Speak English Like A Native Speaker - THE MYTH

What are your goals in English?

اهداف شما در زبان انگلیسی چیست؟

If one of your goals is to speak like a native, or to pass as an

اگر یکی از اهداف شما این است که مانند یک بومی صحبت کنید، یا به عنوان یک آمریکایی قبول شوید

American, or to lose your foreign accent completely, and you're still

، یا لهجه خارجی خود را به طور کامل از دست بدهید، و هنوز

unhappy with where you're at in your English, then this video is for you.

از جایی که در زبان انگلیسی خود دارید ناراضی هستید ، پس این ویدیو برای شما مناسب است.

But before that, let me ask you one question.

اما قبل از آن یک سوال از شما بپرسم.

If you could choose between two things, what would it be: one - being completely

اگر می‌توانستید بین دو چیز یکی را انتخاب کنید : یکی - کاملاً

fluent, having the freedom to say what you want without thinking about it

مسلط بودن، داشتن آزادی بیان آنچه می‌خواهید بدون فکر کردن به آن

or without having the anxiety around speaking up; being so expressive that

یا بدون داشتن اضطراب در مورد صحبت کردن. آنقدر رسا باشید که

people notice the nuances and your mood; to always have abundance of words

مردم متوجه تفاوت های ظریف و خلق و خوی شما شوند. همیشه کلمات زیادی

to choose from, to not be afraid of speaking in public, and to tell jokes

برای انتخاب داشته باشید، از صحبت کردن در جمع نترسید و

in English, but still have a non-native accent, that kind of accent that when you

به زبان انگلیسی جوک بگویید، اما همچنان یک لهجه غیر بومی داشته باشید ، آن لهجه ای که وقتی

start a conversation with someone they immediately ask, "So, where are you from?"

با کسی صحبت را شروع می کنید بلافاصله از او می پرسند. ، "خوب اهل کجاهستی؟"

Or, number two - to pass as an American or British speaker or Australian speaker;

یا شماره دو - به عنوان سخنران آمریکایی یا بریتانیایی یا استرالیایی قبول کنید.

not to have any indication that you were not born in an English speaking

هیچ نشانه ای مبنی بر اینکه در یک کشور انگلیسی زبان به دنیا نیامده اید را نداشته باشید

country, but still get stuck because you can't find the right words; feel

، اما همچنان گیر می کنید زیرا نمی توانید کلمات مناسب را پیدا کنید. در

insecure about speaking up because you're not sure how you're going to

مورد صحبت کردن احساس ناامنی کنید، زیرا مطمئن نیستید که چگونه

finish the sentence, and making grammar mistakes, where you think to yourself,

جمله را تمام کنید، و اشتباهات گرامری انجام می دهید ، جایی که با خود فکر می کنید، "

"Hmm, I should know better by now.

هوم، من باید تا الان بهتر بدانم.

I know that I'm not supposed to make that mistake.

می دانم که قرار نیست من برای انجام آن اشتباه.

Why do I keep making those mistakes?"

چرا من به انجام آن اشتباهات ادامه می دهم؟"

And also feeling very limited in the way you express yourself?

و همچنین احساس می کنید در نحوه بیان خود بسیار محدود هستید؟

Again, but you sound 100% native.

باز هم، اما شما 100% بومی به نظر می رسید.

So, let me know which one do you choose: one - feeling completely like yourself

بنابراین، به من بگویید کدام یک را انتخاب می کنید: یکی - احساس کاملاً شبیه خودتان

in English - expressive, fluent, confident, clear, but still having

در انگلیسی - رسا، روان، مطمئن، واضح، اما همچنان

a foreign accent; or two - sounding 100% native, whatever dialect you'd

لهجه خارجی. یا دو - صد در صد بومی به نظر می رسد، هر لهجه ای را که می

like to choose, but not being fluent?

خواهید انتخاب کنید، اما مسلط نیستید؟

Which one would you choose?

شما کدام یک را انتخاب می کنید؟

So put your answers in the comments before we go into the discussion, so

بنابراین قبل از اینکه وارد بحث شویم، پاسخ های خود را در نظرات قرار دهید ، بنابراین

before you watch the entire video.

قبل از تماشای کل ویدیو.

And I'm going to come back to this question at the end of this video.

و من در پایان این ویدئو به این سوال باز خواهم گشت.

But write your answer now so we can reflect on that at the end.

اما اکنون پاسخ خود را بنویسید تا بتوانیم در پایان به آن فکر کنیم.

Now, if you're new to my channel, then welcome.

حالا اگر تازه وارد کانال من هستید ، خوش آمدید.

