14 Better Ways to Say 'I'm Busy' | What to Say Instead

Hey, it's Annemarie with Speak Confident English.

سلام، آنه ماری است با انگلیسی مطمئن صحبت کنید.

This is as always exactly where you want to be every week to get the

اینجا مثل همیشه دقیقاً همان جایی است که می خواهید هر هفته باشید تا

confidence you want for your life and work in English.

اعتماد به نفسی را که برای زندگی و کار خود به زبان انگلیسی می خواهید به دست آورید.

In today's Confident English lesson, we're going to do something I love to do,

در درس انگلیسی Confident امروز، کاری را انجام می‌دهیم که دوست دارم انجام دهم،

which is helping you advance your vocabulary skills through powerful

که به شما کمک می‌کند مهارت‌های واژگان خود را از طریق

adjectives,

صفت‌های قدرتمند،

interesting collocations and idioms that English speakers use to better

ترکیب‌بندی‌های جالب و اصطلاحاتی که انگلیسی‌زبان برای

express themselves.

بیان بهتر خود استفاده می‌کنند، ارتقا دهید.

I want you to express yourself the way you want in English and to do it with

من از شما می خواهم که خود را به زبان انگلیسی آنطور که می خواهید بیان کنید و با اطمینان این کار را انجام دهید

confidence. One of the best ways to do that is to expand your vocabulary.

. یکی از بهترین راه ها برای انجام این کار، گسترش دایره لغات است.

And today our focus is on alternatives to saying I'm busy.

و امروز تمرکز ما بر روی جایگزین‌هایی برای گفتن من سرم است.

I want to share this lesson with you on the topic of feeling busy right now,

من می خواهم این درس را در مورد احساس مشغله در حال حاضر با شما به اشتراک بگذارم،

because we're getting to the end of the year.

زیرا به پایان سال نزدیک می شویم.

That of course means finishing all of our goals and projects that we had

این البته به معنای تکمیل تمام اهداف و پروژه‌هایی است که

for this year. It also means the holiday season,

برای امسال داشتیم. همچنین به معنای فصل تعطیلات است

which is definitely fun and exciting,

که قطعاً سرگرم کننده و هیجان انگیز است،

but it can be overwhelmingly busy as well. Of course,

اما می تواند بسیار شلوغ نیز باشد. البته،

after the new year, at least here in the United States,

پس از سال جدید، حداقل در اینجا در ایالات متحده،

we get into tax season and setting new goals.

ما وارد فصل مالیات و تعیین اهداف جدید می شویم.

And that is a whole other kind of feeling busy.

و این نوع دیگری از احساس مشغول بودن است.

In today's Confident English lesson,

در درس انگلیسی مطمئن امروز،

you're going to learn 14 alternative ways to talk about feeling

شما 14 روش جایگزین برای صحبت در مورد احساس

busy in English.

مشغله به زبان انگلیسی را یاد خواهید گرفت.

Some of the vocabulary you learn today is perfect for those one time events

برخی از واژگانی که امروز یاد می‌گیرید برای آن رویدادهای

or unexpected events that happen on a single day,

یک‌باره یا رویدادهای غیرمنتظره‌ای که در یک روز اتفاق می‌افتند،

that result in feeling very busy at that time, and maybe ending the day,

که منجر به احساس بسیار شلوغ در آن زمان، و شاید پایان دادن به روز،

feeling a bit tired or exhausted. And in other cases,

احساس خستگی یا خستگی می‌شوند، عالی است. و در موارد دیگر

you're also going to learn language that you can use for talking about being

، زبانی را نیز یاد خواهید گرفت که می توانید از آن برای صحبت کردن در مورد

busy over an extended period of time and how that feels

مشغول بودن در مدت زمان طولانی و احساس آن

with these powerful adjectives, collocations, idioms, and phrasal verbs.

با این صفت ها، ترکیب ها ، اصطلاحات و افعال عبارتی قدرتمند استفاده کنید.

I'll also provide example sentences,

من همچنین جملات مثالی را ارائه خواهم کرد،

so you can see exactly how to use this language correctly,

تا بتوانید دقیقاً نحوه استفاده صحیح از این زبان را مشاهده کنید

and you'll have the opportunity to practice as well.

