ENGLISH SLANG FOR DAILY CONVERSATIONS

All right.

خیلی خوب.

Let's be honest.

اجازه دهید صادقانه باشد.

You want to speak English, but you also want to be able to sound

شما می خواهید انگلیسی صحبت کنید، اما همچنین می خواهید

like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید.

You want to use the slang that we use, or at least understand when the slang is

شما می‌خواهید از زبان عامیانه‌ای که ما استفاده می‌کنیم استفاده کنید، یا حداقل بفهمید که چه زمانی از این زبان عامیانه

used in movies or television programs, or even when native English speakers

در فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی استفاده می‌شود، یا حتی زمانی که انگلیسی‌زبانان بومی

are having conversations around you.

در اطراف شما صحبت می‌کنند.

You don't want to be confused anymore.

شما دیگر نمی خواهید گیج شوید.

Well, my friend, I got your back.

خوب، دوست من، من به شما کمک کردم.

I'm gonna help you in today's lesson.

من در درس امروز به شما کمک خواهم کرد.

I'm going to give you five English slang terms that you can use starting

من به شما پنج اصطلاح عامیانه انگلیسی می‌دهم که می‌توانید از

right now during English conversations.

همین الان در هنگام مکالمات انگلیسی استفاده کنید.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید به داخل بپریم.

All right.

Here is the first slang that I want to teach you, ghost.

بسیار خوب.

این اولین زبان عامیانه ای است که می خواهم به شما یاد بدهم، روح.

That's right.

درست است.

Again, ghost.

باز هم روح

Now you probably already know this word, ghost, right?

اکنون احتمالاً قبلاً این کلمه را می دانید، شبح، درست است؟

But when we say ghost or ghosting as a slang term, it literally means

اما وقتی در اصطلاح عامیانه می گوییم ghost یا ghosting، در لغت به معنای

to disappear or stop communicating.

ناپدید شدن یا توقف ارتباط است.

Suddenly, this is a very popular term.

ناگهان، این یک اصطلاح بسیار محبوب است.

You can start using it right now.

می توانید از همین الان شروع به استفاده از آن کنید.

I want you to imagine this right?

می خواهم این را درست تصور کنی؟

Just an example.

فقط یک مثال.

So I'm dating this guy, right?

پس من با این پسر قرار می گذارم، درست است؟

And we text back and forth every day, oh, how was your day?

و هر روز پیامک میدیم، اوه، روزت چطور بود؟

And he's asking me, oh, Tiffani, what did you eat for lunch today?

و او از من می پرسد، آه، تیفانی، امروز ناهار چه خوردی؟

And we text quite often.

و ما اغلب پیامک می دهیم.

But all of a sudden he starts getting on my nerves.

اما یکدفعه اعصابم را به هم ریخت.

I really don't wanna talk to him anymore.

من واقعاً دیگر نمی خواهم با او صحبت کنم.

Ooh.

اوه

I kind of want to break up with him, but instead of me calling him and saying,

من یک جورهایی می خواهم از او جدا شوم، اما به جای اینکه به او زنگ بزنم و بگویم:

Hey, I'm sorry Brian, I think we're gonna have to end our relationship.

هی، متاسفم برایان، فکر می کنم باید به رابطه خود پایان دهیم.

I just stop responding to his text messages.

من فقط به پیامک های او پاسخ نمی دهم.

When my phone dings dings, shoot, it's Brian.

وقتی تلفنم زنگ می زند ، شلیک کن، برایان است.

I act like I didn't see the message when he calls me.

وقتی با من تماس می گیرد انگار پیامی را ندیده ام.

Ooh, swipe ending the call.

اوه، برای پایان دادن به تماس انگشت خود را بکشید.

I am ghosting him.

من او را شبح می کنم.

Makes sense.

منطقی است.

Now, don't worry, you're a teacher.

حالا نگران نباش تو معلمی

I, I'm not like that.

من، من اینطور نیستم

But I wanted to make sure you understood this term of ghosting.

اما می‌خواستم مطمئن شوم که شما این اصطلاح شبح‌سازی را فهمیده‌اید.

Maybe you have ghosted someone before or maybe someone has ghosted you.

