Learn English with movies - Barbie movie speech | shadowing practice

Hey everyone, it's Hadar.

سلام به همه، این هادر است.

Thank you so much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم

Today we are going to practice together the awesome speech of America Ferrera,

امروز قصد داریم سخنرانی بسیار جذاب آمریکا فررا

who plays Gloria in the movie Barbie.

که نقش گلوریا را در فیلم باربی بازی می کند را با هم تمرین کنیم.

And by the way, this is why I'm wearing pink.

و اتفاقاً به همین دلیل است که من صورتی می پوشم.

And I know it's not as pink as it should be, but that's the pinkest I could find.

و می‌دانم که آنطور که باید صورتی نیست ، اما این صورتی‌ترین صورتی است که می‌توانم پیدا کنم.

I wanted to share with you the speech because first of

می خواستم این سخنرانی را با شما به اشتراک بگذارم زیرا اول از

all, I thought it was great.

همه به نظرم عالی بود.

I think it really consolidates the experience of being a woman.

من فکر می کنم این واقعا تجربه زن بودن را تثبیت می کند.

And this is why it became so viral on TikTok and Twitter.

و به همین دلیل است که در TikTok و Twitter بسیار ویروسی شد.

And everyone's talking about it, you can hear a lot of people talking

و همه در مورد آن صحبت می کنند، می توانید بشنوید که افراد زیادی

about that specific monologue.

در مورد آن مونولوگ خاص صحبت می کنند.

But also in terms of intonation, I think it's such a great practice because

اما همچنین از نظر لحن، من فکر می‌کنم تمرین بسیار خوبی است زیرا ایده‌های

it has so many different contrasting ideas and it's a great opportunity to

متضاد بسیار زیادی دارد و فرصتی عالی برای

practice your intonation, connected speech, and pronunciation when

تمرین لحن، گفتار متصل و تلفظ شما هنگام

working on this awesome monologue.

کار بر روی این مونولوگ عالی است.

I think you're going to have fun.

فکر کنم بهت خوش میگذره

Are you ready?

اماده ای؟ بیا

Let's get started.

شروع کنیم. زن بودن به

"It is literally impossible to be a woman."

معنای واقعی کلمه غیرممکن است.

'It is literally impossible to be a woman'.

«زن بودن به معنای واقعی کلمه غیرممکن است».

Let's break down the word 'literally': li, duh - flap T, ruh, lee.

بیایید کلمه "به معنای واقعی کلمه" را بشکنیم: li, duh - flap T, ruh, lee.

Round your lips for the R.

لب های خود را برای R.

'li-duh-ruh-lee'.

'li-duh-ruh-lee' گرد کنید.

'It is literally impossible to be a woman'.

«زن بودن به معنای واقعی کلمه غیرممکن است».

The word 'impossible' is stressed, so you want to try and stretch it

کلمه "غیرممکن" تاکید دارد، بنابراین شما می خواهید سعی کنید و کمی آن را کشش دهید

a little bit and raise your pitch.

و زمین خود را بالا ببرید.

'It is literally impossible to be a woman'.

«زن بودن به معنای واقعی کلمه غیرممکن است».

"You are so beautiful and so smart".

"تو خیلی زیبا و باهوشی".

'You are so beautiful and so smart'.

"تو خیلی زیبا و باهوشی".

So here we wanna try and stress the word 'so' to emphasize

بنابراین در اینجا ما می خواهیم سعی کنیم و بر کلمه "پس" تاکید کنیم تا بر آنچه

what it is that she's saying.

او می گوید تاکید کنیم.

'You are so beautiful and so smart'.

"تو خیلی زیبا و باهوشی".

"And it kills me that you don't think you're good enough".

"و این مرا می کشد که فکر می کنی به اندازه کافی خوب نیستی".

'And it kills me that you don't think', 'you don't', 'you don't', the D is flap

"و من را می کشد که فکر نمی کنی"، "تو نمی کنی"، "تو نمی کنی"، D فلپ است

and you connect it together - 'yuw-downt'.

