If you’re wondering why you’re not fluent yet - this might be the reason...

Would you ever consider learning a dance move by simply watching the dancer dance?

آیا هرگز به یادگیری یک حرکت رقص صرفاً با تماشای رقصنده فکر می کنید؟

Or would you consider learning how to ride a bicycle by simply reading

یا اینکه صرفاً با خواندن

a book about how to ride a bicycle?

کتابی در مورد نحوه دوچرخه سواری یاد می گیرید؟

Probably not, right?

احتمالا نه، درست است؟

So why do you think that learning English without speaking and saying the words

پس چرا فکر می کنید که یادگیری زبان انگلیسی بدون صحبت کردن و گفتن کلمات به

is going to help you become fluent?

شما کمک می کند که مسلط شوید؟

Here's the thing.

موضوع اینجاست.

When it comes to speaking another language, we are, basically,

وقتی صحبت از صحبت کردن به زبان دیگر می شود، اساساً در حال

building new speaking habits.

ایجاد عادات صحبتی جدید هستیم.

We move away from the old speaking habits that we've had, which is our

ما از عادات گفتاری قدیمی‌ای که داشته‌ایم، که

native language, whether it's sounds or words - even words are just utterances.

زبان مادری ماست، چه صداها و چه کلمات، دور می‌شویم - حتی کلمات فقط گفته‌ها هستند.

And we are used to saying a certain word at a certain

و ما عادت داریم در یک موقعیت خاص کلمه خاصی را بگوییم

situation, and that is a habit.

و این یک عادت است.

Right?

درست؟

So, even learning new words, definitely when it comes to sounds, what you're

بنابراین، حتی یادگیری کلمات جدید، قطعا در مورد صداها، کاری که

doing is your learning a new habit.

انجام می دهید یادگیری یک عادت جدید است.

You're acquiring a new habit.

شما در حال کسب یک عادت جدید هستید.

And I have a full lesson coming up about habits and language

و من یک درس کامل در مورد عادات و

learning, because there's a lot that we need to unpack there.

یادگیری زبان دارم، زیرا چیزهای زیادی وجود دارد که باید در آنجا باز کنیم.

But for today, I want you to understand that a habit is

اما برای امروز، می‌خواهم بفهمی که عادت کاری است

something that you do automatically.

که به‌طور خودکار انجام می‌دهی.

You don't want to think about it, you don't want to plan for it, you

شما نمی خواهید در مورد آن فکر کنید، نمی خواهید برای آن برنامه ریزی کنید،

don't want to be intentional about it.

نمی خواهید در مورد آن عمدی باشید.

That is what makes it effortless.

این همان چیزی است که آن را بی دردسر می کند.

We have good habits.

ما عادت های خوبی داریم.

We have bad habits.

ما عادت های بدی داریم. جای

That's up for discussion.

بحث داره

But, you know, when you speak your own language, you don't think about

اما، می دانید، وقتی به زبان خود صحبت می کنید ، به کلمات فکر نمی کنید،

the words, they just come to you.

آنها فقط به سراغ شما می آیند.

Right?

It's automatic.

درست؟

خودکار است.

And in English, sometimes that's the case, and sometimes it is not.

و در زبان انگلیسی، گاهی اوقات چنین است و گاهی اوقات اینطور نیست.

So, what I want to talk about today is how to bridge that gap from, you

بنابراین، چیزی که امروز می‌خواهم درباره آن صحبت کنم این است که چگونه می‌توان این شکاف را از بین برد،

know, when it's not habitual to making it your own and making it a habit.

وقتی عادت نیست که آن را از آن خود کنی و آن را به عادت تبدیل کنی.

Let me tell you a little story.

بگذارید یک داستان کوچک برای شما تعریف کنم.

When I was in acting school, we had dance classes.

زمانی که من در مدرسه بازیگری بودم، کلاس رقص داشتیم.

I'm not a dancer.

من رقصنده نیستم

I often say that I have like a movement dyslexia, because when

من اغلب می گویم که مانند یک نارساخوانی حرکتی دارم، زیرا وقتی

people tell me to put the right elbow on the left knee, I would take

مردم به من می گویند آرنج راست را روی زانوی چپ بگذار، گوشم را می گرفتم

my ear and put it on my shoulder.

و روی شانه ام می گذاشتم.

Because I just don't get it.

چون من متوجه نمی شوم.

I get totally confused.

کلا گیج میشم

Really.