My name is Hadar Shemesh, and I've been a speech and fluency

نام من هادر شمش است و

coach for the past 12 years.

در 12 سال گذشته مربی سخنرانی و تسلط بوده ام.

I'm a non-native speaker of English, and everything that I teach has to do with,

من زبان انگلیسی غیر بومی هستم و هر چیزی که تدریس می کنم به

you know, the things that I've learned myself, all the good, bad, and ugly.

چیزهایی که خودم یاد گرفته ام مربوط می شود، همه خوب، بد و زشت.

And my job is to help you sound clear, confident, and expressive in English,

و وظیفه من این است که به شما کمک کنم در زبان انگلیسی واضح، مطمئن و رسا به نظر برسید،

even if it's not your native language.

حتی اگر زبان مادری شما نباشد.

If you want to connect and find out more about me, then follow me on Instagram

اگر می‌خواهید ارتباط برقرار کنید و درباره من اطلاعات بیشتری کسب کنید، پس من را در اینستاگرام

at @hadar.accentsway, or come on over to my website at hadarshemesh.com, where

به نشانی @hadar.accentsway دنبال کنید، یا به وب‌سایت من در hadarshemesh.com بیایید، جایی که

you'll find a bunch of resources that will help you reach your goals in English.

مجموعه‌ای از منابع را پیدا خواهید کرد که به شما کمک می‌کنند به مطالب خود برسید. اهداف در انگلیسی

Let's get back to the 'speak like a native' myth.

بیایید به افسانه «مثل یک بومی صحبت کن» برگردیم.

First, let's agree on two things.

اول، اجازه دهید در دو مورد به توافق برسیم.

One - of course, it would be ideal to speak in English and perform in English

یک - البته، ایده آل است که به زبان انگلیسی صحبت کنید و

as you do in your native language.

مانند زبان مادری خود به انگلیسی اجرا کنید.

Check.

Okay?

بررسی.

باشه؟

Agreed.

موافقت کرد.

Second - of course, it would be easier for you in life if English

دوم - مسلماً اگر انگلیسی

were not an obstacle, if you sounded totally American, or British.

مانعی نداشت، اگر کاملاً آمریکایی یا انگلیسی به نظر می رسید، در زندگی برای شما راحت تر بود.

Okay?

باشه؟

And you applied for a job, and you wouldn't face discrimination and

و شما برای کار درخواست دادید و با تبعیض و

bias that exists in our society.

تعصبی که در جامعه ما وجود دارد مواجه نخواهید شد.

Of course, this would make your life easier.

البته این کار زندگی شما را راحت تر می کند.

It is our reality that if two people would apply for the same job having the

واقعیت ما این است که اگر دو نفر برای یک شغل با

same skills and the same experience, and one would have a foreign accent

مهارت ها و تجربه های یکسان درخواست دهند و یکی لهجه خارجی داشته باشد

and the other wouldn't, it is more likely that the person with the

و دیگری نداشته باشد، به احتمال زیاد فرد با

native accent would get the job.

لهجه بومی این کار را انجام خواهد داد. کار.

Because people have biases around what it means if someone is a native speaker.

زیرا مردم در مورد معنای اینکه کسی زبان مادری باشد تعصب دارند.

Because research shows, unfortunately, that people with foreign accents

زیرا تحقیقات نشان می دهد، متأسفانه، افرادی که لهجه خارجی دارند

might be perceived as less intelligent or less trustworthy.

ممکن است کمتر باهوش یا کمتر قابل اعتماد تلقی شوند.

And I'm going to post links to all the researches in the description.

و من قصد دارم لینک تمام تحقیقات را در توضیحات پست کنم.

So, yes, of course, sounding like a native may help you have an easier life.

بنابراین، بله، البته، صدای بومی ممکن است به شما کمک کند زندگی راحت تری داشته باشید.

Also, looking white and being a man might help you get ahead in life because you

همچنین، سفید به نظر رسیدن و مرد بودن ممکن است به شما کمک کند تا در زندگی جلوتر بروید، زیرا

have the privilege of being the person in power when you're a white dude.

وقتی یک فرد سفیدپوست هستید، این امتیاز را دارید که صاحب قدرت باشید.

But it doesn't change who you are.

اما این چیزی که هستید را تغییر نمی دهد.

And this is like a social political and moral question that we all

و این مانند یک سوال اجتماعی سیاسی و اخلاقی است که همه ما

need to ask ourselves, if we want to see a change for the better

باید از خود بپرسیم، اگر می‌خواهیم شاهد تغییری به سوی بهتر

in the English learning industry.

در صنعت یادگیری انگلیسی باشیم.

