Vocabulary connected with weekend activities | Study English advanced level

Hi there, teacher Harry here. Welcome back to my  English lessons where we try to help you to get a  

سلام، معلم هری اینجاست. به درس‌های انگلیسی من خوش آمدید، جایی که سعی می‌کنیم به شما کمک کنیم تا به

better understanding of the English language.  Today we're going to focus on vocabulary.

درک بهتری از زبان انگلیسی دست پیدا کنید. امروز بر روی واژگان تمرکز خواهیم کرد.

And in particular, we're going to look at  vocabulary around weekend activities, because  

و به طور خاص، ما به واژگان مربوط به فعالیت‌های آخر هفته نگاه می‌کنیم، زیرا

weekends are the really important  part of the week. Monday to Friday,  

آخر هفته‌ها بخش واقعاً مهم هفته هستند. دوشنبه تا جمعه،

all about working and all about waiting for  that we can come Saturday and Sunday. As always,  

همه چیز در مورد کار و همه چیز در مورد انتظار که بتوانیم شنبه و یکشنبه بیاییم. مثل همیشه،

at the end of this particular lesson,  I'll give you my contact details.

در پایان این درس خاص، جزئیات تماس خود را به شما می‌دهم.

And if you want to contact me, you can do so any  comments that you have, be happy to hear from you.  

و اگر می‌خواهید با من تماس بگیرید، می‌توانید هر نظری که دارید انجام دهید، خوشحال می‌شویم از شما بشنویم.

Okay, so usually when we're talking about the  weekend, it might be something that we did it the  

بسیار خوب، پس معمولاً وقتی درباره آخر هفته صحبت می کنیم، ممکن است کاری باشد که این کار را

last, the previous weekend, the last weekend or  the previous weekend. Okay. So when we use that,  

آخرین هفته، آخر هفته قبل، آخر هفته آخر یا آخر هفته قبل انجام دادیم. باشه. بنابراین وقتی از آن استفاده می‌کنیم،

we're typically using simple past. Yeah, Past  Simple, simple past verbs, because we're either  

معمولاً از گذشته ساده استفاده می‌کنیم. بله، افعال گذشته ساده و ساده، زیرا ما یا

asking somebody a question about the weekend  or answering a question about the weekend.  

در مورد آخر هفته از کسی سؤال می‌پرسیم یا به سؤالی درباره آخر هفته پاسخ می‌دهیم.

And we're telling people simply, what we did, or  what we got up to is another way to to express it.  

و ما به سادگی به مردم می گوییم، کاری که انجام دادیم، یا کاری که از آن بلند شدیم، راه دیگری برای بیان آن است.

For example, did you have a nice weekend? Simple  past. Did you have a nice weekend? How was your  

مثلا آخر هفته خوبی داشتی؟ گذشته ساده. آخر هفته خوبی داشتی؟

weekend? What did you do last weekend? Or what did  you get up to last weekend? So they're just simple  

آخر هفته ات چطور بود؟ آخر هفته گذشته چه کار کردی؟ یا آخر هفته گذشته چه کاری انجام دادید؟ بنابراین آنها فقط

ways of asking the question about somebody's  weekend, the one usually on a Monday morning  

روش‌های ساده   برای پرسیدن سؤال در مورد آخر هفته دیگران هستند، سؤالی که معمولاً در صبح روز دوشنبه

over the first coffee that you have, and all  of them using simple past formats of the verb.

هنگام اولین قهوه‌ای که می‌خورید، و همه آنها از قالب‌های گذشته ساده فعل استفاده می‌کنند.

The follow on questions that might lead to  these when when you've you've got your answers?  

در ادامه در مورد سؤالاتی که ممکن است در صورت دریافت پاسخ‌های خود منجر به این سؤال‌ها شوند؟

Well, what did you do? Where  did you go? Who did you see?  

خب چیکار کردی کجا رفتی؟ چه کسی را دیدی؟

Or you might ask somebody's opinion. Did you  like it? Did you enjoy it? Is it worth going to?  

