English Vocabulary You Should Use (but probably don't)

Vanessa: I went to the bakery and a  

ونسا: من به نانوایی رفتم و یک

double dark chocolate chip cookie was calling  my name. I couldn't help myself. Talk about  

شیرینی شکلاتی تلخ نامم را صدا می کرد. نمی توانستم جلوی خودم را بگیرم. در مورد خوشمزه صحبت کنید

delicious. Can you use these expressions: calling  my name? I couldn't help myself? Talk about? Well  

. آیا می‌توانید از این عبارات استفاده کنید: نام من را فرا می‌خوانید؟ نتونستم جلوی خودم رو بگیرم؟ صحبت در مورد؟ خوب

never fear. Today I'd like to introduce you to 10  important daily life expressions that I use often,  

هرگز نترس. امروز می‌خواهم شما را با 10 عبارت مهم زندگی روزمره آشنا کنم که اغلب از آنها استفاده می‌کنم،

but I don't hear my English students use  often. So this is a great way to level up your  

اما نمی‌شنوم که دانش‌آموزان انگلیسی من اغلب از آنها استفاده می‌کنند. بنابراین این یک راه عالی برای ارتقای دایره

vocabulary and express yourself more completely. Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com,  

لغات و بیان کامل‌تر خود است. سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com،

and like usual, I have created a free PDF  worksheet for you. It includes all 10 of  

و مانند همیشه، یک کاربرگ PDF رایگان برای شما ایجاد کرده ام. این شامل تمام 10 مورد از

these important daily life expressions, plus one  bonus expression that we'll talk about at the end  

این عبارات مهم زندگی روزمره، به علاوه یک عبارت پاداش است که در پایان این درس درباره آن صحبت خواهیم کرد

of this lesson. You can download this free PDF  worksheet with the link in the description. It  

. می‌توانید این کاربرگ PDF رایگان را با پیوند در توضیحات دانلود کنید. این

includes all of today's expressions, definitions,  multiple sample sentences, and at the bottom  

شامل تمام عبارات امروزی، تعاریف، جملات چندگانه نمونه است و در پایین

of the worksheet, you can answer Vanessa's  challenge question, so that you never forget  

کاربرگ، می‌توانید به سؤال چالشی ونسا پاسخ دهید تا هرگز آموخته‌هایتان را فراموش نکنید

what you've learned. Just click on the link in the  description to download that free worksheet today. 

. فقط روی پیوند موجود در توضیحات کلیک کنید تا امروز آن کاربرگ رایگان را دانلود کنید.

The first expression that I use often, but my  English students don't really know how to use,  

اولین عبارتی که من اغلب استفاده می‌کنم، اما دانش‌آموزان انگلیسی من واقعاً نمی‌دانند چگونه از آن استفاده کنند، این

is to see someone off. We're not talking  about seeing them walk off a cliff. Instead,  

است که یک نفر را بدرقه کنم. ما درباره این صحبت نمی کنیم که ببینیم آنها از یک صخره راه می روند. در عوض،   به

take a look at the sample sentence. When my sister  was visiting me from California, I took her to the  

جمله نمونه نگاهی بیندازید. وقتی خواهرم از کالیفرنیا به دیدن من آمد، او را به فرودگاه بردم

airport and saw her off. Ooh, saw her off. This  is just another way to say that I saw her leave. I  

و او را پیاده کردم. اوه، او را رها کردم. این فقط راه دیگری برای گفتن این است که من رفتن او را دیدم. من

saw her go through security, and then she probably  got on her flight and went home. I saw her off. 

او را دیدم که از امنیت عبور می کند، و بعد احتمالاً سوار پروازش شد و به خانه رفت. من او را پیاده کردم.

The second expression that I use often, but  my English students don't use, and you should,  

دومین عبارتی که من اغلب استفاده می‌کنم، اما دانش‌آموزان انگلیسی من از آن استفاده نمی‌کنند، و شما باید آن را بکار ببرید، این

is to be floored. Does this mean that you are  stuck to the floor? Not at all. You might say;  

است که کف کنید. آیا این بدان معنی است که شما روی زمین گیر کرده اید؟ اصلا. ممکن است بگویید؛

when I found out that I won a  free trip to Japan, I was floored.  

