Stop Saying This Wrong: Learn the Right Verb for English Fluency

Hi there. This is Harry. And welcome back  to Advanced English Lessons with Harry,  

سلام. (سلام.) این هری است. و به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید،

where I try to help you to get a good  understanding of the English language.  

جایی که من سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا درک خوبی از زبان انگلیسی داشته باشید.

And in the lesson today we're going to look  at collocations, advanced collocations,  

و در درس امروز قصد داریم به هم‌آیندها، هم‌آیندهای پیشرفته،

particularly those relating to two words  miss and lose. And I'll explain them  

به ویژه آن‌هایی که به دو کلمه miss و lose مربوط می‌شوند، نگاهی بیندازیم. و من آنها را

to you in a little bit more detail. Okay, let's get back to the lesson.  

کمی بیشتر برای شما توضیح خواهم داد. خب، برگردیم به درس.

Now the two different words, two verbs in English  - to miss, to lose. But in some languages they're  

حالا دو کلمه متفاوت، دو فعل در انگلیسی - از دست دادن، از دست دادن. اما در بعضی زبان‌ها آنها

the same or very, very similar. So it's  easy to get them confused. And I often get  

یکسان یا بسیار بسیار شبیه به هم هستند. بنابراین، به راحتی می‌توان آنها را گیج کرد. و اغلب

people in lessons telling me I lost the bus. And of course, you can't lose the bus unless it  

در کلاس‌ها افرادی را می‌بینم که به من می‌گویند اتوبوس را گم کرده‌ام. و البته، اتوبوس گم نمی‌شود مگر اینکه

fell out of your pocket of your trousers. And  of course, unless you have very big trousers,  

از جیب شلوارت افتاده باشد. و البته، مگر اینکه شلوار خیلی گشادی داشته باشید،

you wouldn't be able to fit a bus in those. So you can't lose a bus. You can miss the bus,  

نمی‌توانید یک اتوبوس را در آن جا دهید. بنابراین شما نمی‌توانید یک اتوبوس را از دست بدهید. ممکنه اتوبوس رو از دست بدی،

but you can't lose it. So that's  what we're talking about. And these  

اما نمیتونی از دستش بدی. پس این چیزی است که ما در مورد آن صحبت می‌کنیم. و این هم‌آیندهای

particular collocation. So as I said, they're  both verbs, okay. To miss something and to  

خاص. خب، همونطور که گفتم، هر دو فعل هستن، باشه. از دست دادن و

lose. Usually we use miss when we're talking  about transport. As I mentioned to miss the  

از دست دادن چیزی معمولاً وقتی در مورد حمل و نقل صحبت می‌کنیم از miss استفاده می‌کنیم. همانطور که اشاره کردم، از دست دادن

bus missed the train, but you can also use  it when you're talking about appointments.  

اتوبوس یا از دست دادن قطار را می‌توان به معنای از دست دادن قطار دانست، اما می‌توانید از آن هنگام صحبت در مورد قرار ملاقات نیز استفاده کنید.

You missed the dentist appointment because  you got up late. You missed the doctor's  

چون دیر از خواب بیدار شدی، وقت دندانپزشکی را از دست دادی . شما قرار ملاقات با پزشک را از دست دادید

appointment because you forgot about it. Okay, so you can miss them in that situation.  

چون آن را فراموش کردید. باشه، پس ممکنه تو اون شرایط دلت براشون تنگ بشه.

Or you can be sad about something. You can miss  your relatives. Okay, if your dog dies, you can  

یا اینکه از چیزی ناراحت باشی. ممکن است دلتان برای اقوامتان تنگ شود. باشه، اگه سگت بمیره، دلت براش

miss your dog. Or if you move away from home for  study purposes and you go to a university town,  

تنگ میشه. یا اگر برای تحصیل از خانه دور شوید و به یک شهر دانشگاهی بروید،

you can miss your parents and your friends. Okay,  so you can use them in all of those situation.  

