ENGLISH WORDS | Learn how To Use English Words In Real Life

Hey, welcome to episode two of our, how to use English words in real life.

سلام، به قسمت دوم ما خوش آمدید، نحوه استفاده از کلمات انگلیسی در زندگی واقعی.

Now, in today's episode, I'm going to teach you five English words that

حالا در قسمت امروز، پنج کلمه انگلیسی را به شما آموزش می‌دهم که

you can use in real life to sound more like a native English speaker.

می‌توانید در زندگی واقعی از آنها استفاده کنید تا بیشتر شبیه یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسند.

Are you ready?

اماده ای؟

Welded I'm teacher.

جوش داده شده من معلم هستم.

Tiffani let's jump right in.

تیفانی بیایید به داخل بپریم.

Now the very first word is provoke.

اکنون اولین کلمه تحریک است.

Good again after me.

بعد از من بازم خوبه

Provoke.

تحریک.

Excellent.

Last time provoke.

عالی

آخرین بار تحریک کردن

Great job.

کارت عالی بود.

Now.

I want you to listen to this story and see if you can guess

اکنون.

از شما می خواهم به این داستان گوش دهید و ببینید آیا می توانید

the meaning of the word pro.

معنای کلمه حرفه ای را حدس بزنید.

A few days ago, I was online and I watched a video.

چند روز پیش انلاین بودم و یه ویدیو دیدم.

There was a monkey, a big monkey and a cage, and he was sitting down relaxing.

آنجا یک میمون، یک میمون بزرگ و یک قفس بود و او نشسته بود و استراحت می کرد.

And then a man walked.

و بعد مردی راه افتاد.

And the man started to provoke the monkey.

و مرد شروع به تحریک میمون کرد.

He started trying to mess with him and the monkey, all of a sudden got angry.

او شروع کرد به تلاش برای قاطی کردن با او و میمون، ناگهان عصبانی شد.

And the monkey as the man was putting his hand to try to provoke

و میمون در حالی که مرد دستش را می گرفت تا

him again, stuck his arm through the cage, through the gate.

دوباره او را تحریک کند، بازویش را از قفس، از دروازه فرو برد.

And he grabbed the man's shirt.

و پیراهن مرد را گرفت.

All of a sudden the man started to panic.

ناگهان مرد شروع به وحشت کرد.

He had been provoking the monkey and now the monkey was.

او میمون را تحریک می کرد و حالا میمون بود.

So, what do you think the word provoke actually means?

بنابراین، به نظر شما کلمه تحریک در واقع به چه معناست؟

Well, provoke actually means to stimulate or give rise to a reaction

خوب، تحریک در واقع به معنای تحریک یا ایجاد یک واکنش

or emotion, typically a strong or unwelcome one, just like in the story,

یا احساس است، معمولاً یک واکنش قوی یا ناخوشایند، درست مانند داستان

the man was provoking the monkey.

، مردی که میمون را تحریک می کرد.

You caught it right now, the man was okay, but he was extremely scared,

تو همین الان متوجه شدی، مرد خوب بود، اما به شدت ترسیده بود،

but he had been provoking the monkey.

اما میمون را تحریک می کرد.

So you can use it again in real life.

بنابراین می توانید دوباره در زندگی واقعی از آن استفاده کنید.

Now here's the first example, sentence, dairy products may provoke allergic

حالا این اولین مثال است، جمله، فرآورده های لبنی ممکن است

reactions in some people provoke or give rise to something that's unwelcome.

واکنش های آلرژیک را در برخی افراد تحریک کنند یا باعث ایجاد چیزی ناخواسته شوند.

For example, I can't eat cheese.

مثلا من نمیتونم پنیر بخورم.

I have a cheese allergy.

من به پنیر حساسیت دارم.

So just like this example and then says dairy products may provoke

بنابراین دقیقاً مانند این مثال و سپس می‌گوید محصولات لبنی ممکن است

allergic reactions in some people.

در برخی افراد واکنش‌های آلرژیک ایجاد کنند.

Now sentence number two, such a decision may provoke a

اکنون حکم شماره دو، چنین تصمیمی ممکن است

backlash from their supporters.

