Want to improve your speaking vocabulary? STOP LEARNING NEW WORDS✋

Hey, it's Hadar, and thank you for joining me.

هی، این هادر است و از اینکه به من پیوستید متشکرم.

And in this episode, I'm going to talk

و در این قسمت قصد دارم در

about why if you want to improve your vocabulary

مورد این صحبت کنم که چرا اگر می خواهید دایره لغات خود را بهبود ببخشید

and stop getting stuck in English, you have to stop

و دیگر در زبان انگلیسی گیر نکنید، باید

memorizing and learning new words.

حفظ کردن و یادگیری لغات جدید را متوقف کنید.

Here's the thing, as a speaker of English

نکته اینجاست، به عنوان یک سخنران انگلیسی

as a second language, you may have found yourself

به عنوان زبان دوم، ممکن است خود را

in the past or in the present speaking English,

در گذشته یا اکنون در حال صحبت کردن به زبان انگلیسی پیدا کرده باشید،

and then you got stuck, right?

و سپس گیر کرده باشید، درست است؟

You were looking for a specific word,

شما به دنبال یک کلمه خاص بودید

and that word was nowhere to be found.

و آن کلمه در هیچ کجا یافت نشد.

Word, where are you, word?

کلمه کجایی کلمه

Word?

کلمه؟

And then you ended up using a different word

و سپس از کلمه دیگری استفاده کردید

that didn't quite convey the message

که کاملاً پیام را

as you wanted it to convey the message,

آنطور که می خواستید منتقل نمی کرد،

or you just got stuck and you started

یا فقط گیر کردید و شروع به

getting all anxious and nervous, and then you got stuck

اضطراب و عصبی شدن کردید، و سپس

even more and started making stupid mistakes.

حتی بیشتر گیر کردید و شروع به ساختن کردید. اشتباهات احمقانه

And then afterwards, you felt like crap.

و بعد از آن، احساس کردید که احمق هستید.

You thought, oh, my English is so terrible.

فکر کردی، اوه، انگلیسی من خیلی وحشتناک است. من

I don't know words in English.

کلمات انگلیسی بلد نیستم

And then you say to yourself,

و بعد با خودت می گویی،

hey, I just need to improve my vocabulary.

هی، من فقط باید دایره لغاتم را تقویت کنم.

That is the problem, I get stuck

مشکل همین است، من گیر می کنم

because I don't know enough words.

زیرا کلمات کافی را نمی دانم.

You compared yourself to your abilities

شما خود را با توانایی‌هایتان

in your native tongue, and in your native tongue,

در زبان مادری‌تان مقایسه کردید، و در زبان مادری‌تان،

your words are just like laying there

کلماتتان درست مثل این است که

waiting for you to grab them, right?

دراز کشیده‌اید تا آن‌ها را بگیرید، درست است؟

And in English, it's just like you have to search for them

و در زبان انگلیسی دقیقاً مثل این است که باید آنها را

with a flashlight.

با چراغ قوه جستجو کنید.

Now, first of all, stop comparing yourself to who you are

اکنون، اول از همه، از مقایسه خود با کسی که

in your native tongue, 'cause it's not productive.

در زبان مادری خود هستید، دست بردارید، زیرا این کار سازنده نیست.

It's only going to make you feel bad about yourself.

این فقط باعث می شود احساس بدی نسبت به خودتان داشته باشید.

And it's just not fair,

و این عادلانه نیست،

these are two different circumstances.

این دو شرایط متفاوت هستند.

It's kind of like you're comparing apples and oranges.

مثل اینکه دارید سیب و پرتقال را با هم مقایسه می کنید.

You don't wanna do that.

شما نمی خواهید این کار را انجام دهید.

Second, you have to understand that the problem here

دوم، باید درک کنید که مشکل اینجا

is not your poor vocabulary.

واژگان ضعیف شما نیست.

It is what you are doing with the words

این کاری است که شما با کلماتی

that you already know.

که از قبل می دانید انجام می دهید.

And to explain that even more,

و برای توضیح بیشتر،

I'm gonna have to take you to my whiteboard.

باید شما را به تخته سفیدم ببرم.

But before, I wanna share with you a quick story.

اما قبل از آن، من می خواهم یک داستان سریع را با شما به اشتراک بگذارم.

When I first started out teaching, it was after

وقتی برای اولین بار شروع به تدریس کردم، بعد از

a long period where I wouldn't speak English at all.

