REAL LIFE ENGLISH | Speak English Like A Native Speaker Episode 7

Hey, welcome to episode seven of our real life English series.

سلام، به قسمت هفتم سریال انگلیسی زندگی واقعی ما خوش آمدید.

Now, remember in this series, I teach you real English used by

حالا، به یاد داشته باشید در این مجموعه، من به شما انگلیسی واقعی را آموزش می دهم که توسط

native English speakers in real.

انگلیسی زبانان بومی به صورت واقعی استفاده می شود.

So are you ready?

پس آماده ای؟

Well, then I'm teacher, Tiffani let's jump right in.

خب، پس من معلم هستم، تیفانی، بیایید به داخل بپریم.

So we're going to start off by taking a look at a picture.

بنابراین ما با نگاهی به یک عکس شروع می کنیم.

Now this picture includes three individuals, but when I see the

حالا این عکس شامل سه نفر است، اما وقتی عکس را می

picture, I immediately focused on the middle gentlemen and I think

بینم، فوراً روی آقایان وسط متمرکز شدم

of the word thrilled after me.

و به این کلمه فکر می کنم که بعد از من هیجان زده شده است.

Thrilled.

هیجان زده.

Excellent.

Pay, close attention.

عالی

به دقت توجه کنید.

Thrilled.

هیجان زده.

Very good.

خیلی خوب.

Now what does this word thrilled actually mean?

حالا این کلمه هیجان زده واقعا به چه معناست؟

So the word thrilled just means extremely happy about something again,

بنابراین کلمه thrilled فقط به معنای خوشحالی دوباره از چیزی است،

extremely happy about something.

بسیار خوشحال از چیزی.

I remember my niece when she was two years old, she used to love beans.

یادم می آید خواهرزاده ام دو ساله بود که عاشق حبوبات بود.

So whenever my mom made beans for her, she wouldn't be.

پس هر وقت مامانم برایش لوبیا درست می کرد، نمی شد.

Extremely happy.

فوق العاده خوشحال.

Now, maybe you also like beads.

حالا شاید شما هم مهره دوست داشته باشید.

Well, here's an example sentence.

خوب، در اینجا یک جمله مثال است.

I was thrilled that so many people turned up to the party again, extremely happy.

از اینکه افراد زیادی دوباره به مهمانی آمدند، بسیار خوشحال شدم.

Now, if you want to use this word in real life, here's a pattern for you.

حال، اگر می خواهید از این کلمه در زندگی واقعی استفاده کنید، در اینجا یک الگو برای شما آورده شده است.

I was thrilled when.dot.

وقتی هیجان زده شدم.dot.

So the examples and it could be, I was thrilled when I heard that

بنابراین مثال ها و می تواند باشد، وقتی شنیدم که آنها بالاخره ازدواج می کنند، هیجان زده شدم

they were finally getting married.

.

Imagine waiting so long for your friends to get married.

تصور کنید اینقدر منتظر باشید تا دوستانتان ازدواج کنند.

And then one day they say, Hey, it's time.

و سپس یک روز آنها می گویند، هی، وقت آن است.

You would be extremely happy for them, or you would be thrilled, make sense.

شما برای آنها بسیار خوشحال خواهید شد، یا هیجان زده خواهید شد، منطقی است.

Right.

درست.

Okay.

So as we look at the picture again, we see that this young man is through.

باشه.

بنابراین وقتی دوباره به تصویر نگاه می کنیم، می بینیم که این مرد جوان به پایان رسیده است.

And when we go down a little bit to the bottom, we see all this

و وقتی کمی پایین می رویم، این همه برف را می بینیم

snow and the first word that pops in my head is nippy after me.

و اولین کلمه ای که در سرم می زند بعد از من است.

Nippy.

تنبل

Excellent.

Pay close attention, nippy.

عالی

خوب دقت کن

Great pronunciation.

تلفظ عالی

Now what does this word nippy actually mean?

حالا این کلمه نیپی واقعا به چه معناست؟

So the word nippy just means, speaking of the word.

