Learn These 33 Essential Phrases for Better English Fluency (with Subtitles)

- [Jack] This is Jack from tofluency.com

- [جک] این جک از tofluency.com است

and welcome to the To Fluency YouTube channel,

و به کانال یوتیوب To Fluency خوش آمدید ،

where you're going to learn an area of English

جایی که می خواهید یک منطقه از زبان انگلیسی را

that is my favorite area to learn,

که منطقه مورد علاقه من برای یادگیری است،

or one of them, in a foreign language.

یا یکی از آنها به زبان خارجی یاد بگیرید.

So when I was studying Spanish,

بنابراین زمانی که در حال مطالعه اسپانیایی

I used to love learning these types of phrases,

بودم، عادت داشتم این نوع عبارات را یاد

and I'll tell you what they are.

بگیرم و به شما خواهم گفت که آنها چیستند.

They're called prepositional verbs, prepositional verbs,

به آنها افعال اضافه، افعال اضافه می گویند،

and this is where you have a verb,

و اینجا جایی است که شما یک فعل دارید،

then a preposition and then an object.

سپس یک حرف اضافه و سپس یک مفعول.

For example,

مثلا

I love listening to music.

من عاشق گوش دادن به موسیقی هستم.

Listen to music, a verb, preposition

به موسیقی، فعل، حرف اضافه

and then an object.

و سپس مفعول گوش دهید.

And I'm sure, when you've been studying English

و من مطمئن هستم، زمانی که شما در حال مطالعه انگلیسی هستید

and trying to speak English, you're thinking about,

و سعی می کنید انگلیسی صحبت کنید ، به این فکر می کنید،

okay, what preposition do I use after this verb?

خوب، پس از این فعل از چه حرف اضافه ای استفاده کنم؟

And for example, in Spanish, you don't use a preposition

و به عنوان مثال، در زبان اسپانیایی،

after listen (speaking in Spanish).

پس از گوش دادن (به زبان اسپانیایی) از حرف اضافه استفاده نمی کنید.

Excuse me, for the way I speak Spanish,

ببخشید، برای نحوه صحبت من اسپانیایی،

but you don't use a preposition.

اما شما از حرف اضافه استفاده نمی کنید.

And then in different languages,

و سپس در زبان های مختلف

you might use a preposition, but it's a different one.

، ممکن است از یک حرف اضافه استفاده کنید، اما این حرف متفاوت است.

So what you can do in this lesson

بنابراین کاری که در این درس می توانید انجام دهید این

is listen to the phrases

است که به عبارات گوش دهید

and then go to the description and learn the phrases

و سپس به توضیحات بروید و عبارات را یاد بگیرید

because they're going to be really useful for you.

زیرا آنها واقعاً برای شما مفید خواهند بود.

And we're gonna go through quite a few today.

و ما امروز چند مورد را پشت سر خواهیم گذاشت.

I'm going to try and make the examples entertaining

من سعی خواهم کرد که مثال ها را سرگرم کننده

and relevant and fun.

و مرتبط و سرگرم کننده کنم.

But the key here is to learn the sentences that I'm going

اما نکته کلیدی در اینجا این است که جملاتی را که قرار

to give you, and then try to use them in similar ways.

است به شما بگویم یاد بگیرید و سپس سعی کنید از آنها به روش های مشابه استفاده کنید.

So I've talked about how you can practice your writing,

بنابراین من در مورد اینکه چگونه می توانید نوشتن خود را تمرین کنید صحبت کرده ام

and you can practice your writing by taking these types

و می توانید با استفاده از این

of prepositional verbs and creating sentences

نوع افعال اضافه و ایجاد جملاتی

that are relevant to your life.

که مربوط به زندگی شما هستند، نوشتن خود را تمرین کنید.

Because a big mistake I find is that,

چون اشتباه بزرگی که من پیدا کردم این است که

when a student learns new vocabulary, like a verb,

وقتی دانش‌آموزی واژگان جدیدی مانند یک فعل یاد می‌گیرد

they try to use it in ways that just don't make sense.

، سعی می‌کند از آن به روش‌هایی استفاده کند که منطقی نیست.

And the way it makes sense is if you learn the verb

و روشی که معنا پیدا می کند این است که فعل

plus the preposition plus the object.

به اضافه حرف اضافه به اضافه مفعول را یاد بگیرید.

