The 11 most important elements to speak English fluently

Right now, I want you to take out a notebook and a pen, and I want you to

در حال حاضر از شما می خواهم یک دفترچه یادداشت و یک خودکار بردارید و از شما می خواهم

take notes as you watch and listen to this lesson, because in this lesson,

در حین تماشا و گوش دادن به این درس یادداشت برداری کنید، زیرا در این درس

you are going to learn the 11 most important elements of English fluency.

قرار است 11 عنصر مهم تسلط به زبان انگلیسی را بیاموزید.

I, teacher Tiffani, want you to be able to speak English

من، معلم تیفانی، از شما می خواهم که بتوانید انگلیسی را

fluently and with confidence.

روان و با اطمینان صحبت کنید.

So my friend take notes and watch your English improve.

بنابراین دوست من یادداشت برداری کنید و شاهد پیشرفت زبان انگلیسی خود باشید.

Are you ready?

آیا شما آماده اید؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in element.

بیایید درست در عنصر بپریم.

Number one, consistency in practice.

شماره یک، ثبات در عمل.

I cannot emphasize this enough.

من نمی توانم به اندازه کافی بر این موضوع تأکید کنم.

Consistency in practice, daily engagement with English through various activities.

ثبات در عمل، تعامل روزانه با زبان انگلیسی از طریق فعالیت های مختلف.

As you're going throughout your day, when you wake up in the morning, when

همانطور که در طول روز می روید، وقتی صبح از خواب بیدار می شوید، وقتی

you make your breakfast, when you meet with other people, constantly

صبحانه خود را درست می کنید، وقتی با افراد دیگر ملاقات می کنید، مدام

be thinking in English, constantly be thinking of ways to describe situations.

به انگلیسی فکر کنید، مدام به راه هایی برای توصیف موقعیت ها فکر کنید.

In English, if you meet someone and you find out that either they're

به زبان انگلیسی، اگر با کسی ملاقات کردید و متوجه شدید که یا در حال

learning English or they are a native English speaker, try to speak to them,

یادگیری زبان انگلیسی است یا انگلیسی زبان مادری است، سعی کنید با او صحبت کنید،

try to speak with them in English.

سعی کنید با او به زبان انگلیسی صحبت کنید.

Again, number one, consistency in practice.

باز هم، شماره یک، ثبات در عمل.

Why you might be asking, is this so important?

چرا ممکن است بپرسید آیا این خیلی مهم است؟

Here's the first reason why this is so important.

در اینجا اولین دلیل این است که چرا این بسیار مهم است.

Reason number one, it builds muscle memory for natural English expression.

دلیل شماره یک این است که حافظه عضلانی را برای بیان طبیعی انگلیسی ایجاد می کند.

The more you do it, the easier it will become.

هر چه بیشتر این کار را انجام دهید، آسان تر می شود. در

Here's the second reason it creates lasting neural pathways for language

اینجا دلیل دوم ایجاد مسیرهای عصبی پایدار برای

retention, the more you do this, the more you are telling your brain, Hey,

حفظ زبان است، هر چه بیشتر این کار را انجام دهید، بیشتر به مغز خود می گویید، هی،

this is a habit I want to, to make sure is a part of my life moving forward.

این عادتی است که می خواهم انجام دهم تا مطمئن شوم بخشی از زندگی من در حال پیشرفت است. به

It will help you speak easier.

شما کمک می کند راحت تر صحبت کنید.

More fluently and with confidence.

روان تر و با اعتماد به نفس.

And the third reason why it's so important for you to remain consistent with

و سومین دلیلی که چرا برای شما بسیار مهم است که با

your practice is it develops automatic responses in English conversation.

تمرین خود سازگار بمانید، ایجاد پاسخ های خودکار در مکالمه انگلیسی است.

If you're constantly telling your brain to speak English in every

اگر دائماً به مغز خود بگویید که در هر موقعیتی انگلیسی صحبت کند

situation, when it's really time to speak English in a conversation,

، وقتی واقعاً وقت آن است که در مکالمه انگلیسی صحبت کنید، به

it will come out automatically.

طور خودکار ظاهر می شود.

So number one, a consistency in practice number.

بنابراین شماره یک، یک ثبات در عمل شماره.

Two active listening skills, again, active listening skills.

دو مهارت گوش دادن فعال، باز هم مهارت گوش دادن فعال.

Many times I have spoken with students and they've said, Tiff,

بارها با دانش آموزان صحبت کرده ام و آنها گفته اند، تیف،

I want to speak English fluently.

من می خواهم انگلیسی را روان صحبت کنم.

I want to speak, I want to speak, I want to speak.

من می خواهم صحبت کنم، می خواهم صحبت کنم، می خواهم صحبت کنم.

But you as an English learner must realize in order to speak English fluently, you

اما شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی باید متوجه شوید که برای اینکه انگلیسی را روان صحبت کنید،

have to understand how to listen actively.

باید بدانید که چگونه فعالانه گوش دهید. به

Think about a child.

فکر یک کودک باشید.

A child does not come out of the womb, out of his mother's

بچه از شکم مادرش بیرون نمی آید که

belly, being able to speak.

بتواند حرف بزند.

No, the child spends several months of its life Actively listening.

خیر، کودک چندین ماه از زندگی خود را صرف گوش دادن فعال می کند.

This is the same thing that you must do.

این همان کاری است که شما باید انجام دهید.

Regular exposure to native speakers through podcasts, movies,

قرار گرفتن منظم در معرض افراد بومی از طریق پادکست ها، فیلم ها

and conversations is important.

و مکالمات مهم است.

Why you might be asking specifically, here's the first

چرا ممکن است به طور خاص بپرسید، در اینجا اولین

reason why this is so important.

دلیل این است که چرا این بسیار مهم است.

It trains your ear to recognize natural speech patterns and intonation.

گوش شما را آموزش می دهد تا الگوهای گفتار و لحن طبیعی را تشخیص دهد.

In order for you to be able to speak naturally, you have to hear someone else.

برای اینکه بتوانید به طور طبیعی صحبت کنید، باید شخص دیگری را بشنوید.

Do it first.

اول انجامش بده

The second reason it improves your comprehension of different

دلیل دوم اینکه درک شما از

accents and speaking speeds.

لهجه های مختلف و سرعت صحبت کردن را بهبود می بخشد.

You are used to my accent.

به لهجه من عادت کردی

You are used to my speech pattern, but the more you listen to others, the more

شما به الگوی گفتار من عادت کرده اید، اما هر چه بیشتر به حرف دیگران گوش دهید،

your ear will be trained to understand.

گوش شما برای درک بیشتر آموزش می بیند.

Other people's accents as well.

لهجه دیگران هم همینطور.

And finally, it helps you internalize correct grammar structures naturally.