یا ممکن است نظر کسی را بپرسید. خوشت آمد؟ آیا خوشت اومد؟ ارزش رفتن داره؟

Or how did you like it? How did you enjoy  it? So somebody could be talking about  

یا چطور دوستش داشتی؟ چگونه از آن لذت بردید ؟ بنابراین ممکن است کسی در مورد آن صحبت کند   از

have visited the zoo, visited the  circus, and new park new activity,  

باغ وحش بازدید کرده است، از سیرک و پارک جدید بازدید کرده است،

something that you they've tried that you haven't  or something that you might like to try? So you're  

چیزی که شما آنها امتحان کرده اید و انجام نداده اید یا چیزی که ممکن است دوست داشته باشید امتحان کنید؟ بنابراین شما به

looking for their opinion as to as to whether  you should or you shouldn't do it. Okay. So  

دنبال نظر آنها هستید که آیا باید این کار را انجام دهید یا نه. باشه. بنابراین   آخر

previous weekend or last  weekend, usually simple past.

هفته قبل یا آخر هفته گذشته، معمولاً گذشته ساده.

Now, we're talking about our weekend plans, what  have we got planned for the weekend. These are  

اکنون، ما در مورد برنامه های آخر هفته خود صحبت می کنیم، اینکه برای آخر هفته چه برنامه ای داریم. هر زمان که ممکن است این کار را انجام دهید، این‌ها

very typical small talk, chitchat  conversations over the coffee before  

مکالمات بسیار معمولی هستند، مکالمه‌های بی‌سابقه‌ای با قهوه قبل از

the meetings whenever you might do it. Okay. So  the very simple way of asking the question is,  

جلسات. باشه. بنابراین راه بسیار ساده برای پرسیدن این سؤال این است که

Do you have any plans for the weekend? Or  do you have any plans for this weekend?  

آیا برای آخر هفته برنامه‌ای دارید؟ یا برای این آخر هفته برنامه‌ای دارید؟

What are you up to this weekend? Okay. And  we often use going to in these circumstances.  

آخر هفته چه کاره ای؟ باشه. و اغلب در این شرایط از رفتن به استفاده می‌کنیم.

And the reason why we use going to it's the  continuous format, but it's the continuous format,  

و دلیل اینکه ما از رفتن به آن استفاده می‌کنیم، قالب پیوسته است، اما این قالب پیوسته است،

look into something in the future, but looking  at something in the immediate future. Yeah. So  

به چیزی در آینده نگاه می‌کنیم، اما نگاه به چیزی در آینده نزدیک. آره بنابراین

what are you going to do this week? We can and  the answer might be, oh, we're going to go here,  

این هفته قرار است چه کاری انجام دهید؟ ما می توانیم و پاسخ ممکن است این باشد، اوه، ما به اینجا می رویم،

or we're going to go there. Or we're going to do  some skiing. Or we're going to do some hiking. Or  

یا می خواهیم به آنجا برویم. یا می‌خواهیم اسکی انجام دهیم. یا قراره پیاده روی کنیم یا

going to play tennis. So it would be replied  to or the response would be in that continuous  

رفتن به بازی تنیس. بنابراین به آن پاسخ داده می‌شود یا پاسخ در

format of going to also. Okay, so often used going  to... to talk about future plans, particularly  

قالب پیوسته رفتن به نیز خواهد بود. بسیار خوب، اغلب از رفتن به... برای صحبت در مورد برنامه‌های آینده استفاده می‌شود، مخصوصاً

for the most immediate weekend. So the one  coming in next few days or four days, okay?

برای فوری‌ترین تعطیلات آخر هفته. بنابراین، یکی چند روز یا چهار روز آینده می آید، خوب؟

If we want to look at expressions that we would  use when we're talking about weekend activities,  

اگر می‌خواهیم به عباراتی نگاه کنیم که وقتی درباره فعالیت‌های آخر هفته صحبت می‌کنیم،

or days, then you might use expressions like, I  had a night in meaning I didn't go anywhere. I  

یا روزها از آنها استفاده می‌کنیم، ممکن است از عباراتی مانند، من یک شب داشتم به این معنی که جایی نرفتم استفاده کنید. من

didn't do anything. I stayed at home. I just had a  night in in front of the fire a night in front of  

کاری نکردم. من در خانه ماندم. من فقط یک شب جلوی آتش، یک شب جلوی

the TV and night in watching Netflix, I chilled  out watching that series that you recommended.  

تلویزیون و یک شب با تماشای نتفلیکس داشتم، از تماشای آن سریالی که توصیه کردید لذت بردم.

