ENGLISH GRAMMAR | Irregular Verbs

I beginned my work day at 8:00.

من روز کاری خود را از ساعت 8:00 شروع کردم.

Beginned is not a word. Past tense in English, add  ED. That’s the pattern. But what about when it’s  

آغاز شده یک کلمه نیست. زمان گذشته در انگلیسی، ED را اضافه کنید. این الگوست اما وقتی اینطور

not? English is full of irregular verbs each  with their own way of forming the past tense,  

نیست چطور؟ انگلیسی مملو از افعال بی قاعده است که هر کدام روش خاص خود را برای تشکیل زمان گذشته دارند

and you just have to memorize them. And a lot of  them are some of the most common words in English.  

و فقط باید آنها را حفظ کنید. و بسیاری از آنها برخی از رایج ترین کلمات در زبان انگلیسی هستند.

And some of them get pretty funky, like this  word: present tense, read, [ɹid] simple past:  

و برخی از آنها بسیار بد بو می شوند، مانند این کلمه: زمان حال، خواندن، [ɹid] گذشته ساده:

read [ɹɛd], the spelling doesn’t change but the  pronunciation does. And now it sounds just like  

خواندن [ɹɛd]، املا تغییر نمی کند، اما تلفظ تغییر می کند. و حالا درست

the color red. Today we’ll cover over more than  90 of the most common irregular verbs in English,  

مثل رنگ قرمز به نظر می رسد. امروز بیش از ۹۰ مورد از رایج‌ترین افعال نامنظم در زبان انگلیسی را پوشش خواهیم داد

and you’ll understand not just the  spelling but the pronunciation too.  

و شما نه تنها املا، بلکه تلفظ را نیز خواهید فهمید.

You’re going to need to  know this, so stick with us.

شما باید این را بدانید، پس با ما همراه باشید.

The first one you probably know, but  do you have the pronunciation down  

اولین موردی که احتمالاً می‌شناسید، اما آیا تلفظ آن را پایین

pat? The phrase ‘to have something down pat’  means to have something memorized perfectly.

دارید؟ عبارت «داشتن چیزی پایین‌تر» به معنای حفظ کردن کامل چیزی است.

Present tense, base form, be. Simple  past, was or were. Past participle, been.  

زمان حال، شکل پایه، be. گذشته ساده، بود یا بود. فعل ماضی، بوده است.

Did you hear that? Been. This is the only  word in American English that I know of where  

شنیدی؟ بوده. این تنها کلمه‌ای در انگلیسی آمریکایی است که می‌دانم

‘ee’ makes the IH vowel. You see this  and you see this and you think, “be”,  

«ee» در آن واکه IH را می‌سازد. این را می‌بینی و این را می‌بینی و فکر می‌کنی، «بوده»،

“been”. “Been” is a pronunciation in British  English, but not American English. We’re ‘bin’  

«بوده». «Been» تلفظی در انگلیسی انگلیسی است، اما نه انگلیسی آمریکایی. ما «بین»

or ‘Ben’. We do have the word ‘bean’ in American  English and it’s spelled ea and it’s this.

یا «بن» هستیم. ما کلمه "Bean" را در انگلیسی آمریکایی داریم و املای آن ea است و این است.

Coffee bean, or black bean or  pinto bean. But this word, bin.  

دانه قهوه، یا دانه سیاه یا دانه چیتی. اما این کلمه، بن.

Bin is a word B-I-N, like a bin for storage  or trash and remember how I said you can also  

Bin یک کلمه B-I-N است، مانند سطل زباله یا سطل زباله، و به یاد داشته باشید که چگونه گفتم می‌توانید

pronounce this word as ‘Ben’? That’s also a word  in American English, a name, usually short for  

این کلمه را به صورت "Ben" تلفظ کنید؟ این نیز یک کلمه در انگلیسی آمریکایی است، نامی که معمولاً مختصر

‘Benjamin’, like my friend Ben who has been  in a couple of my videos here on my channel.

«بنجامین» است، مانند دوستم بن که در چند ویدیوی من اینجا در کانال من حضور داشته است.

Base form, present tense - be

شکل پایه، زمان حال - be

I want you to be there.

I want you to be there.

Simple past – was or were

گذشته ساده -

I was there. We were there.

من آنجا بودم یا بودم. ما آنجا بودیم.

Past participle - been

فاعل گذشته - been

I’ve been there.

I’ve been there.

Be. was/were. been. Bear - the noun is the animal. The  

بودن. بود/بود. بوده. خرس - اسم حیوان است. این

verb has a bunch of different meanings, like to  carry the weight of or to take responsibility for.

فعل معانی مختلفی دارد، مانند حمل کردن یا مسئولیت پذیرفتن.

Base form, present tense - bear

شکل پایه، زمان حال - خرس

They have to bear so much stress.

آنها باید استرس زیادی را تحمل کنند.

Simple past - bore

گذشته ساده - خسته کننده

They bore so much stress.

آنها استرس زیادی را متحمل شدند.

Past participle - born

فعل ماضی -

They have born so much stress.

متولد شده خیلی استرس به دنیا آورده اند.

Bear. bore. born.

خرس. منفذ. بدنیا آمدن.

Beat

Beat

We're gonna beat them.

ما آنها را شکست خواهیم داد.

beat

We beat them last year. – same spelling,  same pronunciation for simple past.

beat ما آنها را در سال گذشته شکست دادیم. - املای یکسان، تلفظ یکسان برای گذشته ساده.

beaten

We've always beaten them.

beaten ما همیشه آنها را شکست داده ایم.

Beat. beat. beaten.  Notice with ‘beaten’, the T is a stop T.  

ضرب و شتم. ضرب و شتم. مورد ضرب و شتم. توجه داشته باشید که با "ضربه"، T یک توقف T است.

You don’t hear tttt the release, that’s  because it’s part of the pattern T-schwa-N,  

شما tttt انتشار را نمی شنوید، به این دلیل است که بخشی از الگوی T-schwa-N است،

so it’s a stop T. You’ll hear  that later in this video as well,  

بنابراین یک توقف T است. بعداً در این ویدیو خواهید شنید  همچنین،

like with the word ‘bitten’.

مانند کلمه "گزیده".

become

تبدیل شدن

This caterpillar can become a butterfly.

این کاترپیلار می تواند تبدیل به یک پروانه شود.

became

The caterpillar became a butterfly.

