Speak REAL English in 30 minutes: Advanced English Lesson

Vanessa: Hi, I'm Vanessa  

ونسا: سلام، من ونسا هستم

from SpeakEnglishWithVanessa.com. Can  you speak like this? Let's talk about it.  

از SpeakEnglishWithVanessa.com. آیا می توانید اینگونه صحبت کنید؟ بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

Let's imagine this scene. You're sitting in class  and there's just no way that you can keep up.  

بیایید این صحنه را تصور کنیم. شما در کلاس نشسته‌اید و راهی برای ادامه دادن وجود ندارد.

The teacher is talking too fast and all of the  concepts are just advanced or maybe too boring for  

معلم خیلی سریع صحبت می کند و همه مفاهیم برای شما پیشرفته یا شاید خیلی خسته کننده هستند

you. So you start to fall asleep and eventually,  you just give in and sleep on your desk. 

. بنابراین شروع به خوابیدن می کنید و در نهایت ، تسلیم می شوید و روی میز خود می خوابید.

Has that ever happened to you? I'm ashamed  to say, it has definitely happened to me  

که تا به حال برای شما اتفاق افتاده؟ خجالت می کشم بگم، حتماً

one time in Geometry class, I fell asleep,  that's another story for another time.  

یک بار در کلاس هندسه برای من اتفاق افتاده، خوابم برد، این برای یک بار دیگر داستان دیگری است.

You just heard me use two amazing phrasal verbs,  to keep up and to give in. And today, you are  

شما همین الان شنیدید که من از دو فعل عباراتی شگفت انگیز استفاده کردم، تسلیم شدن و تسلیم شدن. و امروز، شما

going to learn a lot of common phrasal verbs that  you can add to your daily life so that when you  

می خواهید بسیاری از افعال عبارتی رایج را یاد بگیرید که می توانید آنها را به زندگی روزمره خود اضافه کنید تا زمانی که

speak, you can speak exactly the way you want to  and impress other people with your amazing skills. 

صحبت می کنید، بتوانید دقیقا صحبت کنید. روشی که می‌خواهید و دیگران را با مهارت‌های شگفت‌انگیز خود تحت تأثیر قرار دهید.

But first, let's answer the question, what in  the world is a phrasal verb? Well, a phrasal verb  

اما ابتدا، بیایید به این سوال پاسخ دهیم که فعل عبارتی در دنیا چیست؟ خوب، یک فعل عبارتی

is a two or three part verb. Let's take a  look at the ones I just used to keep up,  

یک فعل دو یا سه بخشی است. بیایید نگاهی به مواردی بیندازیم که به‌تازگی از آن استفاده می‌کردم

to keep is our main verb here, and then we  add the word up. This is called a participle,  

، نگه داشتن فعل اصلی ما در اینجا است، و سپس کلمه را اضافه می‌کنیم. به این

sometimes a preposition and together, to keep  up is very different than just to keep. The  

مضارع می گویند، گاهی اوقات حرف اضافه و با هم، حفظ کردن بسیار متفاوت از حفظ کردن است. یکی

other phrasal verb I used is to give in. We have the word give, plus the participle  

دیگر از فعل‌های عبارتی که من استفاده کردم این است که تسلیم شوند. ما کلمه give را داریم، به‌علاوه مضارع

in. To give is very different than to give in.  In this lesson, you're going to learn how to  

in. دادن با تسلیم کردن بسیار متفاوت است. در این درس، شما می‌خواهید یاد بگیرید که چگونه

accurately use these phrasal verbs so that you  don't accidentally use the wrong words. And of  

از این افعال عبارتی به‌طور دقیق استفاده کنید. که به طور تصادفی از کلمات اشتباه استفاده نکنید. و

course, to help you remember everything that  you learn in today's lesson, I've created a free  

البته، برای اینکه به شما کمک کنم همه چیزهایی را که در درس امروز یاد می‌گیرید به خاطر بسپارید، یک کاربرگ PDF رایگان ایجاد کرده‌ام

PDF worksheet that you can download with the link  in the description. There will be all of today's  

که می‌توانید با پیوند موجود در توضیحات آن را دانلود کنید . همه

phrasal verbs, all of the definitions, a lot of  sample sentences, and at the end of the worksheet,  

افعال عبارتی امروزی، همه تعاریف، تعداد زیادی از جملات نمونه وجود دارد، و در پایان کاربرگ،

you can answer Vanessa's challenge question. So click on the link in the description to  

می‌توانید به سؤال چالشی ونسا پاسخ دهید. بنابراین برای

download this free PDF worksheet today. All right,  let's get started. In today's lesson, you will see  

دانلود این کاربرگ PDF رایگان امروز روی پیوند در توضیحات کلیک کنید. بسیار خوب، بیایید شروع کنیم. در درس امروز،

three of my most popular phrasal verb lessons  including examples from everyday life. I hope  

سه مورد از محبوب‌ترین درس‌های فعل عبارتی من از جمله مثال‌هایی از زندگی روزمره را خواهید دید.

that you will learn a lot, let's get started.  To add up, to add up. At the end of the month,  

امیدوارم   چیزهای زیادی یاد بگیرید، بیایید شروع کنیم. جمع کردن، جمع کردن. در پایان ماه

I have to add up all my purchases.  I have to add them up, it's a lot. 

،   باید همه خریدهایم را جمع کنم. باید آنها را جمع کنم، خیلی زیاد است.

To bring up, to bring up. He brings  up sports in every conversation  

مطرح کردن، مطرح کردن. او در هر مکالمه‌ای ورزش را مطرح می‌کند

and she doesn't know what to say. He always brings  it up to blow up. To blow up, to blow up. She's  

و او نمی‌داند چه بگوید. او همیشه آن را بالا می آورد تا منفجر شود. منفجر کردن، منفجر کردن.

going to blow up when she realizes that her  friend lied to her. She's going to blow up.  

وقتی بفهمد دوستش به او دروغ گفته است، منفجر خواهد شد. اون داره منفجر میشه

To end up, to end up. I wonder  how the story will end up,  

به پایان رساندن، به پایان رساندن. من نمی دانم داستان چگونه به پایان می رسد،

will the characters fall in love? Will they  be killed? I wonder how it will end up? 

آیا شخصیت ها عاشق می شوند؟ آیا آنها کشته خواهند شد؟ من تعجب می کنم که چگونه به پایان خواهد رسید؟

To back up, to back up. Don't forget to back  up your computer so that you don't lose all  

پشتیبان گرفتن، پشتیبان گرفتن. فراموش نکنید که از رایانه خود نسخه پشتیبان تهیه کنید تا همه

your hard work. Don't don't forget to  back it up. To show up, to show up.  