ممکن است دلتان برای والدین و دوستانتان تنگ شود. خب، پس می‌توانید در همه این موقعیت‌ها از آنها استفاده کنید.

Or you can miss a bit of your school because  you're sick or he's missed three weeks this  

یا ممکن است به خاطر مریض بودنت یا اینکه او این ترم سه هفته غیبت داشته، کمی از مدرسه‌ات را از دست بدهی

term. He's been really, really ill. Okay, so  there the situations when you can use miss.  

. او واقعاً، واقعاً بیمار بوده است. خب، این‌ها موقعیت‌هایی هستند که می‌توانید از miss استفاده کنید.

Now when we talk about the verb to lose, we can  talk about sport. It's the opposite of win. So  

حالا وقتی در مورد فعل از دست دادن صحبت می‌کنیم، می‌توانیم در مورد ورزش صحبت کنیم. نقطه مقابل برد است. بنابراین

we can lose a match. Oh my team has lost three  games in a row so we're in serious trouble.  

ممکن است در یک مسابقه شکست بخوریم. اوه، تیم من سه بازی متوالی را باخته، بنابراین ما به دردسر بزرگی افتاده‌ایم.

So the opposite of win. Or you can just lose personal  

بنابراین برعکسِ برد. یا می‌توانید دارایی شخصی‌تان را از دست بدهید

possession. I lost my wallet yesterday. I lost the  car keys last week. I think I'm losing my mind.  

. دیروز کیف پولم را گم کردم. هفته‌ی پیش کلیدهای ماشین را گم کردم. فکر کنم دارم عقلم رو از دست میدم.

Yeah. Okay, so I've lost something, a possession. And of course, as we all would like to do when we  

آره. باشه، پس من یه چیزی رو گم کردم، یه چیزی که مال منه. و البته، همانطور که همه ما دوست داریم وقتی

train, or if we want to go on a diet, we like to  lose weight or he's looking great. He's lost a  

تمرین می‌کنیم یا اگر می‌خواهیم رژیم بگیریم، انجام دهیم، دوست داریم وزن کم کنیم یا عالی به نظر برسیم. او

lot of weight recently, or he needs to lose some  weight because he's getting a little bit older  

اخیراً وزن زیادی کم کرده، یا باید کمی وزن کم کند چون کمی سنش بالا رفته

and it's not so healthy when you get older. Okay, so simple examples of when you can use  

و وقتی آدم پیر می‌شود، وزن کم کردن برایش خیلی سالم نیست. خب، این‌ها مثال‌های ساده‌ای از زمانی هستند که می‌توانید از

lose and then when you can use miss Now sometimes you can use both of them  

lose و miss استفاده کنید. حالا گاهی اوقات می‌توانید از هر دوی آنها

for the same thing. For example chance you can  miss the chance and you can lose a chance. Okay,  

برای یک چیز استفاده کنید. برای مثال، شانس، ممکن است آن را از دست بدهید و یک شانس را از دست بدهید. خب،

so there are times when both words can be used  for the same situation, but in most cases,  

مواقعی هست که هر دو کلمه می‌توانند برای یک موقعیت استفاده شوند، اما در بیشتر موارد،

an example that I'm going to give you then  they are of a very different meaning.  

مثالی که برایتان می‌زنم، معنای بسیار متفاوتی دارند.

Okay, so let's go and look at some more  examples of when we talk about miss.  

بسیار خب، پس بیایید به چند مثال دیگر از زمانی که در مورد miss صحبت می‌کنیم، نگاهی بیندازیم.

