English Vocabulary in 1 hour: advanced vocabulary lesson

Is everyone laughing and you're wondering  what in the world is so funny? Has this  

آیا همه می خندند و شما تعجب می کنید که چه چیز در دنیا اینقدر خنده دار است؟ آیا

ever happened to you in English? Oh, it can  be so frustrating. Well, never fear. Today,  

تا به حال این اتفاق به انگلیسی برای شما افتاده است؟ اوه، این می تواند بسیار خسته کننده باشد. خب هرگز نترس امروز،

I'm going to help you learn English through  jokes and have a great time. Hi, I'm Vanessa  

می‌خواهم به شما کمک کنم انگلیسی را از طریق جوک یاد بگیرید و اوقات خوبی داشته باشید. سلام، من ونسا هستم

from Speakenglishwithvanessa.com and like always,  I have created a free PDF worksheet for you with  

از Speakenglishwithvanessa.com و مانند همیشه، یک کاربرگ PDF رایگان برای شما با

all of the English that you are about to learn  over the next hour English that will help you  

تمام انگلیسی هایی که قرار است در یک ساعت آینده یاد بگیرید  برای شما ایجاد کرده ام که به شما کمک می کند

understand jokes, tell jokes, have a good time,  and finally understand what's so funny. You can  

جوک ها را بفهمید، جوک بگویید، داشته باشید. وقت خوبی داشته باشید و در نهایت بفهمید چه چیز خنده‌داری است. امروز می‌توانید

click on the link in the description to download  that free PDF worksheet today. Over the next hour,  

روی پیوند موجود در توضیحات کلیک کنید تا آن کاربرگ PDF رایگان را بارگیری کنید. طی یک ساعت آینده،   می‌خواهید

you are going to learn some of the silliest jokes  in English. These are jokes that you'll be able to  

برخی از احمقانه‌ترین جوک‌ها را به زبان انگلیسی یاد بگیرید. این‌ها جوک‌هایی هستند که می‌توانید

tell and you'll be able to understand, and within  each of these jokes is some important vocabulary  

بگویید و می‌توانید بفهمید، و در هر یک از این جوک‌ها واژگان مهمی وجود دارد

that I want you to be able to understand and use  yourself in daily conversation. So are you ready  

که می‌خواهم بتوانید خودتان آن‌ها را بفهمید و در مکالمه روزانه از آنها استفاده کنید. بنابراین آیا آماده‌اید

to get started and have a great time understanding  English jokes and vocabulary? Let's do it.

برای شروع و درک جوک‌ها و واژگان انگلیسی زمان خوبی داشته باشید؟ بیایید آن را انجام دهیم.

A lot of jokes in English are puns or plays on  words. This means that there are two words that  

بسیاری از جوک ها در زبان انگلیسی جناس یا بازی با کلمات هستند. این بدان معناست که دو کلمه وجود دارد که

sound similar and we make a joke about those  words that sound similar. This takes a really  

شبیه به نظر می‌رسند و ما با آن کلماتی که شبیه به نظر می‌آیند شوخی می‌کنیم. این به

advanced level of English vocabulary and sometimes  even culture. Sometimes these plays on words are  

سطح بسیار پیشرفته ای از واژگان انگلیسی و گاهی حتی فرهنگ نیاز دارد. گاهی اوقات این بازی با کلمات را

called dad jokes. That's because they are very  silly and stereotypically, dads use these kinds  

جوک پدر می نامند. این به این دلیل است که آنها بسیار احمقانه و کلیشه ای هستند، پدران از این نوع

of jokes and their children go, "Ha, ha ha, dad,  you're so funny." It's a little funny. Maybe it's  

شوخی ها استفاده می کنند و فرزندانشان می گویند: "ها، ها ها، بابا، تو خیلی بامزه ای." کمی خنده دار است. شاید

more just silly. So today I have asked my husband,  Dan, to read these jokes. We'll first listen to  

بیشتر احمقانه باشد. بنابراین امروز از شوهرم، دن، خواسته ام که این جوک ها را بخواند. ما ابتدا به

him say these jokes and then I will explain them  to you. I hope that they will become clearer and  

او گوش می دهیم که این جوک ها را می گوید و سپس آنها را برای شما توضیح می دهم. امیدوارم که آنها واضح تر شوند و

your vocabulary will grow step-by-step.  Let's get started with the first one.

دایره لغات شما گام به گام رشد کند. بیایید با اولی شروع کنیم.

Did you know the first french  fries weren't actually cooked  

آیا می دانستید اولین سیب زمینی سرخ کرده در واقع

in France? They were cooked in  Greece. Did you know the first  

در فرانسه پخته نشده است؟ آنها در یونان پخته شدند . آیا می دانستید اولین

french fries weren't actually cooked  in France? They were cooked in Greece.

سیب زمینی سرخ شده در فرانسه پخته نشده است؟ آنها در یونان پخته می شدند.

Why is this a joke? There are  two countries, France and Greece,  

چرا این یک شوخی است؟ دو کشور فرانسه و یونان وجود دارد،

but the joke here is about the word Greece. In  English, Greece is two things. It could be a  

اما شوخی در اینجا درباره کلمه یونان است. در انگلیسی، یونان دو چیز است. این می تواند یک

country, the country of Greece, or it can be  oil. We say that french fries, potato chips,  

کشور، کشور یونان یا می تواند نفت باشد. ما می گوییم سیب زمینی سرخ کرده، چیپس سیب زمینی،

these types of foods are greasy or oily. So in  this joke, we are expecting that the listener  

این نوع غذاها چرب یا روغنی هستند. بنابراین در این لطیفه، ما انتظار داریم که شنونده هر

understands both of those meanings of the word  Greece. We cook french fries in oil or in grease,  

دو معنای کلمه یونان را بفهمد. ما سیب زمینی سرخ کرده را در روغن یا روغن می پزیم،

not the country, but the type of oil.  Do you get the idea about these jokes,  

نه کشور، بلکه نوع روغن آن.  آیا درباره این جوک‌ها،

these puns or plays on words? They really expect  you to be able to have an advanced level of  

این جناس‌ها یا بازی با کلمات فکر می‌کنید؟ آنها واقعاً انتظار دارند شما بتوانید سطح پیشرفته ای از

knowing different vocabularies and different ideas  that sound the same. We're going to listen to Dan,  

دانستن واژگان مختلف و ایده های متفاوت  داشته باشید که یکسان به نظر می رسند. ما می‌خواهیم به دن،

my husband, say that joke again, and I hope that  this time you'll understand it. Let's watch.

شوهرم، دوباره آن شوخی را گوش کنیم، و امیدوارم این بار آن را بفهمی. بیایید تماشا کنیم.

Did you know the first french fries weren't  

آیا می دانستید اولین سیب زمینی سرخ کرده در

actually cooked in France?  They were cooked in Greece.

واقع در فرانسه پخته نشده است؟ آنها در یونان پخته می شدند.

Did you get it? All right,  let's go to joke number two.

گرفتی؟ بسیار خب، بیایید به شوخی شماره دو برویم.

Hey, I'm reading a book about  antigravity. It's impossible to  

هی، من در حال خواندن کتابی درباره ضد جاذبه هستم. زمین

put down. Hey, I'm reading a book about  antigravity. It's impossible to put down.

گذاشتن غیرممکن است. هی، من در حال خواندن کتابی درباره ضد جاذبه هستم. زمین گذاشتن آن غیرممکن است.

Why is this a joke? The joke is about the phrasal  verb to put down. We can use this figuratively or  

چرا این یک شوخی است؟ جوک در مورد فعل عبارتی برای قرار دادن است. ما می توانیم این را به صورت مجازی یا

literally. Literally to put something down means  that you are setting it on a surface, maybe to put  

به معنای واقعی کلمه استفاده کنیم. به معنای واقعی کلمه زمین گذاشتن چیزی به این معنی است که آن را روی یک سطح قرار می دهید، شاید

something on a table, to put the book down on the  table. But what is this book about? Antigravity.  

چیزی را روی میز بگذارید، کتاب را روی میز بگذارید. اما این کتاب درباره چیست؟ ضد جاذبه.

So it's a little bit of a joke here about the  subject of the book, but there is a second  

بنابراین در اینجا کمی درباره موضوع کتاب شوخی است، اما

meaning for to put down a book. When we say, "I  loved that book so much, I couldn't put it down,"  

معنای دومی برای کنار گذاشتن کتاب وجود دارد. وقتی می‌گوییم: « آن کتاب را خیلی دوست داشتم، نمی‌توانستم آن را زمین بگذارم»، به این

it means that I couldn't stop reading it. So this  is a common phrasal verb that we use for reading.  

معنی است که نمی‌توانم از خواندن آن دست بردارم. بنابراین این یک فعل عبارت رایج است که برای خواندن استفاده می کنیم.

"I love this book. I couldn't put it down."  That means I didn't want to stop. But here the  

"من عاشق این کتاب هستم. نمی‌توانستم آن را زمین بگذارم." یعنی من نمی خواستم متوقف شوم. اما در اینجا

clever joke is that the book is about antigravity,  which means it's impossible to set something on a  

شوخی هوشمندانه این است که کتاب در مورد ضد جاذبه است، که به این معنی است که غیرممکن است چیزی را روی یک

surface with no gravity. So the joke is about the  figurative or literal use of this phrasal verb,  

سطح بدون جاذبه قرار دهیم. بنابراین، این شوخی در مورد استفاده مجازی یا تحت اللفظی این فعل عبارتی،

to put down. Let's watch Dan say this joke one  more time and I hope you'll enjoy it. Let's watch.

به زیر انداختن است. بیایید یک بار دیگر تماشا کنیم که دن این جوک را می‌گوید و امیدوارم از آن لذت ببرید. بیایید تماشا کنیم.

Hey, I'm reading a book about  antigravity. It's impossible to put down.

هی، من در حال خواندن کتابی درباره ضد جاذبه هستم. زمین گذاشتن آن غیرممکن است.

Did you get it? I hope so.  Let's go on to our third joke.

گرفتی؟ امیدوارم. برویم سراغ شوخی سوم.

Why did the man fall down the well?  Because he couldn't see that well.  

چرا مرد از چاه افتاد؟ چون نمی توانست آنقدر خوب ببیند.

Why did the man fall down the well?  Because he couldn't see that well.

چرا مرد از چاه افتاد؟ چون نمی توانست آنقدر خوب ببیند.

Do you know what a well is? That is essential  for understanding this joke. A well is a deep  

آیا می دانید چاه چیست؟ این برای درک این جوک ضروری است. چاه یک حفره عمیق است

hole where you can get water from.  So our ancestors most likely had a  

که می‌توانید از آن آب بگیرید. بنابراین اجداد ما به احتمال زیاد یک

well on their farm or somewhere in their  village and they would take a bucket and  

چاه در مزرعه خود یا جایی در روستای خود داشتند و یک سطل برمی‌داشتند و

lower it into the well and get some water.  So at the beginning of this joke it says,  

آن را در چاه پایین می‌آوردند و مقداری آب می‌گرفتند. بنابراین در ابتدای این لطیفه می‌گوید،

why did the man fall down the well? This is  the literal kind of well where you get water.  

چرا آن مرد از چاه افتاد؟ این همان نوع چاهی است که در آن آب می‌آورید.

He fell down the well, and the answer  is because he couldn't see that well.

او به پایین چاه افتاد، و پاسخ این است که او نمی توانست آن را خوب ببیند.

Well, the joke here is about the part  of this phrase to see that, well,  

خب، شوخی در اینجا مربوط به بخشی از این عبارت است که متوجه می‌شویم، خب،

we can use this literally to mean he couldn't  visually. Maybe he's blind. Maybe there was  

ما می‌توانیم از این به معنای واقعی کلمه به این معنی استفاده کنیم که او نمی‌تواند از نظر بصری. شاید او نابینا باشد. شاید

some leaves covering the hole and he fell down  into it. He couldn't see that well. He couldn't  

برگ‌هایی روی سوراخ وجود داشت و او داخل آن افتاد. او نمی توانست آنقدر خوب ببیند. او نمی توانست

see the well that was there. But we can use this  figuratively as well. If you say, I can't see that  

چاهی را که آنجا بود ببیند. اما می‌توانیم از این به صورت مجازی نیز استفاده کنیم. اگر بگویید، من نمی توانم آن را

well. It means my vision is poor. I have poor  vision. I can't see that well. I need to wear  

خوب ببینم. یعنی بینایی من ضعیفه بینایی ضعیفی دارم . من نمی توانم آن را خوب ببینم. من باید

glasses. I can't see that. Well, this is the joke  here. Talking about a well where you can get water  

عینک بزنم. من نمی توانم آن را ببینم. خب، این جوک اینجاست. صحبت در مورد چاهی که می‌توانید از آن آب

and well to mean good. I can't see that good or  I can't see that well or I can't see that well,  

و چاه به معنای خوب دریافت کنید. من نمی توانم آنقدر خوب ببینم یا آنقدر خوب نمی بینم یا نمی توانم آنقدر خوب،

the hole in the ground. All right, let's  listen to Dan say this joke one more time.