و در نهایت، به شما کمک می کند تا ساختارهای دستوری صحیح را به طور طبیعی درونی کنید.

Now you're probably saying, wait a minute.

حالا احتمالاً می گویید یک دقیقه صبر کنید.

Tiffani, you never teach us grammar.

تیفانی، تو هرگز به ما گرامر یاد نمی دهی.

You are correct.

شما درست می گویید.

However, my students grammar always improves.

با این حال، دستور زبان دانش آموزان من همیشه بهبود می یابد.

Why?

چرا؟

Because I'm teaching my students in my academy to follow certain

از آنجا که من به دانش‌آموزانم در آکادمی خود آموزش می‌دهم که از الگوهای خاصی پیروی کنند، به

patterns, to listen carefully to how native speakers speak that will

دقت به نحوه صحبت افراد بومی گوش دهند که به

naturally help your grammar improve because your brain will say, Hey.

طور طبیعی به بهبود دستور زبان شما کمک می‌کند، زیرا مغز شما می‌گوید: هی.

This is the pattern they used.

این الگوی است که آنها استفاده کردند.

This is the structure they used.

این ساختاری است که آنها استفاده کردند.

And you will mimic that when you speak English.

و زمانی که انگلیسی صحبت می کنید آن را تقلید خواهید کرد.

So again, number two, active listening skills.

بنابراین دوباره، شماره دو، مهارت های گوش دادن فعال.

Number three, vocabulary building.

شماره سه، ساخت واژگان.

Again, we're speaking about the important elements of English fluency,

باز هم، ما در مورد عناصر مهم تسلط انگلیسی،

vocabulary building, systematic approach to learning and retaining new words.

ساخت واژگان، رویکرد سیستماتیک به یادگیری و حفظ کلمات جدید صحبت می کنیم.

In context, if you want to speak English fluently, you have to follow a plan

در زمینه، اگر می‌خواهید انگلیسی روان صحبت کنید، باید برنامه‌ای را دنبال کنید

that will help you improve your English vocabulary, your knowledge, improve your

که به شما کمک می‌کند واژگان انگلیسی، دانش خود را بهبود ببخشید،

English vocabulary usage and ability.

استفاده و توانایی واژگان انگلیسی خود را بهبود ببخشید.

You have to build your vocabulary.

شما باید دایره لغات خود را بسازید.

Why here are three reasons why this is so important.

چرا در اینجا سه ​​دلیل برای اهمیت این موضوع وجود دارد.

First, it enables more precise and nuanced communication instead of just

اول، به جای اینکه همیشه بگوییم خوب، خوب است، ارتباط دقیق‌تر و ظریف‌تری را ممکن می‌کند.

saying all the time, good, that's good.

That's good.

این خوب است.

Say, that's amazing.

بگو، این شگفت انگیز است.

That's awesome.

این عالیه

That's spectacular.

این دیدنی است.

That is out of this world.

که خارج از این دنیاست.

You need to expand your vocabulary.

شما باید دایره لغات خود را گسترش دهید.

So that you'll be able to be a bit more precise when you're speaking.

به طوری که بتوانید هنگام صحبت کردن کمی دقیق تر باشید.

The second reason it increases your confidence in professional

دلیل دوم اعتماد به نفس شما را در

and social situations.

موقعیت های حرفه ای و اجتماعی افزایش می دهد.

When you are able to use vocabulary words that match a situation, all of a

هنگامی که بتوانید از کلمات واژگانی استفاده کنید که با موقعیتی مطابقت دارند،

sudden, your shoulders will go back again.

ناگهان شانه های شما دوباره به عقب برمی گردد.

We're talking about speaking English fluently and the elements

ما در مورد روان صحبت کردن به انگلیسی و عناصر

of English fluency, here's the third reason why it's so important

تسلط انگلیسی صحبت می کنیم، در اینجا سومین دلیلی است که چرا

for you to build your vocabulary in order to speak English fluently.

برای شما بسیار مهم است که دایره لغات خود را بسازید تا به زبان انگلیسی روان صحبت کنید.

It allows for better understanding of native content without translation.

این امکان را برای درک بهتر محتوای بومی بدون ترجمه فراهم می کند.

You don't want to have to go to your phone or your computer.

شما نمی خواهید به تلفن یا رایانه خود بروید.

Each time you're trying to understand someone, the more you build your

هر بار که سعی می کنید کسی را بفهمید، هرچه دایره لغات خود را بیشتر بسازید

vocabulary, the more you will understand without having to go to a dictionary.

، بدون نیاز به رفتن به فرهنگ لغت، بیشتر متوجه خواهید شد.

Element number four, speaking practice.

عنصر شماره چهار، تمرین صحبت کردن.

Now we're actually getting to the speaking part, regular conversation

اکنون در واقع به بخش صحبت کردن، تمرین مکالمه منظم

practice with language partners or.

با شرکای زبان یا.

This has been a game changer.

این یک تغییر دهنده بازی بوده است.

Notice it says language partners or tutors as an English learner.

توجه کنید که می گوید شرکای زبان یا معلمان به عنوان یک زبان آموز انگلیسی.

Sometimes you might think that you have to practice with a teacher.

گاهی اوقات ممکن است فکر کنید که باید با یک معلم تمرین کنید.

A teacher is what you need and no one else.

معلم چیزی است که شما به آن نیاز دارید و نه هیچ کس دیگری.

In reality, you can improve by also practicing with a language

در واقع، می‌توانید با تمرین با یک

partner, another individual who's also learning why, because the

شریک زبان، فرد دیگری که دلیل آن را نیز یاد می‌گیرد، پیشرفت کنید، زیرا

stress immediately goes away.

استرس فوراً از بین می‌رود. اصلاً

You don't feel like they're judging you at all.

احساس نمی کنید که دارند شما را قضاوت می کنند.

They're just learning just like you.

اونا هم مثل شما دارن یاد میگیرن

And that will help you feel more confident.

و این به شما کمک می کند که اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید.

Three reasons why.

سه دلیل.

This is an important element.

این یک عنصر مهم است.

Reason number one, it develops quick thinking and responsibilities in English.

دلیل شماره یک، تفکر سریع و مسئولیت‌پذیری در زبان انگلیسی است.

Practice.

تمرین کنید.

The more you practice, the quicker you'll become.

هرچه بیشتر تمرین کنید، سریعتر خواهید بود.

Reason number two, it will help you improve your pronunciation

دلیل شماره دو، به شما کمک می کند تا تلفظ خود را

through real time feedback.

از طریق بازخورد بلادرنگ بهبود بخشید.

Even if you're practicing with a language partner, that

حتی اگر با یک شریک زبان تمرین می کنید، آن

individual will let you know, Hey.

فرد به شما اطلاع می دهد، هی.

