48 Essential English Jobs Phrases (with Subtitles)

- And this reminds me of a joke where a guy

- و این من را به یاد جوکی می اندازد که در آن یک

goes to an interview, and the interviewer asks,

پسر به مصاحبه می رود و مصاحبه کننده می پرسد:

"What's your greatest weakness?"

"بزرگترین نقطه ضعف شما چیست؟"

And he says, "I'm too honest."

و او می گوید: "من بیش از حد صادق هستم."

The interviewer looks confused and says,

مصاحبه کننده گیج به نظر می رسد و می گوید:

"Well that's not a weakness."

"خب این نقطه ضعف نیست."

And then the guy says...

و سپس آن مرد می گوید...

(energetic music)

(موسیقی پرانرژی)

Hi, this is Jack from To Fluency and welcome to this lesson

سلام، این جک از To Fluency است و به این درس خوش آمدید

where you're going to learn

که در آن می خواهید

many, many English phrases

عبارات بسیار زیادی انگلیسی

related to jobs and work.

مربوط به شغل و کار را یاد بگیرید.

We're going to get specific on things

ما در مورد مواردی

like gossip in the office, taking time off,

مانند شایعات در دفتر، مرخصی گرفتن

to be fired or to be laid off, what questions people ask

، اخراج شدن یا اخراج شدن، سوالاتی که مردم

at interviews, and how to talk about your job, in general.

در مصاحبه می پرسند و به طور کلی نحوه صحبت کردن در مورد شغل خود را مشخص خواهیم کرد.

To help you with this,

برای کمک به شما در این مورد،

I have left the phrases in the description,

من عباراتی را در توضیحات گذاشته ام،

which I think you're going to find really useful,

که فکر می کنم برای شما واقعا مفید خواهد بود،

and like always, I have added subtitles

و مانند همیشه، زیرنویس ها را اضافه کردم

so you can turn those on if you prefer.

تا در صورت تمایل بتوانید آن ها را فعال کنید.

And I've also left some similar lessons

و همچنین برخی از درس های مشابه را نیز

in the description, too.

در توضیحات گذاشته ام.

So without further ado, let's get started.

بنابراین بدون هیچ مقدمه ای، بیایید شروع کنیم.

Let's start with the most common question here,

بیایید با رایج ترین سؤال در اینجا شروع کنیم،

and it's this.

و آن این است.

"What do you do"? "What do you do"?

"چه کار میکنی"؟ "چه کار میکنی"؟

Now this is focused on work. "What do you do"?

حالا این روی کار متمرکز شده است . "چه کار میکنی"؟

You might hear people say things like, "I'm a teacher,"

ممکن است بشنوید که مردم جملاتی مانند "من معلم هستم"

or "I'm an attorney," or "I'm a student,"

یا "من وکیل هستم" یا "من دانشجو هستم"

or "I currently go to university."

یا "در حال حاضر به دانشگاه می روم" می گویند.

You can also ask the question,

همچنین می توانید این سوال را بپرسید:

"Do you know what Robert does?"

"آیا می دانید رابرت چه کار می کند؟"

"I have no idea what he does. Do you know what he does"?

"من نمی دانم او چه کار می کند. آیا می دانید او چه می کند"؟

"Yeah, I think he works in marketing."

"بله، من فکر می کنم او در بازاریابی کار می کند."

"I think he works in marketing."

"من فکر می کنم او در بازاریابی کار می کند."

Or if you're talking about two people,

یا اگر در مورد دو نفر صحبت می کنید،

"They both work in healthcare."

"هر دو در مراقبت های بهداشتی کار می کنند."

"They both work in healthcare."

هر دو در بخش بهداشت و درمان کار می کنند.

To say, "I'm a housewife," it's a little bit outdated now,

گفتن "من یک زن خانه دار"، اکنون کمی قدیمی است،

but you'll hear people say, "I'm a stay-at-home mum,"

اما می شنوید که مردم می گویند: "من یک مادر خانه نشین هستم"

or "I'm a stay-at-home dad."

یا "من خانه نشین هستم" بابا."

So to be a stay-at-home dad, for example,

بنابراین، برای مثال،

is where the dad stays at home and looks after the children,

پدر خانه‌نشین بودن، جایی است که پدر در خانه می‌ماند و از بچه‌ها مراقبت می‌کند،

and usually this happens while his wife goes out to work.

