Why is speaking English sometimes HARD and sometimes EASY?

Why is it so freaking hard to speak to your boss or your kid's teacher or your

چرا صحبت کردن با رئیس یا معلم فرزندتان یا

doctor when it's not that hard to speak to a friend or your family members?

پزشکتان خیلی سخت است در حالی که صحبت کردن با یک دوست یا اعضای خانواده تان چندان سخت نیست؟

Why is it so hard for you to make mistakes or to not understand someone for a second?

چرا برای شما سخت است که یک لحظه اشتباه کنید یا کسی را درک نکنید؟

Why is it so hard?

چرا این اینقدر سخت است؟

Why is it so hard for you to understand people who speak to you in real life

چرا درک افرادی که در زندگی واقعی با شما صحبت می کنند برای شما سخت است در

when it's not that hard for you to understand people when watching YouTube

حالی که درک افراد هنگام تماشای

videos or listening to podcasts, or watching your favorite Netflix show?

ویدیوهای YouTube یا گوش دادن به پادکست ها یا تماشای برنامه مورد علاقه خود در Netflix برای شما سخت نیست؟

What happens in the interaction with other people that makes it so freaking hard?

چه اتفاقی در تعامل با افراد دیگر می افتد که آن را بسیار سخت می کند؟

Hi everyone.

سلام به همه.

I'm Hadar, I'm a non-native speaker of English.

من Hadar هستم، من یک زبان غیر بومی انگلیسی هستم.

And I am here to help you speak English with clarity, confidence, and freedom.

و من اینجا هستم تا به شما کمک کنم انگلیسی را با وضوح، اطمینان و آزادی صحبت کنید.

And today we are going to talk about all the other elements of English that

و امروز قصد داریم در مورد سایر عناصر انگلیسی صحبت کنیم که

are not English, that are preventing you from speaking English with

انگلیسی نیستند و شما را از صحبت کردن با

clarity, confidence, and real freedom.

وضوح، اطمینان و آزادی واقعی باز می دارند.

If you wanna find out more about me and how I can help you, make sure that

اگر می‌خواهید درباره من و اینکه چگونه می‌توانم به شما کمک کنم بیشتر بدانید، مطمئن شوید که

after this video you go and check out my website at hadarshemesh.com, and

بعد از این ویدیو به وب‌سایت من در hadarshemesh.com مراجعه کنید و

follow me on social media where I share valuable content every single day.

من را در رسانه‌های اجتماعی دنبال کنید، جایی که من هر روز مطالب ارزشمندی را به اشتراک می‌گذارم.

But before that, I wanna share with you a personal story of

اما قبل از آن، می‌خواهم یک داستان شخصی درباره اینکه

why this matters so much to me.

چرا این برای من بسیار مهم است را با شما به اشتراک بگذارم.

When I was 21, I moved to the US.

وقتی 21 ساله بودم به آمریکا نقل مکان کردم.

I wanted to become an actress.

می خواستم بازیگر شوم.

And I studied acting and I worked there and it was pretty amazing, and

و من بازیگری خواندم و آنجا کار کردم و بسیار شگفت انگیز بود، و

also devastating and really hard, and all the possible emotions that a human

همچنین ویرانگر و واقعا سخت، و تمام احساسات ممکنی که یک انسان

being can experience I've experienced.

می تواند تجربه کند، من تجربه کرده ام.

And then my visa expired and I had to move back to my home country,

و سپس ویزای من تمام شد و من مجبور شدم به کشور خود برگردم،

and I wasn't ready to move back.

و من آماده بازگشت نبودم.

I wasn't ready to let go of that dream of becoming an actress in

من آماده نبودم که رویای بازیگر شدن در

New York City, but I had no choice.

نیویورک را رها کنم، اما چاره ای نداشتم.

So I moved back to my home country, and I felt that even though I

بنابراین به کشورم بازگشتم و احساس کردم با وجود اینکه به

was speaking my first language, I wasn't feeling like myself.

