12 ‘WALL’ Expressions in English

Hello. I'm Gill at engVid, and today's lesson is about metaphors and idioms using the word

سلام. من Gill در engVid هستم، و درس امروز در مورد استعاره ها و اصطلاحات با استفاده از کلمه

"wall". So, you might think "wall", that's a strange word. Are there so many idioms and

"دیوار" است. بنابراین، ممکن است فکر کنید "دیوار"، این کلمه عجیبی است. آیا اصطلاحات و

metaphors using that? Well, in fact there are, so... And they're all quite interesting,

استعاره های زیادی از آن استفاده می کنند؟ خوب، در واقع وجود دارد، بنابراین... و همه آنها به نظر من بسیار جالب هستند

I think, and they're quite useful, too. So, let's have a look at some examples.

، و همچنین بسیار مفید هستند. بنابراین، بیایید به چند نمونه نگاهی بیندازیم.

So, a wall, you know what a wall is. It might be bricks. Sometimes it refers to a brick

بنابراین، یک دیوار، شما می دانید که دیوار چیست. ممکنه آجر باشه گاهی اوقات به یک

wall, or sometimes just wall, the walls of a house, the walls of a building. Okay? So,

دیوار آجری یا گاهی فقط دیوار، دیوارهای یک خانه، دیوارهای یک ساختمان اشاره دارد. باشه؟ بنابراین،

something quite straightforward and literal, not metaphorical so much, but actually literally

چیزی کاملاً ساده و تحت اللفظی، نه چندان استعاری، اما در واقع به معنای

true is some places have wall-to-wall carpet, which means they have carpet on the whole

واقعی کلمه درست است این است که برخی از مکان‌ها دارای فرش دیوار به دیوار هستند، به این معنی که آنها فرش در

of the floor, right up to the walls, to the edge. Okay? So, that's usually quite luxurious,

کل کف، درست تا دیوارها، تا لبه دارند. باشه؟ بنابراین، معمولاً بسیار مجلل است، داشتن آن

nice to have. They've got wall-to-wall carpet in every room in their house, so it sounds

خوب است. آنها در هر اتاق خانه خود فرش دیوار به دیوار دارند، بنابراین به نظر

nice. Okay? But wall-to-wall, I think, can also mean in a metaphorical way something

خوب می رسد. باشه؟ اما دیوار به دیوار، من فکر می‌کنم، می‌تواند به شیوه‌ای استعاری نیز به معنای

sort of completely... Something that's been done completely, totally, something like that.

چیزی کاملاً باشد... چیزی که کاملاً، کاملاً انجام شده است، چیزی شبیه به آن.

They really did a wall-to-wall job on that project, meaning they did everything they

آنها واقعاً در آن پروژه کار دیوار به دیوار انجام دادند ، یعنی هر کاری که

could. They didn't leave anything out. Okay.

می توانستند انجام دادند. آنها چیزی را از قلم نینداختند. باشه.

So, okay, that's wall-to-wall. A fly on the wall doesn't sound very nice. Anything to

بنابراین، بسیار خوب، این دیوار به دیوار است. صدای مگس روی دیوار خیلی قشنگ نیست. هر

do with insects is not very nice, really, unless you really like insects. But you can

کاری که با حشرات ربط داشته باشد، واقعاً خوب نیست، مگر اینکه واقعاً حشرات را دوست داشته باشید. اما شما می

have a documentary film, which is a fly on the wall documentary, which is what happens

توانید یک فیلم مستند داشته باشید، که یک مگس بر روی دیوار مستند است، این اتفاقی می افتد

when a group of filmmakers usually go into somebody's house or into somebody's office

که گروهی از فیلمسازان معمولاً به خانه شخصی یا دفتر شخصی

or somewhere, and they may be there several days or weeks, even, filming the people just

یا جایی می روند و ممکن است چندین روز یا هفته در آنجا باشند، حتی فیلمبرداری از افرادی که فقط

doing their ordinary day-to-day activities. And so, the people being filmed, eventually

