How to Improve Your English Speaking Skills? Ask Alisha

Want to speak real English from your first lesson?

آیا می خواهید از اولین درس خود به زبان انگلیسی واقعی صحبت کنید ؟

Sign up for your free lifetime account at EnglishClass101.com.

برای حساب مادام العمر رایگان خود در EnglishClass101.com ثبت نام کنید .

I'm going to use the Force to make you watch this whole video.

من قصد دارم از Force استفاده کنم تا شما را وادار به تماشای کل این ویدیو کنم.

Hi, everybody. Welcome back to Ask Alisha.

سلام به همه. به Ask Alisha خوش آمدید.

The weekly series where you ask me questions and I answer them, maybe.

سریال هفتگی که از من سوال میپرسی و من جواب میدم شاید.

You can send your questions to me at EnglishClass101.com/ask-alisha.

می توانید سوالات خود را به آدرس EnglishClass101.com/ask-alisha برای من ارسال کنید.

First question from Harley Paso.

اولین سوال از هارلی پاسو.

Paso?

پاسو؟

I’m very sorry.

من خیلی متاسفم.

Harley asks, “What is the use of ‘get’ plus adverb or preposition?”

هارلی می پرسد، "کاربرد "get" به اضافه قید یا حرف اضافه چیست؟

For example, “I get down.”

به عنوان مثال، "من پایین می روم."

This is a question about phrasal verbs with “get.”

این یک سوال در مورد افعال عبارتی با "get" است.

We can use a lot of different things after the word “get.”

بعد از کلمه "دریافت" می توانیم از چیزهای مختلف زیادی استفاده کنیم.

In your example, “to get down,” we use it when dancing.

در مثال شما، "برای پایین آمدن"، ما از آن هنگام رقص استفاده می کنیم.

For example, like, “I want to get down this weekend.”

به عنوان مثال، مانند "من می خواهم این آخر هفته پایین بیایم."

It's sort of an old-fashioned expression though, “to get down.”

هر چند این یک تعبیر قدیمی است، "پایین آمدن".

We can use a lot of different words after the verb “get,” though.

ما می توانیم بعد از فعل "get" از کلمات مختلف زیادی استفاده کنیم.

For example, “get into,” to get into something means to become interested in something.

به عنوان مثال، "ورود به"، وارد شدن به چیزی به معنای علاقه مند شدن به چیزی است.

You might hear, “to get at,” like, “get at me” or “get at your professor,” to

ممکن است بشنوید، « به من برسید» یا «به استادتان برسید»،

get at means to reach out to or to communicate with but it's a very casual expression.

به معنای دستیابی یا برقراری ارتباط با آن است، اما این یک عبارت بسیار معمولی است.

You can say, “get after,” like, “I need to get after my homework,” for example.

می‌توانید بگویید، مثلاً «من باید تکالیفم را انجام دهم».

It means to chase after or try to do something.

به معنای تعقیب یا تلاش برای انجام کاری است.

Also, “to get in,” like, “to get into a club,” “to get into a restaurant,”

همچنین، «وارد شدن»، مانند «وارد شدن به یک باشگاه»، «وارد شدن به رستوران»،

“to get into a party,” the nuance is that something is challenging but you can gain

«ورود به یک مهمانی»، نکته ظریف این است که چیزی چالش‌برانگیز است، اما می‌توانید

access to that thing, like, “I got into the party last night but I wasn't on the list.”

به آن چیز دسترسی پیدا کنید. مانند، "من دیشب وارد مهمانی شدم اما در لیست نبودم."

There are a lot of different uses of the word “get.”

کاربردهای مختلفی از کلمه "به دست آوردن" وجود دارد.

I can't talk about all of them in this video because there are so many.

من نمی توانم در مورد همه آنها در این ویدیو صحبت کنم زیرا تعداد زیادی وجود دارد.

So, if you're curious about the various phrasal verbs that we can use with the word “get,”

بنابراین، اگر در مورد افعال عبارتی مختلفی که می‌توانیم با کلمه «get» استفاده

check out a dictionary.

کنیم کنجکاو هستید، یک فرهنگ لغت را بررسی کنید.

That's a really good place to start.

این یک مکان واقعاً خوب برای شروع است.

Next question!

سوال بعدی!

Next question comes from Long An.

سوال بعدی از Long An می آید.

Long An asks, “What is the difference between simple past tense and past continuous tense

لانگ آن می پرسد: "تفاوت بین زمان گذشته ساده و زمان گذشته استمراری

or past progressive tense?”

یا زمان گذشته پیش رونده چیست؟"

Simple past tense, we use for actions that started and ended in the past.

زمان گذشته ساده، ما برای اعمالی که در گذشته شروع و پایان یافته اند استفاده می کنیم.

So, the beginning of the action and the end of the action happened in the past.

پس آغاز عمل و پایان عمل در گذشته اتفاق افتاده است.

So, for example, the sentence, “I ate breakfast.”

