11 uses of the verb 'GET' in English: get going, get together, getting on...

Hi. I'm Gill at www.engvid.com, and today we're going to look at the verb "to get".

سلام. من گیل در www.engvid.com هستم، و امروز قصد داریم به فعل "به دست آوردن" نگاه کنیم.

Now, we've looked at this verb in other lessons, but that's because it is used so much, in

اکنون، ما در درس‌های دیگر به این فعل نگاه کرده‌ایم، اما به این دلیل است که به قدری از آن استفاده می‌شود،

so many different ways that it does need several lessons to cover the different ways that it's

به روش‌های مختلف که برای پوشش روش‌های مختلف استفاده از آن به چندین درس نیاز دارد

used. And we have 11 expressions here which are a little bit more difficult to understand.

. و ما در اینجا 11 عبارت داریم که درک آنها کمی دشوارتر است.

If you translate each word individually, you probably still might not understand what the

اگر هر کلمه را به صورت جداگانه ترجمه کنید، احتمالاً هنوز هم

meaning really is, because these are, like, metaphorical or idiomatic expressions which

معنی واقعاً چیست، زیرا اینها، مانند عبارات استعاری یا اصطلاحی هستند که

really need to be explained in other words. So, let's have a look and I think you'll see

واقعاً باید با کلمات دیگری توضیح داده شوند. بنابراین، بیایید نگاهی بیندازیم و فکر می

what I mean by that. Okay.

کنم منظور من از آن را متوجه خواهید شد. باشه.

So, the first one is: "To get out of hand". If things get out of hand... Well, you think:

پس اولی این است: «از دست خارج شدن». اگر همه چیز از کنترل خارج شود ... خوب، شما فکر می کنید:

"Hand. Out of hand?" It means things get out of control. So if you imagine you're holding

"دست. از دست؟" یعنی همه چیز از کنترل خارج می شود . بنابراین اگر تصور کنید

something with your hand, you're controlling it; but if things get out of hand, they go

چیزی را با دست خود نگه می دارید، آن را کنترل می کنید. اما اگر همه چیز از کنترل خارج شود،

free, anything could happen then. So, if you're losing control of something, you could say:

آزاد می شوند، هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد. بنابراین، اگر کنترل چیزی را از دست می دهید، می توانید بگویید:

"Things are getting out of hand." Okay.

"چیزها از کنترل خارج می شوند." باشه.

Secondly: "To get rid of something". This word "rid", it means to throw something away

ثانیاً: «از چیزی خلاص شدن». این کلمه به معنای دور انداختن چیزی است که معمولاً چیزی را دور می

usually or give something away that you don't want anymore. "Let's get rid of it. You know,

اندازد یا چیزی را که دیگر نمی خواهید. "بیا از شر آن خلاص شویم. می دانید

that old chair, it's broken. It's just taking up space in the room; we can't sit on it,

، آن صندلی قدیمی، شکسته است. فقط فضای اتاق را اشغال می کند؛ ما نمی توانیم روی آن بنشینیم،

we can't get it repaired. Let's get rid of it." Okay. Throw it away, give it away, just

نمی توانیم آن را تعمیر کنیم. بیایید از شرش خلاص شویم." باشه. آن را دور بریزید، بدهید، فقط

leave it on the street, some people do, they leave all sorts of things on the street, and

بگذارید در خیابان، بعضی ها می گذارند، همه چیز را در خیابان می گذارند و

the local council have to come and pick them up. So, to get rid of something, okay, that

شورای محلی باید بیاید و آنها را تحویل بگیرد. بنابراین، برای خلاص شدن از شر چیزی، بسیار خوب، که

you don't want anymore.

دیگر نمی خواهید.

Next one: "To get used to something" is when it's a new thing or maybe a new person, "to

مورد بعدی: «به چیزی عادت کردن» زمانی است که یک چیز جدید یا شاید یک فرد جدید است، «

get used to someone", to get used to a new person. If you're working in an office, a

به کسی عادت کردن»، برای عادت کردن به یک فرد جدید. اگر در یک دفتر کار می کنید، یک

new person starts working there, maybe they're a bit different from normal, from your other

فرد جدید در آنجا شروع به کار می کند، شاید آنها به دلایلی با سایر همکاران شما کمی متفاوت هستند

colleagues for some reason, you have to get used to them; their personality, the things

، باید به آنها عادت کنید. شخصیت آنها، چیزهایی

they say, their way of working. So, you have to get used to them. Or to get used to some

که می گویند، شیوه کارشان. بنابراین، شما باید به آنها عادت کنید. یا عادت کردن به یک

situation, some new situation. Okay.