واکنش حامیان آنها را برانگیزد.

Again, such a decision may provoke a backlash from their supporters.

باز هم چنین تصمیمی ممکن است با واکنش حامیان آنها مواجه شود.

And number three, the article was intended to provoke.

و شماره سه، مقاله به قصد تحریک بود.

Thought to make people think.

فکری برای وادار کردن مردم به فکر کردن.

Now, remember typically it's an unwelcome one, but in this situation,

اکنون، به یاد داشته باشید که معمولاً یک مورد ناخواسته است، اما در این شرایط،

provoking thought is a good thing.

تحریک فکر چیز خوبی است.

So again, in English we say provoke.

پس باز هم در انگلیسی می گوییم تحریک.

Now, I want you to think of a way to use this word at least one time today.

حالا، من می خواهم امروز راهی برای استفاده از این کلمه حداقل یک بار بیاندیشید.

Now word number two is RA.

حالا کلمه شماره دو RA است.

RA good last time after me RA.

RA آخرین بار بعد از من RA خوب است.

Excellent.

Now again, if you need help with your English pronunciation, don't forget to

عالی

حالا دوباره، اگر برای تلفظ انگلیسی خود به کمک نیاز دارید ، فراموش نکنید

download my app English with Tiffani.

که اپلیکیشن من English را با تیفانی دانلود کنید.

The link is in the description and it can help you because I have tons

لینک در توضیحات موجود است و می تواند به شما کمک کند زیرا من

of lessons on English pronunciation.

درس های زیادی در مورد تلفظ انگلیسی دارم.

Now this word rave.

حالا این کلمه rave.

Let me tell you a real quick story.

بگذارید یک داستان سریع واقعی برای شما تعریف کنم.

You see several weeks.

چند هفته می بینید.

I received some messages from family and friends because they

من پیام هایی از خانواده و دوستان دریافت کردم زیرا آنها

know that I love Indian food.

می دانند که من عاشق غذاهای هندی هستم.

Yes.

Indian food is delicious.

آره.

غذاهای هندی خوشمزه است.

And they said, TIFF, listen, there's this amazing Indian restaurant.

و آنها گفتند، TIFF، گوش کن، این رستوران شگفت انگیز هندی وجود دارد.

This restaurant is in Virginia.

این رستوران در ویرجینیا است.

They have a buffet.

بوفه دارند.

And the food is absolutely amazing.

و غذا کاملاً شگفت انگیز است.

They were raving about this Indian restaurant.

آنها در مورد این رستوران هندی دیوانه بودند.

Now the restaurant's name is Aditi a D I T I.

اکنون نام رستوران Aditi a D I T I است.

So since they were raving about the Indian food, I decided to go.

بنابراین از آنجایی که آنها در مورد غذاهای هندی غوغا می کردند، تصمیم گرفتم بروم.

And when I went, I understood why they were raving about the restaurant.

و وقتی رفتم متوجه شدم که چرا آنها در مورد رستوران هیاهو می کنند.

The food was so good.

غذا خیلی خوب بود

Now, do you know what the word rave means?

حالا آیا می دانید کلمه rave به چه معناست؟

I think you got it.

فکر میکنم متوجه موضوع شده باشی.

The word rave simply means.

کلمه rave به معنای ساده است.

Talk wildly to talk wildly or incoherently as if one word delirious or insane.

وحشیانه صحبت کنید تا وحشیانه یا بی ربط صحبت کنید که گویی یک کلمه هذیانی یا دیوانه کننده است.

Now this can be used in a negative or a positive way.

حالا این را می توان به صورت منفی یا مثبت استفاده کرد.

The story that I told you uses it in a positive way.

داستانی که به شما گفتم از آن در جهت مثبت استفاده می کند.

So for example, when my family and friends were raving about the restaurant,

به عنوان مثال، وقتی خانواده و دوستان من در مورد رستوران غوغا می کردند،

they were saying, TIFF, listen, all we can say is it it's really.

می گفتند، TIFF، گوش کن، تنها چیزی که می توانیم بگوییم این است که واقعاً اینطور است.

So they were sometimes speaking a little bit.

