LEARN ENGLISH PODCAST: 50+ PHRASAL VERBS YOU NEED TO KNOW (WITH SUBTITLES)

- [Jack] This is Jack from ToFluency.com

- [جک] این جک از سایت ToFluency.com است

and welcome to this audio lesson

و به این درس صوتی خوش آمدید

where I'm going to teach you around 50 phrasal verbs,

که در آن حدود 50 فعل عبارتی را به شما آموزش خواهم داد،

and I'm gonna do it in a way that is a little bit different

و من این کار را به روشی انجام خواهم داد که کمی متفاوت

than probably what you're used to

از آنچه احتمالاً شما هستید انجام دهم. عادت

because we are going to listen to a story

کرده‌ایم چون قرار است داستانی

about a guy called Dave who lives a very interesting life,

درباره مردی به نام دیو گوش کنیم که زندگی بسیار جالبی دارد،

or at least I think it's interesting.

یا حداقل به نظر من جالب است.

And in that audio, which is only five minutes,

و در آن صوتی که فقط پنج دقیقه است،

there are 52 phrasal verbs.

52 فعل عبارتی وجود دارد.

So what I want you to do in this lesson is this,

بنابراین کاری که من از شما می‌خواهم در این درس انجام دهید این است

listen to that story and try and listen

که به آن داستان گوش دهید و سعی کنید

for the phrasal verbs and to notice them

به افعال عبارتی گوش دهید و وقتی آنها را می‌گویم متوجه آنها شوید

when I'm saying them.

.

And then continue with this audio lesson

و سپس با این درس صوتی ادامه دهید

because I'm going to highlight and go through,

زیرا من قصد دارم افعال عبارتی مختلفی را که ما استفاده می کنیم برجسته کنم و مرور کنم،

which is a phrasal verb to go through,

که یک فعل

the various phrasal verbs that we use,

عبارتی است که استفاده می کنیم،

explain what they mean, and where relevant,

معنی آنها را توضیح می دهم، و در جایی که مرتبط است،

give you more examples.

مثال های بیشتری را برای شما ارائه می کنم.

And then after you've done that,

و بعد از اینکه این کار را انجام دادید، از

I want you to then go back to the part of the audio

شما می‌خواهم که به قسمتی از صوت

which is going to just give you the story,

که فقط داستان را به شما می‌دهد

so listen to the story again, because you'll be amazed

بازگردید، پس دوباره به داستان گوش دهید، زیرا از اینکه چقدر بهتر هستید شگفت‌زده خواهید شد.

at how much better you understand it

after going through the lesson.

بعد از گذراندن درس آن را درک کنید.

And then if you want to, as well,

و سپس اگر می خواهید،

search for this on YouTube,

این را در یوتیوب جستجو کنید،

52 Phrasal Verbs To Fluency.

52 فعل عبارتی به روان.

Search for it in Google as well

در گوگل هم سرچ کنید

because I have a written lesson

چون من یک درس مکتوب دارم

so that you can watch the video

تا بتوانید ویدیو را

and also see the examples written down,

ببینید و همچنین نمونه های نوشته شده،

written down, to write down something,

نوشته شده را ببینید تا چیزی بنویسید،

which is a phrase of where we're going to learn.

که عبارتی است از جایی که قرار است یاد بگیریم.

There's some good ones here, some very common ones,

برخی از موارد خوب در اینجا وجود دارد، برخی از موارد بسیار رایج،

some ones that you will only use in specific circumstances,

برخی از مواردی که شما فقط در شرایط خاص از آنها استفاده خواهید کرد،

and then some ones that I just think are fantastic

و سپس برخی از مواردی که فکر می کنم فوق العاده هستند و

that you probably don't know.

احتمالاً نمی دانید.

And a lot of those come near the end.

و بسیاری از آنها به پایان نزدیک می شوند.

Things like to write things down,

چیزهایی مانند نوشتن چیزها،

stay out longer, to run into, cut back on, et cetera.

بیشتر بیرون ماندن، برخورد کردن، کاهش دادن و غیره.

So yeah, I hope you enjoy this lesson.

پس بله، امیدوارم از این درس لذت ببرید.

Here is the audio story.

در اینجا داستان صوتی است.

Today is Tuesday, or Tuesday in American English,

امروز سه‌شنبه یا به انگلیسی آمریکایی سه‌شنبه است

and Dave's alarm goes off at 4:30 a.m.

و زنگ دیو ساعت 4:30 صبح

As soon as he gets up he turns on the coffee machine,

به صدا در می‌آید، به محض این‌که از خواب بلند می‌شود ، قهوه‌ساز را روشن می‌کند،

but today he has run out of cream.

اما امروز خامه‌اش تمام شده است.

He usually likes cream in his coffee

او معمولاً خامه را در قهوه اش دوست دارد،

so he's not had the best start to the day.

بنابراین بهترین شروع روز را نداشته است.

But he drinks his coffee anyway

اما او به هر حال قهوه اش را می نوشد

and now it is time to work out.

و حالا وقت تمرین است.

Now most people, if they work out in the morning

حالا اکثر مردم، اگر صبح ها ورزش

they'll just do a few exercises, but Dave is different.

کنند، فقط چند تمرین انجام می دهند، اما دیو متفاوت است.

He sets off on his 20-mile run,

او برای دویدن 20 مایلی خود به راه می

breathing in the air as he runs along the oceanfront.

افتد و در حالی که در کنار اقیانوس می دود، در هوا نفس می کشد.

Again, his goal is to run 20 miles.

باز هم هدف او دویدن 20 مایل است.

After 15, he's running out of energy and motivation,

بعد از 15 سالگی، انرژی و انگیزه او تمام می شود،

but this is Dave so he doesn't give up.