به عنوان مثال، جمله "من صبحانه خوردم."

is a simple past tense statement.

یک گزاره زمان گذشته ساده است.

“I ate breakfast.”

"من صبحانه خوردم."

“Ate” is a simple past tense.

"Ate" یک زمان گذشته ساده است.

The past continuous tense, however, or the past progressive tense is something we used

با این حال، زمان گذشته استمراری یا زمان گذشته پیش رونده چیزی است که ما از آن

to talk about an action that was continuing at a specific point in time in the past.

برای صحبت در مورد عملی استفاده می‌کردیم که در زمان خاصی در گذشته ادامه داشت.

If I want to use the past progressive tense, I can say, “I was eating breakfast.”

اگر بخواهم از زمان گذشته پیش رونده استفاده کنم، می‌توانم بگویم: «داشتم صبحانه می‌خوردم».

Using that continuous tense, using that progressive tense implies I want to explain something

استفاده از آن زمان استمراری، استفاده از آن زمان پیشرونده به این معنی است که می‌خواهم چیز

else that happened at that time or maybe I want to add some more information.

دیگری را که در آن زمان اتفاق افتاده است توضیح دهم یا شاید می‌خواهم اطلاعات بیشتری اضافه کنم.

So, for example, “I was eating breakfast at 8 o'clock this morning.”

بنابراین، برای مثال، "من امروز صبح ساعت 8 صبحانه می خوردم."

or, “I was eating breakfast when the phone rang.” or, “I was eating breakfast and

یا "داشتم صبحانه می خوردم که تلفن زنگ خورد." یا "من همزمان صبحانه می خوردم و

watching TV at the same time.”

تلویزیون تماشا می کردم."

“I was eating breakfast while studying today.”

"امروز در حال مطالعه صبحانه بودم."

By using the past progressive, I am explaining that an action was continuing at a specific

با استفاده از پیشرونده گذشته، توضیح می‌دهم که یک عمل در یک

point in time, as in the example, “I was eating breakfast at 8 o'clock.”

نقطه خاص از زمان ادامه می‌یابد، مانند مثال « ساعت 8 صبحانه می‌خوردم».

Or, I can use past progressive to show one action was happening at the same time as another

یا می‌توانم از گذشته پیشرونده استفاده کنم تا نشان دهم یک عمل همزمان با عمل دیگری

action in the past.

در گذشته اتفاق می‌افتد.

If I use just the simple past tense, I'm just saying a simple fact, in other words.

اگر من فقط از زمان گذشته ساده استفاده کنم ، به عبارت دیگر فقط یک واقعیت ساده را می گویم.

This action happened, “I ate breakfast at 8 o'clock.”

این عمل اتفاق افتاد، "ساعت 8 صبحانه خوردم ."

If I want to emphasize the continuous nature of the action for some reason like, “I was

اگر بخواهم به دلایلی مانند "ساعت 8 صبحانه می خوردم" بر ماهیت مداوم عمل تأکید کنم

eating breakfast at 8 o'clock.”

.

I can use the past progressive tense.

من می توانم از زمان گذشته پیش رونده استفاده کنم.

In that case, it might be in response to a question like, “What were you doing at 8

در این صورت، ممکن است در پاسخ به سؤالی مانند «ساعت 8

o'clock this morning?”

صبح امروز چه می‌کردی؟» باشد.

So, if someone wants to ask maybe what you were doing at a specific point in time, like

بنابراین، اگر کسی بخواهد بپرسد که شاید در یک مقطع زمانی خاص چه می‌کردید، مثلاً

someone is suspicious of you, like, “What were you doing last night?”

کسی به شما مشکوک است، مثلاً « دیشب چه کار می‌کردید؟»

You can say, “Oh, I was having dinner with my friends last night.”

می توانید بگویید: "اوه، من دیشب داشتم با دوستانم شام می خوردم."

But, past tense, simple past tense is something we use for actions which start and finish

اما زمان گذشته، زمان گذشته ساده چیزی است که ما برای اعمالی که در گذشته شروع و به پایان

in the past.

می رسند استفاده می کنیم.

But, progressive, the progressive tense in past can be used to emphasize the continuing

اما، پیشرونده، زمان پیشرونده در گذشته می تواند برای تأکید بر ماهیت ادامه

nature of that situation or that action.

دار آن موقعیت یا آن عمل استفاده شود.

Next question!

سوال بعدی!

Next question comes from Yassin.

سوال بعدی از یاسین است.

Yassin?

یاسین؟

I'm very sorry.

من خیلی متاسفم.

“What's the difference between ‘on time’ and ‘in time’?

«تفاوت بین «به موقع» و «به موقع» چیست؟

Is it, ‘You arrived just on time?’ or, ‘You arrived just in time?’”

آیا این عبارت، «به موقع رسیدی؟» یا «به موقع رسیدی؟»

We use “on time” to refer to doing something at the correct time, doing something at a

ما از «به موقع» برای اشاره به انجام کاری در زمان درست، انجام کاری در

scheduled time.

