EXCELLENT Advanced expressions for daily use | Phrases for daily conversation

Hi there, this is Harry and welcome back to  advanced English lessons with Harry, where I try  

سلام، این هری است و به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید، جایی که سعی می‌کنم به

to help you to get a better understanding of the  English language. In our advanced English lesson  

شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید . در درس پیشرفته انگلیسی

today, we're looking at advanced expressions  that we can use in daily use. And with these  

امروز، ما به عبارات پیشرفته‌ای نگاه می‌کنیم که می‌توانیم در استفاده روزانه از آنها استفاده کنیم. و با این

advanced expressions, you're going to be able to  improve your vocabulary and your English speaking.

عبارات پیشرفته، می‌توانید دایره لغات و زبان انگلیسی خود را بهبود بخشید.

As I always say, in every lesson, the best way for  you to improve your vocabulary is to practice. I'd  

همانطور که همیشه می گویم، در هر درس، بهترین راه برای بهبود دایره لغات خود تمرین کردن است.

now like to introduce you to Preply. What is  preparation? Well, Preply is a online language  

اکنون می‌خواهم Preply را به شما معرفی کنم. آماده سازی چیست؟ خب، Preply یک

learning platform that will help you to improve  your language skills with great confidence. And  

پلت فرم یادگیری آنلاین زبان است که به شما کمک می‌کند تا مهارت‌های زبانی خود را با اعتماد به نفس بالا بهبود بخشید. و

if you're looking for an English teacher, they  will be able to help you to find online teacher  

اگر به دنبال یک معلم انگلیسی هستید، آنها می‌توانند به شما کمک کنند تا معلم آنلاین

who work with you and help you to improve your  vocabulary and your English speaking. Preply  

که با شما کار می‌کند پیدا کنید و به شما در بهبود دایره لغات و زبان انگلیسی خود کمک کند. Preply

has over 32,000 teachers available to help  you and there are filters that you can use  

بیش از 32000 معلم برای کمک به شما دارد و فیلترهایی وجود دارد که می‌توانید از آنها

to narrow down your choice. Booking a lesson  with Preply is easy, just find a time in your  

برای محدود کردن انتخاب خود استفاده کنید. رزرو درس با Preply آسان است، فقط زمانی را در برنامه شلوغ خود پیدا کنید

busy schedule. And then within seconds, you  can book it using a desktop or mobile app.  

. و سپس در عرض چند ثانیه، می‌توانید آن را با استفاده از دسک‌تاپ یا برنامه تلفن همراه رزرو کنید.

There's nothing better than having a lesson with  a good teacher. And when you get early results,  

هیچ چیز بهتر از درس خواندن با یک معلم خوب نیست. و هنگامی که نتایج زودهنگام دریافت می‌کنید،

and you can see an improvement, then it gives  you great confidence, it's the best way to  

و می‌توانید پیشرفتی را مشاهده کنید، اعتماد به نفس بالایی به شما می‌دهد، این بهترین راه برای

dramatically improve your English and get results.  So it's about time that you checked out Preply,  

بهبود چشمگیر انگلیسی شما و به دست آوردن نتایج است. بنابراین زمان آن فرا رسیده است که Preply را بررسی کنید،

make sure that you click on the link  in the description below and get your  

مطمئن شوید که روی پیوند در توضیحات زیر کلیک کرده‌اید و

50% reduction in your first lesson purchase.  Thank you Preply for sponsoring this lesson.

50٪ کاهش در اولین خرید درس خود دریافت کنید. با تشکر از شما Preply برای حمایت مالی از این درس.

Okay, let's get back to our lesson, as I said, an  advanced English lesson using advanced expressions  

خوب، بیایید به درس خود برگردیم، همانطور که گفتم، یک درس انگلیسی پیشرفته با استفاده از عبارات پیشرفته

for daily use. Okay, so I have 10 of them  in total, and I go through them one by one.

برای استفاده روزانه. خوب، بنابراین من در مجموع 10 مورد از آنها را دارم و آنها را یکی یکی مرور می کنم.

