9 really useful English three-word phrasal verbs (transitive verbs)

We have some special phrasal verbs for you today.

ما امروز چند افعال خاص برای شما داریم .

They’re made up of three words, not two.

آنها از سه کلمه تشکیل شده اند، نه دو کلمه.

We’ll show you what they mean and how to use them in action.

ما به شما نشان خواهیم داد که منظور آنها چیست و چگونه از آنها در عمل استفاده کنید.

And there’s some important grammar that you should know.

و دستور زبان مهمی وجود دارد که باید بدانید.

Most phrasal verbs are made up of a verb, and another little word – a particle.

اکثر افعال عبارتی از یک فعل و یک کلمه کوچک دیگر - یک ذره ساخته شده اند.

So one verb, one particle.

پس یک فعل، یک ذره.

But there’s a smaller group of phrasal verbs that have two particles, and we’re looking

اما گروه کوچکتری از افعال عبارتی وجود دارد که دو ذره دارند و ما

at some of those today.

امروز به برخی از آنها نگاه می کنیم.

So let’s jump straight in and see some in a conversation.

پس بیایید مستقیم وارد شویم و برخی را در یک مکالمه ببینیم.

You’ll hear 3 phrasal verbs.

شما 3 فعل عبارتی را خواهید شنید.

Can you spot them?

آیا می توانید آنها را تشخیص دهید؟

What time is the marketing meeting?

جلسه بازاریابی چه ساعتی است؟

3 o’clock.

ساعت 3.

I’m looking forward to it.

من مشتاقانه منتظر آن هستم.

Oh, I’m not.

اوه، من نیستم.

I’ve come up with a list of 10 great ideas for social media posts.

من فهرستی از 10 ایده عالی برای پست های رسانه های اجتماعی ارائه کرده ام.

What about you?

تو چطور؟

I haven’t thought of anything.

من به چیزی فکر نکرده ام

Nothing at all?

اصلا هیچی؟

Mmm, mmm Ooo.

ممم، ممم اوو.

That’s embarrassing.

اون باعث خجالته.

Perhaps I could tell everyone I left my list at home.

شاید بتوانم به همه بگویم که لیستم را در خانه گذاشته ام.

That’s what you said last week.

این چیزی است که شما هفته گذشته گفتید.

OrI could say the dog ate my list.

یا می توانم بگویم سگ لیست من را خورد.

That’s what you said the week before.

این چیزی است که شما هفته قبل گفتید.

Do you think I could get away with it again?

فکر میکنی دوباره میتونم از پسش بر بیام؟

Not a chance!

شانسی وجود ندارد!

Not a chance means there’s no possibility.

شانس نیست یعنی هیچ امکانی وجود ندارد.

It can’t happen.

نمی تواند اتفاق بیفتد.

And the first phrasal verb you heard was look forward to.

و اولین فعل عبارتی که شنیدید منتظر بود . من مشتاقانه

I’m looking forward to the meeting.

منتظر جلسه هستم.

This is such a useful verb.

این یک فعل بسیار مفید است. به این

It means ‘be excited about something that’s going to happen’.

معنی است که "در مورد چیزی که قرار است اتفاق بیفتد هیجان زده باشید".

We use it when there’s something in the future that we think we’ll enjoy.

زمانی از آن استفاده می کنیم که چیزی در آینده باشد که فکر می کنیم از آن لذت خواهیم برد.

So we could look forward to our summer holidays.

بنابراین ما می توانیم منتظر تعطیلات تابستانی خود باشیم.

Or look forward to a party.

یا منتظر یک مهمانی باشید.

Or look forward to the weekend.

یا منتظر آخر هفته باشید.

But lots of students find it tricky.

اما بسیاری از دانش آموزان آن را دشوار می دانند.

Which sentence is correct here?

کدام جمله در اینجا صحیح است؟

I’m looking forward the party.

من مشتاقانه منتظر مهمانی هستم.

I’m looking forward for the party.

من مشتاقانه منتظر مهمانی هستم.

I’m looking forward to the party.

من مشتاقانه منتظر مهمانی هستم.

It was the last one, of course.

البته آخریش بود

OK.

خوب.

I’m looking forward to seeing the next verb.

من مشتاقانه منتظر دیدن فعل بعدی هستم.

Then here it is: I’ve come up with 10 great ideas for social

سپس این است: من با 10 ایده عالی برای

media posts.

پست های رسانه های اجتماعی آمده ام.

Come up with means think of something.

آمدن با معنی فکر کردن به چیزی.

It could be an idea or a plan.

این می تواند یک ایده یا یک طرح باشد.

Or a solution to a problem.

یا راه حلی برای یک مشکل.

This verb’s about being creative.

این فعل درباره خلاق بودن است.

And here’s another verb.

و اینجا یک فعل دیگر است. می

I could say that the dog ate my list.

