Talk About Your Daily Routine in English - Spoken English Lesson

Hi, I’m Marie.

سلام من ماری هستم

Welcome to Oxford Online English!

به آکسفورد آنلاین انگلیسی خوش آمدید!

In this lesson, you’ll learn how to talk about your daily routine in English.

در این درس، یاد خواهید گرفت که چگونه در مورد برنامه روزانه خود به زبان انگلیسی صحبت کنید.

What do you do every day?

هر روز چیکار میکنی؟

What’s a typical day like for you?

یک روز معمولی برای شما چگونه است؟

In this class, you’ll learn everything you need to talk about your daily routine, including

در این کلاس، همه چیزهایی را که برای صحبت در مورد برنامه روزانه خود نیاز دارید، از جمله

work, free time, meals, and sleep habits.

کار، اوقات فراغت، وعده های غذایی و عادات خواب را یاد خواهید گرفت.

Before we start, we really think you should visit our website: Oxford Online English dot

قبل از شروع، ما واقعا فکر می کنیم که باید از وب سایت ما دیدن کنید: Oxford Online English dot

com.

com.

You can find all of our free English lessons, including videos and listening lessons.

می‌توانید تمام درس‌های رایگان انگلیسی ما، از جمله فیلم‌ها و درس‌های شنیداری را بیابید.

You can also take online classes with one of our professional teachers.

همچنین می توانید در کلاس های آنلاین با یکی از معلمان حرفه ای ما شرکت کنید.

Let’s start by looking at how you can talk about your everyday working routine.

بیایید با بررسی اینکه چگونه می توانید در مورد روال کار روزمره خود صحبت کنید شروع کنیم.

You’re working freelance now, right?

شما الان به صورت آزاد کار می کنید، درست است؟

Yeah, that’s right.

آره درست است.

I’ve been doing it for about six months now.

الان حدود شش ماهه دارم انجامش میدم

That must be nice.

این باید خوب باشد.

You can work from home; you don’t have to deal with bad bosses…

میتوانید از خانه کار کنید؛ شما مجبور نیستید با رئیس‌های بد سر و کار داشته باشید...

Yeah, it has its pluses, but it’s not all fun and games.

بله، این مزایا دارد، اما همه چیز سرگرم کننده و بازی نیست.

Obviously, my work is more flexible, but I still have to be disciplined and make sure

بدیهی است که کار من انعطاف پذیرتر است، اما هنوز باید نظم داشته باشم و مطمئن

I stick to a schedule.

شوم که به برنامه ای پایبند هستم.

So, what’s your working day like?

بنابراین، روز کاری شما چگونه است؟

I like to get an early start, so I get up at eight and I work from eight-thirty to around

من دوست دارم زودتر شروع کنم، بنابراین ساعت هشت بیدار می شوم و از ساعت هشت و نیم تا حوالی

midday.

ظهر کار می کنم.

Then, I take a long lunch break, maybe go to the gym or something like that.

سپس، یک استراحت طولانی ناهار می گیرم، شاید به باشگاه یا چیزی شبیه به آن بروم.

Then, I do another three to four hours in the evening, so I finish at seven or eight.

بعد، سه تا چهار ساعت دیگر در شب انجام می دهم، بنابراین ساعت هفت یا هشت تمام می کنم.

That’s quite a late finish.

این یک پایان کاملاً دیر است.

Yeah, but it suits me.

آره ولی به من میاد

I get sleepy in the afternoon, so it’s not the best time to work.

بعد از ظهرها خوابم می آید، بنابراین بهترین زمان برای کار نیست.

That still sounds much nicer than working a regular job.

این هنوز خیلی بهتر از کار کردن در یک کار معمولی به نظر می رسد.

I have to get up at six-thirty, then my commute takes around an hour, so I have to leave the

من باید ساعت شش و نیم بیدار شوم، بعد رفت و آمدم حدود یک ساعت طول می کشد، بنابراین باید حداکثر تا

house at half seven at the latest.

ساعت هفت از خانه خارج شوم.

I’m at the office from eight-thirty till five-thirty or six, then I don’t get home

من از ساعت هشت و نیم تا پنج و نیم یا شش در دفتر هستم، سپس

until seven at the earliest.

تا هفت ساعت زودتر به خانه نمی‌رسم.

I have to say: working at home has some disadvantages, but I don’t miss commuting every day.

