Learn 7 Time Expressions in English

I'm Gill at www.engvid.com and today's lesson is on seven time expressions, okay?

من گیل در www.engvid.com هستم و درس امروز هفت عبارت زمانی است، خوب؟

Seven different ways of using the word "time" with slightly different meanings, okay?

هفت روش مختلف برای استفاده از کلمه "زمان" با معانی کمی متفاوت، خوب؟

So, let's have a look.

بنابراین، بیایید نگاهی بیندازیم.

So, the first one is "on time".

بنابراین، اولین مورد "به موقع" است.

If you're on time, that means you're exactly on - arriving at the time agreed.

اگر به موقع هستید، به این معنی است که دقیقاً سر ساعت هستید - در زمان توافق شده وارد می شوید.

If you're coming for an 11:00 meeting, you arrive at 11:00.

اگر برای جلسه ساعت 11 می‌آیید، ساعت 11 می‌رسید.

It's what we call "on the dot".

این همان چیزی است که ما آن را "روی نقطه" می نامیم.

On the dot, meaning the dot on the clock.

روی نقطه، یعنی نقطه روی ساعت.

So, you can say, "The train left on time", on the timetable for the train, the train

بنابراین، می توانید بگویید "قطار به موقع حرکت کرد"، در جدول زمانی قطار،

is supposed to leave at 12:00 and it does leave exactly at 12:00.

قطار قرار است ساعت 12:00 حرکت کند و دقیقا ساعت 12:00 حرکت می کند.

So, on time is exactly on the dot, okay?

بنابراین، زمان دقیقاً روی نقطه است، خوب؟

Not before, not after, but exactly on time.

نه قبل، نه بعد، بلکه دقیقاً سر وقت.

Okay.

باشه.

Right.

درست.

Next one, "in time".

مورد بعدی، "در زمان".

So, just by changing the preposition from "on" to "in", "in time".

بنابراین، فقط با تغییر حرف اضافه از "روی" به "در"، "در زمان".

So, here's an example sentence: Don't worry, we'll be in time to catch the train.

بنابراین، در اینجا یک جمله مثال آمده است: نگران نباشید، ما به موقع خواهیم رسید تا قطار را بگیریم.

So, you're going to catch a train.

بنابراین، شما قصد دارید یک قطار بگیرید.

Somebody is worried you're going to be late, you will miss the train.

کسی نگران است که دیر بیایید، قطار را از دست خواهید داد.

But someone else says, "No, it's okay.

اما یکی دیگر می‌گوید: "نه، اشکالی ندارد.

I know how long it takes to get to the station.

می‌دانم چقدر طول می‌کشد تا به ایستگاه برسیم.

We will be in time to catch the train."

به موقع خواهیم رسید تا قطار را بگیریم."

So, that means you will arrive at the station a number of minutes before the train is due

بنابراین، این بدان معناست که شما چند دقیقه قبل از حرکت قطار

to leave.

به ایستگاه خواهید رسید.

So, comfortably, a number of minutes where you're not having to run because you think

بنابراین، به راحتی، چند دقیقه که در آن شما مجبور نیستید بدوید، زیرا فکر

you're going to miss it.

می کنید آن را از دست خواهید داد.

So, we'll be in time, don't worry.

پس به موقع می رسیم، نگران نباشید.

Okay.

باشه.

And then, moving on from that one, "in good time" means you have even more time, lots

و سپس، حرکت از آن یکی، "در زمان مناسب" به این معنی است که شما زمان بیشتری، زمان زیادی دارید

of time.

.

So, we arrived in good time for the coach trip.

بنابراین، به موقع به سفر مربی رسیدیم .

If you're going on coach trip for the day, a day trip into the countryside or something,

اگر برای یک روز سفر با اتوبوس، یک سفر یک روزه به حومه شهر یا چیزی دیگر

you have to arrive at the departure place by, say, 12:00.

می روید، باید مثلاً تا ساعت 12:00 به محل عزیمت برسید .

If you arrive at 11:30, that's a whole half hour before the coach leaves.

اگر ساعت 11:30 رسیدید، نیم ساعت کامل قبل از رفتن مربی است.

So, you could say that's in good time.