To take something for granted. Well, you can also  take someone for granted to take something for  

چیزی را بدیهی گرفتن. خوب، شما همچنین می‌توانید فردی را به‌عنوان امری بدیهی فرض کنید، این است

granted is to assume that it's going to happen  or to assume that it will always be there. So  

که فرض کنید آن اتفاق می‌افتد یا فرض کنید که همیشه وجود خواهد داشت. بنابراین

we often use it in the negative we shouldn't take  it for granted that so what should we not take for  

ما اغلب از آن به صورت منفی استفاده می کنیم، نباید آن را بدیهی بدانیم، بنابراین آنچه را که نباید

granted, we shouldn't take it for granted that  the government will always be there to help us  

بدیهی بدانیم، نباید آن را بدیهی بدانیم که دولت همیشه برای کمک به ما خواهد بود

when there are problems with fuel costs or other  energy costs, we shouldn't take it for granted,  

وقتی مشکلاتی با سوخت وجود دارد. هزینه‌ها یا سایر هزینه‌های انرژی، ما نباید آن را بدیهی بدانیم،

the government might announce that people  shouldn't take it for granted that the government  

دولت ممکن است اعلام کند که مردم نباید آن را بدیهی بدانند که دولت   وارد

are going to step in and pay the difference. So  perhaps we have to cut back on our spending. So we  

عمل می‌شود و مابه‌التفاوت را پرداخت می‌کند. بنابراین شاید مجبور باشیم هزینه‌هایمان را کاهش دهیم. بنابراین ما

shouldn't take it for granted. Sometimes we take  people for granted. Our parents. We take them for  

نباید آن را بدیهی بدانیم. گاهی اوقات ما افراد را بدیهی می‌گیریم. پدر و مادر ما. ما آن‌ها را بدیهی می‌گیریم

granted because they're always there when we need  them. And then when they're not, what do we do?  

زیرا وقتی به آن‌ها نیاز داریم همیشه آنجا هستند . و سپس وقتی آنها نیستند، چه کنیم؟

Yeah, we're feeling a little bit sad or sorry.  So taking something for granted means to assume  

بله، ما کمی غمگین یا متأسفیم. بنابراین بدیهی گرفتن چیزی به این معنی است که فرض

that it's always going to be there, it's never  going to change. And of course, we all know, as  

کنید  همیشه آنجا خواهد بود، هرگز تغییر نخواهد کرد. و البته، همه ما می دانیم که با

we get a little bit older, the word does change.  And we should never take anything for granted.

کمی بزرگتر شدن، این کلمه تغییر می کند. و هرگز نباید چیزی را بدیهی بدانیم.

Next, having said that, this is an expression  we use when we're talking about something and we  

بعد، با گفتن این موضوع، این عبارتی است  که وقتی در مورد چیزی صحبت می کنیم استفاده می کنیم و

want to give some information usually contrasting.  Yeah. Okay. So for example, we could be talking to  

می خواهیم اطلاعاتی را که معمولاً متضاد هستند ارائه دهیم. آره باشه. بنابراین، برای مثال، می‌توانیم با

people and say, Okay, guys, I think we need to  get ready for a really difficult time over the  

مردم صحبت کنیم و بگوییم، خوب، بچه‌ها، فکر می‌کنم باید برای یک زمان واقعاً سخت در

next few months, having said that, the sales in  the year to date have been really good. I've been  

چند ماه آینده آماده شویم، با توجه به این که فروش در سال تا به امروز واقعاً خوب بوده است. . من

quite surprised. So we are warning people that  the next few months might be difficult. But having  

کاملاً شگفت زده شده ام. بنابراین ما به مردم هشدار می دهیم که چند ماه آینده ممکن است دشوار باشد. اما با

said that, we're just going to give them a little  bit of a boost by telling them that the sales in  

گفتن این موضوع، ما فقط می‌خواهیم با گفتن این که فروش در

the year to date have actually been much more  promising than we had originally expected. Okay,  

سال تا به امروز بسیار امیدوارکننده‌تر از آنچه در ابتدا انتظار داشتیم، کمی به آنها کمک کنیم. بسیار خوب،

so so when we you having said that it's a way  of introducing another point that might be in  

پس وقتی گفتیم که این راهی برای معرفی نکته دیگری است که ممکن است

contrast to the point that we have already or  we have just made. Okay, so you might say, Well,  

با نقطه‌ای که قبلاً گفته‌ایم یا به تازگی بیان کرده‌ایم، در تضاد باشد. خوب، پس ممکن است بگویید، خب،

guys, we're going to work a little bit longer  and harder, perhaps you might have to do some  

