IMPORTANT Phrasal verbs related to communication | C1 English phrasal verbs

Hi there everybody and welcome back to advanced  English lessons with Harry. Yep, that's me,  

سلام به همه و به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید. بله، این من هستم،

advanced English lessons. So, I'll go on to  the lesson in a few minutes. But just remember,  

درس های پیشرفته انگلیسی. بنابراین، چند دقیقه دیگر به درس می‌روم. اما فقط به یاد داشته باشید،

if you wish you can listen to me on my podcasts.  In fact, you can download them on all major apps  

اگر مایلید می‌توانید در پادکست‌های من به من گوش دهید. در واقع، می‌توانید آن‌ها را در همه برنامه‌های اصلی

such as Spotify. And if you want, you can  even watch me on YouTube. But remember to  

مانند Spotify دانلود کنید. و اگر بخواهید، حتی می‌توانید من را در YouTube تماشا کنید. اما فراموش نکنید که

subscribe to the channel. And indeed, if  you want to have one to one lessons with  

در کانال مشترک شوید. و در واقع، اگر  می خواهید یک به یک درس با

teachers and other teachers, we've got lots  of teachers who are waiting there to help you,  

معلمان و معلمان دیگر داشته باشید، ما معلمان زیادی داریم که منتظر کمک شما هستند،

you or your family members will then get in touch  with me and www.englishlessonviaskype.com. You can  

شما یا اعضای خانواده تان سپس با من و www.englishlessonviaskype در تماس خواهید بود. com

even book a lesson there, a trial lesson. It's  a free trial lesson and you can book that trial  

حتی می‌توانید یک درس را در آنجا رزرو کنید، یک درس آزمایشی. این یک درس آزمایشی رایگان است و می‌توانید آن

lesson with me, and then we'll get you up and  running and ready with one of our teachers.  

درس آزمایشی را با من رزرو کنید، سپس ما شما را با یکی از معلمان خود راه‌اندازی می‌کنیم و آماده می‌کنیم.

Okay, so what's the lesson today?  So today we're going to talk about  

خوب، پس درس امروز چیست؟ بنابراین امروز می خواهیم در مورد

phrasal verbs. And the phrasal verbs linked or  connected to communication. So phrasal verbs  

افعال عبارتی صحبت کنیم. و افعال عبارتی مرتبط یا مرتبط با ارتباط. بنابراین افعال عبارتی

related to communication. As always, I'm going  to go through them one by one. So I'll give them  

مربوط به ارتباط هستند. مثل همیشه، یک به یک آنها را مرور خواهم کرد. بنابراین،

give you the list and I'm going to give you some  examples of how you can use them and what they  

فهرستی را به آنها می‌دهم و نمونه‌هایی از نحوه استفاده از آنها و

mean. So I've got 14 of them, okay, I've counted  them well, so there are 14. So let's start, blurt  

معنای آنها را به شما می‌دهم. بنابراین من 14 مورد از آنها را دارم، بسیار خوب، آنها را به خوبی شمارش کرده ام، بنابراین 14 مورد وجود دارد. پس بیایید شروع کنیم،

out number one blurt out. Number two to catch  on. So to understand the meaning. Catch on.  

شماره یک را تار کنیم. شماره دو برای گرفتن. بنابراین برای درک معنی. بگیر.

Come out, there's a few meanings to come out.  Number four, dry up. Number five, get across.  

بیرون بیا، چند معنی برای بیرون آمدن وجود دارد. شماره چهار، خشک کن. شماره پنج، عبور کنید.

Six, get round or get around. Seven, get  through. Eight, to let on. Nine, to pass on.  

شش، دور بزن یا دور بزن. هفت، عبور کنید. هشت، اجازه دهید. نه، برای انتقال.

Ten, put across. Eleven, to  shout down. Twelve, to speak out.  

ده، در سراسر. یازده، فریاد زدن. دوازده، برای صحبت کردن.

Thirteen, talk over. And fourteen and last,  talk round. Okay, so let's go through them  

سیزده، صحبت کن و چهارده و آخرین، دور گفتگو. خوب، پس بیایید آنها را

one by one. And we'll give you some examples that,  hopefully, you'll be able to understand and then  

یکی یکی مرور کنیم. و ما نمونه‌هایی را به شما می‌آوریم که امیدواریم بتوانید آن‌ها را درک کنید و سپس

you try and put them into practice yourself. So to blurt out, this is very informal. So when  

سعی کنید خودتان آنها را عملی کنید. بنابراین، به طور واضح، این بسیار غیر رسمی است. بنابراین وقتی

somebody blurts out something they usually  say something quickly without thinking,  

شخصی چیزی را به زبان می آورد، معمولاً چیزی را سریع و بدون فکر کردن می گوید،

and usually something that they weren't supposed  to say, okay. So they're trying to say, keep a  

و معمولاً چیزی که قرار نبود بگوید، باشه. بنابراین آنها سعی می کنند بگویند، یک راز را حفظ کنید

secret, and then they suddenly blurted it out. Oh,  boy, you know what Michael did yesterday? Oh, you  

، و سپس ناگهان آن را فاش کردند. اوه، پسر، می‌دانی مایکل دیروز چه کرد؟ اوه،

said you wouldn't tell. So to blurt out something.  Or if somebody says something inappropriate at a  

گفتی که نمی‌گویی. بنابراین برای محو کردن چیزی. یا اگر کسی در یک جلسه چیزی نامناسب بگوید

meeting, they just blurt it out. So they, they...  and everybody started laughing and giggling. Yes.  

