Learn the many uses of ‘DOWN’ in English

Hello.

سلام.

I'm Gill at www.engvid.com, and today's lesson is on the use of the word "down".

من گیل در www.engvid.com هستم، و درس امروز استفاده از کلمه "down" است.

Okay.

باشه.

So, the word "down" appears in a lot of different ways, and it can be a preposition, which means

بنابراین، کلمه "پایین" به اشکال مختلف ظاهر می شود و می تواند یک حرف اضافه باشد که به معنای

in this direction - down; it can be a noun or an adjective; and it can be a verb and

در این جهت - پایین است. می تواند اسم یا صفت باشد. و می تواند فعل

a phrasal verb.

و فعل عبارتی باشد.

Okay?

باشه؟

And also, as we'll see in this column, it can be used in combination with other words

و همچنین، همانطور که در این ستون خواهیم دید، می توان آن را در ترکیب با کلمات دیگر

to mean something specific.

به معنای چیزی خاص استفاده کرد.

So, in this first half of the lesson we'll just look at a few examples of that.

بنابراین، در این نیمه اول درس، ما فقط به چند نمونه از آن نگاه می کنیم.

So, first of all, as a preposition—very simple— "down the hill".

بنابراین، اول از همه، به عنوان حرف اضافه - بسیار ساده - "پایین تپه".

I'm walking down the hill in this direction, or I'm going down the stairs in a building.

من در این جهت از تپه پایین می روم یا از پله های یک ساختمان پایین می روم.

Down the stairs.

پایین پله ها

So, the opposite of "up": "down".

بنابراین، متضاد «بالا»: «پایین».

Okay?

باشه؟

So, that's simple.

بنابراین، این ساده است.

Then as a noun...

سپس به عنوان یک اسم ...

"Down" as a noun can mean feathers.

"پایین" به عنوان یک اسم می تواند به معنای پر باشد.

There are certain very soft feathers which you can put inside a quilt that you sleep

پرهای بسیار نرمی وجود دارد که می توانید آنها را داخل لحافی قرار دهید که

under and they're very...

زیر آن بخوابید و بسیار

It's very comfortable, very soft, very warm.

... خیلی راحت، بسیار نرم، بسیار گرم است.

So, "down".

بنابراین، "پایین".

From ducks in particular - the duck, the bird.

از اردک ها به ویژه - اردک، پرنده.

Feathers are very soft, so a "down quilt" is a very soft, warm quilt.

پرها بسیار نرم هستند، بنابراین "لحاف پایین " یک لحاف بسیار نرم و گرم است.

And then you can have the adjective that comes from that.

و سپس می توانید صفتی را که از آن می آید داشته باشید.

If something is "downy", "downy", it's very soft when you touch it.

اگر چیزی "پولو"، "پوفی" باشد، وقتی آن را لمس می کنید بسیار نرم است.

"Downy".

"دانی".

Okay.

باشه.

Maybe the feathers themselves.

شاید خود پرها.

Right.

درست.

And then also as an adjective, coming back to the sort of preposition type of meaning,

و سپس به عنوان یک صفت، به نوعی از نوع حرف اضافه

the "down escalator".

یعنی "پله برقی پایین" باز می گردد.

If you're in a big department store with many floors, you...

اگر در یک فروشگاه بزرگ با طبقات زیاد هستید، شما...

Usually you may have lifts that go up and down, you may have stairs that go up and down,

معمولاً ممکن است آسانسورهایی داشته باشید که بالا و پایین می‌روند، ممکن است پله‌هایی داشته باشید که بالا و پایین می‌روند،

but you could also have an escalator - an automatic, electric escalator where you just

اما می‌توانید یک پله برقی - خودکار و برقی هم داشته باشید. پله برقی که فقط

stand on the steps.

روی پله ها ایستاده اید.

Or you're in a Metro, like in the London Underground or some other big city where they have they

یا در مترو هستید، مانند متروی لندن یا شهرهای بزرگ دیگری که در آنجا

have the Metro, you have a moving staircase called an "escalator".

مترو دارند، پلکانی متحرک به نام «پله برقی» دارید.

So, you can have the "down escalator" - the one that goes down; you can have the "up escalator"

بنابراین، شما می توانید "پله برقی پایین" را داشته باشید - پله برقی که پایین می رود. شما می توانید "پله برقی بالا" را داشته باشید - پله برقی

- the one that goes up.

