Advanced English Listening Practice: I GOT SICK 🤒 (Learn Vocabulary Related to Sickness)

I just couldn't get out of bed. Hello,

من فقط نمی توانستم از تخت بلند شوم. سلام،

this is Jack from tofluency.com and this

این جک از سایت tofluency.com است و این

English lesson is going to give you some

درس انگلیسی به شما

fantastic listening practice and you're

تمرین گوش دادن فوق العاده می دهد و

also going to learn words and phrases

همچنین کلمات و عبارات

related to sickness. Yesterday, I had to

مربوط به بیماری را یاد خواهید گرفت. دیروز مجبور

cancel my live lesson. If you don't know,

شدم درس زنده ام را لغو کنم. اگر نمی‌دانید،

I go live on YouYube every Wednesday at

من هر چهارشنبه ساعت 1 تا 30 دقیقه در یویوبی لایو می‌روم،

1-:30 but i had to cancel

اما مجبور شدم

yesterday's lesson because i couldn't

درس دیروز را لغو کنم زیرا

get out of bed. I knew I was coming down

نمی‌توانستم از رختخواب بلند شوم. می‌دانستم

with something on Tuesday night

سه‌شنبه شب با چیزی پایین می‌آیم،

because I started to get a stomachache

زیرا شروع به معده‌درد

and I had really low energy and normally

کردم و انرژی بسیار کمی داشتم و معمولاً

I'm full of energy and when I start to get

پر انرژی هستم و وقتی شروع به

low energy, I know something is going to

کم شدن انرژی می‌کنم، می‌دانم که قرار است

happen. And then, on Wednesday, I woke up

اتفاقی بیفتد. و بعد، چهارشنبه، با تب از خواب بیدار شدم

with a fever. I knew i was sick. I tried

. میدونستم مریضم سعی

to get up but I felt really weak - my legs

کردم بلند شوم اما واقعاً احساس ضعف می کردم - پاهایم

felt weak i had a headache, I had a sore

احساس ضعف می کردند، سردرد داشتم، کمرم درد می

back, and I just felt really hot and

کرد، و فقط احساس گرما و

sick, you know, that feeling when you're

مریضی داشتم، می دانید، این احساس زمانی که شما

just sick and you know you're sick. So, I

فقط مریض هستید و خودتان را می شناسید مریضم بنابراین، من

canceled the lesson and I just thought,

درس را لغو کردم و فقط فکر کردم،

okay, I have to get better.

باشه، باید بهتر شوم.

What's really surprising is that today I

چیزی که واقعاً شگفت‌انگیز است این است که امروز

feel great. In fact, i had a nap in the

احساس خوبی دارم. در واقع، بعد از ظهر چرت زدم

afternoon, i woke up really sweaty.

، واقعاً عرق کرده از خواب بیدار شدم.

I woke up - I was wet through - I was so

از خواب بیدار شدم - خیس شده بودم - خیلی

sweaty, but I felt so much better. I had

عرق کرده بودم، اما احساس خیلی بهتری داشتم. من

about two or three hours after taking

حدود دو یا سه ساعت بعد از مصرف

some painkillers and I just felt so much

مقداری مسکن وقت داشتم و احساس خیلی

better, and I wasn't sure if I was going

بهتری داشتم و مطمئن نبودم که

to wake up fully recovered today but

امروز به طور کامل از خواب بیدار شوم یا نه

luckily, I have. I'm still a little bit warm but

، اما خوشبختانه این کار را کردم. من هنوز کمی گرم

generally I feel great and I've got lots

هستم اما به طور کلی احساس خوبی دارم و

of energy. But while i was in bed

انرژی زیادی دارم. اما در حالی که دیروز در رختخواب بودم، من را به

yesterday,

it reminded me of the time I got typhoid.

یاد زمان ابتلا به تیفوس انداخت.

That's right, I got typhoid, probably, in Colombia but maybe in Ecuador.

درست است، من احتمالاً در کلمبیا، اما شاید در اکوادور، تیفوس گرفتم.