بنابراین، می توانید بگویید که به موقع است.

It means "plenty of time".

به معنای "زمان زیاد" است.

Plenty of time.

زمان زیادی.

You can arrive, you have half an hour, you can relax, okay?

شما می توانید برسید، نیم ساعت وقت دارید، می توانید استراحت کنید، باشه؟

So, that's in good time.

بنابراین، به موقع است.

And then the other - going back the other way again.

و سپس دیگری - دوباره به سمت دیگر برمی گردیم .

"Just in time".

"درست سر وقت".

We caught the train just in time before it left.

درست به موقع قبل از حرکت قطار را گرفتیم.

So, that's very close to the departure time.

بنابراین، به زمان حرکت بسیار نزدیک است.

So, the departure time.

بنابراین، زمان حرکت.

The time that it's scheduled to leave.

زمانی که برای رفتن آن برنامه ریزی شده است.

Just in time.

درست سر وقت.

So maybe the train is due to leave at 12:00 and you got in at one minute to 12:00, so

بنابراین ممکن است قطار ساعت 12:00 حرکت کند و شما در یک دقیقه به ساعت 12:00 وارد شوید، بنابراین

it's that close.

آنقدر نزدیک است.

Just in time.

درست سر وقت.

Okay.

باشه.

So, that's like about a minute before.

بنابراین، مانند یک دقیقه قبل است.

This one, "only just in time", is even less than that.

این یکی، "فقط در زمان"، حتی کمتر از آن است.

So, "We were only just in time to catch the train."

بنابراین، "ما فقط به موقع بودیم که قطار را بگیریم."

If you're only just in time, maybe it was ten seconds before the train left, or five

اگر فقط به موقع رسیده اید، شاید ده ثانیه قبل از حرکت قطار، یا پنج

seconds, very, very close to leaving.

ثانیه، بسیار بسیار نزدیک به حرکت بوده است.

You know, the guy was blowing the whistle and the doors were slamming or the doors were

می‌دانی، آن مرد سوت می‌زد و درها به هم می‌خوردند یا درها

closing.

بسته می‌شدند.

Only just in time, it means you nearly missed it, okay?

فقط به موقع، یعنی تقریباً آن را از دست داده اید، خوب؟

So, you're probably out of breath and you sit down and you think, "Oh, oh, we made it

بنابراین، احتمالاً نفس شما بند می‌آید و می‌نشینید و فکر می‌کنید، "اوه، اوه،

only just in time."

ما به موقع موفق شدیم."

Okay.

باشه.

And then this one, "in the meantime" is when you have some time to fill in before something

و سپس این یکی، "در این میان" زمانی است که شما قبل از اینکه اتفاق دیگری بیفتد، کمی وقت دارید که آن را پر کنید

else happens.

.

So, you've gone to see a film for example, and you're at the cinema.

بنابراین، شما برای مثال برای دیدن یک فیلم رفته اید و در سینما هستید.

But the film doesn't start for another hour.

اما فیلم یک ساعت دیگر شروع نمی شود.

So, "We have an hour before the film starts", so what do you do for an hour?

بنابراین، "ما یک ساعت تا شروع فیلم فرصت داریم"، پس برای یک ساعت چه کار می کنید؟

"So, in the meantime", while we're waiting, in that hour that we have to spare, what shall

«پس در ضمن» در حالی که منتظریم، در آن ساعتی که باید بگذریم، چه

we do?

کنیم؟

"Shall we go for coffee?"

"بریم قهوه بخوریم؟"

So, in the meantime is something you do to fill in the time while you're waiting for

بنابراین، در این میان کاری است که شما برای پر کردن زمان انجام می دهید، در حالی که منتظر

something else, okay?

چیز دیگری هستید، خوب؟

And then finally in this first half of the lesson, "it's about time", or you can make

و سپس در نهایت در این نیمه اول درس، "وقتش فرا رسیده است" یا می توانید

it a question, "isn't it about time?" is when you think something is overdue.

آن را با یک سوال مطرح کنید، "آیا وقتش فرا رسیده است؟" زمانی است که فکر می کنید چیزی دیر شده است.

