Pronunciation of the "OR" sound in English

Hello.

سلام.

I'm Gill at engVid, and today's lesson is on the pronunciation of a vowel sound, and

من Gill در engVid هستم، و درس امروز در مورد تلفظ یک صدای مصوت است، و

what it sounds like is: "or", and this is a British English vowel sound.

چیزی که به نظر می رسد این است: "or"، و این یک صدای واکه انگلیسی بریتانیایی است.

If you're listening to American speakers or Canadian speakers, the words will be a little

اگر به سخنرانان آمریکایی یا کانادایی گوش می دهید، کلمات

bit different.

کمی متفاوت خواهند بود.

And also, depending on whether there is an "r" in the spelling, Americans and Canadians

و همچنین، بسته به اینکه در املای "r" وجود داشته باشد، آمریکایی ها و کانادایی

do pronounce those words differently from the ones that don't have an "r", because they

ها آن کلمات را متفاوت از کلماتی که "r"

make the "or" sound in their pronunciation; but in the UK, in Britain, we don't make the

ندارند تلفظ می کنند، زیرا آنها در تلفظ خود صدای "یا" را می دهند. اما در بریتانیا، در بریتانیا، ما

"r" sound so much, even if it's in the spelling.

"r" را چندان صدا نمی کنیم، حتی اگر در املای آن باشد.

So, we have a lot of words here which all have different spellings, but they're all

بنابراین، ما در اینجا کلمات زیادی داریم که همگی املای متفاوتی دارند، اما همه آنها

pronounced in British English with one vowel sound, which is: "or", "or".

در انگلیسی بریتانیایی با یک صدا تلفظ می شوند، که عبارت است از: "or"، "or".

So, it's like the word: "or", and you can see I'm pushing my mouth forward when I'm

بنابراین، مانند کلمه: "یا" است و می بینید که وقتی می گویم دهانم را جلو می برم

saying it: "or", "or", and it's just a round shape; I'm not making any "r" sound with it.

: "یا"، "یا" و فقط یک شکل گرد است. من با آن هیچ صدای "ر" نمی سازم.

It's just: "or", "or".

فقط این است: "یا"، "یا".

So... and a lot of people get distracted, really, by the spellings and try to say the

بنابراین... و بسیاری از مردم واقعاً با املای املای حواس پرت می شوند و سعی می کنند

word according to the way that it's spelt; when, in fact, sometimes that produces the

کلمه را مطابق با نحوه املای آن بیان کنند. زمانی که در واقع گاهی اوقات صدای اشتباهی تولید می شود

wrong sound.

.

So, a word like this, for example...

خب مثلا یه کلمه مثل این...

Well, with "ght", of course that makes it even more difficult.

خب با "ght" البته این کار رو سخت تر میکنه.

But that's just: "caught", "caught".

اما این فقط: "گرفتار"، "گرفتار".

You don't have to try to make "au", "co-... coat".

لازم نیست سعی کنید «au»، «co-... coat» درست کنید.

Some people try to say: "coat", but it's not.

بعضی ها سعی می کنند بگویند: «کت»، اما اینطور نیست.

It's "caught".

"گرفتار" شده است.

Okay?

باشه؟

Just like that spelling of "caught", it's just the same; no different.

درست مانند املای "گرفتار"، دقیقاً همان است. متفاوت نیست

So, that's the case for all of these words, even if they have double "l" in them - it's

بنابراین، این مورد برای همه این کلمات است، حتی اگر "ل" دوگانه در آنها وجود داشته باشد -

"or", like that.

"یا"، مانند آن.

Even if they have a "w" at the end, it's still "or".

حتی اگر یک "w" در پایان داشته باشند، باز هم "یا" است.

So, let's go through the words, and also there may be some words you're not familiar with

بنابراین، اجازه دهید کلمات را مرور کنیم، و همچنین ممکن است کلماتی وجود داشته باشد که شما با آنها آشنا نیستید

and I'll explain the meaning as we go along.