و شما آن را به هم وصل می کنید - "یوو-پایین".

'you don't think', stick the tongue up for the TH: 'you

"تو فکر نمی کنی"، زبان را برای TH بالا نگه دارید: "

don't think you're good enough'.

فکر نمی کنید به اندازه کافی خوب هستید".

good, good, good enough, you don't think you're good enough.

خوب، خوب، به اندازه کافی خوب، شما فکر نمی کنید که به اندازه کافی خوب هستید.

"Like, we have to always be extraordinary."

"مثل اینکه، ما باید همیشه خارق العاده باشیم."

'Like, we have to always be extraordinary', extraordinary.

"مثل اینکه، ما باید همیشه خارق العاده باشیم"، فوق العاده.

The primary stress is the OR vowel - extraORdinary, so you

تاکید اصلی مصوت OR است - فوق‌العاده است، بنابراین می‌خواهید

want to stretch it a little bit.

کمی آن را کشش دهید.

"But somehow we're always doing it wrong."

"اما به نوعی ما همیشه این کار را اشتباه انجام می دهیم."

'But somehow we're always doing it wrong'.

اما به نوعی ما همیشه این کار را اشتباه انجام می دهیم.

Let's do that last part again.

بیایید آن قسمت آخر را دوباره انجام دهیم.

'But somehow we're always doing it wrong'.

اما به نوعی ما همیشه این کار را اشتباه انجام می دهیم.

A quick tip about the word 'always': you don't have to pronounce the L sound

یک نکته سریع در مورد کلمه "همیشه": اگر صدای L برای شما دشوار است، لازم نیست صدای L را تلفظ کنید

if it's tricky for you - 'aa-weiz', just an open 'aa' sound, 'aa-weiz'.

- "aa-weiz"، فقط یک صدای باز "aa"، "aa-weiz".

And now we start the part in the speech where she contrasts two different

و اکنون بخشی از سخنرانی را شروع می کنیم که در آن او دو

ideas within the same sentence.

ایده متفاوت را در یک جمله با هم مقایسه می کند.

And I want you to pay close attention to the intonation pattern she uses:

و من از شما می خواهم که به الگوی لحنی که او استفاده می کند توجه زیادی داشته باشید:

one idea in comparison to another idea.

یک ایده در مقایسه با ایده دیگر.

It's called to juxtapose ideas.

نامیده می شود تا ایده ها را در کنار هم قرار دهد. کنار

To juxtapose means to put closely together two contrasting ideas for comparison.

هم قرار دادن به معنای کنار هم قرار دادن دو ایده متضاد برای مقایسه است.

So for example, in the sentence we've just read, the idea of being extraordinary,

به عنوان مثال، در جمله ای که اخیراً خواندیم، ایده خارق العاده بودن وجود دارد،

but also we're always doing it wrong.

اما همیشه آن را اشتباه انجام می دهیم.

Okay?

Being extraordinary and doing it wrong.

باشه؟

خارق العاده بودن و اشتباه انجام دادنش

So two ideas, one in front of another.

بنابراین دو ایده، یکی در مقابل دیگری.

Let's move on to the next sentence and pay attention to this idea.

بیایید به جمله بعدی برویم و به این ایده توجه کنیم.

"You have to be thin, but not too thin.

"شما باید لاغر باشید، اما نه خیلی لاغر.

And you can never say you wanna be thin.

و هرگز نمی توانید بگویید که می خواهید لاغر شوید.

You have to say you wanna be healthy, but also you have to be thin."

باید بگویید که می خواهید سالم باشید، اما همچنین باید لاغر باشید."

'You have to be thin, but not too thin'.

'باید لاغر باشی، اما نه خیلی لاغر'.

One versus another.

یکی در مقابل دیگری.

'You have to be thin' - stick the tongue out for the TH, 'but not too thin'.

"باید لاغر باشی" - زبان را برای TH بیرون بیاورید، "اما نه خیلی لاغر".

Right?

درست؟

Can you see the two ideas?

آیا می توانید این دو ایده را ببینید؟

Thin, but not too thin.