Now, I had just spent about 10 days in Colombia. I went

حالا من فقط 10 روز را در کلمبیا گذرانده بودم.

back to the hostel - the language school -

به هاستل - مدرسه زبان -

where I was staying and within about a

که در آن اقامت داشتم برگشتم و در عرض یکی

day or two I just started to feel

دو روز احساس

terrible. I remember it was a Wednesday

وحشتناکی کردم. یادم می آید چهارشنبه

it was a Wednesday evening and we were

بود، عصر چهارشنبه بود و ما

watching film and I just started to feel

داشتیم فیلم می دیدیم و من تازه حالم

ill - I just started to feel sick - so it

بد شد - تازه حالم بد شد -

was about 7 30 and i said: I have to go

پس ساعت حدود 7 30 بود و گفتم: باید

to bed, I just feel terrible. I went to

بروم بخوابم، فقط احساس وحشتناکی می کند من به

bed and then, for the next 48 hours, I

رختخواب رفتم و سپس تا 48 ساعت بعد،

stayed in bed or I was sick or I had a

در رختخواب ماندم یا مریض بودم یا

little bit of water and I had other

کمی آب داشتم و

symptoms as well, but I just felt

علائم دیگری نیز داشتم، اما فقط احساس

terrible. I felt awful and I couldn't get

وحشتناکی داشتم. احساس وحشتناکی داشتم و

out of that bed for about 48 hours. So, then

حدود 48 ساعت نتوانستم از آن تخت بلند شوم. پس

I talked to the hostel owner and I said:

با صاحب خوابگاه صحبت کردم و گفتم:

listen, I need help.

گوش کن، به کمک نیاز دارم.

I don't know what's wrong with me, you

من نمی دانم چه بلایی سرم آمده است، می

know, my friends didn't know where I was.

دانید دوستانم نمی دانستند من کجا هستم.

They thought i had left the hospital

آنها فکر می کردند که من بیمارستان را ترک کرده

because I was in my room all this time.

ام، زیرا تمام این مدت در اتاقم بودم.

But I needed help so I went to the

اما به کمک نیاز داشتم و به

hospital.

بیمارستان رفتم.

We found a doctor who could speak really

ما دکتری پیدا کردیم که می توانست

good English because my Spanish at that

واقعاً انگلیسی صحبت کند زیرا اسپانیایی من در آن

time was terrible and she ran some tests -

زمان وحشتناک بود و او آزمایش هایی انجام داد -

she did some tests and she said: okay,

او آزمایش هایی انجام داد و گفت: خوب،

we're not a hundred percent certain but

ما صد در صد مطمئن نیستیم اما

I'm very positive that you have typhoid.

من بسیار مثبت هستم که شما حصبه دارند

It's important to know that before my trip

این مهم است که بدانید قبل از سفر

I had some shots. I had some vaccines but

من چند عکس گرفته بودم. من چند واکسن زدم اما

apparently, as the doctor explained, they

ظاهراً همانطور که دکتر توضیح داد

don't give you a hundred percent

به شما

coverage so, in my case, they didn't

پوشش صددرصدی نمی دهند بنابراین در مورد من

really help because I got typhoid. So, I

واقعاً کمکی نکردند زیرا من تیفوئید گرفتم. بنابراین، برای من

was prescribed some antibiotics and it

مقداری آنتی بیوتیک تجویز شد و

took me about two weeks before I had the

حدود دو هفته طول کشید تا

energy to do anything really. I just

انرژی لازم برای انجام هر کاری را پیدا کنم. من همین الان

stayed in the hostel, I Skyped my then

در هاستل ماندم، به

girlfriend who is now my wife and in a

دوست دختر آن زمانم که اکنون همسرم است اسکایپ زدم و به

strange way me getting typhoid is one of

طرز عجیبی ابتلا به تیفوس یکی

the big reasons why we are still

از دلایل بزرگی است که ما هنوز

together because it meant that I wasn't

با هم هستیم زیرا به این معنی است که

traveling on my own doing other things.