So the question is, if you knew that putting this ideal and goal - to speak

بنابراین سوال این است که اگر می‌دانستید که قرار دادن این ایده‌آل و هدف - صحبت کردن

like a native - is solely the number one thing that is hindering your progress and

مانند یک بومی - تنها اولین چیزی است که مانع پیشرفت شما می‌شود و

is keeping you from feeling the freedom that you feel in your native language and

شما را از احساس آزادی و آزادی که در زبان مادری خود احساس می‌کنید باز می‌دارد.

the exponential growth in your fluency, if you knew that that is the thing that is

رشد تسلط شما، اگر می دانستید که این چیزی است که

holding you back, would you still keep it?

شما را عقب نگه می دارد، آیا همچنان آن را حفظ می کردید؟

In this video, I'm going to prove to you why it is holding you back,

در این ویدیو، من قصد دارم به شما ثابت کنم که چرا شما را عقب نگه می دارد،

and why it is problematic that our industry is pushing this idea

و چرا مشکل است که صنعت ما این ایده را

as the end goal for our students.

به عنوان هدف نهایی برای دانش آموزان خود پیش می برد.

I'm sharing my opinion and my thoughts here from not only my

من نظر و افکارم را نه تنها از

own personal experience, but from having worked with thousands and

تجربه شخصی خودم، بلکه از کار با هزاران و

thousands of students, personally.

هزاران دانشجو، در اینجا به اشتراک می گذارم.

I've been doing this for 12 years.

من 12 سال است که این کار را انجام می دهم.

I've been teaching like 40 hours a week for several years.

من چندین سال است که حدود 40 ساعت در هفته تدریس می کنم.

I've seen it in action.

من آن را در عمل دیده ام.

I used to believe that a person needs to sound like a native.

من قبلاً معتقد بودم که یک فرد باید مانند یک بومی به نظر برسد.

I used to because I was the one promoting it for myself.

قبلاً این کار را می کردم زیرا من بودم که آن را برای خودم تبلیغ می کردم.

I'll tell you a funny story.

من یک داستان خنده دار برای شما تعریف می کنم.

When I studied linguistics at the university about like eight years ago,

زمانی که حدود هشت سال پیش در دانشگاه زبان شناسی خواندم

and I sat there in my phonology class, and the professor said, "It's impossible

و در کلاس واج شناسی خود آنجا نشستم و استاد گفت: «

to sound like a true native if you weren't born into a certain language."

اگر در زبان خاصی متولد نشده باشید، غیرممکن است که مانند یک بومی واقعی به نظر برسید .

And I was livid!

و من عصبانی بودم!

I was just like, "How dare you!"

من فقط گفتم: "چطور جرات کردی!"

And I started arguing with him and telling him that he is mistaken and it's possible.

و من شروع کردم به بحث با او و به او گفتم که او اشتباه می کند و ممکن است.

And I went on and on like trying to prove my point, even though I knew

و من به تلاش برای اثبات نظرم ادامه دادم، اگرچه در

inside of me that while I can pass as an American when speaking, it never feels

درونم می‌دانستم که با وجود اینکه می‌توانم به عنوان یک آمریکایی در هنگام صحبت کردن صحبت کنم، هرگز

to me in English as it is in Hebrew.

به انگلیسی مانند عبری برایم احساس نمی‌شود.

Now, there are some things that I can do in English that I can't do in Hebrew.

اکنون، کارهایی وجود دارد که می توانم به زبان انگلیسی انجام دهم که نمی توانم به زبان عبری انجام دهم.

For example, having this conversation in Hebrew would be probably impossible

به عنوان مثال، انجام این مکالمه به زبان عبری احتمالاً

for me because I think it in English.

برای من غیرممکن است زیرا فکر می کنم به زبان انگلیسی است.

So yes, I've achieved some skills in English that I can only do in

بنابراین بله، من به مهارت‌هایی در زبان انگلیسی دست یافته‌ام که فقط می‌توانم آن‌ها را به

English, but that's a different story, it's not the same.

زبان انگلیسی انجام دهم، اما این یک داستان متفاوت است، یکسان نیست.

And the reason why I'm sharing this with you, because I have, as I said, thousands

و دلیل اینکه من این را با شما به اشتراک می‌گذارم ، زیرا، همانطور که گفتم، هزاران

of hours working with students, selling them this idea, working on the nuances.

ساعت با دانش‌آموزان کار می‌کنم، این ایده را به آنها می‌فروشم، روی تفاوت‌های ظریف کار می‌کنم.

And I saw that it does not serve them.

و دیدم که در خدمت آنها نیست.

Let me give you another example.