و همچنین فرصت تمرین خواهید داشت.

We're going to start this lesson today with powerful adjectives and collocations

امروز قصد داریم این درس را با صفت‌ها و ترکیب‌های قدرتمندی

you can use in place of saying I'm busy.

که می‌توانید به جای گفتن من مشغولم استفاده کنید، شروع می‌کنیم.

And the first example on our list is to be slammed.

و اولین نمونه در لیست ما ضربه زدن است.

We often use this with the words at work,

ما اغلب این را با کلمات در محل کار استفاده

to be slammed at work or to be slammed at the office.

می کنیم، در محل کار کوبیده شدن یا در دفتر کوبیده شدن.

When you're slammed it means that you are extremely busy and overwhelmed often

وقتی به شما کوبیده می شود به این معنی است که شما به شدت مشغول هستید و اغلب به

unexpectedly. For example,

طور غیرمنتظره ای غرق می شوید. به عنوان مثال،

if you work at a restaurant or a grocery store, you know,

اگر در یک رستوران یا یک فروشگاه مواد غذایی کار می کنید، می دانید،

there are some days when unexpectedly,

روزهایی وجود دارد که به طور غیر منتظره،

everyone decides to go out to eat,

همه تصمیم می گیرند برای صرف غذا بیرون بروند،

or everyone decides to go to the grocery store.

یا همه تصمیم می گیرند به فروشگاه مواد غذایی بروند.

This is also true when there may be a weather storm or snow storm coming.

این همچنین در مواردی که ممکن است طوفان آب و هوا یا طوفان برفی در راه باشد صادق است.

And again, everyone goes to the grocery store in advance.

و دوباره همه از قبل به خواربارفروشی می روند.

When those things happen, you can say we were slammed at work tonight,

وقتی آن چیزها اتفاق می‌افتد، می‌توانید بگویید که امشب سر کار به

or we were slammed at work today.

ما ضربه خوردند یا امروز سر کار به ما کوبیدند.

Similar to being slammed at work is to be swamped at work.

مانند کوبیدن در محل کار، غرق شدن در محل کار است.

And again, this simply means to be extremely busy and even overwhelmed.

و باز هم، این به سادگی به این معنی است که به شدت مشغول و حتی غرق شده باشید.

These two words are great synonyms. And as a result,

این دو کلمه مترادف بسیار خوبی هستند . و در نتیجه

you have more flexibility or more options.

، انعطاف پذیری یا گزینه های بیشتری دارید.

When you're choosing to talk about how busy you are at work,

وقتی تصمیم می گیرید در مورد میزان مشغله کاری خود صحبت کنید،

just as you would say, we were slammed at work today.

همانطور که می گویید، امروز در محل کار به شدت مورد انتقاد قرار گرفتیم.

You could also say we were swamped at work today,

شما همچنین می توانید بگویید که امروز در محل کار ما غرق شدیم،

or maybe you have a large number of projects that you're working on,

یا شاید تعداد زیادی پروژه دارید که روی آنها کار می کنید،

and all of them have deadlines that are approaching very soon.

و همه آنها ضرب الاجل هایی دارند که خیلی زود نزدیک می شوند.

So you might say I'm really swamped at work right now,

بنابراین ممکن است بگویید من در حال حاضر واقعاً در محل کارم غرق شده‌ام

a third fun option that also means an overwhelming amount of work is to be

، سومین گزینه سرگرم‌کننده که همچنین به این معنی است که مقدار زیادی از کار باید

snowed under. Of course, with this expression,

زیر برف باشد. البته با این عبارت

you can imagine being under a mountain of snow.

می توانید زیر کوهی از برف باشید.

And that definitely would feel overwhelming.

و این قطعا احساس طاقت فرسا خواهد کرد.

I have several students who are tax accountants,

من چندین دانشجو دارم که حسابدار مالیاتی هستند

and I know from the months of January to April in the United States,

و می دانم از ماه های ژانویه تا آوریل در ایالات متحده،

my students are snowed under with paperwork.

دانش آموزان من با کاغذبازی برف هستند.

Before we move on to several idioms we can use,

قبل از اینکه به چند اصطلاحی که می توانیم استفاده کنیم برویم،

let's talk about one more collocation. And this one is slightly different.