What word did you just say again?

دوباره چه کلمه ای گفتی؟

Ah, that's what you're saying.

آه، این چیزی است که شما می گویید.

You'll realize, ah, my pronunciation wasn't correct.

متوجه خواهید شد، آه، تلفظ من درست نبود.

Or a teacher will also let you know.

یا یک معلم نیز به شما اطلاع خواهد داد.

Finally, it builds practical conversation skills for real life situations.

در نهایت، مهارت های مکالمه عملی را برای موقعیت های زندگی واقعی ایجاد می کند.

You practice.

شما تمرین کنید.

And then when you get to the real life situation, you'll have more confidence.

و سپس وقتی به موقعیت واقعی زندگی رسیدید ، اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.

Element number five, pronunciation training, a natural

عنصر شماره پنج، آموزش تلفظ،

transition into the fifth.

انتقال طبیعی به پنجم.

Pronunciation training,

آموزش تلفظ،

Don't worry, we're gonna get back to the lesson.

نگران نباشید، ما به درس برمی گردیم.

But I had a question for you.

اما من یک سوال از شما داشتم.

Are you tired of feeling stuck at the same English level?

آیا از اینکه در همان سطح انگلیسی گیر کرده اید خسته شده اید ؟

You've studied English for months or years, but when it's time to speak,

شما ماه ها یا سال ها زبان انگلیسی خوانده اید ، اما وقتی زمان صحبت فرا می رسد، به

the words just don't seem to come out.

نظر نمی رسد که کلمات بیرون بیایند.

Don't worry, I got you.

نگران نباش من تو رو گرفتم

I have a daily English lessons course, and it's the key to unlocking

من یک دوره روزانه دروس انگلیسی دارم و این کلید باز کردن

your advanced English level.

سطح پیشرفته انگلیسی شماست.

With my 365 day study plan, you'll follow a step by step system that helps you

با برنامه مطالعه 365 روزه من، شما از یک سیستم گام به گام پیروی می کنید که به شما کمک می کند

speak English fluently, naturally, and with confidence in just 15 minutes a day.

فقط در 15 دقیقه در روز انگلیسی را روان، طبیعی و با اطمینان صحبت کنید.

You don't need a multitude of expensive courses or endless grammar drills.

شما به تعداد زیادی دوره گران قیمت یا تمرینات گرامر بی پایان نیاز ندارید.

Just follow the plan, achieve small wins, and watch your English be transformed.

فقط برنامه را دنبال کنید، به بردهای کوچک برسید و تماشا کنید که انگلیسی شما متحول می شود.

My students are already seeing real progress.

دانش آموزان من در حال حاضر پیشرفت واقعی را می بینند.

Now it's your turn.

حالا نوبت شماست. روی

Click the link right below this video and start your journey

لینک درست زیر این ویدیو کلیک کنید و سفر خود را

to advanced English today.

به زبان انگلیسی پیشرفته از امروز آغاز کنید.

focus on accent reduction and proper sound production.

تمرکز بر کاهش لهجه و تولید صدای مناسب.

Now here's the thing.

حالا موضوع اینجاست.

It doesn't mean that you're going to remove your accent completely.

این بدان معنا نیست که شما به طور کامل لهجه خود را حذف خواهید کرد.

It says reduction, right?

می گوید کاهش، درست است؟

And proper sound.

و صدای مناسب

For example, if you go to.

به عنوان مثال، اگر شما به.

One of the Southern states, and you speak to an American there, they

یکی از ایالت های جنوبی، و شما با یک آمریکایی در آنجا صحبت می کنید، صدای آنها

will sound completely different from me, your English teacher.

با من، معلم انگلیسی شما، کاملاً متفاوت است.

However, you'll be able to understand what they're saying.

با این حال، شما می توانید بفهمید که آنها چه می گویند.

Once you get over their accent, you'll understand the words that they're

هنگامی که بر لهجه آنها غلبه کنید، کلماتی که آنها

using and the words they're saying.

استفاده می کنند و کلماتی که می گویند را درک خواهید کرد.

Why?

چرا؟

Proper sound production.

تولید صدای مناسب

So we're focusing on getting the sounds, right?

بنابراین ما روی دریافت صداها تمرکز می کنیم، درست است؟

I'm saying this because sometimes English learners and maybe you as well

این را به این دلیل می گویم که گاهی اوقات زبان آموزان انگلیسی و شاید شما نیز به

get stressed because of their accents.

خاطر لهجه هایشان دچار استرس می شوید.

And I said, listen, you want to reduce the accent a bit so that we

و گفتم گوش کن میخوای یه کم لهجه رو کم کنی تا

can understand certain things, but make sure your sound is correct.

بعضی چیزا رو بفهمیم ولی مطمئن باش صدایت درسته.

For example, the T H sound, your tongue has to come through your teeth.

به عنوان مثال، صدای T H، زبان شما باید از دندان های شما عبور کند.

The, the, if not, it will sound like this, duh, duh.

اگر نه، اینجوری به نظر می رسد، دیه، دیه.

And that's the D a sound.

و این صدای D است.

The sound is not correct.

صدا درست نیست

So learning the correct sound again, not being stressed about your accent.

بنابراین دوباره صدای صحیح را یاد بگیرید، بدون اینکه در مورد لهجه خود استرس داشته باشید.

The way, the air, this, thus, right?

راه، هوا، این، بنابراین، درست است؟

Putting your tongue through your teeth, learning teeth, learning

گذاشتن زبان در میان دندان ها، یادگیری دندان ها، یادگیری

the right sound production.

تولید صدای مناسب.

All right.

بسیار خوب.

Three reasons why this is so important.

سه دلیل برای اهمیت این موضوع.

It ensures clear communication and prevents misunderstandings.

این ارتباط شفاف را تضمین می کند و از سوء تفاهم جلوگیری می کند.

Again, when you learn the proper sounds, here is the second

دوباره، وقتی صداهای مناسب را یاد می گیرید ،

reason why this is so important.

دلیل دوم اهمیت این موضوع در اینجا آمده است.

It increases your credibility in professional settings.

این اعتبار شما را در محیط های حرفه ای افزایش می دهد.

When you are able to make the proper sounds, you'll gain more respect.

وقتی بتوانید صداهای مناسب را ایجاد کنید ، احترام بیشتری به دست خواهید آورد.

And it also builds confidence in speaking with native speakers.

و همچنین باعث ایجاد اعتماد به نفس در صحبت با افراد بومی می شود.

If you feel that you're available or able to produce a sound properly,

اگر احساس می کنید که در دسترس هستید یا می توانید صدا را به درستی تولید کنید،

you'll suddenly have more confidence to speak with native speakers.