So, if something is overdue, you've been waiting for something and it hasn't happened and you

بنابراین، اگر چیزی به تأخیر افتاده باشد، شما منتظر چیزی بوده اید و آن اتفاق نیفتاده است و

think, "Oh, it's about time that happened."

فکر می کنید، "اوه، وقت آن رسیده است که اتفاق بیفتد."

Or, "Isn't it about time that happened?

یا "آیا وقت آن نرسیده است که این اتفاق بیفتد؟

We've been waiting now, a long time."

ما اکنون، مدت زیادی منتظر بودیم."

So, the sort of thing you might say at work, for example, if you've worked for a company

بنابراین، چیزی که ممکن است در محل کار بگویید، برای مثال، اگر ده سال در یک شرکت کار

for ten years and maybe you've never had a pay raise.

کرده باشید و شاید هرگز افزایش حقوق نداشته باشید.

That's a bit extreme, ten years without a pay raise, but anyway, this is just an example.

این کمی افراطی است، ده سال بدون افزایش حقوق، اما به هر حال، این فقط یک مثال است.

So, you could say, "I think it's about time I got a pay raise."

بنابراین، می‌توانید بگویید: "فکر می‌کنم زمان آن رسیده است که حقوقم را افزایش دهم."

This is in the past tense.

این در زمان گذشته است.

You wouldn't say, "It's about time I get a pay raise."

شما نمی گویید، "زمان آن رسیده است که حقوقم را افزایش دهم."

It's about time I got a pay rise, because it's a kind of conditional thing.

زمان آن رسیده است که حقوقم را افزایش دهم، زیرا این یک جور چیز مشروط است.

You haven't got a pay rise, so it's about time I got a pay rise.

شما افزایش حقوق نگرفته اید، پس وقت آن است که من افزایش حقوق بگیرم.

It's almost a kind of subjunctive form, okay.

این تقریباً نوعی فرم فرعی است، بسیار خوب.

And then you can turn that into - you can add a question about the pay rise and you

و سپس می توانید آن را به آن تبدیل کنید - می توانید یک سوال در مورد افزایش حقوق اضافه کنید و

think, "Isn't it about time I got a promotion, too?

فکر کنید، "آیا وقت آن نرسیده که من هم ترفیع بگیرم؟

After ten years?"

بعد از ده سال؟"

So, that's using it as a statement, "I think it's about time I got a pay rise."

بنابراین، استفاده از آن به عنوان یک بیانیه، " فکر می‌کنم زمان آن رسیده است که حقوقم را افزایش دهم."

And then you can use the question form, "And isn't it about time I got a promotion, too?"

و سپس می توانید از فرم سوال استفاده کنید، "و آیا وقت آن نرسیده که من هم ترفیع بگیرم؟"

Okay.

باشه.

So, that's seven different time expressions.

بنابراین، این هفت عبارت زمانی مختلف است.

And in the second half of the lesson, we have a little test where you can fill in the gaps

و در نیمه دوم درس یک تست کوچک داریم که در آن می توانید جای

in some sentences.

خالی برخی جمله ها را پر کنید.

Okay, so let's have a look at these sentences, which have gaps for all the time expressions,

خوب، پس بیایید نگاهی به این جملات بیندازیم، که برای تمام عبارات زمانی شکاف دارند، بسیار

okay.

خوب.

So, the first one: To avoid stress, I made sure that I arrived ____ ____ _____ for the

بنابراین، اولین مورد: برای جلوگیری از استرس، مطمئن شدم که ____ ____ _____ برای

interview.

مصاحبه وارد شده ام.

I'll go through them first, then we'll go back over it.

من ابتدا آنها را مرور می کنم، سپس دوباره به آن می پردازیم .

We were ___ ____ ____ ____ for the coach.

ما برای مربی ___ ____ ____ ____ بودیم.

The project was completed ___ _______, right on schedule.

پروژه ___ _______، درست طبق برنامه تکمیل شد.

Isn't it __ __ something was done about that empty building?

آیا این __ __ کاری در مورد آن ساختمان خالی انجام نشده است؟

If we don't arrive at the theatre __ ___ for the start, they won't let us in.

اگر برای شروع به تئاتر __ ___ نرسیم ، ما را راه نمی دهند.