So we can miss the train and miss the bus. Okay  I missed the train by minutes. I don't know what  

بنابراین ممکن است قطار و اتوبوس را از دست بدهیم. باشه، من چند دقیقه از قطار جا موندم. نمی‌دانم چه

happened, but the traffic was really bad. When  I go to the train station, it was just pulling  

اتفاقی افتاده، اما ترافیک خیلی بد بود. وقتی به ایستگاه قطار می‌روم، انگار فقط داشتم از آن

out. I missed the bus. The bus. They always come earlier than  

دور می‌شدم. اتوبوس را از دست دادم. اتوبوس. آنها همیشه زودتر از موعد

they say they will and I missed it. We can miss a chance, okay? A chance,  

مقرر می‌آیند و من این فرصت را از دست دادم. ممکنه یه فرصت رو از دست بدیم، باشه؟ یک شانس،

perhaps of a promotion because you you weren't  sure what they should put in for the promotion  

شاید برای ترفیع گرفتن، چون مطمئن نبودید که برای ترفیع باید چه مبلغی را پرداخت کنند

or not, or you were sick for a couple of  weeks and you didn't send in the application,  

یا نه، یا چند هفته مریض بودید و درخواست را نفرستادید،

or you just didn't tell your boss that you  would be really interested in changing your  

یا اینکه به رئیستان نگفتید که واقعاً علاقه‌مند به تغییر

position or going in for a position higher  than what you had, so you missed the chance.  

موقعیت خود یا گرفتن موقعیتی بالاتر از آنچه داشتید هستید، و در نتیجه این فرصت را از دست دادید.

We can miss the point when we're having a debate  or an argument or a discussion with somebody.  

وقتی با کسی بحث یا مناظره یا بحث می‌کنیم، ممکن است اصل مطلب را از دست بدهیم .

Somebody might say, I think you've missed the  point. So they're telling you reasons why it's  

ممکن است کسی بگوید، فکر می‌کنم نکته را متوجه نشده‌ای. بنابراین آنها دلایلی را برای شما بیان می‌کنند که چرا

a good idea to oppose increases in taxes. And other issues. And you start talking about the  

مخالفت با افزایش مالیات‌ها ایده خوبی است. و مسائل دیگر. و شما شروع به صحبت در مورد

government or changes in the government. Yeah.  No, no, I think you've missed the point.  

دولت یا تغییرات در دولت می‌کنید. آره. نه، نه، فکر کنم نکته رو از دست دادی.

What we're talking about here is the  impact of inflation or the rising costs  

چیزی که اینجا در موردش صحبت می‌کنیم، تأثیر تورم یا افزایش هزینه‌ها

or the higher taxes. So you've missed  the point. You didn't understand it.  

یا مالیات‌های بالاتر است. بنابراین نکته را از دست داده‌اید . تو آن را نفهمیدی.

If you like this particular lesson, then please  like the video and if you can, please subscribe  

اگر این درس خاص را دوست داشتید، لطفاً ویدیو را لایک کنید و اگر می‌توانید، لطفاً کانال را دنبال کنید

to the channel because it really, really helps. And then we have an expression miss the boat.  

زیرا واقعاً، واقعاً مفید است. و بعد اصطلاحی داریم که می‌گوید «قایق را گم کرده‌ای».

Well now it doesn't mean like the bus or the  train we were talking about earlier. But when  

خب، حالا دیگر منظورمان اتوبوس یا قطاری که قبلاً در موردش صحبت می‌کردیم نیست. اما وقتی از

you missed the boat, you missed a real chance  or you missed an opportunity to do something.  

قافله جا ماندی، یک فرصت واقعی یا فرصتی برای انجام کاری را از دست دادی.

So if we go back to the issue about the  promotion, and you go home and you're  

خب، اگر برگردیم به موضوع ترفیع، و شما به خانه بروید و

talking to your friends and they say, well, what  happened? Did you find out about a job? Well,  

با دوستانتان صحبت کنید و آنها بگویند، خب، چه اتفاقی افتاده است؟ از موقعیت شغلی مطلع شدید؟ خب،

I missed the boat. I, I was late for a couple  of days put in my application and they wouldn't  

قایق را از دست دادم. من، من چند روزی در ارسال درخواستم تأخیر داشتم و آنها

consider it. Okay, so you've missed the boat. Or if you send in your application late to go  