بچه‌ها، ما کمی بیشتر و سخت‌تر کار می‌کنیم، شاید مجبور باشید مقداری

overtime. However, having said that, I would  like to remind you that we will still honour all  

اضافه‌کاری انجام دهید. با این حال، با گفتن این موضوع، می‌خواهم به شما یادآوری کنم که ما همچنان به همه تعطیلات احترام می‌گذاریم

holidays and anybody who's got some annual leave  to take, of course, we won't interfere with that  

و هرکسی که مرخصی سالانه دارد ، البته دخالتی در این امر

we're not going to ask you to cancel the holidays.  But you know, when you are working, we may be in  

نخواهیم داشت. تعطیلات. اما می دانید، زمانی که شما کار می کنید، ممکن است در

the situation that we have to work a little longer  and a little harder. Okay, so having said that.

شرایطی قرار بگیریم که باید کمی بیشتر و کمی سخت تر کار کنیم. خوب، پس با گفتن آن.

To have something in mind. Well, when we have  something in mind, it's a suggestion that we  

برای داشتن چیزی در ذهن. خوب، وقتی چیزی در ذهن داریم، پیشنهادی است که می‌خواهیم

want to make, it's an idea that we have that  we want to raise or introduce or it's some  

ارائه کنیم، ایده‌ای است که می‌خواهیم مطرح کنیم یا معرفی کنیم یا

information that we want to give some people.  Okay, so you might be talking to your partner,  

اطلاعاتی است که می‌خواهیم به برخی افراد بدهیم. خوب، پس ممکن است با همسرتان،

your wife, your husband, boyfriend, girlfriend,  and there's some issue with the kids and A school  

همسرتان، همسرتان، دوست پسرتان، دوست دخترتان صحبت کنید و مشکلی با بچه‌ها و مدرسه‌تان وجود دارد

and you're trying to discuss what you should do  next. And your partner may turn to you and say,  

و سعی می‌کنید در مورد کارهای بعدی صحبت کنید. و شریک زندگی شما ممکن است به شما برگردد و بگوید،

Well, have you something in mind? Have you  got something to suggest? And he said, Well,  

خوب، آیا چیزی در ذهن دارید؟ آیا چیزی برای پیشنهاد دارید؟ و او گفت، خب، در

actually, yes, I do. What I think we should do  is go down and talk to the head teacher or talk  

واقع، بله، من انجام می دهم. کاری که من فکر می‌کنم باید انجام دهیم این است که پایین برویم و با مدیرکلاس صحبت کنیم یا

to the class teacher, and try and clear  the air. Yes, to have something in mind.

با معلم کلاس صحبت کنیم و سعی کنیم هوا را پاک کنیم. بله، برای اینکه چیزی در ذهن داشته باشید.

Now, it might be just a simple suggestion you  making for the weekend? Yeah. Or I think we  

اکنون، ممکن است این فقط یک پیشنهاد ساده باشد که برای آخر هفته ارائه می‌کنید؟ آره یا فکر می‌کنم

should go out on Saturday or Sunday, you know,  the weather forecast is really, really good. So  

باید شنبه یا یکشنبه بیرون برویم، می‌دانی، پیش‌بینی آب و هوا واقعاً بسیار خوب است. پس

why don't we go somewhere? Oh, that'd be great  idea. Do you have something in mind? So do you  

چرا ما جایی نمیرویم؟ اوه، این ایده عالی خواهد بود . آیا چیزی در ذهن دارید؟ بنابراین آیا

have somewhere that you would like to suggest  or a place we haven't been before, or perhaps  

جایی دارید که بخواهید پیشنهاد دهید یا مکانی که قبلاً نرفته‌ایم، یا شاید

a place we have been that we liked, and we can  go back there? So do you have something in mind.  

مکانی که بوده‌ایم که دوست داشتیم و بتوانیم به آنجا برگردیم؟ پس آیا چیزی در ذهن دارید

Remember, don't forget to practice, you can do  that with prep, really make sure that you click  

به یاد داشته باشید، تمرین را فراموش نکنید، می‌توانید با آمادگی این کار را انجام دهید، واقعاً مطمئن شوید که

on the link in the description below and get  your discount and start improving your English.