باید بگویم: کار در خانه معایبی دارد، اما من هر روز رفت و آمد را از دست نمی دهم.

No, you shouldn’t.

نه، شما نباید.

It sucks!

بد است!

Do you work the same hours every day?

آیا هر روز یک ساعت کار می کنید؟

More or less.

کم و بیش، تقریبا.

Sometimes I stay late if there’s something I need to finish, but I try to leave on time.

گاهی اگر کاری باشد که باید تمام کنم دیر می‌مانم، اما سعی می‌کنم به موقع آنجا را ترک کنم.

Otherwise, I don’t get any time at home before I go to bed.

در غیر این صورت، قبل از رفتن به رختخواب در خانه وقت ندارم.

Here are some questions for you based on the dialogue:

در اینجا چند سوال برای شما بر اساس دیالوگ وجود دارد:

What’s your working day like?

روز کاری شما چگونه است؟

What time do you start and finish?

چه ساعتی شروع و چه ساعتی تمام می کنید؟

Do you often work long hours?

آیا اغلب ساعات طولانی کار می کنید؟

Do you take any breaks during the day?

آیا در طول روز استراحت می کنید؟

Let’s see how you could answer questions like these.

بیایید ببینیم چگونه می توانید به سؤالاتی مانند این پاسخ دهید.

Let’s start with something easy: what time do you start and finish?

بیایید با یک چیز آسان شروع کنیم: چه ساعتی شروع می کنید و چه ساعتی به پایان می رسانید؟

You could say something like: ‘I start work at nine, and I finish at five.’

می‌توانید چیزی شبیه این بگویید: «من کار را در نه شروع می‌کنم و در پنج به پایان می‌برم.»

Maybe you have a more flexible schedule.

شاید شما برنامه انعطاف‌پذیرتری دارید.

You might say: ‘I’m a freelancer, so I work different hours every day.

ممکن است بگویید: "من یک فریلنسر هستم، بنابراین هر روز ساعات مختلفی کار می کنم.

It depends what I have to do.’

بستگی به کاری دارد که باید انجام دهم.»

If you’re busy, you could say things like: ‘I often have to stay late at work.’

اگر مشغله دارید، می توانید جملاتی مانند: « من اغلب باید تا دیر وقت سر کار بمانم.» «

‘I finish at seven o’clock at the earliest.’

حداقل ساعت هفت

‘I can only take a short lunch break.’

تمام می کنم.» «فقط می توانم تحمل کنم.» یک استراحت کوتاه ناهار.»

If you have a more relaxed workday, you might say:

اگر روز کاری آرام تری دارید، ممکن است بگویید:

'I take a long break in the afternoon'.

«من بعد از ظهر یک استراحت طولانی می گیرم».

'I usually finish work by five-thirty at the latest'.

من معمولاً حداکثر تا ساعت پنج و نیم کار را تمام می کنم.

‘I never stay late or do overtime.’

«من هرگز دیر نمی‌مانم یا اضافه کاری انجام نمی‌دهم.

The phrases ‘at the earliest’ and ‘at the latest’ are useful if you want to talk

» اگر می‌خواهید در مورد افراط صحبت کنید، عبارات «در اولین فرصت» و « حداکثر» مفید هستند

about extremes.

.

Otherwise, use adverbs like ‘often’ or ‘usually’.

در غیر این صورت، از قیدهایی مانند "اغلب" یا "معمولا" استفاده کنید.

What about you?

تو چطور؟

What’s your working day like?

روز کاری شما چگونه است؟

Try to make two to three sentences talking about your working routine.

سعی کنید دو تا سه جمله در مورد روال کاری خود صحبت کنید.

If you need to, you can review the dialogue to get some ideas for language you can use.

اگر نیاز دارید، می‌توانید گفتگو را مرور کنید تا ایده‌هایی برای زبانی که می‌توانید استفاده کنید به دست آورید.

Pause the video and make your answer now.

ویدیو را مکث کنید و اکنون پاسخ خود را بدهید.

Practise saying it out loud!

با صدای بلند گفتن آن را تمرین کنید!

How was that?

چطور بود؟

Let’s look at our next point.

بیایید به نکته بعدی خود نگاه کنیم.

So, what do you do in the evenings after work?