، آن را آشکار می کند. بنابراین آنها، آنها... و همه شروع به خندیدن و قهقهه زدن کردند. آره. بسیار

Okay, so so to blurt out means to say something  quickly, unexpectedly but usually something that  

خوب، پس واضح کردن به معنای گفتن چیزی سریع، غیرمنتظره است، اما معمولاً چیزی که

was supposed to be a secret or shouldn't  have been said at all. But somebody was  

قرار بود راز باشد یا اصلاً نباید گفته می شد. اما یک نفر

under pressure from other people. And he is, No,  I can't tell you, can't tell you and then it's,  

تحت فشار افراد دیگر بود. و او می‌گوید، نه، نمی‌توانم به شما بگویم، نمی‌توانم به شما بگویم و پس از آن،

Oh, look, okay. Okay, again, and they just blurt  out. Yeah, but, you know, I promised I wouldn't  

اوه، ببینید، باشه. بسیار خوب، دوباره، و آنها فقط محو می شوند. بله، اما، می دانید، قول داده بودم که

tell. Please don't say it was me who said it,  so to blurt out the information. Okay, good.  

نگویم. لطفاً نگویید این من بودم که آن را گفتم، تا اطلاعات را محو کنید. باشه خوبه

So second one is to catch on. And when we catch  on, it means we understand the meaning. Ah yeah,  

بنابراین مورد دوم این است که ادامه دهید. و وقتی متوجه می شویم ، به این معنی است که معنی آن را می فهمیم. آه آره،

I can see you'll... you've... you catch on very  quickly, you lot. So the teacher could say to  

می‌بینم که می‌بینی... خیلی زود می‌رسی، خیلی. بنابراین معلم می‌تواند به

the classroom that, you know, if they're bright  and intelligent, that they'll pick up things very  

کلاس درس بگوید، می‌دانید، اگر آنها باهوش و باهوش باشند، خیلی

easily and very quickly. So she's going through  certain issues about history and explaining  

راحت و خیلی سریع چیزها را برمی‌دارند. بنابراین او در حال بررسی مسائل خاصی در مورد تاریخ و توضیح

some event that happened many decades ago. And the  kids pick up on it, and they understand and they  

رویدادی است که چندین دهه پیش رخ داده است. و بچه‌ها آن را متوجه می‌شوند، و آنها می‌فهمند و

ask some intelligent questions and she says,  Ah, yeah, you're, you're quick to catch on.  

سؤالات هوشمندانه‌ای می‌پرسند و او می‌گوید، آه، آره، شما خیلی سریع متوجه می‌شوید.

Meaning quick to understand. Okay, oh, somebody  might say at the beginning of the meeting, Look,  

معنی سریع فهمیدن خوب، اوه، ممکن است یکی در ابتدای جلسه بگوید، نگاه کنید،

we don't have much time. And I really  need to get to a lot here. So hopefully,  

زمان زیادی نداریم. و من واقعاً باید به چیزهای زیادی در اینجا برسم. بنابراین امیدوارم،

I'll continue and you'll catch on to what I'm  saying quite quickly. But if you've got any  

ادامه دهم و شما خیلی سریع به آنچه می‌گویم، پی ببرید. اما اگر

questions, just hold on and ask me at the end and  I'll cover them if we've got time. But hopefully,  

سؤالی دارید، فقط صبر کنید و در پایان از من بپرسید و اگر وقت داشتیم به آنها خواهم پرداخت. اما امیدوارم،

you'll catch on to the main meaning of this,  and everybody will understand it. So to catch  

به معنای اصلی این موضوع پی ببرید، و همه آن را درک کنند. بنابراین

onto something to understand the meaning. Number three, come out. Now, this has a couple  

برای فهمیدن معنی، به چیزی دست پیدا کنید. شماره سه بیا بیرون اکنون، این چند

of different meanings. It could literally mean  something has been introduced to the market.  

معنی مختلف دارد. این می تواند به معنای واقعی کلمه به این معنی باشد که چیزی به بازار معرفی شده است.

The producers of the Esquire magazine have come  out with a new magazine. So to come out with means  

تهیه کنندگان مجله Esquire با مجله جدیدی وارد شده اند. بنابراین برای بیرون آمدن وسیله‌ای

they've introduced to the market. Or all of the  car companies are now coming out with their own  

آنها به بازار معرفی کرده‌اند. یا همه شرکت‌های خودروسازی اکنون با

EVs or electric vehicle. So no longer will it be  possible to buy the diesel or the petrol car. And  

خودروهای برقی یا برقی خود وارد بازار می‌شوند. بنابراین دیگر امکان خرید خودروی دیزلی یا بنزینی وجود نخواهد داشت. و

all of these car companies are moving into the  space of EVs, electric vehicles. So they're all  

همه این شرکت‌های خودروسازی در حال حرکت به سمت خودروهای الکتریکی، وسایل نقلیه الکتریکی هستند. بنابراین همه آن‌ها

coming out with the latest model and model, this,  that and the other. So their other meanings have  

