3 ways English learners shoot themselves in the foot!

Don't shoot yourself in the foot!

به پای خودت شلیک نکن!

Set yourself up for success!

خود را برای موفقیت آماده کنید!

I'm Emma from mmmEnglish

من اِما از mmmEnglish هستم

and this video is for English learners,

و این ویدیو برای زبان آموزان انگلیسی است،

specifically, those who want to speak in English more,

به ویژه، کسانی که می خواهند بیشتر به انگلیسی صحبت کنند، و می

who want to perform better in English conversations.

خواهند در مکالمات انگلیسی عملکرد بهتری داشته باشند.

Even if you're not interested in the three ways

حتی اگر به سه راه

to be a successful English speaker,

برای تبدیل شدن به یک سخنران موفق انگلیسی علاقه ندارید،

you will definitely learn about this interesting idiom

قطعاً

and how to use it at the end of this video.

در پایان این ویدیو با این اصطلاح جالب و نحوه استفاده از آن آشنا خواهید شد.

The first way that English learners

اولین راهی که زبان آموزان انگلیسی

shoot themselves in the foot

به پای خود شلیک می کنند این

is when they say that they'll do something

است که می گویند کاری را انجام می دهم،

but then they don't.

اما بعد انجام نمی دهند.

They don't follow through.

آنها پیگیری نمی کنند.

And maybe you think

و شاید شما فکر می کنید

Emma, that's no big deal.

اما، این چیز مهمی نیست.

But it is.

اما آن است.

You're adding to this huge,

شما به این

potentially overwhelming pile of things that you have not done,

انبوه عظیم و بالقوه طاقت‌فرسا از کارهایی اضافه می‌کنید که انجام نداده‌اید، آن‌ها را

that you haven't ticked off

انجام نداده‌اید

and all of these little things are sitting there,

و همه این چیزهای کوچک آنجا نشسته‌اند،

they're waiting for you to take action.

آن‌ها منتظر هستند تا شما اقدامی انجام دهید.

I know from personal experience

من از تجربه شخصی می‌دانم

that that huge pile of things

که آن انبوه چیزها احساس

creates guilt, it creates shame,

گناه می‌آفریند، شرم می‌آورد، و

it creates a whole lot of negative self-talk.

خودگویی‌های منفی زیادی ایجاد می‌کند.

See Emma,

اِما را ببین،

you never follow through.

تو هرگز دنبال نمی‌کنی.

How will you succeed if you can't even complete a course

اگر حتی نتوانید دوره ای را

that you got for free?

که به صورت رایگان دریافت کرده اید تکمیل کنید، چگونه موفق خواهید شد؟

To put this into context,

برای قرار دادن این موضوع،

think about learning English online.

به یادگیری آنلاین انگلیسی فکر کنید.

There is so much material out there that you can access.

مواد بسیار زیادی وجود دارد که می توانید به آنها دسترسی داشته باشید. می‌توانید

You can practise with online websites, you can download

با وب‌سایت‌های آنلاین تمرین کنید، می‌توانید

free worksheets, you can watch YouTube videos,

کاربرگ‌های رایگان دانلود کنید، می‌توانید ویدیوهای YouTube را تماشا کنید، می‌توانید

you can sign up for free courses and challenges.

برای دوره‌ها و چالش‌های رایگان ثبت‌نام کنید.

You can even pay for courses.

حتی می توانید برای دوره ها هزینه کنید.

There is no shortage of information. In fact,

کمبود اطلاعات وجود ندارد. در واقع،

Everything that you need to learn grammar and vocabulary

همه چیزهایی که برای یادگیری گرامر و واژگان نیاز دارید

already exists online and a lot of it

از قبل به صورت آنلاین وجود دارد و دسترسی به بسیاری از آنها

is completely free to access.

کاملاً رایگان است.

So how come you're not fluent yet?

پس چطور هنوز مسلط نیستی؟

The problem is that most students run around

مشکل اینجاست که بیشتر دانش‌آموزان به دنبال

grabbing all of these free resources and

گرفتن همه این منابع رایگان و

stashing them away somewhere so that

ذخیره آن‌ها در جایی می‌روند تا

next week they can start

هفته آینده بتوانند شروع کنند،

but they're not staying focused, they're not getting it done

اما تمرکز نمی‌کنند، آن را انجام نمی‌دهند

and even more importantly,

و مهم‌تر از آن،

not putting those learnings into practice

این یادگیری‌ها را قرار نمی‌دهند. در عمل

which is actually the hard part.

که در واقع قسمت سخت آن است. می‌توانید

You can collect as many resources

منابعی را

as you like but unless you do something with them,

که دوست دارید جمع‌آوری کنید، اما مگر اینکه کاری با آن‌ها انجام دهید،

complete the workbook, finish the course

کتاب کار را کامل کنید، دوره را به پایان برسانید

and even better,

و حتی بهتر از آن، از

use what you were studying in real conversations

مطالبی که مطالعه می‌کردید در مکالمات واقعی استفاده کنید

so that you can make mistakes and you can get stuck

تا بتوانید اشتباه کنید و بتوانید گیر کنید

and find your way out of trouble

و خودتان را پیدا کنید. از مشکل خلاص شوید

and try out all these new phrases and expressions

و تمام این عبارات و عبارات جدیدی را

that you've been memorising.