And these are just like collocations

و اینها درست مثل همنوایی ها

and collocations are king,

و collocations پادشاه هستند

the words that go together naturally.

، کلماتی که به طور طبیعی با هم هستند.

So you can learn these in a natural way

بنابراین می توانید

by listening to this lesson.

با گوش دادن به این درس این موارد را به روشی طبیعی یاد بگیرید.

Let's start with believe in, to believe in something.

بیایید با باور به چیزی شروع کنیم.

And this means to have faith

و این یعنی ایمان

in the existence or truth of something.

به وجود یا حقیقت چیزی.

And the best example here is a question.

و بهترین مثال در اینجا یک سوال است.

Do you believe in ghosts? Do you believe in ghosts?

آیا به ارواح اعتقاد دارید؟ آیا به ارواح اعتقاد دارید؟

Which means do you believe that ghosts exist? Okay?

به چه معناست که شما اعتقاد دارید که ارواح وجود دارند؟ باشه؟

So to believe in something

پس اعتقاد

is to have faith in the existence.

به چیزی، ایمان داشتن به هستی است.

Now it can also mean to have an opinion

حال می تواند به معنای داشتن نظر

that something is right or desirable.

در مورد درست یا مطلوب بودن چیزی نیز باشد.

For example, I don't believe in the way

به عنوان مثال، من به روشی

things are being censored at the moment.

که در حال حاضر سانسور می شود اعتقادی ندارم.

So I don't believe in the way that things are being censored

بنابراین من به روشی که در حال حاضر سانسور

at the moment, which means I don't have the opinion.

می شود اعتقاد ندارم، یعنی نظری ندارم.

I don't agree with this. I think it is wrong.

من با این موافق نیستم به نظر من اشتباه است.

The next one is depend on, depend on.

مورد بعدی بستگی به، بستگی دارد.

I hear a lot of people here using depend in,

من می‌شنوم که افراد زیادی در اینجا از Depend in استفاده می‌کنند،

but no, it's depend on.

اما نه، بستگی به آن دارد.

And again, it's a great one to know. I use it all the time.

و باز هم، دانستن آن بسیار خوب است . من همیشه از آن استفاده می کنم.

For example, if somebody says,

به عنوان مثال، اگر کسی بگوید:

"Will I become fluent in English this year?"

"آیا امسال به زبان انگلیسی مسلط خواهم شد ؟"

I say, "It depends on what you do with your time

من می گویم، "این بستگی به این دارد که با وقت خود چه می کنید

"and how much time you spend learning English."

" و چقدر زمان صرف یادگیری زبان انگلیسی می کنید.

So it depends on different factors.

بنابراین به عوامل مختلفی بستگی دارد

You might hear parents say something like,

. ممکن است از والدین بشنوید که می گویند:

"How much TV time you get later

"زمان تلویزیونی که بعدا می گیرید

"will depend on how much you tidy today."

" بستگی دارد. در مورد اینکه چقدر امروز مرتب کردی."

Or, "Whether we go on vacation this year

یا، "اینکه امسال به تعطیلات برویم

"will depend on flight restrictions."

"به محدودیت های پرواز بستگی دارد."

So whether we go on vacation this year

بنابراین اینکه امسال به تعطیلات برویم به

will depend on flight restrictions.

محدودیت های پرواز بستگی دارد. مورد

The next one is, look at. Look at this.

بعدی این است، نگاه کنید. به

Look at this, look at this.

این نگاه کنید. این.

And we use this to bring someone's attention to

و ما از این استفاده می کنیم تا توجه کسی

or their eyes to something.

را به چیزی جلب کنیم یا چشمانش را به چیزی جلب کنیم.

The other day, it was raining, but the sun was also out,

روز دیگر باران می بارید، اما خورشید نیز خاموش بود،

so I went outside and I said to Kate,

بنابراین من بیرون رفتم و به کیت گفتم:

"Quick, look at the rainbow, look at the rainbow."

"سریع، به رنگین کمان نگاه کن، به رنگین کمان نگاه کن."

So pay attention or use your eyes to see the rainbow.

پس توجه کنید یا از چشمان خود برای دیدن رنگین کمان استفاده کنید.

Quick, look at the rainbow outside.

سریع به رنگین کمان بیرون نگاه کنید.

Or you might say, "That guy's looking at me in a weird way."

یا ممکن است بگویید: "آن پسر به طرز عجیبی به من نگاه می کند."