Like, in yoga classes, I'm the one who does the postures, and then

واقعا

مثلاً در کلاس‌های یوگا، من هستم که حالت‌ها را انجام می‌دهم، و سپس

looks at everyone else to see what they're doing to make sure that I'm

به بقیه نگاه می‌کنم تا ببینم چه کار می‌کنند تا مطمئن شود که من

not messing up, and usually I am.

بهم نمی‌خورم، و معمولاً همینطور هستم.

So, imagine me going into this dance hall with all these Broadway dancers to be,

بنابراین، تصور کنید که من با این همه رقصنده برادوی وارد این سالن رقص می شوم ،

and they've been trained all their lives.

و آنها تمام زندگی خود را آموزش دیده اند.

And I'm like, maybe I had tap dancing of the age of six.

و من فکر می کنم، شاید من در سن شش سالگی تپ رقص داشتم.

And they're all like, one, two, three, seven, five, ten, you know?

و همه آنها مانند یک، دو، سه، هفت، پنج، ده هستند، می دانید؟

And I'm like, uh, okay, what do I do with my body?

و من می گویم، اوه، خوب، با بدنم چه کار کنم؟

And the teacher would teach all these fancy dance moves,

و معلم تمام این حرکات رقص فانتزی را

like Broadway dance moves.

مانند حرکات رقص برادوی آموزش می داد.

And I would be the last one to get it.

و من آخرین کسی هستم که آن را دریافت می کنم.

Everyone would kinda like pick it up right away, and look awesome in the mirror.

همه دوست دارند فورا آن را بردارند و در آینه عالی به نظر برسند.

And I would feel so sluggish, and awkward, and weird.

و من احساس تنبلی، بی دست و پا و عجیبی می کردم.

So, what I had to do is, of course, I had to work a little harder.

بنابراین، کاری که باید انجام می‌دادم این بود که البته باید کمی بیشتر کار می‌کردم.

Because it was harder for me.

چون برام سخت تر بود

I felt like, you know, if I have an obstacle, it doesn't mean that it's

احساس می‌کردم، می‌دانی، اگر مانعی دارم، به این معنا نیست که

not possible, it just means that I need to tackle it differently.

امکان‌پذیر نیست، فقط به این معناست که باید جور دیگری با آن برخورد کنم.

It's not as natural as it is for my friends, who have been trained.

این برای دوستان من که آموزش دیده اند، طبیعی نیست.

Right?

درست؟

They're natives in dancing.

آنها در رقص بومی هستند.

And I wasn't.

و من نبودم.

So, what I did was, I got into the habit of learning all of the moves by

بنابراین، کاری که انجام دادم این بود که عادت کردم همه حرکات را با

repeating them again and again and again.

تکرار دوباره و دوباره و دوباره یاد بگیرم.

Sometimes with the help of friends, because I couldn't remember them.

گاهی با کمک دوستان، چون یادشان نمی آمد.

So, I had to take it slower.

بنابراین، مجبور شدم آن را آهسته تر انجام دهم.

And I really had to get it into my body.

و من واقعا باید آن را وارد بدنم می کردم.

And the same thing, I gave you that example of the beginning, is

و همان چیزی که من برای شما مثال اول را زدم این است

that when you ride on your bike and you don't think about it.

که وقتی سوار دوچرخه می شوید و به آن فکر نمی کنید.

You don't think about keeping your balance, you don't think about paddling.

شما نه به حفظ تعادل فکر می کنید، نه به پارو زدن فکر می کنید.

It's just something that happens, it's automatic, that's habit already.

این فقط چیزی است که اتفاق می افتد، خودکار است، این یک عادت است.

Your body knows what to do.

بدن شما می داند که چه کاری انجام دهد.

But that wasn't the case when you first started learning

اما زمانی که برای اولین بار شروع به یادگیری

how to ride a bicycle, right?

دوچرخه سواری کردید، اینطور نبود، درست است؟

That wasn't the case when you first started learning how to swim, and what to

زمانی که برای اولین بار شروع به یادگیری شنا کردن و اینکه

do with your body, and how to stay afloat.

با بدن خود چه کار کنید و چگونه شناور بمانید، اینطور نبود.

So, all of these things that we now take for granted, were challenging

بنابراین، همه این چیزهایی که ما اکنون بدیهی می دانیم،

for us at a certain point.

در یک نقطه خاص برای ما چالش برانگیز بود.