که حفظ کرده اید امتحان کنید.

Without all of that,

بدون همه اینها،

well what's the point?

خوب چه فایده ای دارد؟

Another way to shoot yourself in the foot,

راه دیگری برای شلیک به پای خود این است که

set yourself a huge, really general goal.

یک هدف بزرگ و واقعاً کلی برای خود تعیین کنید.

If you do that, you will never notice your progress.

اگر این کار را انجام دهید، هرگز متوجه پیشرفت خود نخواهید شد.

You will never feel success.

شما هرگز موفقیت را احساس نخواهید کرد.

What is your goal?

هدف شما چیست؟

To speak English better?

برای صحبت کردن بهتر انگلیسی؟

If this is your goal, you're shooting yourself in the foot.

اگر هدف شما این است، در حال شلیک به پای خود هستید.

Goals need clear time frames, measurable outcomes

اهداف به چارچوب های زمانی مشخص، نتایج قابل اندازه گیری نیاز دارند

and they need to be achievable.

و باید قابل دستیابی باشند.

For example,

به عنوان مثال،

speaking with someone in English once a week

هفته ای یک بار

throughout October, November and December.

در ماه اکتبر، نوامبر و دسامبر با شخصی به زبان انگلیسی صحبت کنید.

This is a fantastic, achievable, measurable goal.

این یک هدف فوق‌العاده، قابل دستیابی و قابل اندازه‌گیری است.

You can tick this off your list of things to do, right?

شما می توانید این را از لیست کارهایی که باید انجام دهید علامت بزنید، درست است؟

It doesn't matter if this conversation is for ten minutes

فرقی نمی‌کند این مکالمه ده دقیقه

or if it's for an hour

یا یک ساعت باشد،

but to make sure this happens every week,

اما برای اطمینان از این که هر هفته این اتفاق می‌افتد،

you need to spend a little bit of time

باید کمی زمان صرف

planning your English speaking practice,

برنامه‌ریزی تمرین زبان انگلیسی خود کنید و

making sure it happens.

مطمئن شوید که این اتفاق می‌افتد.

So if you're lucky enough to be attending regular

بنابراین، اگر به اندازه کافی خوش شانس هستید که در

English classes,

کلاس‌های معمولی انگلیسی شرکت می‌کنید،

you might be thinking

ممکن است فکر کنید

I don't need to plan and organise anything,

من نیازی به برنامه‌ریزی و سازماندهی چیزی ندارم،

I'm just going to show up to my class.

فقط در کلاس خود حاضر می‌شوم.

But you might still be shooting yourself in the foot.

اما ممکن است هنوز در حال شلیک به پای خود باشید.

Do you come to class with questions about your homework?

آیا با سؤالاتی درباره تکالیف خود به کلاس می آیید؟

Do you raise your hand and ask questions during the class

آیا در طول کلاس دست خود را بالا می‌برید و سؤال می‌پرسید

and most importantly,

و مهم‌تر از همه،

how are you putting what you learn in those classes

چگونه می‌توانید آنچه را که در آن کلاس‌ها یاد می‌گیرید،

into practice, into speaking practice?

در تمرین صحبت کردن به کار ببرید؟

And if you're not going to regular English classes

و اگر به کلاس‌های معمولی انگلیسی نمی‌روید،

then where and how and when

کجا و چگونه و چه زمانی می‌خواهید

are you going to practise your speaking skills?

مهارت‌های گفتاری خود را تمرین کنید؟

You especially need to spend some time

مخصوصاً باید مدتی را برای

planning this

برنامه‌ریزی از

ahead of time so that you don't shoot yourself in the foot.

قبل صرف کنید تا به پای خود شلیک نکنید.

Number three,

شماره سه،

comparing yourself to others.

مقایسه خود با دیگران.

If you compare yourself to someone who

اگر خودتان را با کسی مقایسه کنید که

has more time, has more money than you,

زمان بیشتری دارد، پول بیشتری از شما دارد،

has a quiet place to study from when you don't,

مکانی آرام برای مطالعه دارد،

who doesn't have kids when you do,

وقتی شما بچه ندارید،

someone who has the support of their manager at work

کسی که از حمایت مدیرش در محل کار برخوردار است.

when you don't

وقتی شما اینطور نیستید

or someone who has a supportive group of friends

یا کسی که گروهی از دوستان حمایتی دارد

who encourage them to speak in English.

که آنها را تشویق می‌کنند به انگلیسی صحبت کنند.

If you're comparing yourself to others,

اگر خودتان را با دیگران مقایسه می کنید،

you are shooting yourself in the foot.

به پای خود شلیک می کنید.

