12 English expressions using 'THINK'

Hi. I'm Gill at www.engvid.com and today we're going to have a look at some expressions

سلام. من گیل در www.engvid.com هستم و امروز قصد داریم نگاهی به برخی از عبارات

using the word "think". Okay?

با استفاده از کلمه "فکر" بیندازیم. باشه؟

We've already had the lesson on the use of "think".

ما قبلاً درس استفاده از "فکر" را داشته ایم.

This is more to do with expressions now, particular meanings.

این بیشتر به عبارات مربوط می شود ، معانی خاص.

So, let's have a look at the first example. And if you say: "What was I thinking?!" or

بنابراین، بیایید نگاهی به مثال اول بیندازیم. و اگر بگویید: "به چه فکر می کردم؟!" یا

"What were you thinking?!"

"به چی فکر می کردی؟!"

and especially if you have a question mark and an exclamation

و به خصوص اگر بعد از آن علامت سوال و علامت تعجب داشته باشید -

mark afterwards-"What was I thinking?! Why did I do that?",

"به چه فکر می کردم؟ چرا این کار را کردم؟"،

"Why did you do that? What were you thinking?!"

"چرا این کار را کردی؟ به چه فکر می کردی؟!"

-it's like a criticism either of yourself or someone else because

-مثل انتقاد از خود یا شخص دیگری به

of something they have done.

خاطر کاری است که انجام داده اند.

"Why did they do that? It was stupid. What were you thinking?! Oh, dear."

"چرا این کار را کردند؟ احمقانه بود. به چه فکر می کردی؟ اوه عزیز."

Don't do it again, whatever it was. Okay, so that's a very useful expression.

هرچی بود دیگه تکرارش نکن بسیار خوب، پس این یک عبارت بسیار مفید است.

But you have to be a bit careful, though, how you use it. Be careful who you criticize.

اما باید کمی مراقب نحوه استفاده از آن باشید. مراقب باشید از چه کسی انتقاد می کنید.

Uh-huh. Okay.

آهان. باشه.

Next one, this is somebody who thinks too much without doing anything, so:

نفر بعدی، این کسی است که بیش از حد فکر می کند بدون اینکه کاری انجام دهد، بنابراین:

"She tends to overthink things."

"او تمایل دارد به چیزها بیش از حد فکر کند."

Meaning she thinks about doing things or she dwells on things too much,

به این معنی که او به انجام کارها فکر می کند یا بیش از حد روی چیزها تمرکز می کند،

maybe she gets a little bit depressed because she thinks too much. Too much thinking, not

شاید به دلیل اینکه زیاد فکر می کند کمی افسرده می شود. فکر کردن زیاد، عدم

enough action is not always a good thing. It depends what the action is, of course.

اقدام کافی همیشه چیز خوبی نیست. البته بستگی به عمل دارد.

But: "She tends to overthink things." And the more you think about something, maybe

اما: "او تمایل دارد به چیزها بیش از حد فکر کند." و هر چه بیشتر به چیزی فکر کنید،

the harder it is to actually do it, so you need a balance. Okay?

شاید انجام آن در واقع سخت‌تر باشد، بنابراین به تعادل نیاز دارید. باشه؟

Now, this is about somebody's opinion of themselves. So: "He thinks of himself as a great artist."

حالا این مربوط به نظر یک نفر از خودش است. بنابراین: "او خود را هنرمند بزرگی می داند."

Okay? So he's not very modest. He's an artist, he paints paintings maybe, and he thinks he's

باشه؟ بنابراین او خیلی متواضع نیست. او یک هنرمند است ، شاید نقاشی می کشد و فکر می کند

really good. So for people to have a really high opinion of themselves is not always a

واقعاً خوب است. بنابراین اینکه مردم نظر واقعاً بالایی نسبت به خود داشته باشند همیشه

good thing. A little bit of modesty is always useful. Okay?

چیز خوبی نیست. کمی حیا همیشه مفید است. باشه؟

So: "He thinks of himself as a great artist."