با جدیدترین مدل و مدل، این، آن و مدل دیگر عرضه می‌شوند. بنابراین معانی دیگر آن‌ها باید به

to come out and usually to come out with a  particular product. But something can come  

بیرون درآیند و معمولاً با یک محصول خاص ظاهر می‌شوند. اما ممکن است چیزی

out wrong. Okay, so somebody can hear something  in a different way. So you're making a statement,  

اشتباه پیش بیاید. بسیار خوب، بنابراین کسی می‌تواند چیزی را به روش دیگری بشنود. بنابراین، شما در حال ارائه بیانیه ای هستید،

or you're making a presentation on... In fact,  you're just talking to your friends, and it comes  

یا در حال ارائه ارائه ای در مورد... در واقع، شما فقط با دوستان خود صحبت می کنید، و

out all wrong. You meant to say something, but  they pick up a different meaning. Oh, no, look,  

همه چیز اشتباه است. شما می خواستید چیزی بگویید، اما آنها معنای دیگری پیدا می کنند. اوه، نه، نگاه کن،   فراموش

don't, forget that. That's come out all wrong. I  didn't mean to say that. What I meant to say was  

نکن، آن را فراموش کن. همه چیز اشتباه است. قصد نداشتم این را بگویم. چیزی که من می خواستم بگویم

x, y, and z. So when something can come  out, and it's has a totally different  

x، y، و z بود. بنابراین وقتی چیزی می‌تواند بیرون بیاید، و معنایی کاملاً متفاوت دارد

meaning that you had intended. Next dry up. Well, when we're talking about  

که شما در نظر داشتید. بعد خشک کن خوب، وقتی در مورد

communication, and these are all phrasal verbs  connected with communication, to dry up means  

ارتباط صحبت می کنیم، و اینها همه افعال عبارتی هستند که با ارتباط مرتبط هستند، خشک شدن به این معنی است که

you forget your lines, okay. So the worst thing in  the world for an actor or an actress on the stage,  

شما خطوط خود را فراموش می کنید، خوب. بنابراین، بدترین چیز در دنیا برای یک بازیگر یا یک هنرپیشه روی صحنه است،

you know, particularly in the stage because they  don't have any chance to cut it. They are on  

به خصوص در صحنه، زیرا آنها شانسی برای قطع کردن آن ندارند. آنها روی

the stage, and they suddenly forget what they  were supposed to say. So they dry up, meaning  

صحنه هستند و ناگهان آنچه را که قرار بود بگویند فراموش می کنند. بنابراین آنها خشک می شوند، به این معنی که

the words don't come out, it can happen. Also,  when you're trying to make a presentation in  

کلمات بیرون نمی آیند، ممکن است اتفاق بیفتد. همچنین، هنگامی که می‌خواهید در

an office environment. And you might be feeling a  little bit nervous, your mouth literally gets dry,  

محیط اداری ارائه ارائه کنید. و ممکن است کمی عصبی باشید، دهانتان به معنای واقعی کلمه خشک شود،

and the words don't come out, or you just have  a blank in your, in your mind. And you're like,  

و کلمات بیرون نیایند، یا فقط یک جای خالی در ذهن خود داشته باشید. و تو می گویی،

Oh my god, what am I going to say next? When  you... you dry up, it means you stop working.  

اوه خدای من، بعداً چه می خواهم بگویم؟ وقتی خشک شدی، به این معنی است که دیگر کار نمی کنی.

That mouth doesn't work, or the mind doesn't work  or they're not connected. So whatever you want to  

آن دهان کار نمی‌کند، یا ذهن کار نمی‌کند یا به هم متصل نیستند. بنابراین هرچه می‌خواهید

say, it just doesn't come out. Okay. So we think  of dry up in the sense of a place where there's  

بگویید، به نتیجه نمی‌رسد. باشه. بنابراین ما خشک شدن را به معنای مکانی می‌دانیم که در آن

no water, and there hasn't been any rain for days  and days, and weeks and weeks, or even months and  

آب وجود ندارد، روزها و روزها، هفته‌ها و هفته‌ها، یا حتی ماه‌ها و

months well, and everything, of course dries  up. So if you're in that situation where you  

ماه‌ها بارانی نبوده است، و البته همه چیز خشک می‌شود . بنابراین، اگر در موقعیتی هستید که

can't think about exactly what you wanted to  say, or you can't remember the lines, then yet,  

نمی‌توانید دقیقاً به آنچه می‌خواهید بگویید فکر کنید، یا نمی‌توانید خطوط را به خاطر بسپارید، با این حال،

you got a problem, everything will dry up. Now,  some people use this expression dry up as a way  

مشکلی دارید، همه چیز خشک می‌شود. اکنون، برخی از افراد از این عبارت استفاده می‌کنند تا به

of telling somebody to stop talking. Ah, look,  would you just dry up! I've been listening to you  

کسی بگویند که دیگر حرف نزند. آه، نگاه کن، آیا خشک می‌شوی! من ساعت ها به شما گوش می دهم

for hours, or it seems like I've been listening  to you for hours. So would you just please dry  

یا به نظر می رسد ساعت ها به شما گوش می دهم. پس لطفاً خشک کنید

up. So that's a not so polite way of telling  somebody to zip it or to shut up, dry up. Okay.  