بیایید در مورد یک ترکیب دیگر صحبت کنیم. و این یکی کمی متفاوت است.

It may be when you aren't busy enough,

ممکن است زمانی باشد که شما به اندازه کافی مشغول

or you have so much time that you're trying to be busy.

نیستید یا زمان زیادی دارید که سعی می کنید مشغول باشید.

You're trying to find something to keep yourself occupied.

شما در حال تلاش برای یافتن چیزی هستید که خود را مشغول نگه دارید.

In those situations,

در آن مواقع،

we use the collocation to keep someone busy or to

ما از collocation برای مشغول نگه داشتن شخصی یا برای

keep oneself busy. For example,

مشغول نگه داشتن خود استفاده می کنیم. به عنوان مثال

you might say to a colleague, if you've got extra time, let me know.

، ممکن است به یکی از همکاران بگویید، اگر وقت اضافی دارید، به من اطلاع دهید.

I definitely have some tasks to keep you busy.

من قطعاً کارهایی دارم که شما را مشغول نگه دارم.

And now let's move on to a variety of idioms that we have to express how

و حالا بیایید به انواع اصطلاحات بپردازیم که باید بیان کنیم چقدر

busy we are and how we feel.

مشغول هستیم و چه احساسی داریم.

One of my favorites on the list today is burning the candle at both ends.

یکی از موارد مورد علاقه من در لیست امروز سوزاندن شمع در هر دو انتهای آن است.

This idiom is used when we want to highlight that we are excessively

این اصطلاح زمانی استفاده می‌شود که می‌خواهیم برجسته کنیم که بیش از حد

busy or working extremely hard,

مشغول هستیم یا بسیار سخت کار می‌کنیم،

and the result might be that we're overwhelmed,

و نتیجه ممکن است این باشد که ما غرق شده‌ایم،

feeling stressed or we've lost our peace of mind.

احساس استرس می‌کنیم یا آرامش خود را از دست داده‌ایم.

We also tend to use this idiom when we have an immediate deadline coming,

ما همچنین تمایل داریم از این اصطلاح زمانی استفاده کنیم که ضرب الاجل فوری در پیش باشد،

for example,

برای مثال،

I'll be burning the candle at both ends this weekend to get the project done on

من این آخر هفته شمع را در هر دو انتهای آن می سوزانم تا پروژه به موقع انجام شود

time.

.

Or our team is burning the candle at both ends in order to meet our deadline on

یا تیم ما شمع را در هر دو انتها می سوزاند تا به ضرب الاجل ما در

Friday. When we use that idiom,

روز جمعه برسد. وقتی از این اصطلاح استفاده می‌کنیم،

it sends a clear picture of an individual or a team of people

تصویر واضحی از یک فرد یا تیمی از افراد می‌فرستد که

working extremely hard for a longer than normal period of time.

برای مدت طولانی‌تر از حد معمول سخت کار می‌کنند.

While that first idiom is typically focused, when we have an immediate deadline,

در حالی که اولین اصطلاح معمولاً متمرکز است، زمانی که ما یک ضرب الاجل فوری داریم،

another idiom that we use to talk about having a lot of work over a

اصطلاح دیگری که برای صحبت در مورد انجام کارهای زیاد در

lengthy period of time is to have a full plate or to

مدت زمان طولانی استفاده می کنیم این است که یک بشقاب کامل داشته باشید

have a lot on your plate,

یا مقدار زیادی در بشقاب خود داشته باشید.

a third option to have your hands full.

گزینه سوم برای داشتن دستان پر

When we use one of those idioms,

وقتی از یکی از آن اصطلاحات استفاده می کنیم،

it indicates that you have so many different responsibilities right now.

نشان می دهد که شما در حال حاضر مسئولیت های بسیار متفاوتی دارید.

And as a result,

و در نتیجه،

you absolutely cannot take any more responsibility.

شما مطلقاً نمی توانید مسئولیت بیشتری را بر عهده بگیرید.

For example, if someone asks you to volunteer for an event,

به عنوان مثال، اگر شخصی از شما بخواهد که برای یک رویداد داوطلب

but you know, you absolutely do not have the time to do so. You might say,

شوید، اما شما می دانید، مطلقاً زمان لازم برای انجام این کار را ندارید. ممکن است بگویید،

I would love to volunteer, but I can't. I've got too much on my plate right now,

من دوست دارم داوطلب شوم، اما نمی توانم. من در حال حاضر بیش از حد در بشقاب خود دارم،

or I have my hands full at work.