زمان برنامه ریزی شده استفاده می کنیم.

So, for example, “I need to get to work on time.”

بنابراین، برای مثال، "من باید به موقع سر کار بروم ."

meaning at the correct time.

به معنی در زمان مناسب

Or, “Did you make it to your appointment on time?”

یا "آیا به موقع به قرار خود رسیدید ؟"

“In time,” however, is used when we want to kind of give a nuance of rushing or hurrying

با این حال، «در زمان» زمانی استفاده می‌شود که می‌خواهیم نوعی عجله کردن یا عجله کردن

for something.

برای چیزی را نشان دهیم.

“I need to leave my house now to get to the airport in time for my flight.”

من باید الان خانه ام را ترک کنم تا به موقع برای پرواز به فرودگاه بروم.»

“I need to study for my test now if I want to be in time for the party later.”

"اگر بخواهم بعداً به موقع برای مهمانی حاضر شوم، اکنون باید برای آزمونم مطالعه کنم ."

“You should probably leave now if you want to be in time for the movie.”

اگر می‌خواهید به موقع برای فیلم باشید، احتمالاً باید همین الان را ترک کنید .»

“In time for something else,” so, I want to do action A to make my schedule meet this

«به موقع برای چیز دیگری»، بنابراین، می‌خواهم اقدام A را انجام دهم تا برنامه‌ام با این

other condition, this other thing I would like to do with this other thing I need to

شرایط دیگر مطابقت داشته باشد، این کار دیگری که دوست دارم با این کار دیگری که باید

do.

انجام دهم انجام دهم.

“In time for” has the nuance of a deadline.

"در زمان برای" تفاوت های ظریف یک ضرب الاجل را دارد.

We can use this expression in like a panic, like, “Oh, my gosh!

ما می توانیم این عبارت را مانند یک وحشت به کار ببریم ، مانند: "اوه، خدای من!

I'm not going to make it in time.”

من به موقع به آن نمی رسم.»

like, to submit a paper.

مانند ارسال مقاله

“I'm not going to make it in time.”

"من به موقع به آن نمی رسم."

“In time” means like before the deadline.

"در زمان" به معنای مانند قبل از مهلت است.

Whereas, “on time,” has the meaning of completing an action or completing something

در حالی که "به موقع" به معنای تکمیل یک عمل یا تکمیل چیزی

at a scheduled time.

در یک زمان برنامه ریزی شده است.

Next question!

سوال بعدی!

The next question comes from Gearson Silva.

سوال بعدی از Gearson Silva است.

“Hi.

"سلام.

What is the difference between ‘shade’ and ‘shadow’?”

تفاوت بین "سایه" و "سایه" چیست؟"

Oh, great!

اوه، عالی!

This is a great question.

این یک سوال عالی است.

Both of these words can be used to refer to a place that is darker than its surroundings

هر دوی این کلمات را می توان برای اشاره به مکانی استفاده کرد که تاریک تر از محیط اطرافش است،

because there's an object that is blocking the light.

زیرا جسمی وجود دارد که نور را مسدود می کند.

We can say, “There's shade over there.”

می‌توانیم بگوییم: «آنجا سایه‌ای است».

or, “There's a shadow over there.”

یا، "آنجا سایه ای وجود دارد."

In that sentence, they are used the same.

در آن جمله به همین صورت به کار رفته اند.

However, “shadow” refers to the dark shape only.

با این حال، "سایه" فقط به شکل تیره اشاره دارد .

So, a person can cast a shadow.

بنابراین، یک فرد می تواند سایه بیاندازد.

We use “cast,” the verb, “cast,” with a shadow.

ما از "cast"، فعل "cast" با سایه استفاده می کنیم.

“I cast a shadow when I stand in the sun.” for example.

"وقتی زیر آفتاب می ایستم سایه می اندازم." مثلا.

“Shade,” however, as a noun, refers to or has the nuance of a kind of shelter.

با این حال، "سایه" به عنوان یک اسم به نوعی پناهگاه اشاره دارد یا دارای تفاوت های ظریف است.

So, shelter provided by some other object.

بنابراین، سرپناهی که توسط یک شی دیگر ارائه شده است.

“Shelter from the light,” “shelter from the sun,” so, we would say, “Stand in

«پناه از نور»، «پناه از خورشید»، بنابراین، می‌گوییم: «

the shade.”

در سایه بایست».

because “shade” has the nuance of shelter.

زیرا "سایه" تفاوت ظریفی از سرپناه دارد.

We would not say, “Stand in the shadow.”

ما نمی‌گوییم: «در سایه بایست».

“Shadow” does not carry the nuance of shelter in the way that shade does.

"سایه" به همان شکلی که سایه این کار را انجام می دهد، تفاوت های ظریف پناهگاه را به همراه ندارد.

Interestingly enough, though, shade and shadow are both used as verbs, as well.