That guy is looking at me in a weird way.

آن مرد در داخل به من نگاه می کند. یک راه عجیب و غریب.

Look at can also be used

نگاه کردن را می توان در

when thinking about something carefully.

هنگام فکر کردن به چیزی مورد استفاده قرار داد.

For example, I'll take a look at what you sent me

برای مثال، من به آنچه برای من فرستاده اید نگاهی می اندازم

and make a decision later.

و بعداً تصمیم

So I'll take a look at what you sent me

می گیرم.

and make a decision later.

یک تصمیم بعدا.

Another example.

مثالی دیگر.

Could you take a quick look at my new lesson plan?

آیا می توانید یک نگاه اجمالی به طرح درس جدید من بیندازید؟

Could you take a quick look at my new lesson plan?

Number four is apologize to,

to apologize to someone.

از کسی عذرخواهی کن

For example, can you apologize to your sister?

مثلا میشه از خواهرت عذرخواهی کنی؟

You shouldn't have said that.

نباید اینو میگفتی

Could you apologize to your sister?

میشه از خواهرت عذرخواهی کنی؟

And my boss finally apologized to me

و رئیسم بالاخره از من به

for shouting the other day.

خاطر فریاد زدن روز گذشته عذرخواهی کرد.

My boss finally apologized to me for shouting the other day.

رئیسم بالاخره از من به خاطر فریاد زدن آن روز عذرخواهی کرد.

Now here, I am stressing the word finally

اکنون اینجا، من در نهایت بر این کلمه تاکید می کنم

because it's taken him a long time to do it.

زیرا مدت زیادی طول کشیده است تا این کار را انجام دهد.

My boss finally apologized to me for shouting the other day.

رئیسم بالاخره از من به خاطر فریاد زدن آن روز عذرخواهی کرد.

Number five is to agree with.

با شماره پنج موافق است.

For example, I don't agree with a thing you said.

مثلا من با چیزی که شما گفتید موافق نیستم.

I don't agree with a thing you said.

من با چیزی که گفتی موافق نیستم

Now in a recent podcast episode, I talked about the example

حالا در یکی از قسمت های پادکست اخیر، در مورد

of I couldn't disagree more or I couldn't agree more,

مثال من نمی توانم بیشتر مخالفت کنم یا بیشتر موافق نبودم صحبت کردم،

but in this case, we're using the simple version,

اما در این مورد، ما از نسخه ساده استفاده می کنیم،

agree with someone.

با یک نفر موافق باشید.

I don't agree with a thing you said.

من با چیزی که گفتی موافق نیستم

Or we all know that person who never agrees

یا همه ما آن فردی را می شناسیم که هرگز

with what we do and is always critical.

با کاری که ما انجام می دهیم موافق نیست و همیشه منتقد است.

You can say, "Can you just agree with me

شما می توانید بگویید، "آیا می توانی فقط

"for once in your life?"

"برای یک بار در زندگیت"

Can you just agree with me for once in your life?

با من موافقت کنی

And I don't say this very often,

but I agree with the prime minister.

He's right.

؟ درست است،

I agree with the prime minister. He's right.

من با نخست‌وزیر موافقم ، او درست

The next one is deal with something,

می‌گوید، مورد بعدی این است که با چیزی برخورد کنید،

and this can have various definitions,

و این می‌تواند تعاریف مختلفی داشته باشد،

but we're going to focus on to take action

اما ما بر روی انجام کاری

to do something or to handle a situation.

برای انجام کاری یا رسیدگی به یک موقعیت تمرکز می‌کنیم

For example, I can't deal with everything right now.

. من نمی توانم با همه چیز در حال حاضر کنار بیایم.

I can't deal with everything right now.

من نمی توانم با همه چیز کنار بیایم.

Things are overwhelming. I have too much stuff going on.

همه چیز خیلی زیاد است. من خیلی چیزها در حال انجام است

I have to do this, have to do that.

. باید این کار را انجام دهم، باید آن را انجام دهم.

I can't deal with everything right now,

من نمی توانم با همه چیز کنار بیایم. در حال حاضر،

which means I can't handle the situation.

یعنی من نمی توانم شرایط را تحمل کنم.

Everything is too overwhelming for me,

همه چیز برای من خیلی طاقت فرسا است

and I can't take action on everything.

و نمی توانم در مورد همه چیز اقدام کنم.