زبان اولم صحبت می‌کنم، احساسی شبیه خودم ندارم.

And most importantly, I felt like this huge part of my life, this big

و مهمتر از همه، احساس می کردم که این بخش عظیم از زندگی من، این

dream that I had, was shattered.

رویای بزرگی که داشتم، از بین رفته است.

And I lost all confidence in who I was and what my purpose in life was.

و تمام اعتمادم به اینکه کی هستم و هدفم در زندگی چیست را از دست دادم.

At that time I joined a theater company.

در آن زمان به یک گروه تئاتر پیوستم.

And I remember that I didn't feel like myself.

و یادم می‌آید که احساس خودم را نداشتم.

I was always trying to hide who I was because I thought I was not good enough,

من همیشه سعی می‌کردم که کیستم را پنهان کنم، زیرا فکر می‌کردم به اندازه کافی خوب نیستم،

like they would get so bored with me, and I stopped talking, gradually.

مثل اینکه آن‌ها از من خیلی خسته می‌شوند ، و به تدریج از صحبت کردن منصرف شدم.

I really like stopped communicating with them because

من واقعاً دوست دارم ارتباط با آنها را متوقف کنم زیرا

I did not want to bother them.

نمی خواستم آنها را اذیت کنم.

And with that, I noticed that I started speaking less and less and less.

و با آن متوجه شدم که کم کم شروع به صحبت کردم.

And it started affecting my voice, like even when I would try to speak, I would

و شروع به تأثیر روی صدای من کرد، حتی وقتی سعی می کردم صحبت کنم،

feel like my voice is not strong enough to carry out what it is that I wanted to say.

احساس می کردم صدایم آنقدر قوی نیست که بتوانم آنچه را که می خواستم بگویم انجام دهم.

So my voice started becoming weaker, I felt less secure in what I was saying,

بنابراین صدایم ضعیف‌تر شد، از آنچه می‌گویم احساس امنیت کمتری می‌کردم

and I felt pretty crappy altogether.

و در کل احساس بدی می‌کردم.

And this was in my first language.

و این به زبان اول من بود.

So I started making that connection between confidence and voice.

بنابراین من شروع به ایجاد ارتباط بین اعتماد به نفس و صدا کردم.

And I noticed that when you feel insecure, when you're very much consumed

و متوجه شدم که وقتی احساس ناامنی می‌کنید، زمانی که به

with what other people are thinking of you, and maybe if you have a low

فکر دیگران در مورد شما بسیار هستید، و شاید اگر

self-esteem, it would ultimately affect how you use your voice and how willing

عزت نفس پایینی دارید، در نهایت بر نحوه استفاده از صدایتان و میزان تمایل

you are to fully express yourself, no matter what language you speak.

شما تأثیر می‌گذارد. برای بیان کامل خود، مهم نیست به چه زبانی صحبت می کنید.

So if it can happen in your first language, it can absolutely happen when

بنابراین، اگر در زبان اول شما اتفاق بیفتد ، می‌تواند زمانی اتفاق بیفتد که

you communicate in a second language where the starting point is feeling

شما به زبان دوم ارتباط برقرار می‌کنید، جایی که نقطه شروع آن احساس

less confident and not as good as who you are in your first language.

اعتماد به نفس کمتری است و به خوبی زبان اول شما نیست.

So, all of a sudden here you are.

بنابراین، ناگهان شما اینجا هستید.

You've been learning English, you've been using English,

شما در حال یادگیری زبان انگلیسی بوده اید، از انگلیسی استفاده کرده اید، در

you've been exposed to English.

معرض انگلیسی قرار گرفته اید.

And yet, you feel like you cannot use it properly.

و با این حال، احساس می کنید که نمی توانید از آن به درستی استفاده کنید.

Why is that?

چرا اینطور است؟

Now, there are many reasons for that.