آن را بررسی نکردند. باشه، پس هدف رو از دست دادی. یا اگر درخواست خود را برای رفتن

to a university, and if you're 2 or 3 days late  for registration, they tell you unfortunately  

به دانشگاه دیر ارسال کنید، و اگر ۲ یا ۳ روز برای ثبت نام دیر کنید، به شما می‌گویند که متأسفانه ظرفیت دانشگاه

it's full and you'd have to wait until  the following year. So you come home to  

پر شده است و باید تا سال بعد صبر کنید. پس به خانه می‌آیی تا به

tell your parents, okay, I've missed the boat  and meaning I'm late and I have to wait. Okay,  

پدر و مادرت بگویی، باشه، من قایق را از دست دادم و یعنی دیر شده و باید منتظر بمانم. خب،

so when we missed the boat, we missed a real  chance or a real opportunity to do something  

وقتی از قافله عقب افتادیم، یک شانس واقعی یا یک فرصت واقعی برای انجام کاری

or to achieve something. Okay?  

یا رسیدن به چیزی را از دست دادیم. باشه؟

Or it could be something really, really simple  where you have your eye on this girl and you're  

یا می‌تواند یک چیز خیلی خیلی ساده باشد، مثلاً شما یک دختر را زیر نظر دارید و

just a little bit shy and you're not sure  how you can approach it to ask her for a  

فقط کمی خجالتی هستید و مطمئن نیستید که چطور می‌توانید از او درخواست قرار

date. And then when you do pluck up the courage  after several weeks or months and you ask her,  

ملاقات کنید. و بعد وقتی بعد از چند هفته یا چند ماه شجاعت پیدا می‌کنی و از او می‌پرسی، می‌گوید،

she says, look, I'm really, really sorry, but I'm  going out with somebody and you and you go back  

ببین، من واقعاً، واقعاً متاسفم، اما قرار است با کسی بیرون بروم و تو برمی‌گردی

to your friends say, I missed the boat there. I should have had the courage of my convictions  

پیش دوستت و می‌گویی، من قایق آنجا را از دست دادم. باید شجاعتِ پافشاری روی اعتقاداتم را داشتم

and asked her out 3 or 4 weeks ago. But I won't  make that same mistake again. Okay, so to miss  

و ۳ یا ۴ هفته پیش از او خواستگاری می‌کردم. اما من دیگر آن اشتباه را تکرار نمی‌کنم. خب، پس فرصت را از دست می‌دهیم

the boat. So there are all opportunities  when you can use miss. So let's look at  

. بنابراین وقتی می‌توانید از miss استفاده کنید، همه فرصت‌ها وجود دارد . بنابراین بیایید به

some other examples of when we lose something. We've already spoken about losing weight. Okay,  

چند مثال دیگر از زمانی که چیزی را گم می‌کنیم، نگاهی بیندازیم. قبلاً در مورد کاهش وزن صحبت کرده‌ایم. خب،

so we lose weight when we go on a diet. We  lose weight when we go to the gym. We lose  

وقتی رژیم می‌گیریم، وزن کم می‌کنیم. وقتی به باشگاه می‌رویم، وزن کم می‌کنیم. ما

weight because we're under doctor's orders. We  lose weight because we are nervous or anxious  

وزن کم می‌کنیم چون تحت دستور پزشک هستیم. ما وزن کم می‌کنیم چون در مورد چیزی عصبی یا مضطرب هستیم

about something. So the kilos fall off. You look  at him. He's lost so much weight in the last few  

. بنابراین کیلوها کاهش می‌یابند. به او نگاه می‌کنی. او در چند هفته گذشته آنقدر وزن کم کرده که

weeks I’d hardly recognise him. To lose weight. Lose face. We lose face when we do something or  

به سختی می‌توانم او را بشناسم. برای کاهش وزن. وجهه خود را از دست بدهد. وقتی کاری می‌کنیم یا

say something that makes us look different in  the eyes of other people. Okay, so if you've  

