LIVE - Basic Verbs - Learn English Grammar

Want to speak real English from your first lesson?

آیا می خواهید از اولین درس خود به زبان انگلیسی واقعی صحبت کنید ؟

Sign up for your free lifetime account at EnglishClass101.com.

برای حساب مادام العمر رایگان خود در EnglishClass101.com ثبت نام کنید .

Hi, everybody, welcome back to Know Your Verbs!

سلام، همه، به دانستن افعال خود خوش آمدید!

My name is Alisha.

اسم من علیشاه است.

In this episode, we're going to talk about the verb “live.”

در این قسمت، ما در مورد فعل "زنده" صحبت خواهیم کرد.

Let's go!

بیا بریم!

The basic definition of the verb, “live” is to be alive.

تعریف اصلی فعل "زنده " زنده بودن است.

Like, “I want to live!” or, “It lives!”

مانند "من می خواهم زندگی کنم!" یا "زندگی می کند!"

“It Lives,” that was a horror movie.

"این زندگی می کند"، این یک فیلم ترسناک بود.

Conjugations of this verb.

صرف این فعل.

Present, “live,” “lives.”

حال، «زندگی»، «زندگی می‌کند».

Past, “lived.”

گذشته، "زندگی شده"

Past participle, “lived.”

فعل ماضی، «زندگی کرد».

Progressive, “living.”

پیشرو، "زندگی".

Now, let's talk about some additional meanings of this verb.

حال بیایید در مورد معانی اضافی این فعل صحبت کنیم.

The first meaning is to spend your time in your life.

اولین معنی این است که وقت خود را در زندگی خود صرف کنید.

Some examples of this.

چند نمونه از این.

“She lives to work.”

"او زندگی می کند تا کار کند."

“He lives to make delicious food.”

او زندگی می کند تا غذاهای خوشمزه درست کند.

In these sentences, were seeing the purpose of that person's life.

در این جملات هدف زندگی آن شخص را می دیدند.

What does that person do, how does that person spend the majority of their time in their

آن شخص چه می کند، آن شخص بیشتر وقت خود را در زندگی خود چگونه می گذراند

life?

؟

In the first example sentence, “She lives to work.”

در اولین جمله مثال، "او زندگی می کند تا کار کند."

So, “work” is the thing she spends the majority of her time doing.

بنابراین، "کار" چیزی است که او بیشتر وقت خود را صرف انجام آن می کند.

She lives to do that thing, she lives in order to work.

او زندگی می کند تا آن کار را انجام دهد، او زندگی می کند تا کار کند.

In the second example sentence, “He lives to make delicious food.”

در جمله مثال دوم، "او زندگی می کند تا غذاهای خوشمزه درست کند."

That’s the purpose of his life, that's how he spends his time in his life, making delicious

هدف زندگی او این است، او زمان خود را در زندگی خود به این ترتیب صرف می کند و غذاهای خوشمزه درست می کند

food.

.

He lives to do that thing.

او برای انجام این کار زندگی می کند.

The second meaning I want to talk about is to share a space with someone else, to share

معنای دومی که می خواهم در مورد آن صحبت کنم این است که فضایی را با شخص دیگری به اشتراک بگذارید،

your residence with someone else.

محل سکونت خود را با شخص دیگری به اشتراک بگذارید.

Examples.

مثال ها.

“We've lived together for a year.”

"ما یک سال با هم زندگی کردیم."

“She still lives with her parents.”

او هنوز با پدر و مادرش زندگی می کند.

So, in these example sentences, “We've lived together for a year,” the first one means,

بنابراین، در این جملات مثال، «ما یک سال با هم زندگی کرده‌ایم»، جملات اول به معنای

“we,” meaning the speaker and someone else have lived together, have shared a space

«ما» است، یعنی گوینده و شخص دیگری با هم زندگی کرده‌اند، برای یک سال فضایی را با هم به اشتراک گذاشته‌اند

together for one year.

.

In the second example sentence, “She still lives with her parents,” we see that “she,”

در جمله مثال دوم، "او هنوز با پدر و مادرش زندگی می کند"، می بینیم که "او"،

whoever she is, still shares a space for her home with her parents.

هر که باشد، هنوز فضایی برای خانه اش با والدینش به اشتراک می گذارد.

In the first example sentence, “We've lived together for a year,” it could be the speaker

در جمله‌ی مثال اول، «ما یک سال با هم زندگی کرده‌ایم»، می‌تواند گوینده

and someone else, it could be the speaker and the listener, just depends on who “we,”

و شخص دیگری باشد، می‌تواند گوینده و شنونده باشد، فقط به این بستگی دارد که «ما

is, in that case.

» در آن مورد چه کسی باشیم.

The third additional meaning is to remain in our memories or in our records.

سومین معنای اضافی این است که در خاطرات یا سوابق ما باقی بماند.

So, examples of this.

بنابراین، نمونه هایی از این.