شاید قبلاً کسی را شبح کرده باشید یا شاید کسی شما را شبح کرده باشد.

Makes sense, right.

منطقی است، درست است.

Alright, here's some examples, sentences using this slang term.

خوب، در اینجا چند مثال، جملاتی که از این اصطلاح عامیانه استفاده می کنند، آورده شده است.

Here's the first one.

در اینجا اولین مورد است.

He ghosted me after our first date.

او بعد از اولین قرارمان مرا مجسم کرد.

I don't know what happened.

من نمی دانم چه اتفاقی افتاده است.

You got it.

فهمیدی.

He ghosted me after our first date.

او بعد از اولین قرارمان مرا مجسم کرد.

I don't know what happened next.

نمی دانم بعدش چه شد.

Sentence number two.

جمله شماره دو

Example two.

مثال دو از

I asked him for his number, but he just ghosted me.

او شماره اش را خواستم، اما او فقط مرا مجسم کرد. از

I asked him for his number, but when I text him, he doesn't respond.

او شماره خواستم اما وقتی به او پیام دادم جواب نمی دهد.

He just.

او فقط

Ghosts me.

مرا ارواح می کند

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

Third, she is been ghosting us all week.

ثالثاً، او در تمام هفته به ما شبح می‌پرداخت.

I hope everything is okay.

امیدوارم همه چیز خوب باشه

Notice it's not just in a relationship as far as boyfriend and girlfriend.

توجه داشته باشید که این فقط در رابطه با دوست پسر و دوست دختر نیست.

Your friends can ghost you.

دوستان شما می توانند شما را شبح کنند.

Maybe they are mad at you or, or maybe something happened and they're

شاید آنها از دست شما عصبانی هستند یا، یا شاید اتفاقی افتاده است و

just not wanting to talk about it.

نمی خواهند در مورد آن صحبت کنند.

Ghost someone.

شبح کسی.

You got it?

فهمیدی؟

Yes.

Excellent.

آره.

عالی

All right, so the first slang term is ghost.

بسیار خوب، پس اولین اصطلاح عامیانه روح است.

Now, this next one, before I teach you this next one, as you're learning these

حالا، این بعدی، قبل از اینکه این مورد بعدی را به شما یاد بدهم، همانطور که شما این اصطلاحات را یاد می‌گیرید

terms, it's going to be very important for you to practice what you're learning.

، تمرین آنچه یاد می‌گیرید برای شما بسیار مهم خواهد بود.

So I want to make sure you remember after this lesson.

بنابراین می‌خواهم مطمئن شوم که بعد از این درس به خاطر می‌آورید.

As soon as this lesson ends, I want you to go to your phone and

به محض تمام شدن این درس، از شما می خواهم که اگر هنوز آن را دانلود نکرده اید، به سراغ گوشی خود بروید و

open the English with Tiffani app if you haven't downloaded it yet.

با برنامه Tiffani زبان انگلیسی را باز کنید .

Why?

All you have to do is go to your phone and download English with Tiffani.

چرا؟

تنها کاری که باید انجام دهید این است که به سراغ گوشی خود بروید و انگلیسی را با تیفانی دانلود کنید.

If you're watching this now, the link is right underneath the video, but open

اگر اکنون این را تماشا می‌کنید، لینک درست زیر ویدیو است، اما

the English with Tiffani app and you'll see the courses weekly English fluency

انگلیسی را با برنامه Tiffani باز کنید و دوره‌های هفتگی درس‌های تسلط انگلیسی را

lessons with teacher Tiffani, and you'll find today's lesson and you'll be able

با معلم تیفانی مشاهده خواهید کرد و درس امروز را پیدا خواهید کرد و خواهید بود. قادر

to practice seeing if you remember the definitions, seeing if you can create

به تمرین دیدن اینکه آیا تعاریف را به خاطر می آورید ، ببینید که آیا می توانید

example sentences and so much more.

جملات نمونه ایجاد کنید و موارد دیگر.

So get the app.

پس اپلیکیشن را دریافت کنید.

Download it if you haven't already downloaded it and start

اگر قبلاً آن را دانلود نکرده اید آن را دانلود کنید و

practicing right after this lesson.

بلافاصله بعد از این درس شروع به تمرین کنید.

Again, the link for the exact lesson is right below this video.