کار سخت خود را از دست ندهید. فراموش نکنید که از آن نسخه پشتیبان تهیه کنید. ظاهر شدن، ظاهر شدن.

Why did Dan show up at my door? Oh, he lives  here. To keep up with, to keep up with. Sometimes  

چرا دن در خانه من ظاهر شد؟ اوه، او اینجا زندگی می کند . همگام شدن، همگام شدن با. گاهی وقت‌ها

it's hard to keep up with the mail, bills and  messages. How can I keep up with it? I don't know. 

پیگیری نامه‌ها، صورت‌حساب‌ها و پیام‌ها سخت است. چگونه می توانم با آن ادامه دهم؟ من نمی دانم.

To get along with, to get along with.  

کنار آمدن، کنار آمدن با.

We get along with each other because we both  like games. We get along with each other  

ما با یکدیگر کنار می آییم زیرا هر دوی ما به بازی علاقه داریم. ما با هم کنار می‌آییم،

especially when I win the game, that's  the best. To agree with, to agree with.  

مخصوصاً وقتی بازی را می‌برم، این بهترین کار است. موافق بودن، موافق بودن.

I don't agree with this article. In fact, I don't  agree with it at all. To deal with, to deal with.  

من با این مقاله موافق نیستم در واقع، من اصلاً با آن موافق نیستم. برخورد کردن، برخورد کردن.

When you have two cats, you have to deal with  a lot of cat fur, you have to deal with it.  

وقتی دو گربه دارید، باید با خزهای زیادی دست و پنجه نرم کنید، باید با آن مقابله کنید.

To hang out, to hang out. My cats  like to hang out with each other,  

پاتوق کردن، پاتوق کردن. گربه‌های من دوست دارند با یکدیگر معاشرت کنند،

they are best friends. They love hanging out. To check in, to check out. We have to check  

آنها بهترین دوستان هستند. آنها عاشق معاشرت هستند. برای بررسی، برای بررسی. ما باید

in at the hotel after 3:00 p.m. and check  out at 11:00 a.m. To fill out, to fill out.  

بعد از ساعت ۳ بعد از ظهر در هتل ثبت نام کنیم. و ساعت 11:00 صبح برای پر کردن، برای پر کردن، خارج شوید.

He is filling out a job application. Do you  think he'll get the job as a professional model?  

او در حال پر کردن درخواست کار است. آیا فکر می‌کنید او به‌عنوان یک مدل حرفه‌ای این شغل را پیدا می‌کند؟

He's filling it out right now. We'll  see, To figure out, to figure out.  

الان داره پر میکنه خواهیم دید، برای کشف کردن، برای کشف کردن.

I can't figure out why my tree died so  quickly. Maybe I gave it too much water? 

نمی توانم بفهمم چرا درختم به این سرعت مرد. شاید آب زیادی بهش دادم؟

To find out, to find out. Vanessa found out  that Dan was really a woman, she found it out.  

برای کشف کردن، برای کشف کردن. ونسا متوجه شد که دن واقعاً یک زن است، او متوجه شد.

Oh my goodness. To cut down on, to cut  down on. He's trying to cut down on sweets,  

اوه خدای من. کم کردن، کم کردن. او سعی می‌کند مصرف شیرینی‌ها، مخصوصاً کلوچه‌های شکلاتی را کاهش دهد

especially chocolate chip  cookies. To count on, to count on.  

. روی حساب کردن، حساب کردن.

You can always count on me to offer you tea  when you visit my house, I have a lot of tea.  

همیشه می‌توانید روی من حساب کنید که وقتی به خانه‌ام می‌روید به شما چای می‌دهم، من چای زیادی می‌نوشم.

To try on, to try on. He didn't try on the shoes  when he bought them. Oh no, they don't fit,  

تلاش کردن، تلاش کردن. او هنگام خرید کفش‌ها را امتحان نکرد. اوه نه، آنها مناسب نیستند،

it's just too bad. To keep on, to keep on.  

خیلی بد است. برای ادامه دادن، برای ادامه دادن.

Maybe if I keep on drinking coffee all night,  I can finish my report. Just keep on drinking.  

شاید اگر تمام شب به نوشیدن قهوه ادامه دهم، بتوانم گزارشم را تمام کنم. فقط به نوشیدن ادامه بده

To break into, to break into. Late last night,  Dan secretly broke into my hidden stash of  

شکستن در، شکستن در. اواخر شب گذشته، دن مخفیانه به انبار مخفی

chocolate. Oh no, who broke into my chocolate?  It's a disaster. To get into, to get into.  

شکلات من نفوذ کرد. اوه نه، چه کسی به شکلات من نفوذ کرد؟ این یک فاجعه است. وارد شدن، وارد شدن.

Even though Dan is an adult, he got into Pokemon  last week. He plays nonstop and won't stop looking  

با وجود اینکه دن بالغ است، هفته گذشته وارد پوکمون شد. او بی وقفه بازی می کند و از نگاه کردن

at it. He's really into it. To bump into, to run into.  

به آن دست بر نمی دارد. او واقعاً به آن علاقه دارد. برخورد کردن، برخورد کردن.

Last week, I bumped into my college friend on the  sidewalk. I can't believe I ran into him here.  

هفته گذشته، در پیاده رو به دوست دانشگاهم برخورد کردم . باورم نمیشه اینجا باهاش ​​برخورد کردم

To apply for, to apply for. I decided not to  apply for a visa because it's too expensive.  

درخواست کردن، درخواست کردن. تصمیم گرفتم برای ویزا درخواست ندهم چون خیلی گران است.

I didn't apply for it. To look for, to look for.  

من برای آن درخواست ندادم به دنبال، به دنبال.

I looked for my cat's toys and I found them under  the piano. I'm glad I looked for them there. 

من به دنبال اسباب بازی های گربه ام گشتم و آنها را زیر پیانو پیدا کردم . خوشحالم که اونجا دنبالشون گشتم.

To drop out of, to drop out of. She told  him that she decided to drop out of the  

رها کردن، کنار گذاشتن. او به او گفت که تصمیم گرفت از

program because it was too hard, she dropped  out of it. To make fun of, to make fun of.  

برنامه انصراف دهد زیرا خیلی سخت بود، از آن انصراف داد. مسخره کردن، مسخره کردن.

