Learn 10 Time Expressions in English

Hi. I'm Rebecca from engVid. In this lesson, you will learn ten idioms of

سلام. من ربکا از engVid هستم. در این درس ده اصطلاح زمان را یاد خواهید

time. So, these expressions are used in all kinds of situations, whether they're

گرفت. بنابراین، این عبارات در همه انواع موقعیت ها استفاده می شود ، خواه

general, whether they're social situations or business contexts; you

کلی باشند، خواه موقعیت های اجتماعی باشند یا زمینه های تجاری. شما

might hear them anywhere. So, it is very useful to be able to understand them,

ممکن است آنها را در هر جایی بشنوید بنابراین، درک آنها،

first of all — that's the most important thing you want to be able to do when you

قبل از هر چیز بسیار مفید است - این مهمترین کاری است که می خواهید هنگام

learn idioms; and then when you're really sure of the meaning and how to

یادگیری اصطلاحات انجام دهید. و وقتی واقعاً از معنی و نحوه

use them, you can also start to use them yourself. Okay? So, let's look at what

استفاده از آنها مطمئن شدید، می توانید خودتان نیز شروع به استفاده از آنها کنید. باشه؟ بنابراین، بیایید ببینیم

they are. So, the first one: "in a heartbeat". Let me give you an example.

آنها چه هستند. بنابراین، اولی: "در ضربان قلب". بگذارید برای شما مثالی بزنم.

"Life can change in a heartbeat." So, what do you think that means? It means

"زندگی می تواند در یک ضربان قلب تغییر کند." بنابراین، به نظر شما این به چه معناست؟ این بدان معنی است که

life can change immediately; instantly. For example, right now, you decided to

زندگی می تواند بلافاصله تغییر کند. فورا. به عنوان مثال، در حال حاضر تصمیم گرفتید به

watch this video, instead of doing something else. You decided to improve

جای انجام کار دیگری، این ویدیو را تماشا کنید . شما تصمیم گرفتید

your English in a heartbeat. Okay? You can make that decision in a heartbeat.

انگلیسی خود را با ضربان قلب بهبود بخشید. باشه؟ شما می توانید این تصمیم را با ضربان قلب بگیرید.

Just like a heart, beats fast, right? Beats very quickly; not necessarily

درست مثل یک قلب، تند تند می تپد، درست است؟ خیلی سریع می زند؛ نه لزوما

fast, but quickly. In the same way, this expression means quickly; instantly. All

سریع، بلکه سریع. به همین ترتیب، این عبارت به معنای سریع است; فورا. خیلی

right? Next, let's look at the next one. Number two: "around the clock". I'll

خوب؟ بعد، بیایید به مورد بعدی نگاه کنیم. شماره دو: "شور ساعت". من

give you a sentence; see if you understand. "They deliver pizza around

به شما یک جمله می گویم؛ ببین میفهمی آنها شبانه روز پیتزا تحویل می دهند

the clock." Okay? What do you think that means? "Around the clock". So, it means

. باشه؟ به نظر شما یعنی چه؟ "شور ساعت". بنابراین، به معنای

24 hours a day. Okay? They deliver pizza at any time of the day or night; "around

24 ساعت شبانه روز است. باشه؟ آنها پیتزا را در هر زمانی از شبانه روز تحویل می دهند. "شور

the clock". All right? That's the meaning of "around the clock" -- 24

ساعت". خیلی خوب؟ این معنای "شور ساعت" است -- 24

hours a day. Good.

ساعت در روز. خوب

"As we speak" — let me give you an example. "They are signing the deal as

"در حالی که ما صحبت می کنیم" - اجازه دهید برای شما مثالی بزنم. همان‌طور

we speak. They're negotiating the deal as we speak." So, what do you think that

که ما صحبت می‌کنیم، آنها در حال امضای قرارداد هستند . بنابراین، به نظر شما این به چه

means: "as we speak"? It means right now. Right now, as I'm talking to you,

معناست: "همانطور که ما صحبت می کنیم"؟ یعنی همین الان همین الان که دارم با شما صحبت می کنم،

this is happening somewhere. So, "as we speak" means right now, at this moment.