یا در محل کار دستم پر است.

If a friend asks you to go out for coffee after work again, you could say,

اگر دوستی از شما بخواهد که بعد از کار دوباره برای قهوه بیرون بروید، می توانید بگویید،

I would love to,

من خیلی دوست دارم،

but I've got a full plate this week and I can't get away similar to having your

اما من این هفته یک بشقاب پر خوردم و نمی توانم از آن فرار کنم، مثل این که

hands full is to be up to one's eyeballs or neck

دستان شما پر باشد، یعنی بیدار شدن. به کره چشم یا گردن

in something, for example, to be up to your eyeballs in paperwork.

در چیزی، مثلاً در کاغذبازی تا کره چشم.

As I mentioned earlier,

همانطور که قبلاً اشاره کردم،

I have many students who are accountants and during tax season,

من دانشجویان زیادی دارم که حسابدار هستند و در فصل مالیات،

my students are definitely up to their eyeballs and paperwork.

دانشجویان من قطعاً در حد چشم و کاغذ هستند.

What about you? Is there anything that you have on your plate right now?

تو چطور؟ آیا در حال حاضر چیزی در بشقاب خود دارید؟

And do you feel like you are up to your neck or your up to your eyeballs in that

و آیا احساس می کنید در آن چیز تا گردن هستید یا تا کره چشم

thing? What is it?

؟ چیست؟

You can share your example with me in the comments below.

می توانید مثال خود را در نظرات زیر با من به اشتراک بگذارید.

When you have your plateful or you're up to your neck in something you

وقتی بشقاب خود را دارید یا در چیزی تا گردن هستید،

definitely might be at maximum capacity.

قطعاً ممکن است در حداکثر ظرفیت باشید.

In other words, you just cannot take on anything else.

به عبارت دیگر، شما نمی توانید هیچ چیز دیگری را به عهده بگیرید.

Just like the examples we used with to have your hands full,

درست مانند مثال هایی که برای پر کردن دستان شما

or to have a full plate.

یا داشتن یک بشقاب پر استفاده کردیم.

If someone asks you to do something and you know that you absolutely do not have

اگر کسی از شما می خواهد کاری را انجام دهید و می دانید که مطلقاً

the time or the energy to do it,

زمان یا انرژی لازم برای انجام آن را ندارید،

you could say I'm at my maximum capacity right now. I just can't.

می توانید بگویید من در حال حاضر در حداکثر ظرفیت خود هستم. من فقط نمی توانم.

Another idiom and favorite on today's list that also means to

یکی دیگر از اصطلاحات و اصطلاحات مورد علاقه در لیست امروزی که به معنای

reach your maximum ability or energy level is to be at

رسیدن به حداکثر توانایی یا سطح انرژی خود است،

full bandwidth. Typically, when we use that idiom,

داشتن پهنای باند کامل است. به طور معمول، وقتی از آن اصطلاح استفاده می

we're talking about someone's emotional or mental energy or

کنیم، در مورد انرژی عاطفی یا ذهنی یا

ability to do something. If you've reached your full bandwidth,

توانایی فردی برای انجام کاری صحبت می کنیم. اگر به پهنای باند کامل خود رسیده اید،

you have no more emotional energy or mental energy to

دیگر انرژی احساسی یا انرژی ذهنی ندارید

give to something else.

که به چیز دیگری بدهید.

If we've reached maximum capacity or we've reached full bandwidth,

اگر به حداکثر ظرفیت رسیده‌ایم یا به پهنای باند کامل رسیده‌ایم،

it might be because you've bitten off more than you can

ممکن است به این دلیل باشد که شما بیش از چیزی که می‌توانید

chew. The idiom here is to bite off more than you can chew.

بجوید، گاز گرفته‌اید. اصطلاح اینجا این است که بیشتر از چیزی که بجوید گاز بگیرید.

And that means to take on more work or responsibility than you're

و این به این معنی است که کار یا مسئولیت بیشتری نسبت به

capable of doing.