سوراخ روی زمین را ببینم. خوب، بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این جوک را می گوید.

Why did the man fall down the well?  Because he couldn't see that well.

چرا مرد از چاه افتاد؟ چون نمی توانست آنقدر خوب ببیند.

Did you get it? I hope so.  Let's go on to our fourth joke.

گرفتی؟ امیدوارم. بریم سراغ شوخی چهارم.

Why are spiders so smart? They can find everything  

چرا عنکبوت ها اینقدر باهوش هستند؟ آنها می توانند همه چیز را

on the web. Why are spiders so smart?  They can find everything on the web.

در وب پیدا کنند. چرا عنکبوت ها اینقدر باهوش هستند؟ آنها می توانند همه چیز را در وب پیدا کنند.

What's so funny about this joke? Well, what  is a spider's home? It is a spider's web. But  

این شوخی چه خنده دار است؟ خوب، خانه عنکبوت چیست؟ تار عنکبوت است. اما

there are two meanings of web. The first one  is a spider's home. It's a spider web. So the  

دو معنی از وب وجود دارد. اولین مورد خانه یک عنکبوت است. این یک تار عنکبوت است. بنابراین

spider is on its web. It knows all of the flies  and all of the things that are on its web. But  

عنکبوت روی تار خود قرار دارد. همه مگس‌ها و همه چیزهایی را که در وب آن هستند می‌داند. اما

the second meaning of web is what makes this joke  funny. Do you know what WWW stands for? World Wide  

معنای دوم وب چیزی است که این شوخی را خنده دار می کند. آیا می دانید WWW مخفف چیست؟

Web. This is another way to say the internet. On  the web is kind of a casual or slang way to say  

وب جهانی . این یک راه دیگر برای گفتن اینترنت است. در وب نوعی روش معمولی یا عامیانه برای گفتن

on the internet. If someone asks, "How did you  learn English?" You might say, "On the web with  

در اینترنت است. اگر کسی بپرسد، "چگونه انگلیسی را یاد گرفتی؟" ممکن است بگویید، «در وب با

Vanessa." That means online with Vanessa. So it's  using this dual meaning of web. A spider knows  

ونسا». یعنی آنلاین با ونسا. بنابراین از این معنای دوگانه وب استفاده می‌کند. یک عنکبوت

everything about its home, about its web, but it  also learned a lot of information on the internet,  

همه چیز را در مورد خانه خود، در مورد وب خود می‌داند، اما اطلاعات زیادی را نیز در اینترنت،

on the web. Let's listen to Dan say this one  more time and then we'll go to the next joke.

در وب، آموخته است. بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این را می گوید و سپس به جوک بعدی می رویم.

Why are spiders so smart? They  can find everything on the web.

چرا عنکبوت ها اینقدر باهوش هستند؟ آنها می‌توانند همه چیز را در وب پیدا کنند.

Did you get it? Let's go to the next  one about a scarecrow. Let's listen.

گرفتی؟ بیایید به مورد بعدی در مورد مترسک برویم. بیا گوش بدهیم.

Why did the scarecrow win an award?  He was out standing in his field.  

چرا مترسک جایزه گرفت؟ او در زمین خود ایستاده بود.

Why did the scarecrow win an award?  He was out standing in his field.

چرا مترسک جایزه گرفت؟ او در زمین خود ایستاده بود.

In case you didn't know, it's essential for  this joke. This is a scarecrow. It's usually  

اگر نمی‌دانستید، برای این شوخی ضروری است. این یک مترسک است. معمولاً

in the middle of a farmer's field to scare  away birds or some other kind of thing that's  

در وسط مزرعه کشاورز برای ترساندن پرندگان یا هر نوع چیز دیگری است که به

going to hurt the crops. Well, the joke here  is not necessarily about the word scarecrow,  

محصولات آسیب می رساند. خب، شوخی در اینجا لزوماً در مورد کلمه مترسک نیست،

but it's about what the scarecrow does. Where  is the scarecrow? It is standing in the field,  

بلکه در مورد کاری است که مترسک انجام می دهد. مترسک کجاست؟ در میدان ایستاده است،

but sometimes we use an extra word to  say, "Oh, I am out in my car. I'm out  

اما گاهی اوقات از یک کلمه اضافی برای گفتن این جمله استفاده می‌کنیم: «اوه، من در ماشینم بیرون هستم. من

standing in that field. I'm out somewhere,"  to say I'm not at home. I am away somewhere.  

بیرون هستم   در آن میدان ایستاده‌ام. خانه من یه جایی دورم

And that's what this joke says. He was  out standing in the field. That's what  

و این چیزی است که این جوک می گوید. او در میدان ایستاده بود. این کاری بود که

the scarecrow was doing. But the joke here is  about another meaning for the word outstanding.

مترسک انجام می داد. اما شوخی در اینجا درباره معنای دیگری برای کلمه برجسته است.

In the joke, you see it as two words. He was  out, out of the house, he was out standing  

در جوک آن را دو کلمه می بینید. او بیرون بود، بیرون از خانه، بیرون ایستاده بود

in the field. But if we put that together,  he was outstanding. This means amazing. He  

. اما اگر این را کنار هم بگذاریم، او فوق‌العاده بود. این یعنی شگفت انگیز او

was outstanding. You are an outstanding student.  He was outstanding in the field or in his field.  

بی‌نظیر بود. شما دانش آموز ممتازی هستید. او در زمینه یا در رشته خود برجسته بود.

Field also has a double meaning. It could  be a place where you grow wheat or you grow  

فیلد نیز معنایی دوگانه دارد. می‌تواند مکانی باشد که در آن گندم می‌روید یا

corn, a field or it can be your career, the  medical field, the educational field. This is  

ذرت می‌روید، مزرعه‌ای یا می‌تواند شغل شما، رشته پزشکی، زمینه آموزشی باشد. این

the general term for where you work. So if you are  outstanding in the medical field, that means you  

عبارت کلی برای جایی است که شما کار می کنید. بنابراین اگر در زمینه پزشکی برجسته هستید، به این معنی است که شما

are an amazing researcher or an amazing doctor.  You are amazing in your field and that's what the  

یک محقق یا پزشک شگفت‌انگیز هستید. شما در رشته خود شگفت انگیز هستید و

scarecrow is. He is outstanding in the field. Very  silly. All right, let's watch Dan say this again.

مترسک همین است. او در این زمینه برجسته است. خیلی احمقانه. بسیار خب، بیایید ببینیم دن دوباره این را می گوید.

Why did the scarecrow win an award?  He was out standing in his field.

چرا مترسک جایزه گرفت؟ او در زمین خود ایستاده بود.

Did you get it? I hope so.  Let's go to our next joke.

گرفتی؟ امیدوارم. بریم سراغ جوک بعدیمون

Why couldn't the bicycle stand  up by itself? It was two-tired.  

چرا دوچرخه به تنهایی نمی‌توانست بایستد؟ دو تا خسته بود

Why couldn't the bicycle stand  up by itself? It was two-tired.

چرا دوچرخه به تنهایی نمی‌توانست بایستد؟ دو تا خسته بود

Do you know this double meaning, two-tired?  You might know that in English there are three  

آیا این معنای دوگانه، دو خسته را می دانید؟ شاید بدانید که در انگلیسی سه

different ways to spell two, to, too, and two.  They all have different meanings and they're  

روش مختلف برای املای two، to, too و two وجود دارد. همه آنها معانی مختلفی دارند و از نظر

used grammatically different in sentences.  That's what's happening here. We're making  

گرامری در جملات متفاوت استفاده می شوند. این چیزی است که اینجا اتفاق می افتد. ما در حال ساخت

a play on words on this expression, two-tired.  How many wheels or tires does a bike have? Two.  

بازی با کلمات با این عبارت هستیم، دو خسته. دوچرخه چند چرخ یا لاستیک دارد؟ دو

So that's one meaning. The bike has two tires,  but is there another meaning for the word tired?  

پس این یک معنی است. دوچرخه دو لاستیک دارد، اما آیا معنای دیگری برای کلمه خسته وجود دارد؟

Yep. It means that you have no energy. You are  maybe sleepy or exhausted. Oh, I am too tired  

بله یعنی انرژی نداری شاید خواب آلود یا خسته هستید. اوه، من خیلی خسته هستم که نمی‌توانم

to do any more work. And that's what's happening  here. The bike can't stand up because it only has  

کار دیگری انجام دهم. و این چیزی است که در اینجا اتفاق می افتد . دوچرخه نمی تواند بایستد زیرا فقط

two tires or two wheels. And also because it's so  exhausted, it's so sleepy, it's too tired. Very  

دو لاستیک یا دو چرخ دارد. و همچنین چون خیلی خسته است، خیلی خواب آلود است، خیلی خسته است. خیلی

silly. This is a pun or a play on words. All  right, let's watch Dan say it one more time.

احمقانه. این یک جناس یا بازی با کلمات است. بسیار خب، بیایید ببینیم دن یک بار دیگر آن را می گوید.

Why couldn't the bicycle stand  up by itself? It was two-tired.

چرا دوچرخه به تنهایی نمی‌توانست بایستد؟ دو تا خسته بود

Did you get it? I hope so. Let's  go on to joke number seven.

گرفتی؟ امیدوارم. بیایید به شوخی شماره هفت برویم.

My friend's bakery burned down last  night. Now his business is toast. My  

نانوایی دوستم دیشب سوخت . حالا کارش نان تست است.

friend's bakery burned down last  night. Now his business is toast.

نانوایی دوستم دیشب در آتش سوخت . حالا کارش نان تست است.

There's one important thing at the beginning  of this joke. What burned down? It wasn't a  

یک چیز مهم در ابتدای این شوخی وجود دارد. چه چیزی سوخت؟ نه

fire department, it wasn't a house, it wasn't  an office, it was a bakery. A bakery sells  

آتش نشانی بود، نه خانه بود، نه اداره، یک نانوایی بود. یک نانوایی

what? Bread and pastries and these types of  things. And after the bakery burned down,  

چه چیزی را می فروشد؟ نان و شیرینی و این نوع چیزها. و بعد از سوختن نانوایی،

her business is toast. Do you know what toast  is? This is the key to this joke because there  

کار او نان تست است. آیا می دانید نان تست چیست ؟ این کلید این جوک است زیرا

are two meanings for the word toast. The  first one is warm, crispy bread. You could  

کلمه نان تست دو معنی دارد. اولین مورد نان گرم و ترد است. می‌توانید

cut a slice of bread and put it in the toaster  and the bread will have some brown marks on  

تکه‌ای از نان را برش دهید و آن را در توستر قرار دهید و نان مقداری لکه‌های قهوه‌ای روی

it and it will be warm and toasty. You can put  some butter on it. It's great. This is toast.

آن داشته باشد و گرم و برشته شود. می توانید مقداری کره روی آن بمالید. عالیه. این نان تست است.

But there is a more figurative meaning for  toast as well. That second meaning means  

اما معنای مجازی تری برای نان تست نیز وجود دارد. معنای دوم به معنای

ruined. For example, you might say, "When  my mom finds out that I broke that window,  

خراب شدن است. برای مثال، ممکن است بگویید: "وقتی مادرم متوجه شد که من آن پنجره را شکستم،

I'm toast." That means my life is ruined.  I will be in so much trouble when my mom  

من نان تست می‌کنم." یعنی زندگیم خراب شده وقتی مادرم

finds out that I broke that window. I'm  toast. This is the same for the business  

بفهمد که من آن پنجره را شکستم، خیلی به دردسر می افتم. من نان تست هستم. این برای کسب‌وکار هم همین‌طور است

because the business burned down,  she can't have a business anymore,  

زیرا کسب‌وکار سوخته است، او دیگر نمی‌تواند کسب‌وکاری داشته باشد،

so her business is toast. But it's also funny  because she sells bread and this is the crispy,  

بنابراین تجارت او نان تست است. اما این هم خنده دار است، زیرا او نان می فروشد و این همان

warm toasted bread. Little silly, huh? All right,  let's listen to Dan say this one more time.

نان برشته شده گرم و ترد است. کمی احمقانه، ها؟ بسیار خوب، بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این را می گوید.

My friend's bakery burned down last  night. Now his business is toast.

نانوایی دوستم دیشب سوخت . حالا کارش نان تست است.

Did you get it? The business is  toast. Let's go on to our eighth joke.

گرفتی؟ کسب و کار نان تست است. بریم سراغ شوخی هشتم.

What does a nosy pepper do? It  gets jalapeno business. What  

فلفل فضول چه می کند؟ کسب و کار jalapeno می‌شود.

does a nosy pepper do? It gets jalapeno business.