اما این دیو است بنابراین او تسلیم نمی شود.

After his run, he bangs out 100 pushups without stopping.

او پس از دویدن، 100 بار بدون توقف انجام می دهد.

He takes a quick breath and then carries on

او یک نفس سریع می کشد و سپس

doing another hundred, and then another.

صدها نفر دیگر را انجام می دهد و سپس یک نفس دیگر.

He gets home, turns on the shower,

به خانه می رسد، دوش را روشن می کند، می

jumps in, dries himself off, and then has another coffee.

پرد داخل، خودش را خشک می کند و بعد یک قهوه دیگر می خورد.

It's now 10:00 a.m. and it's time to focus on work.

اکنون ساعت 10:00 صبح است و زمان تمرکز روی کار است.

He opens up his computer, logs into his emails,

او کامپیوتر خود را باز می کند، وارد ایمیل هایش می شود

and responds to his clients' questions.

و به سوالات مشتریانش پاسخ می دهد.

In his inbox there are six speaking opportunities.

در صندوق ورودی او شش فرصت صحبت وجود دارد.

He turns down five as they just don't pay enough.

او پنج نفر را رد می کند زیرا آنها به اندازه کافی پول نمی دهند.

He agrees to do one as it pays him exactly what he is after,

او قبول می کند که یکی را انجام دهد زیرا دقیقاً همان چیزی را که دنبال می کند به او می دهد،

but he has to iron out a few details.

اما باید چند جزئیات را مشخص کند.

He remembers that he has a speaking engagement next week,

او به خاطر می‌آورد که هفته آینده یک جلسه سخنرانی دارد،

so he looks up flights to New York,

بنابراین پروازهای نیویورک را جستجو می‌کند،

where the speaking engagement is,

جایی که نامزدی سخنرانی است،

and he soon realizes he doesn't have time

و به زودی متوجه می‌شود که

to shop around for the best deal.

برای خرید بهترین معامله وقت ندارد.

So instead he fills out the form and books the flight

بنابراین در عوض فرم را پر می کند

business class.

و کلاس تجاری پرواز را رزرو می کند.

It's now time to get on with writing his presentation.

اکنون زمان آن است که به نوشتن ارائه او ادامه دهید.

He doesn't want to put this off until tomorrow

او نمی خواهد این را به فردا

or until next week.

یا هفته آینده موکول کند.

Now in the past, he would have a cigarette

در گذشته، او در

while writing his presentation.

حین نوشتن سخنرانی خود سیگار می کشید.

But he gave them up a few years ago,

اما او آنها را چند سال پیش رها کرد،

because this is Dave, the new Dave.

زیرا این دیو، دیو جدید است.

It's time to prepare his lunch

وقت آن است که ناهار خود را آماده کند

so he warms up leftover pasta from the night before.

تا پاستاهای باقی مانده از شب قبل را گرم کند.

And once it's ready, he digs in

و پس از آماده شدن، او در آن حفاری می

and finishes it within about three minutes.

کند و ظرف حدود سه دقیقه آن را تمام می کند .

The afternoon is dragging on a bit

بعد از ظهر کمی طول می

so he makes another coffee.

کشد، بنابراین او یک قهوه دیگر درست می کند.

This time he adds in a little honey.

این بار کمی عسل اضافه می کند.

He spends the rest of the afternoon

او بقیه بعد از ظهر را صرف

finishing up his presentation.

اتمام سخنرانی خود می کند.

Once that is done, it's now time to chill out

پس از انجام این کار، اکنون زمان

for the rest of the evening

استراحت برای بقیه عصر فرا رسیده است،

so he decides to text his friend

بنابراین او تصمیم می گیرد به دوستش پیامک ارسال کند

to see if she wants to hang out for the rest of the day.

تا ببیند آیا او می خواهد برای بقیه روز با هم وقت بگذارد یا خیر .

She agrees and he heads out just before five

او موافقت می کند و او درست قبل از پنج

and sets off for his friend's house.

به خانه می رود و به سمت خانه دوستش می رود.

He hasn't seen her for a while

او مدتی است که او را ندیده است،

so he's looking forward to catching up.

بنابراین مشتاقانه منتظر است تا به او برسد.

They grew up together and he's worried

آنها با هم بزرگ شدند و او نگران است

about them growing apart

که آنها از هم جدا شوند،

so he's very excited about seeing her.

بنابراین از دیدن او بسیار هیجان زده است.

When he gets there, he pops in for a few minutes.

وقتی به آنجا می رسد، برای چند دقیقه وارد خانه می شود.

They decide to eat out so they head out

آنها تصمیم می گیرند بیرون غذا بخورند، بنابراین

to this new, exciting restaurant.

به این رستوران جدید و هیجان انگیز می روند.

They order some appetizers.

مقداری پیش غذا سفارش می دهند.

Dave is starving at this point so he wolfs them down.

دیو در این مرحله از گرسنگی می‌میرد، بنابراین او آنها را از بین می‌برد.

Sarah only picks at them.

سارا فقط آنها را انتخاب می کند.

They then go through the menu again

سپس دوباره منو را مرور

and pick out a main meal to share.

می‌کنند و یک وعده غذایی اصلی را برای تقسیم کردن انتخاب می‌کنند.

Sarah then knocks back a couple of very expensive cocktails,

سارا سپس چند کوکتل بسیار گران قیمت را پس می زند،

but Dave just drinks water.

اما دیو فقط آب می نوشد.

He's trying to cut out alcohol during the week,

او سعی می کند الکل را در طول هفته قطع کند،

which is pretty smart.

که بسیار هوشمندانه است.