نازک، اما نه خیلی نازک.

"And you can never say you want to be thin.

و شما هرگز نمی توانید بگویید که می خواهید لاغر شوید.

You have to say you want to be healthy."

باید بگویید که می خواهید سالم باشید.

'And you can never say you want to be thin.

و هرگز نمی توانید بگویید که می خواهید لاغر شوید.

You have to say you want to be healthy'.

شما باید بگویید که می خواهید سالم باشید.

So we have 'thin' versus 'healthy'.

بنابراین ما "نازک" در مقابل "سالم" داریم.

So there is a lift in pitch when we say 'thin' - one idea,

بنابراین وقتی می‌گوییم «لاغر» - یک ایده، در

versus another idea - 'healthy'.

مقابل ایده دیگر - «سالم»، صدای بلندی ایجاد می‌شود.

thin.

لاغر.

thin - healthy.

نازک - سالم.

So let's read that part again.

پس بیایید دوباره آن قسمت را بخوانیم.

'And you can never say you want to be thin, you have to

"و شما هرگز نمی توانید بگویید که می خواهید لاغر شوید، باید

say you want to be healthy'.

بگویید که می خواهید سالم باشید."

But then she adds: "but also you have to be thin".

اما بعد اضافه می کند: "اما باید لاغر هم باشی".

'But also you have to be thin'.

"اما باید لاغر هم باشی".

Right?

درست؟

So she compares: not too thin, be healthy, but also you have to be thin.

بنابراین او مقایسه می کند: نه خیلی لاغر، سالم باشید، اما همچنین باید لاغر باشید.

So, the emphasis is on the idea of being thin.

بنابراین، تاکید بر ایده لاغر بودن است.

Before we move on to the next sentence, I want you to read out

قبل از اینکه به جمله بعدی برویم، از شما می خواهم

loud what we've already practiced.

آنچه را که قبلاً تمرین کرده ایم، با صدای بلند بخوانید.

The next part: "You have to have money, but you can't ask for

قسمت بعدی: "شما باید پول داشته باشید ، اما نمی توانید

money, because that's crass."

پول بخواهید، زیرا این کار زشت است."

'You have to have money, but you can't ask for money, because that's crass'.

"شما باید پول داشته باشید، اما نمی توانید پول بخواهید، زیرا این کار زشت است".

So here we're comparing 'have' versus 'ask': you have to have

بنابراین در اینجا ما "داشتن" را با "طلب" مقایسه می کنیم: شما باید

money, but you can't ask for money.

پول داشته باشید، اما نمی توانید پول بخواهید.

By the way, you can also say 'b't-chyuw-kent' in

به هر حال، شما همچنین می توانید در انگلیسی آمریکایی معاصر بگویید "b't-chyuw-kent"

contemporary American English.

.

So the T and the Y connect together, and then what you hear

بنابراین T و Y به هم متصل می شوند، و سپس چیزی که می شنوید

is a CH sound - b't-chyuw-kent.

صدای CH است - b't-chyuw-kent.

'but you can't ask for money because that's crass'.

"اما شما نمی توانید پول بخواهید، زیرا این کار نادرست است".

Crass, by the way, is an act that lacks refinement or that is

اتفاقاً کراس، عملی است که فاقد پالایش است یا

insensitive or doesn't have class.

غیر حساس است یا کلاس ندارد.

Okay?

باشه؟

So that's what she means.

بنابراین منظور او همین است.

Like you can't ask for it 'cause it's not cool.

مثل اینکه نمی‌توانید آن را بخواهید، زیرا جالب نیست. در

Next up, now let's see how she's comparing those two different ideas.

مرحله بعد، اکنون بیایید ببینیم که او چگونه این دو ایده متفاوت را با هم مقایسه می کند.

"You have to be a boss, but you can't be mean."

"شما باید رئیس باشید، اما نمی توانید بدجنس باشید."

'You have to be a boss, but you can't be mean'.

"شما باید رئیس باشید، اما نمی توانید بدجنس باشید".