و معمولاً زمانی که همسرش برای کار بیرون می‌رود، این اتفاق می‌افتد.

So you can be a stay-at-home mum or a stay at home dad.

بنابراین شما می توانید یک مادر خانه نشین یا یک پدر در خانه باشید.

Now, if you don't have a job,

حالا اگر شغل

you can say, "I'm currently unemployed."

ندارید می توانید بگویید من فعلا بیکارم.

"I'm currently unemployed,"

"من در حال حاضر بیکار هستم"

or "I'm between jobs at the moment."

یا "در حال حاضر بین شغل هستم."

"I'm between jobs at the moment."

"در حال حاضر بین شغل هستم."

Now when people ask me, "What do you do?"

حالا وقتی مردم از من می پرسند "چه کار می کنی؟"

so it's a little bit confusing.

بنابراین کمی گیج کننده است.

But at the moment I say, "I create educational content.

اما در حال حاضر می گویم: «من محتوای آموزشی ایجاد می کنم.

"I have my own business and I create educational content."

«من کسب و کار خودم را دارم و محتوای آموزشی ایجاد می کنم.»

So in my case, I have my own business.

بنابراین در مورد خودم، من کسب و کار خودم را دارم.

If I just say that, then people will ask more questions.

اگر فقط این را بگویم، مردم سؤالات بیشتری خواهند پرسید.

And then, usually, people do ask a lot of questions

و معمولاً، مردم سؤالات زیادی می پرسند

because what I do is quite unique.

زیرا کاری که من انجام می دهم کاملاً منحصر به فرد است.

Now, sometimes a company is going to reduce their workforce,

اکنون، گاهی اوقات یک شرکت قصد دارد نیروی کار خود را کاهش دهد

and there are two main ways to do this.

و دو راه اصلی برای انجام این کار وجود دارد.

You can lay people off or you can fire people.

می توانید افراد را اخراج کنید یا می توانید افراد را اخراج می کنند.

So there's a difference

between I was laid off and I was fired.

بنابراین

بین من اخراج شدم و من اخراج شدم تفاوت وجود دارد

To be laid off is when the company

. اخراج شدن زمانی است که شرکت

needs to reduce their workforce, so they lay people off.

باید نیروی کار خود را کاهش دهد، بنابراین آنها افراد را اخراج می کنند.

And in the UK, you can also say "to be made redundant".

و در بریتانیا نیز می توانید بگویید "to be made"

For example, "I was made redundant last month."

به عنوان مثال، «من ماه گذشته اخراج شدم.»

"Unfortunately, I was made redundant last month."

«متاسفانه ماه گذشته اخراج شدم.»

But if someone is sacked or fired,

اما اگر فردی اخراج یا اخراج شود

then this means that they have done something wrong,

، این بدان معناست که او کار اشتباهی انجام داده است

or their performance at work

یا عملکرد او در محل کار ضعیف است.

isn't good enough to continue working there.

به اندازه کافی خوب است که بتوانم در آنجا به کار ادامه دهم.

Now here's a true story.

حالا این یک داستان واقعی است.

I was sacked from my paper round when I was 13,

من وقتی 13 ساله بودم

and the reason was because I was sick the week before,

از دور کاغذی ام اخراج شدم. eason به این دلیل بود که هفته قبل بیمار بودم،

so I couldn't do my paper round.

بنابراین نمی‌توانستم مقاله‌ام را دور بزنم.

And then, the post office, where it was,

و بعد، اداره پست، جایی که آنجا بود،

they hired someone else to do the paper round for me,

شخص دیگری را استخدام کردند تا دور کاغذ را برای من انجام دهد

and they preferred that person.

و آن شخص را ترجیح دادند.

So I was sacked from my paper round when I was 13.

بنابراین در 13 سالگی از دور کاغذ خود اخراج شدم.

Let's talk about the timing of jobs and when people work.

بیایید در مورد زمان بندی مشاغل و زمانی که مردم کار می کنند صحبت کنیم.

So the phrase here is to start at and to finish at.

بنابراین عبارت اینجا شروع کردن و پایان دادن به در است.

For example, he starts work at five o'clock

مثلا دوشنبه ها ساعت پنج صبح کارش را شروع می کند

in the morning on Mondays.

.