این در جایی اتفاق می افتد. بنابراین، "همانطور که ما صحبت می کنیم" به معنای همین حالا، در این لحظه است.

Usually it's talking about something that's happening somewhere else, while

معمولاً صحبت از چیزی است که در جایی دیگر اتفاق می افتد، در حالی که

you are in one place. Okay? So, for example: "They're signing the deal as we

شما در یک مکان هستید. باشه؟ بنابراین، برای مثال: "آنها در حال امضای قرارداد در حالی که ما

speak." That means: As we are speaking, they are doing that right now. Okay?

صحبت می کنیم." این بدان معناست که: همانطور که ما صحبت می کنیم، آنها در حال حاضر این کار را انجام می دهند. باشه؟

Let's look at number four: "against the clock". Okay. "We are working against

بیایید به شماره چهار نگاه کنیم: "در مقابل ساعت". باشه. "ما خلاف ساعت کار می

the clock to finish this presentation." All right? What do you think that means?

کنیم تا این ارائه را به پایان برسانیم." خیلی خوب؟ به نظر شما یعنی چه؟

And look at the way that I'm speaking; there's a little bit of anxiety here,

و به روشی که من صحبت می کنم نگاه کنید. در اینجا کمی اضطراب وجود دارد،

right? So, when you're "working against the clock", you have a deadline, and

درست است؟ بنابراین، هنگامی که شما "بر خلاف ساعت کار می کنید"، یک ضرب الاجل دارید، و

you're trying to finish something before that deadline; before that time limit.

سعی می کنید کاری را قبل از این ضرب الاجل به پایان برسانید. قبل از آن محدودیت زمانی

Okay? So, you're working against the clock; you're working really hard to

باشه؟ بنابراین، شما خلاف ساعت کار می کنید. شما واقعا سخت کار می کنید تا کاری را به

finish something because you have a deadline, and you have to finish by that

پایان برسانید زیرا یک مهلت دارید و باید تا آن

time. All right? Let's say you have to get in an application by a certain time,

زمان تمام کنید. خیلی خوب؟ فرض کنید باید تا زمان مشخصی وارد یک برنامه کاربردی

or you have to finish your presentation by a certain time because you're meeting

شوید یا باید ارائه خود را تا زمان مشخصی به پایان برسانید زیرا

your client in the morning. So, you're working really hard, and you're working

صبح با مشتری خود ملاقات می کنید. بنابراین، شما واقعا سخت کار می کنید، و

against the clock. You don't have enough time; you wish you had more time, but

خلاف ساعت کار می کنید. شما زمان کافی ندارید ؛ ای کاش وقت بیشتری داشتی، اما

you're working against the clock. It means you're working to a deadline. All

خلاف ساعت کار می کنی. این بدان معنی است که شما در حال کار به یک ضرب الاجل هستید. خیلی

right. And "at the eleventh hour" or "the eleventh hour". So, let's say...

خوب. و «ساعت یازدهم» یا «ساعت یازدهم». بنابراین، فرض کنید...

let's take this example forward, let's say you were working against the clock

بیایید این مثال را جلو ببریم، فرض کنید شما

all night long in order to finish your application or your presentation, and

تمام شب را خلاف ساعت کار می کردید تا برنامه یا ارائه خود را تمام کنید، و

then finally at the eleventh hour, you finished everything. Okay? So, what does

در نهایت در ساعت یازدهم، همه چیز را تمام کردید. باشه؟ بنابراین، این به

that mean: "at the eleventh hour"? Means, like, just before the deadline.

چه معناست: "در ساعت یازدهم"؟ یعنی درست قبل از موعد مقرر.