Before heading back home, they decide to take a walk

قبل از بازگشت به خانه، آنها تصمیم می گیرند

along the ocean and they actually run into

در امتداد اقیانوس قدم بزنند و در واقع با

an old friend from school who is there

یک دوست قدیمی مدرسه برخورد می کنند که

with other friends around a campfire.

با دوستان دیگر آنجا در اطراف آتش است.

They decide to stay out a little bit longer.

آنها تصمیم می گیرند کمی بیشتر بیرون بمانند.

And then Dave drops Sarah off at her home

و سپس دیو سارا را به خانه اش رها می

and drives back home.

کند و به خانه برمی گردد.

When Dave gets home, he has enough time

وقتی دیو به خانه می رسد، زمان کافی

to write down what he has learned during that day

دارد تا آنچه را که در آن روز آموخته است، در دفتر

in his journal.

خاطراتش بنویسد.

He then turns off the lights,

سپس چراغ ها را خاموش می کند،

gets into bed, and passes out immediately.

به رختخواب می رود و بلافاصله از حال می رود.

Today has been a good day.

امروز روز خوبی بود.

Okay? So we had 53 phrasal verbs there.

باشه؟ بنابراین ما 53 فعل عبارتی در آنجا داشتیم.

I'm not going to go through each one in depth,

من قصد ندارم از هر یک به طور عمیق مرور

but I'm just gonna repeat some of them now.

کنم، اما اکنون فقط برخی از آنها را تکرار می کنم.

So the first one, Dave's alarm goes off at 4:30.

بنابراین اولین مورد، زنگ دیو در ساعت 4:30 به صدا در می آید.

So when something goes off it means it makes a sound.

بنابراین وقتی چیزی خاموش می شود به این معنی است که صدا می دهد.

This could be your alarm on your phone.

این می تواند زنگ هشدار گوشی شما باشد.

So my alarm is gonna go off at 5:00 a.m. tomorrow.

پس زنگ ساعت من فردا ساعت 5 صبح به صدا در می آید.

I'm not looking forward to it, for example.

من برای مثال منتظر آن نیستم.

But it could just also be a fire alarm or a car alarm.

اما این فقط می تواند یک زنگ خطر آتش سوزی یا زنگ اتومبیل باشد.

So your car alarm is going off. Could you turn it off?

بنابراین دزدگیر ماشین شما خاموش می شود. آیا می توانید آن را خاموش کنید؟

And turn off is another phrasal verb.

و خاموش کردن یک فعل عبارتی دیگر است.

The next one, as soon as he gets up.

بعدی، به محض اینکه بلند شد.

So to get up means to get out of bed.

پس برخاستن به معنای بلند شدن از رختخواب است.

He turns on the coffee machine.

قهوه ساز را روشن می کند.

To turn on means to start it.

روشن کردن یعنی شروع کردن.

You can turn on a light, turn on the TV,

شما می توانید چراغ را روشن کنید، تلویزیون را

turn on anything, really, anything that has a switch.

روشن کنید، هر چیزی را روشن کنید، در واقع، هر چیزی که سوئیچ دارد.

The next one is a great one, to run out of something.

مورد بعدی عالی است، برای تمام شدن چیزی.

And in the story I said, he runs out of cream.

و در داستانی که گفتم خامه اش تمام می شود.

Now, if I have coffee or tea,

حالا اگر قهوه یا چای

I actually gave up coffee a year ago now,

بخورم، در واقع یک سال پیش قهوه را ترک

but when I have tea, I like to put cream in it or some milk.

کردم، اما وقتی چای می‌خورم، دوست دارم خامه یا کمی شیر در آن بریزم.

So cream is that really thick style milk

بنابراین خامه همان شیر غلیظی

which is great in coffee and tea.

است که در قهوه و چای عالی است.

But if you run out of something,

اما اگر چیزی تمام شد، به

it means you don't have any remaining.

این معنی است که چیزی باقی نمانده است.

So it means that you don't have any left.

پس به این معنی است که دیگر چیزی برای شما باقی نمانده است.

And you can use this a lot in the present continuous.

و در زمان حال استمراری می توانید از این بسیار استفاده کنید .

We're running out of cream. We're running out of time.

خامه مان تمام می شود. زمان ما در حال اتمام است.

We're running out of gas. Let's stop soon.

بنزین داریم تمام می شود زود قطع کنیم

Now, Dave is a big fitness fan.

اکنون، دیو یک طرفدار بزرگ تناسب اندام است.

And I said in the story, it's time to work out.

و من در داستان گفتم، وقت آن است که کار کنیم.

And to work out means to exercise, to exercise.

و تمرین کردن یعنی ورزش کردن، ورزش کردن.

An example is I haven't worked out much this week.

به عنوان مثال این هفته زیاد ورزش نکردم.

I haven't worked out much this week.

این هفته زیاد ورزش نکردم

Now you don't really use this for sports or walking.

حالا شما واقعاً از این برای ورزش یا پیاده روی استفاده نمی کنید.

It's mainly used when you want to do exercise,

این عمدتا زمانی استفاده می‌شود که می‌خواهید ورزش کنید،

like go to the gym or maybe go for a run,

مانند رفتن به باشگاه یا شاید برای دویدن

as well, but mainly going to the gym.

، اما عمدتاً رفتن به باشگاه.

I then said he sets off on his 20-mile run.

سپس گفتم او برای دویدن 20 مایلی خود به راه می افتد.

So to set off means to start a journey.

پس به راه افتادن یعنی شروع یک سفر.

So you can say, "We need to set off early tomorrow.

بنابراین می توانید بگویید، "ما باید فردا زود راه بیفتیم.

"Let's set our alarm really early. Okay?"

" بیایید زنگ ساعت خود را خیلی زود تنظیم کنیم. خوب است؟"

So to set an alarm means to give your alarm the,

پس تنظیم زنگ به این معنی است که زنگ خود را بدهید،

to put it into your phone so it goes off at the right time.