کاترپیلار تبدیل به پروانه شد.

become

The caterpillar hasn’t become a butterfly yet.

تبدیل شدن کاترپیلار هنوز پروانه نشده است.

Now it’s the past participle  that has the same spelling and  

اکنون این فعل ماضی است که املا و

same pronunciation as the base form present tense

تلفظ یکسانی با زمان حال

Become. Became. become.

Become دارد. تبدیل شد. تبدیل شود.

begin

Every January, I begin a new exercise program.

شروع هر ژانویه، من یک برنامه ورزشی جدید را شروع می کنم.

began

I began my exercise program last week.

شروع شد من برنامه تمرینی خود را هفته گذشته شروع کردم.

begun

شروع شد

I’ve already begun my exercise  program, and it’s going great.

من قبلاً برنامه تمرینی خود را شروع کرده‌ام و عالی پیش می‌رود.

Begin. began. begun.

شروع. آغاز شد. آغاز شد.

bet

شرط

I bet you $20 your team loses.

می بندم 20 دلار با شما شرط می بندم که تیم شما از دست می دهد.

bet

شرط بندی

We each bet $20, and I lost.

ما هر کدام 20 دلار شرط بندی کردیم و من باختم.

bet

شرط ببندید که

She’s never bet more than $20 on a game.

او هرگز در یک بازی بیشتر از 20 دلار شرط نمی‌بندد.

Wait? Okay all of those are the same  spelling and the same pronunciation.

صبر کن؟ بسیار خوب، همه آنها املای یکسانی دارند و تلفظ یکسانی دارند.

Bet, bet, bet.

شرط بندی، شرط بندی، شرط بندی.

bite

Mosquitos bite me all summer long.

نیش پشه ها تمام تابستان مرا نیش می زنند.

bit

A mosquito bit me just now.

نیش

یک پشه من را نیش زد.

bitten

گاز گرفته

I’ve been bitten several times.

من چندین بار گاز گرفته شده ام.

Bite. Bit. Bitten.

گاز گرفتن بیت. گاز گرفته شده

Oh hey, before we jump to number 8, I want to  thank the people here on YouTube who support  

اوه، قبل از اینکه به شماره 8 برسیم، می‌خواهم از افرادی که اینجا در YouTube هستند از

my channel through the membership. Just click  the join button to find out how you can support  

کانال من از طریق عضویت حمایت کنند تشکر کنم. فقط روی دکمه پیوستن کلیک کنید تا دریابید که چگونه می‌توانید از

my channel and get perks like audio  lessons and private posts.

کانال من حمایت کنید و امتیازاتی مانند درس‌های صوتی و پست‌های خصوصی دریافت کنید.

bleed

خونریزی

If you bleed, apply pressure to stop it.

اگر خونریزی دارید، فشار وارد کنید تا آن را متوقف کنید.

bled

My finger bled a little bit when  I cut it while chopping carrots.

وقتی هویج را خرد کردم انگشتم کمی خونریزی کرد .

bled

My finger hadn’t bled long before it stopped.

خونریزی انگشت من مدتها قبل از اینکه متوقف شود خونریزی نکرده بود.

Bleed. bled. bled.

خونریزی کنید. خونریزی کرد خونریزی کرد

blow

Let’s blow off class and go see a movie.

blow بیایید کلاس را بریزیم و برویم فیلم ببینیم.

blew

We blew off class Friday and went to see a movie.

blow جمعه کلاس را ترک کردیم و رفتیم فیلم ببینیم.

blown

I’ve never blown off class before today.

blown من هرگز قبل از امروز کلاس را ترک نکردم.

Blow. blew. blown.

فوت کردن، دمیدن. وزید. دمیده شده.

Notice this word “blue”. It’s a homophone  with a color. Blue. They sound exactly the  

به این کلمه "آبی" توجه کنید. این یک همفون با رنگ است. آبی. صدای آنها دقیقاً

same. break

یکسان است. شکستن

She doesn’t want to be the  one to break the bad news.

او نمی خواهد کسی باشد که خبر بد را می دهد.

broke

شکست

She broke the bad news, and it made us all sad.

او خبر بد را داد و همه ما را ناراحت کرد.

broken

She hasn’t broken the bad news yet.

شکسته او هنوز خبر بد را نگفته است.

Break. Broke. Broken.

زنگ تفريح. شکست. شکسته شده.

bring

Can you bring a dessert?

آوردن می توانید دسر بیاورید؟

brought

You all brought desserts?

همه شما دسر آورده اید؟

brought

آورده

We’ve brought desserts to  the office party every year.

ما هر سال برای مهمانی اداری دسر آورده ایم.

Bring. Brought, brought

بیاورید. آورد،

build

The kids always build Lego towers at preschool.

ساخت بچه ها همیشه در پیش دبستانی برج های لگو می سازند.

built

ساخته شد

The kids built a Lego tower again today.

بچه ها امروز دوباره یک برج لگو ساختند.

built

ساخته شده

The kids have never built a Lego tower at home.

بچه ها هرگز برج لگو در خانه نساخته اند.

Build, built, built

ساخت، ساخت، خرید ساخت

buy

There are several items in my Amazon  wish list that I’d like to buy.

چندین مورد در فهرست آرزوهای آمازون من وجود دارد که می‌خواهم آنها را بخرم.

bought

I bought two things from my wish list today.

خریدم امروز از لیست آرزوهایم دو چیز خریدم.

bought

I have no idea how much I’ve bought  on Amazon over the past 12 months.

من نمی دانم که در 12 ماه گذشته چقدر از آمازون خریده ام.

Buy. Bought, bought.

خرید کنید. خرید، خرید.

catch

I don’t want to catch a cold.

بگیر من نمی خواهم سرما بخورم.

caught

I caught a cold.

گرفتار شدم سرما خوردم

caught

I've already caught 3 colds this winter.

گرفتار شده من در این زمستان 3 بار سرما خورده ام.

Catch. Caught, caught

گرفتن گرفتار، گرفتار

choose

را انتخاب کنید

You typically choose tea over coffee, right?

شما معمولاً چای را به جای قهوه انتخاب می کنید، درست است؟

chose

انتخاب

You chose tea instead of  coffee this morning, right?

کردی امروز صبح به جای قهوه چای را انتخاب کردی ، درست است؟

chosen

انتخاب

You’ve rarely chosen coffee if tea is available.

