15 useful English wordpairs (binomials)

Hi and welcome to another video on English word pairs.

سلام و به ویدیوی دیگری در مورد جفت کلمات انگلیسی خوش آمدید .

They're words that often go together so they're a kind of collocation.

آنها کلماتی هستند که اغلب با هم ترکیب می شوند، بنابراین آنها نوعی ترکیب هستند.

When you hear the first word, you can often predict the second one.

وقتی اولین کلمه را می شنوید، اغلب می توانید کلمه دوم را پیش بینی کنید.

This is the third video in our series, and we've got lots of new examples for you today,

این سومین ویدیو از مجموعه ما است و ما امروز برای شما نمونه های جدید زیادی داریم، نمونه

American and British ones.

های آمریکایی و بریتانیایی.

And best of all, we'll show you how we use them in action.

و بهتر از همه، ما به شما نشان خواهیم داد که چگونه از آنها در عمل استفاده می کنیم.

Some of the expressions we're looking at today have slightly different meanings in British

برخی از عباراتی که امروز به آنها نگاه می کنیم در انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی معانی کمی متفاوت دارند

and American English.

.

When that happens we'll tell you.

وقتی این اتفاق افتاد به شما می گوییم.

Because I'm British.

چون من بریتانیایی هستم.

And I'm American.

و من آمریکایی هستم.

It's been a while since we played this game.

مدتی است که این بازی را انجام داده ایم.

Do you remember what to do?

یادت هست چه کار باید کرد؟

No, I don't have a clue.

نه من سرنخی ندارم

OK.

خوب.

I'm going to say a word and then you're going to say the word that follows it.

من یک کلمه می گویم و بعد شما کلمه ای را که به دنبال آن می آید بگویید.

And you can play along as well.

و همچنین می توانید در کنار هم بازی کنید.

Oh, oh, these are word pairs.

اوه، اوه، اینها جفت کلمات هستند.

They're word pairs.

آنها جفت کلمات هستند.

OK, gotcha Fun and ...

خوب، گچا سرگرمی و ...

Fun and games.

سرگرمی و بازی.

Fun and games.

سرگرمی و بازی.

Those are, yeah, those are activities that aren't serious.

اینها، بله، آن ها فعالیت هایی هستند که جدی نیستند.

Now fun and games are enjoyable and playful activities but it's interesting because we

در حال حاضر سرگرمی و بازی فعالیت های سرگرم کننده و سرگرم کننده ای هستند اما جالب است زیرا ما

often use this phrase in a disapproving way.

اغلب از این عبارت به صورت ناپسند استفاده می کنیم.

Oh will you stop the fun and games and just get to work.

اوه، سرگرمی و بازی را متوقف می کنید و فقط به کار می پردازید.

So I wanted you to be more responsible and serious there.

بنابراین می خواستم در آنجا مسئولیت پذیرتر و جدی تر باشید.

But here's another use.

اما اینجا یک کاربرد دیگر است.

We often say 'NOT all fun and games', so we use it in the negative.

ما اغلب می گوییم "نه همه سرگرمی ها و بازی ها"، بنابراین از آن به صورت منفی استفاده می کنیم.

For example, college isn't all fun and games.

به عنوان مثال، دانشگاه همه چیز سرگرم کننده و بازی نیست.

You have to study hard too.

شما هم باید سخت مطالعه کنید.

So it expresses the idea that something that's fun can also be serious or difficult.

بنابراین این ایده را بیان می کند که چیزی که سرگرم کننده است نیز می تواند جدی یا دشوار باشد.

OK, next one.

باشه، بعدی

Alive and...

زنده و

Well.

سرحال.

Alive and well.

زنده و سرحال.

That's right.

درست است.

And when do you say alive and well?

و کی میگی زنده و سالم؟

Um, usually when I've been rescued from a sinking boat.

اوم، معمولاً وقتی از یک قایق در حال غرق شدن نجات پیدا کردم.

So do you often get rescued from sinking boats?

بنابراین آیا اغلب از غرق شدن قایق ها نجات پیدا می کنید؟

Not often.

زیاد نه.

But alive and well is what we say if someone has been in danger.

اما اگر کسی در خطر بوده است، می گوییم زنده و سالم .

Yeah, for example a missing child could be found alive and well.

بله، برای مثال یک کودک گم شده را می توان زنده و سالم پیدا کرد.