“The musicians work will live forever.”

کار نوازندگان برای همیشه زنده خواهد ماند.»

“Our grandfather lives on in photos.”

"پدربزرگ ما در عکس ها زندگی می کند."

In these examples, we're seeing that some memory of a person or some memory of a person's

در این مثال‌ها، می‌بینیم که خاطره‌ای از یک شخص یا خاطره‌ای از کار یک فرد

work or maybe a historical event, whatever it is, it remains in memories or it remains

یا شاید یک رویداد تاریخی، هر چه که باشد، در خاطره‌ها می‌ماند یا

like there's some record of that thing.

مانند سابقه‌ای از آن چیز باقی می‌ماند.

That could mean written records, it could mean photos, it could mean videos, whatever.

این می تواند به معنای سوابق نوشته شده باشد، می تواند به معنای عکس باشد، می تواند به معنای فیلم باشد، هر چه باشد.

These refers to something that remains.

اینها اشاره به چیزی دارد که باقی می ماند.

We use this a lot after a person has died, actually, or we could say for people whose

ما از این خیلی استفاده می‌کنیم بعد از مرگ یک نفر، در واقع، یا می‌توانیم بگوییم برای افرادی که

work, especially for artists, their work is going to live forever is another way we could

کارشان، به‌ویژه برای هنرمندان، کارشان برای همیشه زنده می‌ماند، راه دیگری است که می‌توانیم

say that, meaning it's going to remain forever, someone like with a big impact.

بگوییم که برای همیشه باقی خواهد ماند. با تاثیر بزرگ

We might use this verb, “live,” in this meaning of this verb, to talk about something

ما ممکن است از این فعل، "زندگی" در این معنی از این فعل استفاده کنیم تا در مورد

they're doing or something that they're making.

کاری که انجام می دهند یا چیزی که در حال ساختن هستند صحبت کنیم.

So, “The musicians work will live forever,” means the musicians work will remain in our

بنابراین، "کار نوازندگان برای همیشه زنده خواهد ماند"، به این معنی است که کار نوازندگان برای همیشه در

memories and in our records forever.

خاطرات ما و در رکوردهای ما باقی خواهد ماند.

Like Bach, for example, or Rachmaninoff, composers are a great example of this, classical, Baroque,

مانند باخ، برای مثال، یا راخمانینوف، آهنگسازان نمونه بسیار خوبی از این موضوع هستند، آهنگسازان موسیقی کلاسیک، باروک و

romantic music composers, those are great examples.

رمانتیک، اینها نمونه های خوبی هستند.

Before, there was the Internet, before photo and video, there was written work, written

قبل از آن اینترنت وجود داشت، قبل از عکس و فیلم، کارهای نوشته شده بود، قطعات موسیقی نوشته شده بود

pieces of music.

.

Their work, their musical work lives on in their compositions.

کار آنها، کار موسیقی آنها در ساخته های آنها زنده است.

There's a record of the things that they did.

سابقه کارهایی که آنها انجام دادند وجود دارد.

In the second example sentence, “My grandfather lives on in photos,” means my grandfather

در جمله مثال دوم، «پدربزرگ من در عکس‌ها زندگی می‌کند» یعنی پدربزرگ من

remains or the image of my grandfather, our memories of our grandfather remain in photos.

باقی مانده است یا تصویر پدربزرگم، خاطرات ما از پدربزرگمان در عکس‌ها باقی می‌ماند.

The first variation of this verb is the expression, “to live up to.”

اولین تغییر این فعل عبارت "زندگی کردن به" است.

This means to behave in accordance with something.

این به معنای رفتار مطابق با چیزی است.

Let's look at some examples.

بیایید به چند نمونه نگاه کنیم.

“I'm not sure if I can live up to your expectations of me.”

"من مطمئن نیستم که بتوانم انتظارات شما را برآورده کنم."

“He never lives up to his promises.”

او هرگز به وعده های خود عمل نمی کند.

“To live up to” something is to act in accordance with something else.

"بر اساس" چیزی عمل کردن مطابق با چیز دیگری است.

In the first example sentence, “I'm not sure if I can live up to your expectations

در جمله مثال اول، « مطمئن نیستم که بتوانم انتظارات شما را برآورده

of me,” means that the speaker is concerned he or she will not be able to act in accordance

کنم یا نه»، به این معنی است که گوینده نگران است که نتواند

with the listener’s expectation.

مطابق انتظارات شنونده عمل کند.

So, listener has some expectation for the speaker and the speaker is worried that the

بنابراین، شنونده انتظاراتی از گوینده دارد و گوینده نگران است که

speaker cannot meet that expectation but we say, “can't live up to your expectation,”

گوینده نتواند آن انتظار را برآورده کند، اما ما می گوییم: "نمی تواند انتظارات شما را برآورده کند."

in that case.