و در ادامه معنی را توضیح خواهم داد.

So, let's have a look.

بنابراین، بیایید نگاهی بیندازیم.

So: "all", "all".

بنابراین: "همه"، "همه".

You probably know this word - everything; all.

احتمالاً این کلمه را می دانید - همه چیز. همه.

This one: "awful", "awful".

این یکی: "افتضاح"، "افتضاح".

So, there's a "w" there but we don't say "wa", "awa", "awa", "wa" like that; it's just "or"

بنابراین، یک "w" در آنجا وجود دارد، اما ما نمی گوییم "وا"، "آوا"، "آوا"، "وا". این فقط "یا" است

- it's an open, circular shape.

- یک شکل باز و دایره ای است.

"Awful", "awful".

"افتضاح"، "افتضاح".

So, people use the word "awful" if something is bad.

بنابراین، اگر چیزی بد باشد، مردم از کلمه "افتضاح" استفاده می کنند .

If they're eating something and they're not liking the taste, they say: "Oh, this sandwich.

اگر چیزی می خورند و طعم آن را دوست ندارند، می گویند: "اوه، این ساندویچ.

Oh, it's awful.

اوه، افتضاح است.

Awful."

افتضاح."

So, that's "awful".

بنابراین، این "وحشتناک" است.

And "awkward" is similar.

و «ناجور» هم مشابه است.

If you feel awkward, you don't feel comfortable.

اگر احساس ناخوشایندی دارید، احساس راحتی نمی کنید.

You feel a bit shy or unhappy.

کمی احساس خجالت یا ناراحتی می کنید.

If you feel awkward...

اگر احساس ناخوشایندی دارید...

At a party for example, if you don't know anybody and nobody's talking to you, you sort

مثلاً در یک مهمانی، اگر کسی را نمی شناسید و کسی با شما صحبت نمی کند، به

of feel awkward.

نوعی احساس ناخوشایندی دارید.

Okay?

باشه؟

Right.

درست.

So, next line: "ball".

بنابراین، خط بعدی: "توپ".

So, "ball" - I'm sure you know that word; sports, football.

بنابراین، "توپ" - من مطمئن هستم که شما آن کلمه را می دانید. ورزش، فوتبال

Ball.

توپ.

And "bald".

و "طاس".

So, this "bald" is when someone has no hair; they are bald.

پس این «طاس» زمانی است که کسی مو ندارد. آنها کچل هستند

Okay?

باشه؟

And a "bore", this "bore" is when someone isn't very interesting.

و یک "حفره"، این "حوصله" زمانی است که کسی خیلی جالب نیست.

You're talking to them.

داری باهاشون حرف میزنی

Maybe you're at that party and then you do find somebody to talk to, but the person you're

شاید شما در آن مهمانی باشید و بعد کسی را پیدا کنید که با او صحبت کنید، اما شخصی که با او

talking to is really a bore - what they're talking about isn't very interesting and you're

صحبت می کنید واقعاً خسته کننده است - چیزی که آنها در مورد آن صحبت می کنند خیلی جالب نیست و شما تمام

doing your best to look interested, but it's very difficult.

تلاش خود را می کنید تا نگاه کنید. علاقه مند است، اما بسیار دشوار است.

A bore.

یک مته.

Okay.

باشه.

And "born".

و "متولد".

When a baby is born on a certain date, then that's their birthday.

وقتی نوزادی در تاریخ خاصی به دنیا می‌آید، آن زمان تولد اوست.

"When were you born?"

"متولد چه سالی هستی؟"

Usually someone will ask: "What year were you born?"

معمولاً کسی می پرسد: متولد چه سالی هستید؟

Okay.

باشه.

So that's that one.

پس اون یکیه

So, you notice by now I'm making the same shape with my mouth for every word.

بنابراین، متوجه شده اید که من برای هر کلمه همان شکل را با دهانم می سازم.

So, next line: "call", to call someone.

