THINK AND SPEAK IN ENGLISH | How To Talk About Your Daily Life Fluently In English

Hey in today's lesson, I'm going to teach you how to finally

سلام، در درس امروز، من به شما آموزش می دهم که چگونه در نهایت

think and speak in English.

به انگلیسی فکر کنید و صحبت کنید.

I'm going to explain the connection, give you a simple formula that will help you.

من می خواهم اتصال را توضیح دهم، یک فرمول ساده به شما می دهم که به شما کمک می کند.

Finally start speaking like a native English speaker.

در نهایت مانند یک انگلیسی زبان مادری شروع به صحبت کنید.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I am teacher.

خب پس من معلمم

Tiffani let's jump right in.

تیفانی بیا بریم داخل. خیلی

All right.

So the first thing you have to understand is the five Ws method.

خب.

بنابراین اولین چیزی که باید درک کنید روش پنج W است.

That's right.

We must first start off by thinking in English, using the five W's

درست است.

ابتدا باید با فکر کردن به زبان انگلیسی شروع کنیم و از پنج W استفاده کنیم

who, what, when, where and why?

که، چه، چه زمانی، کجا و چرا؟

So let's say we're talking about our daily life and we're going to

پس فرض کنید در مورد زندگی روزمره خود صحبت می کنیم و

start with our morning routine.

از برنامه صبحگاهی خود شروع می کنیم.

Look at this man, he's working out hard, but we want to describe what he's doing.

به این مرد نگاه کنید، او سخت تمرین می کند، اما ما می خواهیم کاری را که انجام می دهد توصیف کنیم.

Like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری.

So we must think in English, who is he?

پس باید به انگلیسی فکر کنیم که او کیست؟

His name is Mike he's 50 years old.

نام او مایک است او 50 ساله است.

What is Mike doing?

مایک چیکار میکنه؟

Mike is working out hard when at 6:00 AM every morning.

مایک در ساعت 6 صبح هر روز به سختی تمرین می کند.

Where at a large gym, not too far from his house.

جایی که در یک باشگاه ورزشی بزرگ، نه چندان دور از خانه اش.

And why?

و چرا؟

He learned the importance of discipline from working on a farm

او اهمیت نظم و انضباط را از کار در مزرعه

and the importance of staying in shape from his military background.

و اهمیت خوش اندام ماندن را از سابقه نظامی خود آموخت.

So again, what have we done?

خب بازم ما چیکار کردیم؟

We have thought in English, we saw what was happening.

ما به انگلیسی فکر کرده ایم، دیدیم چه اتفاقی می افتد.

This man was building muscles and he does it every morning.

این مرد در حال ساختن عضلات بود و هر روز صبح این کار را انجام می دهد.

This is his morning routine and we use the five W's.

این روال صبحگاهی اوست و ما از پنج W استفاده می کنیم.

So now how do we speak in English?

خب حالا چگونه به انگلیسی صحبت کنیم؟

His morning routine.

روال صبحگاهی او

So once again, we have the five W's here, organized.

بنابراین یک بار دیگر، ما پنج W را اینجا داریم که سازماندهی شده اند.

Who, what, when, where and why?

کی، چی، کی، کجا و چرا؟

Which will lead us to speaking about his morning routine.

که ما را به صحبت در مورد برنامه صبحگاهی او سوق می دهد.

Watch this read along with me.

این را همراه با من بخوانید.

I am 50 years old, but I still work out hard at 6:00 AM every morning.

من 50 سال سن دارم، اما هنوز هم ساعت 6 صبح هر روز به سختی ورزش می کنم.

I usually exercise at a large gym, not too far from my house.

من معمولا در یک باشگاه ورزشی بزرگ، نه چندان دور از خانه، ورزش می کنم.

People always say my consistency is impressive.

مردم همیشه می گویند ثبات من قابل توجه است.

Honestly, I learned the importance of discipline from working on a farm

راستش را بخواهید، اهمیت نظم و انضباط را از کار در مزرعه

and the importance of staying in shape from my time in the military.

و اهمیت خوش اندام ماندن را از دوران سربازی ام آموختم.

You see what just happened?

میبینی چی شد؟

Right.

درست.

Using the five W's we thought about his morning routine, and then we were able to.

با استفاده از پنج W به برنامه صبحگاهی او فکر کردیم و سپس توانستیم.

Think, and then speak.

فکر کن و بعد حرف بزن

Now I want to break down some of the words, some of the vocabulary words

اکنون می‌خواهم برخی از کلمات، برخی از لغات

within this speaking portion, but I want to remind you to use the five W's

واژگان این بخش صحبت کردن را بشکافم، اما می‌خواهم به شما یادآوری کنم که از پنج W

to talk about your own morning routine.

برای صحبت در مورد روال صبحگاهی خود استفاده کنید.

Now I see a word in here that maybe you don't know.

حالا من یک کلمه در اینجا می بینم که شاید شما نمی دانید.

The first word is consistency.

اولین کلمه قوام است.

Good after me again, consistency.

بعد از من دوباره خوب، ثبات.

Excellent.

عالی

Now the word consistency just means the quality of always behaving or

در حال حاضر کلمه ثبات فقط به معنای کیفیت همیشه رفتار یا

performing in a similar way or of always happening in a similar way.

عملکرد مشابه یا همیشه به روش مشابه است.

So let me explain something to you really quickly about this.

بنابراین اجازه دهید در این مورد خیلی سریع چیزی را برای شما توضیح دهم.

Remember who I am your english teacher.

به یاد داشته باشید که من معلم انگلیسی شما هستم.

Right.

درست.

So every Sunday I make it a point to upload an English lesson

بنابراین، هر یکشنبه یک نکته را برای بارگذاری یک درس انگلیسی

Sundays at 8:00 AM Eastern.

در یکشنبه ها ساعت 8 صبح شرقی اعلام می کنم.

Right.

So I want to do it on a regular basis.

درست.

بنابراین من می خواهم این کار را به طور منظم انجام دهم.

My behavior, my pattern is uploading English lessons for you on Sundays.