شده اگر چای در دسترس باشد به ندرت قهوه را انتخاب کرده اید.

Choose, chose, chosen

انتخاب، انتخاب، برگزیده

come

Come over after work.

بیا بعد از کار بیا.

came

She came over after work.

آمد بعد از کار آمد.

come

آمده است

Have you come over since starting the new job?

آیا از زمان شروع کار جدید آمده اید؟

Come. came, come.

بیا. آمد، بیا

cost

هزینه با اشتباهات

You cost this company a lot  of money with your mistakes.

خود هزینه زیادی برای این شرکت هزینه می کنید.

cost

هزینه

Last year you cost this company a  lot of money with your mistakes.

سال گذشته با اشتباهات خود هزینه زیادی برای این شرکت هزینه کردید.

cost

هزینه

You have cost this company so much  money over the last five years.

شما در طول پنج سال گذشته هزینه بسیار زیادی برای این شرکت داشته‌اید.

All the same: Cost, cost, cost

همه یکسان: هزینه، هزینه،

cut

We're going to cut that clip out of the video.

کاهش هزینه ما این کلیپ را از ویدیو حذف می کنیم.

cut

We cut that clip out before finalizing the video.

cut ما آن کلیپ را قبل از نهایی کردن ویدیو بریدیم.

cut

We've always cut out clips when  the camera goes out of focus.

cut ما همیشه وقتی دوربین از فوکوس خارج می‌شود، کلیپ‌ها را برش می‌دهیم .

Again, all three the same. Cut. cut, cut.

باز هم هر سه یکسان. قطع كردن. بریدن، بریدن

do

آیا

I do that all day.

من این کار را تمام روز انجام می دهم

did

I did that yesterday.

آیا من دیروز این کار را کردم

done

انجام شده

I’ve done that for years.

من این کار را برای سالها انجام داده ام

Do, did, done.

انجام داد، انجام داد، انجام شد.

dive

Let's dive right in.

شیرجه بیایید درست به داخل شیرجه بزنیم.

Dove – now, here I should say that  ‘dived’ is also acceptable, but ‘dove’  

Dove - اکنون، در اینجا باید بگویم که «dived» نیز قابل قبول است، اما «dove»

is more common in American English and  ‘dived’ is more common in British English.

در انگلیسی آمریکایی رایج‌تر است و «dived» در انگلیسی بریتانیایی رایج‌تر است.

So, dove, “We dove right in.”

بنابراین، کبوتر، "ما درست داخل شدیم."

Dived

غواصی

We've never dived there; the water is too shallow.

ما هرگز در آنجا غواصی نکرده ایم. آب خیلی کم عمق است

Dive. Dove, dived.

شیرجه رفتن. کبوتر، شیرجه زد.

draw

Draw a picture for me.

قرعه کشی برای من نقاشی بکش

drew

ترسیم

You drew a picture for me.

کردی برای من یک عکس کشیدی.

drawn

ترسیم شده

You’ve drawn so many pictures.

شما عکس های زیادی کشیده اید.

Draw. Drew, drawn.

قرعه کشی. درو، کشیده شد.

drink

First thing every morning,  I drink a glass of water.

اول هر روز صبح یک لیوان آب بنوشم.

drank

I drank a glass of water before I ate breakfast.

نوشیدند من قبل از خوردن صبحانه یک لیوان آب خوردم.

drunk

مست

By the end of the day, I’ve  usually drunk 6 glasses of water.

در پایان روز، معمولاً 6 لیوان آب نوشیده ام.

Now drunk, as an adjective, means had too much  alcohol to drink, you’re in an altered state,  

حالا مست، به عنوان یک صفت، به این معنی است که الکل زیادی برای نوشیدن داشته اید، شما در حالت تغییر یافته

you should not drive, you’re drunk.

هستید،   نباید رانندگی کنید، مست هستید.

Drink. Drank, drunk.

بنوشید. نوشیده، مست.

drive

رانندگی

I don't have to drive much for my job.

من برای کارم مجبور نیستم زیاد رانندگی کنم.

drove

رانندگی

For my previous job, I drove  30 minutes one-way every day.

کردم برای کار قبلی‌ام، هر روز 30 دقیقه یک طرفه رانندگی می‌کردم.

driven

This year, I’ve only driven  about 2,000 miles in this car.

رانندگی امسال، من فقط حدود 2000 مایل را با این ماشین رانندگی کرده ام.

Drive. Drove, driven.

راندن. راند، رانده شد.

eat

خوردن

I try to eat protein at every meal.

سعی می کنم در هر وعده غذایی پروتئین بخورم.

ate

Yesterday, I ate about 30 grams of protein.

دیروز خوردم، حدود 30 گرم پروتئین خوردم.

eaten

خورده شده

Before this year, I had never  regularly eaten protein for breakfast.

قبل از امسال، هرگز به طور منظم برای صبحانه پروتئین نخورده بودم.

Eat, ate, eaten.

بخور، خورد، خورد.

fall

سقوط

Don’t let me fall.

اجازه نده سقوط کنم.

fell

سقوط کرد

She fell on the ice.

او روی یخ افتاد.

fallen

She has fallen several times today.

fallen او امروز چندین بار زمین خورده است.

Fall, fell, fallen.

افتاد، افتاد، افتاد.

feed

Let's feed the dog before we go.

غذا بیایید قبل از رفتن به سگ غذا بدهیم.

fed

I fed him last night.

غذا دادم دیشب بهش غذا دادم.

fed

We’ve already fed him today

ما قبلاً به او

Feed, fed, Fed.

غذا داده‌ایم.

feel

احساس

You look like you feel better.

می کنی انگار احساس بهتری داری.

felt

احساس

You felt horrible yesterday.

کردم دیروز احساس وحشتناکی کردی

felt

You've never felt so bad, have you?  

احساس کردم هیچوقت اینقدر احساس بدی نداشتی، نه؟

Also, felt is also a material, kind of  textured. Actually, I coaster is made of felt.

همچنین، نمد نیز یک ماده است، نوعی بافت. در واقع زیر لیوانی من از نمد ساخته شده است.

Felt

احساس

Feel, felt, felt.

احساس، احساس، احساس.

fight

مبارزه

Siblings fight.

خواهر و برادر دعوا.

fought

دعوا

I fought with my sisters as a kid.

کردم من از بچگی با خواهرهایم دعوا کردم.

fought

دعوا

I haven’t fought with my  sisters since we were kids.