آن را در تلفن خود قرار دهید تا در زمان مناسب خاموش شود.

But to set off means to start a journey.

اما راه افتادن به معنای شروع یک سفر است.

In the story, he ran on the beach,

در داستان، او در ساحل دوید،

or he went for a run on the beach,

یا او برای دویدن در ساحل رفت،

and I gave to phrasal verbs here,

و من اینجا به افعال عبارتی دادم،

to breathe in the ocean air, to breathe in the ocean air.

نفس کشیدن در هوای اقیانوس ، نفس کشیدن در هوای اقیانوس،

Feels good, doesn't it, to breathe in the ocean air?

احساس خوبی دارد، نه، نفس کشیدن در هوای اقیانوس

So this means to inhale, to inhale something,

؟ استنشاق کردن ، استنشاق چیزی

like breathe in smoke, for example.

، مثلاً نفس کشیدن در دود.

And then the other one was he runs along the oceanfront.

و سپس یکی دیگر این بود که او در امتداد ساحل می دوید.

So to run along something means to run next to something.

بنابراین دویدن در امتداد چیزی به معنای دویدن در کنار چیزی است

It could be used for other things like

. می توان از آن برای موارد دیگر

to run along the train tracks,

مانند دویدن استفاده کرد. ریل قطار

to run along the road, to run along the river.

، دویدن در امتداد جاده ، دویدن در امتداد رودخانه

Now, although he was running out of energy,

، حالا با اینکه انرژی او تمام شده بود ،

which we talked about before, to run out of something,

که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، برای اینکه چیزی تمام شود،

he didn't give up in the past.

در گذشته تسلیم نشد

He didn't give up, and to give up

. تسلیم نشدن، و تسلیم شدن

means to quit, to stop doing something.

یعنی ترک کردن، دست کشیدن از انجام کاری.

Now we can use this a lot in sport.

حالا ما می‌توانیم از این خیلی در ورزش استفاده کنیم.

Like don't give up now, keep going.

مثل الان تسلیم نشو، ادامه بده.

Don't give up now, keep going.

حالا تسلیم نشو، ادامه بده

But we can also use it for things like bad habits.

. ما همچنین می توانید از آن برای مواردی مانند عادت های بد استفاده کنید.

Like I need to give up smoking.

مثل اینکه باید سیگار را ترک کنم.

I need to give up fast food.

باید فست فود را کنار بگذارم.

And I gave up coffee, for example.

و مثلا قهوه را کنار گذاشتم.

Next one related to working out

مورد بعدی که مربوط به تمرین است این

is he bangs out a hundred pushups.

است که او صد بار فشار می آورد.

So if you bang something out, it means you do something

بنابراین، اگر چیزی را بیرون بیاورید، به این معنی است که کاری

in a quick manner and you don't procrastinate.

را سریع انجام می‌دهید و به تعویق نمی‌اندازید.

You just get it done. It's mainly used for sports.

شما فقط آن را انجام دهید. این عمدتا برای ورزش استفاده می شود.

You won't really use this much in everyday English,

شما واقعاً از این مقدار در زبان انگلیسی روزمره استفاده نخواهید کرد،

but if you're watching a movie,

اما اگر در حال تماشای یک فیلم هستید،

maybe something to do with sport

شاید چیزی که مربوط به ورزش

or to do with the Army and the Navy,

یا انجام کارهای مربوط به ارتش و نیروی دریایی است

then you might hear this, to bang out a hundred pushups.

، ممکن است این را بشنوید، تا صدها ضربه فشار وارد کنید.

After exercising, Dave needed a shower.

پس از ورزش، دیو نیاز به دوش داشت.

So what he did was he turned the shower on.

بنابراین کاری که او کرد این بود که دوش را روشن کرد.

So again, this means to start something,

پس باز هم، این به معنای شروع کردن چیزی است،

to turn the shower on, and then he jumped in the shower,

دوش را روشن می کند، و سپس او در دوش پرید،

to jump in the shower.

برای پریدن زیر دوش.

And this just means to get in the shower.

و این فقط به معنای دوش گرفتن است.

And I use this nearly every time I'm telling somebody

و من تقریباً هر بار که به کسی

I'm going to have a shower.

می گویم قرار است دوش بگیرم از این استفاده می کنم.

I'm say, "I'm just going to jump in the shower."

من می گویم: "من فقط می خواهم بپرم زیر دوش."

And it does suggest that you're going to

و این نشان می دهد که شما قصد

have a quick shower, to jump in the shower.

دارید یک دوش سریع بگیرید، تا زیر دوش بپرید.

I'm just gonna jump in the shower. I won't be long.

من فقط می پرم زیر دوش من زیاد نخواهم بود

So after getting out of the shower,

بنابراین پس از بیرون آمدن از حمام،

he decided to do a little bit of work

تصمیم گرفت کمی کار کند

and he opens up his computer.

و کامپیوترش را باز می کند.

Now you can imagine this in your head.

اکنون می توانید این را در ذهن خود تصور کنید.

You can picture what is happening here.

شما می توانید آنچه در اینجا اتفاق می افتد را تصور کنید.

Imagine you have a laptop.

تصور کنید یک لپ تاپ دارید.

It is in your bag and simply, you just open it up.

در کیف شماست و به سادگی، آن را باز می کنید.

So you don't say open a computer, you say open it up.

بنابراین شما نمی گویید کامپیوتر را باز کنید، می گویید آن را باز کنید.

And you can also use this for presentations or files,

و همچنین می توانید از این برای ارائه ها یا فایل ها استفاده کنید،

like open up this file, open up this presentation.