بنابراین، عصرها بعد از کار چه می کنید؟

Honestly, most days I’m so tired when I get home that I just crash on the sofa and

راستش را بخواهید، بیشتر روزها وقتی به خانه می‌رسم آنقدر خسته هستم که فقط روی مبل تصادف می‌کنم و

watch TV.

تلویزیون تماشا می‌کنم.

I don’t like it, but I don’t have the energy to do much else.

من آن را دوست ندارم، اما انرژی لازم برای انجام کارهای دیگر را ندارم.

I play tennis on Wednesdays, but that’s it.

من چهارشنبه ها تنیس بازی می کنم، اما همین.

I know the feeling.

من احساس را می دانم.

It’s hard to motivate yourself when you’ve been at work all day.

وقتی تمام روز را سر کار هستید، ایجاد انگیزه در خودتان سخت است .

What about you?

تو چطور؟

I’m the opposite.

من برعکس هستم

I’m stuck at home all day, so when I’m free, I’m desperate to get out of the house:

من تمام روز را در خانه گیر کرده ام، بنابراین وقتی آزاد هستم، ناامید هستم که از خانه بیرون بیایم:

do some exercise, talk to people…

کمی ورزش کنم، با مردم صحبت

I try to arrange something most evenings.

کنم... بیشتر عصرها سعی می کنم کاری ترتیب دهم.

What kind of thing do you do?

چه کاری انجام می دهید؟

Lots of stuff!

خیلی چیزها!

I’ve started going to a boxing class twice a week, and I also play basketball with a

من شروع کردم به رفتن به کلاس بوکس دو بار در هفته، و همچنین

group of friends every Thursday.

هر پنجشنبه با گروهی از دوستانم بسکتبال بازی می کنم.

Then, I’ll generally go out with friends for a coffee or a drink on one or two evenings,

سپس، من معمولاً یک یا دو شب با دوستان برای یک قهوه یا نوشیدنی بیرون

too.

می روم.

Wow!

وای!

You’re pretty busy.

شما خیلی شلوغ هستید

Yeah, but I prefer it that way.

آره ولی من اینطوری ترجیح میدم

I’m more active on weekends, but during the work week, there just isn’t the time.

من در تعطیلات آخر هفته فعال تر هستم، اما در طول هفته کاری، وقت کافی نیست.

Here’s a question: what do you do in the evenings after work?

در اینجا یک سوال وجود دارد: عصرها بعد از کار چه می کنید؟

Are you active?

فعالی؟

Do you like going out and doing lots of different things, or do you prefer to stay at home and

آیا دوست دارید بیرون بروید و کارهای مختلف انجام دهید یا ترجیح می دهید در خانه بمانید و

relax?

استراحت کنید؟

If you’re more active, you could say something like:

اگر فعال‌تر هستید، می‌توانید چیزی شبیه این بگویید : "

‘I like to get out of the house when I can.’

من دوست دارم تا زمانی که بتوانم از خانه بیرون بروم." "

‘I try to arrange something most evenings.’

من سعی می‌کنم بیشتر شب‌ها کاری ترتیب دهم." "

‘I prefer to stay busy.’

ترجیح می‌دهم مشغول بمانم."

If you prefer staying at home, you might say: ‘I don’t have the energy to do much after

اگر ترجیح می‌دهید در خانه بمانید. در خانه، ممکن است بگویید: « من انرژی زیادی برای انجام کارهای بعد از

work.’

کار ندارم.» «

‘I just crash on the sofa and watch TV when I get home.’

وقتی به خانه می‌رسم فقط روی مبل می‌کوبم و تلویزیون تماشا می‌کنم.» «

‘During the work week, there just isn’t the time to do much.’

در طول هفته کاری، وقت کافی نیست. خیلی کار کردن.

It’s also useful to say how often you do things.

» همچنین مفید است که بگویید چند بار کارها را انجام می دهید.

Here, you can use adverbs like ‘often’, ‘generally’, ‘sometimes’ or ‘occasionally.’

در اینجا می‌توانید از قیدهایی مانند «اغلب»، « به طور کلی»، «گاهی» یا «گاهی»

You can also use time phrases like ‘once a week’, ‘on Wednesdays’ or ‘every

استفاده کنید. همچنین می‌توانید از عبارات زمانی مانند «یک بار در هفته»، «چهارشنبه‌ها» یا «هر

Friday.’

جمعه» استفاده کنید.

For example: ‘I go out with friends once a week.’