کردم من از بچگی با خواهرهایم دعوا نکردم .

Fight, fought, fought

بجنگ، جنگید، جنگید،

find

Let's find your sunglasses.

بیا عینک آفتابی تو را پیدا کنیم.

found

پیدا کرد

His wife found them under the seat.

همسرش آنها را زیر صندلی پیدا کرد.

found

او

She’s found a lot of interesting things  under the car seat since having kids.

از زمان بچه دار شدن زیر صندلی ماشین چیزهای جالب زیادی پیدا کرده است.

Find, found, found.

پیدا، یافت، یافت.

fly

We’re going to fly non-stop.

fly ما بدون توقف پرواز می کنیم.

flew

پرواز

We flew through Atlanta last time.

آخرین بار از طریق آتلانتا پرواز کردیم.

flown

I’ve never flown through Nashville.

پرواز من هرگز از طریق نشویل پرواز نکرده ام.

Fly. Flew, flown.

پرواز. پرواز کرد، پرواز کرد.

forget

Don't forget your phone.

فراموش نکنید گوشی خود را فراموش نکنید.

forgot

I forgot my phone.

فراموش کردم گوشیم را فراموش کردم

forgotten

I’ve forgotten my phone twice this week.

فراموش کردم این هفته دوبار گوشیم را فراموش کردم.

Forget. Forgot, forgotten.

فراموش کردن. فراموش شده، فراموش شده

forgive

ببخش

Can you forgive me?

آیا می توانی من را ببخشی؟

forgave

I can’t believe you forgave him.

بخشید باورم نمیشه تو اونو بخشیدی

forgiven

بخشیده شده

Forget about it; I’ve already forgiven you.

فراموشش کن. من قبلاً تو را بخشیدم

Forgive, forgave, forgiven.

ببخش، ببخش، ببخش.

freeze

Let’s freeze the leftover chicken.

فریز کنید بیایید مرغ باقیمانده را فریز کنیم.

froze

We froze the leftovers and  reheated them for dinner.

منجمد باقی مانده غذا را منجمد کردیم و برای شام دوباره گرم کردیم.

frozen

یخ

We had frozen the dough,  so it took a while to thaw.

زده خمیر را منجمد کرده بودیم، بنابراین کمی طول کشید تا آب شود.

Freeze, froze, frozen.

منجمد، منجمد، یخ زده.

get

You got all A’s.

دریافت همه A را دارید.

got

Last year you got a B in math.

سال گذشته شما نمره B در ریاضی گرفتید.

gotten

You’ve never gotten a bad grade.

gotten هرگز نمره بدی نگرفتی.

Get. Got, gotten.

گرفتن. گرفتم، گرفتم

give

Give me a hand, please.

به من دست بده، لطفا

gave

I gave you lots of attention earlier.

من قبلاً به شما توجه زیادی کردم.

given

با توجه

I’ve given you all my free time today.

به اینکه امروز تمام وقت آزادم را به شما داده ام.

Give. Gave, given.

دادن. داد، داد.

go

Go away.

برو برو کنار

went

It went away.

رفت رفت رفت

gone

It’s gone away now.

رفته اکنون از بین رفته است.

Go, went, gone.

برو، رفت، رفت

grow

رشد کن

I want to grow more tomatoes.

من می خواهم گوجه فرنگی بیشتری بکارم.

grew

I grew 12 plants last summer.

رشد کردم تابستان گذشته 12 گیاه پرورش دادم.

grown

رشد

I’ve always grown tomatoes in my garden.

کرده من همیشه در باغم گوجه فرنگی پرورش داده ام.

Grow, grew, grown.

رشد کرد، رشد کرد، رشد کرد.

hang

Hang up your coat.

کت خود را آویزان کنید.

hung

آویزان شد

She hung all the coats in the closet.

او تمام کت ها را در کمد آویزان کرد.

hung

We’ve always hung Christmas  lights the day after Thanksgiving.

آویزان ما همیشه چراغ‌های کریسمس را روز بعد از شکرگزاری آویزان کرده‌ایم.

Now, I want to point out there  is another definition for hang,  

اکنون، می‌خواهم به این اشاره کنم که تعریف دیگری برای hang وجود دارد،

here I’ve used the definition “to be suspend or  to suspend”. We hang the coat, we hang the lights.  

در اینجا من از تعریف «به حالت تعلیق یا تعلیق کردن» استفاده کرده‌ام. کت را آویزان می کنیم، چراغ ها را آویزان می کنیم.

But hang can also mean to kill someone or to  kill yourself by hanging from the neck. For that  

اما آویزان کردن همچنین می‌تواند به معنای کشتن شخصی یا خودکشی با آویزان کردن از گردن باشد. برای آن

definition, we do use hanged for past tense and  past participle. For example, “He hanged himself.”

تعریف، ما از hanging برای زمان گذشته و ماضی استفاده می کنیم . به عنوان مثال، "او خود را حلق آویز کرد."

Hang. hung, hung.

آویزان شدن. آویزان شد، آویزان شد.

Or, hang, hanged, hanged.

یا، آویزان، به دار آویخته، به دار آویخته شد.

have

Have a great time!

اوقات خوبی داشته باشید!

had

We had a great time!

داشتیم خیلی خوش گذشت!

had

داشت به

We’ve had a great time!

ما خوش گذشت!

Have, had, had

hear

شنیده

I hear you’re sick.

ام، شنیده ام که مریض هستی.

heard

I heard you were sick.

شنیدم شنیدم مریض هستی

heard

I’ve heard several people  have gotten sick this week.

شنیدم شنیده ام که چندین نفر در این هفته مریض شده اند.

Hear, heard, heard

بشنو، شنیده،

hide

Please hide this chocolate  from me before I eat it all.

پنهان شنیده لطفا این شکلات را قبل از اینکه همه را بخورم از من پنهان کن.

hid

پنهان شد

He hid the chocolate behind some books.

او شکلات را پشت چند کتاب پنهان کرد.

hidden

He has hidden several desserts from  me while I’ve been on this diet.

hidden او چندین دسر را از من پنهان کرده است در حالی که من این رژیم را داشته ام.

Hide. Hid, hidden.

پنهان شدن. پنهان، پنهان

hit

Hit the ball as hard as you can.

تا جایی که می توانید به توپ ضربه بزنید.

hit

He hit it as hard as he could.

