33 Important English Phrases for Daily Conversations

Hi there. This is Harry. And welcome back  to Advanced English Lessons with Harry where  

سلام. این هری است. و به «درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری» خوش آمدید، جایی که

we tried to help you to get a better  understanding of the English language.

سعی کردیم به شما کمک کنیم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید.

Okay, let's get back to this advanced lesson  and this advanced les. Our essential phrases  

خوب، بیایید به این درس پیشرفته و این درس‌های پیشرفته برگردیم. عبارات ضروری ما

that you can use or you need for daily  conversation. So we're going to split  

که می‌توانید استفاده کنید یا برای مکالمه روزانه به آنها نیاز دارید . بنابراین ما

them into different sections. So I'll give  you the heading of each section. I'll give  

آنها را به بخش‌های مختلف تقسیم می‌کنیم. بنابراین، عنوان هر بخش را به شما می‌دهم.

you the examples and try to help you to show  you how to work them into your conversation

مثال‌ها را به شما می‌آورم و سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا به شما نشان دهم چگونه آنها را در مکالمه خود کار کنید،

Okay, let's get started. The first section  

بسیار خب، بیایید شروع کنیم. بخش اول

is about changing plans. Okay? We  all have plans. We have a schedule

درباره تغییر برنامه‌ها است. باشه؟ همه ما برنامه‌هایی داریم. ما برنامه‌ای داریم

or a we set out a to do list of plans, things  that we want to achieve, that we want to get done.

یا فهرستی از برنامه‌ها، کارهایی که می‌خواهیم به آن‌ها برسیم، یا می‌خواهیم به انجام برسانیم.

Okay. So this is the whole  backdrop of the setting.

باشه بنابراین این کل پس‌زمینه تنظیم است.

But unfortunately some things change.  We have to change them because something  

اما متاسفانه برخی چیزها تغییر می کند. ما باید آنها را تغییر دهیم زیرا چیزی

urgent comes up. Somebody else has  to change up plans because they run  

فوری پیش می آید. شخص دیگری باید برنامه‌های خود را تغییر دهد زیرا با

into some difficulty or one of the kids  gets sick. Whatever it happens to be,  

مشکلی مواجه می‌شوند یا یکی از بچه‌ها بیمار می‌شود. هر اتفاقی که بیفتد،

there are situations arising all of the  time when plans need or have to be changed.

موقعیت‌هایی پیش می‌آیند که برنامه‌ها باید یا باید تغییر کنند.

Let's give you some expressions  as to how you can do that.

بیایید به شما عباراتی را ارائه کنیم که چگونه می‌توانید این کار را انجام دهید.

The first one, I'm afraid I can't make it.  So you make a call to your friend. You've got  

اولی، میترسم نتونم از پسش بربیام. بنابراین شما با دوست خود تماس بگیرید.

lunch organised. He's an old school friend or  university colleague, and you're going to meet  

ناهار را سازماندهی کرده‌اید. او یک دوست قدیمی مدرسه یا همکار دانشگاهی است، و شما می‌خواهید

him on Tuesday or Wednesday for lunch. But  your boss just told you that there's a big  

سه‌شنبه یا چهارشنبه برای ناهار با او ملاقات کنید. اما رئیستان به تازگی به شما گفته است که در

presentation taking place that day, and you're  going to have to cancel your arrangements.

آن روز یک سخنرانی بزرگ برگزار می‌شود و شما باید ترتیبات خود را لغو کنید.

So you send an email or text  message to your friends who,  

بنابراین شما یک ایمیل یا پیام متنی برای دوستانتان ارسال می‌کنید که،

look, I'm afraid I can't make it on Wednesday.  Can we put it back by a week? Can we meet the  

ببینید، می‌ترسم روز چهارشنبه نتوانم به آن برسم. آیا می توانیم آن را یک هفته به عقب برگردانیم؟ آیا می‌توانیم

following week or the next week? Okay, so I'm  afraid I can't make it. So it's quite informal,  

هفته بعد یا هفته بعد ملاقات کنیم؟ خوب، پس می ترسم نتوانم به آن برسم. بنابراین کاملاً غیررسمی است،

particularly used when we're talking  to people that we know very, very well.

مخصوصاً وقتی با افرادی صحبت می کنیم که خیلی خیلی خوب آنها را می شناسیم.

Or you can also say, look, something  has come up. You don't have to be

یا می‌توانید بگویید، ببینید، چیزی پیش آمده است.

explicit to explain what has come up, because

برای توضیح آنچه پیش آمده لازم نیست صریح باشید، زیرا

You don't really need to know. They  just need to know that the lunch,  

واقعاً نیازی به دانستن آن ندارید. آنها فقط باید بدانند که ناهار،

the meeting, the game of tennis or squash,

جلسه، بازی تنیس یا اسکواش را

you have to postpone because something has  come up. Something has come up urgently. As  

باید به تعویق بیندازید، زیرا چیزی پیش آمده است. یه چیزی فوری پیش اومده همانطور که

in the presentation, something has come  up. You have to take one of the kids to  

در ارائه، چیزی پیش آمد. شما باید یکی از بچه ها را نزد

the dentist. Something has come up. You  have to be out of town because there's

دندانپزشک ببرید. یه چیزی پیش اومده شما باید خارج از شهر باشید زیرا مشتری وجود دارد

client.

You have to go and visit.  So whatever the reason is,

.

باید بروید و بازدید کنید. بنابراین هر دلیلی که باشد،

something has come up, will cover all  of those particular situations and will  

چیزی پیش آمده است، همه آن موقعیت‌های خاص را پوشش می‌دهد و به

allow you to postpone or to change the  plans that you had originally fixed.