به اندازه کافی جالب توجه است که سایه و سایه هر دو به عنوان فعل نیز استفاده می شوند.

“To shadow something,” means to follow something closely.

«به چیزی سایه انداختن» به معنای از نزدیک دنبال کردن چیزی است.

“To shadow someone at work,” means to follow someone at work and try to understand

برای مثال، "سایه زدن به کسی در محل کار" به معنای دنبال کردن کسی در محل کار و تلاش برای

their job, for example.

درک شغل او است.

“Shade” is used as a verb to mean to create shelter from light.

"سایه" به عنوان یک فعل به معنای ایجاد پناهگاه از نور استفاده می شود.

For example, “The canopy shaded us from the sun.”

به عنوان مثال، "سایبان ما را از خورشید سایه انداخت ."

“Shade” also has some interesting uses.

"سایه" نیز کاربردهای جالبی دارد.

You might hear the slang phrase, “to throw shade.”

ممکن است عبارت عامیانه " سایه انداختن" را بشنوید.

“Throwing shade” is a really interesting slang expression that we use which means to

"سایه انداختن" یک عبارت عامیانه واقعاً جالب است که ما از آن استفاده می کنیم که به معنای

communicate disrespect or to communicate contempt, bad feelings for something.

بیان بی احترامی یا ابراز تحقیر، احساسات بد نسبت به چیزی است.

When you're speaking generally, in most cases, when you want to talk about a dark cool area,

وقتی به طور کلی صحبت می کنید، در بیشتر موارد، وقتی می خواهید در مورد یک منطقه خنک تاریک صحبت کنید،

we should say, “shade,” “Stand in the shade.”

باید بگوییم: «سایه»، «در سایه بایست ».

When you want to talk only about the dark area, that dark object, use “shadow.”

هنگامی که می خواهید فقط در مورد ناحیه تاریک ، آن جسم تاریک صحبت کنید، از "سایه" استفاده کنید.

Next question!

سوال بعدی!

Actually, two questions from Danny.

راستی دو سوال از دنی.

Hi, Danny.

سلام دنی

Danny's first question is, “You talked about “lit” as slang.”

اولین سوال دنی این است: "شما در مورد "روشن" به عنوان عامیانه صحبت کردید."

Yes, I talked about “lit” in Episode 2.

بله، من در مورد "روشن" در قسمت 2 صحبت کردم.

So, 1, Episode 2 of “Ask Alisha.”

بنابراین، 1، اپیزود 2 "از علیشاه بپرس."

“Can you please talk about the verb “light” and using it an active and passive?”

"میشه لطفا در مورد فعل "نور" و استفاده از آن به صورت فاعل و مفعول صحبت کنید؟"

Sure.

مطمئن.

“Light” means to start a fire.

«نور» به معنای برافروختن آتش است.

So, “to light a fire,” “to light a candle.”

بنابراین، «آتش روشن کردن»، «شمع روشن کردن».

Some examples of active and passive voice with this verb then.

چند نمونه از صدای فاعلی و مفعول با این فعل سپس.

“Why don't we light some candles for dinner tonight.”

چرا امشب برای شام شمع روشن نمی کنیم ؟

“All the candles in the restaurant were lit.”

تمام شمع های رستوران روشن بود.

“On our camping trip, my neighbors lit a fire and we brought hamburgers to make.”

در سفر کمپینگ، همسایه‌هایم آتشی روشن کردند و ما همبرگر آوردیم تا درست کنیم.»

“A fire was lit in the campsite while we were gone.”

زمانی که ما رفته بودیم، در کمپ آتش روشن شد .»

“I was going to light a fire but I fell asleep.”

می خواستم آتش روشن کنم اما خوابم برد.

So, “to light” means “to start a fire.”

بنابراین، «روشن کردن» به معنای «آتش زدن» است.

He lit the house on fire.

خانه را آتش زد.

We can say, “to light blah, blah, blah on fire.”

می‌توانیم بگوییم: «روشن کردن بله، بله، بله بر آتش».

So, there are a few different examples of using the verb “light” in active and in

بنابراین، چند مثال مختلف برای استفاده از فعل "light" در

passive, past tense, future tense, as well.

فاعل و مفعول، زمان گذشته، زمان آینده و همچنین وجود دارد.

So, I hope that that's helpful.

بنابراین، امیدوارم که مفید باشد.

Danny's second question, “Can you talk about ride and its uses?

سوال دوم دنی، «آیا می توانید در مورد سواری و کاربردهای آن صحبت کنید؟

Like, ‘Take someone for a ride.’

مانند «یکی را سوار کن.»

‘Can I take a ride?’”

«می‌توانم سوار شوم؟»

“Ride” is another verb that has a lot of different uses.

«سوار» فعل دیگری است که کاربردهای متفاوتی دارد.

You use the example, “to take someone for a ride” means, “to drive together with

شما از این مثال استفاده می‌کنید، «کسی را سوار کردن» یعنی «با

someone.”