وقتی فهمیدم که برنده یک سفر رایگان به ژاپن شده‌ام، کف پا شدم.

This is talking about being ultimately surprised.  I couldn't believe my luck. I was floored. 

این صحبت از غافلگیر شدن در نهایت است. نمی توانستم شانسم را باور کنم. کف پوش شده بودم

Expression number three that you should use is;  I found myself... Doing something. You could say;  

عبارت شماره سه که باید از آن استفاده کنید این است؛ خودمو پیدا کردم... یه کاری کردم. می توان گفت؛

I went to a great concert and I found myself  tapping my foot and bobbing my head and moving  

من به یک کنسرت عالی رفتم و متوجه شدم که به پایم ضربه می زند و سرم را تکان می دهد و بدنم را حرکت می دهد

my body. Do you get the sense here that I'm not  really choosing to do those things, it's just  

. آیا این حس را در اینجا می‌دانید که من واقعاً آن کارها را انتخاب نمی‌کنم، فقط این کارها

coming over me. It's happening unintentionally. I  found myself tapping my foot. You might even say  

روی من است. ناخواسته اتفاق می افتد. متوجه شدم که در حال ضربه زدن به پایم هستم. حتی ممکن است

this about my English lessons. You might say; I  decided to watch one of Vanessa's English lessons  

این را در مورد درس های انگلیسی من بگویید. ممکن است بگویید؛ تصمیم گرفتم یکی از درس‌های انگلیسی ونسا را ​​تماشا کنم

and I found myself smiling the whole time.  It was wonderful. I hope that that's true. 

و تمام مدت خود را در حال لبخند زدن دیدم. فوق العاده بود امیدوارم که این درست باشد.

The next expression that I use often, and you  should too, is to pull it off. Are we talking  

عبارت بعدی که من اغلب استفاده می‌کنم، و شما هم باید آن را انجام دهید، این است که آن را کنار بگذارید. آیا

about pulling something off physically? No.  Instead, we're talking about this in a more  

در مورد بیرون کشیدن چیزی از نظر فیزیکی صحبت می کنیم؟ نه. در عوض، ما در مورد این موضوع به شکلی تصویری تر صحبت می کنیم

figurative way. So you might say; Ugh, I studied  day and night for my difficult geometry exam,  

. پس ممکن است بگویید؛ اوه، من شبانه روز برای امتحان هندسه دشوارم مطالعه کردم،

and you know what? I pulled it off. I got an A. So  you were not expecting to get an A. So you studied  

و می دانید چیست؟ من آن را کشیدم. من یک A گرفتم. بنابراین، شما انتظار نداشتید که A بگیرید. پس

really hard. This was a difficult test, there was  a difficult task and you succeeded, and that is  

خیلی سخت مطالعه کردید. این یک آزمون دشوار بود، یک کار دشوار وجود داشت و شما موفق شدید، و آن هم

pulling something off. You know what? I pulled  it off. So if you see someone walking in your  

انجام چیزی است. میدونی چیه؟ آن را کشیدم. بنابراین اگر فردی را در حال قدم زدن در شهر خود دیدید

city who looks a little bit lost and you think;  oh no, this is my chance. I should speak to them  

که کمی گمشده به نظر می رسد و فکر می کنید؛ اوه نه، این شانس من است من باید با آنها

in English. I should help them, but oh, I'm so  worried about it. Can I pull it off? And then you  

به انگلیسی صحبت کنم. من باید به آنها کمک کنم، اما آه، من خیلی نگران آن هستم. آیا می توانم آن را بکشم؟ و سپس شما

walk up to them and you say; excuse me, can I help  you? And they say; oh, yes. Can you help point  