شما اجازه می‌دهد برنامه‌هایی را که در ابتدا اصلاح کرده‌اید به تعویق بیندازید یا تغییر دهید .

Your friend rings you or text you and said, yeah,  can we meet this afternoon about 4:00? Oh, I'm  

دوستتان به شما زنگ می‌زند یا به شما پیام می‌دهد و می‌گوید، بله، می‌توانیم امروز بعدازظهر حدود ساعت 4:00 همدیگر را ببینیم؟ اوه، من

tied up all afternoon. So this is a really well  used expression when somebody asks you for,

تمام بعدازظهر را بسته ام. بنابراین، وقتی کسی از شما می‌خواهد،

a meeting and say, look, I'm  sorry, I'm tied up all afternoon,  

یک جلسه می‌خواهد و می‌گوید، ببخشید، من تمام بعدازظهر را بسته‌ام، این یک عبارت بسیار خوب استفاده می‌شود،

how about tomorrow? Or how about the same  time on Thursday or the same time next week?

فردا چطور؟ یا همان ساعت در روز پنجشنبه یا همان ساعت هفته بعد چطور؟ من

I'm tied up all afternoon. Means I've got meetings  

تمام بعدازظهر را بسته ام. یعنی جلسات

back to back. I'll be here at lunchtime  and then from 2:00 till 5 or 6:00. I'm  

پشت سر هم دارم. وقت ناهار اینجا خواهم بود و سپس از ساعت 2:00 تا 5 یا 6:00. من

tied up all afternoon. I've meetings  one after the other, back to back.

تمام بعدازظهر را بسته ام. من جلسات پشت سر هم یکی پس از دیگری برگزار می‌کنم.

You might ask somebody to change the  time of a meeting to allow you to get  

ممکن است از کسی بخواهید زمان جلسه را تغییر دهد تا به شما اجازه دهد

to another meeting. So you might ask them,  can we bring the meeting forward? So can we  

به جلسه دیگری بروید. بنابراین ممکن است از آنها بپرسید، آیا می‌توانیم جلسه را جلو ببریم؟ بنابراین آیا می‌توانیم

bring it forward means instead of 2:00,  can we have it at 12:00 instead of 1:00?  

آن را به جای ساعت 2:00 به جلو بیاوریم، آیا می‌توانیم آن را به جای ساعت 1:00 در ساعت 12:00 داشته باشیم؟

Can we have it at 11:00? So to bring  it forward means to have it earlier.

آیا می توانیم آن را ساعت 11:00 داشته باشیم؟ بنابراین پیش بردن آن به معنای زودتر داشتن آن است.

Now, if you want the opposite, you say, can  we push it out a little bit or can we push the  

حالا، اگر برعکس می‌خواهید، می‌گویید، آیا می‌توانیم آن را کمی کنار بگذاریم یا می‌توانیم

meeting back. So if you want to delay the meeting.  So instead of 2:00 you want it at 3 or 4:00 or  

جلسه را به عقب برگردانیم. بنابراین اگر می خواهید جلسه را به تاخیر بیندازید. بنابراین به جای ساعت 2:00 آن را در 3 یا 4:00 یا 5:00 می خواهید

5:00. And you say can we push the meeting back or  can we push it out to... So to bring it forward  

. و شما می‌گویید آیا می‌توانیم جلسه را به عقب برانیم یا می‌توانیم آن را به عقب برانیم... بنابراین جلو بردن آن

means earlier push back or push out means to, to  postpone or to have the meeting a little later.

به معنای زودتر فشار دادن است یا بیرون راندن به معنای به تعویق انداختن یا برگزاری جلسه کمی دیرتر است.

Both of them you can use in  relation to changing the plans.

از هر دوی آنها می‌توانید در رابطه با تغییر طرح‌ها استفاده کنید.

Or you might just simply say,  

یا ممکن است به سادگی بگویید،

look, I have to call off the meeting  today. So you tell all of your team

ببینید، امروز باید جلسه را لغو کنم . بنابراین شما به همه نگاه های تیم خود بگویید،

look, I'm really sorry, guys. Something's come up.

من واقعا متاسفم، بچه ها. یه چیزی پیش اومده

I've got to be out of town, so I have  to call off tomorrow's meeting. We'll  

من باید خارج از شهر باشم، بنابراین باید جلسه فردا را لغو کنم. ما

reschedule it for Wednesday or Thursday,  but come back and let me know if you're  

آن را دوباره برای چهارشنبه یا پنجشنبه برنامه ریزی می کنیم، اما اگر در دسترس هستید، برگردید و به من اطلاع دهید

available. So I have to call off. I have to  postpone or cancel that particular meeting.

. پس باید تماس بگیرم باید آن جلسه خاص را به تعویق بیاندازم یا لغو کنم.

Or just simply ask the question. Can  we do it on Tuesday instead? So this  

یا فقط سوال را بپرسید. آیا می‌توانیم آن را در روز سه‌شنبه انجام دهیم؟ بنابراین این

would be a question that you would  just send as a quick text to your  

سؤالی است که فقط به عنوان یک پیام کوتاه برای دوست خود ارسال می‌کنید

friend. Sorry about this. I can't make it  tomorrow. Can we do it on Tuesday instead,  

. متاسفم برای این. من نمی توانم آن را فردا انجام دهم . آیا می‌توانیم آن را در روز سه‌شنبه انجام دهیم،

or. I'm sorry, I can't make it tomorrow. Can we  do it on Thursday instead, or next week instead?