ناگهان اعتماد به نفس بیشتری برای صحبت با سخنرانان بومی پیدا خواهید کرد.

Element number six, writing skills.

عنصر شماره شش، مهارت های نوشتاری.

We're speaking about English fluency, but we have, so we have

ما در مورد تسلط به زبان انگلیسی صحبت می کنیم ، اما داریم، بنابراین باید با

to tackle each and every element.

هر عنصر مقابله کنیم.

The sixth element is writing regular practice in expressing

عنصر ششم نوشتن تمرین منظم در بیان

thoughts clearly in written form.

افکار واضح به صورت نوشتاری است.

There's something that happens when you write things down

هنگامی که چیزها را دوباره یادداشت می کنید

again, if you're watching.

، اگر تماشا می کنید، اتفاقی می افتد.

You see, I have all of these notebooks and I have many more in my closet,

می بینید، من همه این دفترچه ها را دارم و بسیاری دیگر را در کمد خود،

in my office, I write things down for you as an English learner.

در دفترم دارم، به عنوان یک زبان آموز انگلیسی برای شما چیزهایی را یادداشت می کنم.

It's important for you to write things down, find a notebook,

برای شما مهم است که چیزها را یادداشت کنید، یک دفترچه یادداشت پیدا کنید،

write things down because this will help you organize your thoughts.

چیزهایی را یادداشت کنید زیرا این به شما کمک می کند افکارتان را سازماندهی کنید. می

You know, I always talk about the five W's.

دانید، من همیشه در مورد پنج W صحبت می کنم.

Who, what, when, where, and why it's all about organizing your thoughts.

چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا، و چرا همه چیز در مورد سازماندهی افکار شماست.

When you're able to organize your thoughts, it will result in you being

وقتی بتوانید افکار خود را سازماندهی کنید ، باعث می شود که

able to speak English more fluently.

بتوانید انگلیسی را روان تر صحبت کنید.

Here are three more reasons reinforces grammar rules and sentence structure.

در اینجا سه ​​دلیل دیگر برای تقویت قواعد دستور زبان و ساختار جمله آورده شده است.

I don't teach you the grammar rules.

من قواعد گرامری را به شما یاد نمی دهم.

But when you write, you're able to edit yourself and say, wait a

اما وقتی می نویسید، می توانید خودتان را ویرایش کنید و بگویید، یک دقیقه صبر کنید

minute, this doesn't look correct.

، این درست به نظر نمی رسد.

This doesn't look right.

این درست به نظر نمی رسد.

And you'll slowly, but surely improve your sentence structures.

و شما به آرامی، اما مطمئنا ساختار جمله خود را بهبود خواهید داد.

Here is reason number two, it develops organized thinking in English.

در اینجا دلیل شماره دو است، تفکر سازمان یافته را به زبان انگلیسی توسعه می دهد.

When you write things down, you are processing your thoughts.

وقتی چیزهایی را یادداشت می کنید، افکارتان را پردازش می کنید.

And later on, when you go to speak, you've already processed your thoughts.

و بعداً، وقتی به صحبت می روید، قبلاً افکار خود را پردازش کرده اید.

So you'll be able to speak more clearly and it improves

بنابراین می توانید واضح تر صحبت کنید و

professional communication abilities.

توانایی های ارتباطی حرفه ای را بهبود می بخشد.

Even when you get into a professional environment, you'll be able to speak.

حتی زمانی که وارد یک محیط حرفه ای شوید ، می توانید صحبت کنید.

Well, again, element number six, writing skills, element number

خوب، دوباره عنصر شماره شش، مهارت های نوشتاری، عنصر شماره

seven, cultural understanding.

هفت، درک فرهنگی.

Remember we're speaking about your ability.

به یاد داشته باشید که ما در مورد توانایی شما صحبت می کنیم.

To speak English fluently in order to speak English fluently, you have to

برای صحبت روان انگلیسی برای صحبت روان انگلیسی، باید

understand culture, learning idioms, expressions, and cultural context.

فرهنگ، یادگیری اصطلاحات، عبارات و زمینه فرهنگی را درک کنید.

When I was studying Korean, I experienced this exponential growth when I started

زمانی که در حال مطالعه زبان کره ای بودم، زمانی که شروع به

understanding more about Korean culture.

درک بیشتر در مورد فرهنگ کره کردم، این رشد تصاعدی را تجربه کردم.

So why is it so important for you as an English learner to understand?

پس چرا درک آن برای شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی بسیار مهم است؟

First, it prevents cultural misunderstandings in conversation.

اول اینکه از سوء تفاهم فرهنگی در گفتگو جلوگیری می کند.

Think about it.

If you're speaking without understanding the culture and you offend someone, all

در مورد آن فکر کنید.

اگر بدون درک فرهنگ صحبت می کنید و به کسی توهین می کنید،

of a sudden they'll stop listening and you'll think, Oh, my English is not good.

ناگهان او دیگر گوش نمی دهد و شما فکر می کنید، اوه، انگلیسی من خوب نیست.

And it has nothing to do with your English.

و ربطی به انگلیسی شما ندارد.

You have to understand the culture.

شما باید فرهنگ را درک کنید.

It also will enable you to use the expressions in a natural way, the

همچنین به شما این امکان را می‌دهد تا زمانی که فرهنگ را درک می‌کنید، از عبارات به شیوه‌ای طبیعی،

expressions and the idioms, when you understand the culture, and

عبارات و اصطلاحات استفاده کنید، و

finally, it will help you build strong connections with native speakers.

در نهایت، به شما کمک می‌کند تا ارتباط قوی با زبان مادری ایجاد کنید.

The more you understand American culture.

هر چه بیشتر فرهنگ آمریکایی را درک کنید.

If you're learning American English, the more naturally you'll speak.

اگر در حال یادگیری انگلیسی آمریکایی هستید، طبیعی تر صحبت خواهید کرد.

And the more comfortable native English speakers will be when they speak with you.

و وقتی با شما صحبت می کنند، افرادی که انگلیسی زبان مادری هستند راحت تر خواهند بود.

It's very important element.

عنصر بسیار مهمی است

Number eight goal setting.

هدف گذاری شماره هشت

We're speaking about English fluency, and there are so many elements that are

ما در مورد تسلط به زبان انگلیسی صحبت می کنیم، و عناصر زیادی وجود دارد که

attached to you speaking English fluently.

به شما برای صحبت روان انگلیسی متصل است.

Number eight is goal setting clear, measurable objectives

شماره هشت، تعیین اهداف واضح و قابل اندازه گیری

for learning the language you're trying to learn, which is English.

برای یادگیری زبانی است که می خواهید یاد بگیرید، یعنی انگلیسی.

So on this language journey, you have to set clear goals.

بنابراین در این سفر زبانی، باید اهداف روشنی را تعیین کنید.