اکنون دلایل زیادی برای آن وجود دارد.

Maybe the language is not available, maybe you haven't been practicing it enough.

شاید زبان در دسترس نباشد، شاید به اندازه کافی آن را تمرین نکرده باشید.

I have other videos that discuss that.

من ویدیوهای دیگری دارم که در مورد آن بحث می کند.

Today I wanna talk about the concept of confidence.

امروز می خواهم در مورد مفهوم اعتماد به نفس صحبت کنم.

And in that I wanna address mindset.

و در آن من می خواهم به ذهنیت بپردازم.

Mindset is how you think about yourself as a speaker of English as a second language.

طرز فکر این است که چگونه در مورد خود به عنوان سخنران انگلیسی به عنوان زبان دوم فکر می کنید.

It's the thoughts that you have before speaking: "Should I speak?

این افکاری است که قبل از صحبت کردن دارید: "آیا باید صحبت کنم؟

Should I not speak".

آیا نباید صحبت کنم".

While speaking: "Oh crap, I didn't pronounce it correctly."

در حین صحبت کردن: "اوه لعنتی، درست تلفظش نکردم."

Or, "Should I use the Past Perfect or the Present Perfect?"

یا "آیا از Past Perfect یا Present Perfect استفاده کنم؟"

And after speaking: "Oh, I really messed up.

و بعد از صحبت کردن: "اوه، من واقعا بهم ریختم.

I wasn't able to express myself.

نتونستم خودم رو بیان کنم.

I got stuck so many times."

خیلی وقت ها گیر کردم."

And all of these things take up so much space in your brain.

و همه این چیزها فضای زیادی را در مغز شما اشغال می کنند.

And they end up lowering your confidence and lowering your ability in English, your

و در نهایت باعث کاهش اعتماد به نفس شما و کاهش توانایی شما در زبان انگلیسی،

performance in English, and your belief about what's possible for you in English.

عملکرد شما در زبان انگلیسی و باور شما در مورد آنچه در زبان انگلیسی برای شما امکان پذیر است را کاهش می دهند.

So based on my experience considering this type of work, understanding

بنابراین بر اساس تجربه من در مورد این نوع کارها، درک

your thoughts, your patterns, and working towards changing them is

افکار، الگوهای شما و تلاش برای تغییر آنها

not less important than developing your intonation, rhythm, stress,

کمتر از توسعه لحن، ریتم، استرس،

pronunciation, grammar, or vocabulary.

تلفظ، گرامر یا واژگان شما مهم نیست.

Because if you are not confident, it doesn't matter how well you know English,

از آنجا که اگر اعتماد به نفس ندارید، مهم نیست که چقدر انگلیسی می دانید،

you are always going to get stuck: when you feel evaluated, when the stakes

همیشه گیر می کنید: زمانی که احساس می کنید مورد ارزیابی قرار می گیرید، زمانی که ریسک ها

are high, when you are challenged, when you speak to native speakers.

زیاد است، زمانی که به چالش کشیده می شوید، زمانی که با افراد بومی صحبت می کنید.

You're gonna be limiting yourself, no one's gonna do it to you, you will.

خودت را محدود می کنی، هیچکس این کار را با تو انجام نمی دهد، تو این کار را می کنی.

And it's not your English.

و این انگلیسی شما نیست.

It's how you perceive yourself in English.

این گونه است که شما در انگلیسی خود را درک می کنید.

But the good news is that you can totally change it by focusing on these aspects.

اما خبر خوب این است که می توانید با تمرکز بر این جنبه ها آن را کاملاً تغییر دهید.

And not just on the practice, and not just on learning more.

و نه فقط در مورد تمرین، و نه فقط در یادگیری بیشتر.

You can make massive change in your confidence, and ultimately, in

شما می توانید تغییرات گسترده ای در اعتماد به نفس خود و در نهایت در

your English and in your fluency.