به سمت آنها می روید و می گویید؛ ببخشید، می توانم به شما کمک کنم؟ و می گویند؛ آه بله. آیا می‌توانید

me in the direction of the train station? And you  help them. After that, you might say; I pulled it  

به من در جهت ایستگاه قطار راهنمایی کنید؟ و شما به آنها کمک می کنید. پس از آن، ممکن است بگویید؛ من آن را کشیدم

off. You succeeded in a difficult task. Success. The next expression that I use often, and you  

. شما در یک کار دشوار موفق شدید. موفقیت عبارت بعدی که من اغلب استفاده می‌کنم، و شما

should too, is; I'm drawing a blank. Okay, well,  when you draw something, you're not drawing a  

هم باید، این است؛ من یک جای خالی می کشم. خوب، خوب، وقتی چیزی را می کشید، یک

blank piece of paper. That's impossible. But here  we're using this in a figurative way to talk about  

کاغذ خالی نمی کشید. غیرممکن است. اما در اینجا ما از این به روشی مجازی برای صحبت در مورد

our minds. So if someone asks you; oh, do you  remember the name of your kindergarten teacher?  

ذهن خود استفاده می‌کنیم. پس اگر کسی از شما بپرسد؛ اوه، آیا نام مربی مهدکودک خود را به خاطر دارید؟

You might say; oh, I'm drawing a blank. That means  that your mind is completely wiped fresh. It is  

ممکن است بگویید؛ اوه، من یک جای خالی می کشم. این بدان معناست که ذهن شما کاملاً پاک شده است.

wiped clean of any memory of your kindergarten  teacher's name. Maybe it's there somewhere,  

هر خاطره ای از نام معلم مهدکودک شما پاک می شود . شاید جایی آنجا باشد،

but you can use this great expression and  say; sorry, I'm drawing a blank. Do you know? 

اما می‌توانید از این عبارت عالی استفاده کنید و بگویید؛ متاسفم، من یک جای خالی می کشم. میدونی؟

The next expression that I use often, and you  should too, is to take a stab at something.  

عبارت بعدی که من اغلب استفاده می‌کنم، و شما هم باید، این است که به چیزی ضربه بزنید.

Seems kind of violent, doesn't it? But this is not  a violent expression. Instead, it's talking about  

به نظر می رسد نوعی خشونت است، اینطور نیست؟ اما این یک بیان خشونت آمیز نیست. در عوض، در مورد

trying something that might seem a little bit  difficult. So when I was growing up, my dad helped  

تلاش کردن چیزی است که ممکن است کمی دشوار به نظر برسد . بنابراین وقتی بزرگ شدم، پدرم در انجام

me with my math homework. And guess who helped  my little sister with her math homework? Well,  

تکالیف ریاضی به من کمک کرد. و حدس بزنید چه کسی به خواهر کوچکم در انجام تکالیف ریاضی کمک کرد؟ خب،

for a couple years it was me, and then after it  got too difficult, it was my dad. But we could  

برای چند سال من بودم، و بعد از اینکه خیلی سخت شد، پدرم بودم. اما می‌توانیم

say; I took a stab at helping my little sister  with her math homework. Sometimes it worked,  

بگوییم؛ من به خواهر کوچکم در انجام تکالیف ریاضی کمک کردم. گاهی اوقات کار می کرد،

sometimes it didn't. So here I'm trying something  that is a little bit difficult. I took a stab  

گاهی اوقات نه. بنابراین در اینجا من چیزی را امتحان می‌کنم که کمی دشوار است. من

at trying to help her and I hope it was okay. The next expression that I use often, and you  

سعی کردم به او کمک کنم و امیدوارم خوب باشد. عبارت بعدی که من اغلب استفاده می کنم، و شما

should too, is a fun one. Something is calling my  name; Vanessa. Vanessa. What's calling my name?  