که بالا می رود.

So, the "down escalator".

بنابراین، "پله برقی پایین".

"Down" is used as an adjective to describe which escalator it is; it's the one that goes

"پایین" به عنوان یک صفت برای توصیف اینکه کدام پله برقی است استفاده می شود. این یکی است که

down.

پایین می رود.

Okay.

باشه.

And then another use as an adjective: If somebody makes a "down payment" on something, they

و سپس استفاده دیگری به عنوان یک صفت: اگر کسی برای چیزی "پیش پرداخت" می کند

want to buy, for example, a car - if it's an expensive item.

، می خواهد مثلاً یک ماشین بخرد - اگر کالای گران قیمت باشد.

It's... another word for this is a "deposit".

این ... کلمه دیگر برای این "سپرده" است.

Okay.

باشه.

A "deposit".

یک سپرده".

So, you might pay a 10% deposit on a car.

بنابراین، ممکن است 10٪ سپرده برای یک ماشین پرداخت کنید.

So, that's called a "down payment", because you put the money down.

بنابراین، به آن "پیش پرداخت" می گویند، زیرا شما پول را پایین می گذارید.

The idea is you put the money down on the table, metaphorically, to show that you're

ایده این است که شما پول را به صورت استعاری روی میز می گذارید تا نشان دهید که

serious about buying the item, so that's a down payment.

در خرید کالا جدی هستید، بنابراین این یک پیش پرداخت است.

And then you would pay the rest later when... when you collect the car, hopefully.

و مابقی را بعداً پرداخت می کردید که... وقتی ماشین را جمع کردید، امیدوارم.

So... if everything goes well.

پس اگر همه چیز خوب پیش برود.

That's a "down payment".

این یک "پیش پرداخت" است.

Okay.

باشه.

Right.

درست.

And then using "down" as part of a verb, an action: "To down a drink" is to drink... to

و سپس با استفاده از "down" به عنوان بخشی از یک فعل، یک عمل: "To down a drink" نوشیدن است... برای

finish a drink.

پایان دادن به نوشیدنی.

Maybe if you're in a hurry sometimes if you're somewhere like a pub or a bar or a cafe and

شاید اگر عجله دارید گاهی اوقات اگر جایی هستید مانند یک میخانه یا بار یا کافه

you have to go quickly, but you don't want to leave half of your drink behind - you down

و باید سریع بروید، اما نمی خواهید نیمی از نوشیدنی خود را پشت سر بگذارید -

your drink quickly, like this.

به سرعت نوشیدنی خود را کم می کنید، مثل این.

It goes down into your stomach.

به معده شما فرو می رود.

So: "To down your drink" is to swallow it quickly.

پس: «نوشیدنی خود را فرو برید» این است که آن را سریع فرو ببرید .

So, to swallow or to drink.

بنابراین، برای قورت دادن یا نوشیدن.

To drink your drink quickly.

تا نوشیدنی خود را سریع بنوشید.

Okay?

باشه؟

And then it's used with the verb "to put": "to put something down".

و سپس با فعل " گذاشتن " استفاده می شود: "چیزی را پایین انداختن".

"I put my keys down somewhere, and now I don't remember where.

"کلیدهایم را جایی گذاشتم و حالا یادم نیست کجا.

I put the keys down."

کلیدها را گذاشتم."

But also you can have this, again, as a noun: a "put-down"-"put" with a hyphen, "down" - a

اما همچنین می توانید این را دوباره به عنوان یک اسم داشته باشید: یک "پایین"-" گذاشتن" با خط فاصله، "پایین" -

"put-down" is when somebody says something to make another person feel a bit small, and

"پایین" زمانی است که کسی چیزی می گوید تا شخص دیگری احساس کند کمی کوچک است. و

you...

شما...

You would say: "Oh, dear, that was a bit of a put-down", if someone has said something

اگر کسی چیزی گفته باشد

that sounded as if they were criticizing you, and made you feel about that big.

که انگار از شما انتقاد می کند و باعث می شود که شما احساس بزرگی داشته باشید، می گفتید: "اوه عزیزم، این یک مقدار افتضاح بود".