He has to go, apparently because he starts work

او باید برود، ظاهراً چون

at five o'clock in the morning on Mondays.

دوشنبه ها ساعت پنج صبح کارش را شروع می کند.

Now you can ask the question,

حالا می توانید این سوال را بپرسید که

"When do you finish work today?"

"امروز کی کار را تمام می کنید؟"

"When do you finish work today?"

"امروز کی کار رو تموم میکنی؟"

Or you might hear people say,

یا ممکن است بشنوید که مردم می گویند:

"What time do you get off today?"

"امروز ساعت چند پیاده می شوید؟"

"What time do you get off today"?

"امروز ساعت چند پیاده می شوید"؟

- Now listen to this mini conversation.

- حالا به این مکالمه کوچک گوش کن.

"I've got a few meetings tomorrow, so I'll be back later."

"فردا چند جلسه دارم، پس بعدا برمی گردم."

"Can you cancel them"? "No."

"آیا می توانید آنها را لغو کنید"؟ "نه."

So to be back late means to return from work late.

پس دیر برگشتن یعنی دیر از سر کار برگشتن.

I'll be back late tomorrow.

فردا دیر برمیگردم

Personally, I prefer to work first thing in the morning.

من شخصا ترجیح می دهم اول صبح کار کنم.

So I like to wake up, have a little cup of coffee,

بنابراین من دوست دارم از خواب بیدار شوم، یک فنجان قهوه بنوشم

have some water, and then open my laptop and start working.

، کمی آب بخورم و سپس لپ تاپ را باز کنم و شروع به کار کنم.

What about you? What time would you ideally start work?

تو چطور؟ به طور ایده آل چه ساعتی کار را شروع می کنید؟

I love my job because now we're gonna talk

من کارم را دوست دارم زیرا اکنون در

about people's opinions about their job.

مورد نظرات مردم در مورد شغلشان صحبت خواهیم کرد.

So I love my job means I love my job.

بنابراین من شغلم را دوست دارم یعنی کارم را دوست دارم.

You might hear people say,

ممکن است بشنوید که مردم می گویند:

"Oh, I hate my job at the moment."

"اوه، من در حال حاضر از شغلم متنفرم."

"I hate my job at the moment."

من در حال حاضر از شغلم متنفرم.

Or "My job's all right." "My job's all right."

یا "کارم خوبه." "کار من خوب است."

And we can use conditionals here too because you can say,

و ما می‌توانیم در اینجا از شرط‌ها نیز استفاده کنیم، زیرا می‌توانید بگویید،

"I would love my job if I had a better boss,"

"اگر رئیس بهتری

or "If I had a better boss, I would love my job."

داشتم، شغلم را دوست داشتم" یا "اگر رئیس بهتری داشتم، شغلم را دوست داشتم."

Holidays and vacations also play a big role here.

تعطیلات و تعطیلات نیز در اینجا نقش زیادی دارند.

So you might hear people say,

بنابراین ممکن است بشنوید که مردم می گویند:

"I'd love my job if I had a bit more time off."

"اگر کمی بیشتر مرخصی داشته باشم، شغلم را دوست دارم ."

"I'd live my job if I had a bit more time off."

"اگر کمی بیشتر مرخصی داشته باشم، شغلم را زندگی می کنم ."

Now speaking of time off, let's talk about this now

اکنون که در مورد زمان استراحت صحبت می کنیم، بیایید اکنون در مورد آن صحبت کنیم،

because it varies by country, and time off

زیرا این زمان در کشور متفاوت است، و زمان مرخصی

means holidays or vacations where you don't go to work.

به معنای تعطیلات یا تعطیلاتی است که در آن شما سر کار نمی روید.

Now in the UK, employees are entitled

در حال حاضر در انگلستان، کارمندان

to 28 paid vacation days, in addition

علاوه بر هشت تعطیلات بانکی، 28 روز مرخصی با حقوق دارند

to the eight bank holidays, and a bank holiday

، و تعطیلات بانکی

is when the nation celebrates a special day,

زمانی است که کشور یک روز خاص را جشن می گیرد

for example, Christmas and my favorite day, Boxing Day.

، مثلاً کریسمس و روز مورد علاقه من، روز باکسینگ.

Now, do you know which country

حالا آیا می دانید

has the most paid vacation days?