بنابراین، خط بعدی: "تماس"، برای تماس با کسی.

"Call", shout out to them.

"صدا کن"، آنها را فریاد بزن.

Call.

زنگ زدن.

Or just simply the name of somebody: What do you call them?

یا فقط نام یک نفر: شما آنها را چه می نامید؟

You call them by their name.

شما آنها را به نام آنها صدا می کنید.

Okay?

باشه؟

"Core", "c-o-r-e", "core" is the middle of something.

«هسته»، «ج-و-ر-ه»، «هسته» وسط چیزی است.

Like, if you have an apple and you eat the apple, but there's a bit left in the middle,

مثلاً اگر یک سیب دارید و سیب را می خورید ، اما مقداری در وسط آن باقی مانده است،

that's the core; that's the inside part - the core.

این هسته است. این قسمت داخلی است - هسته.

And then "court" - "court" is either the...

و سپس "دربار" - "دربار" یا ...

Where the king and queen are - the royal court; or it can be in sport - a tennis court; or

جایی که پادشاه و ملکه هستند - دربار سلطنتی. یا می تواند در ورزش باشد - زمین تنیس. یا

in...

در ...

In legal terms, it can be where a legal process is...

در اصطلاح حقوقی می تواند جایی باشد که یک فرآیند قانونی

It takes place in the law court.

... در دادگاه حقوقی صورت می گیرد.

So, this word: "law" and "court" go together, and they have the same vowel sound.

پس این کلمه: «قانون» و «دادگاه» با هم می آیند و صدای مصوت یکسانی دارند.

Okay.

باشه.

And "caught", the past tense of "catch".

و «گرفت»، زمان گذشته «گرفتن».

If you catch a ball that someone throws to you: "I have caught the ball."

اگر توپی را بگیرید که کسی به سمت شما پرتاب می کند: "من توپ را گرفته ام."

So, "caught" - the same.

بنابراین، "گرفتار" - همان.

Okay.

باشه.

So, if you've heard American pronunciations, probably by now you will have heard different...

بنابراین، اگر تلفظ‌های آمریکایی را شنیده‌اید، احتمالاً تا به حال متفاوت شنیده‌اید

A different way of saying these words, but it's your choice whether you want to pronounce

in British English or American English.

.

It depends where you are, really.

بستگی داره واقعا کجا باشی

Perhaps if you're in America, you will want to speak with an American accent; if you're

شاید اگر در آمریکا هستید، بخواهید با لهجه آمریکایی صحبت کنید. اگر

in the UK, you probably want to speak with a British accent, so...

در بریتانیا هستید، احتمالاً می خواهید با لهجه بریتانیایی صحبت کنید، بنابراین...

And also, you can change, depending on where you are, if you want to.

و همچنین، بسته به جایی که هستید، می توانید تغییر دهید.

If you hear people talking and then you say the same words that they're saying - you probably

اگر صحبت افراد را می شنوید و سپس همان کلماتی را که آنها می گویند را می گویید - احتمالاً

will copy the way they are pronouncing it, which is fine.

از نحوه تلفظ آنها کپی می کنید، که خوب است.

Okay.

باشه.

So, let's continue.

بنابراین، بیایید ادامه دهیم.

So: "door" - open the door; close the door.

پس: "در" - در را باز کن. در را ببند.

And "dawn" - the dawn is when the sun rises in the morning.

و «طلوع» - سپیده دم هنگام طلوع خورشید در صبح است.

Morning, dawn.

صبح، سحر.

Okay?

باشه؟

When it first gets light in the morning as the sun rises.

وقتی صبح با طلوع خورشید برای اولین بار روشن می شود .

Then "fall" - to fall is to drop onto the floor; to fall.

سپس "سقوط" - افتادن به معنای افتادن روی زمین است. افتادن.

And "for" - "f-o-r" I'm sure you know.

و "برای" - "f-o-r" مطمئنم که می دانید.

"What is that for?", "She...