توانایی خود به عهده بگیرید.

And this often happens when we say yes to too many things.

و این اغلب زمانی اتفاق می‌افتد که به خیلی چیزها بله می‌گوییم.

Have you ever been in that situation at work where multiple people ask you to

آیا تا به حال در محل کار خود در موقعیتی قرار گرفته اید که افراد متعددی از شما بخواهند

take on a new responsibility and you say yes to all of them

مسئولیت جدیدی را به عهده بگیرید و شما در آن شرایط به همه آنها بله بگویید

in those situations, you may have bitten off more than you can chew.

، ممکن است بیش از آن چیزی که بجوید گاز گرفته باشید.

And as a result,

و در

you reach your maximum capacity or full bandwidth.

نتیجه به حداکثر ظرفیت یا پهنای باند کامل خود می رسید.

A great example sentence with this idiom is last week.

یک جمله مثال عالی با این اصطلاح مربوط به هفته گذشته است.

I agreed to take on extra responsibilities at work,

قبول کردم که مسئولیت‌های اضافی را در محل کار بر عهده

but I think I may have bitten off more than I can chew. All right,

بگیرم، اما فکر می‌کنم ممکن است بیشتر از چیزی که بتوانم بجوم، گاز گرفتم. بسیار خوب،

we've got one more idiom to learn today for an alternative way to talk about how

امروز یک اصطلاح دیگر برای یادگیری داریم تا روشی جایگزین برای صحبت در مورد میزان

busy you are. And we've got a phrasal verb as well.

مشغله شما باشد. و یک فعل عبارتی نیز داریم.

Our last idiom is to have a lot of irons in the fire.

آخرین اصطلاح ما این است که آهن های زیادی در آتش داشته باشیم.

We use this idiom when we have multiple projects or multiple

زمانی که چندین پروژه یا چندین کار غیرمرتبط داریم از این اصطلاح استفاده می کنیم

unrelated tasks. And here's an example of how I would use this idiom.

. و در اینجا مثالی از نحوه استفاده از این اصطلاح آورده شده است.

We have three major projects with deadlines coming soon.

ما سه پروژه بزرگ با ضرب الاجل به زودی داریم.

So I have a lot of irons in the fire at work right now.

بنابراین من در حال حاضر آهن زیادی در آتش در محل کار دارم.

And I'm having a difficult time focusing or concentrating on just one

و من برای تمرکز یا تمرکز فقط روی یک

thing. Before I move on to our final alternative to saying,

چیز مشکل دارم. قبل از اینکه به گزینه نهایی خود برای گفتن بپردازم،

I'm busy. I want to pause here just for a moment.

من مشغول هستم. من می خواهم فقط برای یک لحظه اینجا مکث کنم.

Many of the idioms I highlighted indicate that someone may have said

بسیاری از اصطلاحاتی که برجسته کردم نشان می دهد که ممکن است شخصی

yes to too many things.

به چیزهای زیادی بله گفته باشد.

I know that saying no to someone when they request something from you is really

من می دانم که نه گفتن به کسی وقتی چیزی از شما درخواست می کند واقعاً

challenging. So if you struggle with saying no,

چالش برانگیز است. بنابراین اگر با نه گفتن مشکل دارید،

especially in English, I have a lesson that might be helpful to you.

به خصوص در زبان انگلیسی، درسی دارم که ممکن است برای شما مفید باشد.

I have a past lesson on how to politely say no in English so that you can

من یک درس گذشته در مورد نحوه نه گفتن مؤدبانه به انگلیسی دارم تا بتوانید

avoid saying yes to too many things.

از بله گفتن به بسیاری از چیزها اجتناب کنید.

And now let's get to our final example on the list of phrasal verb to

و حالا بیایید به مثال نهایی خود در لیست فعل عبارتی برسیم

be tied up with this.

تا با این ارتباط برقرار کنیم.