روی پیوند در توضیحات زیر کلیک کنید و تخفیف خود را دریافت کنید و شروع به بهبود زبان انگلیسی خود کنید.

On the point of. Okay, so, on the point of  it is means you're just about or you were  

در مورد. بسیار خوب، بنابراین، در مورد این است که به این معنی است که شما فقط دارید یا می‌خواستید

just going to do something to say something, to  do something to go somewhere on the point of,  

کاری انجام دهید تا چیزی بگویید، کاری انجام دهید تا به جایی بروید،

okay. So perhaps you are working late and you're  looking at your watch, it's time to go home,  

باشه. بنابراین شاید تا دیر وقت کار می‌کنید و به ساعتتان نگاه می‌کنید، وقت رفتن به خانه فرا رسیده است، و

and you're begin to clear your desk, and  you're just about to switch off your computer,  

شروع به پاک کردن میزتان می‌کنید، و تازه می‌خواهید رایانه‌تان را خاموش کنید،

when you get a knock on the door and somebody  sticks the head around the door said,  

وقتی به ساعت ضربه زدید. در و کسی سرش را دور در می‌چسباند و گفت:

have you got 10 minutes? I  just wanted to talk to you.

10 دقیقه فرصت دارید؟ من فقط می خواستم با شما صحبت کنم.

Well, I was just on the point of wrapping up  for the day and leaving it but if it's quick,  

خوب، من فقط می خواستم آن روز را تمام کنم و آن را ترک کنم، اما اگر سریع باشد،

yes, certainly come in. And  we'll have a talk. Okay,  

بله، حتماً وارد شوید.  و صحبت خواهیم کرد. خوب،

so I was just on the point of leaving,  or is just in the point of going home.

پس من فقط در آستانه خروج بودم، یا فقط در آستانه رفتن به خانه هستم.

Or you get... you're sitting down and your  phone buzzes and you pick up the phone,  

یا می‌فهمی... نشستی و تلفنت وزوز می‌کند و گوشی را برمی‌داری،

and it's your partner is Ah, I was just on the  point of calling you. You got to me first. Yeah,  

و این شریک زندگیت است آه، من فقط داشتم با شما تماس می‌گرفتم. تو اول به من رسیدی آره،

look, I'll be there in 10 minutes. If you're  waiting outside the office, I'll just pull up  

نگاه کن، 10 دقیقه دیگر آنجا خواهم بود. اگر بیرون از دفتر منتظر هستید، من فقط می‌آیم

outside on the street, and you can jump in, and  we can head home together now. Okay, so I was  

بیرون از خیابان، و شما می‌توانید بپرید، و اکنون می‌توانیم با هم به خانه برگردیم. خوب، پس من

just on the point of calling you. Okay, so it's  all about something you were just about to do,  

فقط می خواستم با شما تماس بگیرم. بسیار خوب، پس همه چیز مربوط به کاری است که می‌خواستید انجام دهید،

or you're in the process of doing. And so you're  just done the point of calling, you're just in  

یا در حال انجام آن هستید. و به این ترتیب، شما به‌تازگی کار تماس را به پایان رسانده‌اید، در

the point of going, you're just on the point of  sending. You might get an email on your laptop.  

مرحله تماس هستید، در مرحله ارسال هستید. ممکن است یک ایمیل در لپ تاپ خود دریافت کنید.

And when you open it, it's from a customer looking  for some report or something you had promised. And  

و وقتی آن را باز می‌کنید، از طرف مشتری است که به دنبال گزارش یا چیزی است که شما قول داده بودید. و

you send a quick reply, I was just on the point  of sending it when I got your email, please find  

شما یک پاسخ سریع ارسال می‌کنید، من فقط در حال ارسال آن بودم که ایمیل شما را دریافت کردم، لطفاً

attached the document or the information that  you had requested. Okay, so on the point of.

سند یا اطلاعاتی را که درخواست کرده بودید پیوست پیدا کنید. خوب، پس در مورد نقطه.