My friend will be in two hours, so ___ ___ _____ I'll do some homework - sorry, housework,

دوست من دو ساعت دیگر خواهد بود، بنابراین ___ ___ _____ من تکالیف خانه را انجام می دهم - ببخشید، کار خانه،

not homework.

نه تکلیف.

Do some cleaning around the house, okay?

آیا اطراف خانه را تمیز کنید، خوب؟

And finally: We thought we'd be late, but we arrived __ ___ ____ to see the start of

و در آخر: فکر می کردیم دیر می کنیم، اما رسیدیم __ ___ ____ برای دیدن

the film.

شروع فیلم.

Okay, so there are seven sentences there and we have seven time expressions to fit in,

خوب، پس هفت جمله در آنجا وجود دارد و ما هفت عبارت زمانی داریم که

one of each.

یکی از هر کدام را بگنجانیم.

So, let's have a look.

بنابراین، بیایید نگاهی بیندازیم.

So, you're going for an interview, which is stressful anyway.

بنابراین، شما برای مصاحبه می روید که به هر حال استرس زا است.

So, to avoid stress, I made sure that I arrived __ ___ _____ for the interview.

بنابراین، برای جلوگیری از استرس، مطمئن شدم که __ ___ _____ برای مصاحبه وارد شدم.

So, the idea here is that you have plenty of time, okay?

بنابراین، ایده اینجا این است که شما زمان زیادی دارید ، خوب؟

Not just a minute before the interview begins, but lots, lots of time so that you can relax

نه فقط یک دقیقه قبل از شروع مصاحبه، بلکه زمان بسیار زیادی برای اینکه بتوانید کمی آرامش داشته باشید

a little bit.

.

So, which one is that?

خب، آن کدام است؟

I made sure that I arrived __ ___ ____.

مطمئن شدم که رسیدم __ ___ ____.

The number of words, of course, gives you a clue.

البته تعداد کلمات به شما سرنخی می دهد .

So, in - something - time.

بنابراین، در - چیزی - زمان.

So, not just "in time".

بنابراین، نه فقط "به موقع".

You could say that.

شما می توانید این را بگویید.

I made sure that I arrived in time for the interview, but everybody tries to do that.

من مطمئن شدم که به موقع برای مصاحبه آمده ام، اما همه سعی می کنند این کار را انجام دهند.

If you want a little bit of extra time to be able to sit down and relax, what's the

اگر کمی وقت اضافی می خواهید تا بتوانید بنشینید و استراحت کنید،

other word?

کلمه دیگر چیست؟

In good time.

در زمان مناسب.

Okay.

باشه.

In good time for the interview.

در زمان مناسب برای مصاحبه

Plenty of time to spare, okay.

وقت زیادی برای وقت گذاشتن، باشه.

Right, next one: We were - now, we have four words here - for the coach.

درست، مورد بعدی: ما - حالا، چهار کلمه اینجا داریم - برای مربی بودیم.

So, a coach is setting off on a day trip or something, and this situation, you nearly

بنابراین، یک مربی در حال عزیمت به یک سفر یک روزه یا چیزی است، و این وضعیت، شما تقریباً

missed it.

آن را از دست داده اید.

You nearly missed the coach.

تقریباً دلت برای مربی تنگ شده بود.

So, another two seconds and the driver would not have seen you and let you onto the coach.

بنابراین، دو ثانیه دیگر و راننده شما را نمی دید و اجازه نمی داد سوار اتوبوس شوید.

He probably had already closed the doors and then, at the last moment, he saw you and opened

احتمالاً قبلاً درها را بسته بود و سپس در آخرین لحظه، شما را دید و

the doors and let you onto the coach.

درها را باز کرد و اجازه داد سوار مربی شوید.

So, it was very, very close to missing the coach.

بنابراین، خیلی خیلی نزدیک بود که مربی را از دست بدهد .

So, we were - so, "time" comes here.

بنابراین، ما بودیم - بنابراین، "زمان" به اینجا می رسد.

Can you remember the other words? "in time", you were in time, we were ___ ___ in time.

آیا می توانید کلمات دیگر را به خاطر بسپارید؟ "در زمان"، تو در زمان بودی، ما ___ ___ در زمان بودیم.