کدام کشور پردرآمدترین روزهای تعطیلات را دارد؟

I'll give you the answer in three, two, one. Kuwait.

من جواب شما را در سه، دو، یک می دهم. کویت

Kuwait has 35 paid vacation days

کویت 35 روز مرخصی با حقوق

and 13 bank holidays.

و 13 روز تعطیلات بانکی دارد.

In the U.S., there's no mandatory paid vacation leave,

در ایالات متحده، مرخصی با حقوق اجباری وجود ندارد،

but most companies offer 10 days paid vacation,

اما اکثر شرکت ها 10 روز مرخصی با حقوق را ارائه می دهند،

if you are full time.

اگر شما تمام وقت باشید.

If you're part time, it can be difficult

اگر نیمه وقت هستید،

to get those paid vacations.

گرفتن آن تعطیلات با حقوق می تواند دشوار باشد.

A question you can ask here, especially to your husband

سوالی که می توانید در اینجا بپرسید، به خصوص از همسر

or wife, girlfriend/boyfriend, is

یا همسر، دوست دختر/دوست پسرتان، این است که

"Can you request Monday off?

"آیا می توانید درخواست تعطیلی دوشنبه بدهید؟

"We need to do a few things on Monday."

"ما باید چند کار را در روز دوشنبه انجام دهیم."

"Can you request Monday off"?

which means can you ask to not work on Monday?

When I worked in the UK, I used to make sure

وقتی در بریتانیا کار می‌کردم، مطمئن

that I got my paid holidays in early, which means

می‌شدم که تعطیلات حقوقی‌ام را زود دریافت می‌کنم ، به

that I requested to have certain days off work

این معنی که درخواست کردم روزهای خاصی را مرخصی

because I had things like the Leeds Festival,

داشته باشم، زیرا مواردی مانند جشنواره لیدز،

holidays with my friends,

تعطیلات با

and I also went to the World Cup in 2006.

من و دوستانم در سال 2006 به جام جهانی رفتیم.

Let's now talk about looking for new jobs

حالا بیایید در مورد جستجوی شغل جدید

and also interviews and CVs.

و همچنین مصاحبه و رزومه صحبت کنیم.

If someone is trying to find a new job,

you'll hear them say, "I'm looking for work at the moment,"

برای کار در حال حاضر،

or "I'm looking for a new job right now."

یا "من در حال حاضر به دنبال یک شغل جدید هستم."

And when you find a job that you like, when you find a job

و وقتی شغلی را پیدا می کنید که دوست دارید، وقتی شغلی پیدا

that you think, "Okay, this might be good for me,"

می کنید فکر می کنید، "خوب، این ممکن است برای من خوب باشد،

then the next thing to do is to apply for the job.

سپس کار بعدی این است که برای این شغل درخواست دهید.

"I've applied for so many jobs,

"but no one has hired me yet."

"I have applied for so many jobs,

"من برای مشاغل زیادی درخواست داده ام،

"but no one has hired me yet."

"اما هنوز کسی مرا استخدام نکرده است."

And "Should I apply for this job?

و "آیا باید برای این شغل درخواست بدهم؟"

"Do you think I'll get it"?

"فکر می کنی من آن را بگیرم"؟

"Should I apply for this job?

"آیا باید برای این شغل درخواست بدهم؟

"Do you think I'll get it"?

"آیا فکر می کنی من آن را دریافت خواهم کرد"؟

And to get a job, in this case, means that they hire you.

و برای یافتن شغل، در این مورد، به این معنی است که آنها شما را استخدام می کنند.

Now when applying for a job in the U.S.,

اکنون هنگام درخواست شغل در ایالات متحده،

you're sending your resume, which is your summary

شما در حال ارسال خود هستید رزومه، که خلاصه

of your work experience and your education.

ای از تجربه کاری و تحصیلات شماست.

But in the UK, you send in your CV.

اما در انگلستان، شما رزومه خود را ارسال می کنید.

- Curriculum vitae.

- رزومه.

- And if the company likes you and they think,

"Oh, maybe this person is going to be a good fit

مناسب

"for the job," to be a good fit, which means

"برای کار"، مناسب بودن، به این معنی که

this person's going to suit this job and do a good job,

این فرد با این کار مطابقت دارد و کار خوبی انجام می دهد،

then the next stage is where people get nervous.