موقعیت، یک موقعیت جدید. باشه.

"To get back home", so "get back" is a phrasal verb, verb plus preposition. We're here at

"بازگشت به خانه"، بنابراین "بازگشت" یک فعل عبارتی ، فعل به اضافه حرف اضافه است. ما اینجا در

a party, but we're a bit tired, it's not very exciting, we want to get back home. We'd rather

یک مهمانی هستیم، اما کمی خسته هستیم، خیلی هیجان انگیز نیست، می خواهیم به خانه برگردیم. ما ترجیح

be at home; we would prefer to be at home. "Let's get back home, shall we? It's late

می دهیم در خانه باشیم. ما ترجیح می دهیم در خانه باشیم "بیا به خانه برگردیم، می توانیم؟ به

anyway." So, that's fairly straightforward.

هر حال دیر است." بنابراین، این نسبتاً ساده است.

"To get hold of something" is just to hold, to get hold of. Maybe it could be in a situation

«به دست گرفتن چیزی» فقط نگه داشتن است، به دست گرفتن. شاید در شرایطی باشد

where somebody is falling down a cliff or something, they could be falling off a building,

که شخصی در حال سقوط از یک صخره یا چیزی باشد، ممکن است از یک ساختمان بیفتد،

and to stop themselves from falling, they need to get hold of something, a curtain in

و برای جلوگیری از سقوط خود، باید چیزی را در دست بگیرند، پرده ای

a window or a tree growing on the cliff, or whatever it is, get hold of something before

در پنجره یا درختی که روی آن رشد می کند. صخره یا هر چیز دیگری که هست، قبل از

you fall right down a very long way. So: "Oh, I've got to get a hold of something." Okay?

اینکه در مسیری بسیار طولانی سقوط کنید، چیزی را بگیرید. بنابراین: "اوه، من باید چیزی را در دست بگیرم." باشه؟

"To get going". "Get going", "We need to get going". "We need to go", but it's a way of

"برای رفتن". "برو"، "ما باید راه بیفتیم". "ما باید برویم"، اما این راهی برای

saying: We need to get going. We need to start, start travelling, or to get started on a job

گفتن است: ما باید حرکت کنیم. ما باید شروع کنیم ، سفر را شروع کنیم یا کاری را

that you're doing. Right?

که شما انجام می دهید شروع کنیم. درست؟

Another phrasal verb: "To get together for a chat", for example, or to get together for

یکی دیگر از فعل های عبارتی: "برای مثال برای چت جمع شدن، یا برای

a meal, all sorts of reasons. So: "To get together" is to meet someone, a friend, relative.

یک وعده غذایی دور هم جمع شدن، همه دلایل. پس: «جمع شدن » یعنی ملاقات با کسی، دوست، خویشاوند.

"Let's get together next week for a chat, for a talk, for a meal. Just get together

"بیا هفته آینده برای گپ زدن، برای صحبت، برای یک غذا دور هم باشیم. فقط دور هم جمع شوید

because we haven't seen each other for a while." Okay.

زیرا مدتی است که همدیگر را ندیده ایم ." باشه.

"To get a move on", if you're, you know, it's time we got a move on, we need to get moving,

"برای شروع به حرکت"، اگر هستید، می دانید، وقت آن است که حرکت کنیم، باید حرکت کنیم،

either you've got to be somewhere else, we need to leave here and start travelling to

یا باید جای دیگری باشید، ما باید اینجا را ترک کنیم و شروع به سفر کنیم

get a move on. You've got to move forward. All right.

تا حرکت در باید جلو بروی خیلی خوب.

