ENGLISH YOU MUST KNOW | Episode 2

Hey in today's lesson, I'm going to continue giving you English.

سلام، در درس امروز، من به شما ادامه می دهم.

You must know in order to sound like a native English speaker.

برای اینکه شبیه یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید باید بلد باشید.

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید به داخل بپریم. بسیار خوب.

All right.

So this is part two of episode one.

بنابراین این قسمت دوم قسمت اول است.

Remember in episode one, I introduced you to the YouTube

به یاد داشته باشید در قسمت اول کانال یوتیوب را به شما معرفی کردم

channel, Kara and Nate check it out.

، کارا و ناتی آن را بررسی کنید.

It's amazing.

این شگفت انگیز است.

And we talked about the.

و در مورد آن صحبت کردیم.

36 hours to climb the world's tallest mountain.

36 ساعت برای صعود به بلندترین کوه جهان.

Now the video is very entertaining, but during the video they use lots of new

در حال حاضر ویدیو بسیار سرگرم کننده است، اما در طول ویدیو آنها از کلمات و عبارات انگلیسی جدید زیادی استفاده می کنند

English words and English expressions.

.

So remember to check out the video after you watch this lesson, which is part

پس به یاد داشته باشید که پس از تماشای این درس، ویدیو را که قسمت

two, the link is also in the description.

دوم است، ببینید، لینک آن نیز در توضیحات موجود است.

So let's keep going.

پس بیایید ادامه دهیم.

The word that I want to start off with is this one right here.

کلمه ای که می خواهم با آن شروع کنم، همین کلمه است.

Courses.

دوره های آموزشی.

Coursing now the numbers next to the word represent the timestamp.

در حال حاضر اعداد کنار کلمه نشان دهنده مهر زمانی هستند.

So when you go to watch the video, look for nine minutes and 21 seconds,

بنابراین وقتی برای تماشای ویدیو می روید ، نه دقیقه و 21 ثانیه نگاه کنید

and that's when you'll hear the word.

و آن وقت است که کلمه را می شنوید.

So again, the word is coursing and it just means to move or flow through something.

پس باز هم این کلمه در حال گردش است و فقط به معنای حرکت یا جاری شدن در چیزی است.

Again, it means to move or flow through something in English.

باز هم، به معنای حرکت یا جریان در چیزی در انگلیسی است.

We say.

ما میگوییم.

Coursing now I want to give you some examples sentences using this word

در حال حاضر می‌خواهم چند جملات با استفاده از این کلمه

that will help you understand it more and also understand how you can use

به شما ارائه دهم که به شما کمک می‌کند آن را بیشتر درک کنید و همچنین بفهمید که چگونه می‌توانید از

it like a native English speaker.

آن مانند یک انگلیسی زبان مادری استفاده کنید.

So here's the first example, sentence again, coursing sentence.

بنابراین در اینجا اولین مثال، جمله دوباره، جمله دوره است.

Number one.

شماره یک.

His teeth rattled at the raw energy, coursing within his body.

دندان‌هایش از انرژی خام به هم می‌خوردند و در بدنش می‌چرخیدند.

Think about an adrenaline rush when you're playing a game or you're doing something

وقتی در حال انجام یک بازی یا انجام کاری

and you suddenly get a burst of energy and you feel like you can conquer the world.

هستید و ناگهان انرژی شدیدی به شما دست می دهد و احساس می کنید می توانید دنیا را تسخیر کنید، به افزایش آدرنالین فکر کنید.

Well, the energy is coursing through your body.

خوب، انرژی در بدن شما جریان دارد.

Moving through something makes sense.

حرکت از طریق چیزی منطقی است.

Right.

درست.

All right.

خیلی خوب.

Sentence.

جمله.

Number two.

شماره دو.

She stared at the ashes and tears coursing down her cheeks, coming

او به خاکستر و اشک‌هایی که روی گونه‌هایش می‌ریخت، خیره می‌شد ، پایین می‌آمد و روی گونه‌اش

down, flowing down her cheek.

جاری می‌شد.

And sentence number three, the familiar voice scent of thrill of

و جمله شماره سه، بوی صدای آشنا از هیجان

excitement, coursing through her veins.

هیجان، در رگهایش می پیچد.

Again, coursing.

باز هم دوره.

Now, remember this is where.

حالا، به یاد داشته باشید اینجا جایی است.

From episode one, we're in part two.

از قسمت اول، ما در قسمت دوم هستیم.

This is actually right here.

این در واقع درست اینجاست.

Word number 14.

کلمه شماره 14.

If you missed part one, all you have to do is go to part one and you'll learn word

اگر قسمت اول را از دست داده اید، کافی است به قسمت یک بروید و کلمه شماره یک را یاد خواهید گرفت

number one, all the way to word number 13.

، تا کلمه شماره 13.

So again, we have the word coursing.

بنابراین دوباره، ما کلمه دوره را داریم.