"Oh, dear, that was a put-down.

"اوه، عزیزم، این یک تحقیر بود.

I'll have to live with that.

من باید با آن زندگی کنم.

That person wasn't very nice to say that", whatever it was.

آن شخص خیلی خوب نبود که این را بگوید"، هر چه که بود.

So, a "put-down" is when someone says something that puts you down, metaphorically; pushes

بنابراین، «دست انداختن» زمانی است که کسی چیزی می‌گوید که به صورت استعاری، شما را سرکوب می‌کند.

you down, like that.

شما را به پایین هل می دهد، آنطور.

Okay?

باشه؟

And then as a phrasal verb: "to track down", "to track something down", or "to track somebody

و سپس به عنوان یک فعل عبارتی: "ردیابی کردن"، "ردیابی چیزی"، یا "ردیابی کسی

down" is to look for somebody and to find them.

"، جستجوی کسی و یافتن آنهاست.

You look for them and you find them; "to track down".

شما به دنبال آنها هستید و آنها را پیدا می کنید. "برای ردیابی".

Maybe someone who's committed a crime, the police have to track them down and catch them.

شاید کسی که مرتکب جرم شده است، پلیس باید او را ردیابی کند و دستگیر کند.

Okay?

باشه؟

So, the "track" is like the pathway that you're following to find that person.

بنابراین، "مسیر" مانند مسیری است که شما برای یافتن آن شخص دنبال می کنید.

Okay.

باشه.

And then: "to calm down".

و سپس: «آرام شدن».

If someone is very upset, and angry, and shouting - people might say: "Please, just calm down.

اگر کسی خیلی ناراحت، عصبانی، و فریاد می‌زند، ممکن است مردم بگویند: "لطفا، فقط آرام باش.

Calm down."

آرام باش."

So, they're trying to make them quiet again.

بنابراین، آنها سعی می کنند دوباره آنها را ساکت کنند.

"Get back to normal.

"به حالت عادی برگرد.

Calm down", and people speak quietly to try to make the person be a bit quieter and not

آرام باش"، و مردم به آرامی صحبت می کنند تا سعی کنند فرد را کمی ساکت تر و نه

so angry.

چندان عصبانی کنند.

Okay.

باشه.

"Calm down".

"آرام باش".

Right.

درست.

Okay, so moving on to the second column, here.

خوب، پس به ستون دوم بروید، اینجا.

These are all words that include...

اینها همه کلماتی هستند که شامل ...

Words or phrases that include the word "down".

کلمات یا عباراتی هستند که شامل کلمه "پایین" می شوند.

So: "down to earth", literally, of course, it means down to the planet; the earth.

پس: «العرض» در لغت، البته به معنای پایین به کره زمین است; زمین.

But...

اما...

So, this planet that we're on.

بنابراین، این سیاره ای که ما در آن هستیم.

But metaphorically, it means...

اما از نظر استعاری، به این معنی است که...

If someone is "down to earth", it means they're normal, sensible.

اگر کسی "سرزمین" است، به این معنی است که او عادی، معقول است.

You could say: "They... they have their feet on the ground"; they're not sort of floating

می توان گفت: «آنها... پاهایشان بر زمین است». آنها به نوعی شناور نیستند

up.

.

They're not very...

آنها خیلی نیستند...

You know, they're not having lots of imaginary ideas and crazy ideas.

می دانید، آنها ایده های خیالی و ایده های دیوانه وار زیادی ندارند.

They're down to earth; a normal, sensible person who makes you feel...

آنها روی زمین هستند. یک فرد عادی و معقول که به شما احساس می کند...

Well, it could be a little bit dull, of course, but also you can rely on somebody, you can

خب، البته ممکن است کمی کسل کننده باشد، اما همچنین می توانید به کسی تکیه کنید، می توانید

trust somebody who is down to earth.

به کسی که زمینی است اعتماد کنید.

They may be very good for giving advice, for example.

برای مثال ممکن است برای مشاوره دادن بسیار خوب باشند .

They might give you good advice.

آنها ممکن است به شما توصیه خوبی کنند.

So, someone who's down to earth you feel you can trust them.

بنابراین، کسی که روی زمین است و شما احساس می کنید می توانید به او اعتماد کنید.

Okay.

باشه.