چیزی می‌گوییم که باعث می‌شود در نظر دیگران متفاوت به نظر برسیم، آبرویمان می‌رود. بسیار خب، اگر

made a terrible mistake and you don't want to  admit it, because if you do admit the mistake,  

اشتباه وحشتناکی مرتکب شده‌اید و نمی‌خواهید آن را بپذیرید، چون اگر اشتباه را بپذیرید،

you lose face in front of other people.  They'll think differently about you. What  

آبرویتان جلوی دیگران می‌رود. آنها در مورد شما طور دیگری فکر خواهند کرد.

am I going to say to the people out there? I mean, they they don't expect me to make  

من به آدم‌های اون بیرون چی بگم؟ منظورم این است که آنها از من انتظار ندارند

mistakes, that they'll think I'm stupid.  Well, it's better to tell them what you've  

اشتباه کنم، که فکر کنند احمقم. خب، بهتره بهشون بگی چیکار

done rather than to wait for them guessing.  And if you're honest and upfront about it,  

کردی تا اینکه منتظر حدس زدنشون باشی. و اگر در مورد آن صادق و رک باشید،

they'll understand and they'll forgive you. So okay, you might lose a little bit of face  

آنها درک می‌کنند و شما را می‌بخشند. خب، ممکن است برای مدتی کمی آبرویتان برود

for a period of time, but after a few  weeks, they'll have forgotten about it.  

، اما بعد از چند هفته، آنها فراموشش می‌کنند.

Okay. Or the government could lose face because  they change some policy that they said they would  

باشه. یا اینکه دولت ممکن است به دلیل تغییر برخی از سیاست‌هایی که گفته بود

never do. So, for example, the government  come in and you vote for them and they say,  

هرگز انجام نخواهد داد، آبروی خود را از دست بدهد. بنابراین، برای مثال، دولتی می‌آید و شما به آن رأی می‌دهید و او می‌گوید: «

I guarantee that during the three or 4 or 5  years of our term in office, we will never  

من تضمین می‌کنم که در طول سه یا چهار یا پنج سال دوره تصدی‌مان، هرگز

increase taxes. After 12 months, they realise that  the economy is having trouble and difficulties.  

مالیات‌ها را افزایش ندهیم.» بعد از ۱۲ ماه، آنها متوجه می‌شوند که اقتصاد دچار مشکلات و سختی‌هایی شده است.

So they announce that they're going to increase  taxes by 1 or 2 or 3%. So they immediately get  

بنابراین آنها اعلام می‌کنند که قصد دارند مالیات‌ها را ۱ یا ۲ یا ۳ درصد افزایش دهند. بنابراین آنها بلافاصله با

lot of problems. People write into them,  people phone, people call on them to say,  

مشکلات زیادی روبرو می‌شوند. مردم برایشان نامه می‌نویسند، تلفن می‌زنند، با آنها تماس می‌گیرند و می‌گویند: «

what are you doing? You promised us that you  would never increase taxes. So they lose face.  

داری چیکار می‌کنی؟» شما به ما قول دادید که هرگز مالیات‌ها را افزایش نخواهید داد. بنابراین وجهه خود را از دست می‌دهند.

They lose credibility. Okay? To lose face, to  lose credibility in the eyes of the public.  

اعتبار خود را از دست می‌دهند. باشه؟ آبروریزی، اعتبار خود را در نظر مردم از دست دادن.

To lose a chance. Well, when we lose the chance, for example, my football team  

برای از دست دادن یک فرصت. خب، وقتی فرصت را از دست می‌دهیم، مثلاً تیم فوتبال من

had a great opportunity to go top of the league,  but they lost the chance because they they got  

فرصت خیلی خوبی برای رسیدن به صدر لیگ داشت، اما این فرصت را از دست داد چون

beaten by the team bottom of the league. Nobody  expected it to happen. All we had to do was win  

از تیم قعر جدول شکست خورد. هیچ کس انتظار نداشت این اتفاق بیفتد. تنها کاری که باید می‌کردیم این بود که با نتیجه

1 or 2 nil, and we would have been  sitting proudly on top of the league.  