توانم بگویم که سگ لیست من را خورد. به

Do you think I could get away with it?

نظرت میتونم از پسش بر بیام؟

No!

نه!

When we get away with something, we don’t get caught.

وقتی از چیزی فرار می کنیم، گرفتار نمی شویم.

So it’s when someone does something bad or wrong, but they escape punishment or criticism.

بنابراین زمانی است که کسی کار بد یا اشتباهی انجام می دهد، اما از مجازات یا انتقاد می گریزد. به

Notice the structure of these verbs.

ساختار این افعال توجه کنید.

There’s a verb and then two particles.

یک فعل و سپس دو ذره وجود دارد.

And they follow a rule.

و از یک قانون پیروی می کنند.

Keep the three words together.

این سه کلمه را کنار هم نگه دارید.

So it’s a simple rule.

پس این یک قانون ساده است.

Just don’t separate them and move them around.

فقط آنها را از هم جدا نکنید و آنها را جابجا کنید.

For example, we look forward to a party, but we don’t look a party forward to.

به عنوان مثال، ما مشتاقانه منتظر یک مهمانی هستیم، اما منتظر یک مهمانی نیستیم.

And we get away with something, but we don’t get it away with.

و از چیزی دور می شویم، اما از آن دور نمی شویم.

You have to keep the words together and in the same order.

شما باید کلمات را در کنار هم و به یک ترتیب نگه دارید.

So they might look more complicated than other phrasal verbs because they have two particles

بنابراین ممکن است پیچیده تر از سایر افعال عبارتی به نظر برسند زیرا دو ذره دارند

but actually they’re simpler.

اما در واقع ساده تر هستند.

Just follow the rule.

فقط قانون را رعایت کنید.

Let’s see another conversation.

بیایید یک گفتگوی دیگر را ببینیم.

OK, this time you have to spot four phrasal verbs.

خوب، این بار باید چهار فعل عبارتی را ببینید . آیا

Have you shoveled the snow off the steps yet?

تا به حال برف را از روی پله ها پاک کرده اید؟

No, I haven’t got round to it yet.

نه من هنوز بهش نرسیدم

Well don’t leave it too long.

خب خیلی طولانیش نکن

Someone might slip and fall.

ممکن است کسی بلغزد و بیفتد.

Do I have to?

آیا مجبورم؟

It’s your turn.

نوبت شماست

I did it last time.

دفعه قبل انجامش دادم

Oh, I don’t feel up to it.

اوه، من به آن احساس نمی کنم.

What’s the matter?

موضوع چیه؟

I think I’m coming down with something.

فکر می کنم دارم با چیزی می آیم.

Stop trying to get out of it.

تلاش برای رهایی از آن را متوقف کنید.

Ah well.

آه خوب

It was worth a try.

ارزش امتحان را داشت.

OK, the first verb there was get round to.

خوب، اولین فعل در آنجا get round to بود. آیا

Have you shoveled the snow off the steps yet?

تا به حال برف را از روی پله ها پاک کرده اید؟

No, I haven’t got round to it yet.

نه من هنوز بهش نرسیدم

It’s interesting because in American English we’d say it a little differently.

جالب است زیرا در انگلیسی آمریکایی ما آن را کمی متفاوت می گوییم.

I haven’t gotten around to it yet.

من هنوز بهش نرسیدم

The verb ‘get’ has different forms in the UK and US.

فعل "get" در بریتانیا و ایالات متحده اشکال مختلفی دارد.

For me it’s get, got, got.

برای من آن را دریافت، دریافت، دریافت کرد.

And for me it’s get, got, gotten.

و برای من دریافت، دریافت، دریافت است.

But the meaning’s the same.

اما معنی همان است هر

We both use this verb when there’s something we’ve been planning or intending to do but

دوی ما زمانی از این فعل استفاده می‌کنیم که برنامه‌ریزی یا قصد انجام کاری را داشته‌ایم اما

we haven’t had time to do it.

وقت انجام آن را نداشته‌ایم. آیا

Have you done your taxes yet?

هنوز مالیات خود را انجام داده اید؟

No, I haven’t gotten around to it.

نه، من به آن نزدیک نشده ام.

I’ve been too busy.

من خیلی سرم شلوغ بود

Well, the deadline’s next week, so you’d better hurry up.

خوب، مهلت هفته آینده است، بنابراین بهتر است عجله کنید.

Oh no!

وای نه!

OK, here’s the next verb: feel up to.

خوب، این فعل بعدی است: احساس تا.

Of course I’d love to shovel the steps, but I just don’t feel up to it!

البته من دوست دارم مراحل را بیل بزنم، اما احساس نمی کنم!

If we don’t feel up to something then we don’t have the strength and energy to do

اگر به چیزی علاقه نداشته باشیم، قدرت و انرژی لازم برای انجام

it.