مدتی طولانی بود که اصلاً انگلیسی صحبت نمی کردم.

So just a quick reminder, I moved to New York in 2000,

بنابراین فقط یک یادآوری سریع، در سال 2000 به نیویورک نقل مکان کردم

and moved back to Israel in 2004 or five.

و در سال 2004 یا 5 به اسرائیل بازگشتم.

So I was there for almost five years.

بنابراین من تقریباً پنج سال آنجا بودم.

And then for two years here, I haven't talked in English,

و بعد دو سال اینجا، من انگلیسی صحبت نکردم،

I haven't read anything in English, I had no connection.

چیزی به انگلیسی نخواندم، هیچ ارتباطی نداشتم.

Maybe I listened to TV shows, but that's about it.

شاید من به برنامه های تلویزیونی گوش دادم ، اما همین.

So when I first started teaching,

بنابراین وقتی برای اولین بار تدریس را شروع کردم،

I wasn't very confident about my English abilities,

در مورد توانایی های انگلیسی خود،

especially my fluency.

به خصوص تسلطم چندان مطمئن نبودم.

So I was pretty good with pronunciation still,

بنابراین من هنوز در تلفظ خوب بودم،

but my ability to communicate and the words

اما توانایی من در برقراری ارتباط و کلمات

and my knowledge of English was fairly limited,

و دانش من در زبان انگلیسی نسبتاً محدود بود،

especially in comparison to where I am right now.

به خصوص در مقایسه با جایی که الان هستم.

And I remember a situation where I was teaching

و من موقعیتی را به یاد دارم که در حال تدریس

this executive, he was in my house.

این مدیر بودم، او در خانه من بود. آن

Back then I didn't have an office,

زمان من دفتر نداشتم،

I was teaching in my apartment.

در آپارتمانم تدریس می کردم.

And he wanted to practice reading articles.

و می خواست مقاله خوانی را تمرین کند.

And I was just like, okay, sure,

و من خیلی خوب، مطمئن بودم،

so let's open "The New York Times."

پس بیایید "نیویورک تایمز" را باز کنیم.

I wanted to sound sophisticated, and read an article.

می خواستم پیچیده به نظر برسم و یک مقاله بخوانم.

So we started reading an article,

بنابراین ما شروع کردیم به خواندن یک مقاله،

and I was, my eyes went blah,

و من، چشمانم به هم ریخت،

'cause we started reading it, and I was just like,

چون شروع کردیم به خواندن آن، و من دقیقاً مثل این بود که

you know, trying to show him how to pronounce every word,

سعی کردم به او نشان دهم چگونه هر کلمه را تلفظ کند،

and it was really great, and then we came across a word

و واقعا عالی بود، و بعد ما به کلمه ای برخوردیم

that I have no idea what it meant.

که من نمی دانم معنی آن چیست.

Like I could figure out how to say it,

مثل اینکه می‌توانستم بفهمم چگونه آن را بگویم،

but then he asked me, "What does that mean?"

اما بعد از من پرسید: "این یعنی چه؟"

I'm like, "Um."

من مثل "امم" هستم.

I would try to understand from the context

سعی می‌کنم از روی متن بفهمم

what this word is, and then I would make up something.

که این کلمه چیست، و بعد چیزی بسازم.

And then, mind you, it was like almost,

و بعد، توجه داشته باشید، تقریباً

like it was 10 years ago.

مثل 10 سال پیش بود.

I was young and naive and kind of my ego

من جوان و ساده لوح بودم و من خودم

was a lot bigger than what it is today.

خیلی بزرگتر از امروز بودم.

And then I, and then we came across another word,

و بعد من و بعد با کلمه دیگری مواجه شدیم

and I had no idea what it meant.

و من نمی دانستم معنی آن چیست.

And then another word, and another word.

و بعد یک کلمه دیگر و یک کلمه دیگر.

And at some point, I was just like,

و در یک نقطه، من دقیقاً مثل

"Okay, let's go back to the beginning and read it again,"

"خوب، بیایید به ابتدا برگردیم و دوباره آن را بخوانیم"،

so I don't come across as completely stupid

بنابراین

not knowing all of these words, right?

ندانستن همه این کلمات کاملاً احمقانه به نظر نمی‌رسم، درست است؟

And then I really felt horrible.