یا. ببخشید فردا نمیتونم برسم آیا می‌توانیم به جای آن، آن را در روز پنج‌شنبه یا در عوض هفته آینده انجام دهیم؟

So you're postponing, delaying putting off the  meeting for a day, a few days, or indeed a week?

بنابراین، جلسه را برای یک روز، چند روز یا در واقع یک هفته به تعویق می اندازید، به تعویق می اندازید؟

Okay, so just different ways in which  you can ask or request or advise that  

بسیار خوب، بنابراین روش‌های متفاوتی که می‌توانید بپرسید یا درخواست کنید یا توصیه کنید که

you need to change the plans,  need to change the arrangements.

باید برنامه‌ها را تغییر دهید، باید ترتیبات را تغییر دهید.

And as always, if you like this particular  lesson, then please like the video. And if  

و مثل همیشه، اگر این درس خاص را دوست دارید ، لطفاً ویدیو را لایک کنید. و اگر

you can, please, please subscribe to the  channel because it really, really helps.

می توانید، لطفاً در کانال مشترک شوید زیرا واقعاً کمک می کند.

Okay, so if we look at the other way,  

بسیار خوب، پس اگر به شکل دیگری نگاه کنیم،

then when someone tells you about change  in the plan, so you're the recipient,  

وقتی کسی به شما درباره تغییر در طرح می‌گوید، بنابراین شما گیرنده هستید،

you're the person receiving the news. So  someone tells you about changing the plans.

شما فردی هستید که اخبار را دریافت می‌کنید. بنابراین، یکی به شما درباره تغییر برنامه‌ها می‌گوید.

So when somebody tells you about changing the  plans, you might just react like this. Oh,  

بنابراین وقتی کسی به شما درباره تغییر برنامه‌ها می‌گوید، ممکن است اینگونه واکنش نشان دهید. اوه،

that's a pity. I was looking forward to meeting  you. So the planned lunch for tomorrow with  

حیف شد. من مشتاق دیدار با شما بودم. بنابراین ناهار برنامه ریزی شده برای فردا با

your friend. The planned game was squash is  canceled. So you just send back a text. Oh,  

دوستتان. بازی برنامه ریزی شده اسکواش لغو شد. بنابراین شما فقط یک پیامک ارسال کنید. اوه،

that's a pity. I was looking forward to meeting  you, but perhaps we can do it again soon.

حیف شد. من مشتاق دیدار با شما بودم، اما شاید بتوانیم به زودی دوباره این کار را انجام دهیم.

Or just simply. Oh, don't worry about it.

یا فقط به سادگی. اوه، نگرانش نباش

I do it myself all the time. Just let me know when  you're free next. And we can rearrange so don't  

من خودم این کار را همیشه انجام می دهم. فقط وقتی بعدی آزاد شدید، به من اطلاع دهید. و می‌توانیم مرتب کنیم، بنابراین

worry about it. So you're just telling them not  to be stressed. Don't worry about it. Or simply,  

نگران آن نباشید. بنابراین فقط به آنها می گویید استرس نداشته باشند. نگرانش نباش یا به سادگی،

no worries. These things happen. Which  they do. Yeah, things happen all the time.

جای نگرانی نیست. این اتفاقات می افتد. کاری که آنها انجام می دهند. بله، همه چیز همیشه اتفاق می افتد.

No worries.

جای نگرانی نیست.

Or simply no problem. Yeah. So I often get  students telling me that I'm sorry I can't  

یا به سادگی مشکلی نیست. آره بنابراین اغلب دانش‌آموزان به من می‌گویند که متأسفم که نمی‌توانم

make the lesson tomorrow. Something's come  up. I have to work late or the kids are sick,  

فردا درس بخوانم. چیزی پیش آمده است . باید تا دیر وقت کار کنم یا بچه‌ها مریض هستند،

or I'm out of town and I just send back  a simple message. Not no problem. Tell  

یا من خارج از شهر هستم و فقط یک پیام ساده را برمی‌گردانم. مشکلی نیست

me when you're free. Tell me.  Tell me when you're available.

وقتی آزاد شدی به من بگو. به من بگو وقتی در دسترس هستید به من بگویید.

And we can organise

و ما می توانیم

The next lesson, the next meeting, so no problem.

درس بعدی، جلسه بعدی را سازماندهی کنیم، بنابراین مشکلی نیست.

Or just simply. Yeah, things happen. Things  happen all the time that things get in the  

یا فقط به سادگی. آره، اتفاقاتی می افتد. چیزهایی همیشه اتفاق می‌افتند که همه چیز

way. Kids partner as work, family, whatever  the problem is, things happen and they change  

مانع می‌شود. بچه‌ها به‌عنوان کار، خانواده، هر مشکلی که باشد، شریک می‌شوند، همه چیز اتفاق می‌افتد و آنها تغییر می‌کنند

or spoil or make sure that we have to rearrange  or reorganise our plans. So simple ways in which  

یا خراب می‌شوند یا مطمئن می‌شوند که باید برنامه‌هایمان را دوباره تنظیم کنیم یا دوباره سازماندهی کنیم. روش‌های بسیار ساده‌ای که

you can reply or respond when somebody tells  you that the arrangements have been changed.

می‌توانید وقتی کسی به شما می‌گوید ترتیبات تغییر کرده است، پاسخ دهید یا پاسخ دهید .

So,

بنابراین،

Oh, that's a pity. Don't worry about it.  No worries. No problem. Things happen.

اوه، حیف است. نگرانش نباش جای نگرانی نیست. مشکلی نیست اتفاقاتی می افتد.

Now let's look at situations and expressions and.

حال بیایید به موقعیت ها و عبارات و.

essential expressions that you'll need if you're  asking for opinions or asking for an opinion.