بنابراین آنها گاهی اوقات کمی صحبت می کردند.

Incoherently talking wildly because it was so delicious.

بی ربط حرف زدن وحشیانه چون خیلی خوشمزه بود.

The food there we say, rave in English.

غذای آنجا که ما می گوییم، به انگلیسی rave.

So here's an example sentence.

بنابراین در اینجا یک جمله مثال است.

Now I understand why travelers rave about Bali.

اکنون می فهمم که چرا مسافران در بالی هیاهو می کنند.

B is so beautiful, right?

B خیلی زیباست، درست است؟

Sentence number.

شماره جمله

Her performance at Madison square won RA reviews from the

اجرای او در میدان مدیسون برنده نقدهای RA از سوی

critics and sentence number.

منتقدان و شماره جمله شد.

The movie received rave reviews on all social media blogs.

این فیلم در تمام وبلاگ های رسانه های اجتماعی با نقدهای مثبت روبرو شد.

Everyone was saying how good it was.

همه می گفتند چقدر خوب است.

So again, in English we say rave, and now you can use this word in real life.

بنابراین، دوباره در انگلیسی ما می گوییم rave، و اکنون می توانید از این کلمه در زندگی واقعی استفاده کنید.

Now word number three is also very important.

حالا کلمه شماره سه هم خیلی مهم است.

Word.

Number three.

کلمه.

شماره سه.

I want you to repeat after me reflect good again after me.

من می خواهم بعد از من تکرار کنید بعد از من دوباره خوب را منعکس کنید.

Reflect.

منعکس کنید.

Excellent.

Last time reflect great job.

عالی

آخرین بار منعکس کننده کار بزرگ است.

Now, what does this word reflect mean?

حالا این کلمه منعکس کننده یعنی چه؟

Let me tell you, you see, uh, several weeks ago I was watching my nieces.

بگذارید به شما بگویم، می بینید، اوه، چند هفته پیش داشتم خواهرزاده هایم را تماشا می کردم.

One of my nieces is 12 years old and the other one is five years old.

یکی از خواهرزاده هایم 12 ساله و دیگری پنج ساله است.

Now the five year old, she's a cutie.

حالا پنج ساله است، او یک ناز است.

They're both very cute girls, but the five year.

هر دو دختر بسیار بامزه ای هستند، اما پنج ساله.

She has a mind of her own sometimes.

او گاهی ذهن خودش را دارد.

And she doesn't wanna listen.

و او نمی خواهد گوش کند.

Sometimes she wants to do what she wants to do.

گاهی اوقات او می خواهد کاری را که می خواهد انجام دهد.

So one day as I was watching them, I saw her hit her sister and I saw

بنابراین یک روز که آنها را تماشا می کردم، دیدم که او به خواهرش ضربه زد و دیدم که

her continue to hit her sister.

او همچنان خواهرش را می زند.

And I said, no, no, no, no, no, don't do that.

و من گفتم، نه، نه، نه، نه، این کار را نکن.

I need you to stop.

من نیاز دارم که توقف کنی

She said, what did I do?

او گفت من چه کار کردم؟

I said, oh, I need you to go, go to your room, go, go ahead.

گفتم اوه من باید بری برو تو اتاقت برو برو جلو.

And I need you to reflect on what you did and then come back

و من به شما نیاز دارم که در مورد کاری که انجام دادید فکر کنید و سپس

down and tell me what happened.

برگردید و به من بگویید چه اتفاقی افتاده است.

I need you to think deeply about what just happened.

من به شما نیاز دارم که عمیقاً در مورد آنچه اتفاق افتاده است فکر کنید.

So go to your room, reflect on what you did, and then come back and tell me what.

پس به اتاقت برو، در مورد کاری که انجام دادی فکر کن، و سپس برگرد و به من بگو چه کاری انجام دادی.

You did explain to me why you hit your sister.

تو به من توضیح دادی که چرا خواهرت را زدی.

I need you to think about it.

من باید در مورد آن فکر کنید.

Go and reflect in your room.

برو تو اتاقت فکر کن

Now, what do you think the word reflect means?

حالا به نظر شما کلمه بازتاب به چه معناست؟

yes.