فعالیت های روزمره خود را انجام می دهند. و بنابراین، افرادی که از آنها فیلم گرفته می شود، در

they forget they're being filmed. They get so used to having cameras there, they're not

نهایت فراموش می کنند که از آنها فیلم گرفته می شود. آنها آنقدر به داشتن دوربین در آنجا عادت کرده اند،

thinking much about it, and they're just getting on with their normal lives. So, that's called

زیاد به آن فکر نمی کنند و فقط به زندگی عادی خود ادامه می دهند. بنابراین،

a fly on the wall documentary because you see real people living their real, ordinary

به این مستند مگس روی دیوار می گویند، زیرا می بینید که مردم واقعی زندگی واقعی و معمولی خود را

lives.

دارند.

People also say sometimes, "Oh, I'd love to be a fly on the wall in their house." So,

مردم همچنین گاهی اوقات می گویند: "اوه، من دوست دارم یک مگس روی دیوار خانه آنها باشم." بنابراین

you mean, you know, you'd like to see what goes on in that person's house. You'd love

، یعنی می دانید، دوست دارید ببینید در خانه آن شخص چه می گذرد. دوست دارید

to be a fly on the wall when maybe two people meet, and you'd love to see how they react

وقتی دو نفر با هم ملاقات می کنند مگس روی دیوار باشید و دوست دارید ببینید که آنها چگونه به یکدیگر واکنش نشان می دهند

to each other. "Oh, I'd love to be a fly on the wall when those two people meet." Or in

. "اوه، من دوست دارم وقتی آن دو نفر ملاقات می کنند، مگس روی دیوار باشم." یا در

that person's house, "I'd love to know what goes on. I'd love to be a fly on the wall."

خانه آن شخص، "دوست دارم بدانم چه خبر است. دوست دارم مگس روی دیوار باشم."

So, the idea is the fly on the wall, nobody takes any notice of it, but the fly sees everything.

بنابراین، ایده مگس روی دیوار است، کسی متوجه آن نمی شود، اما مگس همه چیز را می بیند.

Okay? So, that's the idea with that one.

باشه؟ بنابراین، این ایده با آن یکی است.

Better practical one here, if you're looking for a bank and you want to get some cash,

اینجا عملی بهتر است، اگر به دنبال بانک هستید و می خواهید مقداری پول نقد دریافت کنید،

maybe it's after the banks have closed. So, you need the hole in the wall, which is the

شاید بعد از بسته شدن بانک ها باشد. بنابراین، شما به سوراخی در دیوار نیاز دارید،

place where you can get some cash on the street. There's a little screen and some numbers,

جایی که می توانید مقداری پول نقد در خیابان به دست آورید. یک صفحه کوچک و تعدادی اعداد وجود دارد،

and you type in your security number and you can get some cash out of your account, assuming

و شما شماره امنیتی خود را تایپ می کنید و می توانید مقداری پول نقد از حساب خود دریافت کنید، با فرض

you have some cash in your account, which hopefully you do. So, you go to the hole in

اینکه مقداری پول نقد در حساب خود دارید، که امیدواریم این کار را انجام دهید. بنابراین،

the wall to get some cash before you go shopping, or before you go to a restaurant or a cafe,

قبل از رفتن به خرید، یا قبل از رفتن به رستوران یا کافه،

something like that. So, that's the cash machine on the street. Okay?

چیزی شبیه به آن، به سوراخ دیوار می روید تا مقداری پول نقد دریافت کنید. بنابراین، این ماشین پول در خیابان است. باشه؟

Now, this one, we start to get the brick wall coming in here. If you come up against a brick

حالا، این یکی، شروع می کنیم به ورود دیوار آجری به اینجا. اگر با یک دیوار آجری برخورد

wall, this is metaphorical, you're trying to achieve something, you're trying to do

کردید، این استعاره است، شما در تلاش برای رسیدن به چیزی هستید، سعی می کنید کاری انجام دهید

something, but something stops you. So, you're going towards it, and then here's a brick

، اما چیزی شما را متوقف می کند. بنابراین، شما به سمت آن می روید، و سپس اینجا یک

wall, and you can't go any further. Something is stopping you, and this is metaphorical.

