What I’ve learned about English & confidence from 200 episodes on YouTube

Hey, it's Hadar.

Welcome to my channel.

هی، هادر است.

به کانال من خوش آمدید

And today I want to celebrate with you 200 episodes of the Accent's Way magazine.

و امروز می خواهم 200 قسمت از مجله لهجه را با شما جشن بگیرم.

So last week we hit episode 200.

بنابراین هفته گذشته به قسمت 200 رسیدیم.

And this week, in this episode, I wanted to reflect on my journey from

و این هفته، در این قسمت، می خواستم در مورد سفر خود از

episode number 1 to episode number 200.

قسمت شماره 1 به قسمت شماره 200 فکر کنم.

Crazy!

دیوانه!

And to talk about my journey, professional journey and personal journey.

و در مورد سفر من، سفر حرفه ای و سفر شخصی صحبت کنم.

Because it wasn't always this fancy with this couch and plants in the background,

چون با این کاناپه و گیاهان در پس‌زمینه،

and nice lighting, and great camera.

و نورپردازی خوب و دوربین عالی، همیشه اینقدر شیک نبود.

At the beginning, it was really lame and sometimes awkward.

در ابتدا واقعاً لنگ و گاهی ناجور بود.

And I sounded strange, not like myself.

و صدایم عجیب بود، نه شبیه خودم.

And I wasn't always this confident and expressive and

و من همیشه جلوی دوربین اینقدر اعتماد به نفس و رسا و

fluent in front of the camera.

روان نبودم.

And I want to actually talk about it and look first few episodes, and to talk

و من می خواهم در واقع در مورد آن صحبت کنم و چند قسمت اول را نگاه کنم، و

about this development and progress, because I always compare it to the

در مورد این پیشرفت و پیشرفت صحبت کنم، زیرا من همیشه آن را با

progress that you are going through as an English speaker as a second language.

پیشرفتی که شما به عنوان یک انگلیسی زبان به عنوان زبان دوم تجربه می کنید مقایسه می کنم.

Because when you make a decision of putting yourself out there and starting

زیرا زمانی که تصمیم می گیرید خود را بیرون بیاورید و شروع

to speak in English, even though it's not your native language, it is probably

به صحبت کردن به زبان انگلیسی کنید، حتی اگر این زبان مادری شما نیست، احتمالاً

very far from the image you have about who you are as a speaker of English.

با تصوری که در مورد فردی که به عنوان یک متکلم انگلیسی دارید بسیار دور است.

In your head, you are fluent and expressive and funny.

در ذهن شما روان و رسا و بامزه هستید.

And when it comes to reality, it is awkward and clunky and slow.

و وقتی به واقعیت می رسد، ناجور و درهم و آهسته است.

And I want to tell you that, you know, reflecting on my journey as a creator

و من می‌خواهم به شما بگویم که، می‌دانید، با انعکاس سفرم به‌عنوان یک خالق، به‌عنوان

and as a teacher, and as a non-native speaker, I think the secret is to

یک معلم، و به‌عنوان یک زبان غیر بومی ، فکر می‌کنم راز این است که به

keep showing up and doing the work.

حضور و انجام کار ادامه دهم.

Even if it's not perfect, even if it's not right, even if you get

حتی اگر کامل نباشد، حتی اگر درست نباشد، حتی اگر

criticized for it, because God knows I've gotten a lot of criticism on

به خاطر آن مورد انتقاد قرار بگیرید، زیرا خدا می داند که من در مورد کارهایی که ارائه کرده ام انتقادهای زیادی دریافت کرده ام

the work that I've put out there.

.

And sometimes I've allowed it to affect me, and sometimes I haven't.

و گاهی اجازه داده ام که روی من تاثیر بگذارد و گاهی هم نه.

And I think that had I allowed it to affect me, I wouldn't have been

و فکر می‌کنم اگر اجازه می‌دادم روی من تأثیر بگذارد،

here celebrating my 200th episode.

برای 200 اپیزودم اینجا نبودم.

So, I want you to know that the path to fluency is a result of long,

بنابراین، می خواهم بدانید که مسیر روانی نتیجه کار طولانی،

continuous, and consistent work.

مستمر و مداوم است.

And this is something that you want to do right now, or even yesterday,

و این کاری است که شما می خواهید همین الان یا حتی دیروز انجام دهید،

because soon enough, you will be also celebrating your 200th episode.

زیرا به زودی، 200 اپیزود خود را نیز جشن خواهید گرفت.

And also one more thing, because I know that a lot of English teachers are also

و همچنین یک چیز دیگر، زیرا می دانم که بسیاری از معلمان انگلیسی نیز

watching this and some of you may be timid or insecure about posting yet another

این را تماشا می کنند و ممکن است برخی از شما در مورد ارسال

video about pronunciation or about English online because the market is saturated

ویدیوی دیگر در مورد تلفظ یا در مورد انگلیسی آنلاین ترسو یا ناامن باشید زیرا بازار اشباع شده است

and there are already so many teachers.

و در حال حاضر تعداد زیادی وجود دارد. معلمان

But here's what I have to say: I was having the same fears and

اما این چیزی است که باید بگویم:

thoughts when I first started out.

زمانی که شروع به کار کردم همان ترس ها و افکار را داشتم.

But here I am - 200 episodes later and 330,000 subscribers later,

اما من اینجا هستم - 200 قسمت بعد و 330000 مشترک بعد،

amazing students and incredible community that I'm so grateful for.