So, "only", only just in time.

بنابراین، "فقط"، فقط در زمان.

We were only just in time for the coach.

ما فقط به موقع برای مربی بودیم.

Okay.

باشه.

Right.

درست.

Next one: The project was completed __ _____, right on schedule.

مورد بعدی: پروژه __ _____، درست طبق برنامه تکمیل شد.

So, this means the same as "right on schedule", on the dot.

بنابراین، این به معنای همان "درست در برنامه" است، در نقطه.

The date it was meant to be completed, that was the date it was completed.

تاریخی که قرار بود تکمیل شود، آن تاریخی بود که تکمیل شد.

So, it was completed - so, we have "time" here, which is the preposition that you put

بنابراین، کامل شد - بنابراین، ما اینجا "زمان" داریم، حرف اضافه ای که

with it when it's on the dot?

وقتی روی نقطه است با آن قرار می دهید؟

Well, this gives you a clue.

خوب، این به شما یک سرنخ می دهد.

"On schedule", "on the dot", on time.

"در برنامه"، "در نقطه"، در زمان.

Okay, exactly, precisely, Okay, good.

خوب، دقیقا، دقیقا، خوب، خوب.

So, then we have a question.

بنابراین، پس ما یک سوال داریم.

Isn't it __ ___ something was done about that empty building?

آیا این __ ___ کاری در مورد آن ساختمان خالی انجام نشده است؟

There's an empty building.

یه ساختمان خالی هست

Maybe it's been empty for ten years or more and it's in bad condition, probably.

شاید ده سال یا بیشتر خالی بوده و احتمالاً وضعیت بدی دارد.

It's boarded up, it looks terrible.

تخته شده است، وحشتناک به نظر می رسد.

You wish somebody would do something about it.

ای کاش کسی در مورد آن کاری انجام می داد .

Open it up and use it, renovate it, do something nice with it.

آن را باز کنید و از آن استفاده کنید، آن را بازسازی کنید، کار خوبی با آن انجام دهید.

So, you're asking, isn't it __ ___.

بنابراین، شما می‌پرسید، آیا __ ___ نیست.

So, "time" goes there, and what's the other word that goes with it when you're asking

بنابراین، "زمان" به آنجا می رود، و وقتی این سوال را می پرسید چه کلمه دیگری با آن همراه است

this question?

؟

Isn't it about time?

وقتش نرسیده؟

Isn't it about time something was - subjunctive - done about that empty building?

آیا زمان آن فرا نرسیده است که در مورد آن ساختمان خالی کاری انجام شود - امری فرعی؟

It's terrible, the way it's just been left.

این وحشتناک است، به این شکل که آن را رها کرده اند.

Okay, good.

باشه خوبه

Next one, "If we don't arrive at the theatre __ ____ for the start," the start of the play,

مورد بعدی، "اگر ما برای شروع __ ____ به تئاتر نرسیم"، شروع نمایش،

"they won't let us in."

"به ما اجازه ورود نمی دهند."

In some theatres, if you're not there, they close the doors.

در بعضی از تئاترها، اگر شما آنجا نباشید، درها را می بندند.

They don't let you into the performance space, the auditorium, because you will disturb other

آنها شما را به فضای اجرا ، سالن نمایش راه نمی دهند، زیرا مزاحم

people and disturb the performers as well.

دیگران و همچنین مزاحم مجریان خواهید شد.

So, sometimes they won't let people in if they're late.

بنابراین، گاهی اوقات اگر دیر به مردم اجازه ورود نمی دهند .

So, if we don't arrive at the theatre __ ____, so this would be "time".

بنابراین، اگر ما به تئاتر __ ____ نرسیم ، این "زمان" خواهد بود.

So, you have to be there before the start time.

بنابراین، شما باید قبل از زمان شروع در آنجا باشید.

So, what preposition goes here?

بنابراین، چه حرف اضافه اینجا می رود؟

If we don't arrive at the theatre in time, in time for the start, they won't let us in.

اگر به موقع به سالن تئاتر نرسیم ، به موقع به ما اجازه ورود نمی دهند.

Okay.

باشه.