زبان انگلیسی و تسلط خود ایجاد کنید.

Now, I've created a lot of episodes and videos about mindset, and I'm

اکنون، من اپیزودها و ویدیوهای زیادی درباره طرز فکر ایجاد کرده‌ام، و

going to link all of them below if you are new to this concept.

اگر با این مفهوم تازه کار هستید، همه آنها را در زیر پیوند خواهم داد.

And today I wanna share with you key elements that tackle

و امروز می‌خواهم عناصر کلیدی را با شما در میان بگذارم که با

mindset in language learning.

طرز فکر در یادگیری زبان مقابله می‌کنند.

Now, in fact, I actually collected 30 of those key elements,

اکنون، در واقع، من در واقع 30 مورد از آن عناصر کلیدی را جمع آوری کردم

and I collected all of them.

و همه آنها را جمع آوری کردم.

And I'm gonna talk about how you can get access to those 30 elements with

و من در مورد این صحبت خواهم کرد که چگونه می توانید با فکر زیاد به آن 30 عنصر دسترسی پیدا کنید

a lot of thought work to help you process these things and overcome them.

تا به شما در پردازش این چیزها و غلبه بر آنها کمک کند.

But for now, let's talk about five.

اما در حال حاضر، اجازه دهید در مورد پنج صحبت کنیم.

The first one is overthinking.

اولی بیش از حد فکر کردن است.

Overthinking tends to happen all the time.

افراط اندیشی معمولاً همیشه اتفاق می افتد.

It's about what you're gonna practice, how you're gonna learn English.

این در مورد این است که شما چه چیزی را تمرین خواهید کرد، چگونه انگلیسی را یاد خواهید گرفت.

It's about whether or not you're going to speak and how you're going to

این در مورد این است که آیا قرار است صحبت کنید یا نه و چگونه

speak, and what you're going to say.

صحبت خواهید کرد و چه چیزی می خواهید بگویید.

And how you're going to say something and what words to

و اینکه چگونه می خواهید چیزی بگویید و چه کلماتی را

choose and what tense to choose.

انتخاب کنید و چه زمانی را انتخاب کنید.

And after speaking, it's about playing the conversation in your

و بعد از صحبت کردن، این در مورد این است که مکالمه را

head again and again and again, thinking whether or not you did well.

بارها و بارها و بارها در ذهن خود پخش کنید و فکر کنید که آیا خوب کار کردید یا نه.

That is overthinking in English.

این در انگلیسی بیش از حد فکر کردن است. این

There is the concept of being too hard on yourself when making mistakes.

مفهوم وجود دارد که در هنگام اشتباه کردن بیش از حد به خودتان سخت بگیرید.

I have an entire podcast recorded about that.

من یک پادکست کامل در مورد آن ضبط کرده ام.

And that is the concept of not being able to give yourself

و این مفهومی است که

grace when you make mistakes.

وقتی اشتباه می کنید نمی توانید به خودتان لطف کنید.

When you do something that you know shouldn't be done in the language.

وقتی کاری را انجام می دهید که می دانید نباید به زبان انجام شود.

When you use a tense that you already are familiar with, and yet

وقتی از زمانی استفاده می‌کنید که قبلاً با آن آشنا هستید، و در عین حال

you're being so hard on yourself.

به خودتان سخت می‌گیرید.

It's that idea of being a perfectionist and always trying to get it right,

این ایده کمال گرا بودن و همیشه تلاش برای رسیدن به آن درست است

which stops you from actually expressing yourself and communicating.

که شما را از ابراز واقعی خود و برقراری ارتباط باز می دارد.

Another thing is the environment you surround yourself with.

چیز دیگر محیطی است که شما با آن احاطه کرده اید.

Have you ever considered that maybe the people that you practice English with or

آیا تا به حال به این فکر کرده اید که ممکن است افرادی که با آنها انگلیسی تمرین می کنید یا

the people who are around you when you practice English or the people in your

افرادی که در اطراف شما هستند یا افرادی که در

work, affect how you perceive yourself as a speaker of English as second language?