I had a night in or the opposite off. We had a  great night out on Saturday or we had a great  

من شبی را در یا برعکس آن تعطیل داشتم. شنبه شب خوبی داشتیم یا

night out on Friday. You should have been there  was really really good fun. Okay, so it means  

جمعه شب خوبی داشتیم. شما باید آنجا می بودید واقعاً سرگرم کننده بود. خوب، پس یعنی

we went out and we had some fun at some party  or some restaurant or what clubbing whatever  

ما بیرون رفتیم و در یک مهمانی یا یک رستوران یا هر چه باشگاهی

you were doing. Okay, so I had an idea in  stayed at home. We had a great night out  

انجام می‌دادید، کمی خوش گذشت. خوب، پس من یک ایده داشتم که در خانه بمانم.

or a great evening out when we went out and left  the home and went went somewhere else. Okay,  

وقتی بیرون رفتیم و خانه را ترک کردیم و به جای دیگری رفتیم، یک شب عالی داشتیم   یا یک شب عالی بیرون رفتیم. بسیار خوب،

now let's look at some phrasal verbs  connected with weekend activities. Okay,  

اکنون به چند افعال عبارتی مرتبط با فعالیت های آخر هفته نگاه می کنیم. بسیار خوب،

I've given to you and then I'll  give you some examples. So here

من به شما داده‌ام و سپس چند مثال برای شما می‌آورم. بنابراین اینجا

To clean up, to tidy up, to stay in, to chill out,  

برای تمیز کردن، مرتب کردن، ماندن، آرام کردن،   برای استراحت،

to wind down, to have someone over, to flick  through, to meet up, usually to meet up with,  

داشتن کسی، ورق زدن ، ملاقات، معمولاً برای ملاقات،

to catch up with someone, and to bump into or  to run into the effectively mean the same. Okay,  

برای رسیدن به کسی، و برخورد کردن به یا به معنای موثر همان است. بسیار خوب،

so phrasal verbs connected with  weekends, and weekend activities.  

پس افعال عبارتی مرتبط با تعطیلات آخر هفته و فعالیت‌های آخر هفته هستند.

Now some of these might be quite mundane or  ordinary. But that's sure how weekends go.

اکنون برخی از اینها ممکن است کاملاً پیش پا افتاده یا معمولی باشند. اما مطمئناً آخر هفته ها چگونه می گذرند.

So the first one to clean up. So if somebody  asks you, what did you do for the weekend,  

بنابراین اولین نفری که تمیز می کند. بنابراین اگر کسی از شما بپرسد، برای آخر هفته چه کار کردید،

we decided to stay at home and clean up  the garden, ready for the winter. So we  

تصمیم گرفتیم در خانه بمانیم و باغ را تمیز کنیم، آماده برای زمستان. بنابراین ما

cleaned up all the leaves that have fallen from  the trees, you know, there just seems to be  

همه برگ‌هایی را که از درخت‌ها ریخته‌اند پاک کردیم ، می‌دانید، فقط

more and more for a couple of weeks. And then  they're, they're all suddenly disappeared. Or  

برای چند هفته بیشتر و بیشتر می‌شود. و سپس آنها هستند، همه آنها ناگهان ناپدید می شوند. یا

we decided to stay at home and clean up the  spare room because our daughter's coming home  

تصمیم گرفتیم در خانه بمانیم و اتاق اضافی را تمیز کنیم زیرا دخترمان

for a few months. So we need somewhere for her to  sleep. So we decided to clean up the spare room.

برای چند ماه به خانه می آید. بنابراین ما به جایی برای خوابیدن او نیاز داریم . بنابراین تصمیم گرفتیم اتاق اضافی را تمیز کنیم.

To tidy up. Oh, well, you know what, like at the  beginning of spring, we like to have a spring  

برای مرتب کردن. اوه، خوب، می‌دانید، مانند ابتدای بهار، ما دوست داریم که یک فنر را

clean, tidy up all the rooms get rid of the  rubbish that we've accumulated over the previous  

تمیز کنیم، همه اتاق‌ها را مرتب کنیم تا از شر زباله‌هایی که در سال گذشته انباشته‌ایم خلاص شویم

year. So we got the kids involved. So we had to  give them a little bit of an incentive told them  

. بنابراین ما بچه ها را درگیر کردیم. بنابراین مجبور شدیم کمی به آنها انگیزه بدهیم و به آنها بگوییم که

we'd take them to the park or we take them for  a pizza afterwards, provided they would tidy up  

آنها را به پارک می‌بریم یا بعداً آنها را برای پیتزا می‌بریم، مشروط بر اینکه اتاق‌هایشان را مرتب کنند

their rooms. So we set to words after breakfast.  And we worked for a couple of hours. And then by  

. بنابراین بعد از صبحانه به کلمات می پردازیم. و یکی دو ساعت کار کردیم. و سپس تا

mid afternoon, we had tidied up most of the rooms.  And then as promised, we went off for pizza and  