و بعد واقعاً احساس وحشتناکی کردم.

I was just like, how is that even possible?

من می‌گفتم چطور ممکن است؟

You know, the imposter syndrome started rising up.

میدونی، سندرم خیانتکار شروع به افزایش کرد.

How is it possible that you're a teacher

چطور ممکن است شما معلم باشید

and you don't know all of these words?

و همه این کلمات را ندانید؟

And this is ridiculous, you shouldn't be even teaching.

و این مضحک است، شما حتی نباید تدریس کنید.

He thinks that you are stupid and not intelligent.

او فکر می کند که شما احمق هستید و باهوش نیستید.

And blah, blah, blah, blah, blah, blah, blah.

و بله، بله، بله، بله، بله، بله، بلا .

Of course he loved the lesson, and then he texted me.

البته او درس را دوست داشت و سپس به من پیام داد.

"Oh, it was such a great lesson, thank you so much.

"اوه، خیلی درس بزرگی بود ، خیلی ممنون. "

"I learned so much."

خیلی چیزها یاد گرفتم."

But that doesn't matter, right,

اما این مهم نیست، درست است،

everything that I thought to myself.

همه چیزهایی که با خودم فکر کردم.

And then I got obsessed with learning

all these fancy words from "The New York Times."

"نیویورک تایمز."

So I invested a lot of time learning a lot of words

بنابراین من زمان زیادی را صرف یادگیری کلمات زیادی کردم

that I came across in all of these academic articles

که در همه این مقالات دانشگاهی

and business articles.

و مقالات تجاری با آنها برخورد کردم

And as I started teaching,

و با شروع تدریس

I noticed that I'm not using these words.

متوجه شدم که از این کلمات استفاده نمی کنم.

I'm not using these words.

من از این کلمات استفاده نمی کنم.

And all of a sudden I started forgetting

و ناگهان شروع به فراموش کردن

about all these words, right?

همه این کلمات کردم، درست است؟

So I spent all this time learning these fancy words.

بنابراین تمام این مدت را صرف یادگیری این کلمات فانتزی کردم.

But I never had a chance to use these words.

اما هرگز فرصتی برای استفاده از این کلمات نداشتم.

And then I started exploring it and I started talking

و سپس شروع به کاوش کردم. آن را شروع کردم و

to my students, seeing what they are focusing on

با دانش آموزانم صحبت کردم و دیدم

when they're learning new words.

وقتی کلمات جدید را یاد می گیرند روی چه چیزی تمرکز می کنند.

And they were pretty much doing what I was doing,

learning all these fancy words.

But they never had a real opportunity to use them.

Maybe I used them in my academic writing,

شاید من از آنها در نوشته های آکادمیک خود استفاده می کردم،

'cause at the time I was also learning

زیرا در آن زمان

English literature at the university.

ادبیات انگلیسی را نیز در سازمان ملل یاد می گرفتم دانشگاه

So yeah, every now and then I used one of those fancy words.

بنابراین بله، هر از چند گاهی یکی از آن کلمات فانتزی را به کار می بردم.

But in speaking, in my lessons, when I was talking

اما در صحبت کردن، در درس هایم، وقتی با دوستان صحبت می کردم

to friends, I was never using them.

، هرگز از آنها استفاده نمی کردم.

And then I started thinking about how we go about

و سپس شروع کردم به فکر کردن در مورد اینکه چگونه برای

learning words, and is the investment that we're making

یادگیری لغات پیش می رویم، و آیا سرمایه گذاری که برای

in learning all of these new, fancy, nice-to-have words,

یادگیری همه این کلمات جدید، فانتزی و زیبا انجام می دهیم،

is really advancing us in where we want to be,

واقعاً ما را به جایی که می خواهیم باشیم، سوق می دهد.

which is pretty much speaking fluently

تقریباً روان صحبت می کند

and being able to convey our message clearly

و می تواند پیام خود را به وضوح

with the right words, with the right flow,

با کلمات مناسب، با جریان مناسب

and of course with the right pronunciation and intonation.

و البته با تلفظ و لحن درست منتقل کند.

(gentle music)

(موسیقی ملایم)

I want you to imagine your vocabulary as a circle.

می خواهم دایره لغات خود را تصور کنید .

As a sort of a circle.

به عنوان یک نوع دایره.

So I was never great at drawing.