دانش‌آموزان شگفت‌انگیز و جامعه باورنکردنی که برایشان بسیار سپاسگزارم.

And this would not have been possible had I not decided to go ahead and keep

و این امکان پذیر نبود اگر تصمیم نمی گرفتم ادامه دهم و

showing up online every single week.

هر هفته به صورت آنلاین ظاهر شوم.

So if you want to do it and you're afraid, then remember that the only way

بنابراین اگر می خواهید این کار را انجام دهید و می ترسید، پس به یاد داشته باشید که تنها راه

for you to make your dreams a reality is by simply saying yes and doing the work.

برای شما برای تحقق رویاهایتان این است که فقط بله بگویید و کار را انجام دهید.

So let's begin with looking at how it all started.

پس بیایید با بررسی چگونگی شروع همه چیز شروع کنیم.

Okay.

باشه.

So let's check out the first video I've ever uploaded to YouTube, a little lame.

پس بیایید اولین ویدیویی را که تا به حال در یوتیوب آپلود کرده ام، کمی لنگ بررسی کنیم.

So it was a PowerPoint presentation and me doing a voiceover of drills of words.

بنابراین، این یک ارائه پاورپوینت بود و من در حال انجام صدایی از تمرین کلمات بودم.

See, back then I was already all about drills.

ببینید، در آن زمان من از قبل در مورد تمرینات بودم.

So, let's take a look.

بنابراین، بیایید نگاهی بیندازیم.

"Wade ya want.

"وید می خواهی.

What do you want?"

چه می خواهی؟"

"I don't want to.

"من نمی خواهم.

I don wanna."

نمی خواهم."

After that, I uploaded a few more videos using my webcam where I

پس از آن، چند ویدیوی دیگر را با استفاده از وب کمم آپلود کردم که در آن

speak like a robot. Let's listen.

مانند یک ربات صحبت می کنم. بیا گوش بدهیم.

"Lamb, lamb.

"بره، بره.

Comb, comb your hair.

شانه، موهایت را شانه کن.

I'm combing my hair"

من موهایم را شانه می کنم"

In 2012, my partner and I wanted to shoot an entire video

در سال 2012، من و شریکم می خواستیم یک دوره ویدیویی کامل

course about pronunciation.

در مورد تلفظ فیلمبرداری کنیم.

So we rented out a space and we went with a friend of ours

بنابراین فضایی را اجاره کردیم و با یکی از دوستانمان

to shoot series of videos.

برای فیلمبرداری یک سری ویدیو رفتیم.

We ended up shooting one or maybe two videos that day.

آن روز یک یا شاید دو ویدیو گرفتیم.

I was not that experienced.

من آنقدرها با تجربه نبودم.

Again, speaking a little bit like a robot.

باز هم، کمی مانند یک ربات صحبت می کند.

And it was about the schwa.

و در مورد شوا بود.

"Let's talk about the schwa.

"بیایید در مورد schwa صحبت کنیم.

The schwa is the most common sound in English.

schwa رایج ترین صدا در زبان انگلیسی است.

And that's because it's a reduction of all possible vowels."

و این به این دلیل است که کاهش تمام حروف صدادار ممکن است."

Now, it took us so long that I was so discouraged, and I'm like, "I'm

حالا، آنقدر طول کشید که من خیلی دلسرد شدم، و می گویم، "من

not making any video courses and I'm just going to post it to YouTube".

هیچ دوره ویدیویی نمی سازم و فقط می خواهم آن را در YouTube پست کنم".

So I posted it to YouTube and I carried on with my life.

بنابراین من آن را در YouTube پست کردم و به زندگی خود ادامه دادم.

If few months later I logged in again and I realized that I've started receiving

اگر چند ماه بعد دوباره وارد شدم و متوجه شدم که

dozens and hundreds of comments and the video had about 60,000 views.

ده ها و صدها نظر دریافت کرده ام و ویدیو حدود 60000 بازدید داشته است.

I was like, "What, what is this?!

داشتم میگفتم "چیه این چیه؟!

Who are all these people watching my videos and commenting?"

اینا کی هستن که ویدیوهای من رو میبینن و نظر میدن؟"

And it was really funny because I was not really interacting

و واقعا خنده دار بود زیرا من واقعاً

with my YouTube channel.

با کانال یوتیوب خود تعامل نداشتم.

And then I said, "Oh, people are saying that I'm helping them.

و سپس گفتم، "اوه، مردم می گویند که من به آنها کمک می کنم.

Maybe, maybe I can do more of those videos.

شاید، شاید بتوانم بیشتر از این ویدیوها را انجام دهم.

Maybe I should start posting more".

شاید باید شروع به ارسال بیشتر کنم".

So I started playing with the idea of uploading videos more consistently.

بنابراین من شروع به بازی با ایده آپلود ویدیوها به طور مداوم کردم.

After that, I published a few more videos.

بعد از آن چند ویدیوی دیگر منتشر کردم.

And then in 2015, while I'm nine months pregnant with my second daughter, I

و سپس در سال 2015، در حالی که من دختر دومم را نه ماهه باردار هستم،

finally made a commitment to start posting a video every single week.

سرانجام متعهد شدم که هر هفته یک ویدیو پست کنم.

I started my website in English and my newsletter, and I used to send a video

من وب سایت خود را به زبان انگلیسی و خبرنامه خود راه اندازی کردم و

to my subscribers every single week.