Keep an eye on. Well, we can keep an eye on  somebody or something. Can you keep an eye on  

مراقب چیزی بودن. خوب، ما می‌توانیم مراقب کسی یا چیزی باشیم. آیا می‌توانید حواستان به

the soup in case it boils over and just have to  run to the shop and get some bread to keep an eye  

سوپ باشد در صورتی که جوش بیاید و فقط مجبور شوید به مغازه بدوید و مقداری نان بیاورید تا مراقب

on the soup? Don't let it boil over? Don't let it  burn? Can you keep an eye on the kids? They're out  

سوپ باشید؟ اجازه ندهید بجوشد؟ اجازه ندهید بسوزد؟ آیا می توانید مراقب بچه ها باشید؟ آنها بیرون

in the garden. They're there. Okay, but just  in case something happens I I'd be upstairs,  

در باغ هستند. آنها آنجا هستند. خوب، اما اگر اتفاقی بیفتد، من در طبقه بالا هستم و

changing the bed clothes. Okay,  so please keep an eye on somebody  

لباس‌های تخت را عوض می‌کنم. بسیار خوب، پس لطفاً مراقب کسی باشید،

the kids keep please keep an eye on  something. Keep an eye on the soup.

بچه‌ها لطفاً مراقب چیزی باشید. حواستان به سوپ باشد.

We should keep an eye on the weather. It looks  like it's going to get a little bit wet later on.  

ما باید مراقب آب و هوا باشیم. به نظر می‌رسد بعداً کمی خیس می‌شود.

So perhaps we we might need to think of something  indoors to plan for the weekend. So the weather  

بنابراین شاید لازم باشد در داخل خانه به چیزی فکر کنیم تا برای آخر هفته برنامه ریزی کنیم. بنابراین هوا

is going to be bad. There's no point heading out  for our usual weekend cycle. So we'll keep an eye  

بد خواهد شد. هیچ فایده ای ندارد که برای چرخه معمول آخر هفته خود حرکت کنیم. بنابراین،

on the weather forecast to see what is expected or  what's the forecast to be okay to keep an eye on.

پیش‌بینی آب‌وهوا را زیر نظر خواهیم داشت تا ببینیم چه چیزی مورد انتظار است یا اینکه پیش‌بینی‌ها چه چیزی خوب است.

By no means. Well, we often use this expression,  by no means certain that it is by no means certain  

به هیچ وجه. خب، ما اغلب از این عبارت استفاده می‌کنیم، به هیچ وجه مطمئن نیستیم

that the team is going to survive this year.  Because while they've had a really bad run in the  

که تیم امسال زنده بماند. زیرا در حالی که آنها در چند هفته گذشته عملکرد بسیار بدی داشته اند

last few weeks, and if they keep playing this way,  well, I think they're going to be in a relegation  

، و اگر به این روش ادامه دهند، خوب، فکر می کنم

fight by the end of the season. So it's by no  means certain that they are safe. It's by no means  

تا پایان فصل در یک مبارزه سقوط قرار خواهند گرفت. بنابراین به هیچ وجه مطمئن نیست که آنها ایمن هستند. به هیچ وجه

certain that I'll get that promotion. Okay, the  boss is going to support me and he's told me it's  

مطمئن نیستم که آن ارتقاء را دریافت کنم. بسیار خوب، رئیس از من حمایت می کند و به من گفته است که

as good as mine. But we all know what can happen.  New people can change their minds, something can  

به اندازه مال من است. اما همه ما می دانیم که چه اتفاقی می تواند بیفتد. افراد جدید می توانند نظر خود را تغییر دهند، ممکن است اتفاقی

happen. blardy blardy blar. Yeah, so it's by  no means certain that is by no means certain  

بیفتد. بلاردی بلاردی بلار. بله، بنابراین به هیچ وجه مطمئن نیستیم که

that we will get through this winter without  any problems because inflation is increasing.  

زمستان امسال را بدون هیچ مشکلی پشت سر خواهیم گذاشت زیرا تورم در حال افزایش است.

The energy costs are high. So everybody's going to  have a problem. So it's by no means certain that  

هزینه های انرژی بالاست بنابراین همه با مشکل مواجه خواهند شد. بنابراین به هیچ وجه مطمئن نیست که   مانند گذشته، زمستان

we're going to have a good or as enjoyable  winter, as perhaps we've had in the past.

خوب یا لذت بخشی را داشته باشیم . کاشف

Turn out to be. Well, things can turn  out to be they can turn out to be a  

به عمل آمد که. خوب، همه چیز ممکن است ظاهر شود، ممکن است

little different than we expected,  or things can turn out to be great.