اجازه بدهید مثال دیگری بزنم.

Let's say you want to get fit.

فرض کنید می خواهید تناسب اندام داشته باشید.

You haven't worked out in 20 years, you want to lose it a little bit of weight.

شما 20 سال است که ورزش نکرده اید، می خواهید کمی از وزن خود کم کنید.

You want to feel healthy, you want to be more energized during the day.

شما می خواهید احساس سلامتی کنید، می خواهید در طول روز انرژی بیشتری داشته باشید.

And you're like, "I want to be fit.

و شما مانند "من می خواهم تناسب اندام باشم.

I want to feel good inside my body."

می خواهم در بدنم احساس خوبی داشته باشم."

What would you set yourself as a goal: to run a triathlon in six

چه هدفی را برای خود تعیین می کنید : دویدن سه گانه در شش

months, or to run 5 miles, lose a few pounds, and feel healthy?

ماه، یا دویدن 5 مایل، کاهش چند پوند و احساس سلامتی؟

Right?

You know that if you want to run a triathlon or a marathon, a full

درست؟

شما می دانید که اگر می خواهید یک مسابقه سه گانه یا ماراتن، یک

marathon, you need to be committed to it.

ماراتن کامل را اجرا کنید، باید به آن متعهد باشید.

You need to invest a lot of time every single all day.

شما باید هر روز زمان زیادی را سرمایه گذاری کنید.

You need to change your diet, you need to plan your schedule around it.

شما باید رژیم غذایی خود را تغییر دهید، باید برنامه خود را بر اساس آن برنامه ریزی کنید.

It's not impossible, but is it truly your goal?

غیرممکن نیست، اما آیا واقعا هدف شماست؟

And if that's like what you want - great, go for it.

و اگر آن چیزی است که شما می خواهید - عالی است، آن را دنبال کنید.

But if you just want to lose a few pounds and feel good about who you

اما اگر فقط می‌خواهید چند پوند وزن کم کنید و احساس خوبی

are in your body, do you really have to become a triathlon athlete to

در بدن خود داشته باشید، آیا واقعاً باید یک ورزشکار سه‌گانه شوید تا به

tell yourself that you've succeeded?

خودتان بگویید که موفق شده‌اید؟

Or to run 10 miles a day would be enough and would make you feel great?

یا اینکه 10 مایل در روز بدوید کافی است و باعث می شود احساس خوبی داشته باشید؟

Now listen up, and listen up closely cause I'm getting to my main point,

حالا گوش کن، و از نزدیک گوش کن، چون دارم به موضوع اصلی خود می رسم،

and I want you to pay attention here.

و می خواهم به اینجا توجه کنی.

When you have this belief that only if you speak like a native and sound like

وقتی این باور را داشته باشید که فقط اگر مانند یک بومی صحبت کنید و مانند

a native, you will succeed in life, okay, and that idea is being sold to

یک بومی صحبت کنید، در زندگی موفق خواهید شد، بسیار خوب، و این ایده در حال فروخته شدن به

you - by the industry and by society, because there is discrimination and bias.

شما است - توسط صنعت و توسط جامعه، زیرا تبعیض و تعصب وجود دارد.

So when you have this internal belief that you will not be able to succeed

پس وقتی این باور درونی را دارید که نمی‌توانید موفق شوید

and get the job that you want, or be liked by people, or be able to speak

و به شغلی که می‌خواهید برسید، یا مورد پسند مردم قرار بگیرید، یا بتوانید

in public and all of that, unless you sound and speak like a native.

در جمع صحبت کنید و همه این‌ها، مگر اینکه مانند یک بومی صحبت کنید.

And also when you assume that fluency and expression and speaking up your

و همچنین وقتی فرض کنید که روانی و بیان و بیان

thoughts and your mind equals to speaking like a native and sounding

افکار و ذهن شما برابر است با صحبت کردن مانند یک بومی و

like a native, and you know what it feels like because you have it in your

شبیه یک بومی، و می دانید چه احساسی دارد زیرا آن را به

native language, so you're thinking like, "I'll only achieve fluency and

زبان مادری خود دارید، بنابراین در حال فکر کردن هستید. مانند "من فقط در صورتی به تسلط و

succeed in English if I feel in English like I feel in my native language",

موفقیت در زبان انگلیسی خواهم رسید که در زبان انگلیسی مانند زبان مادری خود احساس کنم"،

so you have that belief as well.

بنابراین شما نیز این باور را دارید.

Two beliefs, okay?

دو باور، باشه؟

And at the same time, you are somewhere here, right, like you get

و در همان زمان، شما جایی اینجا هستید، درست، مثل اینکه

stuck, you don't sound like a native, people ask you where you're from.