It would mean that they're not injured or harmed.

این بدان معنی است که آنها مجروح یا آسیبی ندیده اند.

Hello?

سلام؟

Hello?

سلام؟

I'm alive and well.

من زنده و سالم هستم.

Please send a million dollars and chocolate.

لطفا یک میلیون دلار و شکلات بفرستید.

Well I'm hungry.

خب من گرسنه ام

There's another one with alive.

یکی دیگر با زنده وجود دارد.

Alive and...k, k Alive and what?

زنده و...ک، ک زنده و چی؟

K, k, k Kk?

ک، ک، ک ک ک؟

What's what?

چی چیه؟

Alive and ki...

زنده و کی...

Alive and kicking.

زنده و لگد زدن.

Oh OK.

آهان باشه.

Yes.

آره.

Of course literally 'kicking' means hitting something with your foot.

البته لگد زدن به معنای ضربه زدن به چیزی با پا است.

Ow But in this expression kicking just means

اوه اما در این عبارت لگد زدن فقط به معنای

active and doing things.

فعال و انجام دادن کارهاست.

If we were talking about someone who we hadn't seen for a long time, then I said, 'Oh how's

اگر در مورد کسی صحبت می‌کردیم که مدت‌هاست او را ندیده بودیم، گفتم: "اوه، بیل چطور است

Bill?'

؟"

You might say...

ممکن است بگویید ...

Alive and kicking.

زنده و لگد.

Yes, and that would mean that he was busy doing things.

بله، و این بدان معناست که او مشغول انجام کارها بود.

He was active.

او فعال بود.

Gotcha.

گوچا

So alive and well...?

اینقدر زنده و سرحال...؟

Not injured or harmed.

مجروح یا آسیب ندیده است.

And alive and kicking...?

و زنده و لگد...؟

Active.

فعال.

OK.

خوب.

Next phrase.

عبارت بعدی

Here and ... Now.

اینجا و الان.

Here and now.

اینجا و الان.

And basically it just means now, immediately.

و اساساً به این معنی است که اکنون، بلافاصله.

The present.

حال حاضر.

Yes.

آره.

So we use this phrase to emphasize we mean the present time.

بنابراین ما از این عبارت برای تأکید بر زمان حال استفاده می کنیم.

For example, we should stop worrying about what happened in the past or what might happen

به عنوان مثال، ما باید از نگرانی در مورد آنچه در گذشته رخ داده یا آنچه ممکن است

in the future.

در آینده اتفاق بیفتد دست برداریم.

We need to focus on the here and now.

ما باید روی اینجا و اکنون تمرکز کنیم.

Orwe might say it when we don't want to wait for something.

یا ممکن است زمانی آن را بگوییم که نمی خواهیم منتظر چیزی باشیم.

So those were the figures for last month.

بنابراین این ارقام ماه گذشته بود.

Is that everything because I've got to go.

آیا این همه چیز است زیرا من باید بروم.

No!

نه!

We need to talk about the temperature in this office because it's freezing.

ما باید در مورد دمای این دفتر صحبت کنیم زیرا هوا یخبندان است.

Let's talk about it later.

بیایید بعداً در مورد آن صحبت کنیم.

You always say that!

تو همیشه همینو میگی!

Let's settle this argument here and now!

بیایید این بحث را اینجا و اکنون حل کنیم!

Gotta go!

باید برم!

So I wanted to discuss it in the present.

بنابراین من می خواستم در مورد آن در حال حاضر بحث کنم.

I didn't want to delay it.

من نمی خواستم آن را به تاخیر بیندازم.

But I like our office temperature just as it is.

اما من دمای دفترمان را همینطور که هست دوست دارم .

And there's another one with here.

و یکی دیگر با اینجا وجود دارد.

Here and...

اینجا و ...

Here and ...? Here and there.

اینجا و ...؟ اینجا و آنجا.

Oh right.

درسته.

And it means in different places.

و در جاهای مختلف معنی دارد.

In various places.

در جاهای مختلف.

So for example our house needs painting here and there.

بنابراین به عنوان مثال خانه ما نیاز به نقاشی اینجا و آنجا دارد.

Some in the living room.

برخی در اتاق نشیمن.

Some in the kitchen.

برخی در آشپزخانه

Some in the bedroom.

برخی در اتاق خواب

Here and there.

اینجا و آنجا.

Yes.

آره.