کسی رانندگی کردن».

“To go for a ride” has the nuance of doing something just for fun.

«سوار رفتن» این تفاوت را دارد که کاری را صرفاً برای سرگرمی انجام دهید.

It's just for fun.

این فقط برای سرگرمی است.

“I want to take a ride to a location.”

"من می‌خواهم به مکانی سوار شوم."

“I want to take a ride to the mountains this weekend.”

"من می خواهم این آخر هفته سواری به کوهستان بروم ."

or, “take a to the beach,” but “to take someone for a ride” means, “to invite

یا «به ساحل برید»، اما « کسی را برای سواری بردن» به معنای «دعوت کردن

someone to drive somewhere with you in a car.”

کسی برای رانندگی با شما در ماشین» است.

That's one way to use “ride.”

این یکی از راه‌های استفاده از «سوار» است.

You can also say, “Give me a ride.”

شما همچنین می توانید بگویید: "به من سوار شو."

“Can you give me a ride?”

"میشه من رو تا جایی برسونی؟"

So, this is a request expression.

بنابراین، این یک عبارت درخواست است.

I don't have a car, my friend has a car, I want my friend to take me in their car to

من ماشین ندارم، دوستم ماشین دارد، می خواهم دوستم مرا با ماشین خود

a location.

به مکانی ببرد.

I can say, “Can you give me a ride to the movie theater?”

می‌توانم بگویم، «می‌توانی من را به سالن سینما برسانی؟»

“Can you give me a ride to the lake?”

«می‌توانی به من سوار دریاچه شوی؟»

“Give me a ride” is a request.

"به من سوار شو" یک درخواست است.

So, “give me a ride in your car.”

بنابراین، "به من سوار ماشین خود شوید."

So, there are a lot of uses of “ride.”

بنابراین، کاربردهای زیادی از "سواری" وجود دارد.

If you want to see all of them or if you want to see more of them, I recommend checking

اگر می خواهید همه آنها را ببینید یا اگر می خواهید تعداد بیشتری از آنها را ببینید، توصیه می کنم

a dictionary, there are quite a few and I can't talk about them all in this video.

یک فرهنگ لغت را بررسی کنید، تعداد کمی وجود دارد و من نمی توانم در مورد همه آنها در این ویدیو صحبت کنم.

So, please check a dictionary.

بنابراین، لطفا یک فرهنگ لغت را بررسی کنید.

Next question!

سوال بعدی!

Okay, next question is from Fem.

خوب، سوال بعدی از Fem است.

“What does ‘you’re too good to be true’ mean?

«تو خیلی خوب هستی که درست نباشی» به چه معناست؟

Is it good or not?”

خوب است یا نه؟»

Maybe you've heard this in a famous song.

شاید این را در یک آهنگ معروف شنیده باشید.

“You're too good to be true, can't take my eyes off of you.”

"تو خیلی خوب هستی که نمی توانی واقعی باشی، نمی توانم چشمانم را از تو بردارم."

In that case, it's a good meaning.

در این صورت، معنای خوبی است.

A different way to say this expression is, “You are so good.

یک راه متفاوت برای گفتن این عبارت این است: «تو خیلی خوبی.

You are so amazing that I can't believe you're real.”

تو آنقدر شگفت‌انگیز هستی که نمی‌توانم باور کنم که واقعی باشی.»

So, in other words, something must be wrong there must be some problem with you, it's

بنابراین، به عبارت دیگر، یک چیزی باید اشتباه باشد، باید یک مشکلی برای شما وجود داشته باشد،

not possible for you to be real because you are so good, you are so great.

ممکن نیست که شما واقعی باشید، زیرا شما خیلی خوب هستید، شما خیلی عالی هستید.

So, “you're too good to be true,” it's like, “Wow, I'm amazed by you.”

بنابراین، «تو خیلی خوب هستی که نمی‌توانی واقعی باشی»، مثل این است که «وای، من از تو شگفت‌زده شدم».

So, it's a good expression.

بنابراین، بیان خوبی است.

If, however, maybe in a more uncommon situation, someone said like, “This guy is too good

با این حال، اگر ممکن است در یک موقعیت غیر معمول تر، کسی بگوید: "این مرد خیلی خوب

to be true.”

است که واقعیت داشته باشد."

like maybe reviewing a job application, for example.

مثلاً بررسی یک درخواست شغلی .

“This girl, she's too good to be true.”

"این دختر، او آنقدر خوب است که واقعیت داشته باشد."

If it's said in that way, maybe there's something suspicious about that person.

اگر اینطور گفته شود، شاید چیز مشکوکی در مورد آن شخص وجود داشته باشد.

“This doesn't seem right.

"این درست به نظر نمی رسد.

There's just too much good information here.

فقط اطلاعات خیلی خوبی در اینجا وجود دارد.

There must be some problem with this person.”

حتما مشکلی با این شخص وجود دارد.»