Dan made fun of Vanessa's new style. He laughed at  her a lot, but she didn't like being made fun of,  

دن استایل جدید ونسا را ​​مسخره کرد. او خیلی به او خندید ، اما او دوست نداشت مسخره شود،

she felt really sad. To break down, to break down.  A good teacher will break down a complicated topic  

او واقعاً غمگین بود. در هم شکستن، شکستن. یک معلم خوب یک مبحث پیچیده   را تجزیه می کند

so that it's more understandable. He's breaking  it down for his student, and she understands it. 

تا قابل درک تر باشد. او آن را برای دانش‌آموزش خراب می‌کند، و او آن را می‌فهمد.

To give in, to give in.  

تسلیم شدن، تسلیم شدن.

Even though I was on a diet, I gave in when he  offered me a cookie, it was too hard to resist.  

با اینکه رژیم داشتم، وقتی به من یک کلوچه پیشنهاد داد تسلیم شدم، مقاومت کردن خیلی سخت بود.

To call back, to call back.  

تماس گرفتن، تماس گرفتن.

I called him one hour ago, why didn't he call  me back yet? What's he doing? To come across,  

یک ساعت پیش به او زنگ زدم، چرا هنوز با من تماس نگرفت ؟ داره چیکار میکنه؟ برای آمدن،

to come across. I came across a fascinating  fact about Steve Jobs in his biography.  

برای آمدن. در بیوگرافی استیو جابز به حقیقت جالبی برخوردم.

He said that doing drugs was one of his top  three most important experiences in life. 

او گفت که مصرف مواد مخدر یکی از سه تجربه مهم او در زندگی بود.

To go through, to go through.  

گذشتن، گذشتن.

Dan is going through a hard time because he  doesn't have any more coffee. Will he survive?  

دن دوران سختی را سپری می‌کند زیرا دیگر قهوه نمی‌خورد. آیا او زنده خواهد ماند؟

To get over, to get over. It was hard for  me to get over the death of my oldest cat.  

غلبه کردن، پشت سر گذاشتن. غلبه بر مرگ پیرترین گربه‌ام برایم سخت بود.

He was 18 years old and I loved him a lot.  To look forward to, to look forward to.  

او 18 سال داشت و من او را خیلی دوست داشتم. مشتاقانه منتظر بودن، منتظر بودن.

After a long busy day, he looks forward to playing  the piano and relaxing his mind, it's so nice. 

بعد از یک روز پرمشغله طولانی، او مشتاقانه منتظر است که پیانو بزند و ذهنش را آرام کند، خیلی خوب است.

Buying. Try on, get into, fit into.  Dan is trying on this striped shirt.  

خریداری کردن. تلاش کن، وارد شو، جا شو. دن در حال امتحان این پیراهن راه راه است.

He already tried on a red one. Which  one should he get? He tried it on.  

او قبلاً یک قرمز را امتحان کرده بود. کدام یک را باید دریافت کند؟ او آن را امتحان کرد.

Do you think that Dan will be able to get into  this shirt? He used to fit into it 30 years ago.  

آیا فکر می‌کنید دن بتواند این پیراهن را بپوشد؟ او 30 سال پیش در آن جا می شد.

Dressing. Put on, throw on, have on, take off.  

تزئین. پوشیدن، پرتاب کردن، پوشیدن، برداشتن.

Dan puts on a hoodie because it's a little  bit chilly outside today. He puts it on. He's  

دن هودی می‌پوشد چون امروز بیرون کمی سرد است. او آن را می گذارد. او

late for work, so he's just going to throw on his  hoodie and run out the door. He's throwing it on. 

برای سر کار دیر آمده است، بنابراین فقط می‌خواهد هودی خود را بپوشد و از در فرار کند. او آن را پرتاب می کند.

Dan has had on his hoodie all day  even though it's spring. He had it on.  

دن تمام روز هودی خود را پوشیده است، حتی اگر بهار است. او آن را در دست داشت.

After wearing his hoodie all day, he is finally  ready to take it off. Closing. Zip up, button up,  

پس از پوشیدن هودی خود در تمام طول روز، او بالاخره آماده است تا آن را در بیاورد. بسته شدن زیپ بالا، دکمه بالا

tuck in, roll up. Dan zips up his coat to get  ready to go outside. He zips it up. He makes  

،   جمع کردن، جمع کردن. دن زیپ کتش را می‌بندد تا برای بیرون رفتن آماده شود. او آن را زیپ می کند. او

sure to button up his dress shirt carefully  before his date with me. He buttons it up. 

مطمئن می‌شود قبل از قرار ملاقات با من، دکمه‌های پیراهنش را با دقت ببندد. دکمه هایش را می بندد.

After buttoning it up, it's time to  tuck in his shirt. He tucks it in.  

بعد از بستن دکمه‌های آن، وقت آن است که پیراهنش را بپوشد. او آن را در می آورد.

It's warm this afternoon, so Dan decides to  roll up his sleeves before going outside.  

امروز بعدازظهر گرم است، بنابراین دن تصمیم می گیرد قبل از بیرون رفتن آستین هایش را بالا بزند.

He rolls them up. Fancy. Dress up, dress up like.  

آنها را رول می کند. تفننی. لباس بپوش، شبیه لباس بپوش.

Dan is really dressing up for this date. Do  you think he's going to change his pants?  

دن واقعاً برای این تاریخ لباس می پوشد. آیا فکر می‌کنید او شلوارش را عوض می‌کند؟

Dan is dressed up like an annoying tourist. Notice  the difference between dress up which is fancy  

دن مانند یک توریست مزاحم لباس پوشیده است. به تفاوت بین لباس پوشیدن که فانتزی است

and dress up like which is to  imitate the way someone dresses. 

و لباسی شبیه به تقلید از طرز لباس پوشیدن یک نفر توجه کنید.

Weather. Bundle up, wrap up, strip down. Don't  forget to bundle up before you go outside.  

آب و هوا بسته بندی کردن، پیچیده کردن، عریان کردن. فراموش نکنید که قبل از بیرون رفتن، بسته بندی کنید.

Make sure you wrap up. It's cold out there.  

حتما بسته بندی کنید اون بیرون سرده

When Dan got inside, it was so hot that he needed  to strip down. That feels better. Old. Wear out.  

وقتی دن داخل شد، هوا آنقدر گرم بود که نیاز داشت پایین بیاید. این احساس بهتری دارد. قدیمی فرسوده شدن

Dan wore his favorite shorts so much that now  they are completely worn out. He wore them out.  

دن آنقدر شلوارک مورد علاقه‌اش را پوشید که اکنون کاملاً کهنه شده است. او آنها را فرسوده کرد.

Shoes. Slip on, slip off,  lace up, break in, kick off. 

کفش. لیز خوردن، لیز خوردن، بند زدن، شکستن، شروع کردن.