رفتار من، الگوی من این است که یکشنبه ها برای شما درس انگلیسی آپلود می کند.

So I am trying to practice consistency.

بنابراین سعی می کنم ثبات را تمرین کنم.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

درست؟

You got it.

Now, maybe you have a little bit of trouble with the pronunciation.

فهمیدی.

حالا شاید در تلفظ کمی مشکل داشته باشید.

I want to remind you to download the English with Tiffani app within the app.

می خواهم به شما یادآوری کنم که برنامه انگلیسی با تیفانی را در برنامه دانلود کنید.

There are many lessons and courses, but I have a specific course on

درس ها و دوره های زیادی وجود دارد، اما من یک دوره خاص در مورد

pronunciation that will help you so you can download that course.

تلفظ دارم که به شما کمک می کند تا بتوانید آن دوره را دانلود کنید.

Uh, you can download the app.

اوه، شما می توانید برنامه را دانلود کنید.

All right.

خیلی خوب.

So consistency.

بنابراین ثبات.

Now let's go back again and look at what was.

حالا بیایید دوباره به عقب برگردیم و به آنچه بود نگاه کنیم.

The next word was impressive.

کلمه بعدی تاثیرگذار بود.

Impressive.

So after me, impressive.

چشمگیر.

بنابراین بعد از من، چشمگیر است.

Excellent again.

بازم عالی

Impressive.

چشمگیر.

Good job.

Now this word impressive is also very important.

آفرین.

حالا این کلمه تاثیرگذار هم خیلی مهم است.

If an object or achievement is impressive, you admire or respect it usually because

اگر یک شی یا دستاورد چشمگیر باشد، معمولاً آن را تحسین می کنید یا به آن احترام می گذارید

it is special, important, or very large.

زیرا خاص، مهم یا بسیار بزرگ است.

So for example, me, when I think about you as a student, as an

به عنوان مثال، من، وقتی به شما به عنوان یک دانش آموز، به عنوان یک

English learner, Learning a second language or a third language.

زبان آموز انگلیسی، یادگیری زبان دوم یا زبان سوم فکر می کنم.

And for many of you, a fourth language, English is not your mother tongue.

و برای بسیاری از شما، زبان چهارم، انگلیسی زبان مادری شما نیست.

I am impressed.

من تحت تاثیر قرار گرفته ام.

Your abilities are impressive.

توانایی های شما چشمگیر است.

Why you are learning another language.

چرا در حال یادگیری زبان دیگری هستید

You are so intelligent.

تو خیلی باهوشی

So that's an achievement.

پس این یک دستاورد است.

You are very impressive.

شما بسیار تاثیرگذار هستید.

Makes sense.

منطقی است.

Right.

درست.

So again, we said that Mike's morning routine.

بنابراین دوباره، ما گفتیم که روال صبحگاهی مایک.

Is impressive.

چشمگیر است.

All right.

Now there's another one that I want us to look at very quickly.

خیلی خوب.

حالا یکی دیگر وجود دارد که می خواهم خیلی سریع به آن نگاه کنیم.

The other one was discipline.

دیگری نظم و انضباط بود.

Again, discipline.

باز هم نظم و انضباط

Excellent.

عالی

All right.

Now what does the word discipline actually mean?

خیلی خوب.

حال کلمه انضباط در واقع به چه معناست؟

It's the ability to.

این توانایی است.

To control yourself or other people, even in difficult situations.

برای کنترل خود یا دیگران، حتی در شرایط سخت.

So maybe your favorite dessert is ice cream.

پس شاید دسر مورد علاقه شما بستنی باشد.

When you see the ice cream, you want to eat it all, but you're on a

وقتی بستنی را می بینید، می خواهید همه آن را بخورید، اما

diet you're trying to lose weight.

رژیم دارید و سعی می کنید وزن کم کنید.

So you have.

بنابراین شما دارید.

Be disciplined.

منضبط باش

You have to control yourself from eating all of the ice cream.

شما باید خود را از خوردن تمام بستنی کنترل کنید.

It makes sense.

Right?

منطقی است.

درست؟

In English we say, discipline, are you a very disciplined person?

در زبان انگلیسی می گوییم، انضباط، آیا شما فردی بسیار منضبط هستید؟

Let us know in the comment section.

اجازه بدهید به ما در بخش نظرات و مطمئن شوید.

All right.

خیلی خوب.

So we have discipline.

بنابراین ما نظم و انضباط داریم.

Now, once again, looking at what was said to describe his morning routine,

اکنون، یک بار دیگر، با نگاهی به آنچه که برای توصیف روال صبحگاهی او گفته شد

we have all of the information and we're able to speak about

، همه اطلاعات را در اختیار داریم و می‌توانیم در مورد

his morning routine because we.

روال صبحگاهی او صحبت کنیم زیرا ما.

Thought about his morning routine using the five W's who, what, when,

در مورد روال صبحگاهی او با استفاده از پنج W که، چه، چه زمانی،

where and why now, before we move to the afternoon routine, I want

کجا و چرا اکنون فکر کردم، قبل از اینکه به روال بعدازظهر برویم،

you in the comment section to write about your personal morning routine.

می‌خواهم در بخش نظرات درباره برنامه صبحگاهی شخصی خود بنویسید.

Now, remember again, using the thought section, thinking in

حالا دوباره به یاد بیاورید، با استفاده از بخش فکر، به انگلیسی فکر کردن

English, you must first again, say.

، ابتدا باید دوباره بگویید.

What when, where and why?

چه زمانی، کجا و چرا؟

So let us know about your morning routine in the comment section.

پس در قسمت نظرات ما را از برنامه صبحگاهی خود مطلع سازید .

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

Let's move on to the afternoon routine again.

بیایید دوباره به روال بعد از ظهر برویم.

You're going to notice this pattern.

شما متوجه این الگو خواهید شد. با استفاده از پنج W

Think, speak, think, speak, think using the five W's and then you'll

فکر کنید، صحبت کنید، فکر کنید، صحبت کنید، فکر کنید و سپس

be able to speak fluently in English.