Right, next one: My friend will be here - you're at home, expecting your friend - my friend

درست، مورد بعدی: دوست من اینجا خواهد بود - شما در خانه هستید و منتظر دوست خود هستید - دوست من

will be here in two hours.

تا دو ساعت دیگر اینجا خواهد بود.

You have two whole hours.

دو ساعت کامل وقت داری

Are you going to just sit there and wait for two hours?

میخوای اونجا بشینی و دو ساعت صبر کنی؟

No, so hopefully not, unless you want to meditate.

نه، پس امیدوارم نه، مگر اینکه بخواهید مدیتیشن کنید.

That's useful, it's always good to use the time somehow in a constructive way, even if

این مفید است، همیشه خوب است که از زمان به نحوی سازنده استفاده کنید، حتی

it's meditating.

اگر مدیتیشن باشد.

That's good.

خوبه.

Or sleeping, maybe?

یا خواب، شاید؟

As long as you're using it for something and not just wasting time, okay?

تا زمانی که از آن برای چیزی استفاده می کنید و فقط زمان را تلف نمی کنید، خوب؟

My friend will be here in two hours, so __ __ _____, I'll do some housework.

دوست من دو ساعت دیگر اینجاست، پس __ __ _____، من کارهای خانه را انجام می دهم.

So, that's a very useful thing to do while you're waiting.

بنابراین، این یک کار بسیار مفید برای انجام در حالی است که شما منتظر هستید.

So, what do we put in here?

بنابراین، چه چیزی را در اینجا قرار دهیم؟

When you're filling in some time by doing something else while you're waiting, so we

وقتی در حال پر کردن زمان با انجام کار دیگری هستید در حالی که منتظر هستید، بنابراین ما

have a word here that ends with "time", but it's a longer word.

در اینجا کلمه ای داریم که با "زمان" پایان می یابد، اما کلمه طولانی تر است.

Do you remember that one, beginning with "m"?

آیا آن یکی را که با "m" شروع می شود، به خاطر دارید؟

Meantime, okay.

در ضمن، باشه

So, that's "meantime".

بنابراین، آن "در ضمن" است.

So, in the meantime, I'll do some housework.

بنابراین، در این مدت، من برخی از کارهای خانه را انجام می دهم.

Okay.

باشه.

And then finally, "We thought we'd be late, but we arrived __ __ _____ to see the start

و در نهایت، "فکر می کردیم دیر می کنیم، اما رسیدیم __ __ _____ تا شروع فیلم را ببینیم

of the film".

".

So, you thought you were going to be late, but you weren't.

بنابراین، شما فکر می کنید که قرار است دیر بیایید، اما نشدید.

You were very close to being late, though.

هر چند خیلی نزدیک بودی دیر کنی

So, this is that one where you're very close to being late, but maybe with one minute to

بنابراین، این همان جایی است که شما بسیار نزدیک به دیر رسیدن هستید، اما شاید با یک دقیقه

spare, you get into your seats and then the film starts.

فرصت، روی صندلی خود بنشینید و سپس فیلم شروع شود.

So, we arrived ___ ____ time.

بنابراین، به زمان ___ ____ رسیدیم.

That's "in time", what's the word here?

این "در زمان" است، کلمه اینجا چیست؟

We arrived just in time.

به موقع رسیدیم.

Okay?

باشه؟

We had "only just in time" there, which is even closer to being late.

آنجا «فقط به موقع» داشتیم که حتی به دیر رسیدن هم نزدیکتر است.

This wasn't quite as close to being late.

این خیلی نزدیک به دیر رسیدن نبود.

Just in time to see the start of the film.

درست به موقع برای دیدن شروع فیلم.

Okay, so I hope that was helpful.

خوب، پس امیدوارم مفید بوده باشد.

So, also, if you would like to go the website www.engvid.com , there is a quiz to test you

بنابراین، همچنین، اگر می‌خواهید به وب‌سایت www.engvid.com بروید، آزمونی وجود دارد که شما

a little bit further on this subject.

را کمی بیشتر در مورد این موضوع آزمایش می‌کند.

So, thank you very much for watching and see you again soon.

بنابراین، از تماشای شما بسیار سپاسگزارم و به زودی دوباره شما را می بینم.

Bye for now!

فعلا خداحافظ!