How to Complain in English (An English Lesson) 😒

Well, it's finally happened.

خب بالاخره اتفاق افتاد

I've had enough of winter.

من از زمستان به اندازه کافی خسته شده ام.

I never thought I would say this. Winter is

هیچ وقت فکر نمی کردم این را بگویم. زمستان

my favorite season, but I've had enough of winter.

فصل مورد علاقه من است، اما به اندازه کافی از زمستان نوشیده ام.

It's the middle of February and it won't seem to end.

اواسط فوریه است و به نظر نمی رسد تمام شود.

In this English lesson, I'm going to teach you

در این درس انگلیسی، من قصد دارم

six different phrases we use to talk about something

شش عبارت مختلف را به شما آموزش دهم که برای صحبت در مورد چیزی که

we don't like or that we don't like anymore.

دوست نداریم یا دیگر دوست نداریم استفاده می کنیم.

When I say I've had enough of winter,

وقتی می گویم از زمستون سیر شدم،

it means I don't like winter anymore.

یعنی دیگر زمستان را دوست ندارم.

At least for this year.

حداقل برای امسال.

I'm sure next year I will enjoy it again.

من مطمئن هستم که سال آینده دوباره از آن لذت خواهم برد.

But right now, that's your first new English phrase.

اما در حال حاضر، این اولین عبارت انگلیسی جدید شماست.

I've had enough of winter.

من از زمستان به اندازه کافی خسته شده ام.

I'm ready for it to end.

من آماده ام تا تمام شود.

One of the things you have to do in the winter

یکی از کارهایی که باید در زمستان انجام دهید

is you have to clean your car off every morning.

این است که هر روز صبح ماشین خود را تمیز کنید.

And quite honestly, I've had my fill of

و صادقانه بگویم، من از

winter, I've had my fill of cleaning off my

زمستان سیر شده ام،

cars every morning so that I can drive them.

هر روز صبح ماشین هایم را تمیز کرده ام تا بتوانم آنها را برانم.

When you eat something, eventually you're full.

وقتی چیزی می خورید، در نهایت سیر می شوید.

And we use this same phrase to describe

و ما از همین عبارت برای توصیف

when we don't like doing something anymore.

زمانی استفاده می کنیم که دیگر دوست نداریم کاری را انجام دهیم.

I've definitely had my fill of getting up early to

من مطمئناً از صبح بیدار شدن برای

clean off my van and getting up early to start

تمیز کردن ون و صبح زود بیدار شدن برای روشن کردن

my van so that I can go drive it somewhere.

وانتم سیر شده ام تا بتوانم آن را به جایی برانم.

I've had my fill.

من پر شده ام

So every day I have to shovel

بنابراین هر روز باید در ورودی را بیل بزنم

the entranceway and it's getting old.

و قدیمی می شود.

In English, when you say something is getting

در زبان انگلیسی، وقتی می گویید چیزی

old, it means you're tired of doing it.

قدیمی می شود، به این معنی است که از انجام آن خسته شده اید.

It means you don't want to do it anymore.

یعنی دیگر نمی‌خواهی این کار را انجام دهی.

At the beginning of the winter,

در آغاز زمستان، به

it was kind of exciting.

نوعی هیجان انگیز بود.

I built this new area last summer, and it's nice

من این منطقه جدید را تابستان گذشته ساختم، و خوب

and flat and smooth, so I enjoyed shoveling it.

، مسطح و هموار است، بنابراین از بیل زدن آن لذت بردم.

But now it's getting old.

ولی الان داره قدیمی میشه

I'm starting to dream of warmer weather.

من شروع به رویای هوای گرمتر می کنم.

I'm starting to dream of a time where I can come

دارم رویای زمانی را می بینم که می توانم

out in the morning and I don't have to shovel this

صبح بیرون بیایم و مجبور نیستم آن را بیل بزنم،

because this is getting old, meaning I'm not enjoying it anymore.

زیرا این زمان در حال پیر شدن است، یعنی دیگر از آن لذت نمی برم.

I could also say I'm done with winter.

همچنین می توانم بگویم که زمستان را تمام کرده ام.

When you say you are done with something, it

وقتی می گویید با کاری تمام شده اید، به این

means that you don't want to experience it anymore

معنی است که دیگر نمی خواهید آن را تجربه کنید

or you don't want to do it anymore.

یا دیگر نمی خواهید آن را انجام دهید.

Later today I have to get out my tractor with

بعداً امروز باید تراکتورم را با برف‌کش بیرون بیاورم

the snowblower so that I can clean the driveway.

تا بتوانم راهرو را تمیز کنم.

And quite honestly, it's a little too cold for that.

و صادقانه بگویم، برای آن کمی سرد است.

It's minus 10.

منهای 10 است.

It's going to be minus 15 with the wind chill factor.

با ضریب سرمای باد منهای 15 می شود.

So I'm done with winter. I'm done with it.

پس زمستان را تمام کردم. من با آن تمام شده است.

I want to go to Florida.

من می خواهم به فلوریدا بروم.

I want to go somewhere warm,

من می خواهم به یک جای گرم بروم،

but unfortunately that won't be happening.

اما متاسفانه این اتفاق نمی افتد.

So when you no longer enjoy doing something,

بنابراین وقتی دیگر از انجام کاری لذت نمی برید،

you sometimes will say, I'm done with it.

گاهی می گویید من کارم را تمام کردم.

When something is fun and then it gets annoying,

وقتی چیزی سرگرم کننده است و سپس آزاردهنده می شود،

eventually you might say, I'm done with it.

در نهایت ممکن است بگویید، من با آن کار تمام کردم.

I just want it to go away. So sorry

من فقط می خواهم از بین برود. پس متاسفم

Winter, my favorite season.

زمستان، فصل مورد علاقه من.

But I'm done with you.

اما من با تو تمام شده ام