می توانید به زبان انگلیسی روان صحبت کنید.

Here we go.

Afternoon routine.

در اینجا ما می رویم.

روال بعد از ظهر.

Let's look at this afternoon routine, maybe you're at work and you have to have

بیایید به این روال بعدازظهر نگاهی بیندازیم، شاید سر کار هستید و باید

lots of meetings with your coworkers.

جلسات زیادی با همکاران خود داشته باشید.

So who my team members and I, we are web designers.

بنابراین من و اعضای تیمم ، طراحان وب هستیم.

What go to a team meeting in the afternoon when around 2:00 PM in the

چه چیزی در بعدازظهر که حوالی ساعت 14:00 بعد از ظهر به یک جلسه تیم بروید

afternoon, where in the big conference room, down the hall from my office.

، کجا در اتاق کنفرانس بزرگ ، پایین سالن از دفتر من.

Why to discuss how we will create all of the images, layouts, and

چرا باید در مورد چگونگی ایجاد همه تصاویر، طرح‌بندی‌ها و

videos for a new corporate website.

ویدیوها برای یک وب‌سایت شرکتی جدید بحث کنیم.

So once again, what did we do?

خب یک بار دیگر چه کردیم؟

We thought about the afternoon routine?

ما به روال بعد از ظهر فکر کردیم؟

Who, what, when, where and why we're organizing our thoughts about this period

چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا ما افکار خود را در مورد این دوره از زمان سازماندهی می کنیم

of time, you can do it for any situation.

، شما می توانید این کار را برای هر موقعیتی انجام دهید.

Now we've thought about it again, we have the five W's very clearly

اکنون دوباره به آن فکر کرده‌ایم، پنج W را به وضوح

broken down for the afternoon routine.

برای روتین بعد از ظهر شکسته‌ایم.

So how would we now speak about the afternoon routine here?

حال چگونه می‌توانیم در مورد روتین بعد از ظهر اینجا صحبت کنیم؟

This is how we would say all of that information.

همه آن اطلاعات را اینگونه می گوییم.

I am a web designer and I work with a great team.

من یک طراح وب هستم و با یک تیم عالی کار می کنم.

Got it.

فهمیدم.

Almost every day.

تقریبا هر روز.

We have a team meeting at around 2:00 PM in the afternoon.

حدود ساعت 14 بعد از ظهر جلسه تیمی داریم.

Got it.

فهمیدم.

When our team meetings are in the big conference room, down

وقتی جلسات تیم ما در اتاق کنفرانس بزرگ،

the hall from my office, got it.

پایین سالن دفتر من برگزار می شود، متوجه شدم.

Where we meet to discuss how we will create all of the images, layouts, and

جایی که برای بحث درباره نحوه ایجاد همه تصاویر، طرح‌بندی‌ها و

videos for a new corporate website.

ویدیوها برای یک وب‌سایت جدید شرکتی ملاقات می‌کنیم.

Got it.

فهمیدم.

I explained why.

توضیح دادم چرا

So, because we thought about our afternoon routine five W's we were

بنابراین، از آنجایی که ما در مورد برنامه‌های بعدازظهر پنج W خود فکر می‌کردیم،

able to speak fluently in English about our afternoon routines again,

توانستیم دوباره به زبان انگلیسی در مورد روتین‌های بعدازظهر خود

think and speak simple formula, use the five W's and bow you'll start

صحبت کنیم، فرمول ساده فکر کنیم و صحبت کنیم، با استفاده از پنج W و تعظیم،

sounding like a native English speaker.

صدایی شبیه یک انگلیسی‌زبان بومی خواهید داشت.

Now within our answer, there were about three things that

اکنون در پاسخ ما، حدود سه مورد وجود داشت که

I want to explain to you.

می خواهم برای شما توضیح دهم.

So here we go.

پس بزن که بریم.

I want to explain the first one, the first one is at around, let me take this

من می خواهم اولی را توضیح دهم، اولی در اطراف است، اجازه دهید

off the screen very quickly at around.

این را خیلی سریع در اطراف از روی صفحه نمایش برداریم.

Now this means near or close to approximately, and it usually refers

اکنون این به معنای نزدیک یا نزدیک به تقریباً است و معمولاً

to a numerical value or point in time.

به یک مقدار عددی یا نقطه زمانی اشاره دارد.

So for example, let's say you're going to have a party going to have a party?

به عنوان مثال، فرض کنید شما قرار است یک مهمانی داشته باشید و یک مهمانی داشته باشید؟

All right.

So you're going to have a party, right?

خیلی خوب.

پس قراره یه مهمونی بگیری، درسته؟

And you say, Hey guys, my party starts at 3:00 PM.

و شما می گویید، بچه ها، مهمانی من از ساعت 3 بعد از ظهر شروع می شود.

Everyone's like, okay, I'll be there.

همه می گویند، باشه، من آنجا خواهم بود.

But then one of your friends says, oh my goodness, I have to work that day.

ولی بعد یکی از دوستات میگه وای خدای من باید اون روز کار کنم.

And I get off at 3:00 PM, but I'll rush there.

و ساعت 3 بعدازظهر پیاده می شوم، اما عجله می کنم آنجا.

And I think I can get there at around 3 45.

و من فکر می کنم می توانم در حدود 3 45

It means approximately I'm going to try to get there at that time

به آنجا برسم. این بدان معنی است که تقریباً در آن زمان

in English we use at around.

در انگلیسی که در اطراف استفاده می کنیم سعی خواهم کرد به آنجا برسم.

So again, look at how we used it in this situation.

بنابراین، دوباره به نحوه استفاده از آن در این شرایط نگاه کنید.

We said we have a team meeting at around 2:00 PM.

گفتیم حدود ساعت 14 جلسه تیم داریم.

Meaning approximately makes sense.

معنی تقریباً معنی دارد.

Right.

Okay.

درست.

باشه.

Now what about down the hall from, I said down the hall from now, this is

حالا چه در مورد پایین سالن از، من گفتم پایین سالن از هم اکنون، این

also something we use on a regular basis.