Okay? At the last minute. That's the meaning of "the eleventh hour", okay? At

باشه؟ در آخرین دقیقه. این معنی "ساعت یازدهم" است، خوب؟

the last minute, or just before the deadline; just before the time limit. "I

در آخرین لحظه یا درست قبل از پایان ضرب الاجل؛ درست قبل از محدودیت زمانی "

finished it at the eleventh hour." Okay? Or you could say, for example... Some

ساعت یازدهم تمامش کردم." باشه؟ یا مثلاً می‌توان گفت... بعضی از

students wait to study at the eleventh hour before an exam. They don't study

دانش‌آموزان ساعت یازدهم قبل از امتحان منتظرند تا درس بخوانند . آنها

all through the year; they wait till the eleventh hour to study really hard and

در طول سال مطالعه نمی کنند. آنها تا ساعت یازدهم صبر می کنند تا واقعا سخت و

crazy. Not recommended. Okay? But it means they wait, like, till the very

دیوانه وار درس بخوانند. توصیه نمیشود. باشه؟ اما این بدان معنی است که آنها تا آخر صبر می کنند

end.

.

So, let's review these first five. Okay? So, if I want to say that something's

بنابراین، بیایید این پنج مورد اول را مرور کنیم. باشه؟ بنابراین، اگر بخواهم بگویم که چیزی در

happening right now, I'm talking to you and something's happening — so which one

حال حاضر اتفاق می افتد، من با شما صحبت می کنم و اتفاقی در حال رخ دادن است - پس کدام یک

is that? Number three, right. "As we speak". "It's happening as we speak."

است؟ شماره سه، درست است. "همانطور که داریم حرف می زنیم". "این اتفاق می افتد که ما صحبت می کنیم."

And suppose you say: "Things can change just like that." Which one is that?

و فرض کنید می گویید: "چیزها می توانند به همین شکل تغییر کنند." کدام یک از آنهاست؟

"Things can change in a heartbeat." Good. And if you want to say that... if

"چیزها می توانند در یک ضربان قلب تغییر کنند." خوب و اگر می خواهید بگویید که ...

you managed to finish something at the last minute, you could say: "I finished

اگر موفق شدید کاری را در آخرین لحظه تمام کنید، می توانید بگویید: "

it at the eleventh hour." Okay? And suppose you want to order pizza, so

ساعت یازدهم تمامش کردم." باشه؟ و فرض کنید می‌خواهید پیتزا سفارش دهید، پس

you're going to... but it's like three o'clock in the morning, so you're

می‌خواهید... اما ساعت سه صبح است، بنابراین به

looking for a restaurant that delivers at any time; that delivers "around the

دنبال رستورانی هستید که در هر زمان تحویل دهد. که "شور ساعت" را ارائه می دهد

clock". Right? Good. And let's say you're under pressure to finish

. درست؟ خوب و فرض کنید شما تحت فشار هستید

something before a deadline, so you are working "against the clock"; number

که کاری را قبل از یک ضرب الاجل به پایان برسانید، بنابراین "بر خلاف ساعت" کار می کنید. شماره

four. Okay? Now, the way to remember these is to apply them; not just to

چهار. باشه؟ اکنون، راه به خاطر سپردن این موارد، اعمال آنهاست. نه فقط

listen, which is good. You could also note down... lots of our viewers are

گوش دادن، که خوب است. شما همچنین می توانید یادداشت کنید... بسیاری از بینندگان ما در

actually writing these down and making their own notes, making their own

واقع اینها را می نویسند و یادداشت های خود را می نویسند

sentences, making their own examples — that's the best thing you can do. Apply

، جملات خود را می سازند، مثال های خود را می سازند - این بهترین کاری است که می توانید انجام دهید.

it to your life. Think about a time when you were working against the clock,

آن را در زندگی خود اعمال کنید. به زمانی فکر کنید که خلاف ساعت کار می‌کردید،

think about a situation, or a restaurant, or something in your

به موقعیتی فکر کنید، یا رستورانی، یا چیزی در

neighbourhood that's open around the clock; things like that. Apply it. Apply

محله‌تان که شبانه روز باز است. چیزهایی مثل آن. آن را اعمال کنید.

it to your life, apply it to the life of people you know to make it your own, so

آن را در زندگی خود به کار ببرید، آن را در زندگی افرادی که می شناسید به کار ببرید تا آن را از آن خود کنید،

you really understand it. Okay? Let's go on.

