست آزمایشی رفت، باشه؟

So she went to try out, and then after the audition I met her and I go, "Okay, how was

بنابراین او رفت تا امتحان کند، و بعد از تست، من او را ملاقات کردم و می گویم: "خوب،

your audition?

آزمون شما چطور بود؟

How did you do?"

چطور بودید؟"

"Oh, I think I knocked it out of the park.

"اوه، فکر می کنم آن را از پارک بیرون انداختم.

They're going to call me back for a second audition."

آنها برای امتحان دوم با من تماس خواهند گرفت."

So "I hit it out of the park" means I did it very, very well, very successful, very

بنابراین "من آن را از پارک بیرون زدم" یعنی من آن را بسیار بسیار خوب، بسیار موفق،

good performance, okay?

اجرای بسیار خوب انجام دادم، خوب؟

From baseball.

از بیسبال.

"To strike out" also from baseball, okay?

"برای ضربه زدن" نیز از بیسبال، خوب؟

And "to strike out" is the opposite, it means to fail.

و «بیرون کردن» برعکس است ، یعنی شکست خوردن.

So when you think about a baseball player, he's at the plate and here comes the pitch,

بنابراین، وقتی به یک بازیکن بیسبال فکر می کنید، او در بشقاب است و اینجا به زمین می رسد،

swing, miss, swing, miss, swing, miss, three strikes, and he's out.

سوئینگ، دست، تاب، دست، سوئینگ، دست، سه ضربه، و او بیرون است.

He goes back to sit down, the next player comes up, so he failed.

او برمی گردد تا بنشیند ، بازیکن بعدی بالا می آید، بنابراین شکست خورد.

So "to strike out", I guess I should put "to" because these are verbs, you know, all "to's".

بنابراین "to strike out"، حدس می‌زنم باید "to" را بگذارم زیرا اینها افعال هستند، همه "to's" هستند.

So "to strike out" means to fail.

پس « خارج کردن» به معنای شکست خوردن است.

So now you think, I'm at a bar with my friend, okay?

خب حالا فکر می کنی، من با دوستم در یک بار هستم، باشه؟

A lot of examples are in bars, I'm at a bar with my friend and he sees a girl on the other

بسیاری از نمونه ها در بارها هستند، من با دوستم در یک بار هستم و او دختری را در آن

side of the bar that he really is attracted to.

طرف بار می بیند که واقعاً جذب او شده است.

So I said, you know, "Go ask her for a drink", or if she wants a drink.

بنابراین من گفتم، می دانید، "برو از او نوشیدنی بخواه"، یا اگر او نوشیدنی می خواهد.

So he goes over, and a minute later he comes back and I say to him, "You struck out, huh?"

بنابراین او می رود، و یک دقیقه بعد برمی گردد و من به او می گویم: "تو زدی، ها؟"

He goes, "Yeah."

او می گوید: "آره."

Or, "How did you do?"

یا "چطوری کار کردی؟"

"Oh, I struck out", so the past tense.

"اوه، من ضربه زدم"، پس زمان گذشته.

So "struck out" means failed, didn't succeed in what he was going to do, also from baseball.

بنابراین "ضربه زده" به معنای شکست خورده است، در کاری که قرار است انجام دهد موفق نشد، همچنین از بیسبال.

But again, used in everyday conversations.

اما باز هم در مکالمات روزمره استفاده می شود.

"To take a rain check", again, I have a lot of baseball ones here today.

"برای گرفتن چک باران"، دوباره، من امروز در اینجا تعداد زیادی بیسبال دارم.

"To take a rain check", so now, if you buy a ticket to a baseball game and you go to

"برای گرفتن چک باران"، پس حالا، اگر بلیط بازی بیسبال را بخرید و به

a ballpark that doesn't have a roof, it's not covered, it's not a dome.

یک توپخانه بروید که سقف ندارد، سرپوش نیست، گنبد نیست.