کار شما هستند، بر درک شما به عنوان یک متکلم انگلیسی به عنوان زبان دوم تأثیر بگذارند؟

Whether it's comments that you've been getting or people deterring you

چه نظراتی باشد که دریافت کرده‌اید یا افرادی که شما را

from doing the work, or maybe people criticizing you a little too often.

از انجام کار منع می‌کنند، یا شاید افرادی که اغلب از شما انتقاد می‌کنند.

Maybe this environment is not helping you thrive, and you just take it for granted.

شاید این محیط به پیشرفت شما کمکی نمی کند و شما آن را بدیهی می دانید.

You're like, "This is my life.

شما می گویید "این زندگی من است.

What am I gonna do about it?"

من می خواهم در مورد آن چه کار کنم؟" کارهای

There's a lot that you can do about it.

زیادی می توانید در مورد آن انجام دهید.

And changing your environment and creating the best circumstances for you

و تغییر محیط و ایجاد بهترین شرایط برای

to succeed is critical for your progress.

موفقیت برای پیشرفت شما بسیار مهم است.

Another element is comparison, comparing yourself to others.

عنصر دیگر مقایسه است، مقایسه خود با دیگران.

Has it ever happened to you when you heard someone else speak and that person

آیا تا به حال برای شما اتفاق افتاده است که شنیده اید شخص دیگری صحبت می کند و آن شخص به

speaks the same first language as you?

همان زبان اصلی شما صحبت می کند؟

And they're non-native speakers of English as well, and you thought

و آنها غیر بومی زبان انگلیسی نیز هستند، و شما

to yourself, "How come they sound so good and I sound so bad?

با خود فکر کردید، "چطور آنها اینقدر خوب به نظر می رسند و من صدای بدی دارم؟

How come they're doing all of those things and I'm unable

چطور آنها همه این کارها را انجام می دهند و من حتی نمی توانم

to even go to a job interview?

بروم. به یک مصاحبه شغلی؟

How come they sound so clear and fluent on their video or recording or in a meeting,

چطور می شود که آنها در ویدیو یا ضبط یا در یک جلسه آنقدر واضح و روان به نظر می رسند،

and I don't even have the confidence to answer when someone asks me a question?"

و من حتی وقتی کسی از من سؤالی می پرسد اعتماد به نفس لازم برای پاسخ دادن به آن را ندارم؟

If you've ever compared yourself to others, know that it's a destructive habit

اگر تا به حال خود را با دیگران مقایسه کرده اید ، بدانید که این یک عادت مخرب است

that is preventing you from progressing.

که مانع پیشرفت شما می شود.

The last element that I wanna talk about that I think needs to be put into work is

آخرین عنصری که می‌خواهم در مورد آن صحبت کنم و فکر می‌کنم باید وارد کار شود،

understanding what's possible – opening yourself to the option or the opportunity

درک آنچه ممکن است – باز کردن خود در برابر این گزینه یا فرصتی است

that what you wish for yourself and what you want for yourself can indeed happen.

که آنچه برای خود آرزو می‌کنی و آنچه برای خود می‌خواهی واقعاً می‌تواند اتفاق بیفتد.

When you go through life or go through speaking English thinking, "Oh, I

وقتی زندگی را پشت سر می گذارید یا به صحبت کردن به زبان انگلیسی فکر می کنید، "اوه، من

would never be able to work in an English-speaking country, it's so hard."

هرگز نمی توانم در یک کشور انگلیسی زبان کار کنم، خیلی سخت است."

Or, "I would never be able to get fluent, I would never be able to

یا «من هرگز نمی‌توانم مسلط باشم، هرگز نمی‌توانم

speak to my neighbors", if you're an immigrant in an English-speaking country.