"To get on in your career", "to get on", another phrasal verb, is to progress, maybe promotions,

یکی دیگر از فعل‌های عبارتی «To get on your professional»، «to get on»، پیشرفت، شاید ارتقاء،

new positions, learning new skills. You're getting on earning a higher salary, you're

موقعیت‌های جدید، یادگیری مهارت‌های جدید است. شما حقوق بیشتری دریافت می

getting on making progress in your career, in your job, your profession.

کنید ، در شغل خود، شغل و حرفه خود پیشرفت می کنید.

This kind of getting on, though, has a different meaning. This is when somebody is getting

هر چند این نوع سوار شدن معنای دیگری دارد . این زمانی است که کسی پیر می شود

older. I've put "She", but it could equally be "He". If they're getting on a bit, it's

. من "او" را گذاشته ام، اما می تواند به همان اندازه "او" باشد. اگر کمی سر و سامان می‌گیرند، این

a way of saying: "Oh, you know, they're getting quite old now", not that that's a bad thing,

راهی است که می‌گویند: «اوه، می‌دانی، الان کاملاً پیر شده‌اند»، نه اینکه این چیز بدی باشد،

but maybe, I don't know. Possibly for the kind of job where you need to be very fit,

اما شاید، من نمی‌دانم. احتمالاً برای شغلی که در آن شما باید بسیار تناسب اندام

physically fit, or maybe a ballet dancer, for example, they can't continue being a ballet

، آمادگی جسمانی یا شاید یک رقصنده باله، برای مثال، آنها نمی توانند

dancer probably from the age of 50 or 60; they might do training of other ballet dancers,

احتمالاً از سن 50 یا 60 سالگی به رقص باله ادامه دهند. آنها ممکن است تمرین سایر رقصندگان باله را انجام دهند،

but: "She's getting on a bit now." We can't give her the main lead in Swan Lake anymore.

اما: "او اکنون کمی در حال انجام است." ما دیگر نمی‌توانیم در دریاچه سوان، نقش اصلی را به او بدهیم.

It would need to be somebody younger. So, to be getting on a bit, being a bit old for

باید یک نفر جوانتر باشد. بنابراین، برای

whatever the purpose is.

هر کاری که باشد، کمی پیر بودن.

Okay, and then finally, another phrasal verb: "To get away with something" is if you've

بسیار خوب، و در نهایت، یک فعل عبارتی دیگر: "برای فرار از چیزی" این است که اگر

done something wrong, maybe you made a mistake at work, but nobody notices, and nobody else

کار اشتباهی انجام داده اید، ممکن است در محل کار اشتباه کرده باشید، اما هیچ کس متوجه آن نمی شود، و احتمالاً هیچ کس دیگری نیز

gets blamed for it probably either, but nobody has noticed that mistake. So you don't get

به خاطر آن سرزنش نمی شود، اما هیچ کس متوجه آن اشتباه شده است بنابراین به

punished for it, you don't get being told off by your boss, your boss doesn't get angry

خاطر آن تنبیه نمی‌شوید، رئیس‌تان به شما می‌گوید، رئیس‌تان از دست شما عصبانی نمی‌شود،

with you because your boss doesn't know what the mistake was. So, you got away with it.

زیرا رئیس‌تان نمی‌داند اشتباه چه بوده است. بنابراین، شما با آن کنار آمدید.

Everything's okay, everything's continuing as if that thing that you did didn't happen.

همه چیز اوکی است، همه چیز به گونه ای ادامه دارد که گویی آن چیزی که شما انجام داده اید اتفاق نیفتاده است.

So, that's our eleven examples, there. I hope that's been helpful just to show a few ways

بنابراین، این یازده مثال ما در آنجا است. امیدوارم که فقط برای نشان دادن چند روش

that the verb "to get" is used in a more complex way. If you'd like to do a quiz on this, please

که فعل "به دست آوردن" به شکل پیچیده تری استفاده می شود مفید بوده باشد. اگر می‌خواهید مسابقه‌ای در این زمینه انجام دهید، لطفاً

go to the website: www.engvid.com, and we look forward to seeing you again soon. Okay. Bye.

به وب‌سایت www.engvid.com بروید و ما مشتاقانه منتظر دیدار مجدد شما هستیم. باشه. خدا حافظ.