اگر نظر بخواهید یا نظر بخواهید به عبارات اساسی نیاز خواهید داشت.

So you can just simply say, how do you feel about.

بنابراین می توانید به سادگی بگویید، چه احساسی دارید.

How do you feel about going  away for the weekend? This  

در مورد رفتن به تعطیلات آخر هفته چه احساسی دارید؟ این

weekend? We haven't had a holiday for a long time.

آخر هفته؟ خیلی وقت بود که تعطیلات نگرفتیم.

How do you feel about redecorating the  bedroom? It's a long time since we put.

در مورد تغییر دکوراسیون اتاق خواب چه احساسی دارید ؟ خیلی وقته که گذاشتیم.

a lick of paint or a coat of paint on  those walls so we could do it next weekend.

یک لیس رنگ یا یک لایه رنگ روی آن دیوارها تا آخر هفته آینده این کار را انجام دهیم.

So how do you feel about something?

پس چه احساسی نسبت به چیزی دارید؟

What do you think of...? What you think of going  away for Christmas instead of staying at home?

نظرت چیه...؟ به جای ماندن در خانه، چه فکر می‌کنید که برای کریسمس بروید؟

every year it's the same.

هر سال همینطوره

What do you think of going away for a couple  of days? We can just go for two nights and see  

در مورد رفتن برای چند روز چه فکر می کنید ؟ ما فقط می‌توانیم دو شب برویم و ببینیم که

what it's like. And if we like it, well, we can  do the same next year. So what do you think of

چگونه است. و اگر آن را دوست داشتیم، خوب، سال آینده می‌توانیم همین کار را انجام دهیم. پس به چه چیزی

or something really informal? What do  you reckon now? So when we ask somebody  

یا چیزی واقعا غیررسمی فکر می کنید؟ حالا چه چیزی را در نظر می گیرید؟ بنابراین وقتی از کسی می‌پرسیم

what do you reckon we mean we ask what do  you think of. Yeah. What's your opinion.

به نظر شما چه می‌گویید، منظورمان این است که می‌پرسیم نظر شما در مورد چیست. آره نظر شما چیه

What do you reckon?

شما چه حساب می کنید؟

Should I

take the job. What do you reckon. Would  you change your car at this time? So,  

آیا باید

کار را بر عهده بگیرم چه چیزی را به حساب می آورید. آیا در این زمان ماشین خود را عوض می‌کنید؟ بنابراین،

yeah. Asking friends for their opinion. And you're  asking it in a very informal way. So what do you  

بله. نظر دوستان را جویا شوید. و شما آن را به روشی بسیار غیررسمی می‌پرسید. پس چه چیزی را به

reckon? Yeah, yeah. So reckon means. What do you  think or what do you feel or what's your opinion.

حساب می‌آورید؟ آره آره پس حساب یعنی. چه فکر می‌کنید یا چه احساسی دارید یا نظرتان چیست.

Okay. So just simple ways to ask somebody opinion.

باشه بنابراین فقط راه‌های ساده برای نظرخواهی از کسی است.

How do you feel about something. What do you think  of this idea. And what do you reckon about this.

چه احساسی نسبت به چیزی دارید. نظر شما درباره این ایده چیست؟ و نظر شما در این مورد چیست؟

Now. Next is.

در حال حاضر. بعدی است.

To give an explanation, or when you're  giving an explanation about anything simple,

برای توضیح دادن، یا وقتی در مورد هر کاری ساده،

job you've assigned to somebody,  you want them to do something. So  

کاری که به کسی محول کرده‌اید، توضیح می‌دهید، می‌خواهید کاری انجام دهد. بنابراین

you're giving an explanation as to  exactly what it is you want done,

شما توضیح می‌دهید که دقیقاً چه کاری می‌خواهید انجام شود،

so you can start your explanation  and some of the following ways.

بنابراین می‌توانید توضیح خود و برخی از روش‌های زیر را شروع کنید.

What I mean is, so there's a little bit of doubt  in the eyes of the person you're talking to, and  

منظور من این است، بنابراین در چشمان فردی که با او صحبت می‌کنید کمی شک وجود دارد، و

you can see on their face that they're not quite  clear about what you want. So you just try to,

می‌توانید در چهره او ببینید که کاملاً در مورد آنچه می‌خواهید نمی‌دانند. بنابراین شما فقط سعی کنید،

clarify it a little bit. What I mean is you  need to be very, very precise. What I mean is

کمی آن را روشن کنید. منظور من این است که شما باید بسیار بسیار دقیق باشید. منظور من این است که

The reason for this is.

دلیل این امر این است.

So you've changed something. Okay.  You want to explain to your team  

بنابراین شما چیزی را تغییر داده اید. باشه شما می‌خواهید به تیم خود توضیح دهید

why things have changed so you give  them the explanation. The reason is

که چرا همه چیز تغییر کرده است، بنابراین به آنها توضیح دهید. دلیلش این است که

the boss has to be out of  town for a couple of days,  

رئیس باید برای چند روز خارج از شهر باشد،

so there's no point doing it  without him. The reason for this is

بنابراین انجام این کار بدون او فایده ای ندارد. دلیل این امر

The main problem is. So there might be quite  a few little issues. But the main problem,  

مشکل اصلی است. بنابراین ممکن است چند مشکل کوچک وجود داشته باشد. اما مشکل اصلی،

the main reason why we are changing  is the following. The main problem is.

دلیل اصلی تغییر ما موارد زیر است. مشکل اصلی این است.