نیز چیزی است که ما به طور منظم استفاده می کنیم.

So down the hall from means it specifies a location along the hall.

بنابراین down the hall from به این معنی است که یک مکان در امتداد سالن را مشخص می کند.

Like if you're in a building.

مثل اگر در یک ساختمان هستید.

There's a hallway.

یه راهرو هست

So down the hall from means you're talking about a certain place along the

بنابراین پایین سالن از به این معنی است که شما در مورد یک مکان خاص در امتداد

hallway, it means further along the hall from a specific location I'm in this

راهرو صحبت می کنید، به این معنی است که در امتداد سالن از یک مکان خاص من در این

spot, but it's further down from me.

نقطه هستم، اما این مکان دورتر از من است.

It's down the hall from.dot dot.

پایین راهرو از نقطه نقطه است.

So my office is down the hall from my boss' office.

بنابراین دفتر من از دفتر رئیسم پایین است.

The bathroom is down the hall.

حمام پایین راهرو است.

The conference room, you see what's happening, right?

اتاق کنفرانس، می بینید که چه اتفاقی می افتد، درست است؟

You're telling where something is in relation to something else in English.

شما به زبان انگلیسی می گویید که یک چیزی نسبت به چیز دیگری کجاست.

We say down the hall from, so in this example, speaking about his afternoon

ما می گوییم پایین سالن، بنابراین در این مثال، با صحبت در مورد

routine, her afternoon routine, we said our meetings are in the big conference

روتین بعد از ظهر او، روتین بعد از ظهر او، گفتیم جلسات ما در اتاق کنفرانس بزرگ

room, down the hall from my office.

، پایین سالن از دفتر من است.

Makes sense.

منطقی است.

Right.

درست.

Okay.

Now there was one more that I wanted to explain it.

باشه.

حالا یکی دیگه بود که میخواستم توضیح بدم.

Corporate corporate.

شرکتی شرکتی.

Now again, after me for pronunciation corporate.

در حال حاضر دوباره، پس از من برای تلفظ شرکت های بزرگ.

Excellent.

Now we saw how we use this.

عالی

حالا دیدیم که چگونه از این استفاده می کنیم.

We said the last sentence.

جمله آخر را گفتیم.

We meet to discuss how we will create all of the images, layouts, and

ما برای بحث در مورد نحوه ایجاد همه تصاویر، طرح‌بندی‌ها و

videos for a new corporate website.

ویدیوها برای یک وب‌سایت جدید شرکتی ملاقات می‌کنیم.

All right.

So what does corporate mean?

خیلی خوب.

بنابراین شرکت به چه معناست؟

Corporate actually means relating to a large company.

شرکت در واقع به معنای ارتباط با یک شرکت بزرگ است.

So think about apple.

پس به فکر اپل باشید.

I love apple computers.

من عاشق کامپیوترهای اپل هستم.

I love apple products.

من عاشق محصولات سیب هستم.

Apple is a huge.

اپل یک شرکت بزرگ است.

Now the main office could be referred to as the corporate

اکنون می توان دفتر اصلی را دفتر شرکت

office or the headquarters.

یا دفتر مرکزی نامید.

So corporate just refers to a large company.

بنابراین شرکت فقط به یک شرکت بزرگ اشاره دارد.

So when we explained the afternoon routine, we said they meet to

بنابراین وقتی روال بعدازظهر را توضیح دادیم ، گفتیم که آنها ملاقات می کنند تا

discuss what they're going to do for the large company website or

در مورد اینکه چه کاری برای وب سایت شرکت بزرگ

the corporate website makes sense.

یا وب سایت شرکتی منطقی است، بحث کنند.

Right.

So now we understand corporate.

درست.

بنابراین اکنون ما شرکتی را درک می کنیم.

We were able to speak about the afternoon routine, like a native English

ما توانستیم در مورد روال بعدازظهر، مانند یک انگلیسی زبان

speaker, very fluently simply because we first thought about it in English.

مادری، خیلی روان صحبت کنیم، زیرا ابتدا به زبان انگلیسی در مورد آن فکر می کردیم.

One more time.

یک بار دیگر

Who, what, when, where and why all of these pieces of information were

چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا همه این اطلاعات

included in our response, when we spoke about the afternoon routine.

در پاسخ ما گنجانده شد، زمانی که در مورد روال بعد از ظهر صحبت کردیم.

So what about the evening routine?

پس روال عصرگاهی چطور؟

All right.

خیلی خوب.

So here we go.

Evening routine may be you enjoy hanging out with your friends.

پس بزن که بریم.

روال عصرگاهی ممکن است باعث شود از معاشرت با دوستان خود لذت ببرید.

So we have to start with again the who, my closest friends and I

بنابراین ما باید دوباره با چه کسی شروع کنیم، نزدیکترین دوستانم و من

they're my elementary school friends.

آنها دوستان دوران ابتدایی من هستیم.

What we go out to eat when every Thursday at 7:00 PM, where

هر پنجشنبه ساعت 19:00، جایی که

popular restaurants in our area.

رستوران های محبوب منطقه ما برای خوردن بیرون می رویم.

Why we are all foodies and we enjoy spending time with each other after work.

چرا همه ما اهل غذا خوردن هستیم و از گذراندن وقت با هم بعد از کار لذت می بریم.

Now I want to pause really quickly and emphasize something again.

حالا می خواهم خیلی سریع مکث کنم و دوباره روی چیزی تاکید کنم.

This phase, this step, this stage is very simple.

این مرحله، این مرحله، این مرحله بسیار ساده است.

It doesn't matter what level you are in English.

مهم نیست در چه سطحی در زبان انگلیسی هستید.

You can think of who you are with what you did very simply.

شما می توانید با کاری که انجام داده اید خیلی ساده فکر کنید که چه کسی هستید.

Where you were, why?