هر هفته یک ویدیو برای مشترکینم ارسال می کردم.

And this is the first video of that magazine.

و این اولین ویدیوی آن مجله است.

"I'm often asked why do non-native speakers need to

"اغلب از من می پرسند که چرا افراد غیر بومی باید

change or reduce their accents.

لهجه خود را تغییر دهند یا کاهش دهند.

What is it good for?

این برای چه مفید است؟

Changing your accent doesn't mean changing who you are.

تغییر لهجه به معنای تغییر شخصیت نیست.

Your accent is your background, your history and your heritage.

لهجه شما پیشینه، تاریخ و میراث شماست.

Your native tongue is where you can express yourself most freely.

زبان مادری شما جایی است که می توانید آزادانه ترین حالت خود را بیان کنید.

And I bet, that some things in your personality and culture just

و شرط می بندم که برخی چیزها در شخصیت و فرهنگ شما به

don't translate well to English."

خوبی به انگلیسی ترجمه نمی شوند."

Now, if we listen to the video, we see that I'm a lot less natural and

حالا، اگر به ویدیو گوش کنیم، می بینیم که در مقابل دوربین بسیار کمتر طبیعی و

less confident in front of the camera.

اعتماد به نفس کمتری دارم.

So I attribute it to two things.

بنابراین من آن را به دو چیز نسبت می دهم.

One, back then I was memorizing the texts.

یکی، اون موقع داشتم متون رو حفظ میکردم.

So I actually wrote the script and memorized it and then set

بنابراین من در واقع فیلمنامه را نوشتم و آن را حفظ کردم و سپس

it in front of the camera.

آن را جلوی دوربین گذاشتم.

And I don't do that anymore, that doesn't work for me.

و من دیگر این کار را نمی کنم، این برای من کار نمی کند.

And I feel that it's very restricting.

و من احساس می کنم که بسیار محدود کننده است.

And the second thing is sheer experience.

و دومین چیز تجربه محض است. می

You know, I've been making so many videos that simply by just doing it, I

دانید، من آنقدر ویدیو ساخته ام که به سادگی با انجام آن،

have gained confidence and that sense of effortlessness in front of the camera.

اعتماد به نفس و آن حس بی زحمتی در مقابل دوربین را به دست آورده ام.

And even though I have all the respect in the world for that woman being nine

و حتی با وجود اینکه من تمام احترام دنیا را برای آن خانمی که نه

months pregnant and making videos for YouTube for the first time, really.

ماهه باردار است و برای اولین بار برای یوتیوب ویدیو می سازد، قائل هستم.

Of course I'm still watching this and saying, "Oh, Too much makeup!"

البته من هنوز دارم این را تماشا می کنم و می گویم: "اوه، خیلی آرایش!"

Or "What was I wearing" or "Why am I teaching it like that?"

یا "چی پوشیده بودم" یا "چرا اینطوری آموزشش میدم؟"

Because of course, it's much easier to be five years later and to know so much

زیرا مطمئناً، پنج سال بعد بودن و دانستن خیلی

more about how things should be done.

بیشتر در مورد نحوه انجام کارها بسیار آسان تر است.

Now, throughout the first year of video creation and making videos every

حالا، در طول سال اول ایجاد ویدیو و ساختن ویدیوها هر

single week, I was kind of hiding the fact that I'm a non-native speaker.

هفته، به نوعی این حقیقت را پنهان می‌کردم که من یک زبان مادری نیستم.

I mean, I didn't say that I'm not a native speaker, but I didn't mention it.

یعنی من نگفتم زبان مادری نیستم اما اشاره نکردم.

In fact, I remember being afraid that people are going to find out that I'm

در واقع، به یاد دارم که می ترسیدم مردم بفهمند که من

a non-native speaker and say something and comment, and be vicious and mean

یک زبان مادری نیستم و چیزی می گویند و نظر می دهند، و بدجنس و بدجنس هستند

and think, "Who does she think she is - teaching pronunciation when

و فکر می کنند، "او فکر می کند او کیست - آموزش تلفظ وقتی که

she's not even a native speaker?"

او نیست. حتی یک زبان مادری؟"

And the turning point happened as I was going through some things in

و نقطه عطف زمانی اتفاق افتاد که من در حال گذراندن برخی چیزها در

my personal life and I was going through this business training.

زندگی شخصی ام بودم و در حال گذراندن این آموزش های تجاری بودم.

And I said, "Listen, I feel like I'm not being myself and I feel like

و گفتم: "گوش کن، احساس می کنم خودم نیستم و

I'm constantly hiding something".

مدام چیزی را پنهان می کنم."

And I was not enjoying it.

و من از آن لذت نمی بردم.

I felt like, I felt like I can't continue that way.

احساس می کردم، احساس می کردم نمی توانم این راه را ادامه دهم.

And there was this one video where I decided to share my entire story

و این یک ویدیو بود که در آن تصمیم گرفتم تمام داستان خود را به اشتراک بگذارم

and talk about the fact that I am a non-native speaker, and I started

و در مورد این واقعیت صحبت کنم که من یک زبان مادری نیستم، و

as a foreign student in New York city with a pretty thick accent.

به عنوان یک دانشجوی خارجی در شهر نیویورک با لهجه بسیار غلیظ شروع کردم.