فلفل فضول چه کاری انجام می دهد؟ کسب و کار jalapeno می شود.

All right, this joke is starting to get a  little more advanced. You need to know two  

بسیار خوب، این شوخی در حال پیشرفت است.

things or rather three things to understand  this joke. The first is the word nosy. If I  

برای درک این شوخی باید دو چیز یا بهتر بگوییم سه چیز را بدانید . اولین کلمه فضول است. اگر

say, "My neighbor is so nosy," would you  know what that means? It means that she's  

بگویم "همسایه من خیلی فضول است"، آیا می‌دانید این به چه معناست؟ این بدان معنی است که او

always looking out her windows and seeing,  oh, Vanessa drove away in her car. I wonder  

همیشه به بیرون از پنجره نگاه می کند و می بیند، اوه، ونسا با ماشینش دور شد. من تعجب می کنم که

where she's going. She didn't go with  her children. Where is she going? This  

او کجا می رود. او با فرزندانش نرفت. او کجا میرود؟ این به این

means that they are too curious. This is  very annoying. When someone asks too many  

معنی است که آنها بیش از حد کنجکاو هستند. این بسیار آزاردهنده است. وقتی شخصی بیش از حد

questions and it kind of gets on your nerves.  They're too nosy. So that's the first part.

سؤال می پرسد و به نوعی اعصاب شما را به هم می زند. آنها بیش از حد فضول هستند. پس این قسمت اول است.

And we have a nosy pepper. This is a type of food,  usually spicy, sometimes not like a bell pepper,  

و ما یک فلفل فضول داریم. این یک نوع غذا است، معمولاً تند، گاهی اوقات شبیه فلفل دلمه ای نیست،

but this is a type of food, the nosy pepper.  But our key to this joke is the ending. A  

اما این یک نوع غذا است، فلفل فضول دار. اما کلید ما برای این شوخی پایان است.

jalapeno is a really spicy pepper. This  pepper is really common in the US and we  

jalapeno فلفل واقعا تند است. این فلفل واقعاً در ایالات متحده رایج است و ما از

use it in salsas in different types of  Mexican dishes. A jalapeno. So we say,  

آن در سالسا در انواع غذاهای مکزیکی استفاده می‌کنیم. یک هالاپینو بنابراین ما می گوییم،   باعث

it gets jalapeno business. Why are we  saying it gets spicy pepper business? Well,  

کسب و کار jalapeno می شود. چرا می‌گوییم فلفل تند می‌شود؟ خوب،

you need to have a deep knowledge  of casual slang in English.

شما باید دانش عمیقی درباره زبان عامیانه معمولی در انگلیسی داشته باشید.

This also, the word jalapeno, also sounds  like all up in your business. It gets all up  

این نیز، کلمه jalapeno، در کسب و کار شما نیز به نظر می رسد. همه چیز

in your business. This phrase to get all up in  your business means to be nosy. My neighbor is  

در کسب و کار شما مطرح می شود. این عبارت برای همه چیز در کسب و کارتان به معنای فضول بودن است. همسایه‌ام

always getting all up in my business. It doesn't  mean my work, my business, it just means my life.  

همیشه سر کار من است. این به معنای کار من، کسب و کار من نیست، بلکه به معنای زندگی من است.

She's too nosy, she's asking too many questions.  She's always getting all up in my business and I  

او بیش از حد فضول است، او بیش از حد سؤال می کند. او همیشه در کار من مشغول است و من

just want some space. I want some privacy. Stop  getting all up in my business. This is a very  

فقط کمی فضا می‌خواهم. من کمی حریم خصوصی می خواهم. دیگر در کسب و کار من بیدار نشوید. این یک

casual expression. So we sometimes say this with  attitude, especially when we're telling someone,  

عبارت بسیار گاه به گاه است. بنابراین ما گاهی اوقات این را با نگرش می‌گوییم، به‌ویژه زمانی که به کسی می‌گوییم:

"Step back. Don't get all up in my business."  You might say this with a little attitude and  

«یک قدم به عقب برگرد. ممکن است این را با کمی نگرش بگویید و

that's kind of what's happening in this joke  when it says it gets all up in your business,  

این چیزی است که در این جوک اتفاق می‌افتد وقتی می‌گوید همه چیز در تجارت شما مطرح می‌شود،

jalapeno business, all up in your business,  jalapeno business. These jokes can be quite deep.  

تجارت jalapeno، همه چیز در تجارت شما، تجارت jalapeno. این جوک ها می توانند بسیار عمیق باشند.

And without this knowledge of casual expressions  of hot peppers, you might not understand why it's  

و بدون این آگاهی از عبارات معمولی فلفل تند، ممکن است متوجه نشوید که چرا

funny. So that's why I'm here to help you. All  right, let's listen to Dan say this one more time.

خنده دار است. به همین دلیل است که من اینجا هستم تا به شما کمک کنم. خیلی خب، بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم.

What does a nosy pepper do?  It gets jalapeno business.

فلفل فضول چه می کند؟ کسب و کار jalapeno می شود.

Did you get it? Let's go to joke  number nine about stairs. Let's listen.

گرفتی؟ بیایید به شوخی شماره نه در مورد پله ها برویم. بیا گوش بدهیم.

I don't trust stairs. They're always up to  

من به پله ها اعتماد ندارم آنها همیشه در حال انجام

something. I don't trust stairs.  They're always up to something.

چیزی هستند. من به پله ها اعتماد ندارم آنها همیشه در حال چیزی هستند.

Do you know what stairs are? It's what you use  to go up to the second floor or the third floor  

آیا می دانید پله ها چیست؟ این همان چیزی است که برای بالا رفتن از طبقه دوم یا طبقه سوم

of a building. You need to go up the stairs. And  the joke here is about the expression to go up to  

ساختمان استفاده می‌کنید. شما باید از پله ها بالا بروید. و شوخی در اینجا در مورد بیان بالا رفتن به

something or to be up to something. When you are  walking up the stairs, you are going up to the  

چیزی یا به چیزی است. وقتی از پله ها بالا می روید، به

second floor, you are going up to the third  floor. Of course when you go up the stairs,  

طبقه دوم می روید و به طبقه سوم می روید . البته وقتی از پله‌ها بالا می‌روید،

there is something up there. It's not stairs  leading to nowhere just to empty space. No,  

چیزی آن بالا وجود دارد. این پله‌ها نیست که فقط برای خالی کردن فضا به جایی نمی‌رسند. نه،

there is another level of the building  or another level of your house up there.  

سطح دیگری از ساختمان یا سطح دیگری از خانه شما در آنجا وجود دارد.

Of course there's something up there. So  to go up to something means to move up.

البته یه چیزی اون بالا هست بنابراین، بالا رفتن به چیزی به معنای بالا رفتن است.

But the second figurative meaning of this is  what makes this joke funny. The expression  

اما معنای مجازی دوم این است که این شوخی را خنده دار می کند. تعبیر

to be up to something means that you are doing  something sneaky. To be up to something. So if  

برای انجام کاری به این معنی است که شما در حال انجام کاری یواشکی هستید. برای چیزی بودن. بنابراین اگر

you are a parent and you see your two children  whispering and they're looking in the kitchen,  

شما یک والدین هستید و می‌بینید که دو فرزندتان در حال زمزمه کردن هستند و آنها در آشپزخانه نگاه می‌کنند،

you think, what are they up to? They are up  to something. That means they have a clever  

فکر می‌کنید که آنها چه کار می‌کنند؟ آنها درگیر چیزی هستند. این بدان معناست که آنها یک برنامه هوشمندانه دارند

plan. They are trying to be sneaky and then you  see them trying to go into the cupboard and eat  

. آنها سعی می کنند یواشکی باشند و سپس می بینید که سعی می کنند به داخل کمد بروند و

some cookies. Okay? This was their plan to try to  secretly eat some more cookies. They were trying  

کمی کلوچه بخورند. باشه؟ این برنامه آنها بود که سعی کنند مخفیانه مقداری کلوچه بیشتر بخورند. آنها سعی می‌کردند

to be sneaky and we use that expression,  up to something. They're up to something.

یواشکی باشند و ما از این عبارت استفاده می‌کنیم . آنها در حال چیزی هستند.

Sometimes we say they are up to no  good because usually when you are  

گاهی اوقات می‌گوییم که آن‌ها به هیچ وجه خوب نیستند، زیرا معمولاً وقتی

up to something it means that  something that you're doing is  

درگیر کاری هستید، به این معنی است که کاری که انجام می‌دهید

bad or risky or not allowed, forbidden. So you  are up to something. And that's what's happening  

بد یا خطرناک است یا مجاز نیست، ممنوع است. بنابراین شما در حال چیزی هستید. و این چیزی است که در اینجا اتفاق می‌افتد

here. It's a clever joke about stairs. Of course  they lead somewhere, they go up to the second  

. این یک شوخی هوشمندانه در مورد پله ها است. البته به جایی می‌روند، به

floor. But I don't trust stairs because they have  a sneaky plan. They're planning something. I don't  

طبقه دوم می‌روند. اما من به پله‌ها اعتماد ندارم، زیرا آنها نقشه‌ای ابلهانه دارند. یه چیزی برنامه ریزی میکنن من به

trust them. They're up to something. All right,  let's listen to Dan say this joke one more time.

آنها اعتماد ندارم. آنها در حال چیزی هستند. خوب، بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این جوک را می گوید.

I don't trust stairs. They're  always up to something.

من به پله ها اعتماد ندارم آنها همیشه دنبال چیزی هستند.

Did you get it? All right, let's  go to our 10th joke about a train.

گرفتی؟ بسیار خوب، اجازه دهید به شوخی دهم خود در مورد قطار برویم.

What do you call a train carrying bubble  gum? A chew-chew train. What do you call  

قطار حامل آدامس حبابی را چه می نامید ؟ یک قطار جویدنی.

a train carrying bubble gum? A chew-chew train.

قطار حامل آدامس حبابی را چه می نامید؟ یک قطار جویدنی.

Compared to our previous joke, this joke is a  little bit more simple. A chew-chew train. Do  

در مقایسه با جوک قبلی ما، این جوک کمی ساده‌تر است. یک قطار جویدنی. آیا می‌دانید

you know what you do when you put bubble gum  in your mouth? You chew the gum. That's the  

وقتی آدامس حباب‌دار را در دهانتان می‌گذارید چه می‌کنید؟ آدامس را می جوید. این

action. I am chewing the gum. But we also have  a sound or a word for the sound a train makes.  

اقدام است. دارم آدامس می جوم. اما ما همچنین یک صدا یا کلمه ای برای صدای قطار داریم.

When a train is going ch, ch, ch, ch, ch,  ch, ch, ch, ch, ch, ch, ch, choo-choo. This  

وقتی قطاری در حال حرکت است ch، ch، ch، ch، ch،  ch، ch، ch، ch، ch، ch، ch، choo-choo. این

is the sound of the whistle of a train,  choo-choo, which is also the same as to chew  

صدای سوت قطار است، چو چو، که همان جویدن

something. So here is the joke, the  difference between chewing bubble gum  

چیزی است. پس شوخی اینجاست، تفاوت بین جویدن آدامس حباب دار

and the sound a train makes, choo-choo. Great,  I hope you got it. Let's listen to Dan say it.

و صدایی که قطار تولید می کند، چو چو. عالی، امیدوارم متوجه شده باشید. بیایید به حرف دن گوش کنیم.

What do you call a train carrying  bubble gum? A chew-chew train.

قطار حامل آدامس حباب را چه می نامید؟ یک قطار جویدنی.

Did you get it? I hope so. Let's  go to our 11th joke about ducks.

گرفتی؟ امیدوارم. بیایید به یازدهمین جوک خود درباره اردک ها برویم.

What time do ducks wake up? At the quack of dawn.  What time do ducks wake up? At the quack of dawn.

اردک ها چه ساعتی بیدار می شوند؟ به وقت سحر. اردک ها چه ساعتی بیدار می شوند؟ به وقت سحر.

Do you know what sound ducks make? Quack-quack,  quack-quack. If you're interested in sounds  

آیا می دانید اردک ها چه صدایی تولید می کنند؟ کواک-کواک، کواک-کواک. اگر به صداهایی

that other animals make, I made this video about  common sounds in English, animal sounds, sounds  

که حیوانات دیگر تولید می‌کنند علاقه‌مندید، من این ویدیو را درباره صداهای رایج در زبان انگلیسی، صداهای حیوانات، صداهایی

that items make sounds that people make when we're  frustrated. These types of sounds very important  

که اقلام صداهایی تولید می‌کنند که وقتی ما ناامید می‌شویم تولید می‌کنند، ساختم. این نوع صداها

for English conversations in daily life, but a  sound that a duck makes is quack, quack-quack.