نیمه‌های بعدازظهر، بیشتر اتاق‌ها را مرتب کرده بودیم. و سپس همانطور که قول داده بودیم، برای پیتزا رفتیم و

we're off to the cinema. Okay, so to tidy up  the room to stay in. Well, this is an activity  

به سینما رفتیم. خوب، پس اتاق را مرتب کنید تا در آن بمانید. خب، این فعالیتی است

that lots of people have for weekends. You know,  they've had a busy week, the weather's bad, the  

که بسیاری از افراد برای آخر هفته دارند. می دانید، آنها هفته شلوغی داشته اند، هوا بد است،

weather is cold. We just decided to stay in this  weekend. We've been travelling a lot over the last  

هوا سرد است. ما فقط تصمیم گرفتیم در این آخر هفته بمانیم. ما در چند آخر هفته اخیر زیاد سفر کرده ایم

few weekends. So we really need to just to chill  out. So we chilled out and decided to stay in.

. بنابراین ما واقعاً نیاز به آرامش داریم . بنابراین ما آرام شدیم و تصمیم گرفتیم در آنجا بمانیم.

So we can link those two expressions together.  So we chilled out, we sat in front of the TV,  

بنابراین می توانیم این دو عبارت را با هم پیوند دهیم. پس آرام شدیم، جلوی تلویزیون نشستیم،

we looked at a few movies with the kids, you  know, they like these action movies. I don't  

با بچه‌ها چند فیلم تماشا کردیم، می‌دانی، آنها این فیلم‌های اکشن را دوست دارند. من

like them so much. But they can be a little bit  of fun. So we chilled out on Saturday. And then  

آنقدر آنها را دوست ندارم. اما آنها می توانند کمی سرگرم کننده باشند. بنابراین شنبه استراحت کردیم. و سپس

we went to the park on Sunday. So we stayed in all  day Saturday, that weather was terrible. Anyway,  

یکشنبه به پارک رفتیم. بنابراین ما تمام روز شنبه را در آنجا ماندیم، آن هوا وحشتناک بود. به هر حال،

I'm sure it was the same way you were. So we  stayed in, we had some little snacks. And then we  

من مطمئنم که همینطور بود که شما بودید. بنابراین ما در خانه ماندیم، چند تنقلات خوردیم. و بعد

just chilled out in the evening. And we watched  those movies to stay in and to chill out.

از آن عصر فقط خنک شدیم. و ما آن فیلم‌ها را برای ماندن و آرامش تماشا کردیم.

To wind down. Well, normally we wind down at the  end of the weekend. So we can't wait for Friday  

باد کردن. خوب، معمولاً آخر هفته تعطیل می‌شویم. بنابراین نمی‌توانیم منتظر

evening to come, so we can wind down and get ready  for the weekend. Because what you don't want is to  

فرا رسیدن عصر جمعه باشیم، بنابراین می‌توانیم استراحت کنیم و برای آخر هفته آماده شویم. از آنجا که چیزی که نمی‌خواهید این است که

be feeling under pressure or thinking oh, I should  have done this I should have done that takes up  

تحت فشار باشید یا فکر کنید، اوه، من باید این کار را می‌کردم، باید انجام می‌دادم که

a bit of your thinking time on a on a Saturday  morning. So if you can wind down on the Friday  

کمی از زمان فکر کردن شما را در یک صبح شنبه انجام می‌دادم. بنابراین اگر بتوانید در روز جمعه که به

you go home, kick off the shoes, get into your  jeans or your leisure suit and you sit around with  

خانه می روید، کفش ها را در بیاورید، شلوار جین یا کت و شلوار تفریحی خود را بپوشید و با

a glass of wine and you just wind down you switch  off the laptop, you switch off the mobile phone,  

یک لیوان شراب بنشینید و فقط لپ تاپ را خاموش کنید، لپ تاپ را خاموش کنید. تلفن همراه،

hopefully. And it's been a little bit of time  relaxing. To wind down. And usually it takes  

امیدوارم. و کمی زمان برای استراحت بوده است. باد کردن. و معمولاً

a few hours or in some cases a few days to  wind down. So if you're planning a holiday,  

چند ساعت یا در برخی موارد چند روز طول می‌کشد تا از کار بیفتد. بنابراین اگر در حال برنامه ریزی برای تعطیلات هستید،

you always find it takes a couple of days to wind  down before you get into the holiday mood. So  

همیشه متوجه می شوید که چند روز طول می کشد تا به حال و هوای تعطیلات برسید. بنابراین

to wind down means to get yourself ready, to  forget about all those troubles at the office,  

پایان دادن به این معنی است که خود را آماده کنید، همه آن مشکلات را در دفتر فراموش کنید،

to forget about the schoolwork. To forget about  the studies. Just enjoy yourself and wind down.