And looking back, that video was the permission I needed to be myself

و با نگاه کردن به گذشته، آن ویدیو مجوزی بود که من به آن نیاز داشتم تا خودم

in front of the camera and in front of you, and not being so hard on

جلوی دوربین و در مقابل تو باشم و

myself when things were not perfect.

وقتی همه چیز عالی نبود، آنقدر به خودم سخت نگیرم.

Let's take a look.

بیا یک نگاهی بیندازیم.

"So I started teaching, but at first I was really embarrassed to admit

"بنابراین شروع به تدریس کردم، اما در ابتدا واقعا خجالت می‌کشیدم اعتراف کنم

that I'm not a native English speaker.

که من انگلیسی زبان مادری نیستم.

I would even try to hide it because after all, there are so many amazing

حتی سعی می‌کنم آن را پنهان کنم زیرا در نهایت،

speech coaches out there who are native speakers and what do I have to contribute?

مربیان گفتار شگفت‌انگیزی در آنجا وجود دارند که زبان مادری هستند و چه کاری باید انجام دهم؟

How can I possibly reach their level?

چگونه می توانم به سطح آنها برسم؟

But as I got better at what I do, and I saw the results in, you know,

اما وقتی در کاری که انجام می دهم بهتر شدم و نتایج را در

my students, I realized that what I believe to be my disadvantage,

دانش آموزانم دیدم، متوجه شدم که آنچه به نظرم نقطه ضعف من است،

turned out to be my biggest strength.

تغییر کرده است. بزرگترین نقطه قوت من است.

Because of my background and training and history, I know the

به دلیل سوابق و آموزش و سابقه ام، من

way non-native speakers think while trying to process the sounds and

طرز فکر افراد غیر بومی را در حالی که سعی می کنم صداها و

intonational patterns of English.

الگوهای لحنی زبان انگلیسی را پردازش کنم، می

I know that because I'm one of them.

دانم. این را می دانم زیرا من یکی از آنها هستم.

And because I've been there myself, I know what to say and how to explain

من خودم آنجا بوده‌ام، می‌دانم چه باید بگویم و چگونه توضیح

it to make it specific and clear.

دهم تا مشخص و واضح باشد.

So I realized that this is something that is unique to me and

بنابراین متوجه شدم که این چیزی است که برای من منحصر به فرد است و

only I can deliver it that way".

فقط من می‌توانم آن را به این شکل ارائه دهم.»

Now, as soon as I shared my story and my fears and insecurities, I started getting

اکنون، به محض اینکه داستان و ترس‌ها و ناامنی‌هایم را به اشتراک گذاشتم، شروع به دریافت

more and more emails and comments and messages from followers all around the

ایمیل‌ها، نظرات و پیام‌های بیشتری از طرفداران در سراسر

world, sharing with me their stories.

جهان کردم و داستان‌های خود را با من به اشتراک گذاشتند.

And one of the biggest themes was the fear that people experience from communicating

و یکی از بزرگترین موضوعات ترسی بود که مردم از برقراری ارتباط

in English, the fear of not being perfect.

به زبان انگلیسی تجربه می کنند، ترس از کامل نبودن.

And at some point I decided that people don't need yet

و در نقطه‌ای به این نتیجه رسیدم که مردم به

another how-to-pronounce video.

ویدیوی دیگری برای تلفظ نیاز ندارند.

Instead, they need a different perspective to look at things.

در عوض، آنها برای نگاه کردن به مسائل به دیدگاه متفاوتی نیاز دارند.

And I felt that I had that perspective because I had gone through that

و احساس می‌کردم که چنین دیدگاهی را دارم، زیرا خودم آن را پشت سر گذاشته‌ام،

myself, being that super perfectionist, to being a little more natural

آنقدر کمال‌گرا بودم، تا زمانی که به زبان انگلیسی صحبت می‌کنم کمی طبیعی‌تر

and neutral and feeling in my own skin when speaking in English.

و خنثی‌تر باشم و در پوست خودم احساس کنم .

This is the first video I created about mindset and about

این اولین ویدیویی است که من در مورد طرز فکر و

communication over perfection.

ارتباط بیش از کمال ایجاد کردم.

"I want you to visualize this.

"من می خواهم این را تجسم کنید.

Think of this idea of perfection, of perfection as your worst enemy, as your

به این ایده کمال فکر کنید، به کمال به عنوان بدترین دشمن خود، به عنوان

biggest competitor, as your nemesis, who is standing there around the corner,

بزرگترین رقیب خود، به عنوان دشمن خود، که در گوشه ای ایستاده است،

just waiting, waiting for you to fail.

فقط منتظر است و منتظر شکست شماست.

Because every time you feed that monster, every time you decide not to speak, not

زیرا هر وقتی به آن هیولا غذا می دهید، هر بار که تصمیم می گیرید صحبت نکنید،

to express your thoughts because it's not fully articulated, because every time

افکار خود را بیان نکنید زیرا به طور کامل بیان نشده است، زیرا هر بار

you say no to an interview or a job offer or an invitation because it requires

به یک مصاحبه یا یک پیشنهاد شغلی یا دعوت نامه نه می گویید زیرا به

English and you are just not sure if your English is good enough or you're

زبان انگلیسی نیاز دارد و شما واقعاً اینطور نیستید. مطمئن باشید که اگر انگلیسی شما به اندازه کافی خوب است یا

just afraid to speak, then your biggest enemy is winning and you are losing.

فقط از صحبت کردن می ترسید، پس بزرگترین دشمن شما برنده شدن است و شما در حال شکست هستید.