بنابراین واقعاً آن را درک می کنید. باشه؟ بریم ادامه بدیم

Number six: "He woke up at the crack of dawn." Okay? "He woke up at the crack of

شماره شش: «در سحر از خواب بیدار شد ». باشه؟ او در سحر از خواب بیدار شد

dawn to study before his exam." Any idea? So, for that, you need to know

تا قبل از امتحان درس بخواند. هر ایده؟ بنابراین، برای آن، باید بدانید

what the word "dawn" means. So, "dawn" is when the sun is just starting to

که کلمه "سپیده دم" به چه معناست. بنابراین، "سپیده دم " زمانی است که خورشید تازه شروع به

appear. Okay? It's very, very early morning. So, "he woke up at the crack of

ظهور کرده است. باشه؟ صبح خیلی خیلی زود است پس «بیدار شد در

dawn" means very early in the morning; like, maybe — I don't know — four

سحر» یعنی صبح خیلی زود; مثل، شاید - نمی دانم -

o'clock, five o'clock, whatever it is. Okay? It just means very early in the

ساعت چهار، ساعت پنج، هر چه که باشد. باشه؟ فقط به معنی

morning. Let's look at the next one. Are you with me? Good, good. Number seven:

صبح زود است. بیایید به مورد بعدی نگاه کنیم. حواست به منه؟ خوب، خوب شماره هفت:

"ahead of time". Okay. "He always arrives ahead of time before an exam.

"پیش از زمان". باشه. او همیشه قبل از امتحان زودتر می آید

She always appeared... arrived ahead of time before an interview." What do you

. به نظر شما

think it means? "Ahead of time" means before the required time. She

یعنی چه؟ «پیش از وقت» یعنی قبل از زمان لازم. او

required... arrived early. In other words, it means early. Okay? So, "ahead

نیاز داشت... زود رسید. به عبارت دیگر به معنای زودرس است. باشه؟ پس «پیش

of time" means early. Next, let's look at number eight: "Behind the times".

از زمان» به معنای زود هنگام است. در ادامه به عدد هشت نگاه می کنیم: «پشت روزگار».

Okay? There's an "s" here. "Behind the times". So, we could say: "He's a little

باشه؟ در اینجا یک "s" وجود دارد. "پشت روزگار". بنابراین، می‌توانیم بگوییم: "او

bit behind the times — he doesn't use email; he writes actual letters. He has

کمی عقب‌تر از زمان است - او از ایمیل استفاده نمی‌کند ؛ او نامه‌های واقعی می‌نویسد. او

a flip phone and not a smartphone. He's a little bit behind the times." Okay?

یک تلفن تاشو دارد و نه یک گوشی هوشمند. او کمی عقب‌تر از زمان است." باشه؟

That means not up to date; a little bit old-fashioned, not using the latest

یعنی به روز نیست. کمی قدیمی، عدم استفاده از آخرین

technology, not having the latest ideas. Okay? So, this is "behind the times".

تکنولوژی، نداشتن جدیدترین ایده ها. باشه؟ بنابراین، این "پشت زمان" است.