کارهای مدرسه را فراموش کنید. برای فراموش کردن مطالعات. فقط از خودت لذت ببر و آرام باش

To have someone over well, to have someone over  means to invite somebody to come to your home  

خوب داشتن یک نفر، داشتن یک نفر بیشتر به معنای دعوت کردن از کسی است که

for either for a meal, dinner perhaps. Or in fact,  even to have a meal and to stay over for a night  

برای یک وعده غذایی یا شاید شام به خانه شما بیاید. یا در واقع، حتی برای صرف یک وعده غذایی و اقامت برای یک شب

or the weekend. And so you know what kids are like  they always like to have someone over. You know,  

یا آخر هفته. و بنابراین می‌دانید که بچه‌ها چگونه هستند، آن‌ها همیشه دوست دارند کسی را کنارشان داشته باشند. می دانید،

they have their friends this weekend. The next  weekend, they will go to their friend's house. Oh,  

آنها این آخر هفته دوستان خود را دارند. آخر هفته آینده، آنها به خانه دوستشان خواهند رفت. اوه،

we like to have their cousins over because they...  they're really around the same age as a couple  

ما دوست داریم که پسرعموهایشان را کنار بگذاریم زیرا آنها... آنها واقعاً هم سن و سالی هستند که چند

of years between them. So when the cousins come  over, and they stay we have they have a great time  

سال بین آنهاست. بنابراین، وقتی پسرعموها آمدند و می‌مانند ما خوش می‌گذرانند

they watch the movies, they play games off.  There's a lot of shouting and screaming of course  

فیلم‌ها را تماشا می‌کنند، بازی می‌کنند. البته فریاد و فریاد زیاد است

and there's a load of mess to tidy up afterwards.  But you know, it's a bit of fun and they get to  

و انبوهی از آشفتگی برای مرتب کردن وجود دارد. اما می دانید، این کمی سرگرم کننده است و آنها با

know each other better. And I really think it's  a great way to grow up. So to have someone over  

یکدیگر بهتر آشنا می شوند. و من واقعاً فکر می کنم این یک راه عالی برای بزرگ شدن است. بنابراین، داشتن یک نفر به

means to invite, formally or informally to have  them over for a drink. Oh, we must have you over  

معنای دعوت کردن، رسمی یا غیررسمی برای نوشیدن آن‌ها است. اوه، ما باید مدتی با شما همراه باشید

some time. Yeah. So you meet the new neighbours,  you've just moved into the neighbourhood, you're  

. آره بنابراین با همسایه‌های جدید آشنا می‌شوید، به تازگی به محله نقل مکان کرده‌اید،

parking your car, they come and they introduce  themselves to you. And they're around the same  

ماشینتان را پارک می‌کنید، آنها می‌آیند و خودشان را به شما معرفی می‌کنند. و تقریباً

age. And they say, You know what? We will have you  over some time. Oh, yeah, great, great, great. So  

همسن هستند. و آنها می گویند، می دانید چیست؟ مدتی شما را خواهیم داشت . اوه، آره، عالی، عالی، عالی. بنابراین

you just say, we'll take a rain check on that.  And perhaps the next time you meet them, they  

شما فقط بگویید، ما آن را بررسی می کنیم. و شاید دفعه بعد که آنها را ملاقات کردید،

may invite you over for a drink to sort of welcome  you to the neighbourhood. So to have someone over.

ممکن است شما را به نوشیدنی دعوت کنند تا به نوعی از شما در محله استقبال کنند. بنابراین برای داشتن یک نفر

To flick through. Well, you can flick through the  TV channels, you're sitting in front of the TV,  

برای ورق زدن. خوب، می‌توانید کانال‌های تلویزیون را ورق بزنید، جلوی تلویزیون نشسته‌اید،

you're not quite sure what you want to watch.  But you know, you want to watch something.  

کاملاً مطمئن نیستید که می‌خواهید چه چیزی را تماشا کنید. اما می دانید، می خواهید چیزی را تماشا کنید.