Or you just want to clarify something. But look,  

یا فقط می خواهید چیزی را روشن کنید. اما ببینید،

just let me explain what I mean. So  give me five minutes on and explain  

فقط اجازه دهید منظورم را توضیح دهم. بنابراین، پنج دقیقه به من فرصت دهید و

to you what I mean. Just let me explain.  So you've you've canceled something,

منظورم را برای شما توضیح دهم. فقط بذار توضیح بدم بنابراین، چیزی را لغو کرده‌اید،

perhaps you've canceled holidays for  the month of July because is a really,  

شاید تعطیلات ماه جولای را لغو کرده‌اید، زیرا

really difficult time in the business.

زمان بسیار دشواری در تجارت است.

So you want to explain to people why  they cannot take the holidays in July.  

بنابراین می‌خواهید به مردم توضیح دهید که چرا نمی‌توانند تعطیلات ژوئیه را بگذرانند.

So just let me explain what we're trying to do.

بنابراین فقط اجازه دهید توضیح دهم که ما در حال انجام چه کاری هستیم.

Or something a little bit more informal. Well,  the thing is, I really don't like those people,  

یا چیزی کمی غیر رسمی تر. خب، موضوع این است که من واقعاً آن افراد را دوست ندارم،

and I don't want to go to the party. And  I really prefer not to. If you want to go,  

و نمی‌خواهم به مهمانی بروم. و واقعاً ترجیح می‌دهم این کار را نکنم. اگر می خواهید بروید،

of course. Yeah, but if you're asking  me for my opinion. Well, the thing is,  

البته. بله، اما اگر از من نظر می‌خواهید. خب، مسئله این است که

I just don't want to go. Okay, so  here you are giving an explanation.

من نمی‌خواهم بروم. بسیار خوب، پس در اینجا شما توضیح می دهید.

So using these expressions. So.

بنابراین با استفاده از این عبارات. بنابراین.

Quickly again. What I mean is. The reason for this  is simply the following. The main problem is that.

دوباره سریع منظور من این است. دلیل این به سادگی موارد زیر است. مشکل اصلی این است.

There's no end. If we do it once, we  have to do it twice. Just let me explain.

پایانی وجود ندارد اگر یک بار این کار را انجام دهیم، باید آن را دو بار انجام دهیم. فقط بذار توضیح بدم

And then finally. Well, the thing is,  I just don't really like those people,

و سپس در نهایت. خب، مسئله این است که من واقعاً آن افراد را دوست ندارم،

Well, the thing is.

خب، موضوع این است.

Now, if you're having difficult conversations  with people and we always have to have some  

اکنون، اگر مکالمات سختی با افراد دارید و ما همیشه مجبوریم

difficult conversations with people, that  could be, usually people we work with.

مکالمات دشواری با افراد داشته باشیم، اینها معمولاً افرادی هستند که با آنها کار می کنیم.

or could be with the kids could be  with the, the teachers at school.

یا می تواند با بچه ها باشد، می تواند با معلمان مدرسه باشد.

But there are many situations when we have to have  difficult conversations. Not not everything is  

اما موقعیت‌های زیادی وجود دارد که مجبوریم مکالمات سختی داشته باشیم. همه چیز به

so easy. So here are some expressions that  we could use in those type of situations.

این راحتی نیست. بنابراین در اینجا عباراتی وجود دارد که می‌توانیم در آن نوع موقعیت‌ها استفاده کنیم. به

Simply when you want to introduce the  factor, let somebody know that you  

سادگی وقتی می‌خواهید این عامل را معرفی کنید ، به کسی اجازه دهید تا بداند که

want to talk to them so you can say, I have  something important I'd like to discuss with  

می‌خواهید با او صحبت کنید تا بتوانید بگویید، من موضوع مهمی دارم که می‌خواهم با شما صحبت کنم

you. I have something important I would  like to discuss with you. So immediately

. من موضوع مهمی دارم که می‌خواهم با شما صحبت کنم. بنابراین بلافاصله

are,

on notice that it's not just that. How did you get  on to weekend or what you're doing next weekend?

،

به محض توجه که فقط این نیست. چگونه به آخر هفته رسیدید یا آخر هفته بعد چه می‌کنید؟

I have something important I would  like to discuss with you so they  

من موضوع مهمی دارم که می‌خواهم با شما در میان بگذارم تا آنها

know that is something coming up.  Perhaps they've been expecting it.

بدانند که چیزی در راه است. شاید آنها انتظار آن را داشته اند.

Oh, I would like to talk to you about the  holiday roster, or I would like to talk  

اوه، می‌خواهم درباره فهرست تعطیلات با شما صحبت کنم ، یا می‌خواهم

to you about that new contract, or I'd like to  talk to you about your school report. I'd like  

درباره آن قرارداد جدید با شما صحبت کنم، یا می‌خواهم درباره گزارش مدرسه‌تان با شما صحبت کنم. می‌خواهم

to talk to you about your grades. I'd like to  talk to you about the exams that are coming up,  

درباره نمراتتان با شما صحبت کنم. مایلم درباره امتحاناتی که در راه است با شما صحبت کنم،

ma'am. So lots and lots of ways  in which you could use that.

خانم. راه‌های بسیار زیادی که می‌توانید از آن استفاده کنید.

They're all difficult decisions,  particularly if you're trying to  

همه آنها تصمیمات دشواری هستند، مخصوصاً اگر می‌خواهید

find out why son or daughter didn't  quite do as you expected them to do.

بفهمید چرا پسر یا دختر آن‌طور که انتظار داشتید انجام ندادند.

Or you looking for somebody to

یا به دنبال کسی هستید که

help in some way. I need  your help with something. I

به نوعی کمک کند. در مورد چیزی به کمک شما نیاز دارم.