بنابراین: "او خود را هنرمند بزرگی می داند."

It sounds a little bit like a criticism. You know, he has a high opinion

کمی شبیه انتقاد به نظر می رسد. می دانید، او نظر بالایی نسبت

of himself. Okay.

به خودش دارد. باشه.

Now, this one: "It's later than you think!" It is like a warning.

حالا این یکی: دیرتر از چیزی که فکر می کنی! مثل یک هشدار است.

It could be in a...

این می تواند

In a horror film, a horror movie or something, you know, The Martian, The Landing:

در یک فیلم ترسناک باشد، یک فیلم ترسناک یا چیز دیگری، می دانید، The Martian، The Landing:

"It's later than you think!" It seems to have an American accent with it. Sort of something

"این دیرتر از چیزی است که فکر می کنید!" به نظر می رسد لهجه آمریکایی با آن است. چیزی

to frighten people. It could be part of an entertainment, though, like a film. It doesn't

برای ترساندن مردم اگرچه می تواند بخشی از یک سرگرمی باشد، مانند یک فیلم. این

always mean just literally: "Oh, you think it's 3 o'clock and it's actually 4 o'clock.

همیشه به معنای واقعی کلمه نیست: "اوه، شما فکر می کنید ساعت 3 است و در واقع ساعت 4 است

It's later than you think."

. دیرتر از چیزی است که فکر می کنید."

It's an hour later than you think. So you could use it that way,

یک ساعت دیرتر از آن چیزی است که فکر می کنید. بنابراین می توانید از آن به این شکل استفاده کنید،

but it usually has a special meaning to make people worry a little bit. Maybe people advertising,

اما معمولاً معنای خاصی دارد تا مردم را کمی نگران کند. شاید افرادی که تبلیغ می

trying to sell insurance, life insurance.

کنند، سعی در فروش بیمه، بیمه عمر دارند.

"How old are you? 40. It's later than you

"چند سالته؟ 40. دیرتر از چیزی که

think and you haven't taken out life insurance yet.

فکرش را می کنی است و هنوز بیمه عمر نگرفتی.

What will happen to your family if anything happens to you? It's later than you think."

اگر برایت اتفاقی بیفتد چه اتفاقی برای خانواده ات می افتد؟ دیرتر از چیزی است که فکر می کنی."

So companies, you know, insurance companies

بنابراین، می دانید، شرکت های بیمه

especially try to worry people, so you can be aware of that.

به ویژه سعی می کنند مردم را نگران کنند، بنابراین می توانید از آن آگاه باشید.

Okay, next example: "Come to think of it, I haven't seen her for a month or two."

خوب، مثال بعدی: "بیا فکرش را بکن، یک یا دو ماه است که او را ندیده ام."

So, you're saying: "Well, now... Now I'm thinking about it, about that woman,

پس شما می گویید: خب حالا... حالا دارم به آن زن فکر می کنم،

now I'm thinking about her, I haven't seen her for a month or two."

الان دارم به او فکر می کنم، یکی دو ماه است که او را ندیده ام.

So you weren't aware that you hadn't

بنابراین نمی‌دانستید

seen her, but then when somebody mentions her name:

که او را ندیده‌اید، اما وقتی کسی نام او را می‌آورد:

"Oh, yeah, come to think of it, I haven't seen her for some time."

"اوه، آره، به این فکر کن، مدتی است که او را ندیده‌ام."

So: "Come to think of it" is quite a useful phrase.

بنابراین: "بیا به آن فکر کن" یک عبارت کاملا مفید است.

Okay?

باشه؟

Next one, if someone says: "Oh, I'm just thinking aloud." or "I'm just thinking out loud."

مورد بعدی، اگر کسی بگوید: "اوه، من فقط با صدای بلند فکر می کنم." یا "من فقط با صدای بلند فکر می کنم."

they're saying things, they're saying their thoughts, and maybe they don't make a lot of sense sometimes.