Depending on the intonation, it can portray either a very positive meaning or a very suspicious

بسته به لحن، می تواند یک معنای بسیار مثبت یا یک معنای بسیار مشکوک را

meaning.

به تصویر بکشد.

In most cases, however, it's a positive meaning.

با این حال، در بیشتر موارد، معنای مثبتی دارد.

So, if you heard this in a song, for example, it's probably a very positive, kind of romantically

بنابراین، برای مثال، اگر این را در یک آهنگ شنیده باشید، احتمالاً یک عبارت بسیار مثبت و با ظرافت عاشقانه است

nuanced phrase.

.

Thanks very much for that question, Fem.

خیلی ممنون برای این سوال، خانم.

Nice one.

ایول! احسنت.

Next question!

سوال بعدی!

Rabia Arshad?

رابعه ارشد؟

I’m very sorry.

من خیلی متاسفم.

“What's the difference between ‘can’ and ‘may’?

«تفاوت بین «می‌توان» و «می‌تواند» چیست؟

I saw this on the dining like a champ cheat sheet and noticed these words were used for

من این را در ناهار خوری مانند یک برگه تقلب قهرمان دیدم و متوجه شدم که این کلمات برای درخواست استفاده می شود

requests.

.

What's the difference?”

تفاوت در چیست؟"

“Can” and “may” for requests, in modern English, modern American English are used

"Can" و "می" برای درخواست ها، در انگلیسی مدرن، انگلیسی مدرن آمریکایی به یکسان استفاده می شود

the same.

.

If I use them in a statement, “can” refers to ability, “may” refers to permission.

اگر من از آنها در یک عبارت استفاده کنم، "can" به توانایی، "ممکن است" به اجازه اشاره دارد.

Please just be careful.

لطفا فقط مراقب باشید.

“Can” and “may” are only used in the same way to make requests in modern American

«می‌توان» و «می‌تواند» فقط برای درخواست در انگلیسی مدرن آمریکایی به یک شکل استفاده می‌شوند

English.

.

Next question is from Taylor.

سوال بعدی از تیلور است.

Oh, hi, again, Taylor.

اوه، سلام، دوباره، تیلور.

“Are ‘Where are you from?’ and ‘Where were you born?’ the same?”

«آیا «از کجایی؟» و « کجا متولد شدی؟» یکسان هستند؟

Ah, great question!

آه، سوال عالی!

“Where are you from?”

"شما اهل کجا هستید؟"

“Where were you born?”

"کجا متولد شدی؟"

No, not necessarily.

نه، نه لزوما.

Not necessarily.

لازم نیست.

“Where were you born?” is only the place where you were physically brought into the

"کجا متولد شدی؟" تنها جایی است که شما به طور فیزیکی به دنیا آورده شده اید

world.

.

Maybe, your hometown, the place you identify as your hometown is different from the place

شاید زادگاه شما، محلی که به عنوان زادگاه خود معرفی می کنید با

where you were born.

جایی که در آن متولد شده اید متفاوت باشد.

Maybe you were born in Spain but you grew up in the USA.

شاید شما در اسپانیا به دنیا آمده اید اما در ایالات متحده آمریکا بزرگ شده اید.

Your family moved after that.

خانواده شما بعد از آن نقل مکان کردند.

So, you could say, “I was born in Spain but I grew up in New York City.”

بنابراین، می توانید بگویید: "من در اسپانیا به دنیا آمدم اما در شهر نیویورک بزرگ شدم."

If someone asks you, “Where are you from?”

اگر کسی از شما بپرسد: اهل کجا هستید؟

It might be a good idea to say, “I was born in blah, blah, blah, but I was raised in blah,

شاید ایده خوبی باشد که بگوییم، "من در بلا، بل، بلا به دنیا آمدم، اما در بلا، بل، بل، بزرگ شدم

blah, blah.” in a different place if the two places are different.

." در مکانی متفاوت اگر این دو مکان متفاوت باشند.

Next question!

سوال بعدی!

Next question is from Hassan.

سوال بعدی از حسن است.

Hassan says, “How do we use ‘gotta’ in the negative form?”

حسن می‌گوید: «چگونه از «گوتا» در شکل منفی استفاده کنیم؟

So, we did a live stream about “have to” and “got to” and “need to” on the

بنابراین، چندی پیش در کانال یوتیوب و فیس بوک یک پخش زنده درباره «باید» و «به» و «نیاز به» انجام دادیم

YouTube channel and on Facebook a while ago.

.

“Gotta” is a contraction, a very casual contraction of “got” and “to.”

"Gotta" یک انقباض است، یک انقباض بسیار اتفاقی از "got" و "to".

It's not a real word.

این یک کلمه واقعی نیست.

“Gotta” is just the sound that we make when we say “got to” very quickly.

"Gotta" فقط صدایی است که وقتی می گوییم "به" خیلی سریع می گوییم.

Like, “I gotta go to school today.”