You'll hear it at the nine minute and 21 seconds.

شما آن را در نه دقیقه و 21 ثانیه خواهید شنید.

Now, the next word is word number 15.

حالا کلمه بعدی کلمه شماره 15 است

The word is a scent, a scent, and this is at the nine minute and 52nd.

. کلمه یک عطر است، یک عطر و این در دقیقه 9 و 52 است.

Mark.

علامت.

A cent means a climb or walk to the summit of a mountain or hill again, a climb

سنت یعنی صعود یا پیاده روی دوباره به قله کوه یا تپه، صعود

or walk to the summit of a mountain or.

یا پیاده روی به قله کوه یا.

Remember the video was all about the couple climbing, the highest mountain.

به یاد داشته باشید که ویدیو تماماً در مورد صعود این زوج به بلندترین کوه بود.

So it was very interesting.

پس خیلی جالب بود.

And again, this word, once again, a scent can be heard at

و باز هم این کلمه، بار دیگر عطری

the nine minute and 52nd mark.

در دقیقه 9 و 52 به گوش می رسد.

So let's check out some examples sentences.

پس بیایید چند نمونه جملات را بررسی کنیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Sentence.

جمله.

Number one, the ascent is best undertaken in summer or.

شماره یک، صعود بهتر است در تابستان یا.

During the warmer months, not the colder months, the ascent going up the hill

در طول ماه‌های گرم‌تر، نه ماه‌های سردتر ، صعود از تپه

or the mountain is best undertaken.

یا کوه بهتر است انجام شود.

You should do it in the summer or in the autumn.

شما باید این کار را در تابستان یا در پاییز انجام دهید.

Makes sense.

منطقی است.

Right.

درست.

So the next one is right here.

پس مورد بعدی همینجاست.

Here's the next one?

این مورد بعدی است؟

The ascent was difficult and dangerous in many places.

صعود در خیلی جاها سخت و خطرناک بود.

Think about climbing up a steep mountain.

به بالا رفتن از یک کوه شیب دار فکر کنید.

This scent will be very difficult and dangerous.

این عطر بسیار سخت و خطرناک خواهد بود.

And finally, Judy jumped up from the bench and began a rapid ascent of the stairway.

و در نهایت جودی از روی نیمکت پرید و به سرعت از پلکان بالا رفت.

She was running so fast up the stairs.

خیلی سریع از پله ها بالا می دوید.

Her ascent of the stairway.

بالا رفتن او از پله ها

So once again, this word, ascent, a climb or walk to the summit of a mountain or

پس یک بار دیگر این کلمه، صعود، صعود یا پیاده روی به قله یک کوه یا

a hill at the nine minute and 52nd mark.

یک تپه در دقیقه 9 و علامت 52.

Now, remember as we're going through this lesson, the purpose is to help

اکنون، به یاد داشته باشید که ما در حال گذراندن این درس هستیم، هدف کمک

you as you're watching these videos on YouTube, very interesting videos.

به شما در هنگام تماشای این ویدیوها در YouTube است، ویدیوهای بسیار جالب.

You need to understand the words being used by regular native English

شما باید کلماتی را که توسط انگلیسی زبانان بومی معمولی استفاده می شود، درک کنید

speakers, not just your English two.

، نه فقط دو زبان انگلیسی خود.

So again, this will help you feel more comfortable and more confident.

بنابراین باز هم، این به شما کمک می کند احساس راحتی و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید.

Now the next word is damp damp, and it can be heard at the

حالا کلمه بعدی نم مرطوب است و در

11 minute and 49 second mark.

دقیقه ۱۱ و ۴۹ ثانیه به گوش می رسد.

And it just means slightly.

و فقط به معنای کمی است.

Just slightly wet in English.

فقط کمی خیس در انگلیسی.

We say, damn, it actually happened to me yesterday.

ما می گوییم لعنتی، واقعاً دیروز برای من اتفاق افتاد.

I went outside to go get some food from the store and it started raining.

بیرون رفتم تا از مغازه غذا بیاورم و باران شروع به باریدن کرد.

So I got a little bit wet and I could tell it was damp outside for the

بنابراین کمی خیس شدم و می‌توانستم بگویم که تا آخر روز بیرون مرطوب بود

rest of the day because the rain had poured down and then suddenly stopped.

زیرا باران باریده بود و ناگهان متوقف شد.

It was damp outside just a little bit wet after it had.

بیرون مرطوب بود فقط کمی بعد از آن مرطوب بود.

Makes sense.

منطقی است.

All right, here are the example, sentences, sentence.

بسیار خوب، در اینجا مثال، جملات، جمله آمده است.

Number one, don't sleep between damp sheets.

شماره یک، بین ملحفه های مرطوب نخوابید.

Think about it.

You put your sheets into the washing machine and then you put

در مورد آن فکر کنید.