کمی متفاوت از آنچه ما انتظار داشتیم باشد، یا همه چیز عالی باشد.

Ah, that meal has turned out to be wonderful.  I mean You know, you haven't cooked it before.  

آه، آن غذا فوق العاده شده است. منظورم این است که می دانید، قبلاً آن را نپزیده اید.

And wow, it was really tasty, and it looked and  smelled and tasted like a professional. So really,  

و وای، واقعاً خوشمزه بود، و ظاهر و بوی و طعم آن شبیه یک حرفه ای بود. پس واقعاً،

really well done. It's great. It's turned  out to be a really good idea now to get the  

واقعاً خوب انجام شده است. عالیه. حالا معلوم شد که این ایده واقعاً خوبی است که

family together once a month. I get the family  together at the weekends to turn out to be.

خانواده را یک بار در ماه دور هم جمع کنیم. من خانواده را در آخر هفته دور هم جمع می‌کنم.

The weather has turned out to be great. Yeah,  the forecast was for lots and lots of rain and  

هوا عالی شده است. بله، پیش‌بینی می‌شد که باران زیاد و زیاد باشد و

for that to be wind. But wow, today is wonderful.  We don't even need those heavy jackets we bought.  

باد باشد. اما وای امروز فوق العاده است. ما حتی به آن کاپشن های سنگینی که خریدیم هم نیاز نداریم.

But it's, it's, it's really nice. Yeah. So  it's turned out to be better than I expected.

اما این است، این است، واقعاً خوب است. آره بنابراین معلوم شد که بهتر از آن چیزی است که انتظار داشتم.

Or if you're doing some renovation or redecorating  in your home. And when you get everything done,  

یا اگر در حال بازسازی یا تغییر دکوراسیون در خانه خود هستید. و وقتی همه کارها را انجام دادید،

and all the paintings hanging again, and your  friends come around to see this war. Wow,  

و همه نقاشی‌ها دوباره آویزان می‌شوند و دوستانتان برای دیدن این جنگ به اطراف می‌آیند. وای،

that really changes the room. It really looks  great. So you can see you can smell it. So yeah,  

این واقعا اتاق را تغییر می دهد. واقعاً عالی به نظر می رسد . بنابراین می توانید ببینید که می توانید آن را بو کنید. بنابراین بله،   معلوم

it's turned out to be really good. I wasn't  expecting it to be so good, but just a few  

شد که واقعاً خوب است. انتظار نداشتم آنقدر خوب باشد، اما فقط چند

little finishing touches. And yeah, those colours  really go well together. So turns out to be.

کار تکمیلی کوچک. و بله، آن رنگ‌ها واقعاً با هم هماهنگ می‌شوند. بنابراین معلوم می شود.

Contrary to popular belief. So this is a really  well used expression. So we can use it in many,  

بر خلاف باور عموم. بنابراین این یک عبارت واقعاً به خوبی استفاده شده است. بنابراین ما می‌توانیم از آن به

many ways. Contrary to popular  belief means going against what  

روش‌های بسیار،   بسیاری استفاده کنیم. برخلاف تصور رایج، به معنای مخالفت با آنچه که

the popular people think or the  popular thought of people. Yeah.

مردم مردم فکر می‌کنند یا افکار عمومی مردم است. آره

So contrary to popular popular belief, our  president or prime minister is actually quite  

بنابراین برخلاف تصور رایج، رئیس جمهور یا نخست وزیر ما در واقع

a hard working individual. People are always  moaning and groaning. But you know, the guy has  

فردی سخت کوش است. مردم همیشه ناله و ناله هستند. اما می دانید، این مرد

done really great things since he came into power.  I mean, we've introduced better quality bosses,  

از زمانی که به قدرت رسیده کارهای بسیار بزرگی انجام داده است. منظورم این است که ما رئیس‌های با کیفیت‌تر،

better quality public transport, the school  system is working well. There's no more strikes,  

حمل‌ونقل عمومی با کیفیت بهتر را معرفی کرده‌ایم، سیستم مدرسه به خوبی کار می‌کند. اخطار دیگری وجود ندارد،

you know. So contrary to popular belief, he's  turned out to be a much better president or prime  

می دانید. بنابراین برخلاف تصور عمومی، معلوم شد که او رئیس‌جمهور یا نخست‌وزیر بسیار بهتری

minister than anybody had ever expected. Okay.  Contrary to popular belief, the manager of the  