Let me explain why this is so important.

اجازه دهید توضیح دهم که چرا این بسیار مهم است.

Reason number one, it maintains motivation through visible progress.

دلیل شماره یک این است که انگیزه را از طریق پیشرفت قابل مشاهده حفظ می کند.

I mentioned earlier, all of my notebooks, write things down,

قبلاً اشاره کردم، تمام دفترچه های من، چیزهایی را یادداشت کنید،

set goals that you can achieve.

اهدافی را تعیین کنید که می توانید به آنها برسید.

Don't set a goal to learn 150 words a day.

هدف خود را برای یادگیری 150 کلمه در روز تعیین نکنید.

When you have a job, a husband, a child, and you're too busy.

وقتی شغل، شوهر، فرزند دارید و سرتان شلوغ است.

Set a reasonable goal and you will stay motivated as you track your progress.

یک هدف معقول تعیین کنید و با پیگیری پیشرفت خود انگیزه خواهید داشت.

I learned one word today.

امروز یک کلمه یاد گرفتم

I learned one word yesterday.

دیروز یک کلمه یاد گرفتم

I learned one word two days ago.

دو روز پیش یک کلمه یاد گرفتم.

You'll start feeling better.

شما شروع به احساس بهتر خواهید کرد.

It also creates a structured path to fluency.

همچنین یک مسیر ساختاریافته برای روانی ایجاد می کند.

You can track your progress instead of it being this random goal.

شما می توانید پیشرفت خود را به جای اینکه این هدف تصادفی باشد، پیگیری کنید.

You have a specific goal that you are tracking and.

شما هدف خاصی دارید که در حال پیگیری آن هستید و.

It allows for you to celebrate your achievements.

این به شما اجازه می دهد تا دستاوردهای خود را جشن بگیرید.

This is important on your journey to speaking English fluently.

این در سفر شما به صحبت کردن روان انگلیسی مهم است.

You need to congratulate yourself.

باید به خودت تبریک بگی

It's important setting proper goals, element number nine, confidence building.

مهم تعیین اهداف مناسب، عنصر شماره نه، ایجاد اعتماد به نفس است.

Notice what's happening as we're going through these elements.

توجه کنید که چه اتفاقی می افتد که ما در حال عبور از این عناصر هستیم.

Now we're getting to this part where we're looking inside

اکنون به این قسمت می رسیم که در آن به بررسی

how you feel about yourself.

احساس شما نسبت به خودتان می پردازیم.

Overcoming fear of making mistakes and speaking publicly.

غلبه بر ترس از اشتباه کردن و صحبت عمومی.

This is an important element of your English journey to

این یک عنصر مهم در سفر انگلیسی شما به

speaking English fluently.

صحبت کردن روان انگلیسی است.

Why is this element so important?

چرا این عنصر اینقدر مهم است؟

Reason number one, it removes mental barriers.

دلیل شماره یک، موانع ذهنی را از بین می برد.

To speaking freely, when you stop being afraid of making mistakes, when you allow

آزادانه صحبت کردن، وقتی از ترس اشتباه کردن خودداری می کنید، وقتی به

yourself just to speak freely, all of a sudden, your brain also starts to relax.

خود اجازه می دهید آزادانه صحبت کنید، ناگهان مغز شما هم شروع به آرامش می کند.

It also encourages more frequent practice and interaction.

همچنین تمرین و تعامل بیشتر را تشویق می کند.

Hey, listen, don't be scared.

هی، گوش کن، نترس.

Don't be afraid.

نترس

Just go for it.

فقط دنبالش برو

This will build your confidence and it will eventually lead to more

این باعث افزایش اعتماد به نفس شما می شود و در نهایت منجر به برقراری

natural and relaxed communication.

ارتباط طبیعی تر و آرام تر می شود.

No one wants to talk to someone who, who feels so tense, relax.

هیچ کس نمی خواهد با کسی صحبت کند که احساس تنش می کند و آرامش دارد.

It's okay.

اشکالی ندارد.

Don't be afraid of making mistakes.

از اشتباه کردن نترسید.

This is going to build your confidence.

این کار باعث ایجاد اعتماد به نفس شما می شود.

Element number 10.

عنصر شماره 10.

Time management, dedicated study schedule and consistent learning routine.

مدیریت زمان، برنامه مطالعه اختصاصی و روال یادگیری مداوم.

This is so important.

این خیلی مهم است.

This element, you have to have a study schedule and you have to have

این عنصر، شما باید یک برنامه مطالعه داشته باشید و باید

a consistent learning routine, even though you might be living a busy life.

یک روال یادگیری مداوم داشته باشید، حتی اگر ممکن است زندگی پرمشغله ای داشته باشید.

You can find five to 10 to 15 minutes a day to study English, but set aside that

شما می توانید روزی 5 تا 10 تا 15 دقیقه برای مطالعه زبان انگلیسی اختصاص دهید، اما این زمان را کنار بگذارید،

time, follow a plan, follow a schedule.

یک برنامه را دنبال کنید، یک برنامه را دنبال کنید.

Why is this so important?

چرا این خیلی مهم است؟

Reason number one, it ensures.

دلیل شماره یک، تضمین می کند.

Steady progress through regular practice.

پیشرفت مداوم از طریق تمرین منظم.

We're trying to help you speak English fluently.

ما سعی می کنیم به شما کمک کنیم که انگلیسی را روان صحبت کنید.

It will also prevent burnout by maintaining balanced study habits.

همچنین با حفظ عادات مطالعه متعادل از فرسودگی شغلی جلوگیری می کند.

If you don't have a balanced study habit, you're going to be burnt out one week.

اگر عادت مطالعه متعادلی نداشته باشید، یک هفته دچار فرسودگی خواهید شد.

You're studying hard and you're like, Oh, I'm just too tired.

تو به سختی درس می خوانی و می گویی، اوه، من خیلی خسته ام.

No.

نه.

Make sure you have time management and it creates sustainable,

مطمئن شوید که مدیریت زمان دارید و این امر باعث ایجاد

long term learning habits.

عادات یادگیری پایدار و طولانی مدت می شود.

Hey, if you're managing your time, you'll be able to consistently continually

سلام، اگر زمان خود را مدیریت می کنید، می توانید به طور مداوم

over time, continue to study English element number 11, self assessment,

در طول زمان، به مطالعه عنصر انگلیسی شماره 11، ارزیابی خود،

regular evaluation of progress and adjustment of your learning strategies.

ارزیابی منظم پیشرفت و تنظیم استراتژی های یادگیری خود ادامه دهید. هر چه

The more you learn, the more you need to assess yourself.

بیشتر یاد بگیرید، بیشتر باید خودتان را ارزیابی کنید.

Hey, what did I learn?