. بنابراین این روشی نه چندان مودبانه برای گفتن به کسی است که آن را زیپ ببندد یا ساکت شود، خشک شود. باشه.

Next to get across. Well, if you want to make  or hope that people will understand what you're  

بعدی برای عبور از. خوب، اگر می‌خواهید بسازید یا امیدوار باشید که مردم بفهمند

talking about, you try to get your point across.  Meaning you try to explain something. You could  

درباره‌ی چه صحبت می‌کنید، سعی می‌کنید منظورتان را برسانید. یعنی شما سعی می کنید چیزی را توضیح دهید. شما می‌توانید

be a politician speaking in the local hall, trying  to get across to the people why they should vote  

سیاستمداری باشید که در سالن محلی صحبت می‌کند و سعی می‌کند به مردم بفهمانید که چرا باید

for you in the next council elections or the  next major country, parliament elections. So you  

در انتخابات شوراهای بعدی یا در کشور بزرگ بعدی، یعنی انتخابات پارلمان، به شما رأی دهند. بنابراین، می‌خواهید

want to get your point across, or you want to get  across to the other side, that you're in favour of  

منظورتان را به گوش دیگران برسانید، یا می‌خواهید به طرف مقابل برسانید، که طرفدار

everything that's going to help the environment.  So you try to get the point across to the audience  

هر چیزی هستید که به محیط زیست کمک می‌کند. بنابراین سعی می‌کنید این نکته را به مخاطب برسانید

that you are a guy who's really interested  in the environment. Okay, so to get across,  

که شما مردی هستید که واقعاً به محیط‌زیست علاقه‌مند است. بسیار خوب، برای اینکه بتوانیم در

where we can't get our point across to people,  it's usually because we don't understand ourselves  

جایی که نمی‌توانیم نظر خود را به مردم برسانیم، به این دلیل است که خودمان نمی‌فهمیم که می‌خواهیم

what we're trying to explain, or we explain it  in a little bit of a difficult messed up way,  

چه چیزی را توضیح دهیم،   به این دلیل است که آن را به شیوه‌ای کمی درهم و برهم توضیح می‌دهیم. ،

or we're just not very good at explaining and  which case, then people will be scratching their  

یا ما در توضیح و توضیح آن خیلی خوب نیستیم ، پس مردم سر خود را می خارند و می

head wondering, what was he talking about. So  when you're trying to get your point across,  

پرسند که او در مورد چه چیزی صحبت می کند. بنابراین، وقتی می‌خواهید منظورتان را به همه برسانید،

make sure it's clear, and you understand. So keep  the English very, very simple. To get across.  

مطمئن شوید که واضح است و متوجه می‌شوید. بنابراین انگلیسی را بسیار بسیار ساده نگه دارید. برای عبور از

Next to get around something. Well, when we  want to get around something we want to usually  

بعدی برای دور زدن چیزی. خوب، وقتی می‌خواهیم چیزی را دور بزنیم که معمولاً می‌خواهیم از آن

avoid. It could be very simple. It could be a big  problem in the centre of the city because of some  

اجتناب کنیم. میتونه خیلی ساده باشه ممکن است یک مشکل بزرگ در مرکز شهر به دلیل انجام برخی از

roadworks or some building works or something's  happening. So we won... we want to know how we're  

کارهای جاده‌ای یا برخی ساختمان‌ها یا اتفاقی در حال وقوع باشد. بنابراین ما پیروز شدیم... ما می خواهیم بدانیم چگونه می خواهیم از

going to get around that particular problem.  That could be a problem at home. That could be  

آن مشکل بگذریم. این می تواند یک مشکل در خانه باشد. این می تواند

a problem in the school for one of your... your  kids. How do they get around that particular  

مشکلی در مدرسه برای یکی از فرزندان شما باشد. چگونه می‌توانند آن مشکل خاص را دور بزنند

problem? Or indeed if as the kids they've come and  they've dropped the problem on your table and they  

؟ یا واقعاً اگر به عنوان بچه آمده باشند و مشکل را روی میز شما گذاشته باشند و

say okay, Dad, what do I do? And dad or mum has  to think of a way to get around. So to get around  

بگویند باشه، بابا، من چه کار کنم؟ و پدر یا مادر باید راهی برای رفت و آمد بیاندیشند. بنابراین دور زدن

something means to find a way to circumvent,  find a way to avoid, or find a way to deal with  

چیزی به معنای یافتن راهی برای دور زدن، یافتن راهی برای اجتناب یا یافتن راهی برای مقابله با

the particular problem. So how we're going to  get around that? Yeah, okay. I don't know.  

مشکل خاص است. پس چگونه می‌خواهیم از آن دور شویم؟ آره باشه من نمی دانم.