با همسایگانم صحبت کنم»، اگر شما یک مهاجر در یک کشور انگلیسی زبان هستید.

What you're doing is you are limiting what's possible for you in life.

کاری که شما انجام می دهید این است که آنچه را که در زندگی برای شما ممکن است محدود می کنید.

And when that is your reality, when that is your perception of reality, what makes

و وقتی واقعیت شما این است، وقتی این تصور شما از واقعیت است، چه چیزی باعث می شود

you think that you would actually go and do things that go against that belief?

فکر کنید که واقعاً می روید و کارهایی را انجام می دهید که خلاف آن باور است؟

If you think that it's impossible for you to work in English, would

اگر فکر می‌کنید که کار کردن به زبان انگلیسی برای شما غیرممکن است، آیا

you actually go and look for a job or go to interviews in English?

واقعاً می‌روید و دنبال کار می‌گردید یا به مصاحبه انگلیسی می‌روید؟

Of course not.

البته که نه.

And if you don't do that, then of course you're not gonna find a job in English.

و اگر این کار را نکنید، مطمئناً شغلی به زبان انگلیسی پیدا نخواهید کرد.

But if you change that thought, then you say to yourself, "It is

اما اگر این فکر را تغییر دهید، سپس به خود می گویید، "

possible", then maybe you'd be more open to the opportunity and the

امکان پذیر است"، آنگاه شاید فرصت و

option of interviewing in English.

گزینه مصاحبه به زبان انگلیسی بازتر باشید.

And when that happens, the chances of you getting a job in English are higher

و وقتی این اتفاق بیفتد، احتمال اینکه شما به زبان انگلیسی شغلی پیدا کنید بیشتر

than when not interviewing at all.

از زمانی است که اصلاً مصاحبه نمی کنید.

How you think about what's possible actually determines the

نحوه فکر کردن شما در مورد آنچه ممکن است در واقع

results that you see in your life.

نتایجی را که در زندگی خود می بینید تعیین می کند.

And that requires work as well.

و این نیز نیازمند کار است.

And not just more practice and more vocabulary and better grammar.

و نه فقط تمرین بیشتر و واژگان بیشتر و گرامر بهتر.

All of these elements are critical for reaching a breakthrough and for

همه این عناصر برای دستیابی به یک پیشرفت و برای

reaching real limitless fluency.

رسیدن به تسلط بی حد و حصر واقعی حیاتی هستند.

Now, like I said, I've collected 30 of these patterns that supposedly

اکنون، همانطور که گفتم، من 30 مورد از این الگوها را جمع آوری کرده ام که ظاهراً

prevent you from feeling confident and speaking fluent, and I

شما را از احساس اعتماد به نفس و روان صحبت کردن باز می دارد، و

wanted to do something about it.

می خواستم کاری در مورد آن انجام دهم.

So, I created a mini training called My English Mindset.

بنابراین، من یک آموزش کوچک به نام My English Mindset ایجاد کردم.

It's a 30-day mindset training, where every day for only 10 minutes,

این یک آموزش طرز فکر 30 روزه است، که در آن هر روز تنها به مدت 10 دقیقه، به

I address each element and talk about how you can overcome it.

هر عنصر می پردازم و در مورد اینکه چگونه می توانید بر آن غلبه کنید صحبت می کنم.

Every day for 30 days, I talk about each one of those elements that stop you

هر روز به مدت 30 روز، من در مورد هر یک از آن عناصری صحبت می کنم که شما را

from feeling confident and being fluent.

از احساس اعتماد به نفس و روانی باز می دارد.

And when you start thinking about those things and dealing with those things

و وقتی شروع به فکر کردن در مورد آن چیزها و پرداختن به آن چیزها می کنید

and asking important questions like what are your limiting beliefs, or what

و سؤالات مهمی مانند باورهای محدود کننده شما چیست یا

is your environment like, you start making changes around you and inside

محیط شما چگونه است، شروع به ایجاد تغییراتی در اطراف خود و درون

of you, that will ultimately make it possible for you to reach a breakthrough

خود می کنید که در نهایت این کار را برای شما ممکن می کند. برای رسیدن به موفقیت

and to succeed, and not just in English, in your personal life as well.