هی چی یاد گرفتم

How am I applying it?

چگونه آن را اعمال می کنم؟

Here are three reasons why this is so important.

در اینجا سه ​​دلیل برای اهمیت این موضوع وجود دارد.

It identifies areas needing improvement.

حوزه هایی را که نیاز به بهبود دارند شناسایی می کند.

Hey, I learned this, but I struggled with this aspect.

هی، من این را یاد گرفتم، اما با این جنبه مشکل داشتم.

Okay.

باشه می

You can start to make adjustments.

توانید شروع به انجام تنظیمات کنید.

Remember you're trying to speak English fluently.

به یاد داشته باشید که سعی می کنید انگلیسی را روان صحبت کنید.

You're on this journey, assess your progress.

شما در این سفر هستید، پیشرفت خود را ارزیابی کنید.

Here's reason number two, it will prevent plateaus in the learning progress.

در اینجا دلیل شماره دو این است که از فلات در پیشرفت یادگیری جلوگیری می کند.

You've seen this happen before you're learning, you're learning, you're

شما قبل از اینکه یاد بگیرید، این اتفاق را دیده‌اید، یاد می‌گیرید،

learning, and then you kind of plateau.

یاد می‌گیرید، و سپس به نوعی فلات می‌زنید.

Many intermediate English learners experience this plateau.

بسیاری از زبان آموزان متوسط ​​انگلیسی این فلات را تجربه می کنند.

You don't think you're improving at all.

شما اصلا فکر نمی کنید که در حال پیشرفت هستید.

Well, if you're constantly assessing yourself, you won't

خوب، اگر مدام خودتان را ارزیابی کنید،

experience these plateaus.

این فلات ها را تجربه نخواهید کرد.

And it also allows for personalized learning strategy adjustments.

و همچنین امکان تعدیل استراتژی یادگیری شخصی را فراهم می کند.

This is something that I try to encourage my students to do all the time, pay

این چیزی است که من سعی می‌کنم دانش‌آموزانم را همیشه به انجام آن تشویق کنم،

attention to how you've improved, pay attention to how much you know now

به این که چگونه پیشرفت کرده‌اید، توجه کنید که اکنون چقدر می‌دانید

versus how much you knew last month.

در مقایسه با ماه گذشته چقدر می‌دانید.

This will help you be more confident, and it will also help you move forward

این به شما کمک می کند اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید، و همچنین به شما کمک می کند تا

on your journey because you'll recognize how much you have improved and also

در سفر خود به جلو حرکت کنید، زیرا متوجه خواهید شد که چقدر پیشرفت کرده اید و همچنین

which things you need to work on more.

روی چه چیزهایی باید بیشتر کار کنید.

I hope this lesson helped you remember to check your notes

امیدوارم این درس به شما کمک کرده باشد که یادداشت های خود را بررسی کنید

and I'll talk to you next time.

و دفعه بعد با شما صحبت خواهم کرد.

Story time.

زمان داستان.

Hey, I said, it's story time.

هی، گفتم، وقت داستان است.

All right.

بسیار خوب.

I'm going to call this story the intruder.

من این داستان را مزاحم بنامم.

So let me take you back way back almost 20 years ago.

پس اجازه دهید شما را به 20 سال پیش برگردانم.

So this is right after I had gotten out of college and I had bought my first house

پس این درست بعد از اینکه من از دانشگاه خارج شدم و اولین خانه ام را خریدم

and I was living in Huntsville, Alabama.

و در هانتسویل، آلاباما زندگی می کردم.

Well, I'm actually in Madison, Alabama.

خب، من در واقع در مدیسون، آلاباما هستم.

And I love my job, love my house, love my neighborhood.

و من عاشق کارم هستم، خانه ام را دوست دارم ، محله ام را دوست دارم.

Everything was great.

همه چیز عالی بود

And so one evening, one of my good friends, he and I both studied

و بنابراین یک روز عصر، یکی از دوستان خوبم، من و او هر دو در

computer science at Oakwood.

رشته علوم کامپیوتر در Oakwood تحصیل کردیم.

I went to Oakwood university and I had invited him to

من به دانشگاه Oakwood رفتم و از او دعوت کرده بودم که

come over and just hang out.

بیاید و فقط با هم بنشیند.

Right.

درسته

He was still living in Alabama as well.

او همچنان در آلاباما زندگی می کرد.

So I said, Hey, come over and just hang out.

بنابراین من گفتم، هی، بیا و فقط با هم برویم.

So I think I went to pick him up from where he was.

بنابراین فکر می کنم رفتم تا او را از جایی که بود ببرم.

Uh, for some reason we were in the same car, so we got something to eat and,

اوه، به دلایلی ما در یک ماشین بودیم، بنابراین چیزی برای خوردن گرفتیم و

uh, we were on our way back to my house.

در راه بازگشت به خانه من بودیم.

And so we were just talking, you know, just reminiscing.

و بنابراین ما فقط داشتیم صحبت می کردیم، می دانید، فقط خاطرات را مرور می کردیم.

He and I were both in this acting group when we were in college and university.

من و او هر دو در این گروه بازیگری بودیم که در دانشگاه و دانشگاه بودیم.

And we were just really close and we're still close, still good friends.

و ما واقعاً صمیمی بودیم و هنوز هم صمیمی هستیم، هنوز دوستان خوبی هستیم.

So as we enter my neighborhood, there was kind of this you drove straight and

بنابراین وقتی وارد محله من می‌شویم، یک جورهایی مستقیم رانندگی می‌کردید و

then you turned left and there was kind of a winding road to get to my house.

سپس به چپ می‌پیچید و یک جاده پر پیچ و خم برای رسیدن به خانه من وجود داشت.

So I'm driving the car and he and I were just kind of talking.

بنابراین من در حال رانندگی ماشین هستم و من و او فقط در حال صحبت کردن بودیم.

And so as we're coming around the bend to where my actual house is

و به این ترتیب که ما در حال دور زدن پیچ به جایی هستیم که خانه واقعی من آنجا

house was, I noticed that the light.

بود، متوجه شدم که نور.

In my bedroom was on now, remember I wasn't home.

الان در اتاق خوابم روشن بود، یادت باشد خانه نبودم. من

My friend and I had just went to get something to eat and we were

و دوستم تازه رفته بودیم برای خوردن چیزی بیاوریم و داشتیم

heading back to my house to hang out.

به خانه ام برمی گشتیم تا بنشینیم.

I lived alone.

من تنها زندگی می کردم.

No one lived with me.

هیچکس با من زندگی نکرد

My bedroom, the master bedroom was on the second floor.

اتاق خواب من، اتاق خواب مستر در طبقه دوم بود.

The other bed was on the main floor with the kitchen, living room,

تخت دیگر در طبقه اصلی با آشپزخانه، اتاق نشیمن،

dining room, and everything else.