ملحفه‌هایتان را داخل ماشین لباسشویی می‌گذارید و سپس

them in the dryer, but they don't get fully dry, but you're so tired.

در خشک‌کن می‌گذارید، اما کاملاً خشک نمی‌شوند، اما خیلی خسته هستید.

You say, ah, they're not really wet.

شما می گویید، آه، آنها واقعا خیس نیستند.

They're just slightly wet.

فقط کمی خیس هستند.

Just a little damn.

فقط یه کم لعنتی

You might get sick.

ممکنه مریض بشی

You might catch a cold because you're taking all that moisture in.

ممکن است سرما بخورید چون این همه رطوبت را وارد می‌کنید.

Right?

So again, don't sleep between damp sheets.

درست است؟

پس باز هم بین ملحفه های مرطوب نخوابید.

Make sense.

معنی دارد.

All right, next one is right here.

بسیار خوب، بعدی درست اینجاست.

The next sentence, the corner of the classroom was damp

جمله بعد، گوشه کلاس نم بود

where the roof had leaked.

جایی که سقفش چکه کرده بود.

Think about water coming from a roof, constantly dripping and

به آبی فکر کنید که از پشت بام می آید و مدام

dripping and dripping that the floor.

می چکد و می چکد و از کف می چکد.

We'll be slightly wet.

کمی خیس خواهیم شد

Damp.

مرطوب.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

And finally, I wiped the window with a damp rag, not too wet, not a

و در نهایت، پنجره را با یک پارچه مرطوب پاک کردم، نه خیلی خیس، نه

lot of water, but to slightly wet.

آب زیاد، اما کمی خیس.

I decided to wipe the window with a damp rag.

تصمیم گرفتم پنجره را با پارچه مرطوب پاک کنم.

You see how you can use this in real life situations like a native English.

می بینید که چگونه می توانید از آن در موقعیت های زندگی واقعی مانند یک انگلیسی بومی استفاده کنید.

Again, we say damp.

باز هم می گوییم نمناک.

So what about the next word?

پس کلمه بعدی چطور؟

This next word is very interesting.

این کلمه بعدی بسیار جالب است.

Now this word is funk funk, and it was set at the 12 minute and 28 second mark.

حالا این کلمه فانک فانک است و روی 12 دقیقه و 28 ثانیه تنظیم شد.

And it literally means a state of feeling sad, a state of feeling sad.

و در لغت به معنای حالت غمگینی، حالت غمگینی است.

So you're probably wondering, wait a minute, teacher, the video is

پس احتمالاً تعجب می‌کنید ، معلم، یک دقیقه صبر کنید، قرار است این ویدیو در

supposed to hear about a couple climbing, the highest mountain.

مورد صعود یک زوج به بلندترین کوه بشنوید.

Why would the word funk, which means a little set even come up.

چرا کلمه فانک، که به معنای مجموعه کوچک است، مطرح می شود.

That's why it's so important for you to watch real English videos

به همین دلیل تماشای ویدیوهای انگلیسی واقعی

from native English speakers.

از انگلیسی زبانان مادری برای شما بسیار مهم است.

They use the word funk at the 12 minute and 28 second mark.

آنها از کلمه فانک در 12 دقیقه و 28 ثانیه استفاده می کنند.

And it means a little sad.

و به معنای کمی غمگین است.

So you got to watch the video after this lesson to find out why they said funk.

پس باید ویدیو را بعد از این درس تماشا کنید تا بفهمید چرا آنها فانک گفتند.

Now here's an example.

حالا این یک مثال است.

Two of them showed signs of being in a funk at the last moment.

دو نفر از آنها در آخرین لحظه علائم حضور در فانک را نشان دادند.

Think about a couple husband and a wife.

به زن و شوهر فکر کنید.

The wife asked her husband to do something for the last five days.

زن از شوهرش خواست که در پنج روز گذشته کاری انجام دهد.

She's been asking him over and over again, and today she asked

او بارها و بارها از او پرسیده است و امروز دوباره از او خواسته است

him again, but he didn't do it.

، اما او این کار را نکرد.

So now she's in a phone.

پس حالا او در تلفن است.

I keep asking him and he won't do what I asked him to do.

من مدام از او می خواهم و او کاری را که از او خواسته ام انجام نمی دهد.

And she's not talking to him.

و او با او صحبت نمی کند.

She's a little sad, a little upset she's in a funk.

او کمی غمگین است، کمی ناراحت است او در یک فانک است.

Make sense, right?

منطقی است، درست است؟

Maybe you get in a funk sometimes be careful.

شاید شما در یک فانک گاهی اوقات مراقب باشید.

Be careful.

مراقب باش.

Here's another example center.

در اینجا یک مرکز نمونه دیگر است.

You might be in a serious funk after your best friend moves across the country.

ممکن است بعد از اینکه بهترین دوستتان در سراسر کشور نقل مکان می کند، در یک فانک جدی باشید.

You're no longer going to see your friend every day.