بنابراین کلمه nippy فقط به معنای صحبت کردن از کلمه است.

Rather cold or chilly cold.

نسبتاً سرد یا سرد.

Ooh, it's really nippy outside.

اوه، بیرون واقعاً بد است.

The sentence could be it's a bit nippy today.

این جمله می تواند امروز کمی تلخ است.

You know, it's funny.

میدونی خنده داره

My sister and I, we have this ongoing joke about my parents.

من و خواهرم، این شوخی را در مورد پدر و مادرم داریم.

They have, um, started to really enjoy watching the news.

آنها واقعاً از تماشای اخبار لذت می برند.

So whenever the weather is going to be a little.

بنابراین هر زمان که هوا قرار است کمی باشد.

Uh, colder than usual.

سردتر از حد معمول

My dad will call baby girl.

بابام دختر بچه رو صدا میکنه

Yes, daddy.

بله بابا.

It's gonna be a little bit nippy outside.

بیرون کمی گیج کننده خواهد بود

So make sure you take your coat.

پس حتما کتتان را بردارید.

I know that when my dad lets me know, Hey, it's going to be cold or nippy.

من می دانم که وقتی پدرم به من بگوید، هی، هوا سرد یا بی حال خواهد بود.

I need to take a coat.

من باید کت بپوشم

When I go outside, this is something my parents loved doing.

وقتی بیرون می روم، این کاری است که والدینم دوست داشتند انجام دهند.

So they let my sister and I.

بنابراین آنها به من و خواهرم اجازه

When it's going to be nippy outside, but what about you?

دادند.

If you want to use this word, here's the pattern you can use.

اگر می خواهید از این کلمه استفاده کنید، در اینجا الگویی است که می توانید استفاده کنید.

It will be nippy.dot dot.

نقطه‌ای نقطه‌ای خواهد بود.

For example, it will be nippy in New York tomorrow.

به عنوان مثال، فردا در نیویورک داغ خواهد بود.

So you let the individual know the time period when it's going to be new.

بنابراین به فرد اجازه می دهید از دوره زمانی جدیدی که قرار است جدید باشد مطلع شود.

Or a little bit cold or chilly outside.

یا بیرون کمی سرد یا سرد است.

Makes sense.

Right.

منطقی است.

درست.

Well, I think it's time for a quick quiz.

خوب، فکر می کنم وقت آن رسیده است که یک مسابقه سریع انجام دهیم.

Let me see how much you really understood.

ببینم واقعا چقدر فهمیدی

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Question number one, we have more words coming, but question number

سوال شماره یک، کلمات بیشتری در راه است، اما سوال شماره

one, I was.dot.to be chosen.

یک، I was.dot.to be انتخاب شده است.

Five seconds starts now.

پنج ثانیه اکنون شروع می شود.

time.

زمان.

All right.

Time.

خیلی خوب.

زمان.

Oh.

اوه

What's the answer.

جواب چیه

Excellent.

عالی

Yes.

I was thrilled.

آره.

من به وجد آمدم.

Excited to be chosen.

هیجان زده از انتخاب شدن.

Excellent.

عالی

All right, now let's look at question number two.

خوب، حالا بیایید به سوال شماره دو نگاه کنیم.

Remember to take your coat.

به یاد داشته باشید که کت خود را بردارید.

It's going to be.

قرار است باشد.

Today.

Think about my dad.

امروز.

به بابام فکر کن

Time starts now to what?

زمان در حال حاضر شروع می شود به چه؟

What's the answer?

جواب چیست؟

Yes.

آره.

It's going to be nippy today.

امروز داغون میشه

Excellent job.

کارت عالی بود.

So now we understand nippy and we also understand the other word thrilled.

بنابراین اکنون ما نیپی را می‌فهمیم و کلمه دیگر را هم هیجان زده می‌فهمیم.

So when we're looking at this image again, again, we saw the part

بنابراین وقتی دوباره به این تصویر نگاه می کنیم ، دوباره قسمتی را دیدیم

where the young man was excited.