«این برای چیه؟»، «

She...

او... او...

She baked a cake for my birthday", something like that.

برای تولد من کیک پخت»، چیزی شبیه به آن.

"Four" is the number, and it sounds exactly the same as this one: "for", "four".

"چهار" عدد است و دقیقاً شبیه به این عدد است: "برای"، "چهار".

"She baked a cake for four people."

او یک کیک برای چهار نفر پخت.

You could have that: "for four people".

شما می توانید این را داشته باشید: "برای چهار نفر".

And "floor" - what we stand on is the floor.

و "طبقه" - آنچه ما روی آن ایستاده ایم، کف است.

And a "flaw" with a "w" but no sound of a "w": "flaw".

و یک «عیب» با «و» اما صدای «و» ندارد: «عیب».

"Floor" and "flaw" sound exactly the same.

صدای "طبقه" و "نقص" دقیقاً یکسان است.

A "flaw" is something that's wrong with something; something that's not perfect.

"نقص" چیزی است که با چیزی اشتباه است. چیزی که کامل نیست

It's an imperfection; something that's not 100% perfect; has a flaw in it.

این یک نقص است. چیزی که 100% کامل نیست. ایرادی دارد

Okay.

باشه.

Okay, continuing: "gall".

خوب، ادامه می دهد: "گال".

"Gall" is something that tastes bitter; it has a bitter taste.

«گال» چیزی است که طعم آن تلخ است; طعم تلخی دارد

Gall.

گال

And it can also be used in a metaphorical way.

و همچنین می توان از آن به صورت استعاری استفاده کرد.

If you're annoyed by something, it galls you; it sort of gives you a bitter feeling is the

اگر از چیزی آزرده شوید، شما را به ستوه می آورد. این ایده به نوعی احساس تلخی به شما می دهد

idea.

.

Okay?

باشه؟

"Gore" is another word for blood, but it's not used in normal, everyday life.

"Gore" کلمه دیگری برای خون است، اما در زندگی عادی و روزمره استفاده نمی شود.

It's used in more talking about horror films, that sort of thing.

بیشتر در صحبت درباره فیلم های ترسناک، از این قبیل چیزها، استفاده می شود.

"There was a lot of gore in that horror film", that kind of thing.

"در آن فیلم ترسناک غم و اندوه زیادی وجود داشت"، چنین چیزی.

And "gory".

و "غری"

If something is gory, it has blood on it.

اگر چیزی غمگین باشد، خون روی آن است.

And "gored", the past participle, if someone is gored...

و «گورد»، حرف ماضی، اگر کسی گور خورده باشد...

Often it's a bull that does the goring.

غالباً گاو نر است که گور می زند.

Bullfighting in Spain, for example: "Someone was gored by the bull" means the bull charged

مثلاً گاوبازی در اسپانیا: "یک نفر توسط گاو نر خورده شد" یعنی گاو نر

with its horns and injured the person, and they were bleeding.

با شاخ هایش شلیک کرد و فرد را مجروح کرد و آنها در حال خونریزی بودند.

Okay.

باشه.

So: "hall" - a part of a building; the hall or a building itself can be a hall.

پس: «تالار» - قسمتی از ساختمان; خود سالن یا یک ساختمان می تواند یک سالن باشد.

"Horse" that you ride - horse.

"اسب" که شما سوار - اسب.

"Haughty", so: "horse", "haughty".

«متکبر» پس: «اسب»، «متکبر».

The spelling is different, but the vowel sound is the same.

املا متفاوت است، اما صدای مصوت یکسان است.

If someone is haughty, they're a bit rather distant and they seem to look down at you.

اگر کسی مغرور است، کمی دور است و به نظر می رسد از بالا به شما نگاه می کند.

They're sort of like this; they think they're superior, so they behave in a haughty way.

آنها به نوعی مانند این هستند. آنها فکر می کنند برتر هستند، بنابراین به شیوه ای متکبرانه رفتار می کنند.

Okay.