دیوار آجری است، و نمی توانید بیشتر از این پیش بروید. چیزی شما را متوقف می کند، و این استعاری است.

It may be that a person is trying to stop you, they're blocking you from doing something,

ممکن است شخصی بخواهد جلوی شما را بگیرد، شما را از انجام کاری منع می کند،

so that's to come up against a brick wall. Or maybe you're just working on a project

بنابراین به دیوار آجری برخورد کنید. یا شاید شما فقط روی یک پروژه کار می کنید

and you can't get any further, you can't get some more information that you need to carry

و نمی توانید بیشتر از این کار کنید، نمی توانید اطلاعات بیشتری را که برای ادامه پروژه نیاز دارید به

on with the project, so you don't know where to go from there, so you've come up against

دست آورید، بنابراین نمی دانید از آنجا به کجا بروید، بنابراین شما به

a brick wall. Okay?

یک دیوار آجری برخورد کرده اید. باشه؟

And if you're in that situation, you might say, "This project, it's driving me up the

و اگر در چنین موقعیتی هستید، ممکن است بگویید، "این پروژه، مرا از دیوار بالا می برد

wall", meaning you're almost climbing the wall in frustration because you can't get

"، یعنی تقریباً با ناامیدی از دیوار بالا می روید، زیرا نمی توانید به

anywhere, or something is driving you mad, making you crazy because things are not working

جایی برسید، یا چیزی شما را دیوانه می کند. شما را دیوانه می کند زیرا همه چیز

out properly. So, it's driving me up the wall. Okay?

به درستی پیش نمی رود. بنابراین ، مرا از دیوار بالا می برد. باشه؟

If someone says, "We've got our backs to the wall", it's like this, you're up against a

اگر یکی بگوید ما پشت به دیوار کرده ایم، اینطوری است،

wall here, you can't go back any further. If you're in a situation maybe with running

اینجا رو به دیوار هستی، دیگر نمی توانی برگردی. اگر در موقعیتی هستید که ممکن است

a company and things are not going well, and you're trying to make a success of it, but

یک شرکت را اداره کنید و همه چیز خوب پیش نمی رود، و در تلاش برای موفقیت در آن هستید، اما

you've got to the point where you can't do much more and you're right up against the

به نقطه ای رسیده اید که نمی توانید کارهای بیشتری انجام دهید و درست روبروی

wall, we've got our backs to the wall, and you can't go forward, you can't go back, you're

دیوار ایستاده ایم، ما به دیوار پشت کرده ایم، و شما نمی توانید جلو بروید، نمی توانید به عقب برگردید،

stuck, you can't progress, so you don't know what's going to happen from there, so we've

گیر کرده اید، نمی توانید پیشرفت کنید، بنابراین نمی دانید چیست؟ از آنجا اتفاق خواهد افتاد، بنابراین

got our backs to the wall.

ما به دیوار پشت کرده ایم.

So, okay, next one. If something is described as a bit off the wall, or a little off the

خب، یکی بعدی. اگر چیزی کمی دور از دیوار یا کمی دور از

wall, if someone makes a suggestion that sounds a bit eccentric, a bit strange, unexpected,

دیوار توصیف شود، اگر کسی پیشنهادی بدهد که کمی عجیب و غریب، کمی عجیب و غیرمنتظره به نظر برسد،

you say, "Oh, well, that idea, it's a bit off the wall, isn't it?", meaning it's a bit

می گویید: "اوه، خب، این ایده، کمی دور از ذهن است. دیوار، اینطور نیست؟»، به این معنی که کمی

unusual, we're not really used to that sort of idea or doing that kind of thing. If you

غیرعادی است، ما واقعاً به این نوع ایده یا انجام چنین کاری عادت نداریم. اگر

have a new idea for selling a product and it's not the usual way of doing it, someone

ایده جدیدی برای فروش یک محصول دارید و روش معمول آن نیست،

might say, "Well, it's a bit off the wall, isn't it?", but okay, we could try, see if

ممکن است کسی بگوید، "خب، کمی دور از دیوار است ، اینطور نیست؟"، اما خوب، می‌توانیم امتحان کنیم، ببینیم آیا

it works. Maybe we need something that's off the wall to create more interest, to appeal

کار می کند. شاید برای ایجاد علاقه بیشتر، جذابیت

to people's imaginations, and so on. Okay.