مثلاً «امروز باید به مدرسه بروم.»

or, “I've gotta finish my homework.” or, “I gotta get to sleep.

یا، "من باید تکالیفم را تمام کنم." یا «من باید بخوابم.

I'm so tired.”

من خیلی خسته ام."

In American English, we do not use “gotta” in the negative.

در انگلیسی آمریکایی، ما از "gotta" به صورت منفی استفاده نمی کنیم.

Instead, we use “have to” or “need to.”

در عوض، از «باید» یا «نیاز به» استفاده می کنیم.

“I don't have to go to work tomorrow.”

"من مجبور نیستم فردا بروم سر کار."

“I don't need to go to work tomorrow.”

"نیازی نیست فردا بروم سر کار."

“I don't need to go to sleep right now.”

"من الان نیازی به خوابیدن ندارم."

But, American English does not use “gotta” in the negative form.

اما، انگلیسی آمریکایی از "gotta" در شکل منفی استفاده نمی کند.

Next question!

سوال بعدی!

The next question is from Sadaham.

سوال بعدی از صدام است.

“I need to improve my spoken English and my vocabulary.

من باید زبان انگلیسی و دایره لغاتم را بهبود بخشم.

How do I do that?”

چطور آن را انجام دهم؟"

I think there's a tool on the website where you can record your voice speaking English

فکر می‌کنم ابزاری در وب‌سایت وجود دارد که می‌توانید صدای خود را در حال صحبت کردن به زبان انگلیسی ضبط کنید

and compare it to a native speaker saying the same thing.

و آن را با یک زبان مادری که همان حرف را می‌گوید مقایسه کنید.

So, I think that's a that's a feature on the website.

بنابراین، من فکر می کنم که این یک ویژگی در وب سایت است.

So, check that out.

بنابراین، آن را بررسی کنید.

If you haven't been, it's in EnglishClass101.com.

اگر نرفته اید، در EnglishClass101.com موجود است.

There should be a recording function there where you can record your voice and compare

باید یک تابع ضبط در آنجا وجود داشته باشد که بتوانید صدای خود را ضبط کنید و

it to a native speaker and keep practicing that until your voice and your pronunciation

آن را با یک گوینده بومی مقایسه کنید و این کار را تا زمانی ادامه دهید که صدای شما و تلفظ شما با

matches the native speaker’s pronunciation.

تلفظ گوینده بومی مطابقت داشته باشد.

So, you'll see like little waveforms there even on the recording page.

بنابراین، شما مانند شکل موج های کوچکی را در آنجا حتی در صفحه ضبط مشاهده خواهید کرد.

So, you can try to match your voice to a native speaker.

بنابراین، می توانید سعی کنید صدای خود را با یک زبان مادری مطابقت دهید .

So, of course, practicing with native speakers, where possible.

بنابراین، البته، در صورت امکان با افراد بومی تمرین کنید.

Repeating, so creating your own speech is important too.

تکرار، بنابراین ایجاد سخنرانی خود نیز مهم است.

Practicing with recording tools, voice recording tools.

تمرین با ابزار ضبط، ابزار ضبط صدا .

When you record yourself, you suddenly hear so many problems in your speech.

وقتی خودتان را ضبط می کنید، ناگهان مشکلات زیادی در گفتارتان می شنوید.

So, recording yourself can be another good tool.

بنابراین، ضبط خود می‌تواند ابزار خوب دیگری باشد .

But in terms of building your vocabulary: first, I need to define a goal.

اما از نظر ایجاد دایره لغات شما: ابتدا باید هدفی را تعریف کنم.

What do I want to talk about?

در مورد چه چیزی می خواهم صحبت کنم؟

If I want to talk about food, I should look for materials in my target language talking

اگر می‌خواهم در مورد غذا صحبت کنم، باید به دنبال مطالبی در زبان مقصد خود باشم که در

about food and I should study those.

مورد غذا صحبت می‌کند و باید آن‌ها را مطالعه کنم.

So, think about what it is that you want to do and try to be specific.

بنابراین، در مورد آنچه می خواهید انجام دهید فکر کنید و سعی کنید مشخص باشید.

Try to narrow your goal down to, “What are the words that I need to do?” and try focusing

سعی کنید هدف خود را محدود کنید به این که "کلماتی که باید انجام دهم چیست؟" و سعی کنید در آنجا تمرکز کنید

there.

.

And then, maybe, you can widen the focus to other interests here and there too.

و سپس، شاید، بتوانید تمرکز را به سایر علایق اینجا و آنجا نیز گسترش دهید.

But, start, maybe, with the things that are going to help you communicate the things that

اما، شاید با چیزهایی شروع کنید که به شما کمک می‌کنند تا چیزهایی را که

you really want to say.

واقعاً می‌خواهید بگویید، در میان بگذارید.

So, always think about your goals, “What do I want to learn how to say?”

بنابراین، همیشه به اهداف خود فکر کنید، "چه می خواهم یاد بگیرم چگونه بگویم؟"

Next question from Ricardo Villaroe.