باز هم لینک درس دقیق درست زیر این ویدیو است.

So let's go to the second one.

پس بریم سراغ دومی.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

The second slang term is squad.

دومین اصطلاح عامیانه squad است.

Oh yeah, again, squad.

اوه بله، باز هم تیم.

Good.

Now squad, this just refers to a group of friends or associates.

خوب

حالا تیم، این فقط به گروهی از دوستان یا همکاران اشاره دارد.

It's very simple.

خیلی ساده است.

So your homies.

پس خونه هاتون

Your friends, your squad, the people that you hang with, the people that

دوستان شما، تیم شما، افرادی که با آنها معاشرت می کنید، افرادی که

you are always around my squad.

همیشه در اطراف تیم من هستید.

Notice if you're watching my body language kind of change, right?

توجه کنید که آیا به نوعی تغییر زبان بدن من را مشاهده می کنید، درست است؟

Oh, this is my squad.

اوه، این تیم من است.

These are my people, these are my homies.

اینها مردم من هستند، اینها وطن من هستند.

This is my squad.

این تیم من است.

You got it right?

درست متوجه شدید؟

So maybe you have your squad.

پس شاید شما تیم خود را داشته باشید.

Maybe when you were back in grade school, high school, college, or

شاید زمانی که به دبستان، دبیرستان، کالج یا

even grad school, you had a group of friends that you always hung around.

حتی دبیرستان برگشتید، گروهی از دوستان داشتید که همیشه در اطرافشان بودید.

They were your squad.

آنها تیم شما بودند.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

Now check out this example sentence.

حالا این جمله مثال را بررسی کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

The first one, my squad and I are planning a weekend trip next month.

اولی، تیم من و من در حال برنامه ریزی برای یک سفر آخر هفته در ماه آینده هستیم.

You see how simple that was?

می بینی چقدر ساده بود؟

My squad and I, my homies and I, my friends and I, my friend

من و تیمم، هموطنانم، من و دوستانم،

group, my squad and I are planning a weekend trip next month.

گروه دوستانم، تیم من و من در حال برنامه ریزی برای یک سفر آخر هفته در ماه آینده هستیم.

What about this example sentence?

در مورد این جمله مثال چطور؟

She always hangs out with her squad at the mall on weekends.

او همیشه آخر هفته‌ها با تیمش در مرکز خرید می‌گذرد.

Yeah.

She enjoys going to the mall on the weekends with her squad with her friends.

آره

او از رفتن به مرکز خرید در تعطیلات آخر هفته با تیم خود با دوستانش لذت می برد.

You got it.

فهمیدی.

Alright, check out this example sentence.

خوب، این جمله مثال را بررسی کنید.

I can always count on my squad to have my back.

من همیشه می توانم روی تیمم حساب کنم که پشتم را داشته باشد.

Now this is very true.

حالا این خیلی درست است.

My squad, my friends, I can count on them.

تیم من، دوستانم، می توانم روی آنها حساب کنم.

Can you count on your squad?

آیا می توانید روی تیم خود حساب کنید؟

I'm sure you can.

من مطمئن هستم که شما می توانید.

So again, we have squad.

بنابراین دوباره، ما تیم داریم.

I can always count on my squad to have my back.

من همیشه می توانم روی تیمم حساب کنم که پشتم را داشته باشد.

You got it.

فهمیدی.

Alright.

Again, I want you to try to use these terms starting today.

بسيار خوب.

باز هم می خواهم از امروز سعی کنید از این اصطلاحات استفاده کنید.

This is how you actually put things into practice.

این روشی است که شما در واقع چیزها را عملی می کنید.

Start using them as soon as you learn them.

به محض یادگیری آنها شروع به استفاده از آنها کنید .

Now the third slang term is salty.

حالا اصطلاح عامیانه سوم شور است.

This is another good one.

اینم یکی دیگه خوبه

I'm saying I'm teaching you these slang terms because literally right

من می گویم این اصطلاحات عامیانه را به شما آموزش می دهم زیرا به معنای واقعی کلمه در

now they are being used on a regular basis by native English speakers,

حال حاضر به طور منظم توسط انگلیسی زبانان بومی،

including your teacher, salty.