بنابراین من هرگز در طراحی عالی نبودم.

Okay, anyway, you get the point, that's your vocabulary.

خوب، به هر حال، متوجه موضوع شدید ، این دایره واژگان شماست.

I'll even write it here.

من حتی آن را اینجا می نویسم.

Now, this is your overall vocabulary.

اکنون، این دایره واژگان کلی شماست.

That means that these are words that you understand,

این به این معنی است که اینها کلماتی هستند که شما می فهمید،

that you know, that if you were to read them in a book

که می دانید، که اگر بخواهید آنها را در یک کتاب بخوانید

or hear them when someone speaks, you'd be like,

یا وقتی کسی صحبت می کند آنها را بشنوید، اینطور می شوید که

I know exactly what it means, you wouldn't need

من دقیقاً معنی آن را می دانم ، نیازی

to go to check them in the dictionary, okay?

به برو آنها را در فرهنگ لغت بررسی کن، باشه؟

So here's the problem.

پس مشکل اینجاست.

The words that you use in regular conversation are here.

کلماتی که در مکالمه معمولی استفاده می کنید اینجا هستند.

It's a much more limited circle.

این یک دایره بسیار محدودتر است.

Okay, so these are that you use easily, right?

خوب، پس اینها هستند که شما به راحتی استفاده می کنید، درست است؟

These are the words that are retrieved easily,

اینها کلماتی هستند که به راحتی بازیابی می شوند،

words like house and on and chicken

کلماتی مانند خانه و روی و مرغ

and soup and ladies and gentlemen,

و سوپ و خانم ها و آقایان

and maybe other words that you use on a regular basis,

و شاید کلمات دیگری که به طور مرتب استفاده می کنید، شاید

maybe words related to technology

کلمات مربوط به فناوری

because you use them at work all of the time.

به دلیل اینکه همیشه از آنها در محل کار استفاده می کنید. .

However, there's still a gap here

با این حال، هنوز

between the words that you know

بین کلماتی که می‌دانید

and the words that you actually use.

و کلماتی که واقعاً استفاده می‌کنید فاصله وجود دارد.

Now, the problem is that a lot of people

حال، مشکل این است که بسیاری از مردم

don't even think about these words as a challenge.

حتی به این کلمات به عنوان یک چالش فکر نمی کنند.

They don't think they need to do anything with these words

آنها فکر نمی کنند که نیازی به انجام کاری با این کلمات داشته باشند،

'cause they know these words, so they go ahead

زیرا آنها این کلمات را می دانند، بنابراین پیش می روند

and spend a lot of time expanding and extending the circle.

و زمان زیادی را صرف گسترش و گسترش دایره می کنند.

Now since it's the outer circle,

حالا از آنجایی که دایره بیرونی است،

it'll take a lot more energy and work to expand it,

انرژی و کار بسیار بیشتری برای گسترش آن لازم است،

and you'll do a lot of hard work to expand it

و شما کار سخت زیادی برای گسترش آن انجام خواهید داد

just a bit, right?

، درست است؟

And here's the problem, when you extend the outer circle,

و مشکل اینجاست، وقتی دایره بیرونی را گسترش می دهید،

it doesn't do much to the inner circle, right?

کاری به دایره داخلی نمی کند، درست است؟

So these words usually stay unaccessible.

بنابراین این کلمات معمولاً غیر قابل دسترس می مانند.

I mean, you may understand them better when you read,

منظورم این است که وقتی مطالعه می کنید ممکن است آنها را بهتر درک کنید،

so it definitely helps your comprehension

بنابراین قطعا به درک مطلب

and your listening skills.

و مهارت های شنیداری شما کمک می کند.

But the question is, is that helpful for your fluency,

اما سوال اینجاست که آیا این برای تسلط شما مفید است

and does it prevent you from getting stuck?

و از گیر افتادن شما جلوگیری می کند؟

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

So what I'm saying is that instead of investing

بنابراین آنچه من می گویم این است که به جای سرمایه گذاری

in the outer circle and expanding the outer circle,

در دایره بیرونی و گسترش دایره بیرونی،

focus on this inner circle.

روی این دایره درونی تمرکز کنید.

I'm gonna use a different color for it.

من از رنگ دیگری برای آن استفاده خواهم کرد.

So you know that these are the words that you use easily.

بنابراین می دانید که اینها کلماتی هستند که به راحتی استفاده می کنید.