من به تنهایی سفر نمی کنم و کارهای دیگری انجام می دهم. چیزها چند هفته قبل

We had just met in the language school

در مدرسه زبان در آن خوابگاه همدیگر را ملاقات کرده بودیم

in that hostel a few weeks earlier and

و

because I was so sick she was concerned

چون من خیلی مریض بودم او نگران بود

which meant that we talked on skype

که به این معنی بود که ما در اسکایپ صحبت می کردیم و به

which meant that we kept our

این معنی بود که ما رابطه خود را ادامه می

relationship going.

دهیم.

But anyway, I lost so much weight during

اما به هر حال در این مدت وزن زیادی کم

this time

کردم

and a friend came to visit me in Peru, so,

و یکی از دوستانم به پرو آمد و به همین دلیل

about two three weeks after getting

حدود دو سه هفته بعد از ابتلا به

typhoid and after recovering, I went to

حصبه و بهبودی به

Peru. But I had lost so much weight and I was so

پرو رفتم. اما من خیلی وزن کم کرده بودم و خیلی

hungry. I remember ordering just plain

گرسنه بودم. یادم می‌آید که فقط ماکارونی ساده سفارش دادم

pasta - huge bowls of pasta - and eating the

- کاسه‌های بزرگ پاستا - و

entire bowl and then getting something else and

کل کاسه را خوردم و بعد چیز دیگری و

then something else, so, I ate so much

بعد چیز دیگری گرفتم، بنابراین،

during the two or three weeks in Peru

در طول دو یا سه هفته در پرو خیلی خوردم

and then after that time, I actually went

و بعد از آن زمان، در واقع رفتم.

back to visit Kate in and Athens, Georgia

بازگشت به دیدن کیت در و آتن، جورجیا،

where she was at the time, and she didn't

جایی که او در آن زمان بود، و

recognize me when I came off the

وقتی از هواپیما بیرون آمدم مرا نشناخت

airplane, she didn't recognize who I was

، او متوجه نشد که من کی

because I had lost so much weight. But 10

هستم زیرا وزن زیادی از دست داده بودم. اما 10

days in America - eating burgers, drinking

روز در آمریکا - خوردن همبرگر، نوشیدن

some beer, really helped me.

مقداری آبجو، واقعا به من کمک کرد.

Luckily, I didn't really get sick in a

خوشبختانه،

big way again for the rest of my travels

در بقیه سفرهایم

in South America but getting Typhoid was

در آمریکای جنوبی واقعاً دوباره بیمار نشدم، اما ابتلا به تیفوس

was bad. I'm just really grateful that I

بد بود. من واقعاً سپاسگزارم که توانستم

managed to find the hospital and a doctor

بیمارستان و دکتری را پیدا کنم

who could help me overcome this sickness

که بتواند به من کمک کند تا بر این بیماری غلبه کنم

and that it didn't affect me too badly.

و تأثیر بدی بر من نگذاشت.

I have used a lot of words and phrases

من از کلمات و عبارات زیادی در

related sickness in this video and have

رابطه با بیماری در این ویدئو استفاده کرده ام و

listed those in the description below.

آن ها را در توضیحات زیر لیست کرده ام.

I'll also list some of the grammar that I

همچنین برخی از گرامرهایی را

used in this video too because I talked

که در این ویدیو استفاده کرده‌ام فهرست می‌کنم، زیرا

about the past a lot so there'll be some

در مورد گذشته زیاد صحبت کردم، بنابراین برخی

past tenses and some present tenses in

از زمان‌های گذشته و برخی زمان‌های حال در

there. If you have enjoyed this video,

آنجا وجود خواهند داشت. اگر از این ویدیو لذت بردید،

then please give it a thumbs up and

لطفا آن را به

share it with your friends. Share this on

اشتراک بگذارید و با دوستان خود به اشتراک بگذارید. این را در

Facebook on Twitter on any network that

فیس بوک در توییتر در هر شبکه ای

you use.

که استفاده می کنید به اشتراک بگذارید.

Thank you for being here, if you're new,

از حضور شما متشکرم، اگر تازه کار هستید،

subscribe. See you in the next lesson. Bye

مشترک شوید. در درس بعدی شما را می بینیم.

for now!

فعلا خداحافظ!