از جمله معلم شما، نمک استفاده می شود.

That's the third one.

این سومی است.

It just means feeling upset or bitter about something.

این فقط به معنای احساس ناراحتی یا تلخی در مورد چیزی است.

Feeling upset or bitter about something.

احساس ناراحتی یا تلخی از چیزی.

For example, I remember one situation.

مثلاً یک موقعیت را به خاطر دارم.

There was a squad, right?

یک تیم وجود داشت، درست است؟

I was friends with them, but they were a squad and two of the friends

من با آنها دوست بودم، اما آنها یک جوخه بودند و دو نفر از دوستان

were going on a trip, but they had not told the other friend.

به مسافرت می رفتند، اما به دوست دیگر نگفته بودند.

So when the other friend found out that the two other friends were going by

بنابراین وقتی دوست دیگر متوجه شد که دو دوست دیگر به تنهایی می روند،

themselves, she got a little bit salty.

کمی شور شد.

Oh.

اوه

So now you guys travel without me.

خب حالا شما بچه ها بدون من سفر می کنید.

Okay.

باشه.

All right, so we're not all a squad now.

بسیار خوب، پس الان همه ما یک تیم نیستیم.

You guys just go alone without me.

شما بچه ها بدون من تنها بروید.

No, I'm totally fine.

نه من کاملا خوبم

Yeah.

Nope, go ahead.

آره

نه، ادامه بده

I don't need you guys either.

بچه ها من هم به شما نیازی ندارم

You could tell by the look on her face that she was salty, a

از قیافه اش می شد فهمید که شور بود،

little upset, a little bitter like I thought we were friends.

کمی ناراحت، کمی تلخ بود، مثل اینکه فکر می کردم با هم دوست هستیم.

Salty.

شور.

You got it.

فهمیدی.

Alright.

بسيار خوب.

Don't worry, they're friends now.

نگران نباش، آنها اکنون با هم دوست هستند.

Everything's fine.

همه چیز خوب است.

Here's the example sentence.

در اینجا مثال جمله است.

The first one, he's so salty that he didn't get the promotion.

اولیش اینقدر شوره که ترفیع نگرفت.

Instead of me, I got the promotion he wanted, so now he's salty.

به جای من ترفیعی که او می خواست را گرفتم، پس حالا او با نمک است.

He's a little upset.

او کمی ناراحت است.

He doesn't wanna talk to me.

او نمی خواهد با من صحبت کند.

He walks past me very quickly in the office.

خیلی سریع در دفتر از کنارم رد می شود.

Now he's a little salty.

حالا او کمی با نمک است.

All right, next we have, she got salty when I beat her at the game.

خیلی خب، بعد که داریم، وقتی من او را در بازی شکست دادم، شور شد.

We were playing basketball and I shot the last shot and I made it, and she

داشتیم بسکتبال بازی می‌کردیم و من آخرین ضربه را زدم و آن را زدم و

got salty when I beat her at the game.

وقتی او را در بازی شکست دادم شور شد.

And finally, this one, I was a little salty when they

و بالاخره این یکی، وقتی

canceled our concert tickets.

بلیت کنسرت ما را کنسل کردند، کمی شور شدم.

I.

I'm not going to lie.

I.

من قرار نیست دروغ بگویم.

I was a little salty.

کمی نمک زدم.

I was a little upset when they canceled our concert tickets.

وقتی بلیت کنسرت ما را کنسل کردند کمی ناراحت شدم.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

Again, salty, it just means a little upset.

باز هم شور، فقط به معنای کمی ناراحتی است.

Let me give you another practical example.

اجازه دهید یک مثال کاربردی دیگر برای شما بگویم.

If you're married, right?

اگر متاهل هستید، درست است؟

I'll give this for the guys.

من این را برای بچه ها می دهم.

Maybe you can say, ah, my wife was a little salty when I forgot to bring

شاید بتوانید بگویید آه، همسرم کمی نمک زده بود که یادم رفت

home the flowers for the women.

برای زنان گل به خانه بیاورم.

You could say my husband was a little bit salty.

می توان گفت شوهر من کمی شور بود.

When I told him I was going out with the girls instead of staying home salty.

وقتی به او گفتم به جای اینکه در خانه با نمک بمانم با دخترها بیرون می روم.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

All right, let's go to the fourth one.