باشه.

And then "jaw" is this part of your face - the part that moves when we speak is the jaw,

و سپس "فک" این قسمت از صورت شما است - قسمتی که هنگام صحبت کردن حرکت می کند فک است،

like that.

مانند آن.

So: "jaw", "or", "or", okay.

بنابراین: "فک"، "یا"، "یا"، خوب.

"Law".

"قانون".

And I once had a student who was either American or she'd spent some time in America, and she

و من یک بار دانشجویی داشتم که یا آمریکایی بود یا مدتی را در آمریکا گذرانده بود و

told me that she was studying a subject, and she called it "law", "law".

به من گفت که در حال تحصیل در یک رشته است و آن را "قانون"، "قانون" نامید.

Which sounded like...

که به نظر می رسید...

To me, sounded like: "lah".

برای من اینگونه بود: «لاه».

And I said: "Oo, I've not heard of that.

و من گفتم: "اوه، من در مورد آن چیزی نشنیده ام.

What is that?"

آن چیست؟"

And so then she spelt it for me: "l-a-w".

و سپس او آن را برای من املا کرد: "l-a-w".

"Oh, law.

"اوه، حقوق،

You're studying law."

شما در حال تحصیل در رشته حقوق هستید."

But she pronounced it "lah".

اما او آن را "لا" تلفظ کرد.

So maybe I'm exaggerating the difference, but that's one...

بنابراین شاید من دارم تفاوت را اغراق می کنم، اما این یکی است...

That's an example of how the American and the British pronunciations are different,

این نمونه ای از تفاوت تلفظ آمریکایی و انگلیسی است،

and sometimes even a British person won't understand what an American person is saying

و گاهی اوقات حتی یک فرد بریتانیایی نمی فهمد یک آمریکایی چه می گوید،

because they pronounce the vowels differently.

زیرا آنها حروف صدادار را تلفظ می کنند. متفاوت

So, there we are.

بنابراین، ما اینجا هستیم.

So: "law" and "lawyer".

پس: «قانون» و «وکیل».

The "lawyer" is the person who is the professional person who works in the law.

«وکیل» شخصی است که حرفه ای است که در قانون کار می کند.

And "lawn" is in a garden, you have a nice piece of grass, green grass growing which

و "چمن" در یک باغ است، شما یک تکه چمن خوب دارید، چمن سبزی که

you can sit on in the summer, and that's the lawn; it's the grass in your garden and people

می روید که می توانید در تابستان روی آن بنشینید، و آن چمن است. این چمن در باغ شماست و

keep it nice and tidy, and cut; cut the grass so that it doesn't grow too high.

مردم آن را زیبا و مرتب نگه می دارند و برش می دهند. چمن را ببرید تا زیاد بلند نشود.

And it's a nice lawn.

و چمن خوبی است.

Okay?

باشه؟

"More" - to have more of something.

"بیشتر" - داشتن چیزی بیشتر.

"Mortal" is the opposite of "immortal".

«فانی» نقطه مقابل «جاودانه» است.

We are all...

ما همه هستیم...

Human beings are all mortal; meaning: We don't live forever; we're mortal.

انسان ها همه فانی هستند. معنی: ما برای همیشه زندگی نمی کنیم. ما فانی هستیم

So, this word is often used in maybe in mythology, like Greek and Roman mythology.

بنابراین، این کلمه اغلب در شاید در اساطیر مانند اساطیر یونان و روم استفاده می شود.

You have the gods and the goddesses who are immortal, and the human beings whose lives

شما خدایان و الهه هایی را دارید که جاودانه هستند و انسان هایی

they often play with who are the mortals; who die.

که اغلب با زندگی آنها بازی می کنند فانی هستند. که می میرند

The gods and goddesses don't die.

خدایان و الهه ها نمی میرند.

Okay.

باشه.

So, "mortal", and "morning" - the morning.

بنابراین ، "فانی" و "صبح" - صبح.