Start putting your focus on the words that you already know

شروع به تمرکز روی کلماتی کنید که قبلاً می دانید

but you never use.

اما هرگز استفاده نمی کنید.

These are the words that are not available.

اینها کلماتی است که در دسترس نیست.

These are the words that get you frustrated

اینها کلماتی هستند که شما را ناامید می کنند،

because your subconscious mind knows that you know

زیرا ضمیر ناخودآگاه شما می داند که شما

these words, and you're like, I know this word,

این کلمات را می دانید، و شما مانند، من این کلمه را می دانم،

how come it's not available?

چطور در دسترس نیست؟

How come I can't use it?

چطور نمیتونم ازش استفاده کنم؟

And then you remember it, right, an hour later.

و بعد یک ساعت بعد آن را به یاد می آورید.

You're like, oh, that was the word I was looking for.

تو انگار، اوه، این کلمه ای بود که من دنبالش بودم.

Or when someone helps you and you're like,

یا وقتی کسی به شما کمک می کند و شما می گویید،

yes, yes, that's it, right?

بله، بله، همین است، درست است؟

Whether it's words or phrases, whatever.

چه کلمات یا عبارات، هر چه باشد.

But you know this, and you are just limiting yourself,

اما تو این را می‌دانی و فقط خودت را محدود می‌کنی

or you haven't done something to make these words,

یا کاری نکرده‌ای که این کلمات را

to turn them into active words.

تبدیل به کلمات فعال کنی.

Right now they're only passive.

در حال حاضر آنها فقط منفعل هستند.

And passive doesn't help us with anything,

و منفعل در هیچ چیز به ما کمک نمی کند،

especially not with our fluency.

به خصوص نه در تسلط ما.

So as I'm suggesting, instead of expanding your vocabulary

بنابراین همانطور که پیشنهاد می کنم، به جای اینکه دایره لغات خود را

with all these fancy words that are important,

با این همه کلمات فانتزی که مهم هستند گسترش دهید،

don't get me wrong, I mean, it's great to know more words.

اشتباه نکنید، منظورم این است که دانستن کلمات بیشتر عالی است.

It really is helpful, especially if you need to write

واقعاً مفید است، به خصوص اگر نیاز به نوشتن

academic articles, and if you want to write books,

مقالات آکادمیک دارید، و اگر می خواهید کتاب بنویسید،

and if you want to understand better what it is

و اگر می خواهید بهتر بفهمید چه چیزی می

that you're reading, so of course invest more time in it.

خوانید، پس البته زمان بیشتری را روی آن سرمایه گذاری کنید.

I'm just saying don't expect it to be available right away

من فقط می گویم که انتظار نداشته باشید

without doing something about it.

بدون انجام کاری در مورد آن فوراً در دسترس باشد.

And what I'm also saying is these words are words

و آنچه من همچنین می گویم این است که این کلمات کلماتی هستند

that you hear around you all of the time.

که همیشه در اطراف خود می شنوید.

So maybe in the hierarchy of words, in terms of what words

بنابراین شاید در سلسله مراتب کلمات، از نظر اینکه چه کلماتی

are more important than others, probably these words

مهمتر از دیگران هستند، احتمالاً این کلمات

are more important 'cause you constantly hear them,

مهمتر هستند، زیرا شما دائماً آنها را می شنوید،

you know them, right, that means that they're very,

آنها را می شناسید، درست است، این بدان معنی است که آنها بسیار بسیار زیاد

very present in the language.

در زبان

It's just that you don't use them,

فقط اینه که ازشون استفاده نمیکنی

and that's the problem, okay?

و مشکل همینه، باشه؟

So I'm gonna take you back to the table,

بنابراین من شما را به سر میز بازمی‌گردانم

and there I'm going to share with you the steps

و در آنجا مراحلی را با شما در میان می‌گذارم

that will help you start implementing those words

که به شما کمک می‌کند این کلمات را

into your day-to-day speech.

در گفتار روزانه‌تان پیاده‌سازی کنید.

So the first thing I want you to have is a memo

بنابراین اولین چیزی که از شما می‌خواهم یک یادداشت

on your phone, so you can use the Notes app.

روی تلفنتان باشد، بنابراین می‌توانید از برنامه Notes استفاده کنید.

You can use Evernote, I'm gonna put a link to it below.