هم باید، یک عبارت سرگرم کننده است. چیزی نام من را صدا می کند . ونسا ونسا اسم من را چه صدا می کند؟

Oh, that seven layer chocolate cake is calling my  name, "Vanessa, eat me. Vanessa.". So of course  

اوه، آن کیک هفت لایه شکلاتی نام من را صدا می کند ، "ونسا، مرا بخور. ونسا". بنابراین مطمئناً

the chocolate cake is not actually calling my  name, but it's the idea here that it's something  

کیک شکلاتی در واقع نام من را نمی‌خواند ، اما این ایده چیزی است که

you cannot resist. That cake is calling my name.  I have to try a bite. We often use this expression  

نمی‌توانید در برابر آن مقاومت کنید. آن کیک نام من را صدا می کند. باید یک لقمه را امتحان کنم. ما اغلب زمانی از این عبارت استفاده می‌کنیم که مورد

when it's something that you're tempted by. It's  usually not something that's perfectly good,  

وسوسه شما باشد. معمولاً چیزی کاملاً خوب نیست،

eating an entire chocolate cake is certainly not  a good idea. Maybe you're at a store and there's a  

خوردن یک کیک شکلاتی کامل مطمئناً ایده خوبی نیست. شاید در فروشگاهی هستید و

really expensive, exciting shirt that you really  want to buy. You might say; oh, it's calling  

پیراهنی گران قیمت و هیجان انگیز وجود دارد که واقعاً می خواهید بخرید. ممکن است بگویید؛ اوه،

my name. It's tempting me. I have to get it. So  here it is something that's not necessarily good,  

نام من را صدا می کند. وسوسه ام می کند باید بگیرمش بنابراین اینجا چیزی است که لزوماً خوب نیست،

but not necessarily bad. It's just tempting  you. It's calling your name. "Buy me, buy me.". 

اما لزوماً بد نیست. این فقط شما را وسوسه می کند . داره اسمت رو صدا میکنه "من را بخر، مرا بخر."

The next expression that I use all the time,  and you should too, is; it has your name  

عبارت بعدی که من همیشه از آن استفاده می کنم، و شما هم باید استفاده کنید، این است؛

written all over it. Does this mean that I took a  marker and I wrote your name all over that thing?  

روی آن نام شما نوشته شده است. آیا این به این معنی است که من یک نشانگر گرفتم و نام شما را روی آن چیز نوشتم؟

Well, not exactly, but it feels like that. You  might say; I bought you this sweater, because it's  

خوب، نه دقیقاً، اما چنین احساسی دارد. ممکن است بگویید؛ من این ژاکت را برای شما خریدم، زیرا

your favorite color, and I just thought it would  look perfect on you. It had your name written all  

رنگ مورد علاقه شماست، و فکر می‌کردم برای شما عالی به نظر می‌رسد. روی آن نام شما نوشته شده بود

over it. Well, it would be pretty strange if a  sweater actually had your name written all over  

. خوب، خیلی عجیب است اگر روی یک ژاکت واقعاً نام شما روی

it, kind of unusual. So here we're talking  about something that's the perfect fit. 

آن نوشته شده باشد، به نوعی غیرعادی. بنابراین در اینجا ما درباره چیزی صحبت می‌کنیم که مناسب است.

Talking about something that's the perfect fit  is our next expression that I use all the time,  

صحبت کردن در مورد چیزی که مناسب است، عبارت بعدی ماست که من همیشه از آن استفاده می‌کنم،

and you should too, and that is; I couldn't help  myself. That doesn't mean that I'm asking you for  

و شما نیز باید، و آن این است؛ نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. این بدان معنا نیست که من از شما

help, because I can't help myself. No, instead,  this is something you cannot resist. That seven  

کمک می خواهم، زیرا نمی توانم به خودم کمک کنم. نه، در عوض، این چیزی است که نمی توانید در برابر آن مقاومت کنید. آن

layer chocolate cake, I just took a bite and then  another bite, and then another one, because I  

کیک شکلاتی هفت لایه، من فقط یک لقمه خوردم و بعد یک لقمه دیگر، و بعد یک لقمه دیگر، چون

couldn't help myself. Here, we can substitute the  word help for stop. I couldn't stop myself. I just  