دیگر قرار نیست هر روز دوستت را ببینی.

So you're a little sad.

پس کمی غمگینی

You don't really want to go out and hang out with anybody else.

شما واقعاً نمی خواهید بیرون بروید و با هیچ کس دیگری معاشرت کنید.

You're in a funk in English, we say funk.

شما در یک فانک در انگلیسی هستید، ما می گوییم فانک.

And also here's another example, sentence, dark winter days automatically

و همچنین در اینجا مثال دیگری وجود دارد، جمله، روزهای تاریک زمستان به طور

put them in a bit of a funk.

خودکار آنها را کمی بداخلاق می کند.

Maybe it's really dark outside.

شاید بیرون واقعا تاریک است.

Maybe it rained one day.

شاید یک روز باران بارید.

It's just not bright and sunny.

فقط روشن و آفتابی نیست.

So you're kind of in a bit of a funk.

بنابراین شما یک جورهایی در یک نوع فانک هستید.

You caught it.

گرفتی

Good job.

آفرین.

All right.

Now the next one again, we learned funk again, a state of feeling sad.

خیلی خوب.

حالا دوباره، دوباره فانک را یاد گرفتیم ، حالتی از احساس غم.

Now the next one you'll see, and you'll hear is a bliss.

اکنون مورد بعدی که خواهید دید و خواهید شنید، سعادت است.

Blister.

تاول.

Now this just means a painful swelling on the skin.

حالا این فقط به معنای تورم دردناک روی پوست است.

Often filled with a lot of watery liquid, and you'll hear it at

اغلب با مقدار زیادی مایع آبکی پر می شود و

the 13 minute and 38 second mark.

در دقیقه 13 و 38 ثانیه آن را خواهید شنید.

Again, just like the individual in the video.

باز هم، درست مانند فردی که در ویدیو است.

She's rubbing the back of her foot because her shoes caused her to get a blister.

او پشت پایش را می مالد زیرا کفش هایش باعث شده بود تاول بزند.

It's kind of like a bubble on the back of her foot.

شبیه حباب پشت پایش است.

She got this bubble at it.

او این حباب را در آن گرفت.

It's like the skin has some watery liquid.

مثل اینکه پوست مقداری مایع آبکی دارد.

So in the video, Kara and Nate climbing the highest mountain,

بنابراین در ویدئویی که کارا و نیت از بلندترین کوه بالا می روند،

they mentioned this word blister at the 13 minute and 38 second mark.

این کلمه تاول را در دقیقه 13 و 38 ثانیه ذکر کردند.

I couldn't even picture at what part of the video.

من حتی نمی توانستم در کدام قسمت از ویدیو تصویر کنم.

They actually started talking about the blister.

آنها در واقع شروع به صحبت در مورد تاول کردند.

So again, don't forget to check it out after this lesson.

پس دوباره فراموش نکنید که بعد از این درس آن را بررسی کنید.

So let's check out some example sentences using the word blister.

بنابراین بیایید چند جمله مثال را با استفاده از کلمه blister بررسی کنیم.

The first sentence I got a blister on my left foot.

اولین جمله من روی پای چپم تاول گرفتم.

I've got a blister on my left foot.

من روی پای چپم یک تاول دارم.

Next, my boot is pressing against a blister on my toe.

بعد، چکمه‌ام به تاول روی انگشت پا فشار می‌آورد.

Oh, it doesn't feel good.

اوه حس خوبی نداره

Pressing against a blister.

فشار دادن روی یک تاول.

And finally, the blister broke when she pricked it.

و در نهایت، تاول زمانی که او آن را سوراخ کرد، شکست.

She popped it and it broke again.

او آن را پاره کرد و دوباره شکست.

The blister broke when she printed.

تاول هنگام چاپ شکست.

Now I want to remind you if you're enjoying learning vocabulary and

اکنون می خواهم به شما یادآوری کنم که اگر از یادگیری لغات و

expressions with me, don't forget to check out my daily English vocabulary channel.

عبارات با من لذت می برید، فراموش نکنید که کانال روزانه واژگان انگلیسی من را بررسی کنید.

Every day.

From Sunday to Friday, I post a new English vocabulary video where I

هر روز.

از یکشنبه تا جمعه، یک ویدیوی جدید واژگان انگلیسی را ارسال می کنم که در آن

help you learn the pronunciation, the meaning, how to use it in real life.

به شما کمک می کنم تلفظ، معنی، نحوه استفاده از آن در زندگی واقعی را بیاموزید.

So you can sound more like a native English speaker.

بنابراین می توانید بیشتر شبیه یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید.

So if you are looking to learn new English vocabulary, Check out my vocabulary

بنابراین اگر به دنبال یادگیری لغات جدید انگلیسی هستید ،

channel English vocabulary with Tiffani or hit the link right in the description.

کانال واژگان من را با تیفانی بررسی کنید یا لینک درست در توضیحات را بزنید.