'boss' versus 'mean'.

"رئیس" در مقابل "متوسط".

'You have to be a boss', 'hafta'.

«تو باید رئیس باشی»، «هفتا».

'You have to be a boss', aa as in 'father' in American English.

"شما باید یک رئیس باشید"، مانند "پدر" در انگلیسی آمریکایی.

'You have to be a boss, but you can't be mean'.

"شما باید رئیس باشید، اما نمی توانید بدجنس باشید".

'mean', right?

"یعنی"، درست است؟

So even though 'mean' is not high in pitch, it's still

بنابراین، اگرچه «متوسط» در سطح بالایی نیست، اما همچنان بر آن

stressed because it's emphasized.

تأکید می‌شود زیرا بر آن تأکید شده است.

It's longer, more volume, which is another way for us to stress words in English.

بلندتر و حجم بیشتر است، که راه دیگری برای تاکید بر کلمات در انگلیسی است.

'You have to be a boss, but you can't be mean'.

"شما باید رئیس باشید، اما نمی توانید بدجنس باشید".

"You have to lead, but you can't squash other people's ideas."

"شما باید رهبری کنید، اما نمی توانید ایده های دیگران را زیر پا بگذارید."

'You have to lead', 'hafta', 'You have to lead, but you can't

"شما باید رهبری کنید"، "هفتا"، " شما باید رهبری کنید، اما نمی توانید

squash other people's ideas'.

ایده های دیگران را زیر پا بگذارید".

Squash, squeeze, demolish.

له کردن، فشردن، خراب کردن.

'squash other people's ideas'.

"عقاید دیگران را له کنید". عقاید

other people's, other people's, other people's ideas.

دیگران، دیگران، عقاید دیگران.

So, let's compare it.

بنابراین، بیایید آن را با هم مقایسه کنیم.

'You have to lead' - stressed, 'but you can't squash other people's ideas'.

"شما باید رهبری کنید" - تاکید کرد، "اما نمی توانید ایده های دیگران را زیر پا بگذارید".

So, the stressed words are 'lead', 'squash', 'ideas'.

بنابراین، کلمات تاکید شده عبارتند از "سرب"، "اسکواش"، "ایده".

'You have to lead, but you can't squash other people's ideas'.

"شما باید رهبری کنید، اما نمی توانید ایده های دیگران را زیر پا بگذارید".

Now, notice the rhythm here.

حالا به ریتم اینجا توجه کنید.

The stressed words are the emphasized words, and that determines the

کلمات تاکید شده همان کلمات تاکید شده هستند و این

rhythm of the sentence, right?

ریتم جمله را تعیین می کند، درست است؟

'You have to lead, but you can't squash other people's ideas'.

"شما باید رهبری کنید، اما نمی توانید ایده های دیگران را زیر پا بگذارید".

And the words that appear between those stressed words, they have

و کلماتی که بین آن کلمات تاکید شده ظاهر می شوند، باید

to fit in the rhythm, whether it's one word or five words.

در ریتم همخوانی داشته باشند، چه یک کلمه باشد چه پنج کلمه. به

Notice this: 'you have to lead, but you can't squash'; but-you-can't – so

این توجه کنید: "شما باید رهبری کنید، اما نمی توانید له کنید". اما-تو-نمی توانی - بنابراین

I'm reducing it to fit into the rhythm.

من آن را کاهش می دهم تا در ریتم قرار بگیرد.

'You have to lead, but you can't squash other people's ideas'.

"شما باید رهبری کنید، اما نمی توانید ایده های دیگران را زیر پا بگذارید". مال

other people's, other people's, other people's, right?

دیگران، مال دیگران، مال دیگران، درست است؟

These words are not stressed, so I'm going to say them faster, I'm

این کلمات استرس ندارند، بنابراین من آنها را سریعتر می گویم،

going to reduce whatever I can reduce so it can fit the rhythm.

هر چه را که می توانم کاهش می دهم تا با ریتم سازگاری داشته باشد.

'You have to lead, but you can't squash other people's ideas'.