Next to get through. So when we want to get  through it's usually we want to get through  

بعدی برای عبور. بنابراین، وقتی می‌خواهیم از آن عبور کنیم، معمولاً می‌خواهیم

to somebody. Now, it might be just the general  audience. How am I going to get through to them  

به کسی برسیم. اکنون، ممکن است فقط مخاطب عمومی باشد. چگونه می‌خواهم به آنها کمک کنم

that I really need their help and support? How  am I going to get through to the kids in the  

که واقعاً به کمک و حمایت آنها نیاز دارم؟ چگونه می‌توانم با بچه‌های

classroom, that they really have to put their  heads down and work really hard, and study for  

کلاس ارتباط برقرار کنم، که آنها واقعاً باید سرشان را پایین بگذارند و خیلی سخت کار کنند و

the next few weeks before the exams, otherwise,  they're going to be some disappointed kids,  

چند هفته آینده قبل از امتحانات درس بخوانند، در غیر این صورت، آنها بچه‌های ناامید خواهند شد. ،

and some very disappointed parents. So to get  through means to get through to somebody, and we  

و برخی از والدین بسیار ناامید. بنابراین عبور کردن به معنای رسیدن به کسی است و ما

want to make somebody understand a particular  meaning. Okay, so we usually get through to  

می‌خواهیم کسی معنای خاصی را بفهمد . بسیار خوب، بنابراین ما معمولاً

somebody by explaining it in detail. The exams  are in two months time, and unless you guys start  

با توضیح دقیق آن، با کسی ارتباط برقرار می کنیم. امتحانات دو ماه دیگر برگزار می‌شود، و مگر اینکه شما بچه‌ها

working a little bit harder and that means doing  some extra work outside of school lessons. And  

کمی سخت‌تر کار کنید و این به معنای انجام کارهای اضافی خارج از درس‌های مدرسه است. و

unless I see some improvement in the schoolwork  that you produce, some of you are going to be  

تا زمانی که در تکالیف مدرسه‌ای که شما تولید می‌کنید پیشرفتی نبینم، برخی از شما

really, really disappointed now. Do I make  myself clear? Am I getting through to you?  

اکنون واقعاً، واقعاً ناامید خواهید شد. آیا خودم را روشن کنم؟ آیا من به شما می رسم؟

Do you understand the severity of the situation,  because there's no second chance. I want to get  

آیا شدت وضعیت را درک می‌کنید، زیرا شانس دومی وجود ندارد. می‌خواهم

through to you today. The message, you have to  work a little bit harder. So when we try to get  

امروز با شما ارتباط برقرار کنم. پیام، شما باید کمی سخت‌تر کار کنید. بنابراین وقتی می‌خواهیم

through to somebody, then we try to explain it  in detail so that they understand. Excellent.  

با کسی ارتباط برقرار کنیم، سعی می‌کنیم آن را با جزئیات توضیح دهیم تا او متوجه شود. عالی

Okay to let on. And again, remember, we're talking  here about communication. So to let on means to  

باشه اجازه بده و دوباره، به یاد داشته باشید، ما در اینجا درباره ارتباطات صحبت می کنیم. بنابراین اجازه دادن به معنای این است که

let somebody know that you... you understand.  You can let on that you know what's happening. So  

به کسی اجازه دهید بداند که شما می‌فهمید. می توانید به آن اطلاع دهید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. بنابراین

there may be a friend that celebrating a special  birthday, perhaps in a couple of weeks. And  

ممکن است دوستی باشد که تولدی خاص را جشن بگیرد ، شاید چند هفته دیگر. و می‌دانید

you know, you want everybody to take part and  planning the... the party. So it's going to be  

، می‌خواهید همه شرکت کنند و مهمانی را برنامه‌ریزی کنند. بنابراین

a real surprise, but you tell everybody don't let  on to David that there's a surprise party. Meaning  

یک سورپرایز واقعی خواهد بود، اما شما به همه می گویید که اجازه ندهید که دیوید یک مهمانی غافلگیرکننده دارد. به این معنی که

don't break the secret. Please don't let on. So  here we use it in that sort of negative don't let  

راز را نشکن. لطفا اجازه ندهید بنابراین در اینجا ما از آن در آن نوع منفی استفاده می‌کنیم. اجازه نده

on to David, that we're planning a holiday. Don't  let on to your mum that I know what she's planning  

برای دیوید، که در حال برنامه‌ریزی تعطیلات هستیم. اجازه نده که مادرت بداند

for my birthday. Yeah. Okay. Don't let on to the  kids that we're going to take them to Disney Land  

برای تولد من چه برنامه‌ای دارد. آره باشه. اجازه ندهید که بچه‌ها را در تابستان به دیزنی لند ببریم

in the summer. Yes, because we want it to be a  real surprise. So all of the time we are using  

. بله، چون می‌خواهیم یک شگفتی واقعی باشد. بنابراین همیشه از

let on as a way of trying to express that there is  a secret, but other people are not to know. Okay,  

اجازه دهید به عنوان راهی برای بیان اینکه رازی وجود دارد استفاده می‌کنیم، اما دیگران نمی‌دانند. بسیار خوب،

so we talk about something that is intended to  be a secret. Okay. All right. So to let on.  

پس ما در مورد چیزی صحبت می کنیم که قرار است یک راز باشد. باشه. خیلی خوب. بنابراین اجازه دهید.

Pass on. Okay. So we pass on information that  we've heard from somebody else, we pass on a  

گذشت. باشه. بنابراین ما اطلاعاتی را که از شخص دیگری شنیده‌ایم منتقل می‌کنیم،

message from one person to another. Yeah, we pass  on documents. So all the time pass on is all about  

پیامی را از فردی به فرد دیگر منتقل می‌کنیم. بله، ما اسناد را منتقل می‌کنیم. بنابراین تمام زمان‌های سپری شده مربوط به این است که

making something available to other people that  we have, or we have come into possession of.  