آن را نداریم.

Are you coming to the gym?

آیا به ورزشگاه می آیید؟

I don’t feel up to it today.

امروز حوصله اش را ندارم

Maybe tomorrow?

شاید فردا؟

I have a lot of days when I don’t feel up to going to the gym.

روزهای زیادی دارم که حوصله رفتن به باشگاه را ندارم.

Yeah, you might not feel up to something if you’re feeling tired.

بله، اگر احساس خستگی می کنید ممکن است چیزی را احساس نکنید.

Or if you’re ill or sick.

یا اگر بیمار یا مریض هستید.

Which leads us to the next verb.

که ما را به فعل بعدی هدایت می کند.

I think I’m coming down with something.

فکر می کنم دارم با چیزی می آیم.

When we’re coming down with something, we’re starting to get sick.

وقتی با چیزی روبرو می شویم، شروع به مریض شدن می کنیم.

So it means starting an illness – an indefinite Illness.

بنابراین به معنای شروع یک بیماری - یک بیماری نامحدود است.

We might not say exactly what’s wrong, but it’s not serious.

ممکن است دقیقاً نگوییم مشکل چیست، اما جدی نیست.

We might come down with a cold or the flu but we don’t come down with something really

ممکن است دچار سرماخوردگی یا آنفولانزا شویم، اما با چیزی واقعاً

bad like cancer.

بد مانند سرطان مواجه نمی شویم.

And here’s another verb you heard: get out of.

و در اینجا یک فعل دیگر شنیده اید: get out of.

I know what you’re doing.

میدونم داری چیکار میکنی

You’re trying to get out of shoveling the steps and it won’t work!

شما سعی می کنید از بیل زدن پله ها خارج شوید و این کار نمی کند!

If we try to get out of something we try to avoid doing it.

اگر سعی می کنیم از چیزی خارج شویم، سعی می کنیم از انجام آن اجتناب کنیم.

It’s probably something we’ve promised to do or we’re supposed to do, but we don’t

این احتمالاً کاری است که قول داده ایم انجام دهیم یا قرار است انجام دهیم، اما نمی

want to do it.

خواهیم آن را انجام دهیم.

Now, let’s look at these verbs again because there’s a pattern here.

اکنون، بیایید دوباره به این افعال نگاه کنیم زیرا یک الگو در اینجا وجود دارد.

Notice they’re all followed by something – by a noun.

توجه کنید که همه آنها با چیزی دنبال می شوند - توسط یک اسم.

There’s a grammatical term for this.

یک اصطلاح گرامری برای این وجود دارد.

They’re all transitive verbs because they’re always followed by an object.

همه آنها افعال متعدی هستند زیرا همیشه یک مفعول دنبال می شوند.

In other words, they’re all things we do to something.

به عبارت دیگر، آنها همه کارهایی هستند که ما برای چیزی انجام می دهیم.

So if you’re starting to feel ill, you can’t just come down with.

بنابراین، اگر شروع به احساس بیماری کرده اید، نمی توانید به سادگی از آن کنار بیایید.

You have to come down with something.

شما باید با چیزی پایین بیایید.

Perhaps a cold or the flu.

شاید سرماخوردگی یا آنفولانزا.

But it’s something.

اما چیزی است

And we can’t just feel up to.

و ما نمی توانیم فقط احساس کنیم.

We have to feel up to something, like feel up to going to the gym or feel up to going

ما باید چیزی را احساس کنیم، مانند احساس آمادگی برای رفتن به باشگاه یا احساس آمادگی برای

back to work after a vacation.

بازگشت به سر کار بعد از تعطیلات.

All the verbs we’re looking at today follow this pattern.

تمام افعالی که امروز به آنها نگاه می کنیم از این الگو پیروی می کنند.

See if you can spot two more.

ببینید آیا می توانید دو مورد دیگر را پیدا کنید.

That’s great.

عالیه.

Thanks then, Frank.

پس متشکرم، فرانک.

I made another sale.

من یک فروش دیگر انجام دادم.

I made another sale!

من یک فروش دیگر انجام دادم!

I don’t know how I put up with you!

نمیدانم چگونه تو را تحمل کردم!

What?

چی؟

Why do you have to ring the bell every time you make a sale?

چرا باید هر بار که اقدام به فروش می کنید زنگ را به صدا در آورید؟

Oooo, are you jealous?

اووو، حسودی میکنی؟

No.

نه.

You need to face the fact that I’m a better salesperson than you.

شما باید با این واقعیت روبرو شوید که من فروشنده بهتری از شما هستم.

You are so childish.

تو خیلی بچه ای

I made a sale.

من فروش کردم

I made a sale.

من فروش کردم

Oh grow out of it.

اوه رشد کردن از آن.