مانند باز کردن این فایل، باز کردن این ارائه.

So open up something is used a lot with computers and work.

بنابراین باز کردن چیزی در رایانه و کار بسیار استفاده می شود.

Now the next thing he does is he logs into his emails.

حالا کار بعدی که انجام می دهد این است که وارد ایمیل هایش می شود.

He logs into his emails.

او وارد ایمیل هایش می شود.

And this is where you enter your username and password

و اینجاست که نام کاربری و رمز عبور

to access your emails.

خود را برای دسترسی به ایمیل های خود وارد می کنید.

And sometimes when somebody buys one of my courses

و گاهی اوقات وقتی کسی یکی از دوره‌های

I get an email saying, "I can't log into my account.

من را می‌خرد، ایمیلی دریافت می‌کنم که می‌گوید: " من نمی‌توانم وارد حساب خود

"I can't log into my account."

شوم.

So I help them log into their account.

Now Dave is in demand for his services,

برای خدماتش،

but he turns down five offers.

اما پنج پیشنهاد را رد می

And to turn something down means to refuse to do it.

کند.و رد کردن چیزی به معنای امتناع از انجام آن

So he turns down five offers. He refuses to do it.

است.پس او پنج پیشنهاد را رد می کند.از انجام آن امتناع می ورزد.به

He says no to those offers.

آن پیشنهادات نه می گوید.حالا به

Now think about a job that you apply for,

شغلی فکر کنید که شما درخواست دهید،

but it's not quite right for you because of whatever reason,

اما به هر دلیلی برای شما مناسب نیست،

maybe they don't pay you enough,

شاید آنها به شما حقوق کافی نمی دهند،

you can say, "Oh, I have to turn that job down

می توانید بگویید، "اوه، من باید آن شغل را رد

"because it doesn't pay well enough.

کنم" زیرا به اندازه کافی خوب پرداخت نمی کند

"I have to turn that job down."

. باید آن کار را رد کرد."

Now the next one is fantastic for business English,

حالا کار بعدی برای انگلیسی تجاری فوق العاده است،

to iron out a few details.

برای مشخص کردن چند جزئیات.

So he has an offer, but he has to iron out a few details.

بنابراین او یک پیشنهاد دارد، اما باید چند جزئیات را مشخص کند.

And this means to resolve or to agree to some details.

و این به معنای حل و فصل یا موافقت با آن است. برخی از جزئیات.

So often when you are agreeing to something,

بنابراین اغلب وقتی با چیزی موافقت می کنید،

signing a contract,

قراردادی را امضا می کنید،

if you are an independent contractor,

اگر یک پیمانکار مستقل

you might have to iron a few things out,

هستید، ممکن است مجبور شوید چند چیز را رعایت کنید، به

which means say, "Okay, I'll do it if you do this."

این معنی که بگویید، "باشه، من این کار را انجام می دهم. اگر این کار را انجام می دهید.»

Or, "Let's do it, but I need to do a bit of this."

یا «بیایید این کار را انجام دهیم، اما من باید کمی از این کار را انجام دهم.»

So that means to iron stuff out.

پس این به معنای اتو کردن وسایل است.

Now, the next thing he has to do is

حالا، کار بعدی که باید انجام دهد این است

find some flights to New York.

که چند پرواز به نیویورک پیدا کند.

So he looks up flights to New York.

بنابراین او پروازهای نیویورک را جستجو می کند.

To look something up, you probably already know this

برای جستجوی چیزی، احتمالاً از قبل این را

from using a dictionary and to look up new vocabulary

از استفاده از فرهنگ لغت و جستجوی واژگان جدید

in the dictionary, but we can use this for lots of things,

در فرهنگ لغت می‌دانید، اما ما می‌توانیم از آن برای بسیاری از چیزها،

to find information about or to research something.

برای یافتن اطلاعات یا تحقیق درباره چیزی استفاده کنیم.

Often with my wife and I say,

اغلب با همسرم و من می گوییم:

"Can you look up something for me?

"می توانید چیزی برای من جستجو کنید؟

"Because you're on your phone.

" چون با تلفن خود تماس دارید.

"Can you look up what time we have to leave tomorrow?"

"میشه بگردی فردا چه ساعتی باید بریم؟"

So this just means to research something,

بنابراین این فقط به معنای تحقیق در مورد چیزی

to find more information about something.

، یافتن اطلاعات بیشتر در مورد چیزی است.

Now, Dave doesn't like to waste time,

حالا، دیو دوست ندارد زمان را تلف کند،

so he doesn't have time to shop around.

بنابراین زمانی برای خرید ندارد.

He doesn't have time to shop around.

او زمانی برای خرید ندارد.

now to shop around means to consider several options

اکنون خرید کردن به معنای در نظر گرفتن چندین گزینه

and also to compare prices before making your decision.

و همچنین مقایسه قیمت ها قبل از تصمیم گیری است.

So when I am looking for some new soccer shoes,

بنابراین وقتی به دنبال کفش‌های فوتبال جدید هستم،

in the UK we call them football boots,

در بریتانیا به آن‌ها کفش فوتبال می‌گوییم،

I don't like the term soccer shoes or soccer cleats.

اصطلاح کفش فوتبال یا گیره فوتبال را دوست ندارم.

so football boots, I often shop around.

بنابراین کفش های فوتبال، من اغلب در اطراف خرید می کنم.

And I usually, and this is another phrasal verb,

و من معمولاً، و این یک فعل عبارتی دیگر است

I usually end up getting them on eBay

، معمولاً آنها را در eBay دریافت می

because they're a lot cheaper there.

کنم زیرا در آنجا بسیار ارزان تر هستند.

But I'll look on Amazon as well and just other places.