Next: "Out of time". Let me give you an example: "The teacher asked me to submit

بعدی: "خارج از زمان". بگذارید مثالی بزنم: "معلم از من خواست

my exam paper right away because I was out of time." The teacher collected my

که برگه امتحانی خود را فوراً ارائه دهم، زیرا وقت من تمام شده است." معلم

exam paper, and she said... I want... I really wanted to finish, but she said:

برگه امتحانمو جمع کرد گفت... میخوام...خیلی دلم میخواست تمومش کنم اما گفت: ببخشید وقتتون تموم

"Sorry, you're out of time." So, what does it mean to be "out of time"? To not

شد. بنابراین، "خارج از زمان" بودن به چه معناست؟ تا

have any time left. Okay? No time left; you're out of time. You have no time

زمانی باقی نماند. باشه؟ وقتی باقی نمانده است؛ وقت شما تمام شده

left for something. Okay? All right. And the last one: "Just in time". Okay? That

برای چیزی وقت نداری باشه؟ خیلی خوب. و آخرین مورد: "در زمان مقرر". باشه؟

means before, but at the last minute. For example: "We arrived just in time to

یعنی قبلا، اما در آخرین لحظه. به عنوان مثال: "ما به موقع رسیدیم تا

catch the flight." Or: "We arrived just in time for the meeting." Or: "We

پرواز را بگیریم." یا: "ما درست سر وقت جلسه رسیدیم." یا: «

arrived just in time for the wedding; otherwise, we would have missed it". "We

به موقع عروسی رسیدیم وگرنه از دست می‌رفتیم». ما

arrived just in time for the movie; it was about to start." Okay? So, just

درست به موقع برای فیلم رسیدیم؛ فیلم در شرف شروع بود.» باشه؟ بنابراین، درست

before something important was supposed to happen — if you arrive then, for

قبل از اینکه قرار بود اتفاق مهمی بیفتد - برای مثال، اگر شما به آنجا برسید

example, then that would be "just in time". All right? Good. Are you still

، آن وقت "در زمان مقرر" خواهد بود. خیلی خوب؟ خوب آیا

with me? Good for you.

با من می مانی؟ خوش به حالت.

Let's review these a little bit. So, if someone always arrives early, they

بیایید اینها را کمی مرور کنیم. بنابراین، اگر کسی همیشه زود می آید، چه

arrive when? Which of these last five? Have a look. They arrive "ahead of

زمانی می رسد؟ کدام یک از این پنج مورد آخر؟ نگاهی بینداز آنها "پیش از

time". Good. Okay? Very good. And you have no time left; you can't work on

موعد" می رسند. خوب باشه؟ خیلی خوب. و دیگر زمانی برای شما باقی نمانده است. شما دیگر نمی توانید روی

your exam paper anymore, you can't work on your presentation anymore. You have

برگه امتحان خود کار کنید، دیگر نمی توانید روی ارائه خود کار کنید.

no time left. You are what? Which of these? You are "out of time". Yes, I

وقت ندارید شما چکاره هستید؟ کدام یک از اینها؟ شما "بی زمان" هستید. بله،

heard you; good for you. All right. Let's suppose you have a lot of work to

شنیدم. خوش به حالت. خیلی خوب. بیایید فرض کنیم که کارهای زیادی برای

do, so... or you're just kind of a very super-healthy person, and you like to

انجام دادن دارید، بنابراین... یا فقط یک فرد فوق العاده سالم هستید و دوست دارید

wake up really early in the morning. You like to meditate or you like to

صبح خیلی زود از خواب بیدار شوید. شما دوست دارید مدیتیشن کنید یا دوست دارید

exercise, or something like that. So, when do you wake up? You wake up when?

ورزش کنید یا چیزی شبیه به آن. پس کی بیدار میشی؟ کی بیدار میشی؟

At the "crack of dawn" — very, very early in the morning. Okay. And let's

در "شکاف سپیده دم" - خیلی خیلی زود صبح. باشه. و

suppose you arrive somewhere before... the last minute before something

فرض کنید قبل از ... آخرین لحظه قبل از اینکه

important happens. Then you arrive, which one? "Just in time". Right. And

اتفاق مهمی بیفتد به جایی می رسید. بعد میرسی کدوم؟ "درست سر وقت". درست. و

what did we leave out? Okay. All right. So, let's suppose somebody is not using

چه چیزهایی را کنار گذاشتیم؟ باشه. خیلی خوب. بنابراین، بیایید فرض کنیم کسی از

the latest technology, not using the latest equipment, and so on. That person

آخرین فناوری استفاده نمی کند، از آخرین تجهیزات استفاده نمی کند ، و غیره. اون

would be what? "Behind the times". Okay? So, again, if you want to remember them

شخص چی میشه؟ "پشت روزگار". باشه؟ بنابراین، دوباره، اگر می خواهید آنها را به خاطر بسپارید

— write, think. Think to yourself: "Do I know someone who's behind the times?