Now if you do or you don't have these things,

حالا اگر این چیزها را دارید یا ندارید، به این

it doesn't mean that you can't reach the same place

معنی نیست که نمی توانید به همان جایی

as someone else. Absolutely you can!

که شخص دیگری دارید برسید. قطعا شما می توانید!

But you will probably need to take

اما احتمالاً

a slightly different path to get there.

برای رسیدن به آنجا باید مسیر کمی متفاوت را طی کنید.

You need to spend time planning your journey

شما باید زمانی را صرف برنامه ریزی سفر خود کنید تا

marking out the path that you need to take to get there

مسیری را که باید طی کنید تا به آنجا بروید

and you of course, need to be taking

و البته باید

each of those steps.

هر یک از این مراحل را بردارید.

Okay, okay, so what does

خوب، خوب، پس

"shoot yourself in the foot" actually mean?

«به پای خود شلیک کنید» واقعاً به چه معناست؟

Can you guess after I was using it to talk about

آیا می توانید حدس بزنید بعد از اینکه من از آن برای صحبت در مورد

all of those different situations?

همه آن موقعیت های مختلف استفاده کردم؟ آیا

Can you guess the meaning from the context?

می توانید معنی را از روی زمینه حدس بزنید؟

Pause for a minute if you want to get your thoughts in order

اگر می‌خواهید افکارتان را مرتب کنید، یک دقیقه مکث کنید

and think about your answer to this question

و درباره پاسخ خود به این سؤال فکر کنید

and maybe write it down in the comments below.

و شاید آن را در نظرات زیر بنویسید.

To shoot oneself in the foot

شلیک به پای خود

means to make a situation worse for oneself

به معنای بدتر کردن یک وضعیت برای خود

without meaning to, without intending to.

بدون اینکه قصد داشته باشد، باشد.

In the examples that I gave you earlier in the video,

در مثال‌هایی که قبلاً در ویدیو برای شما آوردم،

what was the situation that I'm referring to?

وضعیتی که به آن اشاره می‌کنم چگونه بود؟

You wanting to improve your English

شما می خواهید انگلیسی خود را

especially your spoken English.

به خصوص انگلیسی گفتاری خود بهبود بخشید.

When I use this idiom to talk about that situation,

وقتی از این اصطلاح برای صحبت در مورد آن موقعیت استفاده می‌کنم، به شما

I'm suggesting that

پیشنهاد می‌کنم که

you are making your situation

of wanting to speak more in English

worse

by not following through, not having specific goals

با دنبال نکردن، نداشتن اهداف خاص

or by comparing yourself to others.

یا مقایسه خود با دیگران، وضعیت خود را که می‌خواهید بیشتر به انگلیسی صحبت کنید بدتر کنید.

So if any of these things sound like you

بنابراین، اگر هر یک از این چیزها شبیه شما

or something that you sometimes or always do

یا چیزی است که گاهی یا همیشه انجام می دهید،

I hope that you've taken this video in the right way.

امیدوارم که این ویدیو را به روش درستی گرفته باشید.

It might seem a little like tough love, I know,

شاید کمی شبیه عشق سخت به نظر برسد، می‌دانم،

but I hope that you know that my message to you today

اما امیدوارم بدانید که پیام امروز من به شما

comes from a place of love, it comes from my heart.

از یک مکان عشق می‌آید، از قلب من می‌آید.

I do not want you

نمی‌خواهم

to shoot yourself in the foot.

به پای خودت شلیک کنی.

By the way, you can't shoot anyone else in the foot.

در ضمن، شما نمی توانید به پای شخص دیگری شلیک کنید.

When you use this idiom, the subject

وقتی از این اصطلاح استفاده می‌کنید، موضوع

can only make the situation worse for themselves.

فقط می‌تواند وضعیت را برای خودش بدتر کند.

We shot ourselves in the foot

ما

by bringing the dog on our road trip.

با آوردن سگ در سفر جاده‌ای خود به پای خود شلیک کردیم.

Now we can't get into any of the national parks.

اکنون نمی‌توانیم وارد هیچ یک از پارک‌های ملی شویم.

Mary really shot herself in the foot when she lost her licence!

مری وقتی گواهینامه اش را از دست داد واقعا به پای خودش شلیک کرد!

Now she can't work.

اکنون او نمی تواند کار کند.

The Prime Minister shot himself in the foot by saying that

نخست‌وزیر با گفتن اینکه

healthcare was not going to be prioritised in this year's budget.

مراقبت‌های بهداشتی در بودجه امسال در اولویت قرار نمی‌گیرد، به پای خود شلیک کرد. آیا

Can you think of a time when you shot yourself in the foot?

می توانید به زمانی فکر کنید که به پای خود شلیک کنید؟

Tell me down in the comments, I'm keen to hear these stories.

در نظرات به من بگویید، من مشتاق شنیدن این داستان ها هستم.

And then

و سپس

come along and join me in the next lesson!

بیایید و در درس بعدی به من بپیوندید!