Okay

خوب

Then we have "naughty".

پس ما "شیطان" داریم.

"Naughty" is...

"شیطون" است...

Often you say to a child: "Stop being naughty" if a child is misbehaving, doing naughty things.

اغلب شما به کودک می گویید: "از شیطنت دست بردارید" اگر کودکی بدرفتاری می کند، کارهای شیطنت آمیز انجام می دهد.

Maybe running around, breaking things, making a mess, kicking people, anything like that,

شاید بدوید، چیزها را بشکنید، به هم ریخته‌اید، به مردم لگد بزنید، هر چیزی شبیه این،

you'd say: "Don't do that.

شما بگویید: "این کار را نکن.

That's naughty.

این کار شیطان است.

Naughty.

Stop it."

So that's that word: "naughty".

پس این کلمه است: "شیطان".

Okay.

باشه.

Bad behaviour.

رفتار بد.

"North".

"شمال".

North, south, east, west.

شمال جنوب شرق غرب.

North.

شمال.

"Normal".

"طبیعی".

"Normal" - I'm sure you know that word.

"عادی" - من مطمئن هستم که شما این کلمه را می دانید.

Normal.

طبیعی.

If something is just ordinary - normal.

اگر چیزی فقط معمولی است - طبیعی است.

And then this place: "Norfolk" is a place in the UK; an area of the UK called Norfolk.

و سپس این مکان: "نورفولک" مکانی در انگلستان است. منطقه ای از بریتانیا به نام نورفولک.

Right.

درست.

And then we have "or" - the word itself.

و سپس ما "یا" - خود کلمه را داریم.

"Oar", which is when you're rowing a boat, you use an oar or two oars.

«پارو» یعنی زمانی که در حال پارو زدن با قایق هستید، از یک یا دو پارو استفاده می کنید.

"Paw" is the little hand or the foot of an animal - a paw, like a cat or a dog has a

«پنجه» دست کوچک یا پای حیوان است - پنجه، مانند گربه یا سگ

paw or any other animal like that.

پنجه یا هر حیوان دیگری مانند آن.

This "pore" is in the skin.

این "منافذ" در پوست است.

The skin has pores; little holes.

پوست منافذ دارد؛ سوراخ های کوچک

Okay.

باشه.

"Pause" - to stop for a short time; to pause or have a pause.

"مکث" - توقف برای مدت کوتاهی؛ مکث کردن یا مکث کردن

So, some people try to pronounce this: "pose", "pose", but that's not right.

بنابراین، برخی از افراد سعی می کنند این را تلفظ کنند: "ژست"، "ژست"، اما این درست نیست.

It's "pause".

"مکث" است.

Okay.

باشه.

"Port" is a drink, like wine, only stronger - port.

"بندر" نوشیدنی است، مانند شراب، تنها قوی تر - بندر.

And "pour" - you pour from the bottle.

و "ریختن" - شما از بطری می ریزید.

So, pour the port from the bottle.

بنابراین، پورت را از بطری بریزید.

Okay.

باشه.

"Quorum" is when you're having a meeting.

"حد نصاب" زمانی است که شما در حال برگزاری جلسه هستید.

Sometimes you have to have a certain number of people to be able to make decisions officially,

گاهی اوقات باید تعداد مشخصی از افراد را داشته باشید تا بتوانید به طور رسمی تصمیم بگیرید،

so it's called a quorum.

بنابراین به آن حد نصاب می گویند.

Do we have a quorum?

آیا حد نصاب داریم؟

If you have to have a minimum of five people and only four people are there, you can't

اگر مجبورید حداقل پنج نفر داشته باشید و فقط چهار نفر آنجا باشند، نمی‌توانید

go ahead because any decisions you make will not be valid if it's not a quorum.

ادامه دهید، زیرا هر تصمیمی که می‌گیرید در صورتی که حد نصاب نباشد معتبر نخواهد بود.

Okay.

باشه.

"Raw" - food that isn't cooked is raw, like vegetables or meat.