برای مکالمات انگلیسی در زندگی روزمره بسیار مهم هستند، اما صدایی که اردک تولید می‌کند کواک، کواک-کواک است.

So here is our first meaning, quack.  But do you know this full expression,  

بنابراین در اینجا اولین معنای ما، quack است. اما آیا این عبارت کامل را می‌دانید،

quack of dawn sounds like the full expression,  crack of dawn. Crack of dawn is an expression  

quack of Dawn به نظر می‌رسد که عبارت کامل است، crack of Dawn. ترک سپیده دم تعبیری است

that means first thing in the morning when  the sun comes up, boom, that is the crack of  

که به این معنی است که اولین چیزی که در صبح هنگام طلوع خورشید طلوع می کند، بوم، این همان شکاف سپیده

dawn. Usually it is extremely early in the  morning. And when we use that expression,  

دم است. معمولاً صبح بسیار زود است . و وقتی از این عبارت استفاده می‌کنیم،

we're trying to imply that, oh, I had to wake  up so early. I had to wake up at the crack of  

سعی می‌کنیم به این معنا اشاره کنیم که، اوه، من باید خیلی زود بیدار می‌شدم. باید در سحر از

dawn to get to the airport to catch my flight.  The crack of dawn. Boom. The moment that there's  

خواب بیدار می شدم تا به فرودگاه بروم تا پروازم را بگیرم.  ترک سحر . رونق. لحظه ای که

a little bit of light is the crack of dawn.  So that's what this joke is talking about,  

کمی نور وجود دارد، همان شکاف سپیده دم است. پس این همان چیزی است که این جوک در مورد آن صحبت می کند،

but they substitute crack and quack because that's  what ducks say. The quack of dawn. Ha, ha, ha.

اما آنها کرک و کواک را جایگزین می کنند زیرا این همان چیزی است که اردک ها می گویند. طلوع سحر. ها، ها، ها.

All right, let's listen to  Dan say this one more time.

بسیار خوب، بیایید یک بار دیگر به دان گوش کنیم.

What time do ducks wake up? At the quack of dawn.

اردک ها چه ساعتی بیدار می شوند؟ به وقت سحر.

Did you get it? I hope so.  Let's go to our next joke.

گرفتی؟ امیدوارم. بریم سراغ جوک بعدیمون قبلاً از

I used to hate facial hair,  

موهای صورت متنفر بودم،

but then it grew on me. I used to hate  facial hair, but then it grew on me.

اما بعد روی من رشد کرد. قبلاً از موهای صورت متنفر بودم، اما بعد روی من رشد کرد.

Do you know what facial hair is? That  is like a beard or a mustache? Facial  

آیا می دانید موهای صورت چیست؟ این مثل ریش یا سبیل است؟

hair. And some people don't like it, some people  like it. It's just personal preference or maybe  

موی صورت. و برخی از مردم آن را دوست ندارند، برخی آن را دوست دارند. این فقط ترجیح شخصی یا شاید

cultural preference sometimes. But what is the  joke here? The joke is about the phrasal verb,  

گاهی ترجیح فرهنگی است. اما شوخی اینجا چیست؟ جوک در مورد فعل عبارتی،

to grow on. Where does your hair  grow? Well, it grows on your head,  

رشد کردن است. موهای شما کجا رشد می کند؟ خوب، روی سر شما رشد می کند،

it grows on you. It is actually growing on you.  But there's a figurative meaning for to grow on  

روی شما رشد می کند. در واقع روی شما رشد می کند. اما معنای مجازی برای رشد در

as well. If you say, "Yeah, I used to not like  Vanessa's classes," I hope that's not true,  

نیز وجود دارد. اگر بگویید، "بله، من قبلاً کلاس های ونسا را ​​دوست نداشتم"، امیدوارم این درست نباشد،

"I used to not like Vanessa's classes, but the  more I watched them, they grew on me." They,  

"من قبلاً کلاس های ونسا را ​​دوست نداشتم، اما هر چه بیشتر آنها را تماشا می کردم، آنها در من رشد می کردند." آن‌ها،

my classes, my lessons grew on you. That  means that over time you learned to like them,  

کلاس‌های من، درس‌های من روی تو رشد کردند. این بدان معناست که با گذشت زمان یاد گرفتید که آنها را دوست داشته باشید،   راحت‌تر

you became more and more comfortable  and it became something that you liked.

و راحت‌تر می‌شوید و این به چیزی تبدیل می‌شود که دوست دارید.

Same for hair. I used to hate  facial hair, beards, mustaches,  

برای مو هم همینطور قبلاً از موهای صورت، ریش، سبیل متنفر بودم،

but then they grew on me. Okay, we're talking  about literally facial hair grows on you,  

اما بعد روی من رشد کردند. بسیار خوب، ما در مورد اینکه به معنای واقعی کلمه موهای صورت روی شما رشد می‌کند، صحبت می‌کنیم،

but also that figurative idea that over  time I learned to like it. It grew on me.

بلکه در مورد آن ایده مجازی که به مرور زمان یاد گرفتم که آن را دوست داشته باشم، صحبت می‌کنیم. روی من رشد کرد.

Let's listen to Dan say this one more time.

بیایید یک بار دیگر به حرف دن گوش کنیم. قبلاً از

I used to hate facial hair,  but then it grew on me.

موهای صورت متنفر بودم، اما بعد روی من رشد کرد.

Did you get it? I hope so. These last three  jokes are more advanced than the others because  

گرفتی؟ امیدوارم. این سه جوک آخر از بقیه پیشرفته‌تر هستند، زیرا

you need to know some things very specific  about American culture. But don't worry,  

باید چیزهای بسیار خاصی درباره فرهنگ آمریکایی بدانید. اما نگران نباشید،

I'm here to help you. Let's get started  with the next one and listen to Dan say it.

من اینجا هستم تا به شما کمک کنم. بیایید با مورد بعدی شروع کنیم و به گفتن دن گوش کنیم.

Hey Vanessa.

هی ونسا

What?

چی؟

Did Tennessee?

آیا تنسی؟

What?

چی؟

The same thing that Arkansas. Hey Vanessa.

همان چیزی که آرکانزاس. هی ونسا

What?

Did Tennessee?

چی؟

آیا تنسی؟

What?

چی؟

The same thing that Arkansas.

همان چیزی که آرکانزاس.

These are both states. Tennessee and Arkansas  are states. Don't be fooled by the spelling  

این هر دو حالت هستند. تنسی و آرکانزاس ایالت‌ها هستند. فریب املای

of Arkansas. There is an S at the end, but  we pronounce it Arkansas. Arkansas. Listen  

آرکانزاس را نخورید. در پایان یک S وجود دارد، اما ما آن را آرکانزاس تلفظ می‌کنیم. آرکانزاس

carefully to the end of these states. Tennessee,  Arkansas. Do you know this verb to see with your  

به انتهای این حالات با دقت گوش کنید. تنسی، آرکانزاس. آیا این فعل دیدن با چشم را می شناسید

eyes? You see something? But what is that in  the past tense. If I said, "Today I see the  

؟ چیزی می بینی؟ اما این در زمان گذشته چیست. اگر می‌گفتم، "امروز

beautiful weather. Yesterday, I... The beautiful  weather. Yesterday I saw the beautiful weather."  

هوای زیبا را می‌بینم. دیروز، من... هوای زیبا. دیروز هوای زیبا را دیدم."

This is in a regular verb. In the present  it is to see. And in the past it is saw.  

این در یک فعل منظم است. در حال حاضر دیدن است. و در گذشته دیده می شود.

So here we have a joke about both of these.  Let me give you a sample sentence and I  

بنابراین در اینجا ما یک شوخی در مورد هر دوی اینها داریم. اجازه دهید یک جمله نمونه به شما بگویم و

want to see if you can understand it a  little bit better. "What did you see?"  

می‌خواهم ببینم آیا می‌توانید آن را کمی بهتر درک کنید. "چه چیزی دیدی؟"

"I don't know what I saw." "What did  you see?" "I don't know what I saw."

"نمی دانم چه دیدم." "چه چیزی دیدی؟" "نمی دانم چه دیدم."

So let's pretend that Tenne and Arkan  are people and we can substitute I,  

پس بیایید وانمود کنیم که تن و آرکان آدم‌هایی هستند و می‌توانیم من را جایگزین کنیم،

"What did you see?" "I don't know what I saw."  Let's substitute you and I for these people. What  

"چه دیدی؟" "نمی دانم چه دیدم." بیایید من و شما را جایگزین این افراد کنیم.

did Tenne see? The same thing as Arkan saw. Very  silly. But in order to understand this joke, you  

تنی چه چیزی را دید؟ همان چیزی که ارکان دید. خیلی احمقانه. اما برای درک این شوخی،

need to know what these states are. You need to  know the verb tenses of the verb saw. So there is  

باید بدانید که این حالات چیست. باید زمان‌های فعل را بدانید. بنابراین

a deep level of understanding that needs to happen  in order to laugh at this joke. And if you heard  

سطح عمیقی از درک وجود دارد که باید اتفاق بیفتد تا به این شوخی بخندیم. و اگر شنیدید

someone say this in, for example, you're watching  the Big Bang Theory and you hear someone say a  

کسی این را گفت، مثلاً در حال تماشای تئوری بیگ بنگ هستید و می‌شنوید که کسی

joke like this and everyone is laughing, I hope  that now you'll feel a little more comfortable.

چنین جوکی می‌گوید و همه می‌خندند، امیدوارم اکنون کمی احساس راحتی بیشتری داشته باشید.

All right, let's listen to Dan  say this joke one more time.

خوب، بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این جوک را می گوید.

Hey Vanessa.

هی ونسا

What?

چی؟

What did Tennessee?

تنسی چه کرد؟

What?

چی؟

The same thing that Arkansas.

همان چیزی که آرکانزاس.

Did you get it? I hope so. Let's  go on to our 14th advanced joke.

گرفتی؟ امیدوارم. بیایید به چهاردهمین جوک پیشرفته خود برویم.

What's the difference between a hippo and a zippo?  

تفاوت بین اسب آبی و زیپو چیست؟

One's really heavy and the other one's  a little lighter. What's the difference  

یکی واقعا سنگین است و دیگری کمی سبک تر. تفاوت

between a hippo and a zippo? One's really  heavy and the other one's a little lighter.

بین اسب آبی و زیپو چیست؟ یکی واقعاً سنگین است و دیگری کمی سبک تر.

To understand this joke, you need to know  that a common brand of lighter is zippo.  

برای درک این شوخی، باید بدانید که یک مارک رایج فندک زیپو است.

This is the brand of the lighter. Well, we know  that hippos are heavy animals and zippos are a  

این مارک فندک است. خوب، می‌دانیم که اسب‌های آبی حیواناتی سنگین هستند و زیپ‌ها

type of lighter. There are two meanings of the  word lighter. The opposite of heavy is light,  

نوعی سبک‌تر هستند. دو معنی از کلمه فندک وجود دارد. متضاد سنگین، سبک،

heavy and light, or it is an item a lighter.  So here is where the cleverness of the joke  

سنگین و سبک است، یا یک آیتم سبک تر است. بنابراین هوشمندی جوک اینجاست

is. There is two meanings, something that's not  heavy and something that gives fire, is a lighter.

. دو معنا دارد، چیزی که سنگین نیست و چیزی که آتش می دهد، فندک است.

Let's listen to Dan say this one more  time and we'll go on to our final joke.

بیایید یک بار دیگر به دن گوش کنیم که این را می گوید و به آخرین شوخی خود می رویم.

What's the difference between a  hippo and a zippo? One's really  

تفاوت بین اسب آبی و زیپو چیست؟ یکی واقعاً

heavy and the other one's a little lighter.

سنگین است و دیگری کمی سبک تر.

Did you get it? I hope so. All right,  

گرفتی؟ امیدوارم. بسیار خوب،

I want you to take a deep breath before  we go on to our final 15th joke. This is  

می‌خواهم قبل از رفتن به آخرین شوخی پانزدهم، نفس عمیقی بکشید. این

deeply rooted in American culture. So take  a breath and let's listen to Dan say it.

عمیقاً در فرهنگ آمریکایی ریشه دارد. پس یک نفس بکشید و به دن گوش کنیم که می گوید.

One day, a Viking named Rudolph the Red  looked out the window and said, "It's going  

یک روز، یک وایکینگ به نام رودلف قرمز از پنجره به بیرون نگاه کرد و گفت: "

to rain." His wife said, "How do you know?"  He said, "Because Rudolph the Red nose rain,  

باران خواهد بارید." همسرش گفت: از کجا می دانی؟ او گفت: "چون رودلف دماغ قرمز می بارد،

dear." One day, a Viking named Rudolph the Red  looked out the window and said, "It's going  

عزیزم." یک روز، یک وایکینگ به نام رودلف قرمز از پنجره به بیرون نگاه کرد و گفت: "

to rain." His wife said, "How do you know?" He  said, "Because Rudolph the Red nose rain, dear."