گیر کرده اید، شبیه یک بومی نیستید، مردم از شما می پرسند اهل کجا هستید.

All of these questions, right?

همه این سوالات، درست است؟

Like all of that experience, you make mistakes.

مانند تمام آن تجربه ها، شما اشتباه می کنید.

So you are here and that's your goal.

پس شما اینجا هستید و این هدف شماست.

That is your ideal.

این ایده آل شماست.

That is your definition of success.

این تعریف شما از موفقیت است.

What happens in this constant situation that you're in is that it taps into the

آنچه در این موقعیت ثابتی که شما در آن هستید اتفاق می افتد این است که به

two biggest fears that human beings are facing: one is the fear of inadequacy, and

دو بزرگ ترین ترسی که انسان ها با آن روبه رو هستند برخورد می کند: یکی ترس از بی کفایتی و

the other one is the fear of abandonment.

دیگری ترس از رها شدن.

The fear of inadequacy is the fear of not being good enough, that you are

ترس از بی کفایتی ترس از اینکه به اندازه کافی خوب نباشید، این است که شما

never enough for what people expect of you or what you expect of yourself.

هرگز برای آنچه مردم از شما انتظار دارند یا آنچه از خودتان انتظار دارید کافی نیستید.

And that feeling is draining.

و این احساس در حال تخلیه است.

And people are so afraid of it that they end up not speaking or not doing the

و مردم آنقدر از آن می‌ترسند که در نهایت حرفی نمی‌زنند یا

things that they want to do, and not going after their dreams because they

کارهایی را که می‌خواهند انجام نمی‌دهند، و به دنبال رویاهای خود نمی‌روند، زیرا

think they are unworthy and not enough.

فکر می‌کنند آن‌ها شایسته نیستند و کافی نیستند.

Okay?

And it happens in every area in life, not just English.

باشه؟

و این در همه زمینه های زندگی اتفاق می افتد ، نه فقط در زبان انگلیسی.

It just manifests itself into English as well.

این فقط خود را به انگلیسی نیز نشان می دهد.

So that is the first fear.

پس این اولین ترس است.

The second fear is the fear of rejection, okay, the fear of abandonment: "People

ترس دوم ترس از طرد شدن است، خوب، ترس از رها شدن: "مردم

are not going to want to be around me.

نمی خواهند در اطراف من باشند.

People are not going to like me."

مردم من را دوست ندارند."

All right?

خیلی خوب؟

"They're going to not be interested.

"آنها علاقه ای ندارند.

I'm not going to get that job."

من آن شغل را پیدا نمی کنم."

So going back to those two beliefs, the belief that you will never be

بنابراین، اگر به این دو باور بازگردیم، این باور که شما هرگز نمی‌توانید

able to succeed unless you speak and sound like a native, right, that

موفق شوید، مگر اینکه درست صحبت کنید و مانند یک بومی صحبت کنید، که

taps into the fear of rejection.

به ترس از طرد شدن دامن می‌زند.

Because you feel like, "Okay, I'm not going to be able to succeed,

چون احساس می‌کنید، "خوب، من نمی‌توانم موفق شوم،

people are not going to want me unless I sound like them."

مردم مرا نمی‌خواهند، مگر اینکه شبیه آنها باشم."

And the second belief, that success and fluency in English is only when I speak

و دومین باور این است که موفقیت و تسلط به زبان انگلیسی تنها زمانی است که من

like a native, meaning, only when I feel like I can communicate in English the

مانند یک بومی صحبت کنم، یعنی فقط زمانی که احساس کنم می توانم به زبان انگلیسی

way I communicate in my native language.

همانطور که به زبان مادری خود ارتباط برقرار می کنم، ارتباط برقرار کنم.

And that taps into the fear of not being good enough.

و این باعث ترس از خوب نبودن می شود.

So having these two as your goals are not serving you because they constantly make

بنابراین داشتن این دو به عنوان اهداف شما به شما کمک نمی کند زیرا دائماً به

you feel like you're not good enough, and that you will be rejected unless you

شما این احساس را می دهند که به اندازه کافی خوب نیستید و طرد خواهید شد مگر اینکه

sound like someone else - not like you.

شبیه شخص دیگری به نظر برسید - نه شبیه شما.

Change in English happens not just externally, but also internally.

تغییر در زبان انگلیسی نه تنها در خارج، بلکه در داخل نیز اتفاق می افتد.

So the language we use and the stories we tell ourselves are imperative.

بنابراین زبانی که استفاده می کنیم و داستان هایی که برای خود تعریف می کنیم ضروری است.