If someone is "down and out" it means that they have not had much luck in their life;

اگر کسی "پایین و بیرون" باشد به این معنی است که در زندگی خود شانس زیادی نداشته است.

it means they have no money, they may not have anywhere to live, they may be homeless,

این بدان معناست که آنها پول ندارند، ممکن است جایی برای زندگی نداشته باشند، ممکن است بی خانمان باشند،

they may be sleeping on the street - they're down and out.

ممکن است در خیابان بخوابند - آنها پایین و بیرون هستند.

So, it's two things: "down", meaning their life has gone down, they haven't succeeded,

بنابراین، این دو چیز است: "پایین"، یعنی زندگی آنها پایین آمده است، آنها موفق نشده اند،

they have failed at things, they're down; and they're also "out", they're nowhere.

آنها در کارها شکست خورده اند، آنها سقوط کرده اند. و آنها نیز "خارج" هستند، آنها هیچ جا نیستند.

So, it's a very sad position to be in.

بنابراین، موقعیت بسیار غم انگیزی است.

"Down and out".

"پایین و بیرون".

Okay.

باشه.

"Downright" is used as an adverb.

از "راستا" به عنوان قید استفاده می شود.

So, if somebody is downright...

بنابراین، اگر کسی صریح باشد...

For example, if someone is rude all the time, they say really bad things and upset people:

برای مثال، اگر کسی همیشه بی ادب باشد ، چیزهای خیلی بدی می‌گوید و مردم را ناراحت می‌کند:

"They are downright rude."

"آنها کاملاً بی‌ادب هستند."

It means they are really, really, completely rude.

یعنی واقعاً، واقعاً، کاملاً بی ادب هستند.

So, it's a sort of... it makes it more... it's a stronger way; rather than just say:

بنابراین، این یک نوع... آن را بیشتر می کند... این یک راه قوی تر است. به جای اینکه فقط بگویید:

"That person is rude", "That person is downright rude".

"آن شخص بی ادب است"، "آن شخص کاملاً بی ادب است".

It emphasizes it; it intensifies it.

بر آن تأکید می کند؛ آن را تشدید می کند.

Okay.

باشه.

Okay, so if you're "downcast" or "downhearted", you're feeling sad and pessimistic.

بسیار خوب، پس اگر شما "افتخار" یا "دلگیر" هستید، احساس غمگینی و بدبینی می کنید.

Maybe things have not gone well, you've had a bad day - at the end of the day, you think:

شاید همه چیز خوب پیش نرفته باشد، شما روز بدی را پشت سر گذاشته اید - در پایان روز، فکر می کنید:

"Oh, dear, that was a terrible day.

"اوه، عزیزم، آن روز وحشتناکی بود.

Nothing...

هیچی...

Nothing went right.

هیچ چیز درست نشد.

I feel so downcast, so downhearted."

دلگیر شده است."

You feel no optimism for the future.

شما هیچ خوشبینی به آینده ندارید.

I think when you feel like that you just have to go to bed and sleep, and then wake up the

فکر می‌کنم وقتی احساس می‌کنید فقط باید به رختخواب بروید و بخوابید، و سپس روز بعد بیدار شوید

next day and try to start again, and hopefully the next day will be better.

و سعی کنید دوباره شروع کنید، و امیدوارم روز بعد بهتر باشد.

So...

بنابراین ...

But sometimes...

اما گاهی اوقات ...

Everybody gets this sometimes; they feel a bit downcast, downhearted when things haven't

همه گاهی اوقات این را دریافت می کنند. آنها کمی احساس ناراحتی می کنند ، وقتی همه چیز خوب پیش نرفته است، دلگیر می

gone well.

شوند.

Okay.

باشه.

Oh, and then to follow on from that, you can be "down and out" usually after a "downfall".

اوه، و سپس برای ادامه آن، معمولاً پس از یک «سقوط» می‌توانید «پایین و بیرون» باشید.

Somebody's "downfall" is when they have maybe been in a high position, they have had a...

"سقوط" کسی زمانی است که آنها شاید در موقعیت بالایی بوده اند، آنها یک

Been in a power-...

... در یک

Powerful position.

موقعیت قدرتمند بوده اند.

A politician, for example, but then things go wrong, they lose their position.