۱ یا ۲ بر صفر پیروز شویم، آنوقت با افتخار در صدر جدول لیگ می‌نشستیم.

Now, as it happens, we're in a fight for second  or third place because we got beaten by the team  

حالا، اتفاقاً ما برای مقام دوم یا سوم می‌جنگیم چون از تیم

at the bottom. This is the way football goes.  So we lost the chance. And as I said earlier,  

قعر جدول شکست خوردیم. فوتبال این شکلی پیش می‌رود. بنابراین ما شانس را از دست دادیم. و همانطور که قبلاً گفتم،

you can also use your miss so we can lose  the chance and miss the chance. So I could  

شما همچنین می‌توانید از اشتباه خود استفاده کنید تا ما فرصت را از دست بدهیم و آن را از دست بدهیم. بنابراین می‌توانم به

equally say my team lost the chance to go  top and they missed the chance to go top.  

طور مساوی بگویم که تیم من شانس صعود به صدر جدول را از دست داد و آنها شانس صدرنشینی را از دست دادند.

And that situation. They  both mean exactly the same.  

و آن وضعیت. هر دو دقیقاً به یک معنی هستند.

We can lose time. We can lose time because our  computer crashes. Oh, look at the time I've lost  

ما می‌توانیم زمان را از دست بدهیم. ممکن است به دلیل خرابی کامپیوترمان، زمان را از دست بدهیم . اوه، ببین امروز چقدر وقتم رو از دست دادم

today. I've been trying to get this organised. And  at the end of the day, it wasn't my fault at all.  

. من سعی کرده‌ام این را سازماندهی کنم. و در نهایت، اصلاً تقصیر من نبود.

It was some poor fool outside, dug up the line  by mistake and cut everybody off. So I've lost  

یه احمق بیچاره بیرون بود که اشتباهی سیم رو کند و تلفن همه رو قطع کرد. بنابراین من زمان زیادی را از دست داده‌ام

so much time. Or the boss might say to you, don't  lose any time getting that contract completed.  

. یا ممکن است رئیس به شما بگوید، برای تکمیل آن قرارداد وقت را از دست ندهید.

It's really, really important. The sooner  we get it completed, the sooner we get paid.  

واقعاً، واقعاً مهم است. هر چه زودتر آن را تکمیل کنیم، زودتر پولمان را دریافت می‌کنیم.

So you can lose time. Or somebody might  tell you, make sure you don't lose time.  

بنابراین می توانید زمان را از دست بدهید. یا ممکن است کسی به شما بگوید، مطمئن شوید که وقت را از دست نمی‌دهید.

You can lose time in driving from one city to  another because the traffic is really heavy. Oh,  

ممکن است در رانندگی از یک شهر به شهر دیگر وقت خود را از دست بدهید زیرا ترافیک واقعاً سنگین است. اوه،

I lost a lot of time on the way here. Road  repairs ever seem to be every ten kilometres,  

توی راه تا اینجا کلی وقت تلف کردم. انگار هر ده کیلومتر یه بار باید جاده تعمیر بشه،

so it really slowed me down. So I'm really sorry  that I'm late for the meeting. So to lose time.  

برای همین این موضوع واقعاً سرعتم رو کم می‌کرد. بنابراین واقعاً متاسفم که برای جلسه دیر رسیدم. بنابراین برای از دست دادن زمان.

We can lose touch with people. Very, very easy  to do. You move city, you lose touch. You go  

ممکن است ارتباطمان را با مردم از دست بدهیم. انجامش خیلی خیلی آسونه . شهر را عوض کنی، ارتباطت را از دست می‌دهی. می‌ری

and make friends in universities or schools  or whatever it is. And then you move school.  