برای تخیلات مردم و غیره به چیزی نیاز داشته باشیم که از دیوار خارج باشد. باشه.

Right, so to see the writing on the wall, this is when you... You realize that things

درست است، پس برای دیدن نوشته های روی دیوار، این زمانی است که شما... متوجه می شوید که اوضاع

are not good. It comes from a very old story from the Bible, the Old Testament, with a

خوب نیست. این داستان از یک داستان بسیار قدیمی از انجیل، عهد عتیق، با

king called Belshazzar. I don't know if you know the story, but Belshazzar is the king

پادشاهی به نام بلشصر می آید. نمی‌دانم داستان را می‌دانید یا نه، اما بلشصر

of Babylon, and it's a very rich city, but things are going to go badly wrong. He's going

پادشاه بابل است و شهر بسیار ثروتمندی است، اما همه چیز بد پیش می‌رود. او

to be punished for being, I suppose, too arrogant or something. So, they see... They're having

به خاطر مغرور بودن یا چیزی دیگر مجازات خواهد شد. بنابراین، آنها می بینند... آنها

a big feast, Belshazzar's feast. You can see paintings of this, and there's also a big

یک جشن بزرگ دارند، جشن بلشصر. شما می توانید نقاشی هایی از این را ببینید، و همچنین یک

musical work called Belshazzar's Feast by a composer called William Walton, an English

اثر موسیقی بزرگ به نام جشن بلشازار توسط آهنگسازی به نام ویلیام والتون، یک آهنگساز انگلیسی

composer, which is a very exciting piece of music, actually. And Belshazzar's Feast, they're

وجود دارد که در واقع یک قطعه موسیقی بسیار هیجان انگیز است. و جشن بلشازار،

all having a lovely feast and a wonderful time, and they're not thinking of anything

همه آنها یک جشن دوست داشتنی و اوقات فوق العاده ای دارند، و به هیچ چیز فکر نمی

going wrong, but suddenly a hand appears, just a hand, no body with it, just a hand

کنند، اما ناگهان دستی ظاهر می شود، فقط یک دست، هیچ بدنی با آن نیست، فقط یک دست

appears and writes on the wall, and it's a kind of warning that you've... You know, your

ظاهر می شود و می نویسد. دیوار، و این یک نوع هشدار است که شما... می دانید، زندگی

happy, nice, luxurious, self-indulgent life is about to finish. This is a warning to tell

شاد، زیبا، مجلل و خودپسندانه شما در شرف اتمام است. این یک هشدار است که باید به

you. And that's the writing on the wall. So, it's now used as a metaphorical saying. If

شما بگویم. و این همان نوشته روی دیوار است. بنابراین ، اکنون به عنوان یک ضرب المثل استعاری استفاده می شود. اگر

you see the writing on the wall, it's a kind of "Oh, there's trouble now. This is the end

نوشته‌های روی دیوار را می‌بینید، نوعی «اوه، الان مشکلی وجود دارد. این

of the nice time you've been having." It might be with a company that's been doing well,

پایان زمان خوبی است که شما داشته‌اید» است. ممکن است با شرکتی باشد که خوب کار کرده است،

but then things start to go downhill, and people realize that this company is going

اما بعد از آن همه چیز شروع به نزول می کند، و مردم متوجه می شوند که این شرکت در حال

to fail, and now we've looked at the figures and we've seen the writing on the wall, we're

شکست است، و اکنون ما به ارقام نگاه کرده ایم و نوشته های روی دیوار را می بینیم.

going to have to go bankrupt or whatever, and close the company, make everybody redundant,

ما باید ورشکست شویم یا هر چیز دیگری، و شرکت را تعطیل کنیم، همه را بیکار کنیم،

and so on. So, that's to see the writing on the wall, to realize you can't continue.