و موفقیت، و نه فقط در زبان انگلیسی، در زندگی شخصی خود نیز.

My students who've been doing this type of work has seen incredible results in

دانش‌آموزان من که این نوع کارها را انجام می‌دهند، نتایج باورنکردنی در

their relationships, and work status, and how they are with their kids,

روابط، وضعیت کاری، و نحوه رفتارشان با بچه‌ها

and friendships, only because they started developing a healthier, more

و دوستی‌هایشان دیده‌اند، تنها به این دلیل که شروع به ایجاد یک ذهنیت سالم‌تر،

proactive, more productive mindset.

فعال‌تر و سازنده‌تر کرده‌اند.

So this 30-day training is composed of different lessons about overthinking

بنابراین این آموزش 30 روزه از درس های مختلف در مورد تفکر بیش از حد و

and feeling good, and criticism, and resistance, and trauma and language,

احساس خوب، و انتقاد، و مقاومت، و ضربه روحی و زبان،

and being in control, and so much more.

و کنترل بودن، و خیلی چیزهای دیگر تشکیل شده است.

And every day I ask you to reflect and help you make those internal changes.

و هر روز از شما می‌خواهم که تامل کنید و به شما در ایجاد آن تغییرات درونی کمک کنید.

This is thought work, this is mindset work.

این کار فکری است، این کار ذهنی است.

And it's so incredibly important.

و این بسیار مهم است.

And I also wanted to make it super affordable so that

و همچنین می خواستم آن را بسیار مقرون به صرفه کنم تا

almost anyone can access it.

تقریباً همه بتوانند به آن دسترسی داشته باشند. در

I'm going to link to it below.

زیر به آن لینک خواهم داد.

And in the meantime, I would love to hear from you.

و در ضمن، من خیلی دوست دارم از شما بشنوم.

Please let me know in the comments, from the elements that I spoke about

لطفاً در نظرات به من اطلاع دهید، از عناصری که امروز در مورد آنها صحبت کردم

today, what resonated the most with you?

، چه چیزی بیش از همه در شما طنین انداز شد؟

Write it in the comments, and let's start a conversation.

آن را در نظرات بنویسید و بیایید گفتگو را شروع کنیم.

Also, you can send me a DM on Instagram and share with me your thoughts.

همچنین می توانید در اینستاگرام برای من DM بفرستید و نظرات خود را با من در میان بگذارید.

You can find me at @hadar.accentsway.

می توانید من را در @hadar.accentsway پیدا کنید.

Thank you so much for being here.

از اینکه اینجایی نهایت تشکر رو دارم.

And thank you so much for doing this work, even though it could be so freaking hard.

و از شما برای انجام این کار بسیار سپاسگزارم، حتی اگر این کار بسیار سخت باشد.

But it's not impossible and you have to believe in yourself and in the

اما غیرممکن نیست و شما باید به خودتان و این

fact that it's possible for you.

واقعیت که برای شما ممکن است باور داشته باشید.

And I hope I can show you how.

و امیدوارم بتوانم به شما نشان دهم که چگونه.

Thank you so much.

If you like this episode, make sure you share it with your

خیلی ممنونم.

اگر این قسمت را دوست دارید، حتما آن را با

friends, colleagues, and students.

دوستان، همکاران و دانش آموزان خود به اشتراک بگذارید.

And that's it.

و بس.

Have a beautiful, beautiful rest of the day.

بقیه روز زیبا و زیبایی داشته باشید.

And I'll see you next week in the next video.

و هفته آینده در ویدیوی بعدی شما را می بینم.

Bye.

خدا حافظ.