چیزی را در اختیار دیگران قرار دهیم که داریم یا در اختیار داریم.

Okay, so we can give something to someone. Okay, I  can pass on the message, the message I have I give  

خوب، پس می توانیم چیزی به کسی بدهیم. بسیار خوب، می‌توانم پیام را منتقل کنم، پیامی را که دارم

to you. So I pass on the message. When John comes  back in after his lunch, will you tell them that  

به شما می‌دهم. بنابراین من پیام را منتقل می کنم. وقتی جان بعد از ناهار برگشت، به آنها خواهید گفت که

Mr. Smith rang? And he called tomorrow to collect  the documents? Can you pass on the message? Yes,  

آقای اسمیت زنگ زد؟ و فردا زنگ زد تا مدارک را جمع کند؟ آیا می توانید پیام را منتقل کنید؟ بله

certainly. I'll pass it on to him as soon as I see  him. So I'm giving a message that you've left. And  

حتما. به محض دیدن او آن را به او منتقل خواهم کرد . بنابراین من پیامی می دهم که شما گذاشتید. و

I'm going to pass it on to John, when he comes  back from his lunch. Okay. Next, what do we have?  

وقتی جان از ناهار برگشت، آن را به او می دهم . باشه. بعد، ما چه داریم؟

To put across. Okay to... When we want  to put across something, we're trying to  

برای قرار دادن در سراسر. بسیار خوب... وقتی می‌خواهیم چیزی را مطرح کنیم، سعی می‌کنیم

explain some idea or some meaning of some idea.  Yeah, so I want to put across this plan, I want  

یک ایده یا معنایی از یک ایده را توضیح دهیم. بله، بنابراین من می‌خواهم این طرح را اجرا کنم، می‌خواهم

to put across the... the idea that I've been  working on so that people can understand it. So we  

ایده‌ای را که روی آن کار کرده‌ام به کار ببرم تا مردم بتوانند آن را درک کنند. بنابراین ما

want to explain the idea, we want to explain the  whole notion and the whole concept there. Okay.  

می‌خواهیم ایده را توضیح دهیم، می‌خواهیم کل مفهوم و کل مفهوم را در آنجا توضیح دهیم. باشه.

So, but it could also be apart from an idea to  put across, it could be a belief. It could be  

بنابراین، اما می‌تواند جدای از یک ایده برای ارائه، یک باور نیز باشد. این می تواند

your understanding or belief about being a vegan  or a vegetarian. So you'd like to put across your  

درک یا اعتقاد شما در مورد گیاهخوار بودن یا گیاهخوار بودن باشد. بنابراین می‌خواهید

ideas as to why eating meat, or chicken or dairy  products is not something that we should do. So  

ایده‌های   خود را در مورد اینکه چرا خوردن گوشت، یا مرغ یا محصولات لبنی کاری نیست که ما باید انجام دهیم، بیان کنید. بنابراین

you try to put across in a meaningful way. And  an understandable way, your views, your beliefs.  

سعی می‌کنید به روشی معنادار بیان کنید. و یک روش قابل درک، دیدگاه‌ها، باورهای شما.

So it's always important when you're putting  across your message that is easy to understand.  

بنابراین همیشه مهم است که پیام خود را که به راحتی قابل درک باشد ارائه می‌دهید.

The fundamental basis of good communication, put  across your idea, put it across in such a way that  

اساس بنیادی یک ارتباط خوب، ایده‌تان را در میان بگذارید، آن را به گونه‌ای مطرح کنید که

it is easy to understand to explain. Put across,  explain, set it out clearly, succinctly. Okay.  

توضیح آن آسان باشد. قرار دهید، توضیح دهید، آن را واضح و مختصر بیان کنید. باشه.

So the next phrasal verb communication shout down.  Shout down is the next one. So when we shout down  

بنابراین فعل عبارتی بعدی ارتباط فریاد بزنید. فریاد زدن بعدی است. بنابراین وقتی فریاد می‌زنیم،

somebody or somebody shouts us down, when we make  it very difficult or it is made very difficult  

کسی یا کسی ما را فریاد می‌زند، زمانی که ما آن را بسیار دشوار می‌کنیم یا

to hear what somebody is saying, or  to hear what somebody is trying to  

شنیدن حرف‌های کسی یا شنیدن چیزی که می‌خواهد

say. So if everybody starts shouting  down, and this is when we get into these  

بگوید بسیار دشوار می‌شود. بنابراین، اگر همه شروع به فریاد زدن کنند ، و این زمانی است که ما وارد این

situations where people are having arguments, and  somebody is trying to make the point and before  

موقعیت‌هایی می‌شویم که افراد در حال بحث و جدل هستند، و یکی سعی می‌کند موضوع را بیان کند و قبل از اینکه به

they get halfway through the points, and you say,  Ah, no, I don't agree on that at that. And then  

نیمه راه برسد، شما بگویید، آه، نه، من نمی‌کنم. در این مورد موافق نیستم و سپس

somebody starts at, Well, if you just give me  it now... No, no, no, no. Look, I really like  