مثلاً یک سیاستمدار، اما بعد از آن همه چیز خراب می شود، موقعیت خود را از دست می دهد.

They...

آنها...

They don't have that job anymore.

آنها دیگر آن شغل را ندارند.

And, again, nobody...

و باز هم هیچ کس...

Nobody trusts them, nobody likes them, nobody will give them a job - that's the downfall.

هیچ کس به آنها اعتماد نمی کند، هیچ کس آنها را دوست ندارد، هیچ کس به آنها کاری نمی دهد - این سقوط است.

It sounds fairly obvious: "downfall".

کاملا واضح به نظر می رسد: "سقوط".

Okay.

باشه.

Then quite different, here, this is to do with the weather.

سپس کاملاً متفاوت است، اینجا، این مربوط به آب و هوا است.

A "downpour" is when there's a lot of rain, very heavy rain.

"باران" زمانی است که باران زیاد می بارد، باران بسیار شدید.

So, if you are in a downpour, you get completely wet.

بنابراین، اگر در باران هستید، کاملا خیس می شوید .

So, you don't want to be in a downpour.

بنابراین، شما نمی خواهید در باران باشید.

There are different types of rain, as I'm sure you know.

همانطور که مطمئنم می دانید انواع مختلفی از باران وجود دارد .

A "downpour" is the very heavy rain when you get really wet and dripping.

"باران" باران بسیار شدیدی است که وقتی واقعا خیس می شوید و می چکد.

Okay.

باشه.

A "downturn", that's often with things like sales figures.

یک "رکود"، که اغلب با چیزهایی مانند ارقام فروش است.

If the sales figures are sort of falling, you're not selling so many of a particular

اگر ارقام فروش به نوعی کاهش پیدا کند، شما تعداد زیادی از یک محصول خاص را نمی فروشید

product, there's been a downturn.

، یک رکود وجود داشته است.

So, if you think of a kind of graph where you have the sales of something, and then

بنابراین، اگر به نوعی نمودار فکر می کنید که در آن فروش چیزی را دارید، و سپس

suddenly it starts to go down like that, it's turning downwards like an arrow going down.

ناگهان شروع به پایین آمدن می کند، مانند فلشی که به سمت پایین می رود، به سمت پایین می چرخد.

So: "There has been a downturn in the sales figures this month", for example.

بنابراین: به عنوان مثال "در این ماه نزولی در ارقام فروش وجود داشته است".

Okay.

باشه.

And then this one: "down under" actually refers from...

و سپس این یکی: "down under" در واقع به ...

From the UK where we are on the planet.

از بریتانیا که در آن روی این سیاره هستیم.

We're talking about the other side of the planet.

ما در مورد آن طرف سیاره صحبت می کنیم.

So, from where we are in the Northern Hemisphere, we are talking about the opposite side of

بنابراین، از جایی که در نیمکره شمالی هستیم، در مورد طرف مقابل این سیاره صحبت می کنیم

the planet - the Southern Hemisphere, and in particular Australia and New Zealand are

- نیمکره جنوبی، و به ویژه استرالیا و نیوزیلند به

sort of jokingly referred to as "down under".

نوعی به شوخی به عنوان "پایین زیر" نامیده می شوند.

Okay.

باشه.

By going down under, they're emigrating down under.

با رفتن به زیر، آنها به پایین مهاجرت می کنند .

Okay.

باشه.

And then finally in this first half of the lesson, if somebody says: "down with...!"

و بالاخره در این نیمه اول درس، اگر یکی بگوید: "پایین...!"

this is usually in a demonstration in the street - someone might have a placard, saying:

این معمولاً در یک تظاهرات در خیابان است - ممکن است کسی پلاکاردی داشته باشد که می گوید:

"Down with taxes!" or "Down with pollution!", something like that.

"کاهش مالیات!" یا "مرگ آلودگی!"، چیزی شبیه به آن.

They're protesting against something.

به یه چیزی اعتراض میکنن

"Oh, down with" and then the name of a politician or a political party.

"اوه، پایین با" و سپس نام یک سیاستمدار یا یک حزب سیاسی.

So, down with something or somebody is a way of saying: "We don't want that anymore; we

بنابراین، پایین آمدن با چیزی یا کسی راهی برای گفتن است: "ما دیگر آن را نمی خواهیم؛ ما

don't want that person anymore or that political party.