I need your help with this report. I need  your help with the budgeting process. I  

برای این گزارش به کمک شما نیاز دارم. برای فرآیند بودجه‌بندی به کمک شما نیاز دارم.

need your help with the new launch. I can't do  it on my own. There's some things they can do,  

برای راه‌اندازی جدید به کمک شما نیاز دارم. من نمی توانم آن را به تنهایی انجام دهم. کارهایی وجود دارد که آن‌ها می‌توانند انجام دهند،

but there's others where you have the particular  

اما چیزهای دیگری وجود دارد که شما مهارت‌های خاص را دارید

skills and you have that knowledge at  your fingertips. So can you help me?

و آن دانش را در اختیار دارید . پس می توانید به من کمک کنید؟

Now when it's really, really  difficult. We might have

حالا که واقعاً، واقعاً سخت است. ممکن است

an expression like,

تعبیری مانند،

I think we have different

من فکر می‌کنم تفسیر متفاوتی داریم

Interpretation or we have a different  perception about this. So if your opinion,  

یا برداشت متفاوتی درباره این موضوع داریم. بنابراین اگر نظر شما،

your view differs very, very significantly from  that of your partner, from that of your friend,  

دیدگاه شما به طور قابل توجهی با نظر شریک زندگی شما، با نظر دوست شما

from that of your work colleague, then you  know you have a difficult discussion. I think  

با دیدگاه همکارتان متفاوت است، می دانید که بحث دشواری دارید. من فکر می کنم

we have very different perceptions about that.  Okay. So your view is very different from mine.

ما در مورد آن برداشت های بسیار متفاوتی داریم. باشه بنابراین دیدگاه شما با من بسیار متفاوت است.

Your view is polar opposite to mine.  So, you know, we're going to really.

دیدگاه شما قطبی در مقابل دیدگاه من است. بنابراین، می دانید، ما واقعاً این کار را خواهیم کرد.

find it difficult to reach a compromise  because we're we're nowhere near each  

رسیدن به سازش برایمان دشوار است، زیرا ما به

other's point of view. So it's going  to be a difficult conversation. So I  

نقطه نظر یکدیگر نزدیک نیستیم. بنابراین گفتگوی دشواری خواهد بود. بنابراین

think we have different perceptions about this.

فکر می‌کنم ما برداشت‌های متفاوتی درباره این موضوع داریم.

It could be about the person suitable for  a job. It could be about their promotion  

این می تواند در مورد فرد مناسب برای یک شغل باشد. ممکن است در مورد ارتقاء آنها

for somebody that you feel merits it,  but somebody else doesn't. It could  

برای کسی باشد که شما احساس می‌کنید شایستگی آن را دارد، اما شخص دیگری این کار را نمی‌کند. ممکن است

be about how to handle a new client. Yeah.  So we have different perceptions about it.

درباره نحوه رسیدگی به یک مشتری جدید باشد. آره بنابراین ما برداشت های متفاوتی از آن داریم.

And then finally, I'd like  to see if we could reach a  

و در نهایت، می‌خواهم ببینم آیا می‌توانیم به

better understanding. Now, this is quite formal,

درک بهتری برسیم. اکنون، این کاملاً رسمی است،

So really, what you're doing is  reaching out to somebody to say,  

بنابراین واقعاً، کاری که شما انجام می‌دهید این است که به سراغ کسی می‌روید تا بگویید،

look, let's give it one more shot, let's give it  one more go to try and come to a compromise. I  

ببینید، بیایید یک بار دیگر به آن ضربه بزنیم، بیایید یک بار دیگر تلاش کنیم و به یک مصالحه برسیم. من

know your point of view and I respect it, but  you know mine and you have to respect that.

دیدگاه شما را می‌دانم و به آن احترام می‌گذارم، اما شما دیدگاه من را می‌دانید و باید به آن احترام بگذارید.

But we have to move on. So we're going to  have to find some way to compromise. I'd  

اما ما باید ادامه دهیم. بنابراین ما باید راهی برای سازش پیدا کنیم. می‌خواهم

like to see if we might reach a better  understanding about this. It could be a  

ببینم آیا ممکن است به درک بهتری درباره این موضوع برسیم. ممکن است یک

difficult situation about a breakup in a  marriage. It could be about how to look  

موقعیت دشوار در مورد جدایی در یک ازدواج باشد. ممکن است درباره نحوه مراقبت

after the kids, a divorce. All of these  other things can be very, very sensitive.

از بچه‌ها، طلاق باشد. همه این موارد دیگر می توانند بسیار بسیار حساس باشند.

Okay, so I have something I'd like to discuss  with you. Or something very important I would  

خوب، پس من چیزی دارم که می‌خواهم با شما بحث کنم. یا چیز بسیار مهمی که می‌خواهم

like to discuss with you. I'd like to talk  to you about that now. I'd like to talk to  

با شما صحبت کنم. من می خواهم اکنون در مورد آن با شما صحبت کنم. می‌خواهم

you about that later. I need your help with  something I really could do with some support.  

بعداً در مورد آن با شما صحبت کنم. برای کاری که واقعاً می‌توانم با حمایت انجام دهم، به کمک شما نیاز دارم.

I need your help. Is something. I think  we have different perceptions about us.

من به کمک شما نیاز دارم. چیزی است فکر می‌کنم ما برداشت‌های متفاوتی درباره خود داریم.