برای مثال: « من هفته‌ای یک‌بار با دوستان بیرون می‌روم .» «

‘I go to the bouldering gym on Wednesdays.’

چهارشنبه‌ها به باشگاه بولدرینگ می‌روم.»

‘I generally go running around the park after I get home.’

«معمولاً بعد از رسیدن به خانه در اطراف پارک می‌دووم.»

What about you?

شما چطور؟

What do you do after work?

بعد از کار چه می کنید؟

If you don’t work, or you have a different schedule, what do you do with your free time

اگر کار نمی کنید یا برنامه متفاوتی دارید ، در طول روز با اوقات فراغت خود چه می کنید

during the day?

؟

As usual, try to make two to three sentences about yourself.

طبق معمول سعی کنید دو تا سه جمله در مورد خودتان بسازید.

Use the language from this section to help you.

از زبان این بخش برای کمک به شما استفاده کنید.

Pause the video and do it now.

ویدیو را مکث کنید و همین الان این کار را انجام دهید.

OK?

خوب؟

Let’s move on.

بیایید ادامه دهیم.

So, do you cook?

خب آشپزی میکنی؟

I mean, you’re at home all day, so you must have time.

منظورم این است که شما تمام روز را در خانه هستید، بنابراین باید وقت داشته باشید.

Yeah…

بله...

My meal habits are all over the place, though.

عادت های غذایی من در همه جا وجود دارد.

What do you mean?

منظورت چیه؟

Sometimes I skip meals, or I eat at weird times.

گاهی اوقات غذا را حذف می کنم یا در زمان های عجیب غذا می خورم .

I might eat dinner at seven-thirty, or I might not eat until eleven.

ممکن است ساعت هفت و نیم شام بخورم، یا شاید تا یازدهم غذا نخورم.

It depends what I’m doing, and how hungry I am.

این بستگی دارد که من چه کار می کنم و چقدر گرسنه هستم.

That’s the exact opposite of my situation.

این دقیقا برعکس وضعیت من است.

I have to eat at the same time every day, because that’s the only time I have free.

من باید هر روز در یک ساعت معین غذا بخورم، زیرا این تنها زمانی است که رایگان دارم.

What do you do for lunch?

ناهار چیکار میکنی؟

If I’m organised, I’ll cook at the weekends so I can take food with me to work.

اگر منظم باشم، آخر هفته‌ها آشپزی می‌کنم تا بتوانم با خودم به محل کار غذا ببرم.

Otherwise, I’ll buy a sandwich or something from the bakery.

در غیر این صورت، من یک ساندویچ یا چیزی از نانوایی می خرم.

What about in the evenings?

عصرها چطور؟

Me and my boyfriend take turns cooking.

من و دوست پسرم به نوبت آشپزی می کنیم.

Then, we generally get a takeaway on Friday evening if we’re at home.

سپس، اگر در خانه باشیم، معمولاً عصر جمعه یک غذای آماده دریافت می‌کنیم.

That’s a good system.

این یک سیستم خوب است.

It’s hard to motivate yourself to cook when you live alone.

وقتی تنها زندگی می کنید، ایجاد انگیزه برای آشپزی در خودتان سخت است .

I try though, because I don’t want to waste money on takeaways and eating out.

با این حال سعی می‌کنم، زیرا نمی‌خواهم پول را برای غذای آماده و بیرون از خانه هدر دهم.

So, I’ll cook a big batch of something, then freeze it and eat it for several days.

بنابراین، من یک دسته بزرگ از چیزی را می پزم، سپس آن را فریز می کنم و برای چند روز می خورم.

Here are some questions from the dialogue which you should be able to answer by the

در اینجا چند سوال از دیالوگ وجود دارد که تا پایان این بخش باید بتوانید به آنها پاسخ دهید

end of this section: ‘Do you cook?’

: "آیا آشپزی می کنید؟" "

‘What do you do for lunch?’

برای ناهار چه کار می کنید؟" "

‘Do you eat at the same times every day?’

آیا هر روز در ساعت های معینی غذا می خورید؟"

Think about how you could answer these, but first, let’s look at some more phrases you

در مورد آن فکر کنید. چگونه می‌توانید به اینها پاسخ دهید، اما ابتدا اجازه دهید به عباراتی

heard in the dialogue.

که در گفتگو شنیده‌اید نگاهی بیندازیم.

Do you know what they mean?

میدونی منظورشون چیه؟

‘My meal habits are all over the place.’