آنها چیزهایی می گویند، افکارشان را می گویند، و شاید گاهی اوقات خیلی منطقی نباشند.

If you say what you're thinking all the time, it can be very strange for other people. If

اگر همیشه آنچه را که به آن فکر می کنید بگویید، ممکن است برای دیگران بسیار عجیب باشد. اگر مدام

you're speaking your thoughts all the time you have to be careful to select a little bit.

افکار خود را بیان می کنید ، باید مراقب باشید که کمی را انتخاب کنید.

If someone's having some ideas for a project

اگر کسی ایده هایی برای پروژه ای دارد

and they're sort of brainstorming-yeah?-they're thinking aloud,

و به نوعی در حال طوفان فکری است - آره؟ - با صدای بلند

thinking of different ideas... Thinking usually is silent, inside your head.

فکر می کند، به ایده های مختلف فکر می کند... فکر کردن معمولاً در ذهن شما ساکت است.

But if you're saying what you're thinking, you're thinking aloud or you're thinking out loud.

اما اگر آنچه را که فکر می کنید می گویید، با صدای بلند فکر می کنید یا با صدای بلند فکر می کنید.

You're speaking your thoughts. And if you say:

شما افکار خود را می گویید و اگر بگویید:

"Oh, don't... Don't mind me. I'm just thinking aloud.

"اوه، نکن... به من اهمیت نده. من فقط با صدای بلند فکر می کنم.

Don't take any notice of me. These are just my thoughts." You know?

هیچ توجهی به من نکن. اینها فقط افکار من هستند." میدونی؟

I have to arrange them later into some sort of order and sense. Okay? So, just thinking aloud.

من باید بعداً آنها را به نوعی نظم و مفهوم مرتب کنم. باشه؟ بنابراین، فقط با صدای بلند فکر کنید.

Right, moving on. If you have an idea, but then later you're not quite sure it's a good idea, you say:

درست است. اگر ایده ای دارید، اما بعداً مطمئن نیستید که ایده خوبی است، می گویید:

"I did have an idea, but I've thought better of it." Meaning:

"من ایده ای داشتم، اما بهتر به آن فکر کرده ام." معنی:

"Well, it wasn't such a good idea. I thought better of it", meaning I'm not going to do that now,

"خب، آنقدرها هم ایده خوبی نبود. من بهتر فکر کردم"، یعنی الان این کار را انجام نمی دهم،

that idea. It's not as good as I first thought it was. Okay? I thought better of it.

آن ایده. آنقدرها هم که اول فکر می کردم خوب نیست. باشه؟ بهتر فکر کردم

Right. Next: "If you don't think big, you'll never achieve anything."

درست. بعدی: "اگر بزرگ فکر نکنید ، هرگز به چیزی نخواهید رسید."

So when you think

بنابراین وقتی به

new ideas, try to think big because you can always come back to something smaller later,

ایده‌های جدید فکر می‌کنید، سعی کنید بزرگ فکر کنید زیرا همیشه می‌توانید بعداً به چیز کوچک‌تری بازگردید،

but if you're wanting to achieve things in life, sometimes you have to think big. Otherwise

اما اگر می‌خواهید در زندگی به چیزهایی برسید، گاهی اوقات باید بزرگ فکر کنید. در غیر این

if you think small you're only going to go a small way. So to think big you will progress

صورت اگر کوچک فکر می کنید، فقط یک راه کوچک را طی خواهید کرد. بنابراین برای بزرگ فکر

a little bit further. Okay. "If you don't think big, you'll never achieve anything."

کردن، کمی بیشتر پیشرفت خواهید کرد. باشه. "اگر بزرگ فکر نکنید، هرگز به چیزی نخواهید رسید."

Now, this is about opinion again, about people who work together, colleagues:

حالا این دوباره درباره نظر است، در مورد افرادی که با هم کار می کنند، همکاران:

"He thinks very little of his colleagues." That means he doesn't have a very high opinion of his

"او خیلی کم به همکارانش فکر می کند." یعنی نظر خیلی بالایی نسبت به

colleagues. He doesn't really respect them very much. So it's not a very nice thing.