"شما باید رهبری کنید، اما نمی توانید ایده های دیگران را زیر پا بگذارید".

Let's do it again.

بیایید دوباره آن را انجام دهیم.

'You have to lead, but you can't squash other people's ideas'.

"شما باید رهبری کنید، اما نمی توانید ایده های دیگران را زیر پا بگذارید".

Good.

خوب

Now you.

حالا تو.

Next: "You're supposed to love being a mother, but don't talk

بعدی: "قرار است مادر بودن را دوست داشته باشی، اما

about your kids all the damn time."

همیشه در مورد بچه هایت صحبت نکن."

'You're supposed to love being a mother, but don't talk about

"قرار است مادر بودن را دوست داشته باشی ، اما همیشه در مورد فرزندانت صحبت نکن

your kids all the damn time'.

".

'Love', 'don't talk about your kids'.

"عشق"، "در مورد بچه هایت صحبت نکن".

'Love being a mother', 'don't talk about your kids all the damn time'.

«مادر بودن را دوست دارم»، « همیشه در مورد بچه هایت صحبت نکن».

Right?

درست؟

So let's compare that again.

پس بیایید دوباره آن را با هم مقایسه کنیم.

'You're supposed to love being a mother, but don't talk about

"قرار است مادر بودن را دوست داشته باشی ، اما همیشه در مورد فرزندانت صحبت نکن

your kids all the damn time'.

".

"You have to be a career woman, but also always be looking out for other people."

"شما باید یک زن حرفه ای باشید، اما همیشه مراقب افراد دیگر باشید."

'You have to be a career woman, but also always be looking out for other people'.

"شما باید یک زن حرفه ای باشید، اما همیشه مراقب دیگران باشید."

'have to be a career woman, but also always be looking out for other people'.

"باید یک زن حرفه ای بود، اما همیشه مراقب افراد دیگر بود".

'Looking out', 'looking out'.

'نگاه کردن'، 'نگاه کردن'.

'Looking out' is considering the feeling of other people or taking care

"نگاه کردن" به معنای در نظر گرفتن احساسات دیگران یا مراقبت

of them, or making sure they're okay.

از آنها یا اطمینان از وضعیت آنها است.

Looking out, looking out, looking out, stress on 'out'.

نگاه کردن به بیرون، نگاه کردن، نگاه کردن به بیرون، استرس روی "بیرون".

Now you.

حالا تو.

"You have to answer for men's bad behavior, which is insane,

شما باید پاسخگوی رفتار بد مردان باشید که جنون آمیز است،

but if you point that out, you're accused of complaining."

اما اگر به آن اشاره کنید، متهم به شکایت هستید.

'You have to answer for men's bad behavior, which is insane,

"شما باید پاسخگوی رفتار بد مردان باشید، که دیوانه کننده است،

but if you point that out, you're accused of complaining'.

اما اگر به آن اشاره کنید، متهم به شکایت هستید."

'complaining'.

'شکایت کردن'

Okay, so here we have 'you have to answer for men's bad behavior'.

خوب، پس در اینجا ما داریم "شما باید پاسخگوی رفتار بد مردان باشید".

So that's one part.

پس این یک قسمت است.

men's, men's, bad, 'men's bad behavior'.

مردان، مردان، بد، 'رفتار بد مردان'.

And then there is a part where she states her opinion, so it kind of like

و سپس بخشی وجود دارد که او نظر خود را بیان می کند، بنابراین به نوعی

changes the intonation a little bit.

لحن را کمی تغییر می دهد.

'Men's bad behavior', right, one idea.

"رفتار بد مردان"، درست است، یک ایده.

'which is insane', here you can go down in pitch.

"که دیوانه است"، در اینجا می توانید در زمین بازی پایین بیایید.

'but if you point that out, you're accused of complaining'.

اما اگر به آن اشاره کنید، متهم به شکایت هستید.

Okay?

'complaining'.

باشه؟

'شکایت کردن'

Stress on 'complaining'.

بر «شکایت کردن» تاکید کنید.