Dan slips on his shoes before he  goes outside. He slips them on.  

دن قبل از اینکه بیرون برود کفش هایش را می لغزد. او آنها را می لغزد.

He quickly slips them off. Every  time he goes inside the house.  

او به سرعت آنها را از پا در می آورد. هر بار که به داخل خانه می رود.

Dan is lacing up his hiking boots and then he ties  the laces into a double knot. He laces them up.  

دن چکمه‌های پیاده‌روی‌اش را می‌بندد و سپس آن‌ها را به صورت یک گره دوتایی می‌بندد. آنها را بند می آورد.

These are new boots, so needs  to break them in for a few days.  

اینها چکمه‌های جدیدی هستند، بنابراین باید برای چند روز آن‌ها را بشکنید.

Dan kicks off his hiking boots after a long  hike. Oh, that feels good. He kicks them off. 

دن پس از یک پیاده‌روی طولانی، کفش‌های پیاده‌روی خود را به پا می‌کند. اوه، این احساس خوبی دارد. او آنها را لگد می زند.

Modifying. Let out, take in. This  shirt is a little too small. Dan  

در حال اصلاح. رها کنید، داخل کنید. این پیراهن کمی خیلی کوچک است.

needs to get it let out if he wants to wear  it comfortably. The tailor will let it out.  

اگر می‌خواهد راحت آن را بپوشد، باید آن را بیرون بیاورد . خیاط آن را رها می کند.

Dan really likes these pants, but they're too big.  Maybe he will get them taken in professionally.  

دن این شلوار را خیلی دوست دارد، اما خیلی بزرگ است. شاید او آنها را به صورت حرفه ای جذب کند.

The tailor will take them in. Tidying. Fold up,  hang up, put away. After washing his favorite  

خیاط آنها را وارد می کند. تا کنید،  را قطع کنید، کنار بگذارید. دن پس از شستن رویه گربه مورد علاقه خود

cat tank top, Dan folds it up carefully. Now that  this video is finished, Dan hangs up his coat and  

، آن را با دقت تا می‌کند. اکنون که این ویدیو تمام شده است، دن کتش را آویزان می‌کند و

puts it away in the closet. He hangs it up. Now I'd like to give you a little test. Do you  

آن را در کمد می‌گذارد. او آن را قطع می کند. حالا می‌خواهم یک تست کوچک به شما بدهم. آیا

think you can fill in the blank with the correct  phrasal verb? I'm going to read a sentence with a  

فکر می‌کنید می‌توانید جای خالی را با فعل عبارتی درست پر کنید ؟ می‌خواهم جمله‌ای را با جای

blank and I want you to think about which phrasal  verb would be best in the sentence. And then I'm  

خالی بخوانم و می‌خواهم به این فکر کنید که کدام فعل عبارتی در جمله بهترین است. و سپس می‌خواهم

going to read the sentence a second time with the  correct phrasal verb. I'd like you to also try to  

جمله را برای بار دوم با فعل عبارتی صحیح بخوانم. دوست دارم شما هم سعی کنید

read these sentences out loud with me. It's going  to be a great chance to remember the phrasal verbs  

با من این جملات را با صدای بلند بخوانید. این فرصتی عالی برای به خاطر سپردن افعال عبارتی خواهد بود،

because you're speaking out loud, and also you're  trying to think of which one's the best fit. 

زیرا با صدای بلند صحبت می‌کنید، و همچنین سعی می‌کنید فکر کنید کدام یک مناسب‌تر است.

All right, let's get started. After going to  Paris, Dan felt inspired to _____ more often  

خیلی خب، بیایید شروع کنیم. پس از رفتن به پاریس، دن احساس کرد به

instead of wearing sweatpants and a hoodie every  day. After going to Paris, Dan felt inspired to  

جای پوشیدن هر روز شلوار گرمکن و هودی، بیشتر اوقات به _____ الهام می‌گیرد . پس از رفتن به پاریس، دن احساس کرد

dress up more often instead of wearing  sweatpants and a hoodie every day.  

به جای پوشیدن هر روز شلوار ورزشی و هودی، بیشتر لباس بپوشد.

He went to the store to _____ some classy  shirts. What do you think goes in the blank?  

او برای _____ چند پیراهن درجه یک به فروشگاه رفت . به نظر شما چه چیزی در جای خالی است؟

He went to the store to try on some classy shirts. First, he _____ his hoodie that was _____ after  

او به فروشگاه رفت تا چند پیراهن درجه یک را امتحان کند. اول، او هودی خود را که پس از سال‌ها استفاده روزانه _____ شد، _____

years of daily use. First, he took off his hoodie  that was worn out after years of daily use.  

کرد. ابتدا هودی خود را که پس از سال‌ها استفاده روزانه فرسوده شده بود، درآورد.

As he was _____ the first colored  shirt, he took a look in the mirror.  

همانطور که او _____ اولین پیراهن رنگی بود ، نگاهی به آینه انداخت.

As he was buttoning up the first collared shirt,  

همانطور که داشت دکمه های پیراهن یقه اول را می بست

he took a look in the mirror. Vanessa  was going to love his new style.  

، نگاهی به آینه انداخت. ونسا قرار بود سبک جدیدش را دوست داشته باشد.

He carefully _____ the shirts and came out of  the dressing room to look at the shoe selection. 

او با احتیاط پیراهن ها را _____ کرد و از اتاق رختکن بیرون آمد تا به انتخاب کفش نگاه کند.

He carefully hung up the shirts and came out of  the dressing room to look at the shoe selection.  

او با احتیاط پیراهن ها را آویزان کرد و از اتاق رختکن بیرون آمد تا به انتخاب کفش نگاه کند.

He _____ brown dress shoes, but all of the  shoes seemed too stiff and uncomfortable.  

او _____ کفش مجلسی قهوه ای داشت، اما همه کفش ها خیلی سفت و ناراحت کننده به نظر می رسیدند.

He laced up some brown dress shoes, but all  the shoes seemed too stiff and uncomfortable.  

چند کفش مجلسی قهوه‌ای بند زد، اما همه کفش‌ها خیلی سفت و ناراحت به نظر می‌رسیدند.

It would take too long to _____. So  Dan decided just to buy the shirts. 

خیلی طول می کشد تا _____. بنابراین دن تصمیم گرفت فقط پیراهن ها را بخرد.