که مرد جوان هیجان زده بود.

We saw the snow, but what about when we go to the other part of the.

ما برف را دیدیم، اما وقتی به آن طرف می رویم چه می شود.

We see this beautiful young lady and the first word that comes to

ما این خانم جوان زیبا را می بینیم و اولین کلمه ای که به

my mind is Pepe after me Pepe.

ذهنم می رسد پپه بعد از من پپه است.

Excellent again, peppy.

باز هم عالی، سرحال.

Great job.

کارت عالی بود.

So what does Pepe actually mean now?

بنابراین، پپه در حال حاضر به چه معناست؟

The word Pepe just means having a lot of energy or activity.

کلمه Pepe فقط به معنای داشتن انرژی یا فعالیت زیاد است.

I am a very peppy person.

من یک آدم بسیار سرحال هستم.

I love teaching you English and helping you achieve your goals.

من عاشق آموزش زبان انگلیسی به شما و کمک به شما در رسیدن به اهدافتان هستم.

I am very peppy.

من خیلی سرحالم

You can see that, right.

شما می توانید آن را ببینید، درست است.

So an example of.

بنابراین یک نمونه از.

He's been sleeping well for the last few days.

او چند روز گذشته خوب می خوابد.

So now woo.

پس حالا وو

He's feeling peppy now.

الان احساس سرحالی داره

It's funny yesterday.

دیروز خنده داره

I actually had a conversation with my best friend.

من در واقع با بهترین دوستم صحبت کردم.

We went out to eat at this amazing Indian recipe.

ما برای خوردن این دستور غذای شگفت انگیز هندی بیرون رفتیم.

But after eating, we got a little bit tired.

اما بعد از خوردن غذا کمی خسته شدیم.

So she went and she took a 30 minute nap.

بنابراین او رفت و 30 دقیقه چرت زد.

And when I called her, she said, Hey, I said, whew, you're

و وقتی با او تماس گرفتم، او گفت: هی، گفتم، وای، تو

sounding a little bit peppier.

داری کمی پژمرده تر به نظر میرسی.

Now.

اکنون.

He said, yes, I took a nap.

گفت آره چرت زدم.

She had more energy after the.

او بعد از آن انرژی بیشتری داشت.

So again, Pepe means having a lot of energy or activity.

بنابراین باز هم پپه به معنای داشتن انرژی یا فعالیت زیاد است.

So what about the pattern you can use?

پس در مورد الگویی که می توانید استفاده کنید چطور؟

Here's the pattern that.dot is always very peppy.

در اینجا الگوی that.dot همیشه بسیار سرحال است.

So think about someone in your life that is very peppy happy,

بنابراین به کسی در زندگی خود فکر کنید که بسیار شاد است

and they have a lot of energy.

و انرژی زیادی دارد.

For example, using the.

به عنوان مثال، با استفاده از.

My college professor is always very peppy.

استاد دانشگاه من همیشه بسیار سرحال است.

Always shows a lot of energy when he speaks or when he teaches a class.

همیشه وقتی صحبت می کند یا وقتی کلاس درس می دهد انرژی زیادی نشان می دهد.

Very happy, make sense.

بسیار خوشحالم، منطقی است.

Right.

درست.

Okay.

I want you to try to use this at least once today.

باشه.

من می خواهم امروز سعی کنید حداقل یک بار از این استفاده کنید.

Now, if we go back to the picture, we understand Pepe.

حالا اگر به تصویر برگردیم، پپه را درک می کنیم.

What about this young man right here?

این مرد جوان همین جا چطور؟

Well, when I see this young man, I immediately think of the expression or.

خوب، وقتی این مرد جوان را می بینم، فوراً به بیان یا.

Good natured after me.

بعد از من خوش اخلاق

Good natured.

خوش اخلاق

Excellent.

One more time.

عالی

یک بار دیگر

Good natured.

خوش اخلاق

Very good.

خیلی خوب.