And every day I'll teach you a new English word and you'll have fun learning.

و هر روز یک کلمه جدید انگلیسی را به شما یاد می دهم و از یادگیری لذت خواهید برد.

All right.

So let's continue with this lesson.

خیلی خوب.

پس بیایید این درس را ادامه دهیم.

So we understand what a blister is.

بنابراین ما می فهمیم که تاول چیست.

The next one is barely, barely.

بعدی به سختی، به سختی.

Now barely can be heard at the 14 minute and 2022 second mark.

اکنون به سختی می توان در دقیقه 14 و 2022 ثانیه شنید.

It means only judge.

یعنی فقط قضاوت کن

Or almost not in English, we say barely only just, or almost not.

یا تقریباً در انگلیسی نه، می گوییم به سختی فقط فقط، یا تقریباً نه.

So she just barely started eating.

بنابراین او به سختی شروع به خوردن کرد.

She almost put in her mouth, but not just yet.

تقریباً در دهانش گذاشت، اما نه هنوز.

We say barely in English.

ما به سختی به انگلیسی می گوییم.

So let me show you an example.

بنابراین اجازه دهید یک مثال به شما نشان دهم.

Since sincere, we go, his boys was barely more than a whisper.

از آنجایی که صادقانه، ما می رویم، پسران او به سختی بیشتر از یک زمزمه بود.

He was talking just like this, not a whisper, but just almost a whisper.

او همینطور صحبت می کرد، نه زمزمه، بلکه تقریباً یک زمزمه.

His voice was barely more than a whisper.

صدایش به سختی بیشتر از یک زمزمه بود.

Number two.

شماره دو.

I barely put the phone down before it rang again.

به سختی گوشی را گذاشتم قبل از اینکه دوباره زنگ بخورد.

I literally just, and it rang again.

من به معنای واقعی کلمه فقط، و دوباره زنگ خورد.

I barely put the phone down and finally he came back, but he's barely speaking to.

به سختی گوشی را گذاشتم و بالاخره او برگشت، اما به سختی با او صحبت می کرد.

He's saying hi and bye.

او سلام و خداحافظی می کند.

But he's really not talking to me a lot.

اما او واقعاً زیاد با من صحبت نمی کند.

He's barely speaking to me in English.

او به سختی با من انگلیسی صحبت می کند.

Again.

We say barely only just, or almost not.

از نو.

ما می گوییم به سختی فقط یا تقریباً نه.

That's what we say in English.

این چیزی است که ما به انگلیسی می گوییم.

Now the next one is with.

حالا بعدی با.

Whip, and this can be hurt at the 15 minute and 51 second.

شلاق بزنید، و این می تواند در 15 دقیقه و 51 ثانیه صدمه ببیند.

Mark.

علامت.

It means to move somewhere very fast.

به معنای حرکت در جایی بسیار سریع است.

Like he is whipping the bicycle around right.

مثل اینکه دوچرخه را درست می چرخاند.

In English, we say whip.

در انگلیسی می گوییم شلاق.

So again, you can hear Kara and Nate use this word whip as you watch the video.

بنابراین، باز هم می توانید بشنوید که کارا و نیت هنگام تماشای ویدیو از این کلمه شلاق استفاده می کنند.

Okay.

باشه.

So whip again, it means to move somewhere very fast.

پس شلاق دوباره، به معنای حرکت در جایی بسیار سریع است.

So here's the example sentence.

بنابراین این جمله مثال است.

What kind of snack could she you whip up in 15 minutes?

چه نوع میان وعده ای را می توانید در عرض 15 دقیقه تهیه کنید؟

Could she make quickly in 15 minutes?

آیا او می تواند به سرعت در 15 دقیقه بسازد؟

Next a cold wind was whipping across the water, going very fast across the water.

سپس باد سردی بر روی آب می پیچید و به سرعت از آب عبور می کرد.

And finally the wind whipped her hair into her eyes.

و بالاخره باد موهایش را به چشمانش زد.

She was walking and all of a sudden foof her hair went right into her

او داشت راه می رفت و ناگهان موهایش به سمت

eyes because the wind whipped her hair into her eyes make sense.

چشمانش رفت، زیرا باد موهایش را به چشمانش زد.

Right.

All right.

درست.

خیلی خوب.

So the next one we're going to look at is so lit.

بنابراین مورد بعدی که قرار است به آن نگاه کنیم بسیار روشن است.

Slick.

نرم.

Now this can be hurt at the 18 minute and ten second mark.

حالا این می تواند در دقیقه 18 و 10 ثانیه صدمه ببیند.

And it means to make something very smooth and slippery to make

و به معنای بسیار صاف و لغزنده کردن

something very smooth and slippery.

چیزی است که بسیار صاف و لغزنده است.

Think about when you're driving.

به زمانی که در حال رانندگی هستید فکر کنید.

I remember when I first started to learn how to it.