"خام" - غذایی که پخته نشده خام است، مانند سبزیجات یا گوشت.

"Roar" is the sound an animal makes, like a lion, and it imitates the sound, so a lion

«غرش» صدایی است که حیوان می دهد، مانند شیر، و صدا را تقلید می کند، پس شیر

might go: "Rroarr", like that.

ممکن است بگوید: «رُرَر»، مانند آن.

So, it sounds like what it is - roar.

بنابراین، به نظر می رسد چیزی که هست - غرش.

And "roaring" - present participle.

و «خروش» - فعل.

"Saw" - past tense of "see".

"Saw" - زمان گذشته "دیدن".

"Sore" - if you have an injury, your skin hurts; it feels sore.

"درد" - اگر جراحتی داشته باشید، پوست شما درد می کند. احساس درد می کند

To "soar" - this spelling is usually a bird or a plane in the air; soar; "to soar" is

"بالا رفتن" - این املا معمولاً یک پرنده یا یک هواپیما در هوا است. اوج گرفتن؛ "بالا رفتن"

to sort of glide through the air.

به نوعی سر خوردن در هوا است.

And "soaring".

و "بالا رفتن".

And "sure" - sure.

و "مطمئن" - مطمئنا.

I'm sure of that; I'm certain - sure.

من از آن مطمئنم؛ من مطمئن هستم - مطمئنم.

"Tall" - tall.

"بلند" - بلند.

"Tour" - going on a tour of somewhere as a "tourist"; you're "touring".

"تور" - رفتن به یک تور در جایی به عنوان "گردشگر"؛ شما در حال "گردش" هستید.

Okay?

باشه؟

"Wall" is part of a building.

"دیوار" بخشی از یک ساختمان است.

"Wall".

"دیوار".

"War"- a conflict.

"جنگ" - یک درگیری.

"Warm" is the temperature.

"گرم" دما است.

-"Do you feel warm enough, or is it very cold in here?"

-"آیا به اندازه کافی گرم می شوی، یا اینجا خیلی سرد است؟"

-"No.

-"نه.

I feel quite warm, that's okay."

من خیلی احساس گرما می کنم، اشکالی ندارد."

It's sort of not hot, it's not cold; it's in between - warm.

به نوعی گرم نیست، سرد نیست. در بین است - گرم.

And "warming".

و "گرم شدن".

Okay, we are warming the room.

باشه اتاق رو گرم میکنیم

And then, finally: "yawn" - to yawn when you're tired.

و سپس، در نهایت: "خمیازه" - خمیازه کشیدن هنگامی که شما خسته هستید.

You go: "Ah.

تو برو: "آخ

Ah.

آخ

Ah.

آخ

Aw."

آه."

Yawn.

خمیازه.

And the word also imitates what you look like when you're doing it.

و این کلمه همچنین از ظاهر شما در هنگام انجام آن تقلید می کند.

"Yawww", but it's: "yawn", "yawn", and "yawning", "yawning".

«Yawww»، اما این است: «خمیازه»، «خمیازه» و «خمیازه»، «خمیازه».

Okay, so that's the first half of the lesson, and I now have some sentences for you to practice

خوب، پس نیمه اول درس است، و من اکنون چند جمله برای شما دارم تا

these words in combination.

این کلمات را به صورت ترکیبی تمرین کنید.

Okay, so let's have a look at some sentences.

خوب، پس بیایید به چند جمله نگاهی بیندازیم.

They're a bit strange, but they're designed to give you some practice in using several

آنها کمی عجیب هستند، اما به گونه ای طراحی شده اند که در استفاده از چندین

words together, which are pronounced with the "or" sound.

کلمه با هم، که با صدای "یا" تلفظ می شوند، تمرین کنید.

So: "or" keeps coming up.

بنابراین: "یا" مدام بالا می آید.

So, first one: "All the lawyers".

پس اولی: «همه وکلا».

So, those two words have "or" in them.