So you get the remote control, and you flick,  channel one, channel two, channel three. So you  

بنابراین کنترل از راه دور را دریافت می‌کنید، کانال یک، کانال دو، کانال سه را تکان می‌دهید. بنابراین،

flick through the channels until you see something  that's interesting, then you watch it for a few  

کانال‌ها را ورق می‌زنید تا زمانی که چیز جالبی را ببینید، سپس آن را برای چند

minutes ago, a bit bored, and you flick through  again to find it. And then if suddenly land on a  

دقیقه پیش، کمی حوصله تماشا می‌کنید، و دوباره ورق می‌زنید تا آن را پیدا کنید. و سپس اگر ناگهان روی

movie that you haven't seen for a while, or you  haven't seen before. So you're you're settled  

فیلمی فرود بیایید که مدتی است آن را ندیده اید یا قبلاً آن را ندیده اید. بنابراین شما به

with on that to watch it. So you flick through  the same way you can take out an old photograph,  

تماشای آن رضایت دارید. بنابراین شما به همان روشی که می‌توانید یک عکس قدیمی،

album, and you can flick through photographs from  years gone by it's sort of a trip down memory  

آلبوم، عکس بگیرید، ورق بزنید و می‌توانید عکس‌های سال‌های گذشته را ورق بزنید

lane. Yeah. Okay. So flick through the pages.  Flick, flick, flick means to go through Yeah,  

. آره باشه. بنابراین صفحات را ورق بزنید. تلنگر، تلنگر، تلنگر به معنای عبور از آره،

usually to go through reasonably quickly until  you land on something that that's of interest to  

معمولاً به سرعت معقول گذراندن است تا زمانی که روی چیزی که مورد علاقه

you. Oh, you can flick through the Netflix channel  to see what particular episode you want to watch?  

شما است فرود بیایید. اوه، می‌توانید کانال نتفلیکس را مرور کنید تا ببینید چه قسمت خاصی را می‌خواهید تماشا کنید؟

Or is there one particular Netflix movie that  you think is really good that people have been  

یا آیا فیلم خاصی از نتفلیکس وجود دارد که به نظر شما واقعاً خوب است که مردم

talking about. So you eventually find the one  that you're looking for. So to flick through.

درباره آن صحبت کرده اند. بنابراین در نهایت موردی را پیدا می‌کنید که به دنبال آن هستید. بنابراین برای تلنگر از طریق.

To meet up. Well, we usually like to meet up with  our friends at various times. Or we might just ask  

همدیگر را دیدن. خوب، ما معمولاً دوست داریم در زمان‌های مختلف با دوستان خود ملاقات کنیم. یا ممکن است فقط

the question, would you like to meet up at the  weekend? Why don't we meet up with the partners  

این سؤال را بپرسیم، آیا می‌خواهید آخر هفته همدیگر را ملاقات کنیم؟ چرا شنبه با شرکا   ملاقات نمی کنیم

on Saturday? Why don't we all go for a pizza?  Why don't we all go to the cinema? Why don't we  

؟ چرا همه ما برای پیتزا نرویم؟ چرا همه به سینما نمی رویم؟ چرا

meet up at the gym? Okay, so to meet up, you can  arrange it for me. Let's meet up at two o'clock.  

در ورزشگاه همدیگر را نمی‌بینیم؟ خوب، پس برای ملاقات، می‌توانید آن را برای من ترتیب دهید. بیا ساعت دو همدیگه رو ببینیم

Let's meet up over the next couple of weeks.  Why don't we meet up over the holidays. So  

بیایید طی یکی دو هفته آینده با هم ملاقات کنیم. چرا در تعطیلات همدیگر را نمی بینیم. بنابراین

all of those situations where you have the  opportunity to meet up with somebody, to come  

همه آن موقعیت‌هایی که فرصتی دارید با کسی ملاقات کنید، به

together formally or informally, to celebrate or  just to spend a bit of time together to chill out.

طور رسمی یا غیررسمی با هم بیایید، جشن بگیرید یا فقط کمی وقت خود را برای استراحت با هم بگذرانید.

To catch up with somebody. Well, when we want to  catch up with somebody, we mean, we want to find  

برای رسیدن به کسی. خوب، وقتی می‌خواهیم به سراغ کسی برسیم، یعنی می‌خواهیم

out what's going on in their life and say, you  know, I'd really like to catch up with you soon.  

بفهمیم در زندگی او چه می‌گذرد و بگوییم، می‌دانی ، من واقعاً دوست دارم به زودی با شما تماس بگیرم.