باشه بریم سراغ چهارمی

The fourth slang term that you can use starting today.

چهارمین اصطلاح عامیانه ای که از امروز می توانید استفاده کنید.

T B T.

T B T.

Yes.

بله.

T b T.

T b T.

Now this is one that we use mainly when we are texting or

اکنون این موردی است که عمدتاً هنگام پیامک یا

online, like for social media.

آنلاین، مانند رسانه های اجتماعی، از آن استفاده می کنیم.

I'll explain.

من توضیح می دهم.

T B T stands for throw back Thursday, sharing old photos

T B T مخفف بازگشت پنجشنبه، به اشتراک گذاری عکس ها

or memories on social media.

یا خاطرات قدیمی در رسانه های اجتماعی است.

So let's say for example, we have T B T, like previous boyfriends, right?

پس بیایید مثلاً بگوییم، ما مانند دوست پسرهای قبلی T B T داریم، درست است؟

Or old hairstyles, right?

یا مدل موهای قدیمی، درست است؟

Or old clothing.

یا لباس قدیمی

My friend posted a picture of things we used to wear back in the

دوستم عکسی از وسایلی که در

nineties when we were in high school.

دهه نود زمانی که دبیرستان بودیم می پوشیدیم پست کرد.

Wow.

وای.

The styles have changed, but we thought we were cute.

سبک ها تغییر کرده اند، اما ما فکر می کردیم که زیبا هستیم.

And of course we were, but T b T throwback Thursday.

و البته ما بودیم، اما T b T بازگشت پنجشنبه.

So now when you go online social media, like Instagram or even uh, TikTok

بنابراین، اکنون وقتی وارد شبکه‌های اجتماعی آنلاین می‌شوید، مانند اینستاگرام یا حتی TikTok

or Facebook, and you see someone put T B T and then an old picture, now

یا فیس‌بوک، و می‌بینید که شخصی T B T و سپس یک عکس قدیمی را قرار داده است، اکنون

you'll know what they're referring to.

می‌دانید که به چه چیزی اشاره می‌کند.

Oh, this is a throwback Thursday moment.

اوه، این یک لحظه بازگشت به عقب پنجشنبه است.

They're reminiscing or thinking about something from the past.

آنها در حال یادآوری یا فکر کردن به چیزی از گذشته هستند.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

Here's the first example sentence.

در اینجا اولین جمله مثال است.

Can't believe how young we look in this T B T photo in

باورتان نمی شود در این عکس تی بی تی در

this throwback Thursday photo.

این عکس پنجشنبه گذشته چقدر جوان به نظر می رسیم.

You got it?

فهمیدی؟

Someone would text you.

یکی بهت پیام میده

Girl.

دختر

Did you see the T B T photo?

عکس تی بی تی رو دیدی؟

We looked so young.

ما خیلی جوان به نظر می رسیدیم.

Did you see the throwback Thursday photo?

عکس روز پنجشنبه را دیدی؟

You got it.

فهمیدی.

Alright.

بسيار خوب.

Check out this example sentence.

این جمله مثال را بررسی کنید.

I'm posting a T B T of our family vacation from years ago.

من یک T B T از تعطیلات خانوادگی مان مربوط به سال ها پیش را پست می کنم.

Throwback.

برگشت به عقب.

Now throwback.

در حال حاضر بازگشت.

You can say that out loud.

شما می توانید آن را با صدای بلند بگویید.

Throwback just means something from the past.

بازگشت به عقب فقط به معنای چیزی از گذشته است.

All right, and what about this example sentence right here?

بسیار خوب، و در مورد این جمله مثال در اینجا چطور؟

You know, she posted a T B T of her graduation day and got so many

می دانید، او یک T B T در روز فارغ التحصیلی خود پست کرد و

likes when she posted that picture on Facebook, that T B T photo of

با انتشار آن تصویر در فیس بوک، آنقدر لایک گرفت، آن عکس T B T از

when she graduated from high school.

زمانی که از دبیرستان فارغ التحصیل شد.

So many people liked it.

خیلی ها آن را دوست داشتند.

T B T throw back Thursday.