اما من در آمازون و جاهای دیگر نیز نگاه خواهم کرد.

So to shop around means to consider several options

بنابراین خرید در اطراف به معنای در نظر گرفتن چندین گزینه

before buying something, before making your decision.

قبل از خرید چیزی، قبل از تصمیم گیری است.

Now, after doing that, after doing his exercise

اکنون، پس از انجام این کار، پس از انجام تمرینات خود

and looking at flights and going through his emails,

و نگاه کردن به پروازها و مرور ایمیل های او

it's now time to get on with writing his presentation.

، اکنون زمان آن رسیده که به نوشتن ارائه خود ادامه دهید.

It's time to get on with writing his presentation.

وقت آن است که به نوشتن ارائه او ادامه دهید.

So to get on with something

بنابراین ادامه دادن کاری

means to spend your time doing something,

به این معنی است که وقت خود را صرف انجام کاری کنید،

to actually commit that time to doing it.

در واقع آن زمان را به انجام آن اختصاص دهید.

Another phrase here, if you say to somebody,

عبارت دیگر در اینجا، اگر به کسی بگویید:

"Just get on with it," it's a little bit critical.

"فقط ادامه بده" ، کمی انتقادی است.

You're saying, ""Look, you're wasting time.

شما می گویید: «ببین، داری وقت تلف می کنی.

"Just start, just start this thing, just get on with it.

"فقط شروع کنید، فقط این کار را شروع کنید ، فقط با آن ادامه دهید.

"Stop wasting time procrastinating

"

"or looking up flights to New York."

And often when you procrastinate, you put things off.

و اغلب وقتی کار را به تعویق می اندازید، کارها را به تعویق می اندازید.

And in the story it said

و در داستان گفته شد

he doesn't want to put this off until next week.

که او نمی خواهد این را به هفته آینده موکول کند.

So to put something off means to delay something.

پس به تعویق انداختن چیزی به معنای به تاخیر انداختن چیزی است.

This is used a lot in everyday English.

این در زبان انگلیسی روزمره بسیار استفاده می شود.

People will say, you know,

مردم می گویند، می دانید،

"I keep putting off doing our taxes.

"من مدام انجام مالیات خود را به تعویق

"I keep putting off doing admin at home.

می اندازم."

"I keep putting off the laundry."

من مدام لباس های شسته شده را به تعویق می اندازم.

So this is when you just delay doing something

بنابراین این زمانی است که شما انجام کاری را به تاخیر می اندازید

because you don't want to do it.

زیرا نمی خواهید آن را انجام دهید.

Dave is then feeling a little hungry,

دیو پس از آن کمی احساس گرسنگی می کند،

so what he does is he simply warms up leftover pasta.

بنابراین کاری که او انجام می دهد این است که به سادگی ماکارونی باقی مانده را گرم می کند.

To warm something up means to make something warm,

گرم کردن چیزی به معنای گرم کردن چیزی است،

especially when it comes to food.

مخصوصاً در مورد غذا.

So after cooking something, it goes in the fridge.

بنابراین پس از پختن چیزی ، در یخچال قرار می گیرد.

If you have leftovers, like leftovers,

اگر باقیمانده غذا دارید، مانند غذاهای باقی مانده،

and then you can warm this up again

می توانید دوباره آن را

by putting it in the microwave

با گذاشتن آن در مایکروویو

or putting it in a pot and making it warm again.

یا قرار دادن آن در قابلمه و گرم کردن آن دوباره گرم کنید.

So a way to put this as a question is,

بنابراین راهی برای مطرح کردن این سوال این است:

"Do you want me to warm this up for you?"

"آیا می‌خواهی این را برایت گرم کنم؟"

I often ask that to my children

من اغلب از بچه‌هایم می‌پرسم که

if we have leftover food saying,

آیا غذای باقی‌مانده‌ای داریم و می‌گویم:

"Do you want me to warm this up for you before you eat it?"

« می‌خواهی قبل از خوردن آن را برایت گرم کنم؟»

I love this next one, the afternoon is dragging on a bit.

من عاشق این بعدی هستم، بعد از ظهر کمی درنگ است.

Oh, it's dragging on, today's dragging on a bit.

اوه، داره می کشد، امروز کمی درنگ است.

Now, if something is dragging on

حال، اگر چیزی در حال کشیده شدن است به

it means that time's going slowly

این معنی است که زمان به کندی می گذرد

or things aren't going as quickly as you like.

یا همه چیز به سرعتی که دوست دارید پیش نمی رود.

So you might hear someone say, "Man,

بنابراین ممکن است بشنوید که کسی بگوید "مرد،

"this movie is dragging on," which means

"این فیلم در حال طولانی شدن است"، به

that it's just taking a long time to finish

این معنی که فقط زمان زیادی طول می کشد تا تمام شود

and it's getting a little bit boring.

و کمی خسته کننده می شود.

So you can use this at school, for example, like,

بنابراین می توانید از این در مدرسه استفاده کنید ، مثلاً مانند

"Oh this afternoon's dragging on a bit."

"اوه امروز بعدازظهر کمی

But he spends the rest of the afternoon

طول می کشد." اما او بقیه بعد از ظهر را صرف

finishing up his presentation.

تکمیل ارائه خود می کند.

And this means to complete the presentation.

و این به معنای تکمیل ارائه است.

Another example is I just have to finish up

مثال دیگر این است که من فقط باید

writing this email, then I can leave the office.

نوشتن این ایمیل را تمام کنم، سپس می توانم دفتر را ترک کنم.

And then in the evening, it's time to chill out,

و بعد از آن عصر ، زمان استراحت است

to chill out for the rest of the afternoon,

، استراحت کردن برای بقیه بعد از ظهر،

rest of the evening.