So if you go to the baseball game and it starts to rain, if it rains heavily enough and long

بنابراین اگر به بازی بیسبال بروید و باران شروع به باریدن کرد، اگر باران به اندازه کافی و طولانی ببارد

enough, they cancel the game.

، بازی را لغو می کنند.

But does that mean that you lose your ticket?

اما آیا این بدان معناست که بلیط خود را گم می کنید؟

No.

نه.

What you do get is a rain check, okay?

چیزی که می گیرید چک باران است، باشه؟

They will play this game at a future date, and you can use this rain check to get into

آنها این بازی را در تاریخ آینده بازی خواهند کرد و شما می توانید از این چک باران برای ورود به

that game or to get into another game because you paid for it.

آن بازی یا وارد شدن به بازی دیگری استفاده کنید زیرا هزینه آن را پرداخت کرده اید.

You paid for a full game, you will get a full game.

شما برای یک بازی کامل پرداخت کرده اید، یک بازی کامل دریافت خواهید کرد.

If you couldn't watch the game because of the rain, you will get a rain check, you will

اگر به دلیل بارندگی نتوانستید بازی را تماشا کنید، یک چک باران دریافت می کنید،

use it another time.

یک بار دیگر از آن استفاده خواهید کرد.

So my friend asks me to go out for dinner, and I said, "No, I can't.

بنابراین دوستم از من می خواهد برای شام بیرون بروم و من گفتم: "نه، نمی توانم.

I'm really busy tonight, but I really want to go out with you.

من امشب واقعاً سرم شلوغ است، اما واقعاً می خواهم با شما بیرون بروم.

Can I take a rain check?"

آیا می توانم چک باران بگیرم؟"

Means can we do it another time?

یعنی میتونیم یه وقت دیگه این کارو بکنیم؟

Yes, I want to go out with you, I can't today.

بله، من می خواهم با شما بیرون بروم، امروز نمی توانم.

I will take that invitation and use it another time, just like I could go watch the baseball

من آن دعوت نامه را می گیرم و یک بار دیگر از آن استفاده می کنم ، درست مثل اینکه می توانم

game another time, okay?

یک بار دیگر بازی بیسبال را تماشا کنم، باشه؟

To cover all the bases, still working on baseball here.

برای پوشش دادن همه پایه ها، هنوز در اینجا روی بیسبال کار می کنم.

So again, you have a diamond, you have home plate, first base, second base, third base.

پس باز هم شما یک الماس دارید، شما پلاک خانه، پایه اول، پایه دوم، پایه سوم دارید.

So if it's late in the game, the score is very close or tied, the players, the defending

بنابراین اگر در اواخر بازی باشد، امتیاز خیلی نزدیک یا مساوی باشد، بازیکنان،

players will come closer and they will cover all the bases to make sure that the other

بازیکنان مدافع نزدیک‌تر می‌شوند و تمام پایه‌ها را پوشش می‌دهند تا مطمئن شوند که

team can't score.

تیم مقابل نمی‌تواند گل بزند.

So if you're covering all the bases, means you're looking at every possible angle and

بنابراین اگر همه پایه‌ها را پوشش می‌دهید، به این معنی است که به هر زاویه ممکن نگاه

you're making sure that nothing can go wrong, okay?

می‌کنید و مطمئن می‌شوید که هیچ مشکلی پیش نمی‌آید، خوب؟

I have a company and I'm trying - I'm entertaining a possible client, and I want this meeting

من یک شرکت دارم و تلاش می کنم - یک مشتری احتمالی را سرگرم می کنم و می خواهم این ملاقات

or this visit to be perfect.

یا این بازدید عالی باشد.

So I make sure that my staff covers all the bases.

بنابراین مطمئن می شوم که کارکنانم تمام پایگاه ها را پوشش می دهند.

They know where to take the client to eat, where to take the client sightseeing, what

آنها می دانند مشتری را کجا ببرند تا غذا بخورند، مشتری را به کجا بگردند،

the client likes, what the client doesn't like, to make sure that the visit is perfect.