This is failure.

Not trying to say something and making a mistake, not saying

something and getting stuck.

That's not failing.

شکست خوردن.

That's just practicing, that's just living.

این فقط تمرین کردن است، فقط زندگی کردن است.

Even native speakers make mistakes, okay.

حتی بومی زبان ها هم اشتباه می کنند، بسیار خوب.

And then it's okay because that's their native tongue.

و پس از آن اشکالی

Stop being so judgmental, let go, lose this idea of perfection.

ندارد

Stop feeding the monster because then you are the only person

زیرا این زبان مادری آنهاست. را تنها کسی

who's going to pay the price."

که قرار است بهای آن را بپردازد."

Another turning point on my channel is when I started teaching intonation.

نقطه عطف دیگر در کانال من زمانی است که آموزش لحن را شروع کردم.

So up until the video that we're gonna watch in a sec, I was only talking

بنابراین تا زمانی که ویدیویی را که در یک ثانیه می‌بینیم، فقط

about pronunciation and a little bit about mindset as you've seen.

در مورد تلفظ صحبت می‌کردم و کمی در مورد طرز فکر همانطور که دیدید.

And the reason why I wasn't talking about intonation is because I

و دلیل اینکه من در مورد لحن صحبت نکردم این است که

have this fear that because I'm a non-native speaker I don't have

این ترس را دارم که چون من یک زبان مادری غیر بومی هستم،

anything interesting to say about it.

چیز جالبی برای گفتن در مورد آن ندارم.

And actually, maybe I don't know how to talk about it.

و در واقع، شاید من نمی دانم چگونه در مورد آن صحبت کنم.

Even though obsessed with it and I was really clear about how to teach it to my

حتی با وجود اینکه به آن وسواس داشتم و در مورد نحوه آموزش آن به دانش آموزانم کاملاً واضح بودم، می

students, I was afraid that doing it in public is not going to be good enough.

ترسیدم که انجام آن در جمع به اندازه کافی خوب نباشد.

Yet, I did it.

با این حال، من آن را انجام دادم.

And after making this video I realized that, hey, I actually do have a lot to

و بعد از ساخت این ویدیو متوجه شدم که، هی، من در واقع حرف های زیادی برای

say, and it helps people gain clarity.

گفتن دارم، و این به مردم کمک می کند تا وضوح بیشتری پیدا کنند.

So maybe I can and should talk more about intonation and prosody.

بنابراین شاید بتوانم و باید بیشتر در مورد لحن و عروض صحبت کنم.

So let's watch.

پس بیایید تماشا کنیم.

"Today we are going to talk about American intonation.

"امروز قرار است در مورد لحن آمریکایی صحبت کنیم.

Now, I know that usually in this channel, I talk about

حالا می دانم که معمولا در این کانال در مورد تلفظ صحبت می کنم

pronunciation, but don't get me wrong.

، اما اشتباه نکنید.

American intonation is not less important and sometimes more

لحن آمریکایی کمتر از تلفظ مهم نیست و گاهی

important than pronunciation.

مهمتر است.

Stressed words are higher in pitch and longer.

کلمات تاکیدی هستند. گام بلندتر و بلندتر.

Higher in pitch so they get a higher note - TA-da.

گام بلندتر، بنابراین نت بلندتری دریافت می کنند - TA-da.

The first note was higher in pitch - TA-da.

نت اول بلندتر بود - TA-da.

And they're longer.

و بلندتر هستند.

Okay?

باشه؟

The glass is on the table."

لیوان روی میز است."

After that, I had a series of videos where I dismantled and dissected

بعد از آن یک سری ویدیو داشتم که در آن

speeches by different speakers.

سخنرانی های سخنرانان مختلف را برچیده و کالبدشکافی می کردم.

And I absolutely loved it as well as my audience.

و من کاملاً آن را و همچنین مخاطبانم دوست داشتم.

"I have yet to give a speech or have a meeting where somebody doesn't

"من هنوز باید سخنرانی کنم یا جلسه ای داشته باشم که در آن کسی

ask me the millennial question".

سوال هزار ساله را از من نپرسد."

'I have yet', the next chunk is 'to give a speech'.

«من هنوز دارم»، بخش بعدی «یک سخنرانی» است.

"Ladies and gentlemen, I think we are in a cultural crisis".

خانم ها و آقایان، فکر می کنم ما در یک بحران فرهنگی هستیم.

'I think we are', 'think' is stressed, it's a little longer,

"فکر می کنم ما هستیم"، "فکر می کنم" استرس دارد، کمی طولانی تر است،

'I' is a bit more reduced.

"من" کمی کاهش یافته است.

In April, 2018, I wanted to create a 5-day challenge.

در آوریل 2018، می خواستم یک چالش 5 روزه ایجاد کنم.

And to do that, I posted a video on YouTube called "How I lost

و برای این کار ویدیویی در یوتیوب گذاشتم به نام "چگونه لهجه ام را از دست دادم

my accent and became fluent".

و مسلط شدم".

And in that video, I invited people to join my Facebook group.

و در آن ویدیو از مردم دعوت کردم که به گروه فیسبوک من بپیوندند.

Little did I know, this was going to be the beginning of a new era.

نمی دانستم، این قرار بود آغاز یک دوره جدید باشد.

Because what was meant to be a 5-day pop-up group ended up being the most

زیرا چیزی که قرار بود یک گروه پاپ آپ 5 روزه باشد، در نهایت به

incredible community in the world.