«عادت‌های غذایی من در همه جا وجود دارد.»

‘Sometimes I skip meals.’

«گاهی اوقات غذا را حذف می‌کنم.»

‘I’ll cook a big batch of something, then freeze it.’

«یک دسته بزرگ از چیزی می‌پزم، سپس آن را فریز می‌کنم.

Can you explain what these sentences mean?

» می‌توانید معنی این جملات را توضیح دهید؟

If you say something is ‘all over the place’, this means that there’s no pattern.

اگر می گویید چیزی "در همه جا" است، به این معنی است که هیچ الگوی وجود ندارد.

So, if your meal habits are all over the place, it means you don’t eat regular meals at

بنابراین، اگر عادات غذایی شما در همه جا وجود دارد، به این معنی است که هر روز وعده های غذایی

regular times every day.

منظمی را در زمان های منظم نمی خورید.

If you skip a meal, then you don’t eat it.

اگر یک وعده غذایی را حذف کنید، آن را نمی خورید.

If you’re busy during the day, you might have to skip lunch.

اگر در طول روز مشغول هستید، ممکن است مجبور شوید ناهار را حذف کنید.

That means you don’t eat anything for lunch.

یعنی شما برای ناهار چیزی نمی خورید.

Finally, if you cook a big batch of something, then you cook a lot at one time.

در نهایت، اگر یک دسته بزرگ از چیزی را بپزید، در یک زمان مقدار زیادی پخت می کنید.

You might do this if you live alone, or if you’re busy, so that you can freeze the

اگر تنها زندگی می کنید، یا اگر مشغول هستید، ممکن است این کار را انجام دهید تا بتوانید غذای اضافی را فریز کرده

extra food and eat it later.

و بعداً بخورید.

What about you?

تو چطور؟

Do you sometimes skip meals?

آیا گاهی اوقات وعده های غذایی را حذف می کنید؟

Do you buy lunch, or cook at home and take food to work?

آیا ناهار می خرید یا در خانه آشپزی می کنید و غذا را به محل کار می برید؟

Do you ever get takeaways in the evening?

آیا تا به حال در عصر غذای آماده دریافت می کنید؟

Make at least three sentences and talk about your cooking and eating habits.

حداقل سه جمله بسازید و در مورد عادات آشپزی و غذا خوردن خود صحبت کنید.

Make more sentences if you can!

اگر می توانید جملات بیشتری بسازید!

Practise by saying your sentences out loud several times, until you can produce them

با گفتن جملات خود با صدای بلند چندین بار تمرین کنید تا بتوانید آنها را

fluently.

روان بیان کنید.

Remember that all the language you need is in the dialogue.

به یاد داشته باشید که تمام زبان مورد نیاز شما در دیالوگ است.

Go back and review the dialogue if you need some more ideas.

اگر به ایده های بیشتری نیاز دارید، به عقب برگردید و گفتگو را مرور کنید .

Pause the video and make your answer now.

ویدیو را مکث کنید و اکنون پاسخ خود را بدهید.

How was that?

چطور بود؟

Could you make a fluent answer?

آیا می توانید یک پاسخ روان بدهید؟

Take more time to practise if you need!

در صورت نیاز زمان بیشتری را برای تمرین اختصاص دهید!

Let’s look at one more thing.

بیایید یک چیز دیگر را بررسی کنیم.

If you could choose, what working hours would you do?

اگر می توانستید انتخاب کنید، چه ساعت کاری انجام می دادید؟

Is no hours an option?

آیا بدون ساعت یک گزینه است؟

Just imagine you’re working freelance like me, and you can set your own timetable.

فقط تصور کنید که مانند من به صورت آزاد کار می کنید و می توانید جدول زمانی خود را تنظیم کنید.

Would you still start early?

آیا هنوز زود شروع می کنید؟

No way!

به هیچ وجه!

I’m a total night owl.

من یک جغد شب کامل هستم.

That’s one of the reasons I’m so jealous of you.

این یکی از دلایلی است که من به شما حسادت می کنم.

I really struggle to get moving early in the morning.

من واقعاً برای حرکت در صبح زود تلاش می کنم .

You see, I’m not exactly a morning person either, but I like to get some stuff finished

ببینید، من هم دقیقاً آدم صبحگاهی نیستم، اما دوست دارم برخی چیزها را

early in the day.

در اوایل روز تمام کنم.