Another example is

مثال دیگر این است

he's dealing with his new school really well,

که او با مدرسه جدیدش خیلی خوب برخورد می کند،

which means he's adapting to the new school really well.

یعنی دارد با مدرسه جدید وفق می دهد. واقعاً خوب است

Sometimes, when somebody starts a new school,

، گاهی اوقات، وقتی کسی مدرسه جدیدی را راه اندازی می کند،

it's difficult for them.

برای آنها دشوار است،

They don't know what to do.

آنها نمی دانند چه کار کنند،

They don't have any friends. They don't know their teachers.

آنها هیچ دوستی ندارند. آنها معلمان خود را نمی شناسند.

But in this example,

اما در این مثال،

he's dealing with his new school really well.

او با مدرسه جدید خود به خوبی برخورد می کند.

And in the workplace you might hear,

و در محل کار ممکن است بشنوید،

"Yes, I'll deal with it in the morning.

"بله، صبح با آن برخورد خواهم کرد.

"Don't worry, boss."

"نگران نباش، رئیس."

I'll deal with it in the morning,

من صبح با آن برخورد خواهم کرد، به

which means you'll do what you need to do in the morning.

این معنی که شما آنچه را که نیاز دارید انجام خواهید داد. صبح انجام دهید. مورد

The next one is one that I actually used yesterday

بعدی یکی است که من واقعاً دیروز استفاده کردم

because we were at a pool party and I asked my children,

زیرا در یک مهمانی استخر بودیم و از فرزندانم پرسیدم:

"Did you thank them for the birthday party?"

"آیا از آنها برای جشن تولد تشکر کردید؟"

So to thank somebody for something.

بنابراین برای تشکر از کسی برای چیزی.

Did you think grandma for the present?

فکر کردی مادربزرگ

I just want to thank you for being here on this channel.

من فقط می خواهم از حضور شما در این کانال

I just want to thank you for listening to my podcast.

تشکر کنم. فقط می خواهم از شما تشکر کنم که به پادکست من گوش دادید.

Number eight is suffer from, to suffer from something.

شماره هشت رنج بردن از چیزی است

And this means to have some kind of problem with something.

و این به معنای داشتن نوعی مشکل است. چیزی

Often it can be medical, too.

اغلب می تواند پزشکی نیز باشد

So for example,

. برای مثال،

I'm suffering from a lack of sleep at the moment.

من در حال حاضر از کمبود خواب رنج می برم.

I have a problem because I'm not sleeping very well.

من یک مشکل دارم چون خیلی خوب نمی خوابم.

I'm suffering from a lack of sleep at the moment.

من از کمبود خواب رنج می برم. همین لحظه.و من در حال حاضر

And I'm suffering from a little lack

از کمی

of self-esteem right now.

کمبود عزت نفس رنج میبرم.الان

Now self-esteem is similar to confidence.

عزت نفس شبیه اعتماد به نفس است.من

I'm suffering from a little lack of self esteem right now.

از کمی کمبود عزت نفس رنج میبرم. t در حال حاضر.

The next one is smell of, to smell of something.

بعدی بوی ، بوییدن از چیزی است.

Now, sometimes my wife comes home and says,

حالا گاهی همسرم می آید خانه و می گوید:

"Ugh, this house smells of sardines,"

«اوه، این خانه بوی ساردین می دهد»

or, "This house smells of liver,"

یا «این خانه بوی جگر می دهد»،

because I like to eat beef liver.

چون من دوست دارم جگر گاو بخورم.

So to smell of something.

بنابراین بوی چیزی.

Another example is this car smells of wet dog.

مثال دیگر این است که این ماشین بوی سگ خیس می دهد.

So if you've had a wet dog in your car,

بنابراین اگر یک سگ خیس در ماشین خود داشته اید،

there's a very specific smell.

بوی بسیار خاصی دارد.

So this car smells of wet dog.

بنابراین این ماشین بوی سگ خیس می دهد.

Number 10 is laugh at, laugh at.

شماره 10 به آن بخند، بخند.

You're laughing at me. Do I amuse use you?

داری به من می خندی آیا من از شما استفاده می کنم؟

There's a great scene in "Goodfellas", which you might know

یک صحنه عالی در "رفقای خوب" وجود دارد، که ممکن است بدانید

where someone's laughing at someone who says,

که در آن کسی به کسی می خندد که می گوید:

"Do I amuse you?