باورنکردنی ترین انجمن در جهان تبدیل شد.

And I am highly objective with right now over 15,000 people from

و من در حال حاضر با بیش از 15000 نفر از

all around the world, communicating and connecting in English.

سراسر جهان که به زبان انگلیسی ارتباط و ارتباط برقرار می کنند، بسیار هدفمند هستم.

And that was the video that's started the whole thing.

و این ویدئویی بود که همه چیز را شروع کرد.

"...Live video lessons.

"...درس های ویدئویی زنده.

You'll be able to interact with me and ask me questions.

شما می توانید با من تعامل داشته باشید و از من سوال بپرسید.

You'll receive a daily email with a PDF sheet with instructions for the next day.

شما یک ایمیل روزانه با یک برگه PDF با دستورالعمل های روز بعد دریافت خواهید کرد.

You'll receive tasks and assignments.

وظایف و تکالیف را دریافت خواهید کرد.

You'll make videos of yourself and you'll communicate with other people.

شما" از خودتان ویدیو می‌سازید و با افراد دیگر ارتباط برقرار می‌کنید.

Look, those five days are going to pass anyway.

ببینید، به هر حال آن پنج روز می‌گذرد.

Question is what are you going to do in those five days that

سؤال این است که در این پنج روز قرار است چه کاری انجام دهید که به

will help you reach your goals?"

شما کمک کند به اهداف خود برسید؟»

One of the things that I realized in the middle of this journey is that

یکی از چیزهایی که در میانه این سفر متوجه شدم این است که

I realized what works best for me.

متوجه شدم چه چیزی برای من بهتر است.

So I told you that at first I used to write the script and memorize it, and then

بنابراین به شما گفتم که ابتدا فیلمنامه را می نوشتم و آن را حفظ می کردم و سپس

I used to prepare and write bullet points.

به تهیه و نوشتن نکات گلوله می پرداختم.

But every time I would stand up in front of the camera, I would start speaking and

اما هر بار که جلوی دوربین می ایستادم شروع به صحبت می کردم و

then I would realize that the best way for me to convey my message or to really

بعد می فهمیدم که بهترین راه برای من برای انتقال پیامم یا اینکه واقعاً

realize what I want to speak about and to do it in a clear and concise way was

بفهمم در مورد چه چیزی می خواهم صحبت کنم و آن را به طور واضح و روشن انجام دهم. راه مختصر این بود

to just do it again and again, and again.

که فقط آن را بارها و بارها و بارها انجام دهیم.

While it took a lot of work in the editing room just to throw out all

در حالی که صرفاً بیرون انداختن همه

the outtakes and everything that was not necessary, the really good

موارد و همه چیزهایی که لازم نبود در اتاق تدوین کار زیادی لازم بود، ویدیوهای واقعاً خوب

videos were a result of many attempts.

نتیجه تلاش‌های فراوان بود.

Which is, again, just to show you that nothing comes out perfectly at first.

که باز هم فقط برای این است که به شما نشان دهم که هیچ چیز در ابتدا به خوبی از آب در نمی آید.

You've got to do it again and again and again and again, until you realize

شما باید آن را بارها و بارها و بارها و بارها انجام دهید، تا زمانی که

yourself what it is that you want to say.

خودتان متوجه شوید که چه چیزی می خواهید بگویید.

And until you realize that you're actually good at what you're doing.

و تا زمانی که متوجه شوید واقعاً در کاری که انجام می دهید خوب هستید.

So, I remember this one video that right now is about to hit 1 million views,

بنابراین، من این یک ویدیو را به خاطر می آورم که در حال حاضر نزدیک به 1 میلیون بازدید است،

it's probably my most viewed video.

احتمالاً این ویدیو بیشترین بازدید من است.

And I prepared for it and I did other things, and then I stood up in

و من برای آن آماده شدم و کارهای دیگری انجام دادم و بعد

front of the camera and I wanted to do something completely different.

جلوی دوربین ایستادم و می خواستم کار کاملاً متفاوتی انجام دهم.

And I started talking and I ended up doing something that resonated

و شروع به صحبت کردم و در نهایت کاری را انجام دادم که

the most with my audience.

بیشترین طنین را در بین مخاطبانم داشت.

So while preparing is important, also trust your intuition and

بنابراین در حالی که آماده‌سازی مهم است، به شهود خود نیز اعتماد کنید و به

give yourself permission to just speak and follow your gut feeling.

خود اجازه دهید فقط صحبت کنید و احساسات درونی خود را دنبال کنید.

Because that's what I did with that video, and it ended up being my

چون این کاری بود که من با آن ویدیو انجام دادم و در نهایت این ویدیو

most viewed video till this day.

پربازدیدترین ویدیوی من تا به امروز بود.

"I hate nothing more than hearing the term 'speak like a native speaker'.

"من از چیزی بیشتر از شنیدن عبارت "مانند یک زبان مادری صحبت کن" متنفرم.

Because when you set the bar so high, the gap is so wide that you'll feel that

زیرا وقتی میله را آنقدر بالا می گذارید، فاصله آنقدر زیاد است که احساس می کنید

you'll never be able to reach there.

هرگز نمی توانید به آنجا برسید.

If this is your goal, then this becomes impossible.

هدف شما، آنگاه این غیرممکن می شود.

You don't need to sound like a native speaker.

نیازی نیست که مانند یک زبان مادری به نظر برسید.