از آن چیزی است که تا به حال انتظار داشت. باشه. برخلاف تصور رایج، مدیر

football team is really made a difference to this  team. When he took over the team we're near the  

تیم فوتبال واقعاً برای این تیم تفاوت ایجاد می کند . وقتی او تیم را بر عهده گرفت، ما نزدیک به

bottom of the division, but look at them now that  mid table and looking up rather than looking down  

انتهای جدول هستیم، اما اکنون در میانه جدول به آنها نگاه کنید و به جای نگاه کردن به پایین، به آنها نگاه کنید،

so contrary to popular belief, he's turned out to  be quite a godsend, quite a influential and good  

بنابراین برخلاف تصور عمومی، او کاملاً یک موهبت الهی، کاملاً تأثیرگذار و تأثیرگذار است.

person, people manager Contrary to popular belief,  or we can say it in a slightly joking manner.  

آدم خوب، مدیر مردم بر خلاف تصور رایج، یا می‌توانیم آن را کمی به شوخی بگوییم.

You know, people think you can't cook. So Harry,  useless, you know, don't let him near the kitchen.  

می دانید، مردم فکر می کنند شما نمی توانید آشپزی کنید. پس هری، بی فایده است، اجازه نده او به آشپزخانه نزدیک شود.

It's a disaster. But contrary to popular  belief, I actually can cook pretty well,  

این یک فاجعه است. اما برخلاف تصور رایج، من در واقع می‌توانم به‌خوبی،

when I have the time. And when people have  tasted what I've cooked they go, Whoa,  

وقتی وقت داشته باشم، آشپزی کنم. و وقتی مردم مزه غذاهایی که من پخته‌ام را چشیدند، می‌روند، وای،

that's that's nice. That's a surprise. So yeah,  contrary to popular belief, I can actually cook.

این خیلی خوب است. این یک تعجب است. بنابراین بله، برخلاف تصور رایج، من واقعاً می‌توانم آشپزی کنم.

To be taken aback. This is a little bit more  formal to be... When we're taking the back,  

غافلگیر شدن. این کمی رسمی‌تر است... وقتی به عقب برمی‌گردیم،

we are surprised. Okay, when to be taken aback, we  are surprised in a negative way by what has been  

شگفت‌زده می‌شویم. بسیار خوب، زمانی که باید غافلگیر شویم، از آنچه که غم انگیز بوده یا اتفاقی افتاده است، به طرز منفی متعجب می شویم،

sad or something that has happened, I was really  taken aback by the company announcement that  

من واقعاً از اعلام شرکت مبنی بر

they were going to cut over 1000 jobs. I mean,  that's 50%, half of the workforce. Wow. I mean,  

کاهش بیش از 1000 شغل متعجب شدم. منظورم این است که 50٪، نیمی از نیروی کار است. وای. منظورم این است،

what are those people going to do? It's not a  good time to be looking for a job. So to be taken  

آن افراد قرار است چه کار کنند؟ زمان خوبی برای جستجوی کار نیست. بنابراین غافلگیر شدن،

aback is to be taken by surprise. But usually in a  negative way. I was taken aback by their reaction,  

غافلگیر شدن است. اما معمولاً به روشی منفی. من از واکنش آنها متعجب شدم،

everybody was so negative. Yeah, I was  taken aback by the view of the city,  

همه خیلی منفی بودند. بله، من از منظره شهر غافلگیر شدم،

when I visited there, I thought it was  going to be really modern. And you're  

وقتی از آنجا بازدید کردم، فکر کردم واقعاً مدرن خواهد بود. و شما

really up to scratch in the same level as  other cities that I've visited. But wow,  

واقعاً در همان سطح با شهرهای دیگری هستید که من از آنها بازدید کرده‌ام. اما وای،

it's really dark, dull, depressing, poor. So  I was really taken aback when I arrived there,  

واقعاً تاریک، کسل‌کننده، افسرده‌کننده، فقیرانه است. بنابراین وقتی به آنجا رسیدم واقعاً متحیر شدم،

I won't be going there again in a hurry. So to  be taken aback means to be negatively surprised.

دیگر با عجله به آنجا نخواهم رفت. بنابراین غافلگیر شدن به معنای غافلگیر شدن منفی است.