یادم می آید زمانی که برای اولین بار شروع به یادگیری آن کردم.

My first time having my license and being alone, it was slippery.

اولین باری که گواهینامه داشتم و تنها بودم، لیز بود.

It was raining.

باران می بارید.

The roads were wet and I had to control the wheel.

جاده ها خیس بود و من باید چرخ را کنترل می کردم.

I had to be very, uh, focused as I was driving.

هنگام رانندگی باید خیلی متمرکز بودم.

The roads were very slippery.

جاده ها بسیار لغزنده بود.

Once again, the word slippery, similar to slick, make something

بار دیگر، کلمه لغزنده، شبیه به لغزنده، چیزی را

very smooth and slippery.

بسیار صاف و لغزنده می کند.

The roads were very slick.

جاده ها بسیار نرم بود.

Here's an example of.

در اینجا یک نمونه از.

The mountain trail would be slick.

مسیر کوهستانی نرم خواهد بود.

It would be very slippery.

بسیار لغزنده خواهد بود.

So be careful next, the roads were slick with wet mud wet mud.

پس مواظب بعدی باشید، جاده‌ها با گل و لای خیس گل و لای بود.

And finally.

و در نهایت.

Motorists are generally unaccustomed to driving on slick roads.

رانندگان عموماً عادت به رانندگی در جاده های لخت ندارند.

So again, as I mentioned earlier, I was a brand new driver and I had to drive

بنابراین باز هم همانطور که قبلاً اشاره کردم، من یک راننده کاملاً جدید بودم و باید با

very carefully on the slick roads.

احتیاط در جاده‌های نرم رانندگی می‌کردم.

Now I'm a very good driver I was been to, but I'm even better now because

حالا من راننده بسیار خوبی هستم که قبلاً در آن بودم، اما الان حتی بهترم، زیرا

I've had to drive on slick roads many times, again, very slippery.

بارها مجبور شدم در جاده های لغزنده رانندگی کنم ، باز هم بسیار لغزنده.

We say slick in English.

ما به انگلیسی می گوییم نرم و صاف.

Now as you continue through the video, you're going to hear this word right here.

اکنون همانطور که ویدیو را ادامه می دهید، این کلمه را در اینجا خواهید شنید.

Regenerated regenerated at the 18 minute and 58 second mark.

Regenerated در دقیقه 18 و 58 ثانیه بازسازی شد.

Now this means the state of being restored, the state of being

حالا این یعنی حالت در حال بازیابی، حالت

restored, you feel regenerated, you're restored to your previous state.

بازیابی، شما احساس بازسازی می کنید، به حالت قبلی خود باز می گردید.

You have lots of energy.

شما انرژی زیادی دارید.

You are regenerated like the woman in the video.

شما مانند زن موجود در ویدیو بازسازی شده اید.

Taking a nice nap.

چرت زدن خوب

She's going to feel regenerated.

او احساس می کند بازسازی شده است.

So let's check out some examples sentences.

پس بیایید چند نمونه جملات را بررسی کنیم.

Here's the first one.

در اینجا اولین مورد است.

After his holiday, he felt regenerated.

پس از تعطیلات، او احساس بازسازی کرد.

He went out, spent time with his friends and his family, and he

او بیرون رفت، با دوستان و خانواده‌اش وقت گذراند و

came back to work regenerated.

دوباره سر کار آمد.

He was ready to start working again.

او آماده بود دوباره کار را شروع کند.

He had enough energy make sense, right?

او انرژی کافی داشت، درست است؟

Here's the next sentence?

این جمله بعدی است؟

The electricity.

الکتریسیته.

Can then be regenerated by allowing the air to expand in a turbine.

سپس می توان با اجازه دادن به هوا در یک توربین، آن را بازسازی کرد.

Again, can be regenerated by allowing the air to expand in a turbine.

باز هم، می توان با اجازه دادن به هوا در یک توربین، دوباره تولید کرد.

Makes sense.

منطقی است.

Right.

درست.

All right.

And the last one, here we go.

خیلی خوب.

و آخرین مورد، در اینجا می رویم.

The land has been regenerated by the rotation of crops.

زمین با چرخش محصولات احیا شده است.

The land now has renewed vitality and energy, and it's much better.

زمین اکنون نشاط و انرژی تازه ای یافته است و بسیار بهتر است.

It can produce more crops for the following year regenerated.

می تواند محصولات بیشتری را برای سال بعد تولید کند.

So once again, regenerated can be heard at the 18 minute and 58 second

بنابراین یک بار دیگر می توان صدای Regenered را در دقیقه 18 و 58 ثانیه

mark, the state of being restored.

شنید که حالت بازیابی شده است.

Now, as you continue through the video, you will hear this.

حالا، همانطور که ویدیو را ادامه می دهید ، این را خواهید شنید.

Bliss bliss at the 19 minute and 48 second mark.

بلیس بلیس در دقیقه 19 و 48 ثانیه.