Not everywhere, but different places.

نه همه جا، اما جاهای مختلف.

OK, are you ready for a harder one?

خوب، آیا برای یک سخت تر آماده هستید؟

Let's see.

اجازه بدید ببینم.

Here's one.

اینجا یکی است.

Trial and...

ازمایش و

Error.

خطا.

Trial and error.

ازمایش و خطا.

Yes.

آره.

This is when we solve problems by trying different things to see what works.

این زمانی است که ما مشکلات را با امتحان کردن چیزهای مختلف حل می کنیم تا ببینیم چه چیزی جواب می دهد.

Some plants grow well on our deck, but others die.

برخی از گیاهان به خوبی روی عرشه ما رشد می کنند، اما برخی دیگر می میرند.

I'm learning what to plant through trial and error.

من با آزمون و خطا یاد می‌گیرم چه چیزی بکارم .

When I write computer programs, for example, I'll have a section of code that I'm not sure

به عنوان مثال، وقتی برنامه های کامپیوتری می نویسم، بخشی از کد خواهم داشت که

about.

در مورد آن مطمئن نیستم.

I'll run it and I'll see if it worked.

اجراش میکنم ببینم درست میشه یا نه

If it didn't work, I'll try something else.

اگه نشد یه چیز دیگه امتحان میکنم

And I'll keep doing that until I find the right solution.

و من این کار را تا زمانی که راه حل مناسب را پیدا کنم ادامه خواهم داد .

Trial and error.

ازمایش و خطا.

OK, so you prefer trial and error to using logic then?

خوب، پس آزمون و خطا را به استفاده از منطق ترجیح می دهید ؟ به

Notice the prepositions here.

حروف اضافه در اینجا توجه کنید.

We can find solutions to problems BY trial and error or THROUGH trial and error.

ما می توانیم با آزمون و خطا یا از طریق آزمون و خطا راه حلی برای مشکلات پیدا کنیم.

And it means testing lots of different methods to find out what works.

و به این معنی است که روش های مختلف زیادی را آزمایش کنید تا بفهمید چه چیزی کار می کند.

Next one.

بعدی.

Quick and...

سریع و ...

Quick and easy?

سریع و آسان؟

Yes.

آره.

And it just means quick and easy to do.

و این فقط به معنای انجام سریع و آسان است. در

Here's a quick and easy way to chop vegetables.

اینجا یک راه سریع و آسان برای خرد کردن سبزیجات آورده شده است.

OK, another one with quick.

خوب، یکی دیگر با سریع.

Quick and...

سریع و...

d, d, d ,... Quick and dirty.

d,d,d ,... سریع و کثیف.

Yes.

آره.

So if you have a job that's going to take time to do right, but you find a way around

بنابراین اگر کاری دارید که انجام درست آن به زمان نیاز دارد، اما راهی برای دور زدن

the correct method and do it faster, that's quick and dirty.

روش صحیح پیدا می کنید و آن را سریعتر انجام می دهید، سریع و کثیف است.

Yes, so it's probably not the best way to do something, but you might find a quick and

بله، پس احتمالاً بهترین راه برای انجام کاری نیست، اما ممکن است یک

dirty solution to

راه حل سریع و کثیف برای

a problem.

یک مشکل پیدا کنید.

OK.

خوب.

The next phrase has an extra meaning in American English that we don't have in British English.

عبارت بعدی در انگلیسی آمریکایی معنای اضافی دارد که ما در انگلیسی بریتانیایی نداریم.

See if you know it.

ببینید آیا آن را می شناسید.

Pins and...

سنجاق و ...

Pins and needles.

پین و سوزن.

OK, these can be the literal things you use when you're sewing.

خوب، اینها می توانند چیزهایی باشند که هنگام خیاطی استفاده می کنید.

But it has another meaning for me.

اما برای من معنای دیگری دارد.

Which is if I go to sleep perhaps in an awkward position, and the blood in my arm stops flowing,

یعنی شاید در حالتی نامناسب بخوابم و خون در بازویم جریان نداشته باشد

and then I wake up and shake my arm.

و بعد از خواب بیدار شوم و بازویم را تکان دهم.

There's an uncomfortable feeling when the blood starts flowing again and we call that

هنگامی که خون دوباره شروع به جریان می کند و ما آن را

pins and needles.

سوزن و سوزن می نامیم، احساس ناخوشایندی وجود دارد.