So what does good natured actually mean?

پس در واقع خوش خلقی به چه معناست؟

Well, good nature just means.

خوب، طبیعت خوب فقط به این معنی است.

Lessened or friendly, friendly, and welcoming toward other people.

کمرنگ یا دوستانه، دوستانه و خوش‌آمدگو نسبت به افراد دیگر.

This person just seems so kind take a look at his face.

این شخص خیلی مهربان به نظر می رسد به چهره او نگاه کنید.

One more time.

یک بار دیگر

He looks like a nice person.

او آدم خوبی به نظر می رسد.

He seems to be a good natured young man.

به نظر می رسد که او جوان خوش اخلاقی است.

So here's the sentence.

بنابراین این جمله است.

The people I met were very good natured again.

افرادی که با آنها ملاقات کردم، دوباره سرشت بسیار خوبی داشتند.

Good natured.

خوش اخلاق

I remember a guy I used to date when I was in college.

یاد پسری افتادم که وقتی در دانشگاه بودم با او قرار می گرفتم.

He was a very good natured guy.

او مرد بسیار خوبی بود.

He always tried to be nice to people.

او همیشه سعی می کرد با مردم مهربان باشد.

We didn't stay together, but he was still a great person.

ما با هم نمی ماندیم، اما او هنوز هم آدم بزرگی بود.

Could.

میتوانست.

So what is the pattern that you can use?

پس الگویی که می توانید استفاده کنید چیست؟

Here's the pattern.

در اینجا الگو است.

I heard that that.dot is a very good natured person.

من شنیدم که that.dot انسان بسیار خوبی است.

Think about somebody in your life right now.

همین الان به کسی در زندگیت فکر کن

Maybe it's your mom, your dad, your sibling, your coworker, maybe even

شاید مادرتان، پدرتان ، خواهر یا برادرتان، همکارتان، شاید

your boss, that individual, if they are good natured, you can use this pattern.

حتی رئیستان، آن فرد باشد، اگر آنها خوش اخلاق هستند، می توانید از این الگو استفاده کنید.

I heard that my new boss is a very good natured.

شنیده ام که رئیس جدیدم خیلی خوب است.

Here's another example, sentence.

در اینجا یک مثال دیگر، جمله.

I heard that your manager is a very good natured person.

شنیده ام که مدیر شما آدم بسیار خوبی است.

Makes sense.

منطقی است.

Right.

Kind and friendly.

درست.

مهربان و دوستانه.

So we have good nature.

پس طبیعت خوبی داریم.

But if we go back to this image and we zoom in to another area, we see

اما اگر به این تصویر برگردیم و به منطقه دیگری زوم کنیم،

this tree and the first word that comes to my mind is bear after me.

این درخت را می بینیم و اولین کلمه ای که به ذهنم می رسد خرس بعد از من است.

Bear great pitches.

زمین های بزرگ را تحمل کنید.

Bear.

خرس.

Excellent.

عالی

Now what does the word bear actually mean?

حالا کلمه خرس در واقع به چه معناست؟

So the word bear just means without covering or clothing or

بنابراین کلمه خرس صرفاً به معنای بدون پوشش یا لباس یا

naked or nude, or when speaking about a tree, having no leaves.

برهنه یا برهنه است یا در مورد درخت بدون برگ است.

So again, check out the picture.

بنابراین، دوباره، تصویر را بررسی کنید.

The tree has no leaves, which is why I immediately thought of the word.

درخت بدون برگ است، به همین دلیل است که من بلافاصله به کلمه فکر کردم.

So we understand the meaning and here's an example sentence.

بنابراین ما معنی را درک می کنیم و در اینجا یک جمله مثال است.

The trees in our neighborhood are all bare, make sense, right?

درختان محله ما همه برهنه هستند، منطقی است، درست است؟

It's funny.

I remember this story when I was maybe about 12, 11 or 12 years

جالبه.

این داستان را به یاد دارم زمانی که شاید حدود 12، 11 یا 12

old, I had no fear as a child.