It would take too long to break them in, so Dan  decided to just buy the shirts. Half-classy was  

شکستن آنها خیلی طول می کشد، بنابراین دن تصمیم گرفت فقط پیراهن ها را بخرد.

better than not classy at all. All right, now  I'm going to read the story out loud all together  

نیم‌کلاسی بهتر از کلاس نبودن بود. خیلی خب، حالا یک بار دیگر می‌خواهم داستان را با صدای بلند بخوانم

one more time. I want you to try to read it out  loud with me to exercise your pronunciation, to  

. می خواهم سعی کنید آن را با صدای بلند با من بخوانید تا تلفظ خود را تمرین کنید،

challenge your memory and just to be able to use  English. All right, let's read that full story. 

حافظه خود را به چالش بکشید و فقط بتوانید از انگلیسی استفاده کنید . خوب، بیایید آن داستان را کامل بخوانیم.

After going to Paris, Dan felt inspired  to dress up more often instead of wearing  

پس از رفتن به پاریس، دن الهام گرفت که به جای پوشیدن

sweatpants and a hoodie every day. He went  to the store to try on some classy shirts.  

هر روز شلوار ورزشی و هودی، بیشتر لباس بپوشد. او به فروشگاه رفت تا چند پیراهن درجه یک را امتحان کند.

First, he took off his hoodie that was worn out  after years of daily use. As he was buttoning  

ابتدا هودی خود را که پس از سال‌ها استفاده روزانه کهنه شده بود، درآورد . همان‌طور که داشت

up the first colored shirt, he took a look in the  mirror. Vanessa was going to love his new style. 

دکمه‌های اولین پیراهن رنگی را می‌بست، نگاهی به آینه انداخت. ونسا قرار بود سبک جدیدش را دوست داشته باشد.

He carefully hung up the shirts and came out of  the dressing room to look at the shoe selection.  

او با احتیاط پیراهن ها را آویزان کرد و از اتاق رختکن بیرون آمد تا به انتخاب کفش نگاه کند.

He laced up some brown dress  shoes, but all the shoes seemed too  

چند کفش قهوه‌ای قهوه‌ای بست ، اما همه کفش‌ها خیلی

stiff and uncomfortable. It would  take too long to break them in,  

سفت و ناراحت به نظر می‌رسیدند. شکستن آن‌ها خیلی طول می‌کشد،

so Dan decided to just buy the shirts.  Half-classy was better than not classy at all.  

بنابراین دن تصمیم گرفت فقط پیراهن‌ها را بخرد. نیمه کلاسی بهتر از کلاس نبودن بود.

Every morning, I wake up to my  alarm clock or I wake up to my baby. 

هر روز صبح با ساعت زنگ دار خود از خواب بیدار می شوم یا با کودکم از خواب بیدار می شوم.

I try not to dose off again and push snooze, but  sometimes I do. Finally, I turn off my alarm clock  

سعی می‌کنم دوباره دوز مصرف نکنم و به چرت زدن فشار بیاورم، اما گاهی این کار را می‌کنم. در نهایت، ساعت زنگدارم را خاموش می‌کنم

and roll out of bed. Notice the pronunciation of  this phrasal verb to roll out of bed? I didn't say  

و از رختخواب بیرون می‌آیم. به تلفظ این فعل عبارتی to roll out of bed توجه کرده اید؟

I roll out of bed. I said, I roll out of bed. The  T here is going to change to a D sound. And this  

نگفتم از تخت بلند می شوم. گفتم: از تخت بلند می شوم. T در اینجا به صدای D تغییر می کند. و این

means that you are not so enthusiastic  about waking up. You just roll out of bed. 

به این معنی است که شما آنقدر مشتاق بیدار شدن نیستید. شما فقط از رختخواب بلند می شوید.

You could also say I get out of bed, that's a  more neutral phrasal verb, but if you want to  

همچنین می‌توانید بگویید از رختخواب بلند می‌شوم، این یک فعل عبارتی خنثی‌تر است، اما اگر می‌خواهید

let people know you are real tired when  you woke up this morning, you might say,  

به مردم بفهمانید که وقتی امروز صبح از خواب بیدار شدید واقعاً خسته هستید، می‌توانید بگویید:

"Oh, when my alarm clock went off, I just rolled  out of bed, walked to the car and went to work."  

«اوه، وقتی ساعت زنگ دار من خاموش شد، من فقط از رختخواب بلند شدم، به سمت ماشین رفتم و رفتم سر کار."

You were like a zombie this morning. You just  rolled out of bed. Next, I go into the bathroom  

امروز صبح مثل یک زامبی بودی. فقط از رختخواب بیرون آمدی. بعد، به حمام می روم

and wash off my face. Wash off does not  mean that I am completely erasing my face. 

و صورتم را می شوم. شستن به این معنی نیست که صورتم را کاملاً پاک می‌کنم.

You can just say wash my face, but we can also  use this phrasal verb wash off my face if you feel  

فقط می‌توانید بگویید «صورتم را بشور»، اما اگر احساس می‌کنید کثیفی یا کثیفی روی صورتتان غلیظ است، می‌توانیم از این فعل عبارت «wash off my face» استفاده کنیم

like you have some kind of dirt or grime that's  thick on your face maybe after you were sleeping.  

. چیزهایی

There's some, we call this sleep, that crusty  stuff in your eyes. You might want to wash the  

وجود دارد که ما به این خواب می گوییم، آن چیزهای خشن در چشمان شما. ممکن است بخواهید

sleep out of your eyes. So we are washing it out.  Wash the sleep out of my eyes or wash off my face. 

خواب را از چشمان خود بشویید. بنابراین ما در حال شستشوی آن هستیم. خواب را از چشمانم بشوید یا صورتم را بشویید.

Next. I will put on some makeup. Usually  I just put some makeup under my eyes to  

بعد. کمی آرایش می کنم. معمولاً فقط کمی آرایش زیر چشمانم

mask how tired I really am and I will put  that away. Sometimes I put on my glasses  

می‌زنم تا نشان دهم واقعاً چقدر خسته هستم و آن را کنار می‌گذارم . گاهی اوقات عینکم را

for the day and sometimes, I choose to put in  my contacts. Now we're saying put on my glasses  

برای روز می زنم و گاهی اوقات، انتخاب می کنم که مخاطبینم را بگذارم. اکنون می‌گوییم عینکم را بزن

because they're going on my face, but I'm putting  in my contacts because they're going effectively  

چون روی صورتم می‌رود، اما من مخاطبینم را می‌زنم زیرا به طور مؤثر

in my eyeball. They're going in my eyes. So  I put in my contacts and I put on my glasses. 

در کره چشم من می‌روند. آنها در چشمان من می روند. بنابراین مخاطبینم را گذاشتم و عینکم را گذاشتم.