نمی‌توانستم جلوی خودم را بگیرم. در اینجا، می‌توانیم کلمه help را جایگزین توقف کنیم. نمی توانستم جلوی خودم را بگیرم. من فقط به

kept eating it. But really in daily conversation,  we use this expression, I couldn't help myself,  

خوردن آن ادامه دادم. اما واقعاً در مکالمه روزانه، ما از این عبارت استفاده می‌کنیم، من نتوانستم جلوی خودم را بگیرم،

more often than I couldn't stop myself. So if  you're taking a walk in your neighborhood and you  

بیشتر از اینکه نتوانم جلوی خودم را بگیرم. بنابراین، اگر در محله‌تان قدم می‌زنید و

see a cute little puppy, you might ask the owner,  "Can I pet it?". And if the owner says, yes, you  

یک توله سگ کوچولو می‌بینید، ممکن است از صاحبش بپرسید: «آیا می‌توانم آن را نوازش کنم؟». و اگر صاحبش بگوید، بله، شما   را

reached down and you pick it up and you snuggle it  all over and you're so excited, and then you say,  

پایین آوردی و آن را برمی‌داری و همه جا آن را بغل می‌کنی و خیلی هیجان‌زده می‌شوی، و سپس می‌گویی:

"Oh, sorry, I couldn't help myself.". You  couldn't resist how cute that little puppy was. 

«اوه، ببخشید، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم.» نمی‌توانستید مقاومت کنید که چقدر آن توله سگ کوچک ناز بود.

Our final expression, before our bonus expression,  that I use all the time, and you should too,  

عبارت نهایی ما، قبل از عبارت پاداش ما، که من همیشه از آن استفاده می‌کنم، و شما هم باید استفاده کنید،

is kind of an introductory expression. It is;  talk about... Oh, we're going to be using this  

نوعی عبارت مقدماتی است. این است؛ صحبت در مورد... اوه، ما از این

for emphasis. Take a look at this sentence.  I watched a documentary the other day about  

برای تأکید استفاده خواهیم کرد. به این جمله دقت کنید. من یک روز دیگر مستندی درباره

the world's richest people, and they often  own multiple mansions in multiple countries.  

ثروتمندترین افراد جهان تماشا کردم، و آنها اغلب دارای چندین عمارت در چندین کشور هستند.

Sometimes they own their own private islands.  Talk about wealthy. So here I am emphasizing,  

گاهی اوقات آنها مالک جزایر خصوصی خود هستند. در مورد ثروتمند صحبت کنید بنابراین در اینجا من تاکید می کنم،

yes, all of those things I listed show that they  have a lot of money, but at the end, boom, I'm  

بله، همه چیزهایی که فهرست کردم نشان می دهد که آنها پول زیادی دارند، اما در پایان، بوم، من

adding this expression; talk about wealthy. I'm  really emphasizing the fact that they're wealthy,  

این عبارت را اضافه می کنم. در مورد ثروتمند صحبت کنید من واقعاً بر این واقعیت تأکید می کنم که آنها ثروتمند هستند،

they have a lot of money. You might even use this  to talk about English lessons. You could say;  

آنها پول زیادی دارند. حتی ممکن است از این برای صحبت در مورد درس های انگلیسی استفاده کنید. می توان گفت؛

I can't believe that Vanessa gives us  a free English lesson here on YouTube,  

من نمی توانم باور کنم که ونسا هر جمعه یک درس انگلیسی رایگان اینجا در YouTube به ما می دهد

every Friday. Talk about generous. Okay,  I'm tooting my own horn a little bit here,  

. در مورد سخاوتمندانه صحبت کنید. بسیار خوب، من اینجا کمی بوق خودم را می‌زنم،

but if you're really grateful to have free  English lessons every Friday, you could use  

اما اگر واقعاً از داشتن کلاس‌های رایگان انگلیسی هر جمعه سپاسگزار هستید، می‌توانید از

this to emphasize the point; I feel so grateful.  Talk about generous. What a wonderful thing. 