آره.

The word reflect means to think deeply or carefully about now.

کلمه انعکاس به معنای تفکر عمیق یا دقیق در مورد حال است.

Of course, she came back downstairs and everything was fine.

البته او به طبقه پایین برگشت و همه چیز خوب بود.

This happened actually more than a few weeks ago, a long time ago, but again, it

این در واقع بیش از چند هفته پیش، مدت‌ها پیش اتفاق افتاد، اما باز هم،

just means to think deeply or carefully.

فقط به معنای عمیق یا دقیق فکر کردن است.

Now here's an example sentence.

حالا این یک جمله مثال است.

You have to reflect on how to answer his questions before you get home.

شما باید قبل از رسیدن به خانه در مورد چگونگی پاسخ به سؤالات او فکر کنید.

I need you to think deeply about his questions and how to answer.

من نیاز دارم که عمیقاً در مورد سؤالات او و چگونگی پاسخ دادن به آنها فکر کنید.

Sentence number two, for those who went the distance, it was time to

جمله شماره دو، برای کسانی که از راه دور رفتند، وقت آن بود که

reflect on their achievements to think about their achievements deeply.

در مورد دستاوردهای خود فکر کنند تا به دستاوردهای خود عمیقا فکر کنند.

And finally, the start of a new year is a good time to reflect

و در نهایت، شروع سال جدید زمان خوبی برای تأمل

on the many achievements.

در دستاوردهای فراوان است.

Of the past in English we say reflect.

از گذشته در انگلیسی می گوییم بازتاب.

And again, you can use this in real life, just like I did to explain to you what

و دوباره، شما می توانید از این در زندگی واقعی استفاده کنید، درست مانند آنچه که من برای شما توضیح دادم که چه

happened with my niece in the story.

اتفاقی برای خواهرزاده ام در داستان افتاده است.

Now word number four is also another one.

حالا کلمه شماره چهار هم یکی دیگر است.

That's so important.

این خیلی مهم است.

Word.

Number four may be tricky, but I want you to repeat after me squeamish . I

کلمه.

شماره چهار ممکن است مشکل باشد، اما من می خواهم که بعد از من خجالتی را تکرار کنید.

told you it's tricky again.

بهت گفتم بازم مشکل داره

Squeamish.

نازک نارنجی.

Excellent last time.

دفعه قبل عالی

Squeamish.

نازک نارنجی.

Great job.

کارت عالی بود.

Now, let me tell you this.

حالا این را به شما بگویم.

This happened about, mm, five years ago, five years ago, my mom, my dad

این اتفاق حدوداً، مم، پنج سال پیش، پنج سال پیش، مامان، پدرم

and I, we decided to take a walk.

و من، تصمیم گرفتیم قدم بزنیم.

This is when I was staying with my parents and I was home

این زمانی بود که من پیش پدر و مادرم بودم و مدتی

from Korea for a little bit.

از کره در خانه بودم.

And we were taking a walk in the neighborhood and my parents just

و ما داشتیم در محله قدم می زدیم و اتفاقا پدر و مادرم

happened to be behind me talking.

پشت سرم صحبت می کردند.

And as we were walking, I saw something in front of me.

و همینطور که داشتیم راه میرفتیم چیزی روبه رویم دیدم.

It actually was a deer and unfortunately the deer had died and

در واقع آهو بود و متأسفانه آهو مرده بود

I, I saw the deer in front of me, but I wanted to get a closer look.

و من آهو را در مقابلم دیدم اما می خواستم از نزدیک ببینم.

I was curious.

من کنجکاو بودم.

So I walked close to the deer.

بنابراین نزدیک آهو رفتم.

My parents said, Hey, what, what you doing?

پدر و مادرم گفتند: هی ، چیکار می کنی؟

I said, oh, I just wanna see this deer.

گفتم اوه، من فقط می خواهم این آهو را ببینم.

They said, okay.

گفتند باشه

And I heard something in their voice, but I didn't know what it was.

و من چیزی در صدای آنها شنیدم ، اما نمی دانستم آن چیست.

And as I got closer to the deer, I saw maggots everywhere.