After I've washed off my face, put on some makeup,  put in my contacts or put on my glasses. It's time  

بعد از اینکه صورتم را شستم، کمی آرایش کنم، مخاطبینم را بگذارم یا عینکم را بزنم. وقت

to brush out my hair. We could say simply brush  out my hair and that means you are getting the  

آن است که موهایم را برس بزنم. می‌توانیم بگوییم به سادگی موهایم را برس بزنید و این بدان معناست که

knots out of your hair, or it could mean that you  are taking your hair out of some kind of thing.  

گره‌های موهایتان را از بین می‌برید، یا می‌تواند به این معنی باشد که موهایتان را از چیزی جدا می‌کنید.

For me, this is a braid. So I'm taking my hair  out of the braid and I'm brushing out my hair. 

برای من، این یک قیطان است. بنابراین من موهایم را از قیطان بیرون می‌آورم و موهایم را برس می‌زنم.

It's kind of like erasing the knots from my  hair. I'm brushing out the knots from my hair  

مثل پاک کردن گره‌ها از موهایم است. گره های موهایم را براش می کنم

and now it is wavy. Usually I do this on days  that I record videos. On other days, my hair is  

و اکنون مواج است. معمولاً در روزهایی که ویدیو ضبط می‌کنم این کار را انجام می‌دهم. در روزهای دیگر، موهای من

just a wild mess, but because I am recording a  video today, you get to see behind the scenes,  

فقط به هم ریخته است، اما چون امروز در حال ضبط ویدیو هستم، می‌توانید پشت صحنه را ببینید

taking my hair out of braids. It is as simple  and easy way to have wavy hair, and I think it's  

،   موهایم را از قیطان بیرون می‌آورد. این روش ساده و آسان برای داشتن موهای موج دار است، و به نظر

a lot of fun. You get to have braids, you get to  have wavy hair and it's as you can see, takes 10  

من بسیار سرگرم کننده است. بافته می‌شوید، می‌توانید موهای موج‌دار داشته باشید و همانطور که می‌بینید، 10

seconds. Amazing, that's what I like the most. I don't know about you, but I hardly ever have  

ثانیه طول می‌کشد. شگفت انگیز، این چیزی است که من بیشتر دوست دارم. من در مورد شما نمی دانم، اما من به ندرت

my hair down. This is what it's called when your  hair is not tied back. This is a hair tie. There  

موهایم را پایین آورده ام. وقتی موهایتان به پشت بسته نشده باشد به این می‌گویند. این کراوات مو است.

are a lot of regional words for what to call  this thing. I call it a hair tie, but because I'm  

واژه‌های منطقه‌ای زیادی وجود دارد که به این چیز می‌گویند. من به آن می‌گویم کش مو، اما چون

a mother, I have two young children. I'm  always looking down or helping or playing  

مادر هستم، دو فرزند خردسال دارم. من همیشه به پایین نگاه می کنم یا کمک می کنم یا بازی می کنم

and working in the garden. I'm always doing a  lot of things. I can't have my hair in my face. 

و در باغ کار می کنم. من همیشه کارهای زیادی انجام می دهم. من نمی توانم موهایم را روی صورتم بگذارم.

So that means that I need to use a hair tie and I  need to tie back my hair. We can use two different  

بنابراین این بدان معناست که من باید از کش مو استفاده کنم و باید موهایم را به عقب ببندم. برای این کار می توانیم از دو

phrasal verbs for this. We can say tie back  or tie up and you can get the image here. I'm  

فعل عبارتی مختلف استفاده کنیم. می‌توانیم بگوییم به عقب یا گره بزنید و می‌توانید تصویر را از اینجا دریافت کنید. من

tying it back or I'm tying it up, and it means the  same thing. I'm making this. Do you know what this  

آن را به عقب می بندم یا آن را می بندم، و به همین معنی است. من دارم اینو درست میکنم میدونی

is called? It's little bit strange. It's called  a ponytail. A pony is a small horse, but you can  

اسمش چیه؟ کمی عجیب است به آن دم اسبی می‌گویند. پونی اسب کوچکی است، اما

get the image of a tail of a horse. It kind of  looks like this, right? Swish, swish, swish. 

می‌توانید تصویر دم اسب را دریافت کنید. یک جورهایی به نظر می رسد، درست است؟ سوئیش، سوئیش، سوئیش.

So I'm making a ponytail in the back of my hair.  What if I had two? What if I had two of these and  

بنابراین من یک دم اسبی در پشت موهایم درست می کنم. اگه دوتا داشتم چی؟ اگر دو تا از اینها

I wanted to tie up my hair like this? Do you know  what these are called when you have two hair ties?  

داشتم و بخواهم موهایم را اینطور ببندم چه می‌شود؟ آیا می‌دانید وقتی دو بند مو دارید به اینها چه می‌گویند؟

Well, it is not a ponytail because ponies  don't have two tails. Instead, these are called  

خب، این دم اسبی نیست، زیرا اسب‌ها دو دم ندارند. در عوض، به اینها

pigtails. Pigs don't have two tails, but I guess  this is just referring to how a tail of a pig is  

پیگتیل می‌گویند. خوک‌ها دو دم ندارند، اما من حدس می‌زنم که این فقط به فرفری بودن دم خوک اشاره دارد

curly. Maybe originally pigtails were curly,  I'm not exactly sure, but these are pigtails. 

. شاید در اصل پیگتیل‌ها فرفری بودند، من دقیقاً مطمئن نیستم، اما اینها پیگتیل هستند.

Sometimes I wear pigtails, sometimes I don't, but  they get in the way when I'm trying to do things.  

گاهی اوقات من دمپایی می پوشم، گاهی اوقات نمی پوشم، اما وقتی سعی می کنم کارهایی را انجام دهم، مانع می شوند.

So usually, I use that first expression. I tie  back my hair or I use a clip and we could say,  

بنابراین معمولاً از اولین عبارت استفاده می کنم. موهایم را به عقب می‌بندم یا از گیره استفاده می‌کنم و می‌توانیم بگوییم:

"I pull back my hair." So here you can see, I'm  pulling back my hair and putting it up in this  

«موهایم را عقب می‌کشم». بنابراین در اینجا می توانید ببینید، من موهایم را عقب می کشم و در این گیره قرار می دهم

clip. So here we used similar ideas, but with  two different verbs. To tie up, to tie back,  

. بنابراین در اینجا از ایده‌های مشابهی استفاده کردیم، اما با دو فعل متفاوت. بستن، به پشت بستن،

to pull up and pull back. It just depends on  what device you're using, a clip or a hair tie. 

بالا کشیدن و عقب کشیدن. این فقط به دستگاهی که استفاده می‌کنید بستگی دارد، گیره یا کش مو.