مشتری چه چیزی را دوست دارد، چه چیزی را دوست ندارد ، تا مطمئن شوند که بازدید عالی است.

So I make sure that we covered all the bases so nothing can go wrong.

بنابراین من مطمئن می شوم که همه پایه ها را پوشش داده ایم تا مشکلی پیش نیاید.

If you covered all the bases, nothing should go wrong, okay?

اگر همه پایه ها را پوشش دادید، هیچ مشکلی پیش نمی آید، باشه؟

To make a pit stop, this comes from auto racing.

برای ایجاد یک پیت استاپ، این از مسابقات اتومبیلرانی می آید.

So you have a track, okay, and the cars just go round and round and round and round, but

بنابراین شما یک پیست دارید، بسیار خوب، و ماشین‌ها فقط دور و بر و دور می‌چرخند، اما

these are very big machines, they're using a lot of energy and a lot of power, and they

این ماشین‌های بسیار بزرگ هستند، انرژی و توان زیادی مصرف می‌کنند، و

have tires that eventually wear out.

تایرهایی دارند که در نهایت فرسوده می‌شوند. .

So after a few laps of the track, they have to come in, so you have - here's your track,

بنابراین بعد از چند دور از مسیر، آنها باید وارد شوند، بنابراین شما باید - این مسیر شما است،

and then you have a little spot where they come in, they get gas, they get new tires,

و سپس شما یک نقطه کوچک دارید که در آن وارد می شوند، آنها بنزین می گیرند، لاستیک های نو

they take a drink, and they keep going.

می گیرند، نوشیدنی می خورند، و آنها ادامه می دهند

So this area is called the pit stop.

بنابراین به این منطقه پیت استاپ می گویند.

So whenever you need to take a little break from something, especially if you need to

بنابراین، هر زمان که نیاز به استراحت کمی از چیزی دارید، به خصوص اگر نیاز به

go to the washroom, you need to make a pit stop, okay?

رفتن به دستشویی دارید، باید یک پیت استاپ انجام دهید، خوب؟

These days it's most commonly used to mean I need to go to the washroom, I need to make

این روزها بیشتر به این معنی است که باید به دستشویی بروم،

a pit stop, I need to go use the washroom, and then we'll continue with our thing.

باید پیت استاپ کنم، باید بروم از دستشویی استفاده کنم، و سپس به کارمان ادامه می دهیم.

Or I just need to make a - take a short break and go somewhere and do something, and I'll

یا فقط باید یک استراحت کوتاه داشته باشم و به جایی بروم و کاری انجام دهم، و

be right back and we'll continue, okay?

من بلافاصله برمی گردم و ادامه می دهیم، باشه؟

So here are five, let's look at five more.

بنابراین در اینجا پنج مورد است، بیایید به پنج مورد دیگر نگاه کنیم.

Okay, we're going to keep going, different sports, different words, one more baseball,

خوب، ما به راه خود ادامه می دهیم، ورزش های مختلف، کلمات متفاوت، یک بیسبال دیگر،

one anyway.

یکی به هر حال.

So quarterback, I'm sure a lot of you have heard this word.

پس کوارتربک، من مطمئن هستم که بسیاری از شما این کلمه را شنیده اید.

This could be a noun or a verb.

این می تواند یک اسم یا فعل باشد.

Now, a quarterback is from American football.

حالا یک کوارتربک اهل فوتبال آمریکاست.

The quarterback is the one who takes the ball and throws it, or runs with it, or hands it

کوارتربک کسی است که توپ را می گیرد و پرتاب می کند، یا با آن می دود، یا آن

off to somebody.

را به کسی می دهد.

So in essence, this is the person who is controlling the play for the offense, for the team that

بنابراین در اصل، این شخصی است که بازی را برای حمله، برای تیمی

has the ball.

که توپ را در اختیار دارد، کنترل می کند.

To quarterback means to take charge, to lead, to control.