And then finally, keep in touch. This is  quite common and quite easy to use. Keep  

و در نهایت، در تماس باشید. این کاملاً رایج است و استفاده از آن بسیار آسان است.

in touch is a expression we use every day,  you know, please keep in touch. Meaning,  

در تماس باشید عبارتی است که ما هر روز استفاده می‌کنیم، می‌دانید، لطفاً در تماس باشید. به این معنی،

please let me know how things are going. We  should keep in touch. So your little hint.  

لطفاً به من اطلاع دهید که اوضاع چگونه پیش می‌رود. ما باید در تماس باشیم. بنابراین اشاره کوچک شما.

Will... Don't leave it so long the next time.  Yeah, I'll keep in touch with you. And I'll let  

ویل... دفعه بعد آن را اینقدر رها نکن. آره، من با شما در تماس خواهم بود. و

you know if there are any developments. So  this is just different ways to tell people,  

اگر پیشرفتی وجود داشته باشد به شما اطلاع خواهم داد. بنابراین، این فقط روش‌های متفاوتی برای گفتن به مردم است،

whether we will contact them but don't wait for  the message or contact you and there's something  

اینکه آیا با آنها تماس خواهیم گرفت، اما منتظر پیام یا تماس با شما نباشیم و چیزی

to be said or, you know, please keep in touch.  You really want somebody to keep contacting you  

برای گفتن وجود دارد یا می‌دانید، لطفاً در تماس باشید. واقعاً می‌خواهید کسی به تماس شما ادامه دهد

or I'll be in touch later. I'll keep in touch with  you when things develop. So you're just letting  

یا بعداً با شما تماس خواهم گرفت. وقتی همه چیز پیشرفت کرد، با شما در تماس خواهم بود. بنابراین شما فقط به

them know that you will tell them but it's not  going to be immediate. Okay, so to keep in touch.

آنها اجازه می‌دهید تا بدانند که به آنها خواهید گفت، اما این کار فوری نخواهد بود. خوب، پس برای حفظ ارتباط.

Okay, so there are 10 well-used  well-known daily expressions, okay,  

خوب، پس ۱۰ عبارت معروف روزانه وجود دارد که به خوبی استفاده می‌شوند، بسیار خوب،

and they're at that advanced level  so you can try and practice them,  

و در سطح پیشرفته‌ای هستند بنابراین می‌توانید آنها را امتحان کنید و تمرین کنید،

drop them into your conversations, see how  you get on make sure you understand them.

آنها را در مکالمات خود رها کنید، ببینید چگونه به کار می‌روید مطمئن شوید که آنها را درک می‌کنید.

So here they are. Take something for  granted. Take something for granted.  

بنابراین آنها اینجا هستند. چیزی را بدیهی فرض کنید. چیزی را بدیهی فرض کنید.

Having said that, having said that. Have something  in mind, have something in mind. On the point of.  

با گفتن آن، گفتن آن. چیزی در ذهن داشته باشید، چیزی در ذهن داشته باشید. در مورد.

To keep an eye on. By no means.  

مواظب چیزی بودن. به هیچ وجه. کاشف

Turn out to be. Contrary to popular  belief, contrary to popular belief.  

به عمل آمد که. برخلاف تصور عمومی، برخلاف تصور رایج.

To be taken aback, taken aback. And then  finally, keep in touch, keep in touch.

غافلگیر شدن، غافلگیر شدن. و سپس در نهایت، در تماس باشید، در تماس باشید.

And as always, you know the drill. If there's  something in particular that you want more  

و مثل همیشه، شما مته را می دانید. اگر مورد خاصی وجود دارد که می خواهید

information on, just come back to me, and I'll  give you some other examples. Okay, I really,  

اطلاعات بیشتری در مورد آن داشته باشید، فقط به من بازگردید، و من نمونه های دیگری را برای شما ارائه می کنم. بسیار خوب، من واقعاً،

really appreciate you watching this video and  looking around and the lesson and I look forward  

واقعاً از تماشای این ویدیو و نگاه کردن به اطراف و درس متشکرم و مشتاقانه منتظر    هستم که

to join you again soon when we have another  lesson. That's Harry saying goodbye for now.

به زودی وقتی درس دیگری داشته باشیم دوباره به شما بپیوندم . فعلاً هری خداحافظی می کند.