بقیه عصر.

And this means to relax and to take it easy.

و این به معنای استراحت و آرام گرفتن است.

You can also mean to not worry about something,

شما همچنین می توانید به معنای عدم نگرانی در مورد چیزی باشد،

like chill out, it's not a big problem.

مانند استراحت کن، مشکل بزرگی نیست.

Don't worry about it. Chill out.

نگران نباش. آرام باش.

He then calls a friend to see if she wants to hang out.

سپس با دوستی تماس می گیرد تا ببیند آیا او می خواهد با هم معاشرت کند یا نه

So to hang out means to spend time together in a social way.

And to hang out with his friend

. با

he heads out just before five.

دوستش او درست قبل از پنج به بیرون می رود.

We use this a lot in everyday English.

ما از این در زبان انگلیسی روزمره زیاد استفاده می کنیم

To head out means to leave your home or your office

. خروج از خانه به معنای ترک خانه یا y است. دفتر ما

to go somewhere else.

برای رفتن به جای دیگری.

It's quite simple, but we use it all the time.

بسیار ساده است، اما ما همیشه از آن استفاده می کنیم.

For example, "I can't speak right now.

به عنوان مثال، "در حال حاضر نمی توانم صحبت کنم.

"I'm just heading out."

"من تازه می روم بیرون."

He's excited to meet this friend

او از ملاقات با این دوست هیجان زده است

because they grew up together.

زیرا آنها با هم بزرگ شدند

And to grow up together means

that they spent their childhood together.

And another example here related to my life,

. مربوط به زندگی من،

growing up in Northern England

بزرگ شدن در شمال انگلستان

meant playing outside in the rain.

به معنای بازی در بیرون زیر باران بود.

So I remember playing outside in the rain a lot

بنابراین یادم می آید که بیرون زیر باران بازی می

because I grew up in Northern England.

کردم، زیرا در شمال انگلستان بزرگ شدم.

Now before going to eat out,

which means to eat at a restaurant,

he pops in for a few minutes.

او برای چند دقیقه وارد خانه می شود.

So to pop in means to enter someone's house

بنابراین pop in به معنای وارد شدن به خانه کسی

for a brief period of time.

برای مدت کوتاهی است.

Another example is I'm going to pop round to Dave's

مثال دیگر این است که من

to pick something up.

برای برداشتن چیزی به سراغ دیو می روم.

Do you notice that other phrasal verb there?

آیا به آن فعل عبارتی دیگر در آنجا توجه می کنید؟

To pop round, to pick up something.

دور زدن، برداشتن چیزی.

So we can use pop round as well as pop in.

بنابراین می‌توانیم از دور پاپ و همچنین پاپ کردن استفاده کنیم.

So after getting their appetizers, which Dave wolfs down,

بنابراین پس از گرفتن پیش غذا، دیو آن‌ها را پایین می‌آورد، به

which means he eats very quickly,

این معنی که او خیلی سریع غذا می‌خورد،

whereas Sarah only picks at them,

در حالی که سارا فقط آنها را انتخاب می‌کند،

which means she eats them very slowly,

یعنی او می‌خورد. آنها بسیار آهسته هستند،

they then go through the menu again.

سپس دوباره

So this means to look at the menu again

از طریق منو می روند

to see what's on offer.

برای دیدن آنچه در پیشنهاد است.

And you might say to the server in a restaurant,

و ممکن است به سرور در یک رستوران بگویید:

"I'm not ready. I haven't gone through the menu yet.

"من آماده نیستم. هنوز منو را بررسی نکرده

"So I just need a little bit more time."

ام."

But after they do that, they pick out a main meal to share.

غذای اصلی برای به اشتراک گذاشتن.

So this means to choose something,

بنابراین این به معنای انتخاب چیزی

to pick something out on the menu, to choose something.

، انتخاب چیزی از منو، انتخاب چیزی است.

Another example is she takes forever picking out an outfit.

مثال دیگر این است که او برای همیشه لباسی را انتخاب می کند.

She doesn't know what to wear

او نمی داند چه بپوشد

and she takes forever picking out an outfit.

و برای همیشه یک لباس انتخاب می کند.

But Dave is trying to cut back on alcohol during the week.

اما دیو سعی می کند مصرف الکل را در طول هفته

This means to reduce the amount of alcohol he drinks.

کاهش دهد. این به معنای کاهش مقدار الکلی است که می نوشد.

So another example is I've cut back on sugar recently,

بنابراین مثال دیگر این است که من اخیراً شکر

I've reduced the amount of sugar I want to eat.

را کاهش داده ام، مقدار شکری را که می خواهم کاهش داده ام. بخور

But what happens later on

اما بعداً چه اتفاقی می افتد

is they run into an old friend from school.

این است که آنها با یک دوست قدیمی مدرسه برخورد می کنند.

So this, to run into somebody

بنابراین این، برخورد با کسی

means to meet somebody you know by chance.

به معنای ملاقات با کسی است که به طور تصادفی می شناسید.

I often say to Kate, "Guess who I ran into today?"

من اغلب به کیت می گویم "حدس بزن امروز با چه کسی برخورد کردم؟"

And Kate is my wife, "Guess who I ran into today?"

و کیت آیا همسر من است، "حدس بزنید امروز با چه کسی برخورد کردم؟"

And then we play a little game.

و سپس کمی بازی می کنیم.

She will say, "Male or female?"

او می گوید: "مذکر یا زن؟"

I'll say, "Male."

من می گویم "مرد."

And then she says, "Oh, do we know them from football?"

آیا آنها را از فوتبال می شناسم؟"

I say, "Yes," and then she has to guess who I ran into.

می گویم "بله" و سپس او باید حدس بزند که با چه کسی برخورد کردم.