عقب نشینی یعنی به عهده گرفتن ، رهبری کردن، کنترل کردن.

So basically, leader as a noun, to lead as a verb, right?

بنابراین اساسا، رهبر به عنوان یک اسم، به عنوان یک فعل رهبری کردن، درست است؟

So I have a very important meeting with a client next week, and I know that I need the

بنابراین من هفته آینده یک جلسه بسیار مهم با یک مشتری دارم و می دانم که به

best person in charge of the meeting to make sure that we get the contract.

بهترین مسئول جلسه نیاز دارم تا مطمئن شوم که قرارداد را می گیریم.

So I choose my top salesperson to quarterback the meeting, okay?

بنابراین من فروشنده برتر خود را برای دفاع از جلسه انتخاب می کنم، خوب؟

To be in charge, make sure everybody knows what they have to do, do all the talking,

برای اینکه مسئول باشید، مطمئن شوید که همه می دانند باید چه کاری انجام دهند، همه صحبت ها

take control, get the sale.

را انجام دهید، کنترل را به دست بگیرید، فروش را دریافت کنید.

Again, very common word, very common situation in the States.

باز هم، کلمه بسیار رایج، وضعیت بسیار رایج در ایالات متحده.

Full court press, this comes from basketball.

مطبوعات کامل زمین، این از بسکتبال می آید.

So, full court press is one of the defensive styles in basketball where you just score

بنابراین، پرس کامل زمین یکی از سبک‌های دفاعی در بسکتبال است که شما فقط

your basket, the other team gets it on their end line, and all the team, all the defensive

سبد خود را به ثمر می‌رسانید، تیم دیگر آن را در خط پایانی خود دریافت می‌کند ، و تمام تیم، تمام تیم دفاعی

team covers the entire court and covers every player to make it very difficult for them

کل زمین را پوشش می‌دهند و هر بازیکنی را برای رسیدن به آن پوشش می‌دهد. حرکت کردن برای آنها بسیار دشوار است

to move, okay?

، خوب؟

So basically, press basically means pressure.

بنابراین اساساً پرس به معنای فشار است.

So full court press, or to apply a full court press, means to apply a lot of pressure, okay?

پس مطبوعات دادگاه کامل، یا اعمال مطبوعات دادگاه کامل ، به معنای اعمال فشار زیاد است، خوب؟

To make the other side or the other team make a mistake or give up the ball.

برای اینکه طرف مقابل یا تیم دیگر اشتباه کند یا توپ را رها کند.

And again, you can use this in any situation, military, political, business, social.

و دوباره، شما می توانید از این در هر موقعیتی، نظامی، سیاسی، تجاری، اجتماعی استفاده کنید.

So when you are in a campaign for an election, you want to become president, you want to

بنابراین، وقتی در کمپین انتخاباتی هستید، می‌خواهید رئیس‌جمهور شوید، می‌خواهید

attack your opponent by applying a full court press, making sure that you cover everything

با استفاده از یک مطبوعات کامل دادگاه به رقیب خود حمله کنید ، و مطمئن شوید که هر

they say, everywhere they go.

جایی که می‌گویند همه چیزهایی که می‌گویند را پوشش می‌دهید.

You have cameras to basically force them into making a mistake, okay?

شما دوربین هایی دارید که اساسا آنها را مجبور به اشتباه کردن کنید، خوب؟

So one candidate is applying a full court press against the other candidate, okay?

بنابراین، یک نامزد در حال اعمال یک مطبوعات کامل دادگاه علیه نامزد دیگر است، خوب؟

To throw someone a curveball, so we're back to baseball.

برای پرتاب توپ منحنی به کسی، به بیسبال برمی گردیم.

So a curveball is a type of pitch, so you have the pitcher, and there's the hitter with

بنابراین توپ منحنی یک نوع زمین است، بنابراین شما پارچ دارید، و

the bat.

ضربه‌دهنده با چوب وجود دارد.