- بنویسید، فکر کنید. با خود فکر کنید: "آیا کسی را می شناسم که از زمان گذشته عقب باشد؟

Yes." Okay? "Do I know someone who always arrives ahead of time?" Write

بله." باشه؟ "آیا کسی را می شناسم که همیشه زودتر از موعد می رسد؟" آن را

that... Write that down; make it relevant to something that you can...

بنویس... آن را بنویس. آن را به چیزی مرتبط کنید که می توانید...

can relate to. Okay? Something that makes sense to you and that you always

بتوانید با آن ارتباط برقرار کنید. باشه؟ چیزی که برای شما منطقی است و همیشه

understand. Connect the two. That's what learning is: Connecting new knowledge to

آن را درک می کنید. این دو را به هم وصل کنید. یادگیری این است: اتصال دانش جدید به

something you already have. And that way, you remember much better. Okay.

چیزی که قبلاً دارید. و به این ترتیب، شما خیلی بهتر به یاد می آورید. باشه.

It's a memory technique. All right.

این یک تکنیک حافظه است. خیلی خوب.

So, if you would like to practice these, of course, what you should do — go to

بنابراین، اگر می‌خواهید اینها را تمرین کنید ، البته آنچه باید انجام دهید - به

our website at www.engvid.com; and there you can do a full quiz on this. And if

وب‌سایت ما در www.engvid.com بروید. و در آنجا می توانید یک مسابقه کامل در این مورد انجام دهید. و اگر

you want to go even further to improve your English, please check out my

می‌خواهید حتی بیشتر برای بهبود زبان انگلیسی خود پیش بروید، لطفاً

English course, "Correct Your English Errors"... "Correct Your English Errors

دوره انگلیسی من، "اصلاح اشتباهات انگلیسی خود را " بررسی کنید... "اشتباهات انگلیسی خود را

in Ten Minutes a Day". And there you'll have a chance to improve all aspects of

در ده دقیقه در روز تصحیح کنید". و در آنجا شما این شانس را خواهید داشت که تمام جنبه های

your English very easily and quickly, like I said, in about ten minutes a day.

انگلیسی خود را خیلی راحت و سریع، همانطور که گفتم، در حدود ده دقیقه در روز بهبود بخشید.

All right? There are 60 lessons; all kinds of mistakes in grammar,

خیلی خوب؟ 60 درس وجود دارد. انواع اشتباهات در گرامر،

vocabulary, pronunciation — and you have a chance to improve. Just like you took

واژگان، تلفظ - و شما فرصتی برای بهبود دارید. درست همانطور که

time now, you can take time on a regular basis and really improve your English.

اکنون وقت گذاشتید، می توانید به طور منظم وقت بگذارید و واقعاً انگلیسی خود را بهبود ببخشید.

Okay? I'll leave a link for you below. And if you haven't already, subscribe to

باشه؟ من لینکی را برای شما در زیر می گذارم. و اگر قبلاً این کار را نکرده‌اید، در

my YouTube channel so you can... and ring the bell so you'll be notified

کانال یوتیوب من مشترک شوید تا بتوانید... و زنگ را به صدا درآورید تا

whenever there is a new lesson. Okay? Thanks so much for watching and all the

هر زمان که درس جدیدی وجود داشت به شما اطلاع داده می‌شود. باشه؟ از تماشای شما بسیار سپاسگزارم و

best with your English. Bye for now.

بهترین ها را با انگلیسی شما. فعلا خداحافظ.