سوال بعدی ریکاردو ویلارو

Oh, hey, Ricardo!

اوه، هی، ریکاردو!

Welcome back!

خوش برگشتی!

“Is it correct to learn several languages at the same time?”

"آیا یادگیری همزمان چندین زبان صحیح است ؟"

Ooh, “Is it correct?”

اوه، "درست است؟"

I can't answer that whether it's correct or not.

من نمی توانم پاسخ دهم که آیا درست است یا نه.

So, I've heard that if you want to try, for whatever your reason is, if you want to try

بنابراین، شنیده‌ام که اگر می‌خواهید تلاش کنید، به هر دلیلی که دارید، اگر می‌خواهید

to study more than one language at the same time, it's better to try to choose languages

همزمان بیش از یک زبان را مطالعه کنید، بهتر است سعی کنید زبان‌هایی را انتخاب کنید

that are quite different so that there's less chance of you making mistakes or getting confused

که کاملاً متفاوت باشند تا کمتر وجود داشته باشد. احتمال اشتباه یا سردرگمی

in your studies.

در مطالعه شما وجود دارد.

The other thing that I think I would say is if you're studying more than one language

نکته دیگری که فکر می کنم بگویم این است که اگر همزمان بیش از یک زبان

at the same time, your progress might be a bit slower than if you studied just one language.

را مطالعه می کنید، ممکن است پیشرفت شما کمی کندتر از زمانی باشد که فقط یک زبان را مطالعه کرده باشید.

Yeah, “Is it correct?”

بله، "درست است؟"

I don't know.

من نمی دانم.

I can't answer that.

من نمی توانم به آن پاسخ دهم.

That's up to you to decide.

این به شما بستگی دارد که تصمیم بگیرید.

So, those are all the questions that I want to talk about this week.

بنابراین، اینها همه سؤالاتی هستند که می خواهم در این هفته در مورد آنها صحبت کنم.

Thank you so much for submitting so many interesting questions.

از شما برای ارسال سوالات جالب بسیار سپاسگزارم .

I really appreciate it.

من واقعا قدردان آن هستم.

If you haven't submitted a question yet, you can check it out, the submission page is at

اگر هنوز سوالی ارسال نکرده اید، می توانید آن را بررسی کنید، صفحه ارسال در

EnglishClass101.com/ask-alisha.

EnglishClass101.com/ask-alisha است.

So, check that out, send me your questions.

بنابراین، آن را بررسی کنید، سوالات خود را برای من ارسال کنید.

If you like the video, please make sure to give it a thumbs up and subscribe to the channel

اگر از ویدیو خوشتان آمد، لطفاً حتماً آن را تأیید کنید و در کانال نیز مشترک شوید

too and check us out at EnglishClass101.com for some other stuff.

و ما را در EnglishClass101.com برای چیزهای دیگر بررسی کنید.

We talked about a few things today that you can find on the website so definitely check

ما امروز در مورد چند چیز صحبت کردیم که می توانید در وب سایت پیدا کنید، بنابراین حتما

that out.

آن را بررسی کنید.

So, thanks very much for watching this episode of Ask Alisha.

بنابراین، بسیار متشکرم برای تماشای این قسمت از Alisha Ask.

I will see you again next Saturday.

شنبه آینده دوباره می بینمت.

Bye-bye.

خداحافظ.

Bonus vocabulary word for today: spoiler.

لغت جایزه برای امروز: اسپویلر.

Spoiler.

اسپویلر.

A spoiler is secret information, key information, about your media, your book, your movie, your

اسپویلر اطلاعات محرمانه، اطلاعات کلیدی، درباره رسانه، کتاب، فیلم،

TV show.

برنامه تلویزیونی شما است.

If you see the phrase “spoiler alert” somewhere, it means the next piece of text,

اگر عبارت "هشدار اسپویل" را در جایی مشاهده کردید، به این معنی است که متن

the next information, the next thing in the video is going to be secret information about

بعدی، اطلاعات بعدی، چیز بعدی در ویدیو اطلاعات محرمانه

the story.

درباره داستان است.

So, if you have not seen the movie, if you have not seen the TV show or you have not

بنابراین، اگر فیلم را ندیده‌اید، اگر برنامه تلویزیونی را ندیده‌اید یا

seen the book, you might find information you don't want to read yet.

کتاب را ندیده‌اید، ممکن است اطلاعاتی را پیدا کنید که هنوز نمی‌خواهید بخوانید.

So, spoiler means something that will spoil or something that will ruin the story for you.

پس اسپویلر به معنای چیزی است که خراب می شود یا چیزی که داستان را برای شما خراب می کند.

So, no spoilers about “Star Wars” until we've seen it.

بنابراین، تا زمانی که «جنگ ستارگان» را ندیده باشیم، خبری از اسپویلر نیست.

Use the Force to study English.

از Force برای مطالعه زبان انگلیسی استفاده کنید.