ساله بودم، در کودکی هیچ ترسی نداشتم.

And I remember playing at the playground with my friends and one of our balls

و یادم می آید که با دوستانم در زمین بازی بازی می کردیم و یکی از توپ های ما

went into this little swamp area and all the trees in the swamp area were bare.

به این منطقه باتلاق کوچک رفت و همه درختان منطقه باتلاق برهنه بودند.

They didn't have any leaves.

آنها هیچ برگ نداشتند.

And I was going to get the ball.

و من قصد داشتم توپ را بگیرم.

And all of a sudden my friends screamed because on the bear tree,

و ناگهان دوستانم فریاد زدند زیرا روی درخت خرس،

they saw a snake wrapped around.

مار را دیدند که دور آن پیچیده شده بود.

They said, TIFF, come out, come out.

گفتند TIFF بیا بیرون بیا بیرون.

There's a snake on the bare tree.

یک مار روی درخت لخت وجود دارد.

Now, as you can see, I lived, but they were able to see the snake because

اکنون، همانطور که می بینید، من زندگی می کردم، اما آنها توانستند مار را ببینند

the trees were all bear make sense.

زیرا درختان همه خرس بودند.

Right.

درست.

All right.

So what is a sentence pattern that you can use to actually use this word?

خیلی خوب.

بنابراین الگوی جمله ای که می توانید برای استفاده واقعی از این کلمه استفاده کنید چیست؟

Like a native English speaker?

مانند یک انگلیسی زبان مادری؟

Here's the pattern?

الگوی اینجاست؟

All the trees dot, dot, dot we're bear.

همه درختان نقطه، نقطه، نقطه ما خرس هستیم.

Let me show you how you can use it.

اجازه دهید به شما نشان دهم چگونه می توانید از آن استفاده کنید.

All the trees in her backyard were bare, or remember the story I just told

تمام درختان حیاط خلوت او برهنه بودند، یا داستانی را که به تازگی گفتم، به یاد بیاورید،

all the trees in the swamp were bare.

همه درختان در باتلاق برهنه بودند.

So you can use this pattern as.

بنابراین می توانید از این الگو به عنوان استفاده کنید.

Bear make sense.

خرس منطقی است.

Alright.

Now it's time for you to take another quiz.

بسیار خوب.

حالا وقت آن است که شما یک آزمون دیگر انجام دهید.

Here's the quiz.

در اینجا مسابقه است.

It's going to be a little bit harder this time.

این بار کمی سخت تر خواهد بود.

All right.

Here's the first question again?

خیلی خوب.

باز هم این سوال اول است؟

The trees in our neighborhood are all.

درخت های محله ما همه هستند.

To one time.

به یک بار.

What's the answer?

جواب چیست؟

Yes, they're all bare.

بله، همه آنها برهنه هستند.

Excellent.

Very good.

عالی

خیلی خوب.

Very good.

خیلی خوب.

All right.

Question number two.

خیلی خوب.

سوال شماره دو

It was dot, dot dot that so many people turned up to the party.

این نقطه بود، نقطه نقطه بود که بسیاری از مردم به مهمانی آمدند.

Three to one time, not it, but I, I said instead of I, I was thrilled that

سه تا یک بار، نه، اما من، به جای من گفتم، از اینکه

so many people turned up to the party.

این همه مردم به مهمانی آمدند، هیجان زده شدم.

Excellent.

عالی

All right.

خیلی خوب.

Question number three, fill in the blank.

سوال شماره سه جای خالی را پر کنید.

He's been sleeping well for the last few days.

او چند روز گذشته خوب می خوابد.

So now he's feeling time has started.

بنابراین اکنون او احساس می کند زمان شروع شده است.

To one.

به یک.

Yes.

He's feeling peppy.

آره.

او احساس سرحالی دارد

Excellent job.

کارت عالی بود.

Very good.

خیلی خوب.

All right.

خیلی خوب.

Question number four.

سوال شماره چهار.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Fill in the blank.