اتاق غذاخوری و هر چیز دیگری بود.

No one lived with me.

هیچکس با من زندگی نکرد

So when I saw the light, I stopped talking.

بنابراین وقتی نور را دیدم، دیگر صحبت نکردم.

And so my friend, his name is Justin.

و بنابراین دوست من، نام او جاستین است.

He said, Tiff, what's going on?

گفت، تیف، چه خبر است؟

I said, the light is on in my bedroom.

گفتم چراغ اتاق خوابم روشن است.

He said, what are you talking about?

گفت از چی حرف میزنی؟

And he turned his head and he looked straight and looked up and

و سرش را برگرداند و مستقیم نگاه کرد و به بالا نگاه کرد و

he also saw the light on and you could feel the silence in the car.

چراغ را نیز روشن دید و سکوت را در ماشین حس کردی.

So I kept driving forward, but I slowed down a bit.

بنابراین به رانندگی به جلو ادامه دادم، اما کمی سرعتم را کاهش دادم.

I said, Justin, what are we going to do?

گفتم جاستین چیکار کنیم؟

I said, The light is on in my master bedroom, which means somebody

گفتم، چراغ اتاق خواب اصلی من روشن است، یعنی

is probably inside an intruder.

احتمالاً کسی داخل یک مهاجم است.

He said, all right, Tiff.

He said, okay, we're together.

گفت، باشه، تیف.

گفت باشه ما با هم هستیم

We can figure this out.

ما می توانیم این را بفهمیم.

So I pull slowly into my driveway.

بنابراین به آرامی وارد راهروی خود می شوم.

I said, all right, so we're sitting in the car.

گفتم باشه پس تو ماشین نشستیم.

The light is still on in my master bedroom.

چراغ اتاق خواب اصلی من هنوز روشن است.

I said, all right, what's the plan?

گفتم خب، برنامه چیه؟

And at that moment, this is why you need to have some ride or die friends.

و در آن لحظه، به همین دلیل است که شما باید دوستانی داشته باشید که سوار یا بمیرید.

He said, all right, Tiff, look, We're going to get inside.

گفت، باشه، تیف، ببین، می‌رویم داخل.

We got to get in your house quick, right?

ما باید سریع وارد خانه شما شویم، درست است؟

We've got to get in there quick.

باید سریع وارد بشیم

Um, you got a broom.

اوم، جارو گرفتی

I say, yeah, I got a broom.

میگم آره جارو گرفتم

Um, he said, okay, you get the broom.

اوم، او گفت، باشه، جارو را می گیری.

Um, I'll, he said, I'll get a knife.

اوم گفت، من یک چاقو می گیرم.

He said, and we'll just handle some things.

او گفت، و ما فقط به برخی چیزها رسیدگی می کنیم.

We'll figure out who's upstairs.

ما متوجه می شویم که چه کسی طبقه بالا است.

Again, I know the end of the story.

باز هم من پایان داستان را می دانم.

So it's funny, but I said, all right, but we were serious.

بنابراین خنده دار است، اما من گفتم، بسیار خوب، اما ما جدی بودیم.

We were like, listen, all right.

ما مثل این بودیم، خوب گوش کن.

We were going in to handle business.

قرار بود برای رسیدگی به امور تجاری وارد شویم.

So I parked the car, put it in, uh, put it in parking, open the doors.

بنابراین ماشین را پارک کردم، گذاشتمش، اوه، آن را در پارکینگ گذاشتم، درها را باز کردم.

You know, we didn't want to slam anything.

می دانی، ما نمی خواستیم چیزی را سرزنش کنیم.

I said, okay, Justin, as soon as I opened this door, we're going to have to move.

گفتم باشه جاستین به محض اینکه در رو باز کردم باید حرکت کنیم.

So I unlocked the door.

پس قفل در را باز کردم. راه می

He walks around, gets the knife from the kitchen.

رود، چاقو را از آشپزخانه بیرون می آورد.

I get the broom and he says, Tiff, I'll go ahead.

جارو را می گیرم و می گوید تیف، من جلوتر می روم.

I said, okay.

So he's walking up and the way my stairs were.

گفتم باشه

بنابراین او دارد بالا می رود و همانطور که پله های من بود.

I had two flights.

دو پرواز داشتم.

So you walked up one year to turn a corner and go up the next step.

بنابراین یک سال بالا رفتید تا گوشه ای را بپیچید و از پله بعدی بالا بروید.

And then my, my master bedroom was around the corner.

و سپس اتاق خواب اصلی من در گوشه و کنار بود.

So we're walking up the steps

بنابراین ما از پله ها بالا می رویم

and as we're walking up the steps.

و همانطور که از پله ها بالا می رویم.

So this is something other cultures might do this, but

بنابراین این چیزی است که فرهنگ های دیگر ممکن است این کار را انجام دهند، اما

something about African Americans.

چیزی در مورد آمریکایی های آفریقایی تبار.

He's African American.

او آفریقایی آمریکایی است.

When we're afraid, we get a little bit upset, right?

وقتی می ترسیم کمی ناراحت می شویم، درست است؟

Like if there's a bug that we don't like, like a snake, there's

مثلاً اگر یک حشره وجود داشته باشد که ما آن را دوست نداریم، مانند یک مار،

a snake, some kind of rodent, a snake, a reptile, anything, right?

یک مار، نوعی جونده، یک مار، یک خزنده، هر چیزی، درست است؟ ترس

The initial, the initial fear.

اولیه، ترس اولیه.

And then it's like, I know you did not just come into my home.

و بعد مثل این است که من می دانم که تو فقط وارد خانه من نشدی.

And so that's what happens.

و این چیزی است که اتفاق می افتد.

So as we're going up the steps, we're like, I don't know who you are, but

پس همینطور که از پله ها بالا می رویم، مثل اینکه نمی دانم شما کی هستید، اما

you're going to get out of this house.

از این خانه بیرون می روید.

Again, it's funny now at the time we were scared, but we were

باز هم خنده دار است در آن زمان که ما می ترسیدیم، اما

going to handle business, right?

قرار بود به تجارت بپردازیم، درست است؟

So I have I have the broom right and he and I all backstory he and I both took

بنابراین من جارو را درست دارم و من و او همه

Muay Thai together So we had the same teacher when we were in university.

با هم موی تای می‌رفتیم، بنابراین زمانی که در دانشگاه بودیم، معلم یکسانی داشتیم.

So we knew some martial arts, right?