کجا بودی چرا؟

And when, again, the thinking portion is simple, breaking it down, using the

و هنگامی که، دوباره، بخش فکر کردن ساده است، شکستن آن، با استفاده از

five W's right now, we have everything that you do in the evening with

پنج W در حال حاضر، ما هر کاری را که در شب با

your friends, having a great time.

دوستان خود انجام می دهید، داریم و اوقات خوبی را سپری می کنیم.

Now we need to speak in English about your evening routine.

اکنون باید در مورد برنامه شبانه شما به انگلیسی صحبت کنیم.

So here we go.

پس بزن که بریم.

Evening routine using all of the information we gathered from the five Ws.

روال عصرگاهی با استفاده از تمام اطلاعاتی که از پنج Ws جمع آوری کردیم.

My closest friends and I have known each other since elementary school.

من و صمیمی ترین دوستانم از دوران دبستان همدیگر را می شناسیم.

Usually we try to hang out every Thursday at 7:00 PM.

معمولاً ما سعی می کنیم هر پنجشنبه ساعت 19:00 عصر وقت بگذاریم.

We go out to eat at popular restaurants in our area because we are all foodies,

ما بیرون می‌رویم تا در رستوران‌های محبوب منطقه‌مان غذا بخوریم، زیرا همه ما اهل غذا هستیم،

but more importantly, we truly enjoy spending time with each other after work.

اما مهمتر از آن، واقعاً از گذراندن وقت با یکدیگر بعد از کار لذت می‌بریم.

Now, you know how natural that sounded.

حالا، می دانید که چقدر طبیعی به نظر می رسید.

But look, I just use the five W's and you can do the same thing to

اما نگاه کنید، من فقط از پنج W استفاده می کنم و شما می توانید همین کار را انجام دهید تا

sound like a native English speaker.

شبیه یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید.

Now, there are a few words and expressions that I'd like to go over with you.

اکنون، چند کلمه و اصطلاح وجود دارد که می خواهم با شما صحبت کنم.

The first one is hang out after me.

اولین مورد بعد از من پاتوق است.

Hang out.

پاتوق کن

Excellent.

Now let me explain what hangout actually means.

عالی

حالا اجازه دهید توضیح دهم که پاتوق واقعاً به چه معناست.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

It means to spend time relaxing or socializing informally.

این به معنای صرف زمان برای استراحت یا معاشرت غیررسمی است.

Or to spend a lot of time in a place or with someone, Hey, spend time

یا برای گذراندن زمان زیادی در یک مکان یا با کسی، هی، وقت

with your friends at a restaurant.

خود را با دوستان خود در یک رستوران بگذرانید.

I used to enjoy cooking for my friends.

من از آشپزی برای دوستانم لذت می بردم.

When I lived in South Korea, I loved it and I would invite them over and we

زمانی که در کره جنوبی زندگی می‌کردم، آن را دوست داشتم و آنها را دعوت می‌کردم و

would hang out, spend time together.

با هم وقت می‌گذراندیم.

So in the comment section, I want you to tell us where do you like to hang out?

بنابراین در بخش نظرات، می‌خواهم به ما بگویید که دوست دارید کجا بنشینید؟

Do you like to hang out at the mall at your friend's house?

آیا دوست دارید در مرکز خرید خانه دوستتان وقت گذرانی کنید؟

Maybe you like to go to a cafe.

شاید دوست دارید به یک کافه بروید.

Where do you like to hang out?

دوست داری کجا بگردی؟

Let us know in the chat section.

در قسمت چت به ما اطلاع دهید.

All right.

خیلی خوب.

So we say, hang out in English.

بنابراین ما می گوییم، به انگلیسی پاتوق کنید.

So again, looking at it, what do we see?

پس دوباره با نگاه کردن به آن، چه می بینیم؟

We, my closest friends and I usually try to hang out every Thursday at 7:00 PM.

ما، نزدیکترین دوستانم و من معمولاً هر پنجشنبه ساعت 7 بعد از ظهر سعی می کنیم با هم وقت بگذاریم.

Now I want us to look at the next one.

حالا می خواهم به مورد بعدی نگاه کنیم.

Go out to eat.

برو بیرون غذا بخور

You may have heard this one, or you may not.

شاید این یکی را شنیده باشید یا نه.

This just means again, to eat at a restaurant or a way from one's home.

این فقط به معنای دوباره غذا خوردن در یک رستوران یا راهی از خانه است.

So I mentioned earlier that I love cooking, but some times it's nice to

بنابراین قبلاً اشاره کردم که عاشق آشپزی هستم، اما گاهی اوقات خوب است که

go to a restaurant to let somebody else cook for me to let somebody

به یک رستوران بروید تا اجازه دهید شخص دیگری برای من غذا درست کند تا شخص

else cook for myself and my friends.

دیگری برای خودم و دوستانم غذا درست کند.

So we go out, we're not inside.

پس ما بیرون می رویم، داخل نیستیم.

We go out.

ما میریم بیرون.

Let us know in the chat section, where do you like to go out

در بخش چت به ما اطلاع دهید، دوست دارید

to eat maybe in your country?

در کشور خود کجا برای غذا خوردن بیرون بروید؟

There are some amazing restaurants.

چند رستوران شگفت انگیز وجود دارد.

Where do you like to go out to eat?

دوست داری کجا بری بیرون غذا بخوری؟

I love going to Indian restaurants, as you all know.

همانطور که همه می دانید من عاشق رفتن به رستوران های هندی هستم.

I love Indian food and Mexican food as well.

من عاشق غذاهای هندی و غذاهای مکزیکی هستم.

So we say, go out to eat in English.

بنابراین ما می گوییم به انگلیسی برای غذا خوردن بیرون بروید.

And again, we saw, we said, go out to eat at popular restaurants.

و باز هم دیدیم، گفتیم ، برای صرف غذا در رستوران های محبوب بیرون رفتیم.

Now the last one I want to explain is a popular.

اکنون آخرین موردی که می خواهم توضیح دهم محبوب است.

Foodie, you got it F sound front teeth, bottom lip after me Foodie.

Foodie، شما آن را F صدا دندان های جلو، لب پایین بعد از من Foodie.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

Now let me explain what a foodie is.