همکارانش ندارد. او واقعاً خیلی به آنها احترام نمی گذارد. پس چیز خیلی خوبی نیست.

It's good to think well of your colleagues. Okay? Not to think very little of your colleagues.

خوب است که به همکاران خود خوب فکر کنید. باشه؟ خیلی کم به همکاران خود فکر نکنید.

Okay?

باشه؟

Also, if you go to see a film but you didn't really like it very much, you can say:

همچنین، اگر برای دیدن فیلمی رفتید اما واقعاً آن را خیلی دوست نداشتید، می توانید بگویید:

"I didn't think much of that film." It was okay, but nothing special.

"من خیلی به آن فیلم فکر نمی کردم." خوب بود ولی چیز خاصی نیست

"I didn't think much of that film."

من زیاد به آن فیلم فکر نکردم.»

Then decisions, decisions with money, it's always a big issue, especially nowadays.

سپس تصمیم گیری، تصمیم گیری با پول، همیشه یک مسئله بزرگ است، به خصوص امروزه.

"You should think twice before investing with that bank."

قبل از سرمایه گذاری در آن بانک باید دو بار فکر کنید.

Now, if you think once and invest the

حالا اگر یک بار فکر کنید و پول را سرمایه گذاری کنید

money... Okay? Well, you have to hope for the best. But if you think twice, it means

... باشه؟ خوب، شما باید به بهترین ها امیدوار باشید. اما اگر دو بار فکر کنید، به این معنی است

you've thought once and you've thought: "Okay, it's probably a good bank to invest with."

که یک بار فکر کرده اید و فکر کرده اید: "بسیار خوب ، احتمالاً بانک خوبی برای سرمایه گذاری است."

But if you think a second time, you might think:

اما اگر برای بار دوم فکر کنید، ممکن است فکر کنید:

"Ah, but there was some bad publicity recently about that bank. Maybe I shouldn't invest with them."

"آه، اما اخیراً تبلیغات بدی در مورد آن بانک انجام شد. شاید من نباید با آنها سرمایه گذاری کنم."

So when you think twice,

بنابراین وقتی دو بار فکر می‌کنید،

you're possibly changing your mind, deciding not to do something when you've thought for

احتمالاً نظرتان را تغییر می‌دهید و وقتی برای بار دوم فکر می‌کنید تصمیم می‌گیرید کاری را انجام ندهید

the second time. So: "Think twice before doing something."

. بنابراین: " قبل از انجام کاری دو بار فکر کنید."

Okay, and then finally, this is a very nice one: "She thinks the world of her sister."

خوب، و در نهایت، این یکی بسیار خوب است: "او به دنیای خواهرش فکر می کند."

The world, the whole world, that means she thinks a lot of her sister. She thinks her

دنیا، کل دنیا، یعنی خیلی به خواهرش فکر می کند. او فکر می کند که

sister is great, lovely person. So: "She thinks the world of her sister." Okay.

خواهرش آدم بزرگ و دوست داشتنی است. پس: « فکر می کند دنیای خواهرش». باشه.

So, I hope those examples have been interesting and useful for you.

بنابراین، امیدوارم که آن نمونه ها برای شما جالب و مفید بوده باشد.

And if you'd like to do a quiz on this subject, please go to the website: www.engvid.com.

و اگر مایل به انجام یک مسابقه در مورد این موضوع هستید، لطفاً به وب سایت مراجعه کنید: www.engvid.com.

And if you'd like to subscribe to my YouTube channel, then that would be lovely.

و اگر مایلید در کانال یوتیوب من مشترک شوید ، خیلی خوب است.

Thank you. And hope to see you again very soon.

متشکرم. و امیدوارم به زودی دوباره شما را ببینم.

Okay. Bye for now.

باشه. فعلا خداحافظ.