پس ما چند هنر رزمی بلد بودیم، درست است؟

So we both knew Muay Thai and I had the broom, he had the knife and we're just

بنابراین ما هر دو موی تای را می‌شناختیم و من جارو را در دست داشتیم، او چاقو را در دست داشت و

talking as we're going up the steps, like, I don't know who you are, but

در حالی که از پله‌ها بالا می‌رویم، فقط با هم صحبت می‌کنیم، مثلاً نمی‌دانم شما کی هستید، اما

you about to get up out of this house.

می‌خواهید از این خانه بلند شوید.

So he walks around and I'm following up the steps.

بنابراین او راه می رود و من مراحل را دنبال می کنم.

We finally get up the steps and the doors to my master bedroom were closed.

بالاخره از پله ها بلند شدیم و درهای اتاق خواب اصلی من بسته شد.

So we're, he's about to open the doors.

بنابراین ما، او در حال باز کردن درها است.

He looked at me kind of like, you ready?

یه جوری به من نگاه کرد، آماده ای؟

And I said, yeah, let's do it.

و من گفتم، بله، بیایید این کار را انجام دهیم.

So he swings the doors

بنابراین او دوباره درها را تاب می دهد

again.

.

It's funny now, but it's kind of like, we were like, ah, like jumping, like,

الان خنده دار است، اما یک جورهایی مثل این است که ما مثل این بودیم، آه، مثل پریدن، مثل،

ah, we're about to get whoever's in here.

آه، قرار است هرکسی را که اینجاست، بیاوریم.

Right.

درسته

So he opens, throws the door open.

پس باز می کند، در را باز می کند.

He has the knife in his hand.

چاقو را در دست دارد.

I have the broom in my hand and I'm kind of behind him.

جارو دستم هست و یه جورایی پشتش هستم.

We're looking around the room, the lights on, and we're looking around and I have a

ما به اطراف اتاق نگاه می کنیم، چراغ ها روشن است، و ما به اطراف نگاه می کنیم و من یک

bathroom connected to my master bedroom.

حمام متصل به اتاق خواب اصلی خود دارم.

Right?

درسته؟

So he's like, Tiff, I'm gonna look in the, in the bedroom, in the bathroom.

بنابراین او مانند تیف، من می خواهم به اتاق خواب، حمام نگاه کنم.

So I'm still looking at, in the master bedroom.

بنابراین من هنوز در اتاق خواب اصلی نگاه می کنم.

He goes in the bathroom.

میره تو حموم

He's like, nothing, nothing.

او انگار، هیچ، هیچ چیز.

No one's in there.

هیچکس اونجا نیست

The, the, uh, the closet inside the bathroom is empty.

کمد داخل حمام خالی است.

And we're just kind of like, again, adrenaline is Pumping.

و ما دوباره مثل این هستیم که آدرنالین در حال پمپاژ است.

We're like, okay, maybe he went downstairs.

ما می گوییم، خوب، شاید او به طبقه پایین رفت.

We gotta, okay, we gotta regroup and go back down and we're just

ما باید، باشه، باید دوباره جمع شویم و برگردیم پایین و تازه می‌خواهیم به

about to go back downstairs.

طبقه پایین برگردیم.

And the Holy spirit said, Tiff, look at the light again.

و روح القدس گفت، تیف، دوباره به نور نگاه کن.

So again, adrenaline's pumping and we're both, I said, wait, wait, wait, Justin.

پس دوباره آدرنالین بالا میاد و ما هر دو هستیم، گفتم صبر کن، صبر کن، صبر کن، جاستین. برمی

I turn and I look at the light.

گردم و به نور نگاه می کنم.

The light is on now.

الان چراغ روشن است

I'm not crazy.

من دیوانه نیستم.

The light is on.

چراغ روشن است.

It was one of those touch lights though.

هر چند یکی از آن چراغ های لمسی بود.

I had gotten it from Ikea, I think.

فکر کنم از ایکیا گرفته بودم.

And the Holy Spirit said, remember a few days ago when you were sitting in your

و روح القدس گفت، چند روز پیش را به خاطر بیاور که در اتاقت نشسته بودی

room and the light just came on by itself.

و نور خود به خود روشن شد.

Now, Justin didn't know what was happening in my mind.

حالا جاستین نمی دانست در ذهن من چه می گذرد.

He's just watching my facial expressions change.

او فقط به تغییر حالات صورت من نگاه می کند.

His heart is pumping.

قلبش می تپد.

He's like, well, what are we doing?

او می گوید، خوب، ما چه کار می کنیم؟

What are we doing?

ما چه کار می کنیم؟

And I'm like,

و من دارم

I'm starting to loosen my grip just a bit, just a bit on the, on the broom.

شروع به شل کردن چنگام کمی می کنم، فقط کمی روی جارو.

Holy Spirit said, remember when the light, It came on by itself.

روح القدس گفت، به یاد بیاور وقتی نور، خود به خود روشن شد.

The touch light, cause kind of the battery is malfunctioning a little bit.

چراغ لمسی، باعث می شود نوع باتری کمی خراب شود.

I said, he said, don't, don't you think that's probably what happened?

گفتم، او گفت، نکن، فکر نمی کنی احتمالاً همین اتفاق افتاده است؟

So I look at Justin again, his adrenaline is still popping.

بنابراین دوباره به جاستین نگاه می کنم، آدرنالین او هنوز در حال افزایش است.

He's like, what, what, what?

او شبیه، چه، چه، چه؟

I said,

گفتم،

I think we're good.

فکر می کنم ما خوب هستیم.

He said, what do you mean?

We got to figure out the lights on him.

گفت منظورت چیه؟

ما باید چراغ های روی او را کشف کنیم.

I said, so I forgot that the light has been malfunctioning in the past few days.

گفتم پس یادم رفت چراغ در چند روز گذشته خراب شده است.

So I think the light might've come on by itself.

بنابراین من فکر می کنم چراغ ممکن است به خودی خود روشن شده باشد.

Now remember Justin was a good friend.

حالا یادت باشه جاستین دوست خوبی بود.

He said, and then his bilingual language changed.

گفت و بعد زبان دوزبانه اش عوض شد.

He loosened his grip on the knife.

دستش را روی چاقو شل کرد.

Uh, Okay.

اوه، باشه

We both just busted out laughing.

هردومون فقط از خنده غافلگیر شدیم

So we got a good laugh out of it.

بنابراین ما خنده خوبی از آن گرفتیم.

Again, I'm holding this broom.

باز هم من این جارو را در دست دارم.

He has the knife.

او چاقو را دارد.

We're looking at each other.

داریم به هم نگاه می کنیم

We're just laughing.

فقط داریم میخندیم

And we said, one thing's for sure.

و ما گفتیم، یک چیز مسلم است.

If there had been an intruder, we would have won.

اگر مزاحمی بود ما برنده بودیم.

That's my story.

این داستان من است.

Maybe you've had a story like that.

شاید شما هم چنین داستانی داشته اید.

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

I'll talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.