تی بی تی پنج شنبه را به عقب برگردانید.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

All right, so what about the fifth slang term that you can start using right now?

بسیار خوب، پس در مورد پنجمین اصطلاح عامیانه که می توانید از همین الان شروع به استفاده از آن کنید، چطور؟

T?

تی؟

Yes.

آره.

T e a again, T.

دوباره، T.

Now I'm chuckling because this actually happened in my

حالا دارم میخندم چون این اتفاق در

English class this past week.

کلاس انگلیسی من در هفته گذشته افتاد.

So it just means gossip or juicy information.

بنابراین فقط به معنای شایعات یا اطلاعات آبدار است.

Actually, I'll tell you the story for story time.

در واقع، من برای شما داستان را برای زمان داستان می گویم.

Don't go anywhere at the very end, I'll tell you the story.

آخرش جایی نرو، من داستان را برایت تعریف می کنم.

So T just refers to some gossip, right?

بنابراین T فقط به برخی شایعات اشاره دارد، درست است؟

Like, ooh.

مثل، اوه

Spill the tea.

چای را بریزید.

Ooh, what's the gossip?

اوه، شایعات چیست؟

Ooh, tell me what happened.

اوه، بگو چه اتفاقی افتاده است.

Tell me the gossip.

شایعات را به من بگو

Spill the tea.

چای را بریزید.

Now, the easiest way for you to remember this is think about a group of women

اکنون، ساده ترین راه برای شما برای به خاطر سپردن این موضوع این است که به گروهی از زنان فکر کنید که

sitting together, just a situation, an example, and they're drinking some tea.

کنار هم نشسته اند، فقط یک موقعیت، یک مثال، و آنها در حال نوشیدن چای هستند.

Right.

Just talking and they say, girl, how have you been?

درست.

فقط حرف می زنند و می گویند دختر چطوری؟

What's been going on as they're drinking their tea.

چه خبر است که آنها در حال نوشیدن چای خود هستند.

That's kind of where the term comes from.

این اصطلاح به نوعی از آنجا می آید.

Spill the tea.

چای را بریزید. به

Tell me what's happening.

من بگو چه اتفاقی می افتد.

Tell me the gossip.

شایعات را به من بگو

You got it?

فهمیدی؟

All right.

خیلی خوب.

Check out this first example sentence.

این اولین جمله مثال را بررسی کنید. آیا

Have you heard the tea about what really happened at the party?

چای در مورد آنچه واقعا در مهمانی اتفاق افتاد را شنیده اید؟

Have you, have you heard what happened?

شنیدی چی شد؟ به

Tell me the T.

من بگو T.

You got it?

متوجه شدی؟

Alright.

Check out this other example sentence.

بسيار خوب.

این جمله مثال دیگر را بررسی کنید.

She always knows the latest T on all our friends.

او همیشه آخرین T را در همه دوستان ما می داند.

She always knows the latest gossip, the latest information, the T.

او همیشه آخرین شایعات، آخرین اطلاعات، T.

And finally this one right here.

و در نهایت این یکی را همین جا می داند. به

Tell me the T about what's going on with her and with him again.

من بگو چه اتفاقی با او و دوباره با او می افتد. به

Tell me the T about what's going on with her and him.

من بگویید که چه اتفاقی برای او و او افتاده است.

Spill the information.

اطلاعات را بریزید.

What's the gossip?

شایعه چیست؟

You got it?

فهمیدی؟

Yes.

In English we say T.

آره.

در انگلیسی می گوییم T.

Alright, excellent.

خوب، عالی.

Now again, these five slang terms, you can start using them right now.

اکنون دوباره، این پنج اصطلاح عامیانه، می توانید از همین الان شروع به استفاده از آنها کنید.

We use them in real life on a regular basis as Americans so

ما به‌عنوان آمریکایی‌ها به‌طور منظم از آنها در زندگی واقعی استفاده می‌کنیم، بنابراین

you can start using them as well.

شما نیز می‌توانید از آنها استفاده کنید.

Don't forget to go to the app right now

فراموش نکنید که همین حالا

English with Tiffani so that you

با تیفانی به برنامه انگلیسی بروید تا بتوانید

can practice what you just learned, matching the definitions

آنچه را که تازه یاد گرفته اید، تطبیق تعاریف

with the correct term, making the sentences, and so much more.