They're interchangeable too. You can pull back  your hair with a hair tie. No one's going to  

آنها نیز قابل تعویض هستند. می‌توانید موهایتان را با یک کش مو به عقب بکشید. هیچ کس قرار نیست به

figuratively split hairs over this. This means  get upset about small little differences. Nobody's  

طور مجازی روی این موضوع موهای خود را بشکافد. این بدان معناست که از تفاوت‌های کوچک ناراحت شوید. هیچ کس

going to get upset about these small differences  so you can use them interchangeably. Next, very  

از این تفاوت‌های کوچک ناراحت نمی‌شود تا بتوانید به جای یکدیگر از آنها استفاده کنید. بعد، بسیار

important. I've got my toothbrush and I need to  put on the toothpaste and simply brush my teeth. 

مهم است. من مسواکم را دارم و باید خمیر دندان را بپوشم و به سادگی دندان هایم را مسواک بزنم.

I need to spit out the toothpaste. After  spitting out the toothpaste, I need to  

من باید خمیر دندان را تف کنم. پس از بیرون ریختن خمیر دندان، باید

put back my toothbrush into the little toothbrush  cup. Now that I'm ready from the shoulders up,  

مسواک خود را در فنجان مسواک کوچک برگردانم . حالا که از شانه به بالا آماده ام،

I need to get dressed. Specifically, I  need to pick out my clothes. I think I'm  

باید لباس بپوشم. به طور خاص، باید لباس‌هایم را انتخاب کنم. فکر می‌کنم

going to wear this dress today, it's a  lovely summer day. So I picked this out. 

امروز می‌خواهم این لباس را بپوشم، این یک روز تابستانی دوست‌داشتنی است. بنابراین من این را انتخاب کردم.

I do have a closet where I could put clothes,  but for some reason, I just like to have  

من یک کمد دارم که می‌توانم لباس بپوشم، اما بنا به دلایلی، دوست دارم

this little bar here to put my most used  clothes on. I find myself more likely  

این نوار کوچک را اینجا داشته باشم تا پراستفاده‌ترین لباس‌هایم را بپوشم. من بیشتر احتمال می‌دهم

to hang them up and to take care of them. If  it's really close to my bed, where I get changed,  

که آنها را قطع کنم و از آنها مراقبت کنم. اگر واقعاً نزدیک تخت من باشد، جایی که من عوض می

I change my clothes before I go to bed. It's  easy for me to remember this. I also have some  

شوم، قبل از اینکه به رختخواب بروم، لباس هایم را عوض می کنم. به خاطر سپردن این موضوع برای من آسان است. من هم چند

drawers, some dresser drawers with some clothes  in them like socks or pants, things like this,  

کشو دارم، چند کشو کمد با چند لباس مثل جوراب یا شلوار، چیزهایی مثل این،

but it is summertime so I'm going to only  wear this sundress that I picked out. 

اما تابستان است، بنابراین من فقط می‌خواهم این سارافون را بپوشم که انتخاب کردم.

Usually by then, my baby is awake and it's  time for me to pick him up. Good morning baby.  

معمولاً تا آن زمان، کودک من بیدار است و وقت آن است که او را بلند کنم. صبح بخیر عزیزم.

Is that how you feel about the morning? You  want to tell us what it's like to be a baby?  

آیا این احساس شما نسبت به صبح است؟ می‌خواهید به ما بگویید بچه بودن چگونه است؟

What's it like to be a baby? Is that really what  it's like? Oh, wow. Yeah, [inaudible 00:26:37].  

بچه بودن چطوره؟ آیا واقعاً همینطور است؟ اوه وای. بله، [نامفهوم 00:26:37].

I never drink coffee, but most mornings, I  make some tea. To make tea, I need to heat  

من هرگز قهوه نمی‌نوشم، اما بیشتر صبح‌ها، چای درست می‌کنم. برای درست کردن چای، باید

up some water in a kettle. We can call  this a tea kettle, a hot water kettle,  

مقداری آب در یک کتری گرم کنم. می‌توانیم آن را کتری چای، کتری آب گرم،

or just a kettle. And after the water has heated  up, I need to pour out the water into my teapot. 

یا فقط کتری بنامیم. و بعد از گرم شدن آب ، باید آب را در قوری خود بریزم.

After the tea has steeped for three or four  minutes, I need to pour out the tea into  

بعد از اینکه چای برای سه یا چهار دقیقه خیسانده شد، باید چای را در

my mug or we could say simply I need to pour  the tea or we could say pour out the tea,  

لیوانم بریزم یا به سادگی می‌توانیم بگوییم باید چای را بریزم یا می‌توانیم بگوییم چای را بریزم

that's fine. Or we could say, I'm going to  fill up my I mug with some delicious tea.  

، خوب است. یا می‌توانیم بگوییم، می‌خواهم لیوانم را با چای خوشمزه پر کنم.

This is some green tea that I added some dried  lavender to. I have a lavender bush in my  

این مقداری چای سبز است که من مقداری اسطوخودوس خشک به آن اضافه کردم . من یک بوته اسطوخودوس در

yard and I put some dried lavender in here and  added it to the green tea. It smells amazing. 

حیاط خانه ام دارم و مقداری اسطوخودوس خشک را در اینجا گذاشتم و به چای سبز اضافه کردم. بوی شگفت انگیزی دارد.

I forgot to show you, but I also whip up some  breakfast. To whip up means that you're making  

فراموش کردم به شما نشان دهم، اما مقداری صبحانه هم درست می کنم. شلاق زدن به این معنی است که شما

something really quickly. Usually, it's  not very thoughtful, it's pretty simple.  

واقعاً سریع چیزی درست می‌کنید. معمولاً خیلی متفکرانه نیست، بسیار ساده است.

And for me this morning, I just whipped up  a piece of toast. Typically this means that  

و برای من امروز صبح، فقط یک تکه نان تست درست کردم. معمولاً به این معنی است که

you're making something instead of just cutting  something. So for example, part of my breakfast  

به جای اینکه فقط چیزی را برش دهید، چیزی درست می‌کنید. برای مثال، بخشی از صبحانه من

is this cantaloupe that came from our garden. A cantaloupe is a melon, I don't know if they  

این طالبی است که از باغ ما آمده است. طالبی خربزه است، نمی‌دانم

have it in your country, but it's pretty typical  here. We actually grew this in our garden.  

در کشور شما آن را دارند یا نه، اما اینجا بسیار معمولی است. ما در واقع این را در باغ خود پرورش دادیم.