I don't have time now. I'm in a bit of a rush. I  promised the missus that I would get home early  

الان وقت ندارم من کمی عجله دارم. من به خانم قول دادم که امروز عصر زود به خانه برسم

this evening. So give me a call and we'll catch  up over the weekend or we'll catch up for lunch.  

. پس با من تماس بگیرید و آخر هفته با هم تماس می گیریم یا برای ناهار با هم تماس می گیریم.

Yeah, if you're, if you're not so busy over  the next couple of days. Why don't we catch  

بله، اگر هستید، اگر در طول چند روز آینده خیلی سرتان شلوغ نیست. چرا

up over lunch at noon, sandwich bar seems to  be quite good. Everybody's talking about it.  

ظهر وقت ناهار را نمی گیریم، به نظر می رسد ساندویچ بار خیلی خوب باشد. همه در مورد آن صحبت می کنند.

We could meet there. Yeah, sure, why not send you  a text or WhatsApp you over the next few days. So  

ما می توانستیم آنجا ملاقات کنیم. بله، مطمئناً، چرا طی چند روز آینده برای شما پیامک یا واتس‌اپ ارسال نمی‌شود. بنابراین   می‌توانید

you can catch up with somebody for a meeting  to find out what's going on in their life.  

برای جلسه با کسی تماس بگیرید تا بفهمید در زندگی او چه می‌گذرد.

Or simply, if you see somebody walking along the  street, or you see somebody ahead of you in the  

یا به سادگی، اگر کسی را می‌بینید که در امتداد خیابان راه می‌رود ، یا شخصی را جلوتر از خود در

park that you recognise, and you haven't seen  them for a while you run or walk more quickly,  

پارک می‌بینید که او را می‌شناسید و مدتی است او را ندیده‌اید، سریع‌تر می‌دوید یا راه می‌روید،

to catch up with them. Yeah. Okay. So you just do  that, you run your walk quickly, and you catch up  

تا به او برسید. آره باشه. بنابراین شما فقط این کار را انجام می‌دهید، پیاده‌روی خود را به سرعت اجرا می‌کنید، و به قدمت می‌رسید

with. Okay, so I'll catch up with you next week.  I'll catch up with you for the next lesson. I'll  

. باشه پس هفته دیگه باهات صحبت میکنم برای درس بعدی با شما تماس خواهم گرفت. من

catch up with you soon, all ways of expressing  that sentiment that you want to meet somebody.

به زودی با شما تماس خواهم گرفت، با تمام روش‌هایی که می‌توانید آن احساسی را که می‌خواهید با کسی ملاقات کنید، بیان کنید.

And then finally, as I said, we've got these  to bump into someone or to run into someone  

و سپس در نهایت، همانطور که گفتم، ما اینها را داریم برای برخورد با کسی یا برخورد با کسی

and the meaning is exactly the same. It usually  means that it's not planned, okay? So if you...  

و معنی دقیقاً یکسان است. معمولاً به این معنی است که برنامه ریزی نشده است، خوب؟ بنابراین، اگر شما...   به این

it's... not mean physically you bump  into somebody, hopefully not in your car.  

معنی نیست که از نظر فیزیکی با کسی برخورد می کنید، امیدواریم در ماشینتان نباشد.

But if you bump into somebody or run into  somebody, it's usually when you weren't expecting  

اما اگر با کسی برخورد کردید یا با شخصی برخورد کردید، معمولاً زمانی است که انتظار

to see them. So you might be just doing a bit  of Saturday morning shopping, you might be doing  

دیدن او را نداشتید. بنابراین ممکن است شما فقط کمی از خرید صبح شنبه را انجام می دهید، ممکن است

some late-night shopping in the supermarket. And  you hear this familiar voice and you look around  

خریدهای آخر شب را در سوپرمارکت انجام دهید. و این صدای آشنا را می شنوید و به

the corner into the other aisle. And there's  the guy you haven't seen for a long time. Ah,  

گوشه ای به راهروی دیگر نگاه می کنید. و آن مردی است که مدت‌هاست ندیده‌اید. آه،

fancy meeting you here. Fancy running into you  here. I didn't expect to bump into you here.  

دوست دارم شما را اینجا ببینم. دوست دارم اینجا با شما برخورد کنم . انتظار نداشتم اینجا با شما برخورد کنم.