و همینطور که به آهو نزدیکتر شدم، همه جا را انگل دیدم.

I was so shocked.

خیلی شوکه شدم

And ever since that day, I have been squeamish.

و از آن روز تا به حال، من خجالتی هستم.

Whenever someone mentions maggots or has a picture or a video with

هر زمان که کسی از انگل‌ها نام می‌برد یا تصویر یا ویدیویی با

maggots because after seeing literally millions or hundreds of thousands of

انگل‌ها دارد، زیرا بعد از دیدن میلیون‌ها یا صدها هزار

maggots everywhere over the body of that deer, I literally was shocked.

حشره در سراسر بدن آن گوزن، به معنای واقعی کلمه شوکه شدم.

So now I'm squeamish.

پس الان من قلدرم

I can't really look at any pictures or any videos where there are lots

من واقعاً نمی توانم به هیچ عکس یا ویدیویی که در آن تعداد

of maggots after that happened.

زیادی حشره پس از آن اتفاق افتاده است نگاه کنم.

Now, did you guess what the word squeamish.

حالا حدس زدید کلمه ی قیچی چیست؟

I think you got it.

فکر میکنم متوجه موضوع شده باشی.

Squeamish means of a person easily made to feel sick, faint or

خفگی به معنای آن است که شخص به راحتی احساس بیماری، غش یا

disgusted, especially by unpleasant images, such as the sight of blood.

انزجار کند، به ویژه با تصاویر ناخوشایند، مانند دیدن خون.

So for me now it's the sight of maggots because of what happened

بنابراین برای من اکنون به دلیل اتفاقی

when I was walking with my parents.

که هنگام قدم زدن با پدر و مادرم رخ داد، دیدن انگل ها است.

Now here's an example sentence.

حالا این یک جمله مثال است.

She's really squeamish and can't stand the sight of blood again.

او واقعا خجالتی است و نمی تواند دوباره دیدن خون را تحمل کند.

She can't stand the sight of blood sentence.

او نمی تواند دیدن حکم خون را تحمل کند.

Number two, many amateur chefs are squeamish about adding live shellfish into

شماره دو، بسیاری از سرآشپزهای آماتور در مورد اضافه کردن صدف های زنده به

the boiling water and sentence number.

آب جوش و شماره جمله، سختگیر هستند.

I was squeamish about seeing the terrible accident on the bridge.

من از دیدن تصادف وحشتناک روی پل خجالت زده بودم.

Again, made to feel sick fate or disgusted usually by the side of

باز هم، باعث می شود که سرنوشت بیمار یا منزجر شود، معمولاً از کنار

blood, or it can be other things as well in English we say squeamish, and

خون، یا می تواند چیزهای دیگری نیز باشد که در انگلیسی می گوییم squeamish، و

now you can use this word as well.

حالا می توانید از این کلمه نیز استفاده کنید.

Now word number five is another good one.

حالا کلمه شماره پنج یک کلمه خوب دیگر است.

Word number five is substantial.

کلمه شماره پنج قابل توجه است.

Good again after me substantial.

خوب دوباره بعد از من قابل توجه است.

Excellent.

عالی

Last time after me substantial.

آخرین بار بعد از من قابل توجه است.

Great job.

کارت عالی بود.

Now, when I was in Korea, this happened probably about, mm, maybe six years ago.

اکنون، زمانی که من در کره بودم، این اتفاق احتمالاً حدوداً، شاید شش سال پیش رخ داد.

Maybe five or six years ago.

شاید پنج یا شش سال پیش.

So at that time there was a big hurricane in Puerto Rico.

بنابراین در آن زمان یک طوفان بزرگ در پورتوریکو رخ داد.

So maybe it was only about four or five years ago, but anyways, there was a

بنابراین شاید فقط حدود چهار یا پنج سال پیش بود، اما به هر حال

huge, a big hurricane in Puerto Rico.

، یک طوفان بزرگ و بزرگ در پورتوریکو رخ داد.

Now, one of my closest friends, her family is from Puerto Rico.

اکنون، یکی از نزدیکترین دوستان من، خانواده او اهل پورتوریکو هستند.

Actually her and her husband's family.