So the pitcher throws the ball.

بنابراین پرتاب کننده توپ را پرتاب می کند.

Now, a curveball basically goes, travels this way, and like, let's say here's the batter,

حالا، توپ منحنی اساساً می‌رود، به این طرف سفر می‌کند ، و مثلاً، فرض کنید این خمیر است،

and no, I'm not a good artist, but that's not what we're here for.

و نه، من هنرمند خوبی نیستم، اما این چیزی نیست که ما اینجا هستیم.

Oh, sorry, let me get a bit higher than...

اوه، ببخشید، اجازه دهید من کمی بالاتر از

The ball comes like this and then drops, or a breaking ball, but mostly it's a curveball.

... توپ به این صورت می آید و سپس می افتد، یا توپ شکسته، اما بیشتر آن یک توپ منحنی است.

It curves down.

به سمت پایین خم می شود.

So the batter, he thinks he's about to hit it, and then the ball drops and he's all confused

پس ضربه، او فکر می‌کند که می‌خواهد به آن ضربه بزند، و سپس توپ می‌افتد و او همگی گیج می‌شود

and he doesn't know what to do, right?

و نمی‌داند چه باید بکند، درست است؟

So if you throw someone a curveball, you give them a situation that is very difficult to

بنابراین اگر به کسی یک توپ منحنی پرتاب کنید، موقعیتی به او می‌دهید که اداره کردن آن بسیار دشوار است

handle or you put them in a situation where they weren't expecting what was happening,

یا او را در موقعیتی قرار می‌دهید که انتظار اتفاقی را که در حال رخ دادن نیست، می‌کند

and then they make a mistake or they get into trouble.

و سپس اشتباه می‌کند یا دچار مشکل می‌شود.

Now, you can say this even about a friend or a business associate.

اکنون، می توانید این را حتی در مورد یک دوست یا یک همکار تجاری بگویید.

I was going to go, I was going to meet my client, I was going to get the sale, but then

قرار بود بروم، قرار بود با مشتریم ملاقات کنم، می خواستم فروش را دریافت کنم، اما بعد

my competitor threw me a curveball by giving them a cheaper price and I couldn't compete

رقیبم با دادن قیمت ارزان تر به من یک توپ منحنی پرتاب کرد و من نتوانستم رقابت کنم

and we lost the contract, whatever, okay?

و قرارداد را باختیم، هر چه بود، باشه؟

A curveball can be any situation that you weren't expecting and that created problems

توپ منحنی می تواند هر موقعیتی باشد که انتظارش را نداشتید و مشکلاتی را

for you, that was difficult to handle.

برای شما ایجاد می کرد، که کنترل آن دشوار بود.

Step up, or in the full expression is step up to the plate, again, from baseball.

مرحله به بالا، یا در بیان کامل ، از بیس بال به سمت صفحه بالا بروید.

So here's the plate, so where the person is standing, this is the plate, okay?

خب بشقاب اینجاست، پس جایی که شخص ایستاده است، این بشقاب است، باشه؟

When you step up, you take responsibility, okay?

وقتی قدم می گذارید ، مسئولیت را بر عهده می گیرید، خوب؟

Or you face the difficult situation.

یا با شرایط سختی روبرو می شوید.

You don't run away, it's the opposite.

شما فرار نمی کنید ، برعکس است.

So you step up to the plate means you take your turn or you take your responsibility,

بنابراین، شما به این معنی است که نوبت خود را می گیرید یا مسئولیت خود را بر عهده می گیرید،

and again, any situation.

و دوباره، هر موقعیتی.

So there's going to be a debate in the school, and everybody's a little bit afraid of the

بنابراین بحثی در مدرسه وجود خواهد داشت، و همه کمی از

other team because they're much better, but Bill decided he's going to step up to the

تیم دیگر می ترسند زیرا آنها بسیار بهتر هستند، اما بیل تصمیم گرفت که در این زمینه پیشروی کند

plate and he's going to go do what needs to be done.