یکی شروع می کند، خوب، اگر همین الان آن را به من بدهید... نه، نه، نه، نه. ببینید، من واقعاً دوست دارم

to finish my point what I was trying to say...  No, no, no, we've had enough of that yet. So  

حرفم را تمام کنم که می‌خواستم بگویم... نه، نه، نه، ما هنوز به اندازه کافی از آن استفاده کرده‌ایم. بنابراین

this is shouting somebody down. We don't give them  the opportunity to finish what they're saying,  

این دارد کسی را پایین می‌کشد. ما به آن‌ها فرصت نمی‌دهیم حرف‌هایشان را تمام کنند،

we don't get the opportunity to speak.  Indeed, we don't give them the opportunity  

ما فرصت حرف زدن را نداریم. در واقع، ما به آن‌ها فرصت نمی‌دهیم

to make a clear point, every time you try to say  something, then somebody jumps in ahead of you,  

تا یک نکته واضح را بیان کنند، هر بار که می‌خواهید چیزی بگویید، سپس یک نفر جلوتر از شما می‌پرد، روی

jumps on top of you, speaks above you or raises  their voice. So that's to shout someone down.  

شما می‌پرد، بالاتر از شما صحبت می‌کند یا صدایش را بلند می‌کند. این یعنی فریاد زدن کسی پایین.

Okay, next to speak out. Now, when we speak out,  it means we talk about something that we really  

خوب، بعد صحبت کردن. اکنون، وقتی صحبت می کنیم، به این معنی است که درباره چیزی صحبت می کنیم که واقعاً نسبت

feel passionate about. So we have to speak out  about the problems with the environment. So we  

به آن علاقه داریم. بنابراین ما باید درباره مشکلات محیط زیست صحبت کنیم. بنابراین ما

can't keep it inside we speak out, we let people  know that we are worried about the environment,  

نمی‌توانیم آن را در درون خود نگه داریم، به زبان می‌آوریم، به مردم  می‌دانیم که نگران محیط‌زیست هستیم،   به

we let people know that we should change our...  the way we live, we should change our habits so  

مردم اجازه می‌دهیم بدانند که باید روش زندگی‌مان را تغییر دهیم، باید عادت‌هایمان را طوری تغییر دهیم

that the world and the environment and nature  can benefit from it. So to speak out means to  

که دنیا و محیط زیست و طبیعت می توانند از آن بهره ببرند. بنابراین صحبت کردن به این معنی است که به

let people know your concerns, let people  know that you're worried rather than  

مردم اجازه دهید نگرانی های شما را بدانند، به مردم اجازه دهید بدانند که شما نگران هستید به جای اینکه

keeping it to yourself, okay? Sometimes it gets  confused with 'speak up.' Speak up means to raise  

آن را برای خود نگه دارید، خوب؟ گاهی اوقات با «صحبت کردن» اشتباه می‌شود. صحبت کردن به معنای بلند کردن

your voice. So somebody says, you know, I'd like  to talk... Well, sorry, could you speak up a bit,  

صدایتان است. بنابراین یکی می‌گوید، می‌دانی، من می‌خواهم صحبت کنیم... خب، متأسفم، می‌توانی کمی صحبت کنی،

I can't hear you. So you have to raise your  voice. When you put... when you speak out, you  

نمی‌شنوم. بنابراین باید صدای خود را بلند کنید . وقتی می‌گویید... وقتی صریح صحبت می‌کنید، به

make a point of telling people let people know  how you feel about something. To speak out.  

مردم بگویید احساس شما در مورد چیزی را به مردم بگویید. برای صحبت کردن.

So we can speak out on behalf of a friend who's  had a difficult situation and he needs some  

بنابراین می‌توانیم از طرف دوستی صحبت کنیم که شرایط سختی دارد و به حمایت نیاز دارد

support. So you speak out to support him. Yeah,  okay. We speak out about what's happening in our  

. بنابراین شما برای حمایت از او صحبت کنید. بله، باشه. ما درباره آنچه در همسایگی ما اتفاق می افتد صحبت می کنیم

neighbourhood. So we don't like this development  that's going to take place. So we let people  

. بنابراین ما از این توسعه که قرار است رخ دهد، خوشمان نمی آید. بنابراین به افراد   می‌دانیم

know that we're not comfortable with it. So  speak out, let people know how you feel.  

که با آن راحت نیستیم. بنابراین، صحبت کنید، اجازه دهید مردم بدانند چه احساسی دارید.

To talk over what took over can be simply  having a conversation with a friend. Look,  

صحبت کردن در مورد چیزی که به دست گرفته است می تواند به سادگی مکالمه با یک دوست باشد. ببینید،

let's meet next week, and we'll talk over the  plans for the holiday. Very, very simple. Yeah.  