باران خواهد بارید." همسرش گفت: از کجا می دانی؟ او گفت: "چون رودلف دماغ قرمز می بارد، عزیزم."

At Christmastime in the US and  maybe in other countries as well,  

در ایام کریسمس در ایالات متحده و شاید در کشورهای دیگر نیز،

most children watch this classic film  and listen to this Christmas song,  

بیشتر کودکان این فیلم کلاسیک را تماشا می‌کنند و به این آهنگ کریسمس گوش می‌دهند،

Rudolph the Red Nosed Reindeer. A reindeer is a  kind of animal like a deer that has antlers and  

رودلف گوزن شمالی دماغه قرمز. گوزن شمالی نوعی حیوان مانند گوزن است که شاخ دارد و

it lives in cold countries. And Rudolph, the name  of this reindeer is special because he has a red,  

در کشورهای سردسیر زندگی می کند. و رودولف، نام این گوزن شمالی خاص است، زیرا او

shiny nose and in the song and in this  film, he helps Santa find his way in a  

بینی قرمز و براقی دارد و در آهنگ و در این فیلم، به بابانوئل کمک می‌کند تا راه خود را در

storm to be able to deliver presents. So  this story is about a special reindeer.

طوفان پیدا کند تا بتواند هدایا را تحویل دهد. بنابراین این داستان درباره یک گوزن شمالی خاص است.

And the silly thing, or the funny thing about  this joke is that it is about a man named Rudolph  

و نکته احمقانه یا خنده دار در مورد این شوخی این است که درباره مردی به نام رودولف

the Red. Rudolph the Red thinks that he is  knowledgeable about the weather. He says,  

قرمز است. رودلف قرمز فکر می‌کند که درباره آب و هوا آگاه است. او می گوید،

I know about rain, I know about rain. But the  way that he says it sounds like the name of  

من از باران می دانم، از باران می دانم. اما روشی که او می گوید شبیه نام

this character, because he calls his wife a kind,  loving name. Sometimes husbands and wives will  

این شخصیت است، زیرا او همسرش را یک نام مهربان و دوست داشتنی صدا می کند. گاهی زن و شوهر به

call each other, dear, honey, sweetie, these kind  of kind names. So he calls his wife, dear. That  

همدیگر را می‌گویند، عزیز، عزیزم، عزیزم، با این نام‌های مهربان. پس زنش را عزیز صدا می کند. این همان

is what he's saying to her instead of her name.  So when we say the full phrase out loud, listen  

چیزی است که او به جای نام او به او می گوید. پس وقتی عبارت کامل را با صدای بلند می‌گوییم،

to this, Rudolph the Red, that's this guy's name,  Rudolph the Red knows rain, dear. But what does  

به این گوش کن، رودلف قرمز، نام این پسر است، رودولف قرمز، باران را می‌شناسد، عزیزم. اما

this sound like? Rudolph the Red Nose Reindeer.  "Rudolph the red nose reindeer, had a very shiny  

این چه صدایی دارد؟ رودلف گوزن شمالی بینی قرمز. رودلف، گوزن شمالی بینی قرمز، بینی بسیار براقی داشت

nose." Most kids know this song. It is a common  Christmas song, and I hope that now you can dig a  

. اکثر بچه ها این آهنگ را می شناسند. این یک آهنگ رایج کریسمس است، و من امیدوارم که اکنون بتوانید

little bit deeper in American culture and also  realize why people might laugh at this joke.

کمی عمیق تر در فرهنگ آمریکایی کاوش کنید و همچنین متوجه شوید که چرا مردم ممکن است به این شوخی بخندند.

Let's listen to Dan say this one more time.

بیایید یک بار دیگر به حرف دن گوش کنیم.

One day, a Viking named Rudolph the Red looked  out the window and said, "It's going to rain."  

یک روز، یک وایکینگ به نام رودلف قرمز از پنجره به بیرون نگاه کرد و گفت: "باران خواهد بارید."

His wife said, "How do you know?" He said,  "Because Rudolph the Red nose rain, dear."

همسرش گفت: از کجا می دانی؟ او گفت: "چون رودلف دماغ قرمز می بارد، عزیزم."

Great work learning those top 15 jokes in English.  I'd like to help you with 10 more wonderful jokes  

کار عالی برای یادگیری آن 15 جوک برتر به زبان انگلیسی. من می‌خواهم با 10 جوک فوق‌العاده

in English. Wonderful or just plain silly.  Well, it's up to you to decide. Let's learn.

به زبان انگلیسی به شما کمک کنم. فوق العاده است یا فقط احمقانه است. خب این به شما بستگی دارد که تصمیم بگیرید. بیا یاد بگیریم.

Why did the melons have a wedding? Because they  

چرا خربزه ها عروسی کردند؟ زیرا آنها

cantaloupe. Why did the melons have  a wedding? Because they cantaloupe.

طالبی هستند. چرا خربزه ها عروسی گرفتند؟ چون طالبی هستند.

Why is this a joke? This is an extremely common  joke in English. What is a cantaloupe? Well,  

چرا این یک شوخی است؟ این یک شوخی بسیار رایج در انگلیسی است. طالبی چیست؟ خب،

a cantaloupe is a type of melon like watermelon,  honeydew, cantaloupe. It looks like this,  

طالبی نوعی خربزه مانند هندوانه، عسلک، طالبی است. به نظر می رسد این است،

but the word cantaloupe sounds like another  word in English. What happens if you can't  

اما کلمه طالبی در انگلیسی مانند کلمه دیگری به نظر می رسد . چه اتفاقی می‌افتد اگر نتوانید

have a wedding or you decide not to have a  big ceremony and you and your lover decide  

عروسی بگیرید یا تصمیم بگیرید که مراسم بزرگی نداشته باشید و شما و معشوقتان تصمیم بگیرید

to run away maybe to a beautiful destination  and there's only you two plus an official,  

شاید به مقصدی زیبا فرار کنید و فقط شما دو نفر باشید به اضافه یک مقام،

we call them an officiant, who gets you married,  who marries you? What do we call this? We call  

ما به آنها می‌گوییم یک مراسم مذهبی، که می‌شود. شما ازدواج کردید، کی با شما ازدواج می کند؟ اسم این را چه می گذاریم؟ ما

this eloping. You elope. This means it's usually  a surprise. Your family and friends don't know,  

این را فراری می نامیم. تو فرار کن این بدان معناست که معمولاً غافلگیرکننده است. خانواده و دوستان شما نمی‌دانند،

and then you tell them later, "Guess what?  We eloped." So you didn't have a wedding.

و بعداً به آنها می‌گویید، "حدس بزنید چه چیزی؟ ما فرار کردیم." پس عروسی نداشتی

What's happening in this joke? We're talking about  a melon, cantaloupe and the verb elope. Well,  

در این شوخی چه خبر است؟ ما در مورد خربزه، طالبی و فعل elope صحبت می کنیم. خب،

unfortunately, these poor melons can't  elope. So what's the opposite? They have  

متأسفانه، این خربزه های بیچاره نمی توانند فرار کنند. پس برعکسش چیه؟ آنها

to have a wedding. So the melons can't elope. So  silly. All right, let's go to joke number two.

باید عروسی بگیرند. بنابراین خربزه ها نمی توانند فرار کنند. خیلی احمقانه. باشه بریم سراغ جوک شماره دو.

Why was six afraid of seven?  

چرا شش از هفت می ترسیدند؟

Because seven ate nine. Why was six  afraid of seven? Because seven ate nine.

چون هفت تا نُه خوردند. چرا شش از هفت می ترسیدند؟ چون هفت تا نُه خوردند.

Let's count together. 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8,  9. Okay, you probably know this, right? 7, 8,  

بیا با هم بشماریم 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9. خوب، شما احتمالا این را می دانید، درست است؟ 7، 8،

9. But what does the word eight sound like? It  sounds like the word eat in the past tense. So  

9. اما کلمه هشت چه صدایی دارد؟ مانند کلمه خوردن در زمان گذشته به نظر می رسد. پس

why is six afraid of seven? Well, seven is  a terrible monster. It ate the number nine.  

چرا شش از هفت می ترسند؟ خوب، هفت هیولای وحشتناکی است. عدد نه را خورد.

Seven ate nine. Oh, no. Run away from  seven. Maybe it'll eat me too. Six is  

هفت تا خوردند. وای نه. از هفت فرار کن شاید منو هم بخوره شش

afraid of seven because seven ate nine. Very  silly. All right, let's go to our third joke.

از هفت می ترسد زیرا هفت تا نه خوردند. خیلی احمقانه. باشه بریم سراغ شوخی سوممون.

Dad, I'm hungry.

بابا من گرسنه ام

Hi, hungry. I'm dad.

سلام گرسنه من بابا هستم

Dad, I'm hungry.

بابا من گرسنه ام

Hi, hungry. I'm dad.

سلام گرسنه من بابا هستم

This joke makes every kid roll their eyes and say,  "Ah, dad." Let's talk about why it's funny. Well,  

این شوخی باعث می‌شود هر بچه‌ای چشم‌هایش را بچرخاند و بگوید: «آه، بابا». بیایید در مورد اینکه چرا خنده دار است صحبت کنیم. خب،

you can introduce yourself with the same  sentence construction. "I'm Vanessa,  

می‌توانید خود را با همان ساخت جمله معرفی کنید. "من ونسا هستم، از

nice to meet you." "I'm Dan, nice to meet you."  I'm, plus your name. But is that what's happening  

آشنایی با شما خوشحالم." "من دن هستم، از آشنایی با شما خوشحالم." من هستم، به علاوه نام شما. اما آیا این چیزی است که در

here in this sentence? I'm hungry. Hungry is not  your name. You're trying to tell your dad that  

اینجا در این جمله اتفاق می افتد؟ من گرسنه ام گرسنه نام شما نیست. شما سعی می‌کنید به پدرتان بگویید که

you want food, but he's pretending that hungry is  your name. My dad used to say this all the time,  

غذا می‌خواهید، اما او وانمود می‌کند که گرسنه نام شماست. پدرم همیشه این را می‌گفت،

and I think every time I did that and said, "Ah  dad, no, I want food." You can use this in a lot  

و فکر می‌کنم هر بار که این کار را می‌کردم و می‌گفتم: "اوه، پدر، نه، من غذا می‌خواهم." می‌توانید در موقعیت‌های زیادی از آن استفاده کنید

of situations. You might say, "Dad, I'm tired."  "Hi tired." "Dad, I'm thirsty." "Hi thirsty." It's  

. ممکن است بگویید: "بابا، من خسته هستم." "سلام خسته ام." "بابا من تشنه ام." "سلام تشنه."

so annoying for kids, but also a little bit  silly. All right, let's go to our next joke.

برای بچه‌ها خیلی آزاردهنده است، اما کمی هم احمقانه است. باشه بریم سراغ جوک بعدیمون

How was your camping trip?

سفر کمپینگ شما چطور بود؟

It was intense.

شدید بود.

How was your camping trip?

سفر کمپینگ شما چطور بود؟

It was intense.

شدید بود.

Why is this joke funny? Some people would say  it's not funny, but why is this a joke? Well,  

چرا این جوک خنده دار است؟ برخی می‌گویند خنده‌دار نیست، اما چرا این یک شوخی است؟ خب،

the word intense means difficult or serious.  Why would your camping trip be intense? Maybe  

کلمه شدید به معنای دشوار یا جدی است. چرا سفر کمپینگ شما شدید است؟ شاید

it rained the whole time or maybe you had to hike  a long way to get to your campsite. This is very  

تمام مدت باران می بارید یا شاید مجبور بودید مسیر طولانی را طی کنید تا به محل کمپینگ خود برسید. این خیلی

difficult. It's kind of a serious camping  trip. But what does that word sound like,  

سخت است. این یک نوع سفر کمپینگ جدی است . اما این کلمه چه صدایی دارد،

intense? Where do you sleep when you go camping?  Well, you sleep in a sleeping bag in a tent. So  

شدید؟ وقتی به کمپینگ می روید کجا می خوابید؟ خوب تو کیسه خواب تو چادر میخوابی بنابراین

let's make it plural. We slept in tents. What's  that sound like? Intense. In tents. Very silly.

بیایید آن را جمع کنیم. در چادرها خوابیدیم. آن صدا چگونه است؟ شدید، قوی. در چادر. خیلی احمقانه.