در واقع خانواده او و شوهرش.

And at that time, her family experienced a lot of difficulties

و در آن زمان خانواده او

because of the hurricane.

به دلیل طوفان با مشکلات زیادی روبرو شدند.

So our friends and I that were living in Korea at that time as missionary English

بنابراین من و دوستانمان که در آن زمان به عنوان معلم انگلیسی مبلغ در کره زندگی می

teachers, we decided to help her out so that she could send money to her family.

کردیم، تصمیم گرفتیم به او کمک کنیم تا بتواند برای خانواده اش پول بفرستد.

And initially we tried to only get together a small amount of

و در ابتدا سعی کردیم فقط مقدار کمی

money because we were a mission.

پول جمع کنیم زیرا ما یک مأموریت بودیم.

But we were able to collect a substantial amount of money and we were able to

اما ما توانستیم مقدار قابل توجهی پول جمع آوری کنیم و توانستیم

give the money to her so that she could help her family in Puerto Rico.

پول را به او بدهیم تا بتواند به خانواده اش در پورتوریکو کمک کند.

It was a very difficult time for Puerto Ricans at that time

در آن زمان برای پورتوریکویی ها زمان بسیار سختی بود

because the hurricane was so bad.

زیرا طوفان بسیار بد بود.

But we were so happy and we praised God that we were able to collect such a

اما ما خیلی خوشحال بودیم و خدا را شکر کردیم که توانستیم چنین

substantial amount to help her family.

مبلغ قابل توجهی برای کمک به خانواده او جمع آوری کنیم.

Now, what do you think the word substantial actually means?

حالا، به نظر شما کلمه اساسی در واقع به چه معناست؟

All right.

The word substantial literally means of considerate importance.

خیلی خوب.

کلمه اساسی در لغت به معنای اهمیت قابل توجه است.

Size or worth.

اندازه یا ارزش.

So we were able to collect a lot of money.

بنابراین توانستیم پول زیادی جمع آوری کنیم.

All right.

Here's the example, sentence.

خیلی خوب.

در اینجا مثال، جمله است.

Best of all, she could save a substantial amount of money for

بهتر از همه، او می توانست مقدار قابل توجهی پول را

a down payment on her own place.

برای پیش پرداخت در محل خودش پس انداز کند.

She was able to save a lot of money to get her house sentence number.

او توانست برای دریافت شماره حکم خانه اش پول زیادی پس انداز کند.

Only people who have made substantial contributions will be considered only

فقط افرادی که کمک های قابل توجهی کرده اند، تنها کسانی در نظر گرفته می

those who have given a good amount, a large amount of money would be considered.

شوند که مبلغ خوبی داده اند، مقدار زیادی پول در نظر گرفته می شود.

And finally at the end of the year, the bills totaling a substantial

و سرانجام در پایان سال ، صورت‌حساب‌هایی که در مجموع مبلغ قابل توجهی است

amount could be donated to charity.

می‌توانند به خیریه اهدا شوند.

Again, a large amount in English.

باز هم مقدار زیادی به زبان انگلیسی.

We say substantial.

ما می گوییم قابل توجه است.

Now, I hope you enjoyed this lesson.

حالا امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

And I hope you realize how easy it is to use the five

و امیدوارم متوجه شده باشید که استفاده از پنج

words we learned today in real.

کلمه ای که امروز یاد گرفتیم چقدر آسان است.

Now, don't forget.

حالا فراموش نکن

If you want to keep studying with me, if you wanna keep improving your

اگر می خواهید به مطالعه با من ادامه دهید، اگر می خواهید انگلیسی خود را بهبود بخشید

English, all you have to do is go to www dot daily English, lessons.com.

، تنها کاری که باید انجام دهید این است که به www dot daily English، lessons.com بروید.

These lessons that I've prepared for, you will take you from the intermediate level.

این دروسی که من برای آنها آماده کرده ام، شما را از سطح متوسط ​​می گیرید.

All the way to the advanced English level.

تمام راه تا سطح پیشرفته انگلیسی.

So go to www.dailyenglishlessons.com.

بنابراین به www.dailyenglishlessons.com بروید.