می توانید از Evernote استفاده کنید، من لینک آن را در زیر قرار می دهم.

That's a really great app to keep track of your notes.

این یک برنامه واقعا عالی برای پیگیری یادداشت های شما است.

And there you're going to make a list of words.

و در آنجا لیستی از کلمات را می سازید.

Now, this list of words, it needs to be super accessible,

حالا، این فهرست کلمات، باید فوق‌العاده در دسترس باشد،

where every time you come across a word that you know,

جایی که هر بار به کلمه‌ای برخورد می‌کنید که می‌دانید،

but you say to yourself I never use this word,

اما با خود می‌گویید من هرگز از این کلمه استفاده نمی‌کنم،

so you need to have this inquisitive listening,

بنابراین باید این گوش دادن کنجکاو را داشته باشید،

where you constantly listen to words

جایی که مدام گوش می‌دهید. به کلمات

but you're also asking yourself, is this a word I use?

اما شما همچنین از خود می‌پرسید، آیا این کلمه‌ای است که من استفاده می‌کنم؟

Okay, especially words that you need.

بسیار خوب، به خصوص کلماتی که نیاز دارید.

And again, remember, these are not words

و دوباره، به یاد داشته باشید، اینها کلماتی نیستند

that you need to go to the dictionary to look them up.

که برای جستجوی آنها به فرهنگ لغت بروید.

These are words that you know,

اینها کلماتی هستند که شما می دانید،

but you find yourself never using them.

اما متوجه می شوید که هرگز از آنها استفاده نمی کنید.

And then I want you to put it on that list.

و سپس از شما می خواهم که آن را در آن لیست قرار دهید.

Now, every now and then, you'll come across a word

حالا، هرازگاهی، با کلمه‌ای مواجه می‌شوید

that you don't know, but you feel people are using it

که نمی‌دانید، اما احساس می‌کنید مردم همیشه از آن استفاده می‌کنند

all of the time, and you may think to yourself,

، و ممکن است با خود فکر کنید،

hey, maybe I need to know that word.

هی، شاید لازم باشد آن کلمه را بدانم.

You can put it on the list as well.

می توانید آن را نیز در لیست قرار دهید.

But remember, the purpose, the first stage is to get you

اما به یاد داشته باشید، هدف، مرحله اول این است که شما را به

to start using all the words that you already know.

استفاده از تمام کلماتی که قبلاً می دانید شروع کنید.

It'll be a lot faster and a lot more effective.

این بسیار سریعتر و بسیار موثرتر خواهد بود.

And then you are going to start adding those words

و سپس

as you are listening to English.

در حین گوش دادن به انگلیسی شروع به اضافه کردن آن کلمات خواهید کرد.

So don't think about it and try to remember it,

پس به آن فکر نکنید و سعی کنید آن را به خاطر بسپارید،

because you'll forget.

زیرا فراموش خواهید کرد.

The moment it happens, the moment you come across

لحظه ای که اتفاق می افتد، لحظه ای که با

that word, you put it on your list.

آن کلمه برخورد می کنید، آن را در لیست خود قرار می دهید.

And then once a day, or once every other day,

و سپس یک بار در روز، یا یک بار در میان، از

I want you to go to that list

شما می خواهم به آن لیست بروید

and pull one of those words out.

و یکی از آن کلمات را بیرون بکشید.

The best way to make this word more available

بهترین راه برای در دسترس‌تر کردن

and more accessible is to first of all develop

و در دسترس‌تر کردن این کلمه، اول از همه توسعه

the muscle memory of the pronunciation.

حافظه ماهیچه‌ای تلفظ است.

Let me tell you a secret.

بگذار رازی را با تو در میان بگذارم.

A lot of times your subconscious mind knows a word

اغلب اوقات ضمیر ناخودآگاه شما یک کلمه را می داند

but will avoid using it because you are uncertain

اما از استفاده از آن اجتناب می کند زیرا

about its pronunciation.

در تلفظ آن مطمئن نیستید.

There is this fear here that is preventing you from using

این ترس در اینجا وجود دارد که شما را از استفاده از

that word even though you know when you need to use it.

آن کلمه باز می دارد، حتی اگر می دانید چه زمانی باید از آن استفاده کنید.

So it keeps shoving it down until it's no longer available.

بنابراین به پایین انداختن آن ادامه می‌دهد تا زمانی که دیگر در دسترس نباشد.