و غیره. بنابراین، این برای دیدن نوشته های روی دیوار است تا متوجه شوید که نمی توانید ادامه دهید.

Okay. "Walls have ears" is... It's a saying that was quite popular during the Second World

باشه. "دیوارها گوش دارند" این جمله ای است که در طول جنگ جهانی

War in the 1940s. There were posters warning people don't talk about the work you're doing,

دوم در دهه 1940 بسیار رایج بود. پوسترهایی وجود داشت که به مردم هشدار می داد درباره کاری که انجام می دهید صحبت نکنید،

especially if it's connected with the war, because walls have ears. Somebody could overhear

به خصوص اگر مربوط به جنگ باشد، زیرا دیوارها گوش دارند. کسی می تواند حرف

what you're saying, and that's... That person could be a spy, and they could then tell the

های شما را بشنود، و این ... آن شخص می تواند جاسوس باشد و سپس می تواند به

enemy what you've been doing. So, walls have ears. So, even now, if people are chatting,

دشمن بگوید که شما چه کار می کردید. بنابراین، دیوارها گوش دارند. بنابراین، حتی در حال حاضر، اگر مردم در حال چت هستند،

someone might say, "Oh, be careful what you say. You don't know who's listening." Walls

ممکن است کسی بگوید: "اوه، مراقب حرف‌هایت باش. نمی‌دانی چه کسی گوش می‌دهد."

have ears. So, if you're on the train or the bus with other people around, you have to

دیوار گوش داره. بنابراین، اگر در قطار یا اتوبوس با افراد دیگری در اطراف هستید،

be careful what you say. If you're talking about confidential things, it's... Well, it's

باید مراقب صحبت‌های خود باشید. اگر در مورد چیزهای محرمانه صحبت می کنید، این ... خوب، بهتر است این کار

best not to. Okay.

را نکنید. باشه.

Right. And then three sayings which are all quite similar, where it begins, "It's like...

درست. و سپس سه جمله که همگی کاملاً شبیه به هم هستند، جایی که شروع می‌شود، "مثل اینکه...

It's like banging my head against a brick wall." So, if you're trying to do something

مثل این است که سرم را به دیوار آجری بکوبم." بنابراین، اگر می‌خواهید کاری را انجام دهید

or tell somebody something or persuade somebody, but you're getting nowhere, you say, "Well,

یا به کسی چیزی بگویید یا کسی را متقاعد کنید، اما به جایی نمی‌رسید، می‌گویید: "خب

it's like banging my head against a brick wall. It's just pointless. It's not achieving

، مثل این است که سرم را به دیوار آجری بکوبم. این فقط بیهوده است. به هیچ چیز نمی‌رسی.

anything, and it's causing you a lot of pain at the same time." So, that's that one. And

و در عین حال درد زیادی برای شما ایجاد می کند ." بنابراین، آن یکی است. و

very similar, "It's like talking to a brick wall." I mean, if you talk to a wall, that's

بسیار مشابه، "مثل صحبت کردن با یک دیوار آجری است." منظورم این است که اگر با دیوار صحبت کنید، این

a waste of time and energy as well, because the wall isn't going to... It's not a wall

هم اتلاف وقت و انرژی است، زیرا دیوار قرار نیست... این دیوار

with ears; it's a different kind of wall. So, it's not going to listen or respond or

با گوش نیست. این یک نوع دیوار متفاوت است. بنابراین، قرار نیست گوش کند یا پاسخ دهد یا

anything; it's a pointless waste of energy talking to a brick wall. But it's usually

هر چیز دیگری. صحبت کردن با یک دیوار آجری اتلاف بیهوده انرژی است. اما معمولاً

when you're talking to a person who might as well be a brick wall because they're not...