Now you.

حالا تو.

The next part: "You're supposed to stay pretty for men, but not so pretty that

قسمت بعدی: "شما قرار است برای مردان زیبا بمانید، اما نه آنقدر زیبا که

you tempt them too much or that you threaten other women because you're

آنها را بیش از حد وسوسه کنید یا زنان دیگر را تهدید کنید زیرا

supposed to be a part of the sisterhood."

قرار است بخشی از خواهرخوانده باشید."

'You're supposed to stay pretty for men'.

"شما باید برای مردان زیبا بمانید".

'You're supposed to stay pretty', 'pretty', 'pretty', 'pretty for men'.

"شما باید زیبا بمانید"، "زیبا"، "زیبا"، "زیبا برای مردان".

'but not so pretty', do it with me again, 'but not so pretty that you tempt them too

"اما نه آنقدر زیبا"، این کار را دوباره با من انجام بده، " اما نه آنقدر زیبا که آنها را بیش از حد وسوسه کنی

much or that you threaten other women'.

یا زنان دیگر را تهدید کنی".

'Tempt', 'tempt', you don't really hear the P here - [temt].

«تمنت»، «وسوسه»، شما واقعاً حرف P را در اینجا نمی شنوید - [temt].

'tempt them too much, or that you threaten other women', 'women',

"بیش از حد آنها را وسوسه کنید، یا اینکه زنان دیگر را تهدید می کنید"، "زنان"،

'women', 'because you're supposed to be a part of the sisterhood'.

"زنان"، "زیرا شما قرار است بخشی از خواهرخوانده باشید".

Let's say that all together, connect all the words together in connected speech.

بیایید بگوییم که همه با هم، همه کلمات را در گفتار متصل به هم وصل کنید.

'Because you're supposed to be a part of the sisterhood.

چون قراره بخشی از خواهری باشی.

of the, of the, of the, of the sisterhood, sisterhood, sisterhood, of the sisterhood.

از، از، از، از خواهری، خواهری، خواهری، از خواهری.

Now you.

حالا تو.

The next part.

قسمت بعدی.

"But always stand out and always be grateful."

"اما همیشه برجسته باشید و همیشه سپاسگزار باشید."

'But always stand out and always be grateful'.

اما همیشه برجسته باشید و همیشه سپاسگزار باشید.

stand out, stand out - stick out, be noticeable.

برجسته کردن، برجسته کردن - برجسته کردن، قابل توجه بودن.

Stand out is another phrasal verb, and in phrasal verbs, we stress the

Stand out یکی دیگر از فعل های عبارتی است و در افعال عبارتی بر

second part: stand OUT, stand OUT.

قسمت دوم تاکید می کنیم: stand OUT, stand OUT.

'But always stand out and always be grateful'.

"اما همیشه برجسته باشید و همیشه سپاسگزار باشید".

"But never forget that the system is rigged."

اما هرگز فراموش نکنید که سیستم تقلب شده است.

'But never forget that the system is rigged'.

اما هرگز فراموش نکنید که سیستم تقلب شده است.

'Rigged' is manipulated or dishonest, in a dishonest way, like rigged elections.

«تقلب» به شیوه‌ای غیرصادقانه، مانند انتخابات تقلبی، دستکاری شده یا غیرصادقانه است.

'But never forget that the system is rigged'.

اما هرگز فراموش نکنید که سیستم تقلب شده است.

Try to connect all the words together: but-never-forget-that-the-system-is-rigged.

سعی کنید همه کلمات را به هم متصل کنید: اما هرگز فراموش نکنید که سیستم تقلب شده است.

'But never forget that the system is rigged'.

اما هرگز فراموش نکنید که سیستم تقلب شده است.

"So find a way to acknowledge that but also always be grateful."

"پس راهی برای تصدیق آن پیدا کنید، اما همیشه سپاسگزار باشید."

'So find a way to acknowledge that but also always be grateful'.

"پس راهی برای تصدیق آن بیابید، اما همیشه سپاسگزار باشید".

Now you.