In the second example sentence, “He never lives up to his promises,” means he never

در جمله دوم «او هرگز به عهد خود عمل نمی‌کند» یعنی هرگز به

fulfills his promises, he never acts in accordance with his promises.

عهد خود عمل نمی‌کند، هرگز به عهد خود عمل نمی‌کند.

He promises A but he doesn't complete A, there's no like matching behavior there.

او قول A را می‌دهد، اما A را کامل نمی‌کند، هیچ رفتار مشابهی در آنجا وجود ندارد.

He doesn't meet his promises, he doesn't fulfill, he doesn't live up to his promises.

به وعده هایش عمل نمی کند، عمل نمی کند، به وعده هایش عمل نمی کند.

Second variation is “to live with.”

تغییر دوم «زندگی کردن با» است.

“To live with” means to tolerate or to stand or to deal with something.

"زندگی با" به معنای تحمل یا ایستادن یا مقابله با چیزی است.

Some examples.

چند نمونه.

“How much of this bad behavior can you live with?”

"با چه مقدار از این رفتار بد می توانید زندگی کنید؟"

“If I put my family through a scandal, I don't think I would be able to live with myself.”

"اگر خانواده ام را در معرض یک رسوایی قرار دهم، فکر نمی کنم بتوانم با خودم زندگی کنم."

Okay, we see here, “to live with something” means an ability to tolerate something.

خوب، ما در اینجا می بینیم، "زندگی با چیزی" به معنای توانایی تحمل چیزی است.

In my first example, it's a question, “How much of this bad behavior can you live with?”

در مثال اول من، این یک سوال است، " چقدر از این رفتار بد می توانید زندگی کنید؟"

We use this verb to mean tolerate or put up with.

ما از این فعل به معنای تحمل کردن یا تحمل کردن استفاده می کنیم.

“Put up with” also, we use in the same way as “live with” here.

در اینجا از "Put with" نیز مانند "Live with" استفاده می کنیم.

“How much of this are you going to allow to continue before you say something?” for

" قبل از اینکه چیزی بگویی چقدر از این اجازه داری ادامه یابد؟"

example.

مثلا.

“How much of this can you live with?”

"با چه مقدار از این می توانید زندگی کنید؟"

Just like this behavior, someone else's bad behavior is there all the time living with

درست مانند این رفتار، رفتار بد دیگران در تمام مدت زندگی با

you.

شما وجود دارد.

So, “How much of it can you live with?

بنابراین، "با چه مقدار از آن می توانید زندگی کنید؟

How much?”

چقدر؟"

“Not very much.”

"نه خیلی."

Maybe, “I can't live with this anymore.

شاید، «دیگر نمی توانم با این زندگی کنم.

Stop it!

بس کن!

Go away!”

گمشو!"

So, that's one.

بنابراین، این یکی است.

In the second example of sentence about a family scandal.

در مثال دوم جمله درباره یک رسوایی خانوادگی.

I used the expression, “I don't think I would be able to live with myself.”

من از این تعبیر استفاده کردم: "فکر نمی کنم بتوانم با خودم زندگی کنم."

“Live with myself” actually means I don't think I would be able to tolerate myself because

"با خودم زندگی کن" در واقع به این معنی است که فکر نمی کنم به دلیل رفتار بدم بتوانم خودم را تحمل کنم

of my bad behavior.

.

So, if my family experienced a scandal because of something I did, I wouldn't be able to

بنابراین، اگر خانواده‌ام به خاطر کاری که انجام دادم رسوایی را تجربه می‌کردند، نمی‌توانم

tolerate myself meaning I would be really upset with myself, I would be unhappy, I would

خودم را تحمل کنم، یعنی واقعاً از خودم ناراحت می‌شوم، ناراضی بودم،

be disappointed in myself.

از خودم ناامید می‌شدم.

We use the expression, “I wouldn't be able to live with myself.”

ما از عبارت "من نمی توانم با خودم زندگی کنم" استفاده می کنیم.

I hope that those are a few new ways that you can use the verb, “live.”

امیدوارم این چند راه جدید باشد که بتوانید از فعل "زنده" استفاده کنید.

If you have any questions or comments or want to try to make a sentence with this verb,

اگر سوال یا نظری دارید یا می خواهید با این فعل جمله بسازید،

please feel free to do so in the comment section.

لطفاً در قسمت نظرات این کار را انجام دهید.

If you liked the video, please make sure to give it a thumbs up, subscribe to the channel

اگر ویدیو را دوست داشتید، لطفاً حتماً آن را تأیید کنید، در کانال مشترک شوید

and check us out at EnglishClass101.com for some other good stuff.

و ما را در EnglishClass101.com برای چیزهای خوب دیگر بررسی کنید.

Thanks for watching this episode of Know Your Verbs and we'll see you again soon.

برای تماشای این قسمت از افعال خود را بدانید متشکریم و به زودی دوباره شما را خواهیم دید.

Bye.

خدا حافظ.