زمانی است که با شخصی صحبت می‌کنید که ممکن است یک دیوار آجری باشد، زیرا او

Either not listening or they're not interested; they're not going to do anything in response,

نمی‌شنود یا علاقه‌ای ندارد. آنها در پاسخ هیچ کاری انجام نخواهند داد،

so you might as well not bother.

بنابراین ممکن است شما هم زحمت ندهید.

And finally, which is a bit similar again, "It's like nailing jelly to the wall." If

و در نهایت، که دوباره کمی شبیه است، "مثل میخ زدن ژله به دیوار است." اگر به

you think of jelly, which is, you know, if you have a piece of maybe raspberry-flavored

ژله فکر می کنید، یعنی، می دانید، اگر یک تکه

or strawberry-flavored jelly, a sort of transparent, sweet stuff, if you tried to nail that to

ژله با طعم تمشک یا طعم توت فرنگی داشته باشید، نوعی چیز شفاف و شیرین، اگر بخواهید آن را

the wall, it would just disintegrate and fall on the floor. You can't actually nail...

به دیوار بچسبانید، فقط متلاشی می شود. و روی زمین بیفتند. واقعا نمیتونی میخ بزنی...

I don't think you can nail jelly to the wall. It's... Again, it's a pointless exercise;

فکر نکنم بتونی ژله رو به دیوار بکوبی. این... باز هم تمرین بیهوده ای است.

it's a waste of time. So, all of these three have a similar idea in them.

وقت تلف کردنه. بنابراین، همه این سه ایده مشابهی در خود دارند.

Okay, so I hope those are interesting for you, and hopefully taught you some new vocabulary

بسیار خوب، پس امیدوارم که آنها برای شما جالب باشند، و امیدوارم واژگان جدید و همچنین اصطلاحات را به شما آموزش داده باشند

as well as the idioms. We'll now go on to a second board and some sentences with gaps

. اکنون به تابلوی دوم و جملاتی با

in for you to fill in the correct metaphor to go with that sentence. Okay, so here we

شکاف می رویم تا شما استعاره صحیح را برای همراه شدن با آن جمله پر کنید. خوب، پس در

have some sentences with gaps at the end for you to fill in the right metaphor or idiom

اینجا چند جمله با شکاف در پایان برای شما داریم تا استعاره یا اصطلاح درست را

based on the ones I gave you previously.

بر اساس مواردی که قبلاً به شما ارائه کردم، پر کنید.

So, first one. "The bank manager never listens to me." It's... What would you put there?

پس اولی مدیر بانک هرگز به حرف من گوش نمی دهد. این... چه چیزی را آنجا قرار می دهید؟

So, "The bank manager never listens to me." It's like talking. So, if he's listening,

بنابراین، "مدیر بانک هرگز به من گوش نمی دهد." مثل حرف زدنه بنابراین، اگر او گوش می دهد،

you're talking. It's like talking to a brick wall. Okay? Right.

شما دارید صحبت می کنید. مثل صحبت کردن با یک دیوار آجری است. باشه؟ درست.

Next one. "I wonder what goes on in that house. I'd love to be..." What would you love to

بعدی. "من تعجب می کنم که در آن خانه چه می گذرد. من دوست دارم باشم ..." دوست دارید چه چیزی

be? If you'd love to know what's going on in that house. "I'd love to be a something

باشید؟ اگر دوست دارید بدانید در آن خانه چه خبر است. "من دوست دارم چیزی

on the wall." What was it? A fly on the wall. Okay. Right. Next one. "Be careful what you

روی دیوار باشم." چی بود؟ مگسی روی دیوار باشه. درست. بعدی. "مواظب حرف هایت باش

say because walls have ears." Okay, so be careful what you say because walls have ears.

چون دیوارها گوش دارند." خوب، پس مراقب حرف های خود باشید زیرا دیوارها گوش دارند.

Somebody's listening. Right. Good.