It's a fun game. I like playing it.

این یک بازی سرگرم کننده است. من بازی کردنش را دوست دارم

But after running into a friend from school

اما پس از برخورد با دوستی از

they decide to stay out a bit longer, to stay out.

مدرسه، تصمیم می‌گیرند که مدتی بیشتر بیرون بمانند، بیرون بمانند.

So to stay out means to remain out of the home

بنابراین بیرون ماندن به معنای بیرون ماندن از خانه

for a bit longer.

برای مدتی طولانی است.

Another example of that is I couldn't stay out late

نمونه دیگری از آن این است

on a school night when I was younger.

که وقتی کوچکتر بودم نمی توانستم شب مدرسه تا دیروقت بیرون بمانم. شب مدرسه

I couldn't stay out late on a school night.

نمی توانستم تا دیر وقت بیرون بمانم.

So we're getting close to the end

بنابراین اکنون به

of these phrasal verbs now.

پایان این افعال عبارتی نزدیک می شویم.

Just stay with me because Dave dropped Sarah off at home.

فقط با من بمان چون دیو سارا را در خانه رها کرد.

So to drop someone off at home

بنابراین پیاده کردن کسی در خانه

means to take them home in a car.

به معنای بردن او به خانه با ماشین است.

A question you can ask is, "Can you drop me off?

سوالی که می توانید بپرسید این است: "آیا می توانی مرا رها کنی؟

"Can you drop me off?

" آیا می توانی مرا رها کنی؟

"I don't have a car today.

"امروز ماشین ندارم.

"Can you drop me off?"

"می‌توانی مرا پیاده کنی؟"

And then Dave is one of those people

و سپس دیو یکی از آن افرادی است

who writes down what he has learned that day.

که آموخته‌هایش را در آن روز یادداشت می‌کند.

So he keeps a journal.

بنابراین او یک دفتر یادداشت می‌کند

To write something down means to write it

. نوشتن چیزی به معنای نوشتن آن است.

on a piece of paper.

روی یک تکه

He then turns off the lights,

کاغذ.سپس چراغها را خاموش می کند

which is the opposite of turn on.

که برعکس روشن کردن

He gets into bed, which is the opposite of get up.

است.به رختخواب می رود که برعکس بلند شدن

And then he passes out immediately,

است.و سپس فوراً بیهوش می شود

which means to fall asleep straight away.

که به معنای فوراً به خواب رفتن است.

I used to be able to just pass out when I was traveling.

زمانی که در سفر

I could just pass out anywhere,

بودم می‌توانستم از حال بروم. هر جا می‌توانستم از حال بروم،

just have a little sleep wherever I was, it was fun.

فقط هر جا که بودم کمی بخوابم، جالب بود.

So those are the phrasal verbs

بنابراین اینها افعالی هستند

that we learned in this lesson.

که در این درس یاد گرفتیم.

Now if you want to see this in writing as well,

حالا اگر می‌خواهید برای اینکه این را به صورت نوشتاری نیز ببینید

just search for, ToFluency,

، فقط ToFluency را جستجو کنید،

which I'm sure you know how to spell by now, ToFluency,

که مطمئنم تا کنون املای آن را می‌دانید، ToFluency

and then 52 phrasal verbs.

و سپس 52 فعل عبارتی.

So then you'll be able to find this as a written lesson,

بنابراین می‌توانید این را به عنوان یک درس نوشتاری پیدا کنید.

too, so you can see exactly how to spell things.

همچنین، بنابراین می‌توانید دقیقاً نحوه املای چیزها را ببینید.

You can go through this slowly.

می‌توانید به آرامی از این طریق عبور کنید.

And you can also watch the video as well on that page,

همچنین می‌توانید ویدیو را نیز در آن صفحه تماشا کنید،

or if you prefer, search for it on YouTube.

یا اگر ترجیح می‌دهید، آن را جستجو کنید. در یوتیوب.

And while you're on my website,

و در حالی که در وب سایت من هستید،

just click the blue box

فقط روی کادر آبی

or the blue banner at the top

یا بنر آبی رنگ در بالا

where you can get a free book.

کلیک کنید تا می توانید یک کتاب رایگان دریافت کنید.

It's called "The Five-Step Plan for English Fluency"

این برنامه "طرح پنج مرحله ای برای تسلط به زبان انگلیسی" نامیده می شود

and it just goes through how to learn English

و فقط نحوه یادگیری زبان انگلیسی را

in a meaningful way, where you are focused

به شیوه ای معنی دار توضیح می دهد، جایی که شما بر

on using the right methods to improve your English.

روی استفاده از روش های مناسب برای بهبود زبان انگلیسی خود متمرکز هستید.

And it's also going to give you the motivation

و همچنین به شما انگیزه

and the resources

و منابعی

so that you can actually think about your goals

می دهد تا بتوانید در مورد اهداف خود فکر کنید

and think about how best to learn English

و در مورد بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی

in a way that's going to be beneficial for you.

به روشی که برای شما مفید باشد فکر کنید.

So definitely check that out and then be sure

پس حتماً آن را بررسی کنید و سپس حتماً

to like this podcast, leave a review if you can,

این پادکست را دوست داشته باشید،

if you're on a platform that allows you to do that,

اگر می‌توانید نظر خود را بنویسید، اگر در پلتفرمی هستید که به شما این امکان را می‌دهد،

and share it with your friends.

و آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

Okay. Thank you for listening and I'll speak to you soon.

باشه. ممنون که گوش دادید و به زودی با شما صحبت خواهم کرد.

Bye-bye.

خداحافظ.

(suave music)

(موسیقی زیبا)

♪ Do, oo, it, ah ♪

♪ آیا، اوو، آن، آه ♪