ضربه او را تا آنجا که می توانست محکم زد.

hit

He’s hit the ball every time he’s been up to bat.

ضربه او هر بار که به ضرب ضربه می زند به توپ ضربه می زند.

All the same, hit, hit, hit.

همونه، بزن، بزن، بزن.

hold

Hold this for me.

نگه دار این را برای من نگه دار

held

She held my bag while I went to the restroom.

در حالی که من به دستشویی می رفتم کیفم را نگه داشت.

held

نگه

I’ve held bags a lot heavier than this one.

داشته من کیف های بسیار سنگین تر از این را در دست گرفته ام.

Hold, held, held.

نگه دارید، نگه دارید، نگه دارید.

hurt

My feet hurt right now.

صدمه پاهام همین الان درد میکنه

hurt

My feet hurt for a few hours  before I took some ibuprofen.

درد پاهایم چند ساعت قبل از مصرف ایبوپروفن درد می‌کرد.

hurt

صدمه

My feet have never hurt like that before. All three Hurt, hurt, hut.

پاهای من قبلاً اینطور درد نکرده بود. هر سه صدمه، درد، کلبه.

keep

به

Keep trying!

تلاش ادامه بده

kept

نگه داشت

I just kept trying!

من فقط به تلاش ادامه دادم!

kept

نگه داشته شده

Over the years, I’ve kept trying;  that’s how I’ve gotten better at it.

در طول سال ها، من به تلاش ادامه داده ام. به این ترتیب من در آن بهتر شدم.

Keep. Kept, kept

نگاه داشتن. نگه داشته، زانو نگه داشته

kneel

I kneel to tie my shoes.

من برای بستن بند کفش هایم زانو می زنم.

knelt

زانو

My husband knelt on one  knee when he proposed to me.

زد شوهرم وقتی از من خواستگاری کرد روی یک زانو زانو زد.

Knelt

I’ve knelt to put on my shoes  since there is no bench to sit on.

زانو زدم زانو زده‌ام تا کفش‌هایم را بپوشم، چون نیمکتی برای نشستن وجود ندارد.

Actually, the -ed ending in these cases is also  grammatically correct, though maybe less common.

در واقع، پایان -ed در این موارد از نظر گرامری نیز درست است، اگرچه شاید کمتر رایج باشد.

Kneel, knelt, knelt

زانو

Or

Kneel, kneeled, kneeled.

زده، زانو زده، زانو زده یا زانو زده، زانو زده.

know

می دانید

Do you know about this?

آیا در این مورد می دانید؟

knew

می دانستی

You knew about this and didn’t tell me?

که از این موضوع خبر داشتی و به من نگفتی؟

known

How long have you known about this?

شناخته شده چه مدت در این مورد می دانید؟

Know. Knew, known

بدانید. می‌دانستم، شناخته می‌شوی،

lead

You lead the way.

تو راه را رهبری می‌کنی.

led

You led our team for 3 seasons.

رهبری تیم ما را برای 3 فصل رهبری کردید.

led

رهبری

You haven’t led the team before.

شما قبلاً تیم را رهبری نکرده اید.

Lead, led, led.

رهبری، رهبری، رهبری.

Now, here’s something that’s  confusing. We’ve said this is lead  

اکنون، این چیزی است که گیج کننده است. گفته‌ایم که این

with the EE vowel, and this is led with the EH  vowel. But this word has another pronunciation,  

با مصوت EE منجر می‌شود و با مصوت EH هدایت می‌شود . اما این کلمه تلفظ دیگری دارد،

and it’s lead with the EH vowel. With this  pronunciation it’s a different definition.  

و با مصوت EH لید است. با این تلفظ، تعریف متفاوتی است.

It’s the chemical element, Lead. So lead, led,  led, but this can also be pronounced ‘lead’.

این عنصر شیمیایی، سرب است. بنابراین lead، led، led، اما این را می توان "Lead" نیز تلفظ کرد.

leave

Leave your shoes at the door, please.

کفش هایت را بگذار دم در، لطفا.

left

I left my shoes outside.

چپ کفشم را بیرون گذاشتم.

left

I’ve never left my shoes on in the house.

چپ من هرگز کفش هایم را در خانه نگذاشته ام.

Leave. Left, left

ترک کردن. چپ، چپ

lend

Would you lend me some tools?

قرض می‌دهید آیا به من ابزاری قرض می‌دهید؟

lent

قرض داد

My dad lent me some tools for the project.

پدرم چند ابزار برای پروژه به من قرض داد.

lent

قرض داد

My dad has lent me tools for  various projects over the years.

پدرم در طول سال‌ها ابزارهایی را برای پروژه‌های مختلف به من قرض داده است .

Lend, lent, lent

قرض بدهید، قرض بدهید، قرض

let

Let me help.

بدهید اجازه دهید کمک کنم.

let

I let my son help me fix this.

اجازه دهید پسرم به من کمک کند تا این مشکل را برطرف کنم.

let

I've only let him help one other time.

اجازه دهید فقط یک بار دیگر به او کمک کند.

All three, let. Let, let, let.

هر سه، اجازه دهید. بگذار، بگذار، بگذار

The next verb has two different  forms depending on the definition.

بسته به تعریف، فعل بعدی دو شکل متفاوت دارد.

First, lie - tell an untruth,  something that is false.

اول، دروغ بگویید - دروغ بگویید، چیزی که دروغ است.

Don't lie to me.

به من دروغ نگو

lied

You lied to me?

دروغ گفتی به من دروغ گفتی؟

lied

دروغ گفت

You’ve never lied to me before!

تو قبلا به من دروغ نگفتی!

Lie. Lied, lied. Ok, so that’s  regular. But another definition  

دروغ. دروغ گفت، دروغ بسیار خوب، پس عادی است. اما تعریف دیگری

is irregular. And that’s the definition  “lie”, to assume a horizontal position.

نامنظم است. و این تعریف «دروغ» برای در نظر گرفتن موقعیت افقی است.

You can lie down on the couch if you feel tired.

اگر احساس خستگی می کنید می توانید روی کاناپه دراز بکشید.

lay

She lay down for an hour yesterday.

دراز کشید دیروز یک ساعت دراز کشید.

lain

She’s lain down after  breakfast every day this week.

دراز کشیدن او این هفته هر روز بعد از صبحانه دراز کشیده است.

Lie, lay, lain.

دروغ، دراز کشیدن، دراز کشیدن.