They are crucial in determining our success and freedom and fluency.

آنها در تعیین موفقیت و آزادی و روانی ما بسیار مهم هستند.

Because at the end of the day, going back to the first question I asked you, what is

زیرا در پایان روز، به اولین سوالی که از شما پرسیدم برمی گردم، چه چیزی

more important to you - image or freedom?

برای شما مهم تر است - تصویر یا آزادی؟

Does it matter that you're rich if inside of you, you are unhappy and miserable

اگر در درونت ناراضی و بدبخت باشی

and you hate everyone around you?

و از اطرافیانت متنفر باشی، مهم نیست که تو پولدار باشی؟

Does it help if you can take amazing Instagram photos that make your life look

اگر بتوانید عکس‌های شگفت‌انگیز اینستاگرامی بگیرید که زندگی‌تان را

amazing and you look all beautiful, but inside your unhappy and unsatisfied, and

شگفت‌انگیز می‌کند و همه شما زیبا به نظر می‌رسند، اما در درونتان ناراضی و ناراضی هستید و

you're frustrated with your life, right?

از زندگی‌تان ناامید می‌شوید، کمک می‌کند؟

What is more important?

چه چیزی مهمتر است؟

Now, do not get me wrong.

حالا اشتباه نکنید. به

I think pronunciation is important.

نظر من تلفظ مهم است.

I think that understanding what clear English is and identifying

من فکر می‌کنم که درک زبان انگلیسی واضح و شناسایی

the things that are preventing you from having that clarity, even

مواردی که مانع از داشتن آن وضوح می‌شوند، حتی

though it's not 100% accurate.

اگر 100% دقیق نباشد.

So that obsession about really getting it right, so like you get it

بنابراین این وسواس در مورد درست کردن آن، بنابراین مثل اینکه شما آن را

down to the smallest nuances, right?

به کوچکترین جزئیات برسانید، درست است؟

I don't think that is serving.

من فکر نمی کنم که این در حال خدمت است.

Cause if ultimately sounding clear is what matters, then you can do a lot less, a

زیرا اگر در نهایت واضح به نظر رسیدن چیزی است که مهم است، می توانید کارهای بسیار کمتر،

lot less, and achieve excellent results.

بسیار کمتر انجام دهید و به نتایج عالی برسید.

So I do focus on pronunciation, but not to achieve a certain form, but to

بنابراین من بر تلفظ تمرکز می کنم، اما نه برای رسیدن به یک فرم خاص، بلکه برای

use it as a tool to achieve fluency, freedom, and full expression in a

استفاده از آن به عنوان ابزاری برای دستیابی به روان، آزادی و بیان کامل در

language that is not your native language.

زبانی که زبان مادری شما نیست.

That's how I believe you should use it as well.

من معتقدم که شما نیز باید از آن استفاده کنید.

Now, last thing before I wrap up.

حالا، آخرین مورد قبل از پایان دادن به.

The concept of 'speak like a native' is mainly promoted to you by native speakers.

مفهوم "مثل یک بومی صحبت کنید" عمدتا توسط افراد بومی برای شما ترویج می شود.

And while it might be extremely motivating for some, for most people who need to use

و در حالی که ممکن است برای برخی بسیار انگیزه دهنده باشد، برای اکثر افرادی که برای

English to survive, to get by, to be able to change their circumstances, but at the

زنده ماندن، گذراندن زندگی، توانایی تغییر شرایط خود نیاز به استفاده از زبان انگلیسی دارند، اما در

same time, they have to invest time and energy into their careers, their families,

عین حال، باید زمان و انرژی را برای حرفه خود صرف کنند. خانواده های آنها،

maybe they're immigrants, they have like all these things to take care of.

شاید آنها مهاجر هستند، آنها باید از همه این چیزها مراقبت کنند.

They don't have the luxury and privilege to learn a language and

آنها تجمل و امتیاز یادگیری زبان و

master all those small nuances.

تسلط بر همه آن نکات ظریف را ندارند.

And if that idea is sold to them, saying, like, "If you're able to do that,

و اگر این ایده به آنها فروخته شود، مانند "اگر شما قادر به انجام آن هستید،

then English would not be a problem".

انگلیسی مشکلی نخواهد داشت".

Instead of like simplifying it and saying, "These are not your goals.

به جای اینکه آن را ساده کنید و بگویید: "اینها اهداف شما نیستند.

Your goals are to feel like yourself, the goals are to be as expressive as possible.

اهداف شما این است که احساس کنید خودتان هستید، اهداف این است که تا حد امکان بیانگر باشید.

And here's what you need to do.