It means perfect happiness and great joy.

این به معنای شادی کامل و شادی بزرگ است.

Perfect happiness and great joy.

شادی کامل و شادی بزرگ.

A state of bliss.

حالتی از سعادت.

When I teach you, that's exactly what I experienced bliss, extreme joy.

وقتی به شما یاد می‌دهم، این دقیقاً همان چیزی است که سعادت و شادی شدید را تجربه کردم.

So once again, Perfect happiness and great joy.

پس بار دیگر، شادی کامل و شادی بزرگ.

Here's the first sentence I am full of infinite bliss,

این اولین جمله است من پر از سعادت

infinite bliss, extremely happy.

بی نهایت، سعادت بی نهایت، بی نهایت خوشحال هستم.

Next.

بعد.

My idea of bliss is a month in The Bahamas.

ایده من از سعادت یک ماه در باهاما است.

We'll talk about a great trip.

ما در مورد یک سفر عالی صحبت خواهیم کرد.

My idea of bliss, happiness, and joy.

تصور من از سعادت، خوشبختی و شادی.

And finally my old dream of bliss vanished into thin air.

و سرانجام رویای قدیمی من از سعادت در هوا ناپدید شد.

Again, vanished into thin air.

دوباره در هوا ناپدید شد.

We say bliss in English.

ما به انگلیسی می گوییم سعادت.

Now I hope you enjoyed this lesson again.

حالا امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

It's part two of episode one.

قسمت دوم قسمت اول است

So you can watch part one by clicking right here and

بنابراین می توانید قسمت اول را با کلیک کردن بر روی اینجا تماشا کنید و

you'll see the video to watch.

ویدیو را برای تماشا خواهید دید.

Then go check out Kara and Nate's video and you can learn even

سپس به ویدیوی کارا و نیت مراجعه کنید و

more as you watch and understand.

با تماشای و درک آن، حتی بیشتر بیاموزید.

All right, I'll talk to you next time.

باشه دفعه بعد باهات صحبت میکنم

But as always remember to speak English, do do do.

اما مثل همیشه به یاد داشته باشید که انگلیسی صحبت کنید، حتما انجام دهید.

You still there?

هنوز اونجایی؟

Ah, you know what time it is?

آه، می دانید ساعت چند است؟

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said it's story time.

هی گفتم وقت داستانه

All right.

خیلی خوب.

So today's story and today's story.

بنابراین داستان امروز و داستان امروز.

I want to tell you about a time.

من می خواهم در مورد یک زمان به شما بگویم.

I actually hike up a mountain with my friend.

من در واقع با دوستم از کوه بالا می رویم .

Now, my friend and I, we loved on the weekends going hiking.

حالا، من و دوستم، آخر هفته ها را دوست داشتیم که پیاده روی کنیم.

We enjoyed being out in nature and smelling the sweet air and being

از حضور در طبیعت و بوییدن هوای شیرین

around people also enjoyed exercising.

لذت می بردیم و از بودن در کنار مردم نیز از ورزش لذت می بردیم.

So this one time we were hiking and as we were hiking, we saw beautiful waterfalls.

بنابراین این یک بار ما در حال پیاده روی بودیم و همانطور که در حال پیاده روی بودیم، آبشارهای زیبایی را دیدیم.

We took tons of pictures and we were hiking and we stopped

ما هزاران عکس گرفتیم و در حال پیاده روی بودیم و توقف

and we had a little snack.

کردیم و کمی میان وعده خوردیم.

We got to this area and we were looking and we saw tons of people

به این منطقه رسیدیم و داشتیم نگاه می‌کردیم و دیدیم هزاران نفر

sitting below us next to the stream, just eating wonderful food and

زیر ما در کنار رودخانه نشسته‌اند و فقط غذای فوق‌العاده می‌خورند و

drinking and talking to each other.

می‌نوشند و با هم صحبت می‌کنند.

They were having a great.

حالشون عالی بود

So my friend and I have decided that we would come back and join the individuals

بنابراین من و دوستم تصمیم گرفتیم که برگردیم و به افراد

down in that area, but we wanted to cross over first to go see another area.

پایین در آن منطقه بپیوندیم، اما می‌خواستیم ابتدا از آنجا عبور کنیم تا منطقه دیگری را ببینیم.

So when we were about to cross over, we noticed that there was kind of a strip.

بنابراین وقتی می‌خواستیم از آن طرف عبور کنیم، متوجه شدیم که نوعی نوار وجود دارد.

So I said, okay, I'll go first and you can come after me.

پس گفتم باشه، اول من میرم و تو می تونی دنبالم بیای.

So I started to walk over the strip and all of a sudden, as I was

بنابراین من شروع به قدم زدن روی نوار کردم و ناگهان، همانطور که

walking, I was covered with bees.

راه می رفتم، پوشیده از زنبورها شدم.