Do you see how these jokes are a play on words?  We have one word, intense, difficult, serious,  

آیا می بینید که چگونه این جوک ها بازی با کلمات است؟ ما یک کلمه داریم، شدید، سخت، جدی،

that sounds like another word, in a tent or  in tents, and that's why they're silly. So  

که شبیه کلمه دیگری است، در چادر یا در چادر، و به همین دلیل آنها احمقانه هستند. بنابراین

it does take another level of understanding  for vocabulary, grammar or pronunciation to  

برای درک واژگان، گرامر یا تلفظ، سطح دیگری از درک لازم است تا

understand why it's funny or why someone might  say, "Ah, ha, ha ha, ha ha." Maybe they don't  

بفهمیم که چرا خنده‌دار است یا چرا ممکن است کسی بگوید: "آه، ها، ها ها، ها ها." شاید آن‌ها

think it's hilarious, but they understand that  it's supposed to be a joke and now you do too.

فکر نمی‌کنند این خنده‌دار است، اما می‌دانند که قرار است این یک شوخی باشد و حالا شما هم این کار را می‌کنید.

All right, these first four were the  most common type of puns in English,  

بسیار خوب، این چهار مورد اول رایج‌ترین نوع جناس در زبان انگلیسی بودند،

but let's talk about some others that  will help you to level up your vocabulary.

اما اجازه دهید در مورد برخی دیگر صحبت کنیم که به شما کمک می‌کنند تا دایره لغات خود را ارتقا دهید.

I pulled a muscle digging for gold,  

من عضله ای را در حفاری طلا کشیدم،

but it's just a miner injury. I pulled a muscle  digging for gold, but it's just a miner injury.

اما این فقط یک جراحت معدنچی است. من عضله ای را در حفاری طلا کشیدم، اما این فقط یک جراحت معدنچی است.

Let's talk about this first phrase. I pulled  a muscle. What's that mean? Usually to break  

بیایید در مورد این عبارت اول صحبت کنیم. یک عضله کشیدم. این یعنی چی؟ معمولاً شکستن

a bone is very serious and to pull a muscle is  a little less serious. Maybe your muscle feels  

استخوان بسیار جدی است و کشیدن عضله کمی جدی تر است. شاید عضله‌تان احساس

strained or pulled and it's uncomfortable and  maybe you need to stop for the day. You need  

فشار یا کشیده شدن داشته باشد و ناراحت‌کننده باشد و شاید لازم باشد یک روز متوقف شوید. شما نیاز

to rest. Maybe put some ice on it. It's not a  very serious injury. Usually you can recover  

به استراحت. شاید مقداری یخ روی آن قرار دهید. این یک آسیب خیلی جدی نیست. معمولاً می‌توانید

relatively quickly. But what is happening in the  rest of this joke? I pulled a muscle digging for  

نسبتاً سریع بازیابی کنید. اما در بقیه این جوک چه اتفاقی می‌افتد؟ من عضله ای را کشیدم که به دنبال

gold. It was a miner injury. This phrase, a minor  injury, is a common phrase we use for an injury.  

طلا بود. مصدومیت معدنچی بود. این عبارت، یک آسیب جزئی، عبارت رایجی است که ما برای آسیب استفاده می کنیم.

So getting hurt that's not so serious. It's not  a major injury, A major injury, if I can say that  

بنابراین صدمه دیدن چندان جدی نیست. اگر بتوانم به درستی بگویم این یک آسیب بزرگ نیست، یک آسیب جدی است

correctly. A major injury would be maybe breaking  a bone. Okay, that's a little more serious. But a  

. یک آسیب بزرگ ممکن است شکستن یک استخوان باشد. خوب، این کمی جدی تر است. اما یک

minor injury is just your muscles stretched  and after some ice and rest it feels better.

آسیب جزئی فقط به این معنی است که عضلات شما کشیده می شوند و بعد از یخ زدن و استراحت احساس بهتری پیدا می کنید.

But what does this word minor sound like? What  do you call someone who digs for gold? Or maybe  

اما این کلمه مینور چه صدایی دارد؟ به کسی که به دنبال طلا است، چه می‌گویید؟ یا شاید

they go into a mine and they're digging for coal  or other type of minerals. They are a miner. So  

آنها به معدن می روند و در حال حفاری برای زغال سنگ یا انواع دیگر مواد معدنی هستند. آنها معدنچی هستند. بنابراین

notice how the spelling is slightly different. But  that's the joke here. The word minor injury, this  

توجه کنید که چگونه املا کمی متفاوت است. اما شوخی اینجاست. کلمه جراحت جزئی، این

common phrase, and to be a miner, they sound very  similar. All right, let's go to our next joke.

عبارت رایج، و برای معدنچی بودن، بسیار شبیه به هم هستند. باشه بریم سراغ جوک بعدیمون

A new Lego store just opened.  People lined up for blocks. A  

یک فروشگاه جدید لگو به تازگی افتتاح شده است. مردم برای بلوک صف کشیدند. یک

new Lego store just opened.  People lined up for blocks.

فروشگاه جدید لگو افتتاح شد. مردم برای بلوک صف کشیدند.

Do you know what Legos are? This is a Lego  creation that my son made. My son is obsessed  

آیا می دانید لگو چیست؟ این یک ساخت لگو است که پسرم ساخته است. پسرم

with Legos. They are these types of blocks. These  are bigger Legos. We actually call these Duplos,  

به لگوها علاقه دارد. آنها از این نوع بلوک ها هستند. اینها لگوهای بزرگتری هستند. ما در واقع اینها را Duplos می‌نامیم،

but it's the same idea and you can make  lots of creations with them. I think he  

اما این همان ایده است و می‌توانید خلاقیت‌های زیادی با آنها بسازید. فکر می‌کنم او

made a forklift with a digger bucket and an  eye to watch you, with two sets of wheels.  

یک لیفتراک با یک سطل حفار و یک چشم برای تماشای شما، با دو مجموعه چرخ ساخته است.

Very cool. He always comes up with cool  creations. But Legos are a kind of block.

خیلی باحاله او همیشه خلاقیت‌های جالبی ارائه می‌کند . اما لگوها نوعی بلوک هستند.

Well, there is another meaning for the word block.  A block is an American expression used to describe  

خب کلمه بلوک معنی دیگری هم دارد. بلوک یک عبارت آمریکایی است که برای توصیف

a set of streets. We usually use this when we're  giving directions to someone. So you might say,  

مجموعه‌ای از خیابان‌ها استفاده می‌شود. ما معمولاً وقتی به کسی دستور می‌دهیم از آن استفاده می‌کنیم. بنابراین ممکن است بگویید،

go two blocks and turn right. That means  you need to pass two streets and then turn  

دو بلوک بروید و به راست بپیچید. این بدان معناست که باید از دو خیابان عبور کنید و سپس به

right. This is especially common when you  are living somewhere that has kind of an  

راست بپیچید. این امر به ویژه زمانی رایج است که در جایی زندگی می‌کنید که

organized structure. So for example, New York  City is quite organized. There is 1, 2, 3, 4,  

ساختاری سازمان یافته دارد. برای مثال، شهر نیویورک کاملاً سازمان‌دهی شده است. خیابان 35، 1، 2، 3، 4،   34 وجود دارد

34, 35th Street. They're quite organized in  a grid. So it's easy to see one city block,  

. آنها کاملاً در یک شبکه سازماندهی شده اند. بنابراین دیدن یک بلوک شهری،  یک

another city block, another city block. We  can imagine that kind of structure. Most  

بلوک شهری دیگر، یک بلوک شهری دیگر آسان است. ما می‌توانیم چنین ساختاری را تصور کنیم. اکثر

cities are not organized that way in the US.  So where I live is not organized that way. But  

شهرها در ایالات متحده به این ترتیب سازماندهی نشده اند. بنابراین جایی که من زندگی می کنم به این ترتیب سازماندهی نشده است. اما

I still would use this phrase, a block to give  general directions. We live two blocks away from  

من همچنان از این عبارت استفاده می‌کنم، یک بلوک برای دادن دستورالعمل‌های کلی. ما دو بلوک دورتر از پارک زندگی می کنیم

the park. Okay. This gives kind of a general  idea about how far away we live from the park.

. باشه. این یک ایده کلی درباره اینکه چقدر از پارک فاصله داریم به ما می دهد.

So let's take a look at this joke and why  It's funny. People lined up for blocks. So  

پس بیایید نگاهی به این جوک و چرایی خنده دار بودن آن بیندازیم. مردم برای بلوک صف کشیدند. بنابراین

the original meaning is that they lined up for  a long distance. It covered many city blocks.  

معنای اصلی این است که آنها برای مسافت طولانی در صف ایستادند. بسیاری از بلوک های شهر را پوشش می داد.

Maybe they were lined up for one kilometer.  Okay. They lined up for blocks. But also why  

شاید یک کیلومتر صف کشیده بودند. باشه. آنها برای بلوک صف کشیدند. اما همچنین چرا

are they lining up? They want Lego blocks. So they  lined up for what reason? For blocks, to get Lego  

آنها صف می‌کشند؟ آنها بلوک های لگو می خواهند. بنابراین آنها به چه دلیلی صف کشیدند؟ برای بلوک‌ها، برای دریافت

blocks. Ha ha ha. So would you like to use both  of these expressions blocks together? You might  

بلوک‌های Lego. ها ها ها ها بنابراین آیا می‌خواهید از هر دو بلوک عبارات با هم استفاده کنید؟ ممکن است

say people lined up for blocks to buy blocks.  So silly. All right, let's go to our next joke.

بگویید مردم برای خرید بلوک‌ها صف کشیده‌اند. خیلی احمقانه. باشه بریم سراغ جوک بعدیمون

My friend David had his ID stolen. Now he's just  

دوستم دیوید شناسنامه اش را دزدیدند. حالا او فقط

Dave. My friend David had his  ID stolen. Now he's just Dave.

دیو است. شناسنامه دوستم دیوید به سرقت رفت. حالا او فقط دیو است.

Do you know what an ID is? ID stands  for identification. And usually this  

آیا می دانید شناسه چیست؟ ID مخفف شناسایی است. و معمولاً این

is your driver's license, maybe a passport. It's  something official, usually from the government or  

گواهینامه رانندگی شما است، شاید یک پاسپورت. این چیزی رسمی است، معمولاً از طرف دولت یا

your school that shows that you are a legitimate  person. Maybe that you're a legitimate student  

مدرسه شما که نشان می‌دهد شما یک فرد قانونی هستید . شاید اینکه شما یک دانشجوی قانونی   هستید

or that you can officially drive a car, like a  driver's license. This is your ID. So a lot of  

یا اینکه می‌توانید رسماً اتومبیلی مانند گواهینامه رانندگی رانندگی کنید. این شناسنامه شماست. بنابراین بسیاری از

places will ask for your ID. Maybe if you  need to reserve a place, a concert ticket  

مکان‌ها شناسه شما را می‌خواهند. شاید اگر لازم است مکان، بلیط کنسرت

or something like this, they might ask for your  ID. And this shows you are who you say you are.

یا چیزی شبیه به این را رزرو کنید، ممکن است شناسه شما را بخواهند . و این نشان می دهد که شما همانی هستید که می گویید.

But what's happening in this joke? When I  say that, my friend David had his ID stolen,  

اما در این شوخی چه اتفاقی می افتد؟ وقتی این را می‌گویم، شناسنامه دوستم دیوید دزدیده شد،

someone stole his driver's license, not good.  But now his name is Dave. Look at the end of  

شخصی گواهینامه رانندگی او را دزدید، خوب نیست. اما اکنون نام او دیو است. به انتهای

his name. What are the two letters at the end of  his name? ID. Ha ha ha. Well, a common shortened  

نام او نگاه کنید. دو حرف آخر نام او چیست؟ شناسه. ها ها ها ها خوب، شکل کوتاه شده رایج

form of the name David is Dave. So a lot of  people whose names are David, they'll say,  

نام دیوید، دیو است. بنابراین بسیاری از افرادی که نام آنها دیوید است، می گویند،

"Hey, I'm Dave." They go by Dave. It's a shortened  version of their name. For example, my husband  

"هی، من دیو هستم." آنها با دیو می روند. این یک نسخه کوتاه شده از نام آنهاست. به عنوان مثال، شوهرم

Dan, his real name is Daniel, but he goes by  Dan. This is the shortened version of his name,  

دان، نام اصلی او دانیل است، اما او با نام دان می‌گوید. این نسخه کوتاه شده نام او است،   به

kind of like a nickname. So unfortunately  my friend David had his ID stolen and now  

نوعی مانند یک نام مستعار. بنابراین متأسفانه دوستم دیوید شناسنامه اش را دزدیدند و اکنون

he had to change his name. His name's Dave. Ha  ha ha. All right, let's go to our next joke.

مجبور شد نام خود را تغییر دهد. اسمش دیو است ها ها ها ها باشه بریم سراغ جوک بعدیمون

If your man doesn't appreciate fruit puns,  

اگر مرد شما قدر جناس های میوه ای را نمی داند،

let that man go. If your man doesn't  appreciate fruit puns, let that man go.

آن مرد را رها کنید. اگر مرد شما قدر جناس های میوه ای را نمی داند، آن مرد را رها کنید.