So depending on the definition it’s  lie, lied, lied, or lie, lay, lain

بنابراین بسته به تعریف، دروغ، دروغ، دروغ، یا دروغ، دراز کشیدن، دراز کشیدن،

lose

I lose track of time when I’m listening to music.

وقتی به موسیقی گوش می‌دهم، زمان را از دست می‌دهم.

lost

از

I lost an hour of work time  because the internet was down.

دست دادم یک ساعت از وقتم را از دست دادم چون اینترنت قطع شد.

lost

از

I’ve lost 5 pounds this month.

دست دادم این ماه 5 پوند کم کردم.

Lose, lost, lost

باخت، گم شد،

make

باخت،

Let’s make a cake.

بیا کیک درست کنیم.

made

Who made the cake?

کیک درست کرد کیک درست کرد؟

made

ساخته شده

Have you ever made a cheesecake?

آیا تا به حال کیک پنیر درست کرده اید؟

Make, made, made

ساخت، ساخته شده،

mean

معنی شد

What do you mean?

منظورت چیست؟

meant

منظورش این

She explained what she meant. Look here,  we’ve only added a T, but the vowel changed  

بود که منظورش را توضیح داد. اینجا را نگاه کنید، ما فقط یک T اضافه کرده‌ایم، اما مصوت هم تغییر کرده است

too. We went from ee as she to the  EH as in BED. Mean, ee, meant, eh.

. ما از ee به عنوان او به EH در BED رفتیم. معنی، ای، معنی، آه.

meant

به این معنی بود که

They’ve never meant to make us feel bad.

آنها هرگز قصد نداشتند ما را بد کنند.

Mean, meant, meant. EE, eh, eh  happens with our next word set too.

معنی، معنی، معنی. EE، eh, eh با مجموعه کلمات بعدی ما نیز اتفاق می‌افتد.

meet

ملاقات کنید

Let’s meet at 10.

بیایید در ساعت 10

met

I met your parents the other day.

ملاقات کنیم. روز قبل با پدر و مادرت آشنا شدم.

met

I’ve never met your brother.

ملاقات من هرگز برادرت را ندیده ام.

Meet, met, met. Ee, eh, eh  happens yet again in our next set.

ملاقات، ملاقات، ملاقات اوه، آه، آه دوباره در مجموعه بعدی ما اتفاق می‌افتد.

mislead

گمراه کردن

That statement might mislead customers.

این بیانیه ممکن است مشتریان را گمراه کند.

misled

گمراه شد

The advertisement misled customers.

تبلیغات مشتریان را گمراه کرد.

misled

misled

That company has misled customers many times.

آن شرکت بارها مشتریان را گمراه کرده است.

Mislead, misled, misled,

گمراه کن، گمراه کن، گمراه کن،

pay

You can pay me back later.

پرداخت کن بعداً می توانی به من پس بدهی.

paid

پرداخت

I paid you back on Venmo.

کردم من پول شما را در Venmo پس دادم.

paid

I've never paid anyone on Venmo.

پرداخت شده

من هرگز در Venmo به کسی پول نداده ام.

Pay, paid, paid

پرداخت، پرداخت، پرداخت شده

put

Put your shoes on.

کفش های خود را بپوشید.

put

I put Sawyer's shoes on for him this morning.

امروز صبح برایش کفش های سایر را پوشیدم.

put

Have you ever put shoes on the wrong feet?

put آیا تا به حال کفش را روی پاهای اشتباه گذاشته اید؟

All three put: put, put, put.

هر سه گذاشتن: گذاشتن، گذاشتن، گذاشتن.

proofread

You proofread everything for me.

تصحیح شما همه چیز را برای من تصحیح کردید.

Proofread. Notice the spelling doesn’t change  here but the vowel does proofread, proofread, EH.

تصحیح کنید. توجه داشته باشید که املا در اینجا تغییر نمی‌کند اما مصوت تصحیح می‌کند، تصحیح می‌کند، EH.

My editor proofread everything.

سردبیر من همه چیز را تصحیح کرد.

Proofread. Again with the EH vowel.

تصحیح کنید. دوباره با مصوت EH.

She’s proofread everything I’ve ever published.

او همه چیزهایی را که من تا به حال منتشر کرده ام تصحیح کرده است.

Proofread, proofread, proofread.

تصحیح، تصحیح، تصحیح.

So of course this is true for ‘read’  as well. We have read with an EE.

بنابراین مطمئناً این برای «خواندن» نیز صادق است. ما با یک EE خوانده ایم.

Let's read over it together.

بیایید با هم آن را بخوانیم

Then we have read, same spelling but  past tense now with the EH vowel.

سپس، املای مشابه اما زمان گذشته را با مصوت EH خوانده ایم.

We read it as soon as it came.

به محض آمدن آن را خواندیم.

And again, read.

و باز هم بخوانید.

Have you read a novel in another language?

آیا رمانی به زبان دیگری خوانده اید؟

ride

سوار شدن

We could ride bikes this afternoon.

ما می توانیم امروز بعدازظهر دوچرخه سواری کنیم.

rode

سوار شد

We rode bikes for two hours last week.

ما هفته گذشته دو ساعت دوچرخه سواری کردیم.

ridden

سوار شده

We’ve never ridden that trail.

ما هرگز آن مسیر را سوار نکرده ایم.

Ride, rode, ridden

Ride, Rode, Ridden

ring

زنگ

Sometimes my phone doesn’t ring even  though the volume is all the way up.

گاهی اوقات تلفن من زنگ نمی‌خورد، حتی اگر صدا تا حد زیادی بالا باشد.

rang

زنگ

My phone only rang one time, so I missed the call.

تلفن من فقط یک بار زنگ خورد، بنابراین تماس را از دست دادم.

rung

My phone has never rung during  a meeting until now—oops!

زنگ تلفن من هرگز در طول جلسه تا کنون زنگ نزده است - اوه!

Ring, rang, rung

زنگ بزن، زنگ بزن، پله

rise

You usually rise early.

بلند شو معمولاً زود بیدار می‌شوی.

rose

The sun rose at 7:19 yesterday.

rose خورشید در ساعت 7:19 دیروز طلوع کرد.

risen

طلوع

After the sun has risen, we can go for a hike.

پس از طلوع خورشید، می توانیم برای پیاده روی برویم.

Rise, rose, risen. Notice in all three of these  words, the letter S is pronounced with a Z sound.