و او برود کاری را که باید انجام شود انجام دهد. .

And on the sidelines, so now we're back to American football, I forgot to mention that

و در حاشیه، بنابراین اکنون به فوتبال آمریکایی برگشتیم، فراموش کردم قبلاً به آن اشاره

before.

کنم.

American football.

فوتبال آمریکایی.

Now, this is the field, okay, here's your end zones, and here's your center.

حالا، این میدان است، خوب، اینجا مناطق انتهایی شماست، و اینجا مرکز شماست.

On the side, these are the sidelines.

در کنار، اینها حاشیه هستند.

One team stands here, the other team stands here, that's the sidelines.

یک تیم اینجا می ایستد، تیم دیگر اینجا می ایستد، این حاشیه است.

If you're on the sidelines, it means you're not involved in the action.

اگر در حاشیه هستید، به این معنی است که شما درگیر عمل نیستید.

If you've been relegated to the sidelines, it means you've been made unimportant, you've

اگر به حاشیه سقوط کرده اید، به این معنی است که شما را بی اهمیت کرده اند، شما را بیهوده کرده

been made redundant, okay?

اند، خوب؟

So the leader of the negotiating team has been relegated to the sidelines because he

بنابراین رهبر تیم مذاکره کننده به دلیل

wasn't doing a good job, management sent somebody else to take over and hopefully do a better

اینکه کارش را خوب انجام نمی داد به حاشیه رانده شده است، مدیریت شخص دیگری را فرستاد تا مسئولیت را بر عهده بگیرد و امیدوارم کار بهتری

job.

انجام دهد.

So, relegated to the sidelines means you can sit and watch, you can't participate.

بنابراین، سقوط به حاشیه یعنی شما می توانید بنشینید و تماشا کنید، نمی توانید شرکت کنید.

Now, that's a lot of information to take in, I understand, but keep in mind, if you want

حالا، این اطلاعات زیادی است که باید دریافت کنید، من درک می کنم، اما به خاطر داشته باشید، اگر می خواهید

to learn real English, you have to learn the culture.

انگلیسی واقعی را یاد بگیرید ، باید فرهنگ آن را یاد بگیرید.

Language and culture are very much tied together.

زبان و فرهنگ بسیار با هم گره خورده اند.

Even if you heard correctly what people are saying, if you don't know what these expressions

حتی اگر به درستی شنیده باشید که مردم چه می گویند، اگر معنی این عبارات را

mean because you don't really know much about American sports, you're going to have a hard

ندانید زیرا واقعاً چیزهای زیادی در مورد ورزش آمریکایی نمی دانید،

time understanding things, the context or the substance of the conversation.

در درک چیزها، زمینه یا مضمون آن مشکل خواهید داشت. گفتگو.

Learn sports.

ورزش را یاد بگیرید.

If you're going to America, take the expressions, learn what they mean, they're going to be

اگر به آمریکا می روید، عبارات را در نظر بگیرید، معنی آنها را یاد بگیرید، آنها

used in a lot of different situations, okay?

در موقعیت های مختلف استفاده خواهند شد، خوب؟

If you want to make sure you understand these, go to www.engvid.com, there's a quiz you can

اگر می‌خواهید مطمئن شوید که اینها را فهمیده‌اید، به www.engvid.com بروید، آزمونی وجود دارد که می‌توانید

practice using these expressions.

با استفاده از این عبارات تمرین کنید.

If you have any questions, please ask me in the forum there at www.engvid.com.

اگر سوالی دارید، لطفاً از من در انجمن در آنجا در www.engvid.com بپرسید.

Please subscribe to my YouTube channel, and I'll give you some more good videos about

لطفاً در کانال یوتیوب من مشترک شوید، و من به شما ویدیوهای خوب دیگری در مورد

vocab and expressions, and I'll see you again soon.

واژگان و اصطلاحات می دهم و به زودی دوباره شما را می بینم.

Bye.

خدا حافظ.