But the way for us to make it our own and to develop the muscle

اما راهی که ما توانستیم آن را از آن خود کنیم و حافظه عضلانی را توسعه دهیم،

memory was simply through practice.

فقط تمرین بود.

And this is the interesting part when it comes to English learning.

و این قسمت جالب در مورد یادگیری زبان انگلیسی است.

Because I see it so often, and I used to teach it like that - "Okay,

از آنجا که من آن را اغلب می بینم، و قبلاً آن را اینگونه آموزش می دادم - "باشه،

here's a new thing, let's learn it.

اینجا یک چیز جدید است، بیایید آن را یاد بگیریم.

Let's solve a few questions.

بیایید چند سوال را حل کنیم.

Great, let's move on."

عالی، بیایید ادامه دهیم."

It is really impossible.

واقعا غیر ممکن است.

You really have to feel it in your mouth and in your body, and understand

شما واقعاً باید آن را در دهان و بدن خود احساس کنید، و بفهمید

how you connect this - what you've just learned in perceived - to

که چگونه این را - آنچه را که تازه در آن درک کرده اید - به

this, what comes out of your mouth.

این، آنچه از دهان شما بیرون می آید، متصل می کنید.

And this is a whole another practice that you need to take seriously.

و این یک تمرین دیگر است که باید آن را جدی بگیرید.

Repetition is important.

تکرار مهم است. به

This is why I've developed the Pronunciation Confidence Technique,

همین دلیل است که من تکنیک اعتماد به نفس تلفظ را توسعه داده ام

that I use in my teachings.

که در آموزش های خود از آن استفاده می کنم.

Because it's not just, you know, repeating it for the sake of repeating it.

زیرا این فقط، می دانید، تکرار آن به خاطر تکرار آن نیست.

It's intentional repetition, that allows you to get this new word, or sound,

این تکرار عمدی است که به شما این امکان را می‌دهد که این کلمه، یا صدا،

or grammatical structure into your body, right, like into your system.

یا ساختار دستوری جدید را وارد بدن خود کنید، درست مانند سیستم خود.

And you make it your own.

و شما آن را مال خود می کنید.

And you say it again, and again, and again.

و شما آن را دوباره و دوباره و دوباره می گویید.

And a lot of people say, "Okay, I feel repetitive.

و بسیاری از مردم می گویند، "خوب، من احساس می کنم تکراری است.

It's like robotic.

این مانند رباتیک است.

What's the point?

چه فایده ای دارد؟

I only need to use it in context."

من فقط باید از آن در زمینه استفاده کنم."

But here is the thing.

ولی موضوع اینه.

When you repeat something, like I do in the Sprints - and I'm going to

وقتی چیزی را تکرار می‌کنید، مانند من در Sprints - و من می‌خواهم

link to my Sprints in the description, because I think it's an effective

به Sprint‌های خود در توضیحات پیوند دهم، زیرا فکر می‌کنم این یک

way to put this idea into practice.

راه مؤثر برای عملی کردن این ایده است.

What you're doing with repetition is that you're telling yourself that

کاری که با تکرار انجام می دهید این است که به خود می گویید

it's okay for you to use this word.

اشکالی ندارد که از این کلمه استفاده کنید.

You're telling your brain and you're telling your muscles

شما به مغز خود می گویید و به عضلات خود می گویید که

how to use this structure.

چگونه از این ساختار استفاده کنند.

So, you leave out the analytical part of the brain, so you don't need to

بنابراین، شما بخش تحلیلی مغز را کنار می گذارید، بنابراین نیازی نیست به این

think about, "I need this word", or "This is how this word is structured."

فکر کنید که "من به این کلمه نیاز دارم" یا "این کلمه چگونه ساختار یافته است."

And you simply do it again and again and again, until it becomes automatic,

و شما به سادگی این کار را بارها و بارها و بارها انجام می دهید، تا زمانی که خودکار شود،

until you develop a muscle memory.

تا زمانی که یک حافظه عضلانی ایجاد کنید.

Right?

درست؟

So, it's not just with dancing, or singing, or

بنابراین، این فقط با رقص، آواز، یا

playing the piano, or swimming.

نواختن پیانو، یا شنا نیست.

It's about speaking a second language, as well.

این در مورد صحبت کردن به یک زبان دوم نیز هست.

And the sooner you understand that and surrender to it, and do the work

و هر چه زودتر این را بفهمید و تسلیم آن شوید و کار لازم را انجام دهید،

necessary, the easier it's going to be.

آسان‌تر می‌شوید.