یکی داره گوش میده درست. خوب

Next one. So, that's an unusual suggestion, but perhaps we need to try something that's

بعدی. بنابراین، این یک پیشنهاد غیرعادی است، اما شاید لازم باشد چیزی را امتحان کنیم

a little... So, this means a little out of the ordinary, a little bit unusual. So, with

که کمی است... بنابراین، این به معنای کمی غیرعادی، کمی غیرعادی است. بنابراین، با

wall in it, something that's a little off the wall. A little off the wall. Okay?

دیوار در آن، چیزی که کمی از دیوار فاصله دارد. کمی دورتر از دیوار باشه؟

Next one. "I need some cash before we go shopping. Where is the nearest something in the wall

بعدی. "من قبل از اینکه به خرید برویم به مقداری پول نقد نیاز دارم. نزدیکترین چیزی در دیوار کجاست

to get some money from the bank?" I need some cash before we go shopping. Where is the nearest

تا از بانک پول بگیرم؟" قبل از خرید به مقداری پول نقد نیاز دارم. نزدیکترین

hole in the wall? Hole in the wall. Okay. It's not a circular hole; it's usually a sort

سوراخ دیوار کجاست؟ سوراخ در دیوار. باشه. این یک سوراخ دایره ای نیست. معمولاً

of rectangular hole, isn't it? But it's still called the hole in the wall. Okay.

نوعی سوراخ مستطیل شکل است، اینطور نیست؟ اما هنوز به آن سوراخ در دیوار می گویند. باشه.

Next one. "Their new office is very luxurious." That means it's very nice, luxury. They've

بعدی. دفتر جدید آنها بسیار مجلل است. یعنی خیلی خوب و لوکس است. آنها

spent a lot of money on it. Their new office is very luxurious. "Everywhere you look, they

پول زیادی را برای آن خرج کرده اند. دفتر جدید آنها بسیار مجلل است. "به هر طرف که نگاه کنی،

have _____ carpet." So, what kind of carpet? So, wall to wall carpet. Everywhere you look,

فرش _____ دارند." خب، چه نوع فرشی؟ بنابراین، فرش دیوار به دیوار. به هر طرف که نگاه کنی،

they have wall to wall carpet. Very nice. Okay. Next one. "It's so difficult to make

فرش دیوار به دیوار دارند. بسیار خوب. باشه. بعدی.

any progress on this project. Everything we try is like..." What is it like? Something,

پیشرفت در این پروژه بسیار دشوار است. چیزی،

something to the wall. Everything we try is like nailing jelly to the wall. Okay? Good.

چیزی به دیوار. هر کاری که امتحان می کنیم مانند میخ زدن ژله به دیوار است. باشه؟ خوب

And finally, you're trying to do your accounts. "I can't get these accounts to add up correctly."

و در نهایت، شما سعی می کنید حساب های خود را انجام دهید. "من نمی توانم این حساب ها را به درستی جمع آوری کنم."

It's really... It's really something, something up the wall. It's really driving me up the

واقعاً... این واقعاً چیزی است، چیزی بالای دیوار. واقعا مرا از دیوار بالا می برد

wall. Okay? So, I hope you got all of those, and I hope you've enjoyed learning some typical

. باشه؟ بنابراین، امیدوارم که همه آنها را دریافت کرده باشید، و امیدوارم از یادگیری برخی

idioms using the word "wall". There are lots of them, and you'll be able to use them in

اصطلاحات معمولی با استفاده از کلمه "دیوار" لذت برده باشید. تعداد زیادی از آنها وجود دارد و شما می توانید از آنها

your use of English. And so, if you'd like to go to the website, www.engvid.com, there's

در استفاده از زبان انگلیسی استفاده کنید. و بنابراین، اگر می خواهید به وب سایت www.engvid.com بروید،

a quiz, and please subscribe to my channel if you haven't already, and see you again

یک مسابقه وجود دارد، و لطفاً اگر قبلاً این کار را نکرده اید، در کانال من مشترک شوید و به زودی دوباره شما را خواهیم دید

soon. Bye for now.

. فعلا خداحافظ.