سپس مرحله بعدی جایی است که مردم عصبی می شوند.

And it's the interview. Here are some examples.

و این مصاحبه است. در اینجا چند نمونه آورده شده است.

"I've got an interview for that job on Monday."

"من دوشنبه برای آن کار مصاحبه دارم."

"I've got an interview for that job on Monday."

"من دوشنبه برای آن کار مصاحبه دارم."

And "I'm a little bit nervous about this interview.

و "من کمی در مورد این مصاحبه عصبی هستم.

"Can you help me prepare"?

"می توانید به من کمک کنید آماده شوم"؟

"I'm a little bit nervous about this interview.

"من کمی در مورد این مصاحبه عصبی هستم.

"Can you help me prepare"?

"آیا می توانید به من کمک کنید آماده شوم"؟

Now there's some common questions when you go

حالا وقتی به مصاحبه می روید چند سوال متداول وجود دارد

to an interview, and one of them is just,

، و یکی از آنها فقط،

well, it's more of a statement, is

خوب، بیشتر یک بیانیه است،

"Tell me about yourself."

"در مورد خودت به من بگو."

"Tell me about yourself."

"در مورد خودتان به من بگویید."

And then, we have, "What is your greatest strength

و سپس، ما داریم، " بزرگترین نقطه قوت شما چیست

"and what is your greatest weakness"?

"و بزرگترین نقطه ضعف شما چیست؟"

Now here, a lot of people say things like,

اکنون در اینجا، بسیاری از مردم جملاتی مانند

"My greatest weakness is that I work too hard,"

"بزرگترین ضعف من این است که خیلی سخت کار می کنم"

or "I am too loyal."

یا "من بیش از حد وفادار هستم"

And this reminds me of a joke where a guy

و این مرا به یاد جوکی می اندازد که در آن

goes to an interview, and the interviewer asks,

مردی به مصاحبه می رود و مصاحبه کننده می پرسد:

"What's your greatest weakness?"

"بزرگترین نقطه ضعف شما چیست؟"

And he says, "I'm too honest."

و او می گوید: "من خیلی صادق هستم."

And interviewer looks confused and says,

و مصاحبه کننده گیج به نظر می رسد و می گوید:

"Well that's not a weakness."

"خوب این یک نقطه ضعف نیست.»

And then the guy says, "I don't care what you think."

و سپس آن مرد می‌گوید: «به نظر شما اهمیتی نمی‌دهم.»

More questions the person might ask you is

سؤال‌های بیشتری که ممکن است از شما بپرسد این است که

"What do you know about this company?"

«در مورد این شرکت چه می‌دانید؟»

because they want to see if you've done any research

زیرا می‌خواهند ببینند که آیا شما این کار را کرده‌اید یا خیر. هر تحقیقی انجام داده اید

and if you're really interested in that company.

و آیا واقعاً به آن شرکت علاقه مند هستید؟

"Well what do you know about the company"?

"خب در مورد شرکت چه می دانید"؟

And "Do you have any questions about the job"?

و "آیا در مورد شغل سوالی دارید"؟

"Do you have any questions about the job"?

"آیا در مورد شغل سوالی دارید"؟

Before talking about gossip, which I love, and idioms,

قبل از صحبت کردن در مورد شایعات، که من دوست دارم، و اصطلاحات،

let's talk about the present perfect

بیایید در مورد حال کامل

and the present perfect continuous.

و حال کامل استمراری صحبت کنیم.

Because you can say both, "I've worked here since 2011,"

زیرا می توانید هر دو بگویید: "من از سال 2011 اینجا کار می کنم"

and "I've been working here since 2011,"

و "I've been wor" پادشاه اینجا از سال 2011"

and they both mean the same thing.

و هر دو به یک معنی هستند.

They both have the same meaning.

هر دو معنی یکسانی دارند.

Another example of the present perfect continuous

مثال دیگری از حال کامل استمراری

you might hear at the office, is

که ممکن است در دفتر بشنوید، این است:

"I've been trying to reach Paul for a few days,

«چند روزی است که سعی می‌کنم به پل برسم،

"but I can't get through to him."

«اما نمی‌توانم به او برسم.»

"I've been trying to reach Paul for a few days,

«سعی کردم به پل برسم. برای چند روز،

"but I can't get through to him."

"اما من نمی توانم به او برسم."