What does it mean to let that man go? Usually  this means to break up with someone. So just  

رها کردن آن مرد به چه معناست؟ معمولاً این به معنای جدا شدن از کسی است. پس فقط

forget about your boyfriend. Let him go. Let  him off into the world and you are better  

دوست پسرت را فراموش کن. بگذار برود. اجازه دهید او به دنیا برود و شما

off without him. Let that man go. But what does  this look like? Look at the last two words here.  

بدون او بهتر هستید. بذار اون مرد بره اما این چه شکلی است؟ به دو کلمه آخر اینجا نگاه کنید.

Does this look like a fruit to you? Mango? This  is a mango and it's a very silly pun. Let that man  

آیا این به نظر شما میوه است؟ انبه؟ این یک انبه است و یک جناس بسیار احمقانه است. بگذار آن مرد

go. This is kind of a common phrase, or mango is  a fruit. So if your boyfriend does not like puns,  

برود. این یک نوع عبارت رایج است، یا انبه یک میوه است. بنابراین اگر دوست پسر شما از جناس،

especially puns about fruit, forget about him. Let  that man go. All right, let's go to our next joke.

مخصوصاً جناس در مورد میوه ها خوشش نمی آید، او را فراموش کنید. بگذار آن مرد برود. باشه بریم سراغ جوک بعدیمون

The wedding was so beautiful,  

عروسی خیلی زیبا بود،

even the cake was in tiers. The wedding was  so beautiful, even the cake was in tiers.

حتی کیک هم چند طبقه بود. عروسی خیلی زیبا بود، حتی کیک هم چند طبقه بود.

Why is this joke funny? Well, at a wedding,  if it's beautiful, usually people are crying.  

چرا این جوک خنده دار است؟ خوب، در عروسی، اگر زیبا باشد، معمولاً مردم گریه می کنند.

Another way to say that people are crying is  people are in tears. Have you ever cried at a  

راه دیگری برای گفتن اینکه مردم گریه می کنند این است که مردم در حال گریه هستند. آیا تا به حال در عروسی گریه کرده اید

wedding? Was it so beautiful, so touching that you  cried? I have. But what about this spelling? That  

؟ آنقدر زیبا، آنقدر تاثیرگذار بود که گریه کردی؟ من دارم. اما در مورد این املا چیست؟ به

doesn't look like a tear. Why is it spelled  like that? And why is the cake crying? Well,  

نظر نمی رسد که اشک باشد. چرا اینطور نوشته شده است ؟ و چرا کیک گریه می کند؟ خب،

we need to talk about what is a tiered cake. This  is a tiered cake. At a wedding, it's very common  

باید در مورد کیک طبقه‌بندی صحبت کنیم. این کیک طبقه‌بندی شده است. در عروسی، بسیار معمول است

to have a cake layered up like this. A layered  cake. This is most common at a wedding. You would  

که یک کیک به این صورت لایه‌بندی شود. یک کیک چند لایه . این بیشتر در عروسی اتفاق می افتد. شما

never see this at a birthday party because it's  very expensive. It's very fancy. Usually this  

هرگز این را در جشن تولد نخواهید دید زیرا بسیار گران است. خیلی فانتزی است معمولاً این

type of tiered cake is reserved for weddings.  But another way to say this is the cake is in  

نوع کیک طبقه‌بندی شده برای مراسم عروسی رزرو می‌شود. اما راه دیگری برای گفتن این موضوع این است که کیک در

tiers or in tears. The wedding was so beautiful,  even the cake was crying. The cake was in tears.

طبقات یا اشک است. عروسی خیلی زیبا بود، حتی کیک هم گریه می کرد. کیک در حال اشک بود.

All right, let's go to our next joke.

باشه بریم سراغ جوک بعدیمون آیا

Did you hear about the two guys who stole  a calendar? They got six months each. Did  

درباره دو مردی که یک تقویم را دزدیدند، شنیدید؟ آنها هر کدام شش ماه فرصت داشتند. آیا

you hear about the two guys who stole  a calendar? They got six months each.

درباره دو مردی که یک تقویم را دزدیدند، شنیده‌اید؟ آنها هر کدام شش ماه فرصت داشتند.

Got six months. What's that mean? That's not  funny. Why is this supposed to be a joke? Well,  

شش ماه داره این یعنی چی؟ این خنده دار نیست. چرا قرار است این یک شوخی باشد؟ خوب،

there's another meaning for the word get, plus  time, to get six months. Well, in this case, these  

کلمه دریافت، به اضافه زمان، برای شش ماه معنای دیگری نیز دارد. خب، در این مورد، این

guys did something bad. They stole something.  They stole a calendar. Yes, it's a strange thing  

افراد کار بدی انجام دادند. چیزی را دزدیدند. آنها یک تقویم دزدیدند. بله، دزدی چیز عجیبی است

to steal. Whatever. It's a joke. They stole a  calendar. Do you think that they were caught?  

. هر چه. این یه شوخیه. آنها یک تقویم را دزدیدند. آیا فکر می کنید آنها دستگیر شدند؟

Did the police catch them? Yes, we know that they  were caught because they got six months. This is  

پلیس آنها را دستگیر کرد؟ بله، ما می دانیم که آنها دستگیر شدند زیرا شش ماه فرصت داشتند. این

another way to say that they were sentenced to six  months. They had to go to jail for six months. So  

روش دیگری برای گفتن این است که آنها به شش ماه محکوم شده اند . آنها مجبور شدند شش ماه به زندان بروند. بنابراین

when we use get plus time, it means that that  is the length of time that you went to jail.

وقتی از دریافت زمان اضافه استفاده می‌کنیم، به این معنی است که این مدت زمانی است که شما به زندان رفتید.

So you might say, "I stole a car and I got two  years." Got two years. Like someone gave you  

بنابراین ممکن است بگویید، "یک ماشین دزدیدم و دو سال فرصت دارم." دو سال داره مثل اینکه کسی به شما

two years? No, this means that you went to jail  for two years. I got two years. Or we might say,  

دو سال فرصت داد؟ نه، این بدان معناست که شما به مدت دو سال به زندان رفتید. من دو سال دارم یا ممکن است بگوییم،

"He stole my car and he only got  two years. What? That's not fair.  

"او ماشین مرا دزدید و فقط دو سال وقت داشت. چی؟ این عادلانه نیست.

He should go to jail for longer." So we  have get plus a time means to go to jail.

او باید مدت بیشتری به زندان برود." بنابراین ما یک زمان اضافی برای رفتن به زندان داریم.

But also it's a calendar. How many  months are in a calendar? 12. And  

اما همچنین یک تقویم است. چند ماه در یک تقویم وجود دارد؟ 12. و

there's two guys. So if they split it down  the middle, they each can have six months  

دو نفر هستند. بنابراین اگر آن را از وسط تقسیم کنند، هر کدام می‌توانند شش ماه

and six months. So they're sharing what they  stole. They each get to have six months. So  

و شش ماه فرصت داشته باشند. بنابراین آنها آنچه را که دزدیده اند به اشتراک می گذارند . هر کدام شش ماه فرصت دارند. بنابراین

there's kind of a play on words here, a  pun about going to jail for six months and  

در اینجا نوعی بازی با کلمات وجود دارد، یک جناس در مورد شش ماه زندان رفتن و

splitting the thing that they stole, the calendar  and receiving six months. A little bit silly, huh?

تقسیم کردن چیزی که دزدیده‌اند، تقویم و دریافت شش ماه. کمی احمقانه، ها؟

Great work. Learning English and having a great  time with those 10 jokes in English. Now it's  

کار عالی یادگیری زبان انگلیسی و گذراندن اوقات عالی با آن 10 جوک به زبان انگلیسی. اکنون

time to move on to a slightly different type of  joke. These jokes are visual based, but they're  

وقت آن است که به نوع کمی متفاوت از شوخی بروید. این جوک‌ها مبتنی بر بصری هستند، اما

going to still boost your vocabulary and help  you to have a great time in English. Let's go.

همچنان دایره واژگان شما را تقویت می‌کنند و به شما کمک می‌کنند تا در زبان انگلیسی اوقات خوبی داشته باشید. بیا بریم.

Our first English joke, or we can call it an  English meme because it includes a picture,  

اولین جوک انگلیسی ما، یا می‌توانیم آن را یک میم انگلیسی بنامیم زیرا شامل یک عکس است،

is this silly one. What's the difference  between a cat and a comma? One has claws  

این جوک احمقانه است. تفاوت بین گربه و کاما چیست؟ یکی

at the end of its paws and the other has a  pause at the end of its clause. All right,  

در انتهای پنجه هایش پنجه دارد و دیگری در انتهای بند خود یک مکث دارد. بسیار خوب،

let me break this down. If you did not think  this was funny, that's okay. That's why I'm here.

اجازه دهید این را تجزیه کنم. اگر فکر نمی‌کردید این خنده‌دار باشد، اشکالی ندارد. به همین دلیل من اینجا هستم.

A cat, the animal has four paws. This is what we  call a cat's hands and feet. Notice the spelling.  

یک گربه، حیوان چهار پنجه دارد. این همان چیزی است که ما به آن دست و پای گربه می گوییم. به املا توجه کنید

A cat has four paws and each of those paws have  claws. Notice the spelling here. So we're talking  

یک گربه چهار پنجه دارد و هر کدام از آن پنجه ها پنجه دارند. به املای اینجا توجه کنید. بنابراین ما

about a kind of play on words or a tongue  twister. A cat has claws at the end of its paws,  

در مورد نوعی بازی با کلمات یا چرخاندن زبان صحبت می کنیم. گربه در انتهای پنجه‌هایش پنجه دارد،

but a comma, you use a comma when you're pausing,  you take a breath in the sentence or there's a  

اما یک کاما، وقتی مکث می‌کنید از کاما استفاده می‌کنید، در جمله نفس می‌کشید یا

slight pause at the end of a clause. Notice the  spelling here. So a clause is a grammatical term,  

در انتهای یک بند کمی مکث می‌کنید. به املای اینجا توجه کنید. بنابراین یک بند یک اصطلاح دستوری است،

but you can really just think of it as a  thought. So when you say chocolate cake,  

اما شما واقعاً می توانید آن را به عنوان یک  فکر در نظر بگیرید . بنابراین وقتی می گویید کیک شکلاتی،

which is my favorite kind of cake, is going  to be at my birthday party. We have a comma  

که نوع کیک مورد علاقه من است، در جشن تولد من خواهد بود.

around this clause because there's a little  pause here. Well, we are just making a play on  

اطراف این بند یک کاما داریم زیرا در اینجا کمی مکث وجود دارد. خوب، ما فقط با کلمات بازی می کنیم

words. There are commas around this clause or  there are pauses around the clause. Ha ha ha.

. اطراف این بند کاما وجود دارد یا در اطراف بند مکث وجود دارد. ها ها ها ها

All right, let's go onto our  next English joke or meme.

بسیار خب، بیایید به شوخی یا میم انگلیسی بعدی خود برویم.

Are you from Tennessee? Because you're the only  10 I see. All right. This is what we would call  

اهل تنسی هستی؟ زیرا شما تنها 10 نفری هستید که من می بینم. خیلی خوب. این همان چیزی است که ما آن را

a very cheesy pickup line. A pickup line is  when someone is trying to get someone else to  

یک خط پیکاپ بسیار جذاب می نامیم. خط پیکاپ زمانی است که شخصی سعی می‌کند شخص دیگری را وادار کند که

be romantically interested in them. So they'll  say something silly, maybe something clever,  

عاشقانه به او علاقه مند شود. بنابراین آنها یک چیز احمقانه، شاید چیزی هوشمندانه،

maybe something loving or romantic to get that  other person to be interested in them. So maybe  

شاید چیزی عاشقانه یا عاشقانه می گویند تا آن فرد دیگر به آنها علاقه مند شود. بنابراین شاید

he would say something like this. Are you from  Tennessee, this is a state in the US, because  

او چنین چیزی بگوید. آیا شما اهل تنسی هستید، این ایالتی در ایالات متحده است، زیرا

you're the only 10 I see. So here we're dealing  with a cultural reference. First of all, the state  

تنها 10 نفری هستید که من می بینم. بنابراین در اینجا ما با یک مرجع فرهنگی سروکار داریم. اول از همه، ایالت

in the US, Tennessee. But also 10 is sometimes  a term we would use for someone who's extremely  

در ایالات متحده، تنسی. اما گاهی اوقات 10 اصطلاحی است که ما برای کسی که بسیار

beautiful. He's a 10. She's a 10. That means they  are the height of beauty. They are a 10. So when  

زیباست استفاده می کنیم. او 10 است. او 10 است. این بدان معناست که آنها اوج زیبایی هستند. آنها 10 نفر هستند. بنابراین وقتی   می‌خواهید

you are trying to get someone to be interested in  you, you want to say a compliment, you want to say  

کسی را به خودتان علاقه‌مند کنید، می‌خواهید تعریف کنید، می‌خواهید

something very nice and exciting. So you might  say, "You are the only beautiful person I see."