What are you doing? Yeah, same as you I'm just  buying a few last-minute things for the party  

چه کار می کنی؟ آره، من هم مثل شما دارم برای مهمانی چند چیز لحظه آخری می‌خرم

and or I'm celebrating one of the kids birthdays.  So I need to get a few treats for all the  

و یا تولد یکی از بچه‌ها را جشن می‌گیرم. بنابراین باید برای همه

kids that are coming across to our home. Okay, so  to bump into or to run into. So when you go home,  

بچه‌هایی که به خانه ما می‌آیند، چند خوراکی بخورم. بسیار خوب، بنابراین برای برخورد یا برخورد. بنابراین وقتی به خانه می‌روید،

you'll go back to your...your wife or your husband  or partner and say you'll never guess who I bumped  

به سراغ همسرتان، همسرتان یا شریک زندگی‌تان می‌روید و می‌گویید که هرگز حدس نمی‌زنید که

into when I was in the supermarket. Oh, you'll  never guess who I ran into in the High Street.  

وقتی در سوپرمارکت بودم با چه کسی برخورد کردم. اوه، شما هرگز نمی‌توانید حدس بزنید که در خیابان بزرگ با چه کسی برخورد کردم.

I haven't seen her for ages. We, we were in  university together and we lost touch but she  

سالهاست که او را ندیده ام ما با هم در دانشگاه بودیم و ارتباطمان را از دست دادیم، اما او

must be back home now. So I really must give her  a call and catch up with her soon. Yeah, okay. So  

باید اکنون به خانه برگردد. بنابراین من واقعاً باید با او تماس بگیرم و به زودی با او تماس بگیرم. آره باشه بنابراین

I'm going to run into when it's something  that happens unexpectedly unplanned.  

وقتی اتفاقی که به‌طور غیرمنتظره و برنامه‌ریزی نشده رخ می‌دهد، با آن برخورد خواهم کرد.

Okay. So they're all phrasal verbs  connected with weekend activities.

باشه. بنابراین همه آنها افعال عبارتی مرتبط با فعالیت های آخر هفته هستند.

Okay, let me give them to you one more time. To  clean up, to tidy up, to stay in, to chill out,  

باشه بذار یه بار دیگه بهت بدم تمیز کردن، مرتب کردن، در ماندن، استراحت کردن، آرام شدن،

to wind down, to have someone over, to  flick through, to meet up, to meet up with,  

داشتن کسی، ورق زدن، ملاقات کردن، ملاقات کردن،

to catch up with someone and to bump into or to  run into.As I said, phrasal verbs connected with  

رسیدن به کسی و برخورد کردن یا دویدن داخل. همانطور که گفتم، افعال عبارتی مرتبط با

weekend and weekend activities. Okay,  well, hopefully, that's given you some  

فعالیت های آخر هفته و آخر هفته است. خوب، خوب، امیدوارم به شما

help. And some indication as to how to you can  use those expressions and words and phrases in  

کمک کند. و برخی نشانه‌ها در مورد اینکه چگونه می‌توانید از آن عبارات و کلمات و عبارات در

your English and if you need any other details,  well, please contact me write to me and if you  

انگلیسی خود استفاده کنید و اگر به جزئیات دیگری نیاز دارید، لطفاً با من تماس بگیرید برای من بنویسید و اگر

want to write to me when my contact details  are www.englishlessonviaskype.com. As I've said  

می‌خواهید وقتی اطلاعات تماس من www است برای من بنویسید. Englishlessonviaskype.com. همانطور که

time and time again, delighted to hear from you  delighted to get some hints that something that  

بارها و بارها گفته‌ام، خوشحالم که از شما می‌شنوم. خوشحالم که نکاتی را دریافت می‌کنم که

you might like me to include in future lessons,  and I would love it if you could come to... to  

ممکن است دوست داشته باشید در درس‌های آینده درج کنم، و خوشحال می‌شوم اگر بتوانید به... برای

subscribe to our channel, and you can listen to  my podcasts. And if you check out my webpage,  

مشترک شدن در ما بیایید. کانال، و می‌توانید به پادکست‌های من گوش دهید. و اگر صفحه وب من را بررسی کنید،

you'll find lots of wonderful lesson plans  waiting for you. And if you want lessons on  

تعداد زیادی طرح درس فوق العاده  در انتظار شما خواهید بود. و اگر می‌خواهید درس‌هایی به صورت

a one to one basis. Well, we've got lots of  teachers including myself, only too happy  

یک به یک داشته باشید. خوب، ما معلمان زیادی داریم، از جمله خودم، که خیلی خوشحالیم

to help you, your family and your friends. As  always, thanks for listening. Join me again soon

که به شما، خانواده و دوستانتان کمک کنند. مثل همیشه، از اینکه گوش دادید متشکریم. به زودی دوباره به من بپیوندید