So many of my students report that after doing the Sprints for 10, 20, 30 days,

بسیاری از دانش‌آموزان من گزارش می‌دهند که پس از انجام اسپرینت به مدت 10، 20، 30 روز،

the words just come out of their mouth.

کلمات از دهانشان خارج می‌شود.

They use a certain structure without thinking about it.

آنها بدون فکر کردن از یک ساختار خاص استفاده می کنند .

Why?

Because it's already in the muscle memory.

چرا؟

زیرا از قبل در حافظه عضلانی است.

Your body already knows how to use it.

بدن شما از قبل می داند که چگونه از آن استفاده کند.

It's just now connecting it in the right circumstances, or the right situations.

اکنون در شرایط مناسب یا موقعیت های مناسب آن را به هم وصل می کند.

So, that's what I wanted to share with you today, basically.

بنابراین، این چیزی است که من می‌خواستم امروز با شما در میان بگذارم.

That learning how to speak a language is exactly like learning how to dance,

یادگیری نحوه صحبت کردن به یک زبان دقیقاً مانند یادگیری نحوه رقصیدن،

to play basketball, to play the piano.

بسکتبال بازی کردن، نواختن پیانو است.

There's like the understanding of how it all goes together.

مانند درک اینکه چگونه همه چیز با هم پیش می رود وجود دارد.

But there is also the recognition that small parts need repetitions.

اما این درک نیز وجود دارد که قطعات کوچک نیاز به تکرار دارند.

Because we don't have the confidence using it in our speaking.

زیرا ما اعتماد به نفس استفاده از آن را در صحبت کردن نداریم.

So, whatever you're learning, whatever you're learning - sounds, words,

بنابراین، هر چیزی که یاد می‌گیرید، هر چیزی که یاد می‌گیرید - صداها، کلمات،

vocabulary structures, phrasal, verbs, idioms, expressions - whatever you're

ساختارهای واژگان، عبارت‌ها، افعال، اصطلاحات، عبارات - هر چیزی که

learning, don't leave it on the paper.

یاد می‌گیرید، آن را روی کاغذ نگذارید.

Don't say it once and move on.

یک بار نگو و ادامه بده.

Say it again, and again, and again, and again.

دوباره و دوباره و دوباره و دوباره بگو.

Just the act of saying that one phrase, and then use it in context, and then maybe

فقط گفتن آن یک عبارت، و سپس استفاده از آن در زمینه، و سپس ممکن است

think of yourself using it in certain situations, like associate an imagery

به خودتان فکر کنید که از آن در موقعیت‌های خاص استفاده می‌کنید ، مانند تداعی یک تصویر

or something that can connect this word to that visual thought or idea, right?

یا چیزی که می‌تواند این کلمه را به آن فکر یا ایده بصری مرتبط کند، درست است؟

And then you will see that you start using all of these things a lot more.

و سپس خواهید دید که شروع به استفاده از همه این موارد بسیار بیشتر می کنید.

Okay.

باشه.

So, let me know in the comments, first of all, if that resonates with you.

بنابراین، اگر این مورد برای شما همخوانی داشت، قبل از هر چیز در نظرات به من اطلاع دهید.

And if you have any questions for me, please, feel free to ask.

و اگر سوالی از من دارید، لطفاً بپرسید.

And also, if you have any other ideas or suggestions of what our community can do

و همچنین، اگر ایده یا پیشنهاد دیگری در مورد کارهایی که جامعه ما

while learning and practicing English, to move it from just content consumption to

در حین یادگیری و تمرین زبان انگلیسی می‌تواند انجام دهد، دارید، آن را از صرف مصرف محتوا به

implementation, to putting in the work.

پیاده‌سازی، به انجام کار انتقال دهید.

Okay?

باشه؟

Good.

So I'm going to link to a few other videos that are going to be relevant, if you're

خوب

بنابراین من قصد دارم به چند ویدیوی دیگر که مرتبط هستند، در صورت

interested, right here in the description.

علاقه، در اینجا در توضیحات، پیوند دهم.

And in the meantime, thank you so much.

و در ضمن خیلی ممنون در صورت تمایل

You can find me at @hadar.accentsway on Instagram if you want to connect.

می توانید من را در @hadar.accentsway در اینستاگرام پیدا کنید.

And have a beautiful day, and I'll see you next week in the next video.

و روز زیبایی داشته باشید و هفته آینده در ویدیوی بعدی شما را می بینم.

Bye.

خدا حافظ.