Sound like yourself, but your most fluent, expressive, and confident self.

شبیه خودتان باشید، بلکه روان ترین، گویاترین و مطمئن ترین خودتان هستید.

That's your goal.

این هدف شماست.

Don't try to achieve something that will hold you back, try to achieve

برای رسیدن به چیزی که شما را نگه دارد تلاش نکنید. برگرد، سعی کن به چیزی دست پیدا کنی که بهت قدرت بده

something that will empower you.

Really, trust me on that.

I know, I know that it's hard to change that mindset because you've been told

for years that the only way to become fluent is to sound like a native speaker.

زبان مادری.

But understand that being a native speaker is something that happens

اما درک کنید که زبان مادری بودن چیزی است که

if you're born into the language.

And if you're not born into the language, you can become very fluent

اگر در این زبان به دنیا بیایید اتفاق می افتد

in the language and you can master it.

.

And you can master the accent, I know that.

می توانم بر لهجه تسلط داشته باشم، این را می دانم

And again, I've done it myself.

و باز هم، خودم این کار را انجام داده ام،

But I know that the journey is long and it takes a lot of hard work.

اما می دانم که این سفر طولانی است و آن را کار سخت زیادی می خواهد

And sometimes the goals should be expressing yourself, being fluent,

و گاهی اوقات اهداف باید بیان کردن خود، روان بودن،

finding the words, sounding clear, even if it's not like a native speaker, even

یافتن کلمات، واضح به نظر رسیدن باشد، حتی اگر مانند یک زبان مادری نباشد، حتی

if people still ask you where you're from.

اگر مردم هنوز از شما بپرسند اهل کجا هستید.

Okay?

باشه؟

The thing is that you need to be okay with that.

مسئله این است که شما باید با آن مشکلی نداشته باشید.

You need to understand that what you bring to the table as a non-native speaker

شما باید درک کنید که چیزی که به عنوان یک فرد غیر بومی سر میز می آورید،

is your gift, is your advantage, okay?

هدیه شماست، آیا مزیت شما خوب است؟

Don't try to hide it.

سعی نکنید آن را پنهان کنید.

Don't try to wash out your identity.

سعی نکنید هویت خود را پاک کنید.

Become clear, have a powerful voice, say what you have to say.

واضح باشید، صدایی قدرتمند داشته باشید ، آنچه را که می خواهید بگویید بگویید.

Doesn't matter if it's with an accent and it doesn't matter if it's with mistakes."

فرقی نمی‌کند با لهجه باشد و با اشتباه مهم نیست.» با

Being so involved in the community and being in direct touch with my

درگیر بودن در اجتماع و ارتباط مستقیم با

students and my followers, I've realized that one of the things that

دانش‌آموزان و فالوورهایم، متوجه شدم که یکی از مواردی که

need to change in the English learning industry is how English is being taught

نیاز است. تغییر در صنعت یادگیری انگلیسی این است که چگونه انگلیسی تدریس می شود

and who should be teaching English.

و چه کسی باید انگلیسی را آموزش دهد.

So, I was on a mission to decolonize how English is being taught.

بنابراین، من در یک ماموریت بودم که نحوه آموزش انگلیسی را مستعمره کنم.

And that was all to the point where I started uploading videos that are a little

کمی

more political and socially conscious.

بیشتر از نظر سیاسی و اجتماعی آگاه است.

"Just like you wouldn't talk about someone's weight or skin color or

«همانطور که درباره وزن، رنگ پوست یا

sexual orientation, you shouldn't talk about someone else's accent.

گرایش جنسی کسی صحبت نمی کنید، نباید در مورد لهجه شخص دیگری صحبت کنید.

You don't know what their journey is, you don't know where that meets them, you

شما نمی دانید سفر آنها چیست، نمی دانید کجا آنها را ملاقات می کند،

don't know what emotions that generates.

نمی دانید چه احساساتی ایجاد می کند.

Why put them in a state where they feel like they have to prove themselves

چرا آنها را در وضعیتی قرار دهیم که احساس کنند باید

with that simple silly question?"

با این سوال ساده احمقانه خودشان را ثابت کنند؟»

Also, with the rise of the Black Lives Matter movement, we started talking

همچنین، با ظهور جنبش Black Lives Matter، ما شروع به صحبت

about the lack of diversity in the English learning industry as well.

در مورد عدم تنوع در صنعت یادگیری انگلیسی کردیم.

"If we look at the voice of English that we see on YouTube, most of the

«اگر به صدای انگلیسی که در یوتیوب می‌بینیم نگاه کنیم، اکثر

teachers who teach on YouTube, who are native speakers, most of them are white.

معلمانی که در یوتیوب تدریس می‌کنند، که زبان مادری هستند، اکثر آنها سفیدپوست هستند.

And as white American or British speakers, they have a very particular

و به عنوان سخنرانان سفیدپوست آمریکایی یا انگلیسی ، صدای بسیار خاص

voice and very particular accent.

و لهجه بسیار خاصی دارند.

This accent, because it's so dominant, is associated with

این لهجه، به دلیل غالب بودن آن، با

what seems to be proper English.

چیزی که به نظر می رسد انگلیسی مناسب است، مرتبط است.

And everything that deviates from that might sound to us inaccurate,

و هر چیزی که از آن منحرف می شود، ممکن است به نظر ما نادرست،

wrong, or sometimes unintelligent.

اشتباه یا گاهی غیر هوشمند باشد.