این برای تأکید بر این نکته استفاده کنید. احساس می کنم خیلی ممنونم در مورد سخاوتمندانه صحبت کنید. چه چیز فوق العاده ای.

All right. I want to give you one bonus  expression, and it is to wing it. What  

خیلی خوب. من می‌خواهم یک عبارت برتر به شما بدهم ، و آن بال دادن به آن است.

in the world? Well, unfortunately, I use this a  lot in my life. Can you imagine what to wing it  

در دنیا چیست؟ خب، متأسفانه، من از این در زندگی‌ام زیاد استفاده می‌کنم. آیا می توانید تصور کنید که بال کردن آن به چه

means? Well take a look at this. I didn't  prepare a speech for my friend's wedding,  

معناست؟ خوب به این نگاه کن من برای عروسی دوستم سخنرانی آماده نکردم،

so I think I'm just going to wing it. Ugh. This  means it is not planned. I'm just going to make it  

بنابراین فکر می‌کنم فقط می‌خواهم آن را بال کنم. اوه این به این معنی است که برنامه ریزی نشده است. من فقط می‌خواهم آن را

up as I go. I think I'm just going to wing it. Or  we can use this in the negative and say; I never  

جبران کنم. من فکر می کنم من فقط قصد دارم آن را بال کنم. یا می‌توانیم از این به صورت منفی استفاده کنیم و بگوییم؛ من هرگز

just wing these YouTube videos. I always try to  plan out a good topic, some good expressions and  

فقط بال این ویدیوهای YouTube نیستم. من همیشه سعی می‌کنم یک موضوع خوب، چند عبارت خوب و

some great sample sentences for you, so that you  can learn as much as possible. I don't wing it,  

چند جمله نمونه عالی برای شما طرح‌ریزی کنم، تا بتوانید تا حد امکان بیشتر یاد بگیرید. من آن را بال نمی‌برم،

because I want to be a better teacher for you. Well, congratulations on leveling up your  

زیرا می‌خواهم معلم بهتری برای شما باشم. خوب، به خاطر ارتقای سطح

English vocabulary skills. I hope that you  can use these expressions in your daily life,  

مهارت‌های واژگان انگلیسی خود به شما تبریک می‌گویم. امیدوارم که بتوانید از این عبارات در زندگی روزمره خود استفاده کنید،

just as much as I do. And now I have a question  for you. Let me know in the comments what is  

درست به اندازه من. و حالا من یک سوال از شما دارم. در نظرات به من بگویید چه

something that was calling your name and you just  had to have it? Maybe it was some exciting food,  

چیزی نام شما را صدا می کند و شما فقط باید آن را داشته باشید؟ شاید این یک غذای هیجان‌انگیز بود،

maybe something you bought at the store. Maybe it  was something else. Let me know what was calling  

شاید چیزی که از فروشگاه خریده‌اید. شاید چیز دیگری بود. به من بگویید چه چیزی

your name and use this great expression. Well,  thank you so much for learning English with me,  

نام شما را صدا می کند و از این عبارت عالی استفاده کنید. خوب، از شما بسیار سپاسگزارم که با من انگلیسی یاد گرفتید،

and I'll see you again next Friday for a  new lesson here on my YouTube channel. Bye. 

و جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید در اینجا در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ.

But wait, do you want more? I recommend watching  this video next; vocabulary in one hour,  

اما صبر کنید، آیا بیشتر می خواهید؟ توصیه می‌کنم این ویدیوی بعدی را تماشا کنید. واژگان در یک ساعت،

where you'll learn how to describe the people in  your life, those nice people, and those not so  

که در آن یاد می‌گیرید که چگونه افراد زندگی‌تان، آن افراد خوب و آن افراد نه چندان

nice people. Find the right words to describe  them in this video, and I'll see you there.

خوب را توصیف کنید. کلمات مناسب برای توصیف آن‌ها را در این ویدیو پیدا کنید، و من شما را آنجا می‌بینم.