حالا بگذارید توضیح بدهم که غذاخوری چیست.

A foodie is a person with a particular interest in food or a

غذاخوری فردی است که علاقه خاصی به غذا دارد یا

person who loves a food and is very interested in different types of food.

فردی که عاشق یک غذاست و علاقه زیادی به انواع غذاها دارد.

Yes.

I consider myself to be a foodie.

آره.

من خودم را اهل غذا خوردن می دانم.

I love so many different types of food.

من عاشق انواع مختلف غذا هستم.

I love Indian.

من عاشق هندی هستم

I love Haitian.

من عاشق هائیتی هستم.

I love Mexican.

من عاشق مکزیکی هستم.

I love Mediterranean because the food is delicious.

من مدیترانه ای را دوست دارم زیرا غذاها خوشمزه است.

So I consider myself to be a foodie because I'm so interested in food.

بنابراین من خودم را یک غذاخوری می دانم زیرا به غذا علاقه زیادی دارم.

Maybe you're a foodie as well.

شاید شما هم اهل غذا خوردن باشید.

All right.

So we say foodie in English, and we explained that my friends and I are food.

خیلی خوب.

بنابراین به انگلیسی می گوییم foodie و توضیح دادیم که من و دوستانم غذا هستیم.

Makes sense.

Right.

منطقی است.

درست.

Okay.

So again, what we did was we were able to explain, talk about, speak English

باشه.

بنابراین، باز هم، کاری که ما انجام دادیم این بود که

fluently about my or your, or their evening routine simply simply because

فقط به این دلیل

we first thought about it in English.

که ابتدا به زبان انگلیسی در مورد آن فکر می کردیم، می توانستیم توضیح دهیم، در مورد آن صحبت کنیم، به زبان انگلیسی روان صحبت کنیم.

What, when, where and why.

چی، کی، کجا و چرا.

And then we were able to give the response, like a native English speaker.

و سپس ما توانستیم مانند یک انگلیسی زبان مادری پاسخ را بدهیم.

Now, honestly, I hope you enjoyed this lesson.

حالا راستش امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

I hope you learned a lot and I hope you put this into practice.

امیدوارم چیزهای زیادی یاد گرفته باشید و امیدوارم این را عملی کنید.

You can do it.

شما می توانید آن را انجام دهید.

I want to encourage you.

من می خواهم شما را تشویق کنم.

All you have to do is think in English like a native English speaker using

تنها کاری که باید انجام دهید این است که مانند یک انگلیسی زبان مادری با استفاده

the five W's and then you'll be able to speak like a native English speaker.

از پنج W به انگلیسی فکر کنید و سپس می توانید مانند یک انگلیسی زبان مادری صحبت کنید.

Thank you so much for giving me the opportunity to help you and to teach

از شما بسیار سپاسگزارم که به من این فرصت را دادید تا به شما کمک کنم و به

you and guide you along your way.

شما آموزش دهم و در مسیرتان راهنمایی کنم.

Don't forget to download the English with Tiffani app.

دانلود انگلیسی با اپلیکیشن تیفانی را فراموش نکنید.

You'll find more courses on pronunciation and many other things to

دوره های بیشتری در مورد تلفظ و بسیاری چیزهای دیگر خواهید یافت که

help you along your English journey.

به شما در طول سفر انگلیسی خود کمک می کند.

Click the link right in the description.

روی لینک سمت راست در توضیحات کلیک کنید.

All right, I'll see you next week, but as always remember to speak English.

خوب، هفته آینده می بینمت، اما مثل همیشه یادت باشد که انگلیسی صحبت کنی.

You still there.

هنوز اونجایی.

I know you are and you know what time it is.

می دانم که هستی و می دانی ساعت چند است.

Come on and join me.

بیا و به من بپیوند.

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said it's story time.

هی گفتم وقت داستانه

All right.

خیلی خوب.

Today's story is about.

داستان امروز در مورد

Food.

غذا.

That's right.

درست است.

I explained earlier in the lesson that I am a foodie, I love food.

قبلاً در درس توضیح دادم که من یک غذاخور هستم، من عاشق غذا هستم.

And I have a friend who is also a foodie and we actually

و من دوستی دارم که او هم اهل غذا خوردن است و ما در

became close friends because.

واقع دوست صمیمی شدیم زیرا.

So, let me explain what happened.

بنابراین، اجازه دهید توضیح دهم که چه اتفاقی افتاده است.

So I had been in Korea for about eight years and I came home just

بنابراین من حدود هشت سال در کره بودم و فقط

for a short break and I was going to go back to South Korea to finish

برای یک استراحت کوتاه به خانه برگشتم و قرار بود به کره جنوبی برگردم تا

my last year and a half there.

یک سال و نیم آخر را در آنجا تمام کنم.

Now, when I was going back, I was told by the office, like the head office that

حالا وقتی داشتم برمی گشتم ، مثل دفتر مرکزی از اداره

they were going to place me at a new school, a school I had never been to.

به من گفتند که قرار است من را در یک مدرسه جدید بفرستند، مدرسه ای که هرگز نرفته بودم.

So I was a bit apprehensive because I didn't know anyone there.

بنابراین من کمی دلهره داشتم زیرا کسی را در آنجا نمی شناختم.

All of my roots, my Korean family members lived in Seoul

تمام ریشه های من، اعضای خانواده کره ای من در سئول

for those that know about soul.

برای کسانی که در مورد روح می دانند زندگی می کردند.

It's the major city in Korea.

این شهر بزرگ کره است.

And they wanted to move me to the outskirts of the city, look up the word

و آنها می خواستند مرا به حومه شهر ببرند، کلمه

outskirts on the outside, kind of like the suburbs, but a very quiet area.

حومه را در بیرون جستجو کنند، به نوعی شبیه حومه شهر، اما منطقه ای بسیار آرام.

And I said, you know what?

و من گفتم میدونی چیه؟

It's okay.

I prayed about it.

مشکلی نیست.

من در مورد آن دعا کردم.