و تو دانشگاه یا مدرسه یا هر جای دیگه دوست پیدا می‌کنی. و بعد مدرسه را عوض می‌کنی.

You change school. You end the university. You  lose touch. Or somebody might say, please don't  

مدرسه‌ات را عوض می‌کنی. دانشگاه را تمام می‌کنی. ارتباطت را از دست می‌دهی. یا ممکن است کسی بگوید، لطفا

lose touch. Let's keep in touch. Let's don't  lose touch because friendship is important.  

ارتباطتان را از دست ندهید. با هم در ارتباط باشیم. بیا ارتباطمون رو از دست ندیم چون دوستی مهمه.

You can often lose touch with some family members.  It doesn't have to be just friends. It can be  

اغلب ممکن است ارتباط خود را با برخی از اعضای خانواده از دست بدهید. لازم نیست فقط دوست باشن. می‌تواند

family members. They move away and there's always  great promises. Oh, yeah. Keep in touch I. Yeah,  

اعضای خانواده باشد. آنها می‌روند و همیشه وعده‌های خوبی وجود دارد. اوه، آره. با من در تماس باش. بله،

yeah, I'll meet you. Come and see. But they never  do. So we lose touch over time. And that's where  

بله، به زودی می‌بینمت. بیا و ببین. اما آنها هرگز این کار را نمی‌کنند. بنابراین به مرور زمان ارتباطمان را از دست می‌دهیم. و اینجاست که

technology is a great thing because it helps  us to keep in touch so that we don't lose touch  

فناوری چیز فوق‌العاده‌ای می‌شود، زیرا به ما کمک می‌کند تا با عزیزانمان در ارتباط باشیم و ارتباطمان را با آنها از دست ندهیم

with those people nearest and dearest to us. Lose touch. You can lose touch. Of course, with  

. ارتباط را از دست بدهید. شما می‌توانید ارتباط را از دست بدهید. البته، با در نظر گرفتن

reality. We often think that our politicians. have lost touch with reality. People who have, you  

واقعیت. ما اغلب فکر می‌کنیم که سیاستمداران ما. ارتباط با واقعیت را از دست داده‌اند. آدم‌هایی که، می‌دانید

know, some high expectations. And there they never  meet them. They've really lost touch with reality  

، انتظارات بالایی دارند. و در آنجا هرگز آنها را ملاقات نمی‌کنند. آنها واقعاً ارتباط خود را با واقعیت از دست داده‌اند

to lose ground. When we lose ground, it could  be, well, for example, economic situations and  

تا جایگاه خود را از دست بدهند. وقتی ما موقعیت خود را از دست می‌دهیم، می‌تواند مثلاً به دلیل شرایط اقتصادی و

currencies. When you compare one currency to  another and something happens, they often lose  

ارزها باشد. وقتی یک ارز را با ارز دیگر مقایسه می‌کنید و اتفاقی می‌افتد، اغلب

ground against the other currency. For example,  

در برابر ارز دیگر، ارزش خود را از دست می‌دهند. برای مثال،

the British government introduced a serious, and significant measures of cutting tax,  

دولت بریتانیا

in a period when the inflation is high and as  a result, sterling lost ground against all the  

در دوره‌ای که تورم بالا بود و در نتیجه، پوند استرلینگ در برابر

other major currencies around the world  euro dollar and and Swiss franc. Okay,  

سایر ارزهای اصلی جهان، یورو، دلار و فرانک سوئیس، ارزش خود را از دست داد، اقدامات جدی و قابل توجهی برای کاهش مالیات انجام داد. بسیار خب،

so you can lose ground when talking about other particular currencies.  

پس ممکن است هنگام صحبت در مورد ارزهای خاص دیگر، موضع خود را گم کنید.