So we. We see things differently. We're coming  at it from different angles. But that's not the  

پس ما ما چیزها را متفاوت می بینیم. ما از زوایای مختلف به آن می‌رسیم. اما این

worst thing. But we need to to look at it. And  then finally, I'd like to see if we might reach  

بدترین چیز نیست. اما ما باید به آن نگاه کنیم. و سپس در نهایت، می‌خواهم ببینم آیا ممکن است به

a better understanding, and I'd like to see if  we might reach a better understanding about this  

درک بهتری برسیم یا نه، و می‌خواهم ببینم آیا ممکن است درباره این مشکل خاص به درک بهتری برسیم

particular problem. Because if we don't solve this  problem, we simply will not be able to move on.

. زیرا اگر این مشکل را حل نکنیم ، به سادگی نمی‌توانیم ادامه دهیم.

Okay, so if you're feeling a little bit  nervous or you're feeling a little bit  

بسیار خوب، پس اگر کمی عصبی هستید یا کمی

worried, then these are the sort of  expressions we use to express that.

نگران هستید، اینها همان عباراتی هستند که برای بیان آن استفاده می کنیم.

So. Oh, I'm really nervous  about the job interview.

بنابراین. اوه، من واقعاً در مورد مصاحبه شغلی عصبی هستم.

I'm really nervous about  meeting my girlfriend's parents.

من واقعاً از ملاقات با والدین دوست دخترم عصبی هستم.

There's a lot of expectation,  and I hope they like me. And, you

انتظارات زیادی وجود دارد، و امیدوارم آنها مرا دوست داشته باشند. و شما

it's just a difficult situation. So  I'm. I'm really nervous about it.

این فقط یک وضعیت دشوار است. پس من هستم. من واقعا در مورد آن عصبی هستم.

Oh, we are looking for just a few minutes.

اوه، ما فقط چند دقیقه به دنبال آن هستیم.

Seconds just to get your thoughts. Just give  me a moment. I'll just gather my thoughts,  

چند ثانیه فقط برای به دست آوردن افکارتان. فقط یک لحظه به من فرصت بده من فقط افکارم را جمع‌آوری می‌کنم

and then I'll be ready to to go into the  presentation. So just give me a moment.

و سپس برای رفتن به ارائه آماده خواهم بود . پس فقط یک لحظه به من فرصت بده

Or if you want somebody just to have a little bit  of patience, we use this expression. Bear with me  

یا اگر می‌خواهید کسی فقط کمی صبر داشته باشد، از این عبارت استفاده می‌کنیم. کمی تحمل کنید

for a little while while I explain my point of  view. So it's a great expression to have on a  

تا دیدگاهم را توضیح دهم . بنابراین بیان عالی برای داشتن یک

meeting. So you've got lots of people asking  question, what about this? What about that?  

جلسه است. بنابراین شما افراد زیادی دارید که می‌پرسند ، در مورد این چطور؟ در مورد آن چطور؟   بلاههههههه

Blah blah blah blah blah. And you're trying to get  your point across, trying to clarify some things.

. و سعی می‌کنید منظورتان را برسانید و سعی می‌کنید برخی چیزها را روشن کنید.

So you say, okay, guys, look, just bear with me  for a few minutes. Let me finish. Let me finish  

بنابراین شما می گویید، خوب، بچه ها، نگاه کنید، فقط چند دقیقه با من تحمل کنید . بذار تمومش کنم اجازه دهید

what I have to say, and then I'll answer any  questions you have. But if you keep interrupting,  

حرف‌هایم را تمام کنم و سپس به هر سؤالی که دارید پاسخ می‌دهم. اما اگر مدام حرف خود را قطع کنید،

I'm never going to get to the end of  it. And will it just be a chaotic.

هرگز به پایان آن نخواهم رسید . و آیا این فقط یک آشفتگی خواهد بود.

okay, so just bear with me for a few minutes.

باشه پس فقط چند دقیقه تحمل کن

Or if you're really, really nervous about  something, you're talking to your friend,  

یا اگر واقعاً در مورد چیزی عصبی هستید ، دارید با دوستتان صحبت می‌کنید، از

you would use an expression like, oh, this keeps  me up all night, or this keeps me awake all night.

عبارتی استفاده می‌کنید، اوه، این مرا تمام شب بیدار نگه می‌دارد، یا این باعث می‌شود تمام شب بیدار باشم.

it's on my mind constantly. I'd be really,  really glad when this interview is over.  

مدام در ذهن من است وقتی این مصاحبه تمام شود، واقعاً، بسیار خوشحال خواهم شد.   وقتی آن جلسه تمام شود،

I'd be really, really glad  when that meeting is over.

واقعاً، واقعاً خوشحال خواهم شد .

This keeps me up at night. This keeps me awake  

این مرا شب ها بیدار نگه می دارد. این مرا تمام شب بیدار نگه می‌دارد

all night. I just don't feel as  if I get any rest or any sleep.

. من فقط احساس نمی‌کنم که استراحت کنم یا بخوابم.

And then finally, I just can't stop thinking  about it. I mean, it's been on my mind since  

و در نهایت، نمی‌توانم به آن فکر نکنم. منظورم این است که از زمانی که

she mentioned it last week. What are we going  to do? So perhaps your partner has lost her job,  

هفته گذشته به آن اشاره کرد، این موضوع در ذهن من بوده است. قرار است چه کار کنیم؟ بنابراین ممکن است شریک زندگی شما شغل خود را از دست داده باشد،

or he has lost his job and you've just  moved home and you've got a mortgage  

یا او شغل خود را از دست داده باشد و شما به تازگی به خانه نقل مکان کرده اید و وام مسکن دارید

and you've got issues and you say, I just  can't stop thinking about the problems.

و مشکلاتی دارید و می گویید، من نمی توانم به مشکلات فکر نکنم.