حالا تو.

Okay, the next part, I'm going to need my phone for that, the next part

بسیار خوب، قسمت بعدی، من برای آن به تلفنم نیاز خواهم داشت، قسمت بعدی

feels like one long sentence, that one idea builds on top of another.

مانند یک جمله طولانی است، که یک ایده بر روی ایده دیگر ایجاد می شود.

So also I want you to pay attention to what you can do with your intonation

بنابراین همچنین از شما می خواهم که به آنچه می توانید با لحن خود انجام دهید

to distinguish one phrase from another.

تا یک عبارت را از دیگری تشخیص دهید، توجه کنید.

"You have to never get old, never be rude, never show off, never be selfish,

"شما باید هرگز پیر نشوید، هرگز گستاخ نباشید، هرگز خودنمایی نکنید، هرگز زمین نخورید، هرگز

never fall down, never fail, never show fear, never get out of line."

شکست نخورید، هرگز ترس از خود نشان ندهید، هرگز از خط خارج نشوید." بیا

Let's do it together.

با هم انجامش بدیم.

'You have to never get old, never be rude, never show off'.

"شما باید هرگز پیر نشوید، هرگز گستاخ نباشید، هرگز خودنمایی نکنید".

Show off - another phrasal verb, 'off', 'show off'.

خودنمایی - یک فعل عبارتی دیگر ، "خاموش کردن"، "نشان دادن".

'never be selfish'.

"هرگز خودخواه نباش"

Now, to make sure that it's not repetitive, make sure that each phrase

حال، برای اطمینان از تکرار نشدن آن ، مطمئن شوید که هر عبارت از

is a little different in terms of the musicality, intonation, and pitch.

نظر موسیقایی، لحن و زیر و بم کمی متفاوت است.

Try to be varied.

سعی کنید متنوع باشید.

Let's do it again.

بیایید دوباره آن را انجام دهیم.

'You have to never get old, never be rude, never show off, never be selfish,

شما باید هرگز پیر نشوید، هرگز گستاخ نباشید، هرگز خودنمایی نکنید، هرگز

never fall down, never fail, never show fear, and never get out of line'.

زمین نخورید، هرگز شکست نخورید، هرگز ترس از خود نشان ندهید و هرگز از خط خارج نشوید.

'Out of line' is like not following the rules or not doing

"خارج از خط" مانند پیروی نکردن از قوانین یا انجام ندادن کاری است

what is expected to be done.

که انتظار می رود انجام شود.

Okay, so now you try it.

خوب، پس حالا شما آن را امتحان کنید.

Try to make each phrase slightly different in pitch.

سعی کنید هر عبارت کمی متفاوت باشد.

Okay, next part.

باشه قسمت بعدی

"It's too hard!

It's too contradictory and nobody gives you a medal or says thank you!"

"خیلی سخته!

خیلی متناقضه و هیچکس بهت مدال نمیده یا ممنون!"

'It's too hard.

خیلی سخت است.

It's too contradictory'.

خیلی متناقض است.

Let's break down this word: kaan-truh-dik-tuh-ree.

بیایید این کلمه را بشکنیم: kaan-truh-dik-tuh-ree.

Contradicting itself.

در تضاد با خودش.

Contradictory.

متناقض.

Contradictory.

متناقض.

Contradictory.

متناقض.

"It's too hard.

"خیلی سخت است.

It's too contradictory, and nobody gives you a medal or says thank you'.

خیلی متناقض است، و هیچ کس به شما مدال نمی دهد یا تشکر می کند." "

'And nobody gives you a medal'; medal, notice the D, it's really light,

و هیچ کس به شما مدال نمی دهد"؛ مدال، به D توجه کنید، واقعاً سبک است،

it's like a flap T: medal, medal.

مانند یک فلپ T است: مدال، مدال.

'or says thank you'.

"یا می گوید متشکرم".

And the next part, this is a long sentence, so we're going to take a

و قسمت بعدی، این یک جمله طولانی است، بنابراین ما می خواهیم یک

deep breath and say all the sentence, the entire sentence, on one breath.