But I think you have another meaning for it in American English.

اما من فکر می کنم شما معنای دیگری برای آن در انگلیسی آمریکایی دارید.

Oh yes, when we're on pins and needles we're filled with excitement in anticipation of

اوه، بله، وقتی ما سر سوزن هستیم، در انتظار

something that's going to happen.

چیزی که قرار است اتفاق بیفتد، پر از هیجان می شویم.

For example, I'm on pins and needles waiting to hear about my new job.

به عنوان مثال، من در انتظار شنیدن در مورد شغل جدیدم هستم.

Oh right.

درسته.

OK.

خوب.

Does it also mean nervous?

آیا به معنای عصبی بودن هم هست؟

It can mean that as well.

می تواند به این معنی نیز باشد.

Yes.

آره.

OK, we don't say that in British English.

خوب، ما این را به انگلیسی بریتانیایی نمی گوییم.

We don't know who will win the next election, but we're on pins and needles waiting for

ما نمی دانیم چه کسی در انتخابات بعدی پیروز خواهد شد، اما در انتظار

the result.

نتیجه هستیم.

So for me this phrase has two meanings.

بنابراین برای من این عبارت دو معنی دارد.

It can be things for sewing or the funny feeling.

این می تواند چیزهایی برای خیاطی یا احساس خنده دار باشد.

It can mean those things for me too, but it can also mean nervous or excited.

برای من هم می‌تواند به این معنی باشد، اما می‌تواند به معنای عصبی یا هیجان‌زده نیز باشد.

OK, next one.

باشه، بعدی

Odds and...

شانس و ...

Odds and ends Yes and ...

شانس و پایان بله و ...

We have a drawer full of odds and ends We do.

ما یک کشو پر از شانس و پایان داریم ما انجام می دهیم.

In our kitchen there's a drawer that's full of rubbish.

در آشپزخانه ما یک کشو پر از زباله است.

There's nothing valuable in it and we should clear it out.

هیچ چیز ارزشمندی در آن وجود ندارد و ما باید آن را پاک کنیم.

It's sort of different things of different sorts.

این یک جور چیزهای مختلف از انواع مختلف است.

They're not connected in anyway.

به هر حال آنها به هم متصل نیستند.

Right.

درست.

You'll find buttons in there and screwdrivers.

دکمه ها و پیچ گوشتی ها را در آنجا خواهید یافت.

In British English we also say odds and sods.

در انگلیسی بریتیش هم odds و sods می گوییم.

That's a ruder way to say it.

این یک راه بی ادبانه تر برای گفتن آن است.

We definitely wouldn't say that in American English.

ما قطعاً این را به انگلیسی آمریکایی نمی گوییم .

Odds and sods?

شانس و سود؟

Mmm, there's a similar one.

ممم، یک مشابه وجود دارد.

Bits and...

بیت و...

Bits and pieces?

تکه و تکه؟

Yes.

آره.

OK.

خوب.

So what are bits and pieces?

پس تکه ها چیست؟

Ah well they're what's left after something's been broken up terribly.

آه خوب آنها همان چیزی هستند که پس از شکسته شدن یک چیز به طرز وحشتناکی باقی می ماند.

So bits and pieces can be fragments.

بنابراین تکه ها و تکه ها می توانند قطعه باشند.

A fragment is a small part of something that has broken off.

قطعه قطعه کوچکی از چیزی است که پاره شده است.

For example, if you break a bottle you could have bits and pieces of glass on the floor.

برای مثال، اگر بطری را بشکنید، ممکن است تکه‌ها و تکه‌های شیشه روی زمین داشته باشید.

Yeah.

آره

Now a bottle is a physical object, but you could also use the phrase more metaphorically.

اکنون یک بطری یک شی فیزیکی است، اما می‌توانید این عبارت را به صورت استعاری‌تر نیز به کار ببرید. چه

When might you say bits and pieces?

زمانی ممکن است تکه ها و تکه ها را بگویید؟

Um, let's see.

اوم، ببینیم پس از اعلام ورشکستگی،

The bits and pieces of my life had to be put back together after I declared bankruptcy.

تکه‌ها و تکه‌های زندگی من باید دوباره کنار هم قرار می‌گرفت.

Oh right.

درسته.

OK, nice one.

باشه خوبه

Now here's the thing.

حالا موضوع اینجاست.