و این چیزی است که باید انجام دهید.

You can only do 20% of what you're already doing."

شما فقط می توانید 20٪ از کارهایی را که می کنید انجام دهید. در حال حاضر انجام می دهم."

So that would make life easier for most people who need English

بنابراین این امر زندگی را برای اکثر افرادی که به زبان انگلیسی نیاز دارند آسان تر می کند

to be able to get what they want.

تا بتوانند به آنچه می خواهند برسند.

And because I'm a non native speaker, I'm very sensitive to that.

و از آنجایی که من یک زبان مادری نیستم ، به آن بسیار حساس هستم.

Because I've experienced discrimination and bias in this industry.

زیرا من تبعیض و تعصب را در این صنعت تجربه کرده ام.

And as a YouTuber, and for many years I've allowed it to affect me

و به‌عنوان یک یوتیوب‌بر، و برای سال‌ها اجازه دادم روی من تأثیر بگذارد

until I realized that something is wrong with the industry, not with me.

تا اینکه متوجه شدم مشکلی در صنعت وجود دارد، نه با من.

Let me give you a couple of analogies that will help you think

اجازه دهید چند تشبیه به شما بدهم که به شما کمک می‌کند

about the slogan of 'speak like a native a little differently'.

درباره شعار «مثل یک بومی کمی متفاوت صحبت کنید» فکر کنید.

So let's imagine that you've come across this beautiful ad of a makeup company

پس بیایید تصور کنیم که با این تبلیغ زیبای یک شرکت آرایشی

for one of their products, a foundation.

برای یکی از محصولاتشان، یعنی فونداسیون مواجه شده اید.

And there is like a beautiful picture of a white woman.

و مانند یک تصویر زیبا از یک زن سفید پوست وجود دارد.

And there it says, "You too can succeed in life, if you use our foundation that

و در آنجا می گوید: "شما هم می توانید در زندگی موفق شوید، اگر از پایه ما استفاده کنید که به

is going to help you look more white."

شما کمک می کند سفیدتر به نظر برسید."

How does that make you feel?

این چه احساسی را در شما به وجود می آورد؟

Or a costume company that offers their services for women in a recruiting

یا یک شرکت تولید لباس که خدمات خود را برای زنان در

process, telling them that, "Hey, we can make you look like a man and we'll

فرآیند استخدام ارائه می دهد و به آنها می گوید: "هی، ما می توانیم شما را شبیه یک مرد کنیم و به

teach you how to sound like a man.

شما یاد خواهیم داد که چگونه شبیه یک مرد به نظر برسید.

So during those interviews, people will think that you are a guy and

بنابراین در طی آن مصاحبه ها، مردم این کار را خواهند کرد. فکر کن که یک پسر هستی و

then you'll get higher salary, or you'll get the position because

بعد حقوق بیشتری می گیری، یا این موقعیت را به دست می آوری چون

they'll think you're a man.

فکر می کنند تو مردی.

Okay?

And then you can tell them that you're a woman after you, you know,

باشه؟

و بعد می توانی به آنها بگوئی که بعد از خودت یک زن هستی، می‌دانی،

you will have gotten all the things.

همه چیزها را به دست آورده‌ای.

But we will help you because yeah, we understand that there is this bias,

اما ما به شما کمک می‌کنیم، زیرا بله، ما درک می‌کنیم که این تعصب وجود دارد،

so we're going to play into that."

بنابراین ما در آن بازی خواهیم کرد."

I mean, technically, yes, men and white people have an easier

منظورم این است که از نظر فنی، بله، مردان و سفیدپوستان به دلیل نژادپرستی سیستمیک، زمان آسان تری برای

time succeeding and getting the things because of systemic racism.

موفقیت و به دست آوردن چیزها دارند.

But at the same time, you wouldn't expect companies to promote that and

اما در عین حال، از شرکت‌ها انتظار ندارید که آن را تبلیغ کنند و به

to tell people that they shouldn't feel comfortable with how they sound.

مردم بگویند که نباید با صدایشان احساس راحتی کنند.

So going back to the first question.

پس برگردیم به سوال اول.

Because I want to debunk that notion that sounding like a native

زیرا می‌خواهم این تصور را که شبیه یک بومی

means absolute fluency and freedom.

به‌معنای تسلط و آزادی مطلق است، رد کنم.

Because I can guess - I haven't seen it while making this video, but I

چون می توانم حدس بزنم - در حین ساخت این ویدیو آن را ندیده ام، اما

have a strong hunch - that most of the comments will say 'one', which

یک حس قوی دارم - که اکثر نظرات می گویند "یک"، به این

means to be fluent, expressive, funny, authentic, even though you have an accent.