There are many different dialects of English that English

لهجه های مختلفی از زبان انگلیسی وجود دارد که

learners are less exposed to.

زبان آموزان انگلیسی کمتر در معرض آن قرار می گیرند.

And as a result, they may associate English as being

و در نتیجه، آنها ممکن است انگلیسی را

spoken in only one certain way.

تنها به یک روش خاص مرتبط بدانند.

And that is a problem because if you don't follow enough voices,

و این یک مشکل است زیرا اگر به اندازه کافی صداها را دنبال نکنید،

you will always think that this is how you should speak English.

همیشه فکر می کنید که اینگونه باید انگلیسی صحبت کنید.

And to be honest, it's not.

و صادقانه بگویم، اینطور نیست.

English is very, very varied.

انگلیسی بسیار بسیار متنوع است.

And when you feel that there is only one way of speaking English, and what

و وقتی احساس می کنید که تنها یک راه برای صحبت کردن به زبان انگلیسی وجود دارد، و این که

proper English is, you will always be trapped in this complexity of,

انگلیسی مناسب چیست، همیشه در این پیچیدگی گرفتار خواهید شد،

"I don't sound like a native speaker because native speaker is good and

"من شبیه یک زبان مادری به نظر نمی رسم زیرا زبان مادری خوب و

non-native speaker or an accent is bad."

غیر بومی است. یا لهجه بد است."

And let's not forget that I also had incredible guests.

و فراموش نکنیم که مهمانان باورنکردنی هم داشتم.

- How are you?

- چطور هستید؟

- I'm good.

I'm like exploring, exploring my new abilities as a DJ.

- من خوبم.

من مانند کاوش کردن، کشف توانایی های جدیدم به عنوان یک دی جی هستم.

- World.

- دنیا

Oh my God, it's groundbreaking!

اوه خدای من، این راهگشاست!

- Hi Hadar, how are you?

- سلام هادر چطوری؟

- And I'm thinking about black coffee, in my head.

- و من در سرم به قهوه سیاه فکر می کنم.

- And you have your own YouTube channel now, which you haven't mentioned by the way.

- و اکنون کانال یوتیوب خود را دارید که اتفاقاً به آن اشاره نکرده اید.

At the beginning of 2020, I also announced my new podcast, the InFluency

در ابتدای سال 2020، پادکست جدیدم، پادکست InFluency را نیز اعلام کردم

podcast, and sometimes shared the episodes here on my channel as

و گاهی اوقات قسمت های آن را در کانال خود نیز در اینجا به اشتراک گذاشتم

well, which turned out to be great.

که عالی بود. وقتی به

Looking back, it's really nice to see how I started with a very narrow

گذشته نگاه می‌کنم، واقعاً خوب است که ببینم چگونه با یک دیدگاه بسیار محدود

perspective of only teaching pronunciation and actually being very fearful about

از آموزش تلفظ شروع کردم و در واقع به دلیل

talking about anything else out of the fear of making someone angry or upset

ترس از عصبانی کردن یا ناراحت کردن کسی، بسیار ترسیدم که در مورد هر چیز دیگری صحبت کنم،

because I wanted to please everyone.

زیرا می‌خواستم همه را راضی کنم.

But gradually, as I was growing and as I was building confidence, and as I

اما به تدریج، همانطور که در حال رشد بودم و اعتماد به نفس ایجاد می کردم، و در حالی که

was truly listening to my audience, I realized that what I really need to do

واقعاً به صحبت های مخاطبانم گوش می کردم، متوجه شدم که آنچه واقعاً باید انجام دهم این

is be myself and talk about the things that interest me, even at the price

است که خودم باشم و در مورد چیزهایی که برایم جالب است صحبت کنم، حتی به قیمت

of repelling some people who are not going to like when I make fun of Donald

دفع برخی از افرادی که وقتی دونالد ترامپ را مسخره می کنم دوست ندارند.

Trump; or are not going to like where I talk about the fact that you don't

یا قرار نیست جایی که من در مورد این واقعیت صحبت می کنم دوست نداشته باشید که شما

have to sound like a native speaker.

مجبور نیستید مانند یک زبان مادری به نظر برسید.

And the last thing.

و آخرین مورد.

This would not have been possible if it weren't for you.

اگر شما نبودید این امکان وجود نداشت.

So I want to say a big, big thing you for being here, for liking, for

بنابراین من می خواهم یک چیز بزرگ و بزرگ به شما بگویم که اینجا هستید، برای لایک کردن، برای

sharing, for commenting, or for simply just viewing and sharing that moment

اشتراک گذاری، برای نظر دادن، یا صرفاً مشاهده و به اشتراک گذاری آن لحظه

with me, even though we are not in the same space and not at the same time.

با من، حتی اگر ما در یک فضا و در یک مکان نیستیم. زمان.

Still, I feel that this format of a video helps me create relationships

با این حال، من احساس می‌کنم که این فرمت یک ویدیو به من کمک می‌کند تا

with people from all around the world.

با مردم از سراسر جهان ارتباط برقرار کنم.

And I want to thank you for being a part of that relationship.

و من می خواهم از شما برای اینکه بخشی از این رابطه هستید تشکر کنم.

So thank you so much for watching and I'll see you next time in the next video.

پس از تماشای شما بسیار سپاسگزارم و دفعه بعد شما را در ویدیوی بعدی خواهم دید.

Bye.

خدا حافظ.