And I'll talk to you next time, but as always remember to speak English.

و دفعه بعد با شما صحبت خواهم کرد، اما مثل همیشه یادتان باشد که انگلیسی صحبت کنید.

You still there you?

هنوز آنجایی؟

Nope.

جواب منفی.

What time it is?

ساعت چند است؟

It's story time.

زمان داستان است

A, I said it's story time.

پاسخ، گفتم زمان داستان است.

All right.

خیلی خوب.

Now today's story is actually about one of you.

حالا داستان امروز در واقع در مورد یکی از شماست.

I have something right here with me on my phone, and I want to share it with you.

من یک چیزی را اینجا با خودم در تلفنم دارم و می خواهم آن را با شما به اشتراک بگذارم.

So today I told you quite a few stories to help you understand the

بنابراین امروز چند داستان برای شما تعریف کردم تا به شما کمک کند

words that we learned and the words that you can use in real life.

کلماتی را که یاد گرفتیم و کلماتی که می توانید در زندگی واقعی استفاده کنید را درک کنید.

But a long time ago, I told you that I prayed and asked

اما خیلی وقت پیش به شما گفتم که دعا کردم و از

God what he wanted me to do.

خدا پرسیدم که از من چه می خواهد.

I had two choices to become an art professor or to continue teaching English.

من دو انتخاب داشتم که استاد هنر شوم یا به تدریس زبان انگلیسی ادامه دهم.

And God told me very clearly that he wanted me to continue

و خدا خیلی واضح به من گفت که می‌خواهد به

teaching English online.

تدریس آنلاین انگلیسی ادامه دهم.

Now I think, you know me well enough, you know how passionate I am about

حالا فکر می کنم، شما به اندازه کافی مرا می شناسید، می دانید که چقدر مشتاق

helping you achieve your English goals.

کمک به شما در دستیابی به اهداف انگلیسی خود هستم.

But sometimes, sometimes you really surprise me.

اما گاهی اوقات شما واقعاً من را شگفت زده می کنید.

You see one of you, one of my students sent me a message and these

یکی از شما را می بینید، یکی از شاگردانم به من پیام داد و این

messages are the ones that hit home.

پیام ها همان پیام هایی هستند که به خانه می آیند.

They touch my heart so much because remember I started doing this because I

آنها قلب من را بسیار لمس کردند زیرا به یاد داشته باشید که من این کار را شروع کردم زیرا می

wanted to help people around the world.

خواستم به مردم در سراسر جهان کمک کنم.

So when I get messages from you, all, I really cherish your messages and I've

بنابراین وقتی از شما پیام می‌گیرم، واقعاً پیام‌های شما را گرامی می‌دارم و

gotten a substantial number of messages.

تعداد قابل توجهی پیام دریافت کرده‌ام.

You caught that, right.

متوجه شدی درسته

Substantial.

Right.

قابل توجه.

درست.

So I want to kind of reflect on some of the things you guys have said to me

بنابراین می‌خواهم برخی از چیزهایی را که شما بچه‌ها به‌طور

specifically on this message right here.

خاص در مورد این پیام به من گفته‌اید، در اینجا بازتاب دهم.

So I wanna read it to you, this message and I'm reading it right.

بنابراین من می خواهم آن را برای شما بخوانم، این پیام و من آن را درست می خوانم.

From a student named YNY V YNY is one of my students, uh, in my academy.

از دانش آموزی به نام YNY V YNY یکی از شاگردان من است، اوه، در آکادمی من.

Um, and again, YNY says, hi teacher.

اوم، و دوباره، YNY می گوید، سلام معلم.

I really appreciate the time that you dedicate to us.

من واقعا از زمانی که به ما اختصاص می دهید قدردانی می کنم.

I'm actually subscribed to your YouTube channel.

من در واقع مشترک کانال یوتیوب شما هستم.

And I always click the like button on your videos.

و من همیشه روی دکمه لایک روی ویدیوهای شما کلیک می کنم.

Thank you.

متشکرم.

YNY I appreciate it.

YNY من آن را قدردانی می کنم.

And now, Tiffani, thanks to all your guidance and everything

و اکنون، تیفانی، از تمام راهنمایی های شما و همه

I've learned from you.