دیگر آن شخص یا آن حزب سیاسی را نمی خواهیم .

We...

ما...

We want them to finish.

ما می خواهیم آنها تمام کنند.

We don't want them; we're rejecting them."

ما نمی خواهیم. آنها را رد می کنیم.»

So: "Down with" whatever it is.

پس: «پایین» هر چه هست.

Okay, so that's the first half of the lesson, and we'll just move on now with a few more

بسیار خوب، پس نیمه اول درس است، و اکنون با چند مثال دیگر به ادامه می پردازیم

examples.

.

Okay, so let's look at how the word "down" can be used as part of a sentence to mean

خوب، پس بیایید ببینیم که چگونه کلمه "down" می تواند به عنوان بخشی از جمله به معنای

something particular.

چیزی خاص استفاده شود.

Okay.

باشه.

So, first of all: "I'm feeling down."

بنابراین، اول از همه: "من احساس ناراحتی می کنم."

You can probably guess.

احتمالاً می توانید حدس بزنید.

If you're feeling down, you're feeling sad, a bit depressed.

اگر احساس ناراحتی می کنید، احساس غمگینی ، کمی افسرده دارید.

Okay.

باشه.

Not...

نه...

Not feeling great; I'm feeling down.

احساس عالی نیست. حالم خراب است

That's a bit sad.

این کمی غم انگیز است.

Okay?

باشه؟

Also, if someone's not very well, they have a cold so they're sneezing, they're congested,

همچنین، اگر کسی حالش خیلی خوب نیست ، سرماخورده است، عطسه می‌کند، احتقان دارد

they can't breathe properly: "She's down with a cold.

، نمی‌تواند درست نفس بکشد: «سرما

My friend is down with a cold at the moment", meaning she's ill; she's not well.

خورده است، دوست من در حال حاضر سرما خورده است»، یعنی او بیمار است او خوب نیست

She has a cold.

او سرما خورده است.

"Down with a cold".

"مرگ سرماخوردگی".

Okay.

باشه.

And then: "He's down on his luck", meaning he doesn't...

و بعد: «او یَهُمْ أَنْ أَعْلَهِ» یعنی نمی کند...

He hasn't had any luck; he's had bad luck, actually.

اقبال نداشته است; او در واقع بدشانسی داشته است.

You can have bad luck or good luck.

شما می توانید بدشانسی یا خوش شانسی داشته باشید.

If he's down on his luck, it means he hasn't had any good luck recently; things are not

اگر او شانس خود را کم کرده است، به این معنی است که او اخیراً هیچ شانس خوبی نداشته است. اوضاع

going well for him.

برای او خوب پیش نمی رود.

Okay.

باشه.

If you're in a car and you think it's going a little bit too fast, you could say to the

اگر سوار ماشین هستید و فکر می کنید سرعتش کمی زیاد است، می توانید به

driver: "Slow down!

راننده بگویید:

Slow down!" so that's fairly obvious.

"آهسته! بنابراین این نسبتاً واضح است.

Drive more slowly.

آهسته تر رانندگی کنید

The opposite would be: "Speed up!

برعکس این خواهد بود: "سریع!

Speed up!"

So, that would be the other...

بنابراین، این می تواند دیگری باشد

The other option: To speed up.

... گزینه دیگر: برای افزایش سرعت.

But not a very sensible thing to do on most roads.

اما در اکثر جاده ها کار خیلی معقولی نیست .

So: "Slow down!

بنابراین: "آهسته!

Slow down!"

And then if you have a dog, dogs are often called "Rover" or that's the kind of clich�

و سپس اگر سگ دارید، سگ‌ها اغلب «مریخ‌نورد» نامیده می‌شوند یا این کلمه کلیشه‌ای

word.

است.

People always think of a dog if you say: "Rover", either that or a make of car.

مردم همیشه به یک سگ فکر می کنند، اگر بگویید: "مریخ نورد"، یا آن یا یک ماشین.

But here it's a dog.

اما اینجا یک سگ است.

If it's the kind of dog that jumps...

اگر این سگی است که می پرد... به

Jumps up at you, you can just say: "Down!

سمت شما می پرد، فقط می توانید بگویید: "پایین!