جای خالی را پر کنید.

The people I met were very five seconds.

افرادی که ملاقات کردم بسیار پنج ثانیه بودند.

3, 2, 1 time.

3، 2، 1 بار.

We're very, yes.

ما خیلی هستیم، بله.

Good natured.

خوش اخلاق

Excellent.

عالی

All right, last question.

باشه سوال آخر

You can do it.

I believe in you here.

شما می توانید آن را انجام دهید.

من اینجا به تو ایمان دارم

It's a bit today.

امروز کمی است.

I gave you a hint five seconds.

من به شما پنج ثانیه اشاره کردم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

It's a bit.

کمی است.

Time, nippy.

زمان، سرحال

Excellent job.

کارت عالی بود.

It's a bit nippy today.

امروز کمی دلگیر است

Excellent job.

کارت عالی بود.

So today you learn so many new words that native English speakers use in real life.

بنابراین امروز کلمات جدیدی را یاد می گیرید که انگلیسی زبانان بومی در زندگی واقعی از آنها استفاده می کنند.

I really hope you enjoy today's lesson.

واقعا امیدوارم از درس امروز لذت ببرید.

Don't forget if you want to keep studying with.

فراموش نکنید اگر می خواهید به مطالعه ادامه دهید.

All you have to do is go to www dot let's.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که به www dot let's بروید.

Jump right in.com.

به سمت راست in.com بپرید.

Join tons of individuals from all over the world and learn how to

به تعداد زیادی از افراد از سراسر جهان بپیوندید و یاد بگیرید که چگونه

improve your English every single day.

انگلیسی خود را هر روز بهبود بخشید.

Go to let's jump right in.com.

برو به سمت راست in.com پرش کنیم.

I'll see you there.

اونجا میبینمت

Buck as always remember to speak English.

باک مثل همیشه یادت باشه انگلیسی صحبت کنی.

You still there, you know what time it is?

هنوز آنجایی، می‌دانی ساعت چند است؟

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said it's story time.

هی گفتم وقت داستانه

All right.

So today's story is actually about one of my favorite teachers from high school.

خیلی خوب.

بنابراین داستان امروز در واقع در مورد یکی از معلمان مورد علاقه من در دبیرستان است.

He was a very good natured.

او بسیار خوش اخلاق بود.

Now his name was Mr.

حالا اسمش آقای

Orlando Mustapha.

اورلاندو مصطفی بود.

He was our Spanish teacher.

او معلم اسپانیایی ما بود.

Now he was a very handsome man.

حالا او یک مرد بسیار خوش تیپ بود.

He loved his students and honestly we all loved him.

او شاگردانش را دوست داشت و انصافاً همه ما او را دوست داشتیم.

He was a good teacher and he really cared about us.

او معلم خوبی بود و واقعاً به ما اهمیت می داد.

Now I knew him in high school.

حالا در دبیرستان او را می شناختم.

I met him in high school because again, he was my teacher, my

من او را در دبیرستان ملاقات کردم، زیرا او دوباره معلم من بود،

freshmen, and I think my sophomore year, he was my Spanish teacher.

دانش آموزان اول من، و فکر می کنم سال دوم ، او معلم اسپانیایی من بود.

Now that was literally.

حالا این به معنای واقعی کلمه بود.

20 years ago, 20 something years ago.

20 سال پیش، 20 سال پیش.

Ever since that time, I've always held a special place in my heart for Mr.

از آن زمان، من همیشه جایگاه ویژه ای در قلبم برای آقای

Miss drop-off.

میس رها کردن داشتم.

Honestly, when I speak to all of my friends from high school,

راستش را بخواهید، وقتی با همه دوستان دبیرستانی ام صحبت می کنم،

we all have fond memories of Mr.

همه ما خاطرات خوبی از آقای داریم،

because he was such a good nature individual.

زیرا او شخصیت خوبی بود.

But you know, as time goes on, you don't see people that much.

اما می دانید، با گذشت زمان، مردم را چندان نمی بینید.