"آیا من تو را سرگرم

"But you're laughing at me."

می کنم؟" اما تو داری به من می خندی.

And you can also just ask the question,

"What are you laughing at?"

به

What are you laughing at?

چه می خندی؟

So if somebody is laughing in a room,

بنابراین اگر کسی در اتاقی می خندد

you might want to ask them, "What are you laughing at?"

، ممکن است بخواهید از آنها بپرسید: "به چه می خندی؟"

And then, this is a true story,

و سپس، این یک داستان واقعی است

and this might happen with you, but it's okay.

و ممکن است این اتفاق برای شما بیفتد. اما اشکالی ندارد.

They started laughing at me

when I started talking in Spanish.

وقتی شروع کردم به صحبت کردن به زبان اسپانیایی شروع به خندیدن به من کردند. وقتی شروع کردم به صحبت کردن به اسپانیایی

They started laughing at me

شروع به خندیدن به من کردند

when I started talking in Spanish.

.

We have two more to go.

ما دو تا دیگر پیش رو داریم.

Number 11 is think about, to think about something.

شماره 11 فکر کردن به چیزی است

And there's a great line here from a Robbie Williams song,

. این آهنگ از آهنگ رابی ویلیامز،

who is a British singer, and it's called "Feel", I think.

که یک خواننده بریتانیایی است، و فکر می‌کنم «احساس» نام دارد،

I'll leave a link to the song in the description.

در توضیح آن لینکی برای آهنگ

But he says, "I'm contemplating thinking about thinking,"

می‌گذارم، اما او می‌گوید: «به فکر کردن فکر می‌کنم. "

which think about that for a moment (laughs lightly).

که برای لحظه ای به آن فکر می کنند (آهسته می خندد).

I'm contemplating thinking about thinking.

It's a great line

because it's basically saying three things.

ngs.

It's like looking in various mirrors. It's quite confusing.

مثل نگاه کردن در آینه های مختلف است. این کاملا گیج کننده است.

But maybe you understand it.

اما شاید شما آن را درک کنید.

I'm contemplating thinking about thinking.

من به فکر کردن در مورد فکر کردن فکر می کنم.

But here's a more simple example.

اما در اینجا یک مثال ساده تر است.

Let us think about it for a couple of days

بگذارید چند روز در مورد آن فکر کنیم و با شما تماس بگیریم

and get back to you.

.

So let us think about it for a couple of days

پس بگذارید چند روز در مورد آن فکر کنیم و با شما تماس بگیریم

and get back to you.

.

And sometimes you might just want to ask somebody,

و گاهی اوقات ممکن است فقط بخواهید از کسی بپرسید:

"What are you, uh, what are you thinking about right now?"

"تو چی هستی، اوه، در حال حاضر به چه چیزی فکر می کنی؟"

What are you thinking about right now?

در حال حاضر به چه چیزی فکر می کنید؟

And the last one is, forget about. Forget about it.

و آخرین مورد این است که فراموش کنید. فراموشش کن.

Forget about it, which is a New York accent.

آن را فراموش کنید که لهجه نیویورکی است.

But yeah, let's give you an example here.

اما بله، بیایید یک مثال برای شما در اینجا بیاوریم.

Did you remember to call Mr. Smith?

یادت رفت به آقای اسمیت زنگ بزنی؟

(gasps) Oh, no, I forgot about that.

(نفس می زند) اوه، نه، این را فراموش کرده بودم.

I forgot about that. I feel terrible.

من آن را فراموش کردم. احساس وحشتناکی دارم

I forgot about it. I just completely forgot about it.

من آن را فراموش کردم. فقط کلا فراموشش کردم

And then, if somebody brings up

و سپس، اگر کسی در گذشته چیزی را مطرح کند

or starts talking about something in the past,

یا شروع به صحبت کند،

but you haven't thought about it for a while, you might say,

اما شما مدتی به آن فکر نکرده باشید، ممکن است بگویید:

"Oh, man, I completely forgot about that holiday."

"اوه، مرد، من آن تعطیلات را کاملا فراموش کردم."

I completely forgot about that holiday,

من آن تعطیلات را کاملاً فراموش کردم،

but now you remember it.

اما اکنون آن را به یاد آوردی.

And an example from "The Office" is,

و یک مثال از "دفتر" این است،

"I think Susan's forgotten about the meeting again."