معنی که روان، رسا، خنده دار، معتبر باشید، حتی اگر دارید یک لهجه

That is better than sounding like a native, but not having

این بهتر از این است که شبیه یک بومی به نظر برسید، اما

the freedom in the language.

آزادی زبان را نداشته باشید.

So the stories we tell ourselves and the goals that we set are crucial for

بنابراین داستان هایی که برای خودمان تعریف می کنیم و اهدافی که تعیین می کنیم برای

our progress, not just in English.

پیشرفت ما بسیار مهم هستند، نه فقط به زبان انگلیسی.

But when it comes to English, telling yourself a story that you'll only succeed,

اما وقتی صحبت از انگلیسی به میان می‌آید، داستانی برای خود تعریف کنید که فقط در صورتی موفق می‌شوید،

if you sound and speak like a native, or you'll achieve fluency, if you sound

اگر مانند یک بومی صدا کنید و صحبت کنید، یا به تسلط دست پیدا کنید، اگر

and speak like a native - these are stories that are not serving you because

مانند یک بومی صحبت کنید - اینها داستان‌هایی هستند که در خدمت نیستند. شما به دلیل

of all the reasons that I've listed.

تمام دلایلی که ذکر کردم.

And maybe, just maybe, you want to consider changing those stories to "I

و شاید، فقط شاید، بخواهید آن داستان‌ها را به "من

sound clear and confident in English.

در زبان انگلیسی واضح و مطمئن به نظر می‌رسم.

My English is enough.

انگلیسی من کافی است.

I attract the right job for me not because of my English, but

من شغل مناسب را نه به خاطر انگلیسی‌ام، بلکه

because of who I am, because of my skills, because of my personality.

به خاطر شخصیتی که هستم، به خاطر خود جذب می‌کنم. مهارت‌های من، به خاطر شخصیت من است.

People are interested in what I have to say.

مردم به آنچه که من می‌گویم علاقه‌مند هستند.

I'm an excellent communicator."

من یک ارتباط‌دهنده عالی هستم."

When these are the stories that you tell yourself, then you will feel those

وقتی اینها داستانهایی هستند که برای خودتان تعریف می کنید، آن وقت آن

small achievements every single day.

دستاوردهای کوچک را هر روز احساس خواهید کرد.

So yes, pronunciation is important, but it's not just the external work.

بنابراین بله، تلفظ مهم است، اما فقط کار خارجی نیست.

Okay.

باشه.

That's it.

خودشه.

We had a lot to unpack here, and there's a lot more that goes into this conversation.

ما چیزهای زیادی برای باز کردن در اینجا داشتیم، و چیزهای بیشتری در این گفتگو وجود دارد.

So please share your thoughts and opinions with us in the comments.

پس لطفا نظرات و نظرات خود را در نظرات با ما در میان بگذارید.

So we can continue this discussion within the community.

بنابراین می توانیم این بحث را در داخل جامعه ادامه دهیم.

Also, if you liked this video, please like it and share it, especially if

همچنین، اگر این ویدیو را دوست داشتید، لطفاً آن را لایک کنید و به اشتراک بگذارید، به خصوص اگر

you feel that this can help other learners, as well, feel accomplished

احساس می کنید که این می تواند به سایر زبان آموزان نیز کمک کند تا

and successful in their own journeys.

در سفر خود احساس موفقیت و موفقیت کنند.

Okay?

باشه؟

And if you want to connect with me, come on over to Instagram at

و اگر می‌خواهید با من ارتباط برقرار کنید، به اینستاگرام به نشانی

@hadar.accentsway, or visit my website hadarshemesh.com for a bunch of resources

@hadar.accentsway بیایید، یا از وب‌سایت من hasarshemesh.com دیدن کنید تا مجموعه‌ای از منابع را دریافت کنید

that will help you sound clear and feel confident and expressive in English.

که به شما کمک می‌کند به زبان انگلیسی واضح و شفاف و با اعتماد به نفس و رسا احساس کنید.

And remember, the only way to achieve fluency and to feel like yourself

و به یاد داشته باشید، تنها راه برای رسیدن به تسلط و احساس اینکه خودتان هستید،

is to speak up and to make mistakes, because that's the only way to learn.

صحبت کردن و اشتباه کردن است، زیرا این تنها راه یادگیری است.

Thank you so much for being here with me.

خیلی ممنون که اینجا با من هستید

Have a beautiful week, and I'll see you next week in the next video.

هفته زیبایی داشته باشید و هفته آینده در ویدیوی بعدی شما را می بینم.

Bye.

خدا حافظ.