چیز بسیار زیبا و هیجان‌انگیزی بگویید. بنابراین ممکن است بگویید، "تو تنها کسی هستی که من می بینم."

Well, it's not quite as exciting unless you  say, "Are you from Tennessee? Because you're  

خوب، خیلی هیجان انگیز نیست، مگر اینکه بگویید، "آیا شما اهل تنسی هستید؟ زیرا شما

the only 10 I see. No one else here is as  beautiful as you. You're the only 10 I see."

تنها 10 نفری هستید که من می بینم. هیچ کس دیگری در اینجا به زیبایی شما نیست. شما تنها 10 نفری هستید که من می بینم."

Our third joke is quite a literary  one, but I don't know. I'm a nerd,  

شوخی سوم ما کاملاً ادبی است ، اما نمی‌دانم. من یک نرد هستم،

so I thought it was funny. When it rains, it  poes well. Do you know who this guy is? This  

بنابراین فکر کردم خنده دار است. وقتی باران می‌بارد، خوب شعر می‌دهد. میدونی این پسر کیه؟ این

guy is a famous English author. His name is  Edgar Allan Poe, and he's famous for writing  

مرد یک نویسنده مشهور انگلیسی است. نام او ادگار آلن پو است و به خاطر نوشتن

stuff that's pretty dark and gloomy, not  much positivity and joyfulness and sunshine  

مطالبی بسیار تاریک و تیره و نه مثبت و شادی و نور خورشید

in his writings. Nope. It is pretty dark and  gloomy. Well, in order for this to be funny,  

در نوشته‌هایش مشهور است. جواب منفی. بسیار تاریک و تاریک است. خوب، برای اینکه این خنده دار باشد،

you need to know the original English  expression. When it rains, it pours.

باید عبارت انگلیسی اصلی را بدانید . وقتی باران می بارد، می بارید.

Here we use this when you are trying to  emphasize when something bad happens,  

در اینجا ما از این زمانی استفاده می‌کنیم که می‌خواهید روی زمانی که اتفاق بدی می‌افتد تأکید کنید،

not just one bad thing happens, it seems like  all the bad stuff happens. So you might say,  

نه فقط یک اتفاق بد، بلکه به نظر می‌رسد همه چیزهای بد اتفاق می‌افتد. بنابراین ممکن است بگویید،

"Well, this morning I was late for work, and  then I realized I had on my pants inside out  

"خب، امروز صبح دیر به سر کار آمدم، و بعد متوجه شدم که شلوارم را از داخل پوشیده بودم

and then I got stuck in traffic and then  someone bumped into my car. When it rains,  

و سپس در ترافیک گیر کردم و سپس شخصی به ماشین من برخورد کرد. وقتی باران می‌بارد،

it pours." Not just a little bit of rain, a lot  of rain. Well, we're taking this expression,  

می‌بارد." نه فقط کمی باران، باران زیاد. خب، ما این عبارت را می‌گیریم،

twisting it a bit, making it a little bit of a  nerdy joke. When it rains, it poes. And there's  

آن را کمی می‌پیچانیم، و کمی آن را به یک شوخی بی‌معنی تبدیل می‌کنیم. وقتی باران می بارد، شعر می گوید. و

a nice picture of Edgar Allan Poe. So you  might see this on the internet. If someone  

یک عکس زیبا از ادگار آلن پو وجود دارد. بنابراین ممکن است این مورد را در اینترنت ببینید. اگر کسی

is trying to have a little bit of visual fun and  someone is laughing, well, now you can laugh too.

سعی دارد کمی سرگرمی بصری داشته باشد و شخصی بخندد، خوب، حالا شما هم می‌توانید بخندید.

English joke. And number four is one that I  thought you would appreciate as you struggle  

جوک انگلیسی. و شماره چهار یکی از مواردی است که فکر می‌کردم وقتی

on your journey to learn English.  Well, you might think this is funny.

در سفر برای یادگیری زبان انگلیسی تلاش می‌کنید از آن قدردانی کنید. خوب، ممکن است فکر کنید این خنده دار است.

English is difficult. It can be understood  through tough, thorough thought, though. Okay,  

انگلیسی سخت است. با این حال، می‌توان آن را از طریق تفکر سخت و دقیق درک کرد. خوب،

when you first see this picture, did all of these  words look the same to you, 'cause they did to me.  

وقتی برای اولین بار این عکس را دیدید، آیا همه این کلمات برای شما یکسان به نظر می‌رسیدند، زیرا آنها برای من این کار را کردند.

I think that's kind of one of the points is that  you look at this and they all seem like they're  

من فکر می‌کنم این یکی از نکات این است که شما به این نگاه می‌کنید و به نظر می‌رسد که همه آنها

a very similar word, but they're all pronounced  differently. Oh, boy. So English is difficult,  

کلمه‌ای بسیار شبیه به هم هستند، اما همه آنها متفاوت تلفظ می‌شوند. اوه پسر. بنابراین انگلیسی دشوار است،

but what does that last part even mean? English  is a difficult language, but with hard work and  

اما این قسمت آخر اصلاً به چه معناست؟ انگلیسی زبان دشواری است، اما با کار سخت و

critical thinking, you can understand English.  So here we're just kind of putting all of these  

تفکر انتقادی، می‌توانید انگلیسی را بفهمید. بنابراین در اینجا ما فقط به نوعی همه این

tricky TH words together in a sentence that  make sense to emphasize the point that, oh yeah,  

کلمات TH پیچیده را در یک جمله کنار هم قرار می دهیم که برای تأکید بر این نکته معنا دارد که، اوه بله،

English is really tricky. I want to challenge  you to try to say this with me. You want to  

انگلیسی واقعاً مشکل است. می‌خواهم شما را به چالش بکشم تا سعی کنید این را با من بگویید. می‌خواهید

try a little tongue twister just for fun? Let's  try to say it together. English is difficult.  

فقط برای سرگرمی، یک چرخان زبان کوچک را امتحان کنید؟ بیایید سعی کنیم آن را با هم بگوییم. انگلیسی سخت است.   با این حال،

It can be understood through tough, thorough  thought, though. Let's say that final part again,  

می توان آن را از طریق تفکر سخت و دقیق فهمید . بیایید دوباره آن بخش پایانی را بگوییم،

it can be understood through tough,  thorough thought, though. Great work.

می‌توان آن را از طریق تفکر سخت و دقیق فهمید. کار عالی

The fifth and final joke today is another English  related joke, but I thought that you might get a  

پنجمین و آخرین جوک امروز یکی دیگر از جوک های مربوط به انگلیسی است، اما من فکر کردم که ممکن است

kick out of it. That's an expression that means  I think it's funny once you understand it. Here's  

از آن لذت ببرید. این عبارتی است که به این معنی است فکر می‌کنم وقتی آن را بفهمی خنده‌دار است. این

the joke. There are three voices in writing.  The active voice, "You ate, all the bacon."  

جوک است. سه صدا در نوشتن وجود دارد. صدای فعال، "تو خوردی، همه بیکن."

The passive voice, "All the bacon was eaten by  you." And number three, the passive-aggressive  

صدای منفعل، "همه بیکن توسط شما خورده شد ." و شماره سه، صدای منفعل-تهاجمی

voice. "You ate all the bacon and no one else  got one. But don't worry, it's fine. Clearly,  

. "شما همه بیکن را خوردید و هیچ کس دیگری نگرفت. اما نگران نباشید، خوب است. واضح است که به

you needed that bacon." Can you tell by the  tone of my voice and the rolling of my eyes,  

آن بیکن نیاز داشتید." آیا می توانید از روی لحن صدای من و چرخش چشمانم،

"clearly you needed that bacon," that I'm trying  to say something that I'm not exactly saying?

"معلوم است که به آن بیکن نیاز داشتید" بفهمید که من سعی می کنم چیزی بگویم که دقیقاً نمی گویم؟

Am I excited that you ate all the bacon?  Absolutely not. Instead, I am being what  

آیا من هیجان زده هستم که شما تمام بیکن را خوردید؟ قطعا نه. در عوض، من همان چیزی هستم که

we call passive-aggressive. So let's start at the  beginning of this little joke meme. The first one,  

ما آن را منفعل-پرخاشگر می نامیم. پس بیایید از ابتدای این میم شوخی کوچک شروع کنیم. اولین مورد،

an active voice. This is a real voice in  English. The subject is doing the action.  

صدای فعال. این یک صدای واقعی به انگلیسی است. سوژه در حال انجام عمل است.

You ate all the bacon. You're the one who  ate the bacon. The second one, the passive  

تو همه بیکن رو خوردی این شما هستید که بیکن را خوردید. مورد دوم،

voice is what we use when the subject is not  doing the action. Usually it's very indirect.  

صدای غیرفعال همان چیزی است که وقتی سوژه عمل را انجام نمی‌دهد از آن استفاده می‌کنیم. معمولاً خیلی غیر مستقیم است.

All of the bacon was eaten. We don't know who  did it. But here we have a little parentheses,  

تمام بیکن خورده شد. ما نمی دانیم چه کسی این کار را انجام داده است. اما در اینجا ما یک پرانتز کوچک،

by you. But I'm not trying to directly say you  ate all the bacon. That's very active. Instead,  

توسط شما داریم. اما سعی نمی‌کنم مستقیماً بگویم شما تمام بیکن را خوردید. خیلی فعاله در عوض،

I'm going to be indirect. All of the bacon was  eaten. Oh, no. What am I going to eat today?

من غیر مستقیم خواهم بود. تمام بیکن خورده شد. وای نه. امروز چی بخورم؟

Well, then we get onto the third voice, which is  not a real voice in English, but that's part of  

خب، سپس به صدای سوم می‌رسیم، که صدای واقعی در انگلیسی نیست، اما این بخشی از

the joke here, the passive-aggressive voice. I'm  going to say something without really saying it,  

شوخی اینجاست، صدای منفعل-تهاجمی. می‌خواهم چیزی را بدون اینکه واقعاً بگویم، می‌گویم،

but I'm going to show my anger and my  contempt that you ate all the bacon,  

اما عصبانیت و تحقیرم را نشان می‌دهم که تو تمام بیکن را خوردی،

especially with my tone of voice,  "don't worry, it's fine. Clearly,  

مخصوصاً با لحن صدایم، «نگران نباش، خوب است. واضح است،

you needed to eat all that bacon." That  tone of voice shows I really care. It  

تو باید آن همه بیکن را بخورم." آن لحن صدا نشان می‌دهد که من واقعاً برایم مهم است.

is not fine. But this is just a funny way  to say there's a third voice in English.

خوب نیست. اما این فقط یک راه خنده دار برای گفتن صدای سوم در انگلیسی است. به

Congratulations on improving your  vocabulary through jokes in English over  

خاطر بهبود دایره لغات خود از طریق جوک به زبان انگلیسی در یک

the last hour. Don't forget to download the  free PDF worksheet with all of today's jokes,  

ساعت گذشته تبریک می‌گوییم. فراموش نکنید که کاربرگ PDF رایگان را با تمام جوک‌های امروزی،

their explanations, and all of the  key vocabulary that will help you to  

توضیحات آن‌ها و همه واژگان کلیدی که به شما در

understand jokes and also be able to use  this vocabulary in daily life. You can  

درک جوک‌ها کمک می‌کند و همچنین بتوانید از این واژگان در زندگی روزمره استفاده کنید، دانلود کنید. می‌توانید

click on the link in the description to  download that free PDF worksheet today.

برای دانلود آن کاربرگ PDF رایگان، روی پیوند موجود در توضیحات کلیک کنید.

And now I have a question for you. Let me know in  the comments if you have any silly jokes that you  

و حالا من یک سوال از شما دارم. اگر جوک احمقانه‌ای دارید که

would like to share with us in English. I can't  wait to read them. And thanks so much for learning  

می‌خواهید به زبان انگلیسی با ما در میان بگذارید، در نظرات به من اطلاع دهید. من نمی توانم برای خواندن آنها صبر کنم. و از اینکه با من انگلیسی را یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم

English with me. I'll see you again next Friday  for a new lesson here on my YouTube channel. Bye.

. جمعه آینده برای یک درس جدید در کانال YouTube من دوباره شما را می بینم. خدا حافظ.

But wait, do you want more? I recommend watching  this video next, Vocabulary in One More Hour,  

اما صبر کنید، آیا بیشتر می خواهید؟ توصیه می‌کنم این ویدیوی بعدی را تماشا کنید، واژگان در یک ساعت دیگر،   که در

where you'll learn why you should never  put something down the drain. Well,  

آن می‌آموزید چرا هرگز نباید چیزی را از آب خارج کنید. خب،

I'll see you in that video to find out.

شما را در آن ویدیو می‌بینم تا بفهمم.