The first one was ‘put up with’.

اولین مورد "تحمل" بود.

When we put up with someone or something it means we accept it, even though we don’t

وقتی کسی یا چیزی را تحمل می کنیم به این معنی است که آن را می پذیریم، حتی اگر

like it.

آن را دوست نداشته باشیم.

Vicki’s so difficult to live with, I don’t know how I put up with her!

زندگی با ویکی خیلی سخت است، نمی دانم چگونه او را تحمل کردم!

But I’m very easy to live with.

اما زندگی با من بسیار آسان است.

Yeah.

آره

So put up with means tolerate.

پس با وسایل تحمل کن.

But in spoken English we don’t normally say tolerate.

اما در زبان انگلیسی گفتاری معمولاً نمی گوییم tolerate.

We might write it, but when we’re speaking we normally say put up with.

ممکن است آن را بنویسیم، اما وقتی صحبت می کنیم معمولاً می گوییم تحمل کنید.

And the other verb you heard was grow out of.

و فعل دیگری که شنیدید رشد کردن بود .

This verb has a couple of different meanings.

این فعل چند معنی مختلف دارد.

When children grow and get bigger, they grow out of their clothes, so clothes they had

وقتی بچه‌ها بزرگ می‌شوند و بزرگ‌تر می‌شوند، از لباس‌هایشان بیرون می‌آیند، بنابراین لباس‌هایی که

before don’t fit them anymore.

قبلا داشتند دیگر به آن‌ها نمی‌آیند.

But you heard the other meaning.

اما معنی دیگر را شنیدی.

We also use it to talk about things we stop doing as we get older.

ما همچنین از آن برای صحبت در مورد چیزهایی استفاده می کنیم که با بالا رفتن سن انجام نمی دهیم.

For example, when I was young I used to suck my thumb

به عنوان مثال، وقتی جوان بودم، شستم را می مکیدم،

But you’ve grown out of it now, I hope.

اما امیدوارم اکنون از آن بزرگ شده‌ای.

Yes.

آره.

It was a habit I had that I’ve stopped now.

این عادتی بود که داشتم و اکنون آن را ترک کرده ام.

And that’s the meaning you heard in the conversation.

و این همان معنایی است که در گفتگو شنیدید.

I made a sale.

من فروش کردم

I made a sale.

من فروش کردم

Oh grow out of it.

اوه رشد کردن از آن. می

You wanted me to stop my childish habit.

خواستی عادت کودکانه ام را کنار بگذارم.

Exactly.

دقیقا.

Now there’s one other thing can get tricky.

اکنون یک چیز دیگر وجود دارد که می تواند مشکل ساز شود.

Have a look at this sentence.

به این جمله نگاه کنید

Is it correct?

آیا این درست است؟

It’s wrong.

این اشتباه است.

Grow out of is a transitive verb so you have to follow it with a noun.

Grow out of یک فعل متعدی است، بنابراین باید آن را با یک اسم دنبال کنید.

And that’s true for all the verbs we’ve looked at.

و این برای تمام افعالی که ما به آنها نگاه کردیم صادق است.

If you want to follow them with a verb instead, you can but you have to turn the verb into

اگر می خواهید آنها را با یک فعل دنبال کنید، می توانید اما باید فعل را به

noun.

اسم تبدیل کنید.

Luckily, that’s easy.

خوشبختانه، این آسان است.

And now ladies and gentlemen, I will turn a verb into a gerund.

و حالا خانم ها و آقایان، من یک فعل را به جیروند تبدیل می کنم.

So you just add -ing to the verb and it turns into a gerund.

بنابراین شما فقط -ing را به فعل اضافه می‌کنید و به یک جیروند تبدیل می‌شود.

A gerund is a noun form of a verb.

جیروند شکل اسمی یک فعل است.

So let’s see if you’ve got it.

پس بیایید ببینیم آیا آن را دارید یا خیر.

What’s wrong here?

اینجا چه اشکالی دارد؟

And can you correct it?

و آیا می توانید آن را اصلاح کنید؟

It’s easy eh?

آسان است نه؟

You just have to add -ing and turn the verb into a gerund.

شما فقط باید -ing را اضافه کنید و فعل را به یک gerund تبدیل کنید.

Is that it then?

آیا آن وقت است؟

Yes, now you know all about these three-word phrasal verbs.

بله، اکنون شما همه چیز را در مورد این افعال عبارتی سه کلمه ای می دانید .

And if you’d like to learn more English with us, make sure you subscribe to our channel.

و اگر مایلید با ما بیشتر انگلیسی بیاموزید ، حتما در کانال ما عضو شوید.

We’ll look forward to showing you more English in action.

ما مشتاقانه منتظریم تا انگلیسی بیشتری را در عمل به شما نشان دهیم .

Bye-bye now.

فعلا خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.