برخیز، برخاست، برخاست. توجه کنید که در هر سه کلمه، حرف S با صدای Z تلفظ می شود.

run

Let’s run a marathon.

اجرا بیایید یک ماراتن اجرا کنیم.

ran

They ran two marathons last year.

ran سال گذشته دو ماراتن دویدند.

run

They’ve always run a marathon during winter break.

دویدن آنها همیشه در تعطیلات زمستانی یک ماراتن دویده اند.

Run, ran, run

بدو، بدو، فرار

say

Say hi to her.

کن به او سلام کن.

said

I said hi.

گفت سلام کردم

said

I’ve never said anything rude to her.

گفت من هرگز به او چیز بی ادبی نگفته ام.

Say, said, said.

بگو، گفت، گفت.

see

See what time the movie starts.

ببینید چه ساعتی فیلم شروع می شود.

saw

We saw that movie last week.

ما آن فیلم را هفته پیش دیدیم.

seen

دیده شده

I haven't seen that movie yet.

من هنوز آن فیلم را ندیده ام.

See, saw, seen

ببینید، اره، دیده می شود

sell

They sell shoes made from recycled plastics.

فروش کفش های ساخته شده از پلاستیک های بازیافتی را می فروشند.

sold

فروخته شد

They sold 5,000 pairs of  shoes during the holidays.

آنها در طول تعطیلات 5000 جفت کفش فروختند.

sold

فروخته شد

They’ve never sold so many shoes.

آنها هرگز این همه کفش را نفروختند.

Sell, sold, sold

فروش، فروخته شد، فروخته شد،

send

Send me that picture.

آن عکس را برای من ارسال کنید.

sent

ارسال شد

I sent the picture on Messenger.

من عکس را در مسنجر فرستادم.

sent

فرستاده شده

I've never sent a picture on Messenger before.

من قبلاً هیچ عکسی در مسنجر ارسال نکرده بودم.

Send, sent, sent

ارسال، ارسال، ارسال

set

We’re all set.

مجموعه ما همه آماده ایم.

set

I was set to go, but our flight was cancelled.

من قرار بود بروم، اما پرواز ما لغو شد.

set

We’ve been set to go for an hour.

مجموعه ما قرار شد برای یک ساعت برویم.

All three are the same. Set, set, set

هر سه یکسان هستند. تنظیم، تنظیم،

shoot

He’s going to shoot some group pictures of us.

عکسبرداری او قرار است چند عکس دسته جمعی از ما بگیرد.

shot

He shot about 200 pictures.

شات او حدود 200 عکس گرفت.

shot

He’s shot dozens of group photo sessions.

شات او ده ها جلسه عکس گروهی گرفته است.

Shoot, shot, shot

شوت، شلیک، شوت

show

نشان

Show them your receipt.

بده رسید خود را به آنها نشان بده.

showed

نشان داد

I showed the manager my receipt.

که رسیدم را به مدیر نشان دادم.

shown

نشان داده شد

I’ve shown them my receipt;  now I’m waiting for a refund.

رسیدم را به آنها نشان دادم. الان منتظر بازپرداخت هستم

Show, showed, shown

نشان داد، نشان داد، نشان داد

shut

بسته در

Shut the door.

را ببند.

shut

ببند

I shut the door already.

من قبلاً در را بستم.

shut

ببند

I've already shut the door.

من قبلاً در را بسته ام.

All three shut: shut, shut, shut.

هر سه بسته: ببند، ببند، ببند.

sing

Sing a little more quietly.

بخوان کمی آرام تر بخوان.

sang

آواز

She sang so loud that I  couldn’t hear myself think.

خواند او آنقدر بلند خواند که من نمی توانستم فکر کنم.

sung

She has never sung in public.

آهنگ او هرگز در ملاء عام نخوانده است.

Sing, sang, sung

بخوان، آواز بخوان،

sink

سینک را بخوان

Let’s sink all our shots today.

بیایید امروز همه عکس‌هایمان را غرق کنیم.

sank

She sank four three-pointers in the first half.

غرق او در نیمه اول چهار ضربه سه امتیازی به ثمر رساند.

sunk

غرق شده

I’ve sunk almost every free throw this season.

من تقریباً در هر پرتاب آزاد در این فصل غرق شده ام.

Sink, sank, sunk.

غرق شد، غرق شد، غرق شد.

sit

Sit over there.

بشین اونجا بشین

sat

I sat over there.

نشستم اونجا نشستم

sat

She’s sat outside for most of the party.

نشسته او بیشتر مهمانی بیرون نشسته است.

Sit, sat, sat

بنشینید، بنشینید،

sleep

My kids usually sleep from about 8:00pm-7:00am.

بخوابید بچه های من معمولا از ساعت 8 بعد از ظهر تا 7 صبح می خوابند.

slept

They slept at their grandparents’ last night.

خوابید آنها شب گذشته پیش پدربزرگ و مادربزرگشان خوابیدند.

slept

They’ve slept at my sister-in-law’s, too.

خوابیده آنها هم پیش خواهر شوهرم خوابیده اند.

Sleep, slept, slept

بخواب، خوابید، خوابید،

speak

صحبت کن

I want to speak to you.

می خواهم با تو صحبت کنم.

spoke

I spoke to him yesterday.

صحبت کردم دیروز با او صحبت کردم.

spoken

I've spoken to her several times.

صحبت کردم من چندین بار با او صحبت کرده ام.

Speak, spoke, spoken.

صحبت کرد، صحبت کرد، صحبت کرد.

spend

You spend too much time on your phone.

صرف زمان زیادی را صرف تلفن خود می کنید.

spent

You spent the whole day on your phone.

spent شما تمام روز را با تلفن خود سپری کردید. این

spent

هفته

How much time have you spent watching  Rachel’s English videos this week?

چقدر برای تماشای ویدیوهای انگلیسی راشل صرف کرده‌اید؟

Spend, spent, spent.

خرج کردن، خرج کردن، خرج کردن.

stand

I stand with you on that.

ایستاده من در آن با شما می ایستم.

stood

We stood with you during that difficult time.

ایستادیم ما در آن دوران سخت با شما ایستادیم.

stood

ایستاده

We’ve stood together through thick and thin.

ایم ما در کنار هم ایستاده ایم.

Stand stood stood

ایستاده ایستاد ایستاد

steal

steal

I don't want to steal your idea.