I went to college, I got a job.

من به دانشگاه رفتم، کار پیدا کردم.

I went to Korea for 10 years.

من 10 سال به کره رفتم.

So I had not seen Mr.

بنابراین من

Miss dropper, honestly, in over 15 years.

15 سال بود که آقای خانم قطره چکان را ندیده بودم.

But one day, my mom, my dad, my sister, and I, we decided to go out to lunch.

اما یک روز، مامان، پدرم، خواهرم و من تصمیم گرفتیم برای ناهار بیرون برویم.

And so my parents went into the restaurant first and they were sitting down.

و بنابراین پدر و مادرم ابتدا به رستوران رفتند و نشستند.

And my sister and I, we walked into the restaurant and as we

و من و خواهرم وارد رستوران شدیم و همانطور که

were walking in the restaurant, suddenly someone caught my eye.

در رستوران قدم می زدیم، ناگهان یک نفر نظرم را جلب کرد.

It was Mr.

این آقای

Miss dropper and his wife.

خانم قطره چکان و همسرش بودند.

I said, Simona, my sister's name is Simona.

گفتم سیمونا اسم خواهرم سیمونا است.

There's Mr.

آقای

Miss up.

Now my sister is five years older than me at the time when we saw Mr.

Miss up هست.

الان خواهرم در آن زمان که خانم استراوا را دیدیم پنج سال از من بزرگتر است

Ms.

Strava, I may have been 35 or 36 and my sister was about 40 or a little bit older.

، شاید من 35 یا 36 ساله بودم و خواهرم حدود 40 یا کمی بزرگتر بود.

We turned into little.

تبدیل به کوچک شدیم

We ran to Mr.

دویدیم پیش خانم

Ms.

Dropper, as he was sitting with his wife, we said, Mr.

دراپر همونطور که با همسرش نشسته بود گفتیم خانم

Ms.

Strapa and we gave him the biggest hug.

استراپا و بزرگترین بغلش کردیم.

He said, my babies, my babies.

گفت: بچه های من، بچه های من.

And he gave us the biggest hug.

و او ما را در آغوش گرفت.

And for about 10 minutes, my sister and I just talked to him and his

و برای حدود 10 دقیقه، من و خواهرم فقط با او و همسرش صحبت

wife, and we literally felt like we were back in high school again.

کردیم و به معنای واقعی کلمه احساس کردیم که دوباره به دبیرستان برگشته ایم.

So it's amazing the effect your teachers can have on you to where,

بنابراین تأثیری که معلمانتان می‌توانند روی شما بگذارند شگفت‌انگیز است تا جایی که،

even though you're an adult, you go back in time and you feel just

با وجود اینکه بالغ هستید، به گذشته برمی‌گردید و

as happy as you did when you were.

به همان اندازه احساس خوشحالی می‌کنید.

Now, even to this day right now, if I were to see Mr.

حالا حتی تا امروز هم اگر قرار بود آقای

Miss Joppa, the same thing would happen.

خانم یاپا را ببینم، همین اتفاق می افتاد.

He's just a wonderful man.

او فقط یک مرد فوق العاده است.

He was in the past and he still is today.

او در گذشته بود و امروز هم هست.

Maybe again, you've had an amazing teacher like that as well.

شاید دوباره، شما هم چنین معلم شگفت انگیزی داشته اید.

A good nature teacher from when you were in high school or elementary school.

یک معلم طبیعت خوب از زمانی که در دبیرستان یا دبستان بودید.

Let us know about your teacher.

معلم خود را به ما اطلاع دهید.

I hope you enjoyed this story and I hope you enjoy the lesson.

امیدوارم از این داستان لذت برده باشید و امیدوارم از درس لذت ببرید.

Remember to keep studying with me.

یادت باشه با من درس بخونی

All you have to do is go to let's jump right in.com.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که به سمت راست in.com برویم.

I'll talk to you next time.

دفعه بعد باهات صحبت میکنم

Have a good one.

یک خوب.