So for example, let's say that on your list

به عنوان مثال، فرض کنید در لیست خود

you have the word regurgitate.

کلمه regurgitate را دارید.

Now, this is a word that I know, but I never use.

حالا این کلمه ای است که من می دانم، اما هرگز استفاده نمی کنم.

And I know that I can use it more often.

و من می دانم که می توانم بیشتر از آن استفاده کنم.

So let's say that that's my word,

پس بیایید بگوییم که این حرف من است،

and I'm going to probably say it 20, 30 times,

و من احتمالاً 20، 30 بار آن را می گویم،

just like this, regurgitate, regurgitate, regurgitate,

درست مثل این، برگرداندن، بازگرداندن، بازگرداندن، برگشتن، بازگرداندن، بازگرداندن، برگشتن

regurgitate, regurgitate, regurgitate.

، پس زدن

Then I might want to use another resource

سپس ممکن است بخواهم از منبع دیگری استفاده کنم

to help me get it into my system.

تا به من کمک کند آن را وارد سیستم خود کنم.

So then you can use our friend Google

بنابراین می توانید از دوست ما گوگل

to Google for sentences with the word regurgitate.

برای جملاتی با کلمه regurgitate در گوگل استفاده کنید.

And then I would probably say these words out loud

و بعد احتمالاً

a few times, then I would want to invent some sentences

چند بار این کلمات را با صدای بلند می‌گویم، سپس می‌خواهم جملاتی

with the word regurgitate.

با کلمه Regurgitate اختراع کنم.

So for example, now I need to think about it.

برای مثال، اکنون باید در مورد آن فکر کنم.

The students regurgitate the material

دانش آموزان مطالبی را که

they learned from their teachers.

از معلمان خود آموخته اند پس می گیرند.

Okay, so maybe at first I'll get stuck.

باشه پس شاید اولش گیر کنم

No, wait, is there a better way for me to say it?

نه صبر کن راه بهتری هست که بگم؟

The students keep regurgitating the material

دانش‌آموزان مطالبی را که

they learned from their teachers.

از معلمان خود آموخته‌اند، باز می‌خوانند.

And then I say it again, and I'll try to refine it

و سپس دوباره آن را می گویم، و سعی می کنم آن را اصلاح کنم

and do it again and again and again

و آن را بارها و بارها انجام دهم

until it comes out naturally with flow.

تا زمانی که به طور طبیعی با جریان خارج شود.

That's how I'm starting to connect all the dots together.

اینطوری شروع کردم به وصل کردن تمام نقاط به هم.

All the senses, hearing it, seeing it,

تمام حواس، شنیدنش، دیدنش،

'cause it's written in my notebook.

چون در دفترچه ام نوشته شده است.

You might wanna write it phonetically.

ممکن است بخواهید آن را به صورت آوایی بنویسید.

Feeling it in your mouth, getting the muscles

آن را در دهان خود احساس کنید و عضلات را در

to work around the sound.

اطراف صدا به کار بگیرید.

Reading it out loud, using resources

خواندن آن با صدای بلند، استفاده از منابعی

that someone else created, and then creating

که شخص دیگری ایجاد کرده است، و سپس ایجاد

my own sentences, right, and connecting all the dots there.

جملات خودم، درست، و وصل کردن تمام نقاط آنجا.

The word with context.

کلمه با زمینه. به

That's how you start remembering words.

این ترتیب شروع به یادآوری کلمات می کنید.

Now, don't overwhelm yourself.

حالا خودت را غرق نکن

You don't need to do 10 of those a day.

لازم نیست روزی 10 مورد از آن را انجام دهید.

One word a day is enough.

یک کلمه در روز کافی است.

Expanding your vocabulary by 20 words

افزایش دایره لغات خود با 20 کلمه

within 20 days or 30 days, one month, is incredible.

در 20 روز یا 30 روز، یک ماه، باور نکردنی است.

It's more than what you've had before, right?

این بیشتر از چیزی است که قبلا داشته اید، درست است؟

So the other alternatives, they don't work as well,

بنابراین گزینه های دیگر، آنها به خوبی کار نمی کنند،

so start enhancing the words that you already know.

بنابراین شروع به تقویت کلماتی کنید که قبلاً می دانید.

You will see that it's a skill, it's an acquired skill.

خواهید دید که این یک مهارت است، این یک مهارت اکتسابی است.