من نمی خواهم ایده شما را بدزدم.

stole

You stole my idea.

دزدید تو ایده مرا دزدیدی

stolen

دزدیده شده

I've never stolen your ideas.

من هرگز ایده های شما را دزدیده ام. چوب

Steal stole stolen

دزدیده شده را بدزدید

stick

Stick with me.

با من بچسبید.

stuck

He stuck with me when my dad was sick.

گیر کرد وقتی پدرم مریض بود به من چسبید.

stuck

We’ve stuck together through some tough times.

گیر کرده ایم ما در روزهای سخت به هم چسبیده ایم. شنا

Stick, stuck, stuck

، چسبیده، گیر کرده

swim

We swim at the Y.

ما در Y.

swam

We swam at the lake yesterday.

شنا کردیم ما دیروز در دریاچه شنا کردیم.

swum

We've swum at that pool a lot.

شنا ما در آن استخر زیاد شنا کرده ایم.

Swim, swam swum

شنا کنید،

Take

Can you take that next door?

شنا کنید.

Took

He took it next door.

گرفت او آن را در همسایگی گرفت.

Taken

He hasn’t taken it yet.

گرفته شده هنوز آن را نگرفته است.

Take, took, taken.

بگیر، گرفت، گرفت.

Teach

Teach

I teach on Youtube.

من در یوتیوب تدریس می کنم.

Taught

I taught in a traditional classroom  before becoming a Youtuber.

تدریس کردم قبل از تبدیل شدن به یوتیوبر در یک کلاس درس سنتی تدریس کردم.

Taught

آموخته

I’ve always taught with technology.

من همیشه با تکنولوژی تدریس کرده ام.

Teach, taught, taught.

آموزش، آموزش، آموزش.

Tell

Tell us the whole story.

بگو کل داستان را به ما بگو

Told

You told us the whole story.

گفت تو کل ماجرا را به ما گفتی.

Told

Have you told us the whole story?

به ما گفتی آیا کل داستان را به ما گفته ای؟

Think

فکر کن

I think so.

من اینطور فکر می کنم.

Thought

فکر

I thought so.

کردم اینطور فکر می کنم.

Thought

I’ve thought about it all day.

فکر کردم تمام روز به آن فکر کرده ام.

Think, thought, thought.

فکر کن، فکر کن، فکر کن.

Throw

We need to throw this out.

پرتاب ما باید این را دور بریزیم.

Threw

We threw it out on recycling day.

انداخت ما آن را در روز بازیافت بیرون انداختیم.

Thrown

پرتاب شده

We’ve already thrown out lots of stuff.

ما قبلاً چیزهای زیادی را بیرون انداخته ایم.

Throw, threw, thrown.

پرتاب، انداخت، پرتاب شد.

understand

می فهمم

I understand.

می فهمم

understood

فهمید

She understood.

او فهمید.

understood

She’s understood more since she got hearing aids.

فهمید او از زمانی که سمعک دریافت کرد بیشتر فهمیده است.

Understand, understood, understood.

فهمیدن، فهمیدن، فهمیدن.

undo

Just undo that edit.

لغو فقط آن ویرایش را لغو کنید.

undid

I undid the edit.

undid من ویرایش را لغو کردم.

undone

لغو شد

I’ve undone all the bad edits.

من تمام ویرایش های بد را لغو کردم.

Undo, undid, undone

Undo, undid, undone

wake

wake

I need to wake up earlier.

من باید زودتر از خواب بیدار شوم.

woke

I woke up late this morning.

بیدار شدم امروز صبح دیر بیدار شدم

woken

بیدار شده

Have you ever woken up and  forgotten where you were?

آیا تا به حال از خواب بیدار شده اید و فراموش کرده اید که کجا بودید؟

Wake, woke, woken.

بیدار، بیدار، بیدار.

wear

I'm going to wear jeans.

من می خواهم شلوار جین بپوشم.

wore

I wore jeans last time.

پوشیدم من آخرین بار شلوار جین پوشیدم.

worn

پوشیده

I’ve worn jeans every time I’ve been there.

من هر بار که آنجا بودم شلوار جین می پوشیدم.

Wear wore worn

بپوشید برنده پوشیده شده

win

Let's win this!

بیایید این را ببریم!

won

برد

We won!

ما بردیم!

won

برد

We’ve won the last six games.

ما در شش بازی گذشته پیروز شده ایم.

Win, won, won

برد، برد،

withdraw

Let’s withdraw some cash in the morning.

برداشت برد بیایید صبح مقداری پول نقد برداریم.

withdrew

He withdrew some cash before leaving.

خارج شد قبل از رفتن مقداری پول نقد برداشت.

withdrawn

خارج شده

He has already withdrawn $200.

او قبلاً 200 دلار برداشت کرده است.

Withdraw withdrew withdrawn

برداشت برداشت عقب نشینی

write

Write your name in the book.

بنویسید نام خود را در کتاب بنویسید.

wrote

I wrote my name in the back of the book.

نوشتم اسمم را پشت کتاب نوشتم.

written

نوشته شده

I’ve written a note to you  in the back of the book.

من یادداشتی برای شما در پشت کتاب نوشته ام.

Write, wrote, written

بنویس، نوشته، نوشته

Whew, that was a lot. But aren’t you glad to  know so much more about these irregular verbs?  

وای، این خیلی بود. اما آیا خوشحال نیستید که درباره این افعال بی قاعده اطلاعات بیشتری کسب کنید؟

I also have a series of videos on  regular verbs, where you add an –ed,  

من همچنین یک سری ویدیو در مورد افعال معمولی دارم، که در آن یک –ed اضافه می‌کنید

check that out if you haven’t because there are  actually some crazy tricks to the pronunciations.  

، اگر این کار را نکرده‌اید آن را بررسی کنید زیرا در واقع ترفندهای دیوانه‌کننده‌ای برای تلفظ‌ها وجود دارد.

And now keep your learning going now with  this video and be sure to subscribe with  

و اکنون با این ویدیو به یادگیری خود ادامه دهید و حتماً با

notifications on so you never miss a lesson. I  love being your English teacher and accent coach.  

اعلان‌ها مشترک شوید تا هرگز درسی را از دست ندهید. من دوست دارم معلم انگلیسی و مربی لهجه شما باشم.

That’s it and thanks so much  for using Rachel’s English.

همین است و بسیار سپاسگزارم برای استفاده از انگلیسی Rachel.