بنابراین، این دو کلمه "یا" در خود دارند.

"All the lawyers".

"همه وکلا".

Okay?

باشه؟

And then the second one: "Pour the port."

و بعد دومی: «پورت را بریز».

Okay?

باشه؟

"Pour the port."

پورت را بریز.

So, you could put those two together, and it would make sense: "All the lawyers pour

بنابراین، شما می توانید این دو را کنار هم قرار دهید، و منطقی است: "همه وکلا

the port."

پورت را می ریزند."

Okay?

باشه؟

Good.

خوب

And then next one: "Four bald bores".

و سپس مورد بعدی: "چهار حفره طاس".

So, that's three in that sentence.

بنابراین، این سه در آن جمله است.

"Four bald"-without hair-"bores" - boring people.

"چهار کچل" - بدون مو - "مخلخل" - مردم خسته کننده .

"Four bald bores".

"چهار سوراخ طاس".

Okay.

باشه.

Then, next one: "The tourists are yawning.

بعد، بعدی: "گردشگران خمیازه می کشند

The tourists are yawning."

. توریست ها خمیازه می کشند."

Okay.

باشه.

Next one: "The dawn is in the morning.

بعدی: «طلوع صبح است

The dawn is in the morning."

. سپیده صبح است».

Right.

درست.

Next one: "That's an awful flaw.

بعد: «

That's an awful flaw", meaning a fault; something wrong with something.

اِنْ عَیْبَهُ عَلَیْهِ» یعنی عیب. مشکلی با چیزی

All right.

خیلی خوب.

Next one: "A tall wall.

بعدی: "یک دیوار بلند.

A tall wall".

یک دیوار بلند".

All right.

خیلی خوب.

"The north of Norfolk.

"شمال نورفولک

The north of Norfolk" is on the coast.

. شمال نورفولک" در ساحل است.

Norfolk has a coast, and the sea above it, so: "The north of Norfolk".

نورفولک دارای یک ساحل و دریا در بالای آن است، بنابراین: "شمال نورفولک".

Okay.

باشه.

"His jaw is sore."

آرواره اش درد دارد.

Maybe he's been talking a lot, like me, so his jaw is sore; it's hurting.

شاید او هم مثل من زیاد صحبت کرده است، بنابراین فکش درد می کند. درد داره

Mine isn't.

مال من نیست

Not yet, anyway.

به هر حال هنوز نه

"His jaw is sore."

آرواره اش درد دارد.

Okay?

باشه؟

And then, finally: "I normally call to make sure.

و سپس، در نهایت: "من معمولاً برای اطمینان تماس می‌گیرم.

Normally call to make sure".

معمولاً برای اطمینان تماس می‌گیرم".

Maybe if...

شاید اگر...

If I phone for a friend to check that she's in before I visit her - I normally call to

اگر قبل از ملاقات با دوستی تماس بگیرم تا بررسی کنم که داخل است - معمولاً زنگ می زنم

make sure that she's in.

تا مطمئن شوم که داخل است. در

Otherwise if I go and she's not in, I've wasted my time.

غیر این صورت اگر من بروم و او داخل نباشد، وقتم را تلف کرده ام.

So: "I normally call to make sure."

بنابراین: "من معمولاً برای اطمینان تماس می‌گیرم."

Okay.

باشه.

So, I hope that's been a useful lesson on pronunciation, and do go to the website: www.engvid.com

بنابراین، امیدوارم که این یک درس مفید در مورد تلفظ بوده باشد، و به وب سایت: www.engvid.com بروید،

where there's a quiz to test you on this.

جایی که یک مسابقه برای آزمایش شما در این مورد وجود دارد.

And if you found the lesson useful, do subscribe to my channel.

و اگر درس را مفید یافتید، در کانال من عضو شوید.

And thanks for watching, and see you again soon.

و ممنون که تماشا کردید و به زودی دوباره شما را می بینم .

Bye for now.

فعلا خداحافظ.