You can lose ground in a race if you're  running a marathon and you hit a bit of  

اگر در یک مسابقه ماراتن شرکت کنید و

a wall after 15 or 18 or 20km and you begin to  lose touch, there we go with that example again,  

بعد از ۱۵ یا ۱۸ یا ۲۰ کیلومتر به قسمتی از دیوار برخورد کنید و شروع به از دست دادن ارتباط کنید، ممکن است در مسابقه عقب بیفتید. دوباره با همان مثال شروع می‌کنیم،

to lose touch with those in front of you or you  lose a bit of ground meaning the distance between  

از دست دادن ارتباط با کسانی که جلوی شما هستند یا کمی از دست دادن ارتباط به این معنی است که فاصله بین

you and the people in front the leaders gets greater and greater, so you lose touch  

شما و افراد جلویی، یعنی رهبران، بیشتر و بیشتر می‌شود، بنابراین شما ارتباط خود را از دست می‌دهید

or you lose ground. And it's very hard to  

یا از دست می‌دهید. و جبرانش خیلی سخته

make it up because you really have to dig  in, dig deep, and try to get some extra  

چون واقعاً باید حسابی تلاش کنی، عمیقاً تلاش کنی و سعی کنی

energy into those legs or to lose ground. Okay, so there are all different examples of  

انرژی بیشتری به پاهات بدی وگرنه از هدفت عقب میمونی. خب، نمونه‌های مختلفی از

those collocations dealing specifically with. miss and lose. And as I said at the beginning,  

آن هم‌آیندهایی که به‌طور خاص به این موضوع می‌پردازند، وجود دارد. از دست دادن و باختن. و همانطور که در ابتدا گفتم،

they can get a little bit confused. But just remember simple things. You can  

آنها می‌توانند کمی گیج شوند. اما فقط چیزهای ساده را به خاطر بسپار. ممکن است دلتان برای

miss your parents. You can miss your friends. You can miss the bus. You can miss the train.  

پدر و مادرتان تنگ شود. میشه دلت برای دوستات تنگ بشه. ممکن است اتوبوس را از دست بدهید. ممکن است قطار را از دست بدهید.

But there are things that you definitely  lose. You lose the car keys because you  

اما چیزهایی هم هست که قطعاً از دست می‌دهید. کلیدهای ماشین را گم می‌کنید چون هیچ

just can't find them anywhere. I couldn't  find the car in the car park because I  

جا نمی‌توانید پیدایشان کنید. نتونستم ماشین رو تو پارکینگ پیدا کنم چون

Forgotten where I had parked. So you lose  the car keys? They drop out of your pocket,  

یادم رفته بود کجا پارک کرده بودم. پس کلیدهای ماشین را گم می‌کنی؟ از جیبت می افتند،

you lose the football match. You lose  the opportunity to do something.  

مسابقه فوتبال را می بازی. شما فرصت انجام کاری را از دست می‌دهید.

And for those of you out there, any  of you or your family members would  

و برای آن دسته از شما که اینجا هستید، هر کدام از شما یا اعضای خانواده‌تان

like 1 to 1 lessons with me or any  of our teachers, then please get in  

مایل به شرکت در کلاس‌های خصوصی با من یا هر یک از معلمان ما هستید، لطفاً با ما از طریق

touch at www.englishlessonviaskype.com and  you can book a free trial on the website.  

www.englishlessonviaskype.com تماس بگیرید و می‌توانید یک جلسه آزمایشی رایگان را در وب‌سایت رزرو کنید.

I'd be very very happy to help you out. We're always grateful when you listen and  

خیلی خیلی خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم. ما همیشه از شما بابت گوش دادن و

watch. Particularly grateful when you like  the particular lesson. And it's really,  

تماشا کردن سپاسگزاریم. مخصوصاً وقتی درس خاصی را دوست دارید، سپاسگزار خواهید بود . و این واقعاً،

really, really helpful. So until next time,  this is Harry saying goodbye. Cheers.

واقعاً، واقعاً مفید است. پس تا دفعه‌ی بعد، این هری است که خداحافظی می‌کند. به سلامتی.