چیزهایی که از شما آموخته ام تشکر می کنم.

I have been able to start working at a bilingual call center, and

من توانسته ام در یک مرکز تماس دو زبانه شروع به کار

now I'm feeling so confident when I speak to native English speakers.

کنم و اکنون وقتی با انگلیسی زبانان مادری صحبت می کنم، احساس اعتماد به نفس زیادی دارم.

I wanna stop real quick.

من می خواهم خیلی سریع متوقف شوم

Now, Yi is confident has gotten a better job simply from the lessons that I've been

اکنون، یی مطمئن است که کار بهتری را صرفاً از درس‌هایی که من

delivering to you guys here on YouTube.

اینجا در YouTube برای شما عزیزان ارائه کرده‌ام به دست آورده است.

And in my academy, literally this warms my heart.

و در آکادمی من، این به معنای واقعی کلمه قلب من را گرم می کند.

Because every day, I'm getting up during the week, thinking about you,

چون هر روز در طول هفته از خواب بیدار

how can I help you achieve your goals?

می شوم و به شما فکر می کنم، چگونه می توانم به شما در رسیدن به اهدافتان کمک کنم؟

My goal is to help you achieve your goals.

هدف من کمک به شما در رسیدن به اهدافتان است.

So when I get messages like this, they literally just make me smile and

بنابراین وقتی چنین پیام‌هایی دریافت می‌کنم، آنها به معنای واقعی کلمه باعث می‌شوند که من لبخند بزنم و

make me wanna work harder for you all.

باعث شوند که بخواهم برای همه شما سخت‌تر کار کنم.

Again, she continues.

دوباره او ادامه می دهد.

I'm no longer nervous around English speakers.

من دیگر در مورد انگلیسی زبانان عصبی نیستم.

And even though they notice my accent, they tell me that

و با وجود اینکه متوجه لهجه من می شوند، به من می گویند که

they understand what I say.

می فهمند چه می گویم.

And they actually have no problem.

و در واقع هیچ مشکلی ندارند.

Speaking with me.

صحبت کردن با من

I'm so happy to see my improvement teacher, Tiffani.

من از دیدن معلم پیشرفتم، تیفانی، بسیار خوشحالم.

I know that I'll still make mistakes, but I don't mind anymore.

می دانم که هنوز هم اشتباه خواهم کرد ، اما دیگر برایم مهم نیست.

Every single day I'm improving my English skills.

هر روز در حال بهبود مهارت های انگلیسی خود هستم.

Thank you teacher.

ممنون استاد

I love you.

دوستت دارم.

I love you too.

من هم شما را دوست دارم.

YNY and I'm so happy that your confidence went up.

YNY و من بسیار خوشحالیم که اعتماد به نفس شما بالا رفت.

I'm so happy that you got another job.

خیلی خوشحالم که شغل دیگری پیدا کردی.

I'm so happy that other native English speakers are aware of your improvement.

من بسیار خوشحالم که سایر افراد بومی انگلیسی از پیشرفت شما آگاه هستند.

Continue to study hard.

به مطالعه سخت ادامه دهید.

And for you not YNY for you.

و برای شما نه YNY برای شما.

I want you to experience the same thing that YNY did.

من می خواهم شما همان چیزی را تجربه کنید که YNY انجام داد.

So keep studying hard, keep following these weekly lessons again.

پس سخت به مطالعه ادامه دهید، این دروس هفتگی را دوباره دنبال کنید.

If you wanna study more with me again, you can always join

اگر می خواهید دوباره با من بیشتر مطالعه کنید، همیشه می توانید به

[email protected], but I want you to remember the

[email protected] بپیوندید، اما می خواهم این واقعیت را به خاطر بسپارید

fact that I am here for you.

که من اینجا برای شما هستم.

I want you to be confident.

من می خواهم شما اعتماد به نفس داشته باشید.

I want you to achieve your English goals, and I believe that you can

من می خواهم شما به اهداف انگلیسی خود برسید و معتقدم که می توانید

and will I'll talk to you next time.

و دفعه بعد با شما صحبت خواهم کرد.