And I decided to go.

و تصمیم گرفتم برم

So when I got there, there were only, I think, three or four other

بنابراین وقتی به آنجا رسیدم، فکر می‌کنم فقط سه یا چهار

Korean teachers and I think two or three other foreign teachers like

معلم کره‌ای دیگر و فکر می‌کنم دو یا سه معلم خارجی دیگر مانند

Americans or native English speakers.

آمریکایی‌ها یا انگلیسی‌زبان‌های بومی وجود داشتند.

It was a very small school.

مدرسه خیلی کوچکی بود.

I left the school that had 10 and another school that had 20.

من مدرسه ای را ترک کردم که 10 مدرسه داشت و مدرسه دیگری که 20 مدرسه داشت.

So this was a very small school.

بنابراین این مدرسه بسیار کوچکی بود.

And in the school among the Korean teachers, there was one teacher

و در مدرسه در میان معلمان کره ای ، یک معلم بود

and I'll say her name, Anny.

و من نام او را می گویم، آنی.

She may watch this video.

او ممکن است این ویدیو را تماشا کند.

Her name was Anny and she seems really nice.

اسمش آنی بود و خیلی خوب به نظر می رسید.

She seemed very organized and she also seemed to be a very good

او بسیار منظم به نظر می رسید و همچنین به نظر می رسید که معلم بسیار خوبی

teacher just from observing her.

است فقط از مشاهده او.

When I first got there, I was like, okay.

وقتی برای اولین بار به آنجا رسیدم، خوب بود.

Yeah, sure.

She seems...basically about business.

اره حتما.

او به نظر می رسد ... اساسا در مورد کسب و کار.

And I am a person that is about business.

و من فردی هستم که در مورد تجارت هستم.

I take my job seriously and she seemed to be that type of person as well.

من کارم را جدی می‌گیرم و به نظر می‌رسید که او هم از این نوع آدم است.

So anyways, Anny approached me one day and said, Tiffani, you know,

به هر حال، آنی یک روز به من نزدیک شد و گفت، تیفانی، می دانی،

would you mind teaching me the Bible?

آیا دوست داری کتاب مقدس را به من یاد بدهی؟

Now we had known each other for maybe a month.

حالا شاید یک ماه بود که همدیگر را می شناختیم.

We weren't close, but we saw each other every day at work.

صمیمی نبودیم اما هر روز سر کار همدیگر را می دیدیم.

And she recognized that I enjoy teaching the Bible to my students.

و او متوجه شد که من از آموزش کتاب مقدس به شاگردانم لذت می برم.

So I said, sure, No, no worries.

بنابراین من گفتم، مطمئنا، نه، نگران نباشید.

She knew I spoke Korean and she also spoke English well, but she said,

او می‌دانست که من کره‌ای صحبت می‌کنم و همچنین انگلیسی را به خوبی صحبت می‌کند، اما گفت،

Hey, I think it will be nice to study the Bible with you in English.

هی، فکر می‌کنم خواندن کتاب مقدس با شما به زبان انگلیسی خوب خواهد بود.

And if I have questions, I can ask you in Korean.

و اگر سوالی داشتم به زبان کره ای از شما بپرسم.

I said, "Sure, no problem.

گفتم: "مطمئناً، مشکلی نیست.

So we started studying the Bible.

بنابراین ما شروع به مطالعه کتاب مقدس کردیم. به

We had a great time.

ما خوش گذشت.

She loves God.

او خدا را دوست دارد.

I love God.

من خدا را دوست دارم.

And we had great conversations.

و گفتگوهای خوبی داشتیم.

So we had been studying with each other for maybe about two or three weeks.

بنابراین شاید حدود دو یا سه سال بود که با هم مطالعه می کردیم. هفته ها

And again, I noticed that she was a very hard worker.

و دوباره متوجه شدم که او بسیار سخت کوش است.

I admired her work ethic, but that was the extent we didn't do anything after work.

من اخلاق کاری او را تحسین می کردم، اما این تا حدی بود که ما بعد از کار هیچ کاری انجام نمی

We just saw each other at work, very cordial, very nice to each other.

دادیم. ما فقط همدیگر را در محل کار می دیدیم، بسیار صمیمانه، با هر کدام بسیار خوب.

So one day, Anny approached me when we were in the staff room

بنابراین یک روز وقتی در اتاق کارکنان بودیم، آنی به من نزدیک شد

and said, Hey, Tiffani, do you want to go out to eat for lunch?

و گفت: هی، تیفانی، می‌خواهی برای ناهار بیرون برویم؟

And I was like, okay, sure.

You know, I was new to the area.

منطقه.

Again, I'm a foodie, but she and I had never talked about food.

باز هم، من یک غذاخور هستم، اما من و او هرگز در مورد غذا صحبت نکرده بودیم.

She said, you want to go out to lunch?

او گفت، می خواهی برای ناهار برویم بیرون؟

I said, sure.

گفتم، حتما.

She said, yeah, there's an Indian restaurant.

او گفت، بله، یک رستوران هندی

Not too far from here.

وجود دارد. از اینجا.

Now remember I told you my favorite food is Indian.

حالا به یاد داشته باشید که به شما گفتم غذای مورد علاقه من هندی است.

So inside I said, yeah, but outside, I said, oh, that sounds nice

بنابراین در داخل گفتم، آره، اما در بیرون، گفتم، اوه، خوب به نظر می رسد

now Anny knows me very well now.

حالا آنی من را خیلی خوب می شناسد.

So my responses are a lot.

بنابراین پاسخ های من زیاد است.

But, you know, I didn't know her that well.

اما، شما من نمی دانم او را خوب بشناس

And I said, oh, okay.

و من گفتم، اوه، باشه.

You know, that's nice.

میدونی، این خوبه

Let's go.

بیا بریم.

I was excited.

من هیجان زده بودم.

So anyways, the next day we decided, and we went to the restaurant.

بنابراین به هر حال، روز بعد تصمیم گرفتیم و به رستوران رفتیم.

So we get to the restaurant.