What if, what if, what if what? Of  course, if that's all you think about,  

چه می شود، اگر چه، اگر چه؟ البته، اگر این تمام چیزی است که به آن فکر می‌کنید،

well, you won't get a solution. So you have to  look at the solutions and look at ways around  

خوب، راه‌حلی پیدا نمی‌کنید. بنابراین باید به راه‌حل‌ها نگاه کنید و راه‌های اطراف

that particular problem. But in the immediate  aftermath of getting that sort of bad news,  

آن مشکل خاص را بررسی کنید. اما بلافاصله پس از دریافت این نوع اخبار بد،

of course, obviously it's something on  your mind. I can't stop thinking about.

البته، بدیهی است که این چیزی در ذهن شماست. نمی توانم از فکر کردن دست بردارم.

So very quickly again. I'm really nervous about  the job interview. I'm really nervous about the  

خیلی سریع دوباره من واقعاً در مورد مصاحبه شغلی عصبی هستم. من واقعاً در مورد بازی عصبی هستم

game. Give me a moment. I'll just get my  thoughts together. Give me a moment. Bear  

. یک لحظه به من فرصت بده من فقط افکارم را جمع می کنم. یک لحظه به من فرصت بده تحمل

with me and let me finish. And then you can ask  questions later. This keeps me awake at night.  

کن و بگذار تمام کنم. و سپس می‌توانید بعداً سؤال بپرسید. این مرا در شب بیدار نگه می دارد.

Or this keeps me up at night. And finally, I  can't stop thinking about those poor people.

یا این مرا شب ها بیدار نگه می دارد. و در نهایت، نمی توانم از فکر کردن به آن مردم بیچاره دست بردارم.

I can't stop thinking about it.

نمی توانم از فکر کردن به آن دست بردارم.

Okay, then the last section. Phrases  that mean the same as don't worry.  

خوب، پس بخش آخر. عباراتی که به معنای نگران نباشید است.

So I'll turn to phrases that you can  use because often when we are talking  

بنابراین من به عباراتی می پردازم که می توانید از آنها استفاده کنید زیرا اغلب وقتی

about a problem or somebody is talking  to us about a problem, we said, well,  

درباره یک مشکل صحبت می کنیم یا کسی در مورد مشکلی با ما صحبت می کند، گفتیم، خوب،

don't worry about it, things will work out.  Yeah. So we use that expression all the time.

نگران نباشید، همه چیز درست می شود. آره بنابراین ما همیشه از آن عبارت استفاده می کنیم.

Don't worry about this.

نگران این نباش

So we might use an expression like. Well,  how can I help? So if you've got a problem,  

بنابراین ممکن است از عبارتی مانند استفاده کنیم. خوب، چگونه می توانم کمک کنم؟ بنابراین اگر مشکلی دارید،   به

you need some help. How can I help you? I'm  here to help if you want. How can I help?

کمک نیاز دارید. چگونه می توانم به شما کمک کنم؟ من اینجا هستم تا اگر بخواهید کمک کنم. چگونه می توانم کمک کنم؟

I know exactly what you're going through. I've  

من دقیقا می دانم که شما از چه چیزی رنج می برید. من

been there myself. I know exactly what  you're going through. So can I help you?

خودم آنجا بوده ام. من دقیقاً می‌دانم که در حال چه چیزی هستید. پس می توانم به شما کمک کنم؟

I know exactly when going  through. Or if you just want to,

دقیقاً می‌دانم چه زمانی می‌گذرم . یا اگر فقط می خواهید،

Show some sympathy or empathise with somebody.  That really sucks. That really sucks. It's  

کمی همدردی نشان دهید یا با کسی همدردی کنید. این واقعا بد است. این واقعا بد است.

really bad news. Bad luck. But come on,  I'll help you. You'll get through it.

واقعاً خبر بدی است. بدشانسی. اما بیا، من به شما کمک خواهم کرد. از آن عبور خواهید کرد.

So how can I help?

پس چگونه می توانم کمک کنم؟

I know what you're going through. I know  exactly what you're going through. Oh,  

من می دانم که شما از چه چیزی عبور می کنید. من می‌دانم که دقیقاً چه چیزی را تجربه می‌کنید. اوه،

that really sucks. That really sucks.

واقعاً بد است. این واقعا بد است.

Okay, so hopefully those particular expressions  will help you get through some conversations that  

بسیار خوب، پس امیدواریم آن عبارات خاص به شما کمک کند تا از طریق برخی از مکالمات که

are really good for you to have, really  good for you to use and practice them.

برای شما واقعاً خوب است، استفاده کنید و آنها را تمرین کنید، خوب است.

You can see all different situations,  

می‌توانید همه موقعیت‌های مختلف را ببینید، به‌ویژه

particularly from the working environment  or with the kids or the family where  

از محیط کار یا با بچه‌ها یا خانواده که در آن‌ها

arrangements are being made and have to be  changed so you can practice using those.

ترتیبات در حال انجام است و باید تغییر کنید تا بتوانید با استفاده از آن‌ها تمرین کنید.

and if you have any problems, come back to me  www.englishlessonviaskype.com. I'll happily give  

و اگر مشکلی دارید، به من مراجعه کنید www.englishlessonviaskype.com. من با خوشحالی به

you some further examples and situations  in particular where you can use those.

شما مثال‌ها و موقعیت‌های بیشتری می‌دهم، به‌خصوص که می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید.

Okay, this is Harry thanking  you for listening. Thank you  

خوب، این هری است که از شما برای گوش دادن تشکر می کند.

for watching. And remember to  join me for the next lesson.

از تماشای شما متشکریم. و به یاد داشته باشید که برای درس بعدی به من بپیوندید.