We often use the words at the moment at the office or at

ما اغلب در حال حاضر در دفتر یا محل

work. So these are great collocations to learn,

کار از کلمات استفاده می کنیم. بنابراین اینها ترکیبات عالی برای یادگیری هستند،

to be tied up at the moment, to be tied up at work,

در حال حاضر برای گره خوردن، برای بسته شدن در محل کار،

to be tied up at the office. When we're tied up,

برای بسته شدن در دفتر. وقتی ما بسته هستیم،

we are too busy at that particular moment. And as a result,

در آن لحظه خاص خیلی مشغول هستیم . و در نتیجه،

we're unable to do something else. For example,

ما قادر به انجام کار دیگری نیستیم. به عنوان مثال،

if something unexpected happens at work,

اگر اتفاق غیرمنتظره ای در محل کار رخ دهد،

you might call your spouse or partner and say, I'm so sorry.

ممکن است با همسر یا شریک زندگی خود تماس بگیرید و بگویید: خیلی متاسفم.

I'm going to be late coming home. I'm tied up at work. Or again,

قراره دیر بیام خونه من سر کار بسته ام یا دوباره،

if a friend asks you to meet for drinks or coffee, you might say I'd love to,

اگر دوستی از شما بخواهد که برای نوشیدنی یا قهوه ملاقات کنید، ممکن است بگویید دوست دارم،

but I'm tied up at work right now.

اما در حال حاضر در محل کارم بند آمده‌ام.

And now you have a variety of ways to express how busy you

و اکنون شما راه های مختلفی برای بیان اینکه چقدر

are in your daily life and how it feels in this lesson.

در زندگی روزمره خود مشغول هستید و چه احساسی در این درس دارید دارید.

You've learned powerful adjectives, collocations, idioms,

شما صفت ها، ترکیب ها، اصطلاحات

and phrasal verbs that you can use.

و افعال عبارتی قدرتمندی را یاد گرفته اید که می توانید از آنها استفاده کنید.

So now I want you to practice choose two or three of

بنابراین اکنون می خواهم تمرین کنید که دو یا سه

your favorites from today's list and share those with example sentences of

مورد از موارد مورد علاقه خود را از لیست امروز انتخاب کنید و آن ها را با جملات مثالی از

your own in the comments below. When I teach my vocabulary lessons,

خودتان در نظرات زیر به اشتراک بگذارید. وقتی درس های واژگانم را تدریس می کنم

have you noticed that I always ask to select a small number and

، آیا متوجه شده اید که همیشه از من می خواهم که تعداد کمی را انتخاب کنم و

then use them in your own example sentence with me,

سپس از آنها در جمله مثالی خود با من استفاده کنم

the reason I do that is I want you to not only learn this new

، دلیل این کار این است که از شما می خواهم نه تنها این واژگان جدید را یاد بگیرید

vocabulary, I want you to remember it.

، بلکه می خواهم شما آن را به خاطر بسپارید

I want you to be able to use it when you're having conversations in English and

می‌خواهم بتوانید هنگام مکالمه به زبان انگلیسی

to use it effortlessly and naturally. So with that,

از آن استفاده کنید و بدون زحمت و به طور طبیعی از آن استفاده کنید . بنابراین،

go ahead and choose your favorite idiom,

ادامه دهید و اصطلاح، ترکیب یا صفت مورد علاقه خود را

collocation or adjective from today's lesson and use it in your own

از درس امروز انتخاب کنید و در جملات خود استفاده کنید

sentences. As always, you can share with me in the comments below.

. مثل همیشه می توانید در نظرات زیر با من به اشتراک بگذارید.

And if you found this lesson useful to you, I would love to know.

و اگر این درس برای شما مفید بود، من دوست دارم بدانم.

You can tell me by giving this a thumbs up on YouTube and subscribing to the

شما می توانید با دادن این موضوع در YouTube و اشتراک در

Speak Confident English channel.

کانال انگلیسی Speak Confident به من بگویید.

So you never miss one of my Confident English lessons.

بنابراین هرگز یکی از درس های انگلیسی مطمئن من را از دست ندهید .

You can leave a comment with your examples below,

می توانید با مثال های خود در زیر نظر بگذارید

and you can share this lesson with others on Facebook or by email with that.

و می توانید این درس را با دیگران در فیس بوک یا از طریق ایمیل با آن به اشتراک بگذارید.

Thank you so much for joining me, have a fantastic week.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم ، هفته فوق العاده ای داشته باشید.

And I look forward to seeing you next time for your Confident English lesson.

و من مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما برای درس انگلیسی مطمئن هستم.