Down, Rover!

پایین، مریخ نورد!

Down, Rover!" meaning: "Get down.

پایین، مریخ نورد!" معنی: "پایین

Stop jumping up".

شو. از پریدن دست بردار".

"Down, Rover!"

"پایین، مریخ نورد!"

Okay.

باشه.

This one, if somebody says: "Four down, two to go", okay?

این یکی، اگر یکی بگوید: "چهار پایین، دو تا بریم" باشه؟

So, maybe in an office, there may be six people they interviewed for a job.

بنابراین، ممکن است در یک اداره، شش نفر باشند که آنها برای یک شغل مصاحبه کرده اند.

Okay?

باشه؟

So the people who are doing the interviews have to see each person in turn; they may

بنابراین افرادی که مصاحبه ها را انجام می دهند باید هر فرد را به ترتیب ببینند. آنها ممکن است

do it all on one day, possibly.

همه این کارها را در یک روز انجام دهند.

So, this means: "Four down", meaning four done.

پس این یعنی: «چهار پایین» یعنی چهار انجام شده.

We've seen four people now, and there were two more to go or to come.

ما الان چهار نفر را دیدیم و دو نفر دیگر برای رفتن یا آمدن بودند.

So, we've done four, we have to do another two, and then we're finished.

بنابراین، ما چهار کار را انجام دادیم، باید دو مورد دیگر را انجام دهیم و سپس کارمان تمام شد.

"Four down, two to go."

"چهار پایین، دو تا دیگر."

So, you're partway.

بنابراین، شما نیمه راه هستید.

You're more than halfway through the interview process.

شما بیش از نیمی از مراحل مصاحبه را پشت سر گذاشته اید.

Okay.

باشه.

All right.

خیلی خوب.

And then this one is fairly obvious: If someone is playing loud music and it's hurting your

و سپس این یکی کاملاً واضح است: اگر کسی در حال پخش موسیقی با صدای بلند است و گوش شما را آزار می دهد

ears, you just say: "Please, turn...

، شما فقط می گویید: "لطفا، بچرخان...

Could you turn the music down?

آیا می توانید موسیقی را کم کنید؟

Turn the music down", it's either too loud or I'm trying to do some work, I can't concentrate.

موسیقی را کم کنید"، یا خیلی بلند است یا من من سعی می کنم کارهایی انجام دهم، نمی توانم تمرکز کنم.

"Turn it down", and then they turn the knob down that way.

«آن را پایین بیاور» و سپس دستگیره را به آن سمت پایین می اندازند.

Turn it down; the volume.

آن را کم کن؛ حجم.

Okay?

باشه؟

Right.

درست.

And then this one, can you guess what this means?

و بعد این یکی، آیا می توانید حدس بزنید که این به چه معناست؟

"We're down to our last slice of bread!"

"ما به آخرین تکه نان خود رسیدیم!"

Okay?

باشه؟

So, panic.

بنابراین، وحشت.

It means: "We only have one slice of bread left; we have no more bread", so" "We're down

یعنی: «فقط یک تکه نان داریم، نان دیگری نداریم»، پس» «پایین

to".

هستیم».

If you've had...

If you can imagine a pile of bread like that in slices, and you've eaten all of it right

و شما تمام آن

down to the last one: "We're right down to our last slice of bread, there.

را تا آخرین لقمه خورده اید: «ما به آخرین تکه نان خود رسیدیم، آنجا.

Somebody must go out and buy some more", because bread is so essential.

یک نفر باید بیرون برود و مقدار بیشتری بخرد، زیرا نان بسیار ضروری است.

Okay?

خوب؟

So, that's that one.

پس، آن یکی است.

And then if it's "down to somebody"...

و سپس اگر "به کسی

"It's down to me which broadband supplier we use", that means I make the decision; I

بستگی دارد"... "این به من بستگی دارد که از کدام تامین کننده پهنای باند استفاده می کنیم"، این بدان معناست که من تصمیم می‌گیرم؛ من انتخاب می‌کنم

choose.

There may be three or four broadband suppliers, and it may be my responsibility to decide

. ممکن است سه یا چهار تامین‌کننده پهنای باند وجود داشته باشد، و ممکن است این مسئولیت من باشد که تصمیم بگیرم

which one to choose, looking at the prices, and the service, and all of that.