"فکر می کنم سوزان دوباره جلسه را فراموش کرده است ."

Susan isn't in the meeting, you might say,

سوزان در جلسه نیست، ممکن است بگویید،

"I think Susan's forgotten about the meeting again."

"فکر می کنم سوزان دوباره جلسه را فراموش کرده است ."

Okay, so those are our 12 prepositional verbs:

خوب، پس اینها 12 فعل اضافه ما هستند:

believe in, depend on, agree with, deal with,

باور کردن، وابسته بودن، موافقت کردن، معامله کردن،

thank for, suffer from, smell of, look at,

تشکر کردن، رنج کشیدن، بوییدن، نگاه کردن،

laugh at, think about, forget about, and apologize to.

خندیدن، فکر کردن، فراموش کردن و عذرخواهی کردن.

I forgot about that one.

اون یکی رو فراموش کردم

So like I said, go to the description,

بنابراین همانطور که گفتم، به توضیحات بروید،

look at the sentences there and think about ways

به جملات آنجا نگاه کنید و به روش هایی فکر کنید

that you can learn these over the long term.

که می توانید این موارد را در دراز مدت یاد بگیرید.

And also check out that song

و همچنین

by Robbie Williams called "Feel".

آهنگ رابی ویلیامز به نام "احساس" را ببینید.

It's a good song, actually.

در واقع آهنگ خوبی است

And like I said, create some of your own sentences here

و همانطور که گفتم، برخی از جملات خود را در اینجا ایجاد کنید

that are relevant to your life.

که مربوط به زندگی شما باشد.

For example, you might want to say,

به عنوان مثال، ممکن است بخواهید بگویید:

"Ah, I completely forgot about."

"آه، من کاملاً فراموش کردم."

Complete the sentence.

جمله را کامل کنید.

"Why do people laugh at me when I?" Complete the sentence.

"چرا وقتی من مردم به من می خندند ؟" جمله را کامل کنید.

"I'm always thinking about." Complete the sentence.

"من همیشه به این فکر می کنم." جمله را کامل کنید.

And use the link in the description to the grammar checker

و از لینک موجود در توضیحات مربوط به گرامر چک کننده استفاده کنید

so that it can correct any mistakes you make.

تا بتواند هر اشتباهی را که مرتکب شوید اصلاح کند.

And if it works properly, it should correct any mistakes

و اگر به درستی کار کند، باید هر اشتباهی

you make with the prepositions, too.

را که با حروف اضافه مرتکب می‌شوید تصحیح کند.

So it's a very powerful tool.

بنابراین ابزار بسیار قدرتمندی است.

There's a link in the description to that.

یک لینک در توضیحات آن وجود دارد.

So if you have enjoyed this episode,

پس اگر از این قسمت لذت بردید

then please like and share this.

لطفا لایک کنید و به اشتراک بگذارید.

So send this YouTube video to your friends by WhatsApp

پس این ویدیوی یوتیوب را از طریق واتس اپ

or messenger messages on your phone.

یا پیام رسان روی گوشی خود برای دوستان خود ارسال کنید.

Call them and speak to them in English

با آنها تماس بگیرید و به زبان انگلیسی با آنها صحبت کنید

and tell them about this YouTube channel.

و در مورد این کانال یوتیوب به آنها بگویید.

And then, be sure to watch more of my videos.

و سپس، حتما ویدیوهای بیشتری را تماشا کنید.

I have many videos on this channel,

من ویدیوهای زیادی در این کانال دارم

and if you've seen them before, watch them again.

و اگر قبلاً آنها را دیده اید دوباره تماشا کنید.

Get that repetition, but I'm sure

این تکرار را دریافت کنید، اما مطمئنم

there are many videos you've not seen,

ویدیوهای زیادی وجود دارد که ندیده اید،

so spend some time with me today.

پس امروز کمی با من وقت بگذارید.

Maybe check out the conversational lessons.

شاید درس های مکالمه را بررسی کنید.

I'll leave a link to that playlist in the description.

من پیوندی به آن لیست پخش در توضیحات می گذارم.

Okay, thanks again for being here,

بسیار خوب، باز هم از حضورتان متشکرم،

and I'll speak to you soon.

و به زودی با شما صحبت خواهم کرد.

Bye-bye.

خداحافظ.

(gentle music)

(موسیقی ملایم)