And something that people said

و چیزی که مردم

in the office where I used to work.

در دفتری که من قبلاً در آن کار می کردم می گفتند.

"You haven't brewed up for ages."

"شما مدتها است که دم نکرده اید."

"You haven't brewed up for ages,"

"شما مدتهاست که دم نکرده اید"،

which means you haven't made tea

یعنی مدت زیادی است که برای همه چای درست نکرده اید

for everybody for a long time.

.

(screen whooshes)

(صفحه نمایش صدا می کند)

Ooh, let's talk about gossip now.

اوه، بیایید اکنون در مورد شایعات صحبت کنیم.

Here are some phrases you might hear at the office.

در اینجا عباراتی است که ممکن است در دفتر بشنوید.

"Did you, uh, did you hear about Shannon in HR?

"آیا، اوه، آیا درباره شانون در HR شنیدید؟

"She's, you know."

" "او، می دانید."

"Hey, got some gossip.

"Dave's gonna get fired." "I'm Dave."

"دیو اخراج خواهد شد." "من دیو هستم."

Let's talk through some idioms now.

حالا بیایید از طریق چند اصطلاح صحبت کنیم.

To be swamped. To be swamped.

باتلاق شدن. باتلاق شدن.

To be swamped means that you're super busy

باتلاق شدن به این معنی است که شما فوق العاده شلوغ

and you have a lot of work to do.

هستید و کارهای زیادی برای انجام دادن دارید.

So you might hear people say, "I'm swamped at the moment.

بنابراین ممکن است بشنوید که مردم می گویند، "من در حال حاضر غرق شده ام.

"I can't do a new proposal."

"من نمی توانم یک پیشنهاد جدید انجام دهم."

"I'm swamped at the moment."

"من در حال حاضر غرق شده ام."

Game changer.

تغییر دهنده بازی.

This is a game changer,

این یک تغییر دهنده بازی است،

which means this is something significant

به این معنی که این چیزی قابل توجه

that's gonna make a big difference to sales

که می تواند تفاوت زیادی در فروش

or whatever it is you're introducing.

یا هر چیز دیگری که شما معرفی

So you might say, "This new app that we're gonna build

می کنید

"will be a game changer."

ایجاد کند.

And to think outside the box. To think outside the box.

و خارج از چارچوب فکر کنید. خارج از چارچوب فکر کردن

This means to explore ideas that are creative and unusual.

این به معنای کشف ایده هایی است که خلاقانه و غیرعادی هستند.

A manager might say, "Come on, everybody.

یک مدیر ممکن است بگوید، "بیایید، همه.

"We need to start thinking outside the box."

"ما باید شروع کنیم به

"We need to start thinking outside the box."

خارج از جعبه فکر کنیم."

Okay, so those are the phrases

that I think are really useful

when it comes to jobs and work, and like I said before,

شغل و کار، و همانطور که قبلاً گفتم،

in the description I'll have a link to similar lessons,

در توضیحات، پیوندی به دروس مشابه خواهم داشت،

including a conversation my wife and I had about jobs.

از جمله گفتگوی من و همسرم در مورد شغل.

So you can hear a more natural conversation

where we talk about jobs in the past, dream jobs,

، مشاغل رویایی

and what we would like to do in the future.

و کارهایی که دوست داریم در آینده انجام دهیم.

And if you have enjoyed this,

و اگر از این کار لذت بردید،

then please like and share it.

لطفاً آن را لایک کنید و به اشتراک بگذارید.

Just copy the link or click the share button

کافیست لینک را کپی کنید یا روی دکمه اشتراک گذاری کلیک کنید

and send it to a friend on WhatsApp, on Messenger

و آن را برای یکی از دوستان خود در واتس اپ، مسنجر یا مسنجر ارسال کنید.

or whichever platform you use.

از هر پلتفرمی که استفاده می کنید.

And while you're here, then click on a video on your screen

و وقتی اینجا هستید، سپس روی یک ویدیو روی صفحه خود کلیک کنید

so you can watch more lessons with me.

تا بتوانید درس های بیشتری را با من تماشا کنید.

Okay, I will speak to you soon. Bye-bye.

بسیار خوب، به زودی با شما صحبت خواهم کرد. خداحافظ.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

♪ Oh oh oh ♪

♪ اوه اوه اوه ♪