با عبارت صحیح، ساخت جملات و موارد دیگر تمرین کنید.

Alright, I hope you enjoyed today's lesson and I will talk to you in the next one.

بسیار خوب، امیدوارم از درس امروز لذت برده باشید و در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

You still there?

هنوز اونجایی؟

You know what time it is?

میدونی ساعت چنده؟

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said it's story time.

هی گفتم وقت داستانه

It's actually time for me to spill.

در واقع زمان ریختن من فرا رسیده است.

The T So this happened actually a few days ago, very honestly.

پس این اتفاق چند روز پیش افتاد، خیلی صادقانه.

It did.

انجام داد.

So at the time of this recording a few days ago, so I teach a class, um, once a

بنابراین در زمان ضبط چند روز پیش، من ماهی یک بار

month for some of my students in one of my advanced English programs, and I normally

برای برخی از دانش‌آموزانم در یکی از برنامه‌های انگلیسی پیشرفته‌ام کلاس تدریس می‌کنم و معمولاً

pop into the different rooms, right?

به اتاق‌های مختلف می‌روم، درست است؟

We do it via Zoom, and I do go to the different groups and I listen to them

ما این کار را از طریق زوم انجام می‌دهیم، و من به گروه‌های مختلف می‌روم و

as they're having their conversation.

در حین گفتگو به آنها گوش می‌دهم.

So I popped into one room and they were having a great time, which every

بنابراین من به یک اتاق آمدم و آنها اوقات خوشی را سپری کردند، که هر

teacher loves to see, but I noticed that they were laughing and chuckling

معلمی دوست دارد آن را ببیند، اما متوجه شدم که آنها در مورد چیزی می خندند و می خندند

about something, and as I listened closely, This was a group of men.

، و همانطور که از نزدیک گوش می کردم، این یک گروه مرد بود.

I listened closely.

من از نزدیک گوش کردم.

They were spilling the tea.

داشتند چای را می ریختند.

They said, listen, did you know that?

گفتند گوش کن آیا می دانستی؟

Do, do do and do do.

انجام دهید، انجام دهید و انجام دهید.

And I watched them.

و من آنها را تماشا کردم.

I said, these men are spilling the tea, gossiping, sharing information.

گفتم این مردها چای را می ریزند، غیبت می کنند، اطلاعات را به اشتراک می گذارند.

Now it was.

Cute to see, because again, these individuals had become very close

حالا بود.

دیدنش دوست داشتنی بود، چون باز هم این افراد با هم دوست صمیمی شده بودند

friends and they weren't saying anything bad, but it was so cute

و هیچ چیز بدی نمی گفتند، اما

to see the guys spilling the tea.

دیدن این بچه ها در حال ریختن چای خیلی بامزه بود.

Like, Hey man, did you hear this?

مثل، هی مرد، این را شنیدی؟

And what about this?

و در مورد این چطور؟

And they were doing it all in English.

و آنها همه کار را به زبان انگلیسی انجام می دادند.

Now this made me happy for many reasons.

حالا این به دلایل زیادی باعث خوشحالی من شد.

First, they were so comfortable speaking in English that they

اول اینکه آنها آنقدر راحت به انگلیسی صحبت می کردند که

weren't worried about anything.

نگران چیزی نبودند.

Second, these two men had become friends after joining the academy,

دوم اینکه این دو مرد پس از ورود به آکادمی،

after becoming a member of our family, and now they are super close.

پس از عضویت در خانواده ما با هم دوست شده بودند و اکنون بسیار صمیمی هستند.

And third, they were using the terms that they had learned properly.

و سوم، آنها از اصطلاحاتی استفاده می کردند که به درستی یاد گرفته بودند.

This was a great experience in a memory that I will never forget.

این یک تجربه عالی در خاطره ای بود که هرگز فراموش نمی کنم.

Maybe you like to spill the tea.

شاید دوست دارید چای را بریزید. مراقب

Be careful.

باش.

Nothing private.

هیچ چیز خصوصی نیست

All right, I hope you enjoy the lesson and I'll talk to you next time.

بسیار خوب، امیدوارم از درس لذت ببرید و دفعه بعد با شما صحبت خواهم کرد.