کدام یک را انتخاب کنم، با توجه به قیمت‌ها، خدمات، و همه اینها.

So: "It's down to me", meaning: "It's my responsibility."

بنابراین: "این به این بستگی دارد. من»، یعنی: «مسئولیت من است.»

Years ago, and people still say this: "It's up to me."

سال‌ها پیش، و مردم هنوز هم این را می‌گویند: «به من بستگی دارد.»

So, it's funny; both mean the same, really.

بنابراین، خنده‌دار است؛ هر دو به یک معنا هستند، واقعاً

"It's up to me which broadband supplier we use."

«این به من بستگی دارد که از کدام تامین‌کننده پهنای باند استفاده کنیم.

But "down to me" is a more modern version of that.

اما «پایین به من» نسخه مدرن‌تری از آن است.

People still say: "It's up to me", but a more modern way is to say: "It's down to me".

مردم هنوز هم می‌گویند: «به من بستگی دارد»، اما روش مدرن‌تر این است که بگوییم: «به من بستگی دارد».

I don't know how it changed, but there we are.

نمی‌دانم چگونه تغییر کرد. ، اما ما هستیم.

Okay.

بسیار خوب.

And then: "The computer is down at the moment."

و سپس: "کامپیوتر در حال حاضر خراب است."

You can probably guess - the computer is not working.

احتمالاً می توانید حدس بزنید - رایانه کار نمی کند.

Oh, dear.

اوه، عزیزم.

Disaster.

فاجعه.

What do you do when your computer isn't working?

وقتی رایانه شما کار نمی کند چه می کنید؟

It's not a good situation for most of us, because we rely on them so much now.

برای موس وضعیت خوبی نیست از ما، زیرا اکنون بسیار به آنها متکی هستیم.

So: "The computer is down at the moment.

بنابراین: "کامپیوتر در حال حاضر خراب است

It's not working; we're trying to fix it."

. کار نمی کند، ما در حال تلاش برای تعمیر آن هستیم."

Okay.

باشه.

And then, finally: "This job...

و سپس، در نهایت: "این شغل

The job that I'm doing suits me down to the ground."

... شغلی که دارم انجام می دهم تا آخر عمر به من می خورد."

Can you guess what that means?

آیا می توانید حدس بزنید که چه معنایی دارد؟

It means: "This job is perfect for me."

یعنی: «این کار برای من عالی است».

It's almost like if you wear a suit of clothes, you look good in it, and it fits you and everything

تقریباً مثل این است که اگر کت و شلواری بپوشید ، در آن زیبا به نظر می‌رسید، و به شما و همه

- it's just a perfect fit, so it's a little bit that kind of idea; that you might have

چیز می‌آید. که ممکن

a job that suits you down to the ground, meaning from the top of your head all the way down

است شغلی داشته باشید که برای شما مناسب باشد، یعنی از بالای سر

to your feet.

تا پاهایتان.

The whole...

کل ...

Everything about that job is right and perfect for you, or for me.

همه چیز در مورد آن شغل برای شما یا من مناسب و عالی است.

Okay.

باشه.

So, that's...

بنابراین، این است...

I think that's a rather nice one, there.

من فکر می کنم که یک نسبتاً خوب است، آنجا.

Okay, so I hope that's been a useful lesson for you, and perhaps taught you some vocabulary,

بسیار خوب، پس امیدوارم که این درس مفیدی برای شما بوده باشد، و شاید به شما مقداری واژگان،

as well as ways to use the word "down" in all kinds of different situations.

و همچنین راه هایی برای استفاده از کلمه "down" در انواع موقعیت های مختلف را به شما یاد داده باشد.

So, if you'd like to go to the website: www.engvid.com, there's a quiz on there to test your knowledge

بنابراین، اگر می‌خواهید به وب‌سایت www.engvid.com بروید ، یک مسابقه امتحانی برای آزمایش دانش خود در این مورد وجود دارد

of this, so do give that a try.

، پس آن را امتحان کنید.

And thank you for watching, and I hope to see you again soon.

و از تماشای شما متشکرم و امیدوارم به زودی دوباره شما را ببینم.

Okay.

باشه.

Bye for now.

فعلا خداحافظ.