They came from the ground and so rounded me and I got caught off guard

آنها از زمین آمدند و من را گرد کردند و من غافلگیر

and I screamed and I ran forward.

شدم و من جیغ زدم و به جلو دویدم.

But while I was running, I was kind of fanning them away.

اما در حالی که می دویدم، به نوعی آنها را باد می زدم.

I suddenly felt my ankle starting to burn, like it was on.

ناگهان احساس کردم که مچ پایم شروع به سوزش کرد، انگار که در حال سوختن است.

And I looked down and one of the bees actually happened to be

و من به پایین نگاه کردم و یکی از زنبورها در واقع

a wasp, was stuck in my ankle.

یک زنبور بود، در مچ پایم گیر کرده بود.

It was stinging me.

داشت نیش می زد.

So I had to actually go down, pull it out and I kept running.

بنابراین مجبور شدم در واقع پایین بروم، آن را بیرون بکشم و به دویدن ادامه دادم.

So I got away from the majority of the bees and the wasp, but my leg was on fire.

بنابراین از اکثریت زنبورها و زنبورها دور شدم، اما پایم آتش گرفته بود.

So I was on one side and my friend was on the other.

بنابراین من در یک طرف بودم و دوستم در طرف دیگر.

And I saw exactly where the bees and wasps were coming from.

و من دقیقاً دیدم که زنبورها و زنبورها از کجا می آیند.

There was a hole in the ground and they were coming.

یک سوراخ در زمین بود و می آمدند.

Now I was on one side by myself, but people had sought, they saw

حالا من خودم یک طرف بودم، اما مردم به دنبال آن بودند، دیدند

what happened to me and they did not want it to happen to them.

چه بر سر من آمد و نمی خواستند برایشان بیفتد.

So this one guy said, ma'am, you're going to have to come back.

پس این یکی گفت، خانم، شما باید برگردید.

And there's only one way to come back.

و تنها یک راه برای بازگشت وجود دارد.

The same way I had gotten to the other side, my leg was still on fire.

همان طور که به آن طرف رسیده بودم، پایم همچنان در آتش بود.

I was looking at the bees in front of me, and there was a guy telling

من به زنبورهای جلوی خود نگاه می کردم، و مردی به

me I had to come back through the.

من گفت که باید از طریق آن برگردم.

So the guy went down, he tried to come to the middle where the bees

پس مرد پایین رفت، سعی کرد به وسط بیاید، جایی که

were a little bit behind them and he was trying to distract them.

زنبورها کمی پشت سرشان بودند و سعی داشت حواس آنها را پرت کند.

He said, ma'am when I count to three, you have to run.

گفت خانم وقتی تا سه بشمارم باید بدوی.

You have to run.

باید بدوی

So I remember he said 1, 2, 3, again, it was in Korean and I had to run

پس یادمه دوباره گفت 1، 2، 3 ، کره ای بود و من باید

through the beads again, praise God.

دوباره از بین مهره ها بدوم الحمدلله.

I didn't get stung again, but my leg was still on fire.

دوباره نیش نزدم، اما پایم همچنان آتش گرفته بود.

My friend had to put ice on my leg.

دوستم مجبور شد روی پایم یخ بگذارد.

We wrapped and it was getting swollen.

پیچیدیم و داشت متورم می شد.

And eventually it's.

و در نهایت این است.

But I told my friend, I said, you know, when I ran through those bees and I got

اما به دوستم گفتم، می‌دانی، وقتی از میان آن زنبورها دویدم و

to the other side and I looked at you, I could tell you weren't coming to help me.

به آن طرف رسیدم و به تو نگاه کردم، می‌توانستم بگویم که برای کمک به من نمی‌آیی.

She said, I'm sorry, TIFF.

او گفت، متاسفم، TIFF.

I care about you, but no, it was not coming to get you.

من به تو اهمیت می دهم، اما نه، برای گرفتن تو نیامده بود.

So we both burst out laughing because I understood I was in pain and I didn't

بنابراین هر دوی ما از خنده منفجر شدیم، زیرا فهمیدم درد دارم و

want her to experience the same pain.

نمی‌خواستم او همان درد را تجربه کند.

So we were really happy that the guy was there to help guide me back to the other.

بنابراین ما واقعا خوشحال بودیم که آن مرد آنجا بود تا به من کمک کند تا به طرف دیگری برگردم.

So I'll never forget the time when I was hiking and I got stung by a wasp.

بنابراین هرگز زمانی را که در حال کوهنوردی بودم و توسط یک زنبور نیش زدم را فراموش نمی کنم.

It was really painful.

واقعا دردناک بود

Maybe you enjoy hiking and maybe you experienced something like that as well.

شاید از پیاده روی لذت می برید و شاید هم چنین چیزی را تجربه کرده باشید.

Hope you enjoy the story and I'll talk to you next time.

امیدوارم از داستان لذت ببرید و دفعه بعد با شما صحبت خواهم کرد.