I can use bits and pieces to mean fragments too, but in British English it has other meanings

من می‌توانم از بیت‌ها و تکه‌ها به معنای قطعات نیز استفاده کنم، اما در انگلیسی بریتانیایی معانی دیگری

as well.

نیز دارد.

For example, I might put my bits and pieces in my bag before I leave a place.

به عنوان مثال، ممکن است قبل از اینکه مکانی را ترک کنم، تکه های خود را در کیفم قرار دهم.

So for you 'bits and pieces' are personal belongings?

بنابراین برای شما "قطعه ها" متعلقات شخصی هستند ؟

Yes, they're small things that belong to me.

بله، آنها چیزهای کوچکی هستند که متعلق به من هستند.

Or I could go to the supermarket to buy some bits and pieces.

یا می توانم به سوپرمارکت بروم تا چند قطعه بخرم.

Just small things.

فقط چیزهای کوچک

I'd say odds and ends in American English.

من می توانم بگویم شانس و پایان به انگلیسی آمریکایی.

(Vicki nods) In British English we have another one that's

(ویکی سر تکان می دهد) در انگلیسی بریتانیایی یکی دیگر از این موارد

similar.

مشابه داریم.

Do you know it?

آیا شما آن را می شناسید؟

Bits and b...

بیت و ب...

Oh bits and bobs.

اوه بیت و باب.

Right.

درست.

I've heard that.

من آن را شنیده ام.

Uhuh.

اوه

Would you say it in American English?

آیا آن را به انگلیسی آمریکایی می گویید؟

No.

نه

Bits and bobs means the same as bits and pieces.

بیت و باب یعنی همان بیت و تکه.

And it's definitely British English, not American.

و قطعا انگلیسی بریتانیایی است نه آمریکایی.

Do you want me to wash these trousers for you?

میخوای این شلوار رو برات بشورم ؟

Oh thank you.

اوه ممنون

She means pants.

منظورش شلواره

I'll just check to make sure you haven't left any bits or bobs in the pockets.

من فقط بررسی می‌کنم تا مطمئن شوم هیچ تکه یا باب در جیب‌ها نگذاشته‌اید.

Great.

عالی.

She means odds and ends.

او به معنای شانس و پایان است.

V: OK, the next word pair is very common.

V: خوب، جفت کلمه بعدی بسیار رایج است.

More or ... More or less.

بیشتر یا ... کم و بیش.

Yes.

آره.

And it means almost.

و به این معنی است که تقریبا.

So American English grammar is more or less the same as British English grammar.

بنابراین گرامر انگلیسی آمریکایی کم و بیش همان گرامر انگلیسی بریتانیایی است.

Yes, they're almost the same.

بله، آنها تقریباً یکسان هستند.

So I might say to Jay have you finished editing the video and he might say...

بنابراین ممکن است به جی بگویم آیا ویرایش ویدیو را تمام کرده ای و او ممکن است بگوید...

More or less.

کم و بیش.

Yes, and it means actually he hasn't finished it.

بله، و به این معنی است که او آن را تمام نکرده است .

But it's almost finished.

اما تقریباً تمام شده است.

Exactly.

دقیقا.

Supposedly.

ظاهرا

OK, we should stop now or I won't have time to edit this one.

باشه، الان باید توقف کنیم وگرنه وقت ندارم این یکی را ویرایش کنم.

OK, just one more quick one.

خوب، فقط یک مورد سریع دیگر.

It's very common again.

بازم خیلی رایجه

More and...

بیشتر و

More?

بیشتر؟

Yes.

آره.

Oh.

اوه

More and more.

بیشتر و بیشتر.

So it means in greater and greater quantities.

پس به معنی در مقادیر بیشتر و بیشتر است.

If you keep watching our videos you'll learn more and more English.

اگر به تماشای ویدیوهای ما ادامه دهید، بیشتر و بیشتر انگلیسی خواهید آموخت.

That's true, so make sure you subscribe to our channel and click the bell so you get

این درست است، پس حتما در کانال ما عضو شوید و زنگ را بزنید تا

notified.

مطلع شوید.

And your friends can learn more and more English too if you share this video with them.

و دوستان شما نیز اگر این ویدیو را با آنها به اشتراک بگذارید، می توانند بیشتر و بیشتر انگلیسی بیاموزند.

Bye everyone.

خداحافظ همه

Bye-bye.

خداحافظ.