It helps me to feel more productive.

این به من کمک می کند تا احساس بهره وری بیشتری داشته باشم.

Then, sometimes I take a nap in the afternoon, because I often go to bed quite late.

سپس، گاهی اوقات بعد از ظهر چرت می زنم، زیرا اغلب دیر به رختخواب می روم.

I stay up late on weekends, but during the week I’m in bed by eleven.

آخر هفته‌ها تا دیروقت بیدار می‌مانم، اما در طول هفته تا یازدهم در رختخواب هستم.

If I don’t get seven or eight hours of sleep, I find it hard to focus at work.

اگر هفت یا هشت ساعت نخوابم، تمرکز در محل کار برایم سخت است.

Seven or eight?

هفت یا هشت؟

I don’t think I sleep that much.

فکر نکنم انقدر بخوابم

Why?

چرا؟

What time do you usually go to bed?

معمولا چه ساعتی به رختخواب می روید؟

Around one.

حوالی یک

One?!

یکی؟!

That’s late.

دیر است.

Yes and no.

بله و خیر.

I don’t have to get up so early, so I can still get a good night’s sleep.

من مجبور نیستم اینقدر زود بیدار شوم، بنابراین می توانم یک شب راحت بخوابم.

In the dialogue, we were talking about sleeping habits.

در دیالوگ، در مورد عادات خواب صحبت می کردیم .

Here’s a question: are you a morning person or a night owl?

در اینجا یک سوال وجود دارد: آیا شما یک آدم صبح هستید یا یک جغد شب؟

If you haven’t guessed, a ‘night owl’ is someone who likes staying up late at night,

اگر حدس نزده اید، «جغد شب » کسی است که دوست دارد شب ها تا دیروقت بیدار بماند،

but probably isn’t good at getting up early in the mornings.

اما احتمالاً در صبح زود بیدار شدن خوب نیست .

Here are some questions for you to think about: What time do you usually get up or go to sleep?

در اینجا چند سوال وجود دارد که باید به آنها فکر کنید: معمولا چه ساعتی از خواب بیدار می شوید یا می خوابید؟

Do you find it easy to get up early in the mornings?

آیا برایتان آسان است که صبح ها زود بیدار شوید ؟

How much sleep do you need every day?

روزانه چقدر به خواب نیاز دارید؟

Look at some useful language from the dialogue which you could use.

به زبان مفیدی از دیالوگ که می توانید استفاده کنید نگاه کنید.

Think about what these sentences mean: ‘I really struggle to get moving in the morning.’

به معنی این جملات فکر کنید: «من واقعاً برای حرکت در صبح

‘I stay up late on weekends.’

تلاش می‌کنم.» «آخر هفته‌ها تا دیروقت بیدار می‌مانم.»

‘Sometimes I take a nap in the afternoon.’

«بعضی وقت‌ها بعد از ظهر چرت می‌زنم.»

Could you explain the meaning of these clearly?

می‌توانید معنای این‌ها را به وضوح توضیح دهید؟

If you struggle to get moving in the morning, it means it’s difficult to get out of bed,

اگر صبح برای تحرک تلاش می کنید، به این معنی است که بلند شدن از رختخواب سخت است،

because you have no energy.

زیرا انرژی ندارید.

If you’re a night owl, you’ll probably struggle to get moving in the morning.

اگر شما یک جغد شب هستید، احتمالاً در صبح برای حرکت کردن دچار مشکل خواهید شد.

If you stay up late, you go to bed late.

اگر تا دیر وقت بیدار بمانید، دیر به رختخواب می روید.

Taking a nap means that you have a short sleep during the daytime.

چرت زدن به این معنی است که در طول روز خواب کوتاهی دارید.

So, now it’s time for your last practice!

بنابراین، اکنون زمان آخرین تمرین شماست!

Pause the video and make at least three sentences about your sleeping habits.

ویدیو را مکث کنید و حداقل سه جمله در مورد عادات خواب خود بنویسید.

Make a longer answer if you can.

اگر می توانید پاسخ بیشتری بدهید.

Done?

انجام شده؟

Now you know how to talk about different parts of your daily routine in English.

اکنون می دانید که چگونه در مورد بخش های مختلف برنامه روزانه خود به زبان انگلیسی صحبت کنید.

Thanks for watching!

ممنون از ملاحظه تان!

See you next time!

بعدا می بینمت!