بنابراین به رستوران می رسیم.

And again, we're just talking great conversation.

و دوباره، ما فقط در حال گفتگوی عالی هستیم.

It was really easy to talk to her.

صحبت کردن با او واقعاً آسان بود.

We had great conversation and we talked about life, you know, my experiences,

گفتگوی خوبی داشتیم و در مورد زندگی صحبت کردیم، می دانید، تجربیات من،

her experiences, and then the food came.

تجربیات او، و بعد غذا آمد.

Now when the food came, remember I am a foodie.

حالا وقتی غذا آمد، یادتان باشد که من یک غذاخوری هستم.

I love Indian food.

من عاشق غذاهای هندی هستم.

So I know what Indian food is good.

بنابراین من می دانم چه غذاهای هندی خوب است.

And what Indian food is not good.

و چه غذاهای هندی خوب نیست.

So the plates arrived and like there was the steam coming up from the Curry.

بنابراین بشقاب ها رسیدند و مثل اینکه بخار از کوری بالا می آمد.

And then I saw the naan and I was getting excited because my nose was happy.

و بعد نان را دیدم و داشتم هیجان زده می شدم چون دماغم شاد شده بود.

I could smell that the seasonings, they were correct.

می‌توانستم حس کنم که چاشنی‌ها درست بودند.

Right.

So, but again, I was still talking to Anny and we were just talking.

درست.

بنابراین، اما باز هم، من هنوز با آنی صحبت می کردم و فقط داشتیم صحبت می کردیم.

So the food, came, you know, we prayed over the food.

پس غذا آمد، می دانید، ما بر غذا نماز خواندیم.

We, you know, kind of like wiped her hands off.

ما، می دانید، یک جورهایی مانند دستان او را پاک کردیم.

And I took a piece of the naan and I dipped it into the Curry.

و من یک تکه از نان را برداشتم و آن را در کاری فرو کردم.

And when I put it to my mouth, I said it was y'all.

و وقتی آن را جلوی دهانم گذاشتم ، گفتم همه چیز است.

It was good.

خوب بود.

And I was kind of enjoying it.

و من به نوعی از آن لذت می بردم.

And in that moment I heard Anny do the same thing.

و در آن لحظه شنیدم که آنی همان کار را انجام داد.

MMMM, this food is good.

MMMM، این غذا خوب است.

Now again, a lot of the conversation was happening in Korean because we switched

اکنون دوباره، بسیاری از مکالمات به زبان کره ای در حال انجام بود، زیرا ما

over and we were at the restaurant.

جابجا شدیم و در رستوران بودیم.

So I looked up and I said, this food is good.

پس سرم را بلند کردم و گفتم این غذا خوب است.

Isn't it?

She said, wow.

اینطور نیست؟

گفت وای

Yes, this food is good.

بله این غذا خوبه

And I realized, oh my goodness, she's a foodie.

و من متوجه شدم، خدای من ، او یک غذاخوری است.

Needless to say fast forward.

نیازی به گفتن سریع به جلو نیست.

Wow.

Has it been four years, four years.

وای.

چهار سال، چهار سال گذشته است.

And she's one of my closest friends.

و او یکی از نزدیکترین دوستان من است.

We enjoyed that meal and she realized how much I love food.

ما از آن غذا لذت بردیم و او متوجه شد که من چقدر غذا را دوست دارم.

And we just talked about, oh my goodness, the seasoning, the non is good.

و ما فقط در مورد، خدای من ، چاشنی، غیر خوب است صحبت کردیم.

The Curry is good.

کاری خوب است.

This is good.

این خوبه.

And we realized how much we loved food.

و فهمیدیم که چقدر غذا را دوست داریم.

So the next week we went out to lunch again, and the following week

بنابراین هفته بعد دوباره برای ناهار بیرون رفتیم و هفته بعد

we went out to lunch again, and we kept going to different restaurants.

دوباره برای ناهار بیرون رفتیم و به رستوران های مختلف رفتیم.

We would make plans to go and travel.

برای رفتن و سفر برنامه ریزی می کردیم.

We would go 45 minutes in the middle of the day to go get some delicious food and

وسط روز 45 دقیقه می رفتیم تا غذای خوشمزه

rushed back to work for the afternoon.

بخوریم و بعدازظهر با عجله برمی گشتیم سر کار.

We loved food and we bonded over food.

ما عاشق غذا بودیم و با غذا پیوند خوردیم.

Of course, our love for God as well.

البته عشق ما به خدا هم همینطور.

But she became one of my closest friends and we are still close to this day.

اما او یکی از صمیمی ترین دوستان من شد و ما هنوز به این روز نزدیک هستیم.

All because we found out that we both were foodies.

همه به این دلیل که فهمیدیم هر دوی ما اهل غذا هستیم.

Now, again, guys, you all know how much I enjoy food.

حالا دوباره، بچه ها، همه می دانید که چقدر از غذا لذت می برم.

I want to know, are you a foodie?

می خواهم بدانم آیا شما اهل غذا هستید؟

If you are, what's your favorite food?

اگر هستید، غذای مورد علاقه شما چیست؟

Put it in the comments section.

آن را در قسمت نظرات قرار دهید.

And if you're watching, I can't wait till this pandemic is over so we can.

و اگر تماشا می‌کنید، نمی‌توانم صبر کنم تا این همه‌گیری تمام شود تا بتوانیم.

Some more good food Anny you can come on and visit me in America.

چند غذای خوب دیگر می توانید بیایید و در آمریکا از من دیدن کنید.

All right, guys.

باشه بچه ها

Thank you so much for joining.

از پیوستن شما بسیار سپاسگزارم

I hope you enjoyed today's lesson.

امیدوارم از درس امروز لذت برده باشید.

Remember to think and speak in English.

به یاد داشته باشید که به انگلیسی فکر کنید و صحبت کنید.

I'll talk to you next week.

من هفته آینده با شما صحبت خواهم کرد.

I love you and don't forget to speak English.

دوستت دارم و انگلیسی صحبت کردن را فراموش نکن.