نفس عمیق بکشیم و تمام جمله، کل جمله را با یک نفس بگوییم.

"And it turns out, in fact, that not only are you doing everything wrong,

"و در واقع معلوم شد. ، که نه تنها همه کارها را اشتباه انجام می دهید،

but also everything is your fault."

بلکه همه چیز تقصیر شماست." "

'And it turns out, in fact, that not only you are doing everything wrong,

و در واقع معلوم شد که نه تنها شما همه کارها را اشتباه انجام می دهید،

but also everything is your fault'.

بلکه همه چیز تقصیر شماست."

Let's do it again.

بیایید دوباره این کار را انجام دهیم.

Read it with me, and we're going to do it slowly.

بخوانید. این کار را با من انجام می دهیم، و ما آن را به آرامی انجام خواهیم داد.

'And it turns out, in fact, that not only are you doing everything wrong,

"و در واقع، معلوم شد که شما نه تنها همه کارها را اشتباه انجام می دهید،

but also everything is your fault'.

بلکه همه چیز تقصیر شماست."

Now you try it.

حالا شما آن را امتحان کنید.

So now we're getting to the last part.

پس اکنون ما داریم رسیدن به قسمت آخر.

"I'm just so tired of watching myself and every single other woman tie herself

"خسته ام از تماشای خودم و هر زن دیگری که خودش را

into knots so that people will like us."

به گره می بندد تا مردم ما را دوست داشته باشند."

Let's take a deep breath.

بیایید یک نفس عمیق بکشیم.

'I'm just so tired of watching myself and every single other woman tie herself

"من خیلی از تماشای خودم خسته شده ام و هر زن دیگری خود را

into knots so that people will like us'.

به گره می اندازد تا مردم ما را دوست داشته باشند.

So sometimes when we want to emphasize something, we just separate the words.

بنابراین گاهی که می خواهیم روی چیزی تاکید کنیم ، فقط کلمات را جدا می کنیم.

We don't use regular connected speech and every word is somewhat stressed.

ما از گفتار متصل منظم استفاده نمی کنیم و هر کلمه تا حدی تحت فشار است.

All right, now you do that last part.

بسیار خوب، حالا شما آن قسمت آخر را انجام دهید.

All right, that's it.

خیلی خب، همین.

If you want to see the full script, click the link below and it'll take you

اگر می‌خواهید اسکریپت کامل را ببینید، روی لینک زیر کلیک کنید و شما را

to my website where I put the entire script there for you to practice with.

به وب‌سایت من می‌برد، جایی که من کل اسکریپت را در آنجا قرار می‌دهم تا با آن تمرین کنید.

And I recommend using it on the go.

و من استفاده از آن را در حال حرکت توصیه می کنم.

You can also listen to it as a podcast, I'm going to link to it in

شما همچنین می توانید آن را به عنوان یک پادکست گوش دهید، من در توضیحات به آن لینک خواهم داد

the description so you can practice along with me and with this awesome,

تا بتوانید با من و با این

wonderful, insightful monologue.

مونولوگ عالی، فوق العاده و روشنگر تمرین کنید.

Alright, I hope you enjoyed it.

باشه امیدوارم خوشتون اومده باشه

If you did, make sure you like and subscribe to my YouTube channel.

اگر این کار را کردید، مطمئن شوید که کانال یوتیوب من را لایک کرده و در آن عضو شوید.

You can also check out my website at hadarshemesh.com for more content

همچنین می‌توانید از وب‌سایت من در hadarshemesh.com دیدن کنید تا مطالب بیشتری را

for you to speak English with clarity, confidence, and freedom.

برای شما به زبان انگلیسی با وضوح، اطمینان و آزادی صحبت کنید.

Thank you so much.

خیلی ممنونم.

Have a beautiful, beautiful rest of the day.

بقیه روز زیبا و زیبایی داشته باشید.

And I will see you next week in the next video.

و هفته آینده در ویدیوی بعدی شما را می بینم.

Bye.

خدا حافظ.