When I cut this cantaloupe, I wouldn't say that  I whipped up the cantaloupe because I didn't make  

وقتی این طالبی را بریدم، نمی گویم که طالبی را شلاق زدم چون درست

it. I didn't create this even though yes, it  did come from our garden. But instead, because  

نکردم. من این را ایجاد نکردم، اگرچه بله، از باغ ما آمده است. اما در عوض،

the toast, I put some butter on it, I put some jam  on it. I actually made it in a way we could say  

چون نان تست، مقداری کره روی آن ریختم، کمی مربا روی آن ریختم. من در واقع آن را طوری درست کردم که می‌توانیم بگوییم:

I whipped up some breakfast, but if you're just  opening a granola bar and eating a granola bar, or  

«من مقداری صبحانه درست کردم، اما اگر فقط یک بار گرانولا را باز می‌کنید و یک گرانولا می‌خورید، یا

if you're just cutting a piece of fruit and eating  it, you're not really whipping up breakfast. 

اگر فقط یک تکه میوه را می‌برید و می‌خورید ، این کار را انجام می‌دهید.» واقعا صبحانه درست نمیکنه

You have to have some kind of making  or creating that happens. So for me,  

شما باید نوعی ساختن یا ایجاد داشته باشید که اتفاق بیفتد. بنابراین برای

I whipped up breakfast, I made a piece of toast  and then I cut up this cantaloupe. Finally,  

من،   صبحانه را درست کردم، یک تکه نان تست درست کردم و سپس این طالبی را برش دادم. سرانجام،

it's time for me to go over my plans for the  day. Go over is simply another way to say review.  

وقت آن است که برنامه‌های روزانه‌ام را مرور کنم . رفتن به سادگی راه دیگری برای گفتن مرور است.

Usually, I try to be pretty organized because  there's so much going on in my life. I have a  

معمولاً، سعی می‌کنم کاملاً منظم باشم، زیرا در زندگی‌ام چیزهای زیادی در جریان است. من یک

toddler, a newborn, a husband so I need to keep  up my relationship. I'm also an individual. 

کودک نوپا، یک نوزاد تازه متولد شده، یک شوهر دارم، بنابراین باید رابطه ام را حفظ کنم. من هم یک فرد هستم.

So I need to do things for myself as well,  and I am your English teacher and I run my  

بنابراین من باید کارهایی را برای خودم انجام دهم، و من معلم انگلیسی شما هستم و

own English teaching business. So there's a  lot of different hats that I have to wear.  

کسب و کار آموزش زبان انگلیسی خودم را اداره می کنم. بنابراین کلاه‌های مختلف زیادی وجود دارد که باید بپوشم.

For me, the key to my sanity is to keep organized.  So I usually have a list of the things that I want  

برای من، کلید سلامت عقل من سازماندهی است. بنابراین من معمولاً فهرستی از کارهایی دارم که

to accomplish that day or maybe that week. And  in the morning, I go over my plans for the day  

می‌خواهم آن روز یا شاید آن هفته انجام دهم. و صبح، برنامه‌های روزانه‌ام را مرور می‌کنم،

because I work here from home, I don't need to  go anywhere to work, but if you are going to the  

زیرا از خانه اینجا کار می‌کنم، لازم نیست جایی برای کار بروم، اما اگر

office at the end of your morning routine, when  you open the door of your house and leave your  

در پایان برنامه صبحگاهی‌تان به دفتر می‌روید، زمانی که باز می‌شوید. در خانه خود را ترک کنید و خانه خود را ترک کنید

house, you can say, "I'm heading out the door." This isn't just your head going out the door,  

، می توانید بگویید: "من از در بیرون می روم." این فقط این نیست که سر شما از در بیرون می رود،

it just means that you are leaving your  house. I'm heading out the door or I'm  

بلکه فقط به این معنی است که خانه خود را ترک می کنید . من از در بیرون می روم یا می روم

heading to work. We use that expression head  to talk about the movement here. I'm heading  

سر کار. ما از این عبارت head برای صحبت در مورد جنبش در اینجا استفاده می‌کنیم. من

out the door. I'm heading to work. Where are you  going? I'm heading to work. Great, we can use this  

از در بیرون می روم. دارم میرم سر کار کجا میری؟ دارم میرم سر کار عالی است، ما می توانیم از این

phrasal verb. Congratulations on learning so many  real phrasal verbs for daily English conversation. 

فعل عبارتی استفاده کنیم. به خاطر یادگیری بسیاری از افعال عبارتی واقعی برای مکالمه روزانه انگلیسی تبریک می گویم.

Don't forget to download the free PDF worksheet  in the description. You can click on that link and  

فراموش نکنید که کاربرگ PDF رایگان  را در توضیحات دانلود کنید. می توانید روی آن پیوند کلیک کنید و

download all of these phrasal verbs, definitions,  sample sentences, Vanessa's challenge question,  

همه این افعال عبارتی، تعاریف، جملات نمونه، سؤال چالشی ونسا،   را دانلود کنید

and it is all free for you my lovely students. And  now, I have a question for you. In the comments,  

و همه اینها برای شما دانش آموزان دوست داشتنی من رایگان است. و اکنون، من یک سوال از شما دارم. در نظرات،

can you use one of these phrasal verbs that  you learned today? Use it in the comments.  

می‌توانید از یکی از این افعال عبارتی که امروز یاد گرفتید استفاده کنید؟ از آن در نظرات استفاده کنید.

Try to read your sentence out loud, and I look  forward to seeing your sentences. This is a great  

سعی کنید جمله خود را با صدای بلند بخوانید و من مشتاقانه منتظر دیدن جملات شما هستم. این فرصتی عالی

chance to use what you've learned and remember it. Well, thank you so much for learning English with  

برای استفاده از آنچه آموخته‌اید و به خاطر سپردن آن است. خوب، خیلی ممنون که با من انگلیسی یاد گرفتید

me. I will see you again next Friday for a new  lesson here on my YouTube channel. Bye. The next  

. جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید اینجا در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ.

step is to download the free PDF worksheet for  this lesson. With this free PDF, you will master  

مرحله بعدی دانلود کاربرگ PDF رایگان برای این درس است. با این PDF رایگان،

today's lesson and never forget what you have  learned. You can be a confident English speaker.  

بر درس امروز تسلط خواهید داشت و هرگز آموخته‌های خود را فراموش نمی‌کنید. شما می توانید یک انگلیسی زبان با اعتماد به نفس باشید.

Don't forget to Subscribe to my YouTube channel  for a free English lesson every Friday. Bye.

فراموش نکنید که هر جمعه برای یک درس انگلیسی رایگان در کانال YouTube من مشترک شوید. خدا حافظ.