The easier it is to start retrieving words that you know,

هر چه شروع به بازیابی کلماتی که می دانید آسان تر باشد،

the easier it will be for you to store new words

ذخیره کلمات جدید

or to start using words that you actually don't know.

یا شروع به استفاده از کلماتی که واقعاً نمی دانید برای شما آسان تر خواهد بود.

So what we're doing here will expand your vocabulary,

بنابراین کاری که ما در اینجا انجام می دهیم دایره واژگان شما را گسترش می دهد، به

will help you feel more expressive.

شما کمک می کند احساس بیشتری داشته باشید.

But most importantly, it'll give you the skill

اما مهمتر از همه، این به شما این مهارت را می دهد

to know how to retrieve words easily

که بدانید چگونه کلمات را به راحتی بازیابی کنید

and to integrate words into your day-to-day speech

و کلمات را سریع و موثر در گفتار روزانه خود ادغام کنید

fast and effectively.

.

Remember that understanding something, gaining clarity

به یاد داشته باشید که درک چیزی، به دست آوردن وضوح

without taking action right away is meaningless.

بدون اقدام فوری بی معنی است.

It's as if you haven't done anything.

انگار هیچ کاری نکردی.

So what I want you to do right now is take a piece of paper

بنابراین کاری که من می خواهم در حال حاضر انجام دهید این است که یک تکه کاغذ

and a pen and write down 10 words.

و یک خودکار بردارید و 10 کلمه را یادداشت کنید.

So you'll need to do some mind searching right now.

بنابراین باید همین الان کمی جستجوی ذهنی انجام دهید.

Brain searching.

جستجوی مغز

And you'll need, I want you to come up with a list

و لازم است، من از شما می‌خواهم فهرستی

of 10 words that you know but you never use,

از 10 کلمه ارائه دهید که می‌دانید اما هرگز استفاده نمی‌کنید،

you find yourself never using because you're not sure

متوجه می‌شوید که هرگز از آنها استفاده نمی‌کنید زیرا مطمئن نیستید که

how to say those words, or maybe it's just

چگونه آن کلمات را بگویید، یا شاید فقط

they're not available.

آنها هستند. در دسترس نیست.

And if you can't think of something, then start a list

و اگر نمی توانید به چیزی فکر کنید ، لیستی

of five words, maybe words that you heard in this video.

از پنج کلمه شروع کنید، شاید کلماتی که در این ویدیو شنیده اید.

Maybe the words that you have recently come across.

شاید کلماتی که اخیراً با آنها برخورد کرده اید.

If not, make a point that you'll get that list done

اگر نه، به این نکته توجه کنید که این لیست را

by the end of today.

تا پایان امروز انجام خواهید داد.

And then I want you to post those 10 words

و سپس از شما می خواهم که آن 10 کلمه را

in the comments below, because I really want you

در نظرات زیر ارسال کنید، زیرا من واقعاً می خواهم که

to commit to yourself to take action.

به خودتان متعهد شوید که اقدام کنید.

And also your words are going to be someone else's resource.

و همچنین کلمات شما منبع شخص دیگری خواهد بود.

So this is a win-win situation.

بنابراین این یک وضعیت برد-برد است.

Okay, that's it, thank you so much for watching.

خوب، همین است، خیلی ممنون که تماشا کردید.

If you like this video, I invite you to subscribe

اگر این ویدیو را دوست دارید، از شما دعوت می‌کنم

to my channel and come on over to my website

در کانال من مشترک شوید و به وب‌سایت من بیایید

to sign up for my email newsletter, where you'll get

تا در خبرنامه ایمیل من ثبت‌نام کنید ، جایی که هر هفته

a new lesson into your inbox every single week.

یک درس جدید در صندوق پستی خود دریافت خواهید کرد.

Also if you felt that this episode was beneficial,

همچنین اگر احساس کردید که این قسمت مفید بوده است،

then share it with your friends, your students,

آن را با دوستان، دانش آموزان،

your colleagues, so they can all enjoy the knowledge

همکاران خود به اشتراک بگذارید تا همه از دانش

of new and old words.

کلمات جدید و قدیمی لذت ببرند.

Have a beautiful week, and I'll see you next week

هفته زیبایی داشته باشید و هفته آینده

in the next video.

در ویدیوی بعدی شما را می بینم.

Bye.

خدا حافظ.