بیایید هفته آینده همدیگر را ببینیم، و درباره برنامه‌های تعطیلات صحبت خواهیم کرد. خیلی خیلی ساده آره

Let's meet next week. And let's talk over what  we're going to do we got to do something about  

هفته آینده همدیگر را ببینیم. و بیایید در مورد کارهایی که قرار است انجام دهیم صحبت کنیم تا کاری در مورد

dad, he's not getting any better. You know, he's  been sick for a while, he needs some attention,  

پدر انجام دهیم، او بهتر نمی شود. می دانید، او مدتی است که بیمار است، به کمی توجه نیاز دارد،

perhaps we need to talk about getting somebody  in to look after him on a day-to-day basis. So  

شاید لازم باشد در مورد اینکه کسی را وارد کنیم تا به طور روزانه از او مراقبت کند. پس

let's meet and let's talk it over. So it's just  discussing things between a couple of people  

بیایید با هم ملاقات کنیم و درباره آن صحبت کنیم. بنابراین فقط درباره موضوعاتی بین چند نفر بحث می‌شود،

where there's a common interest, and they  want to find out the best approach. Okay, now,  

جایی که یک علاقه مشترک وجود دارد، و آنها می‌خواهند بهترین رویکرد را پیدا کنند. خوب، اکنون،

you can talk over somebody in the same way, as I  mentioned before, to shout down. So when you talk  

می‌توانید به همان روشی که قبلاً ذکر کردم، با کسی صحبت کنید تا فریاد بزنید. بنابراین وقتی با

over somebody, you try to block out what they are  saying, yeah. So please don't talk over me when  

کسی صحبت می‌کنید، سعی می‌کنید جلوی صحبت‌های او را بگیرید، بله. پس لطفاً وقتی می‌خواهم صحبت کنم درباره من صحبت نکنید

I'm trying to speak. Yeah. So you want to make  your point, you want to get people to understand  

. آره بنابراین می‌خواهید منظورتان را بیان کنید، می‌خواهید مردم

you. So if you keep talking over me, nobody's  going to hear my point. And it's all going to be  

شما را درک کنند. بنابراین اگر به صحبت کردن در مورد من ادامه دهید، هیچ کس منظور من را نخواهد شنید. و همه چیز

confused. So you try to get people to stop talking  over what you're saying. So two meanings, talk  

سردرگم خواهد شد. بنابراین سعی می‌کنید مردم را مجبور کنید درباره آنچه می‌گویید صحبت نکنند. بنابراین به دو معنا،

over between yourselves to decide what to be done.  Or when somebody talks over you where they try to  

بین خود صحبت کنید تا تصمیم بگیرید که چه کاری باید انجام شود. یا وقتی کسی در مورد شما صحبت می کند جایی که سعی می کند

keep you down so that you can't be heard,  or you can't make your particular point.  

شما را سرکوب کند تا صدای شما شنیده نشود، یا نتوانید نکته خاص خود را بیان کنید.

And then finally, we've got talk round.  Well, if somebody tries to talk you round  

و در نهایت، ما دور گفتگو داریم. خوب، اگر کسی بخواهد با شما صحبت کند به

means they try to get you to change your  opinion to their view or their opinion.  

این معنی است که سعی می کند شما را وادار کند که نظر خود را به دیدگاه یا نظر او تغییر دهید.

Yeah. Do you think you're going to be able to talk  Mike around to given us those extra couple of days  

آره فکر می‌کنید می‌توانید با مایک صحبت کنید تا در پایان آن چند روز تعطیلات اضافی را به ما بدهد

holidays at the end? When I explain to him what's  the situation, he'll come around to our way of  

؟ وقتی به او توضیح می‌دهم که در چه وضعیتی است، او به طرز فکر ما می‌آید

thinking. So yeah, I think I'd be able to talk him  around. So to talk somebody round, persuade them  

. بنابراین بله، فکر می کنم بتوانم با او صحبت کنم . بنابراین برای صحبت کردن با کسی، او را متقاعد کنید که

to come around to your way of thinking, to agree  with you to do what you want them to do.  

به طرز فکر شما بیاید، با شما موافقت کند تا کاری را که می‌خواهید انجام دهد.

Okay, so there's that long, long lesson. So these  are all phrasal verbs, all connected or related  

خوب، پس این درس طولانی و طولانی وجود دارد. بنابراین اینها همه افعال عبارتی هستند، همگی مرتبط یا مرتبط

to communication. So let me give them to you one  more time. Blurt out, catch on, come out, dry up,  

با ارتباط هستند. پس اجازه دهید یک بار دیگر آنها را به شما بدهم . تار کردن، گرفتن، بیرون آمدن، خشک شدن،   عبور کردن، عبور کردن، عبور کردن، اجازه دادن،  گذشتن، قرار دادن،

get across, get around, get through, to let on,  to pass on, put across, shout down, speak out,  

فریاد زدن، صحبت کردن،

talk over and finally talk around. Okay, well, there are phrasal verbs related  

صحبت کردن و در نهایت صحبت کردن. خوب، خوب، افعال عبارتی مربوط

to communication. And communication is really  really so important and those phrasal verbs,  

به ارتباط هستند. و ارتباط واقعاً بسیار مهم است و آن افعال عبارتی،

there's a lot of them there, fourteen.  Try to to use a couple of them,  

تعداد زیادی از آنها وجود دارد، چهارده مورد. سعی کنید از چند تا از آنها استفاده کنید،

see how you get on. If you have any problems,  come back to me and I'll try to give you some  

ببینید چطور پیش می روید. اگر مشکلی دارید، به من بازگردید و من سعی خواهم کرد چند

more explanations and examples. As always,  join me again soon. Thanks for listening.

توضیح و مثال بیشتر به شما بدهم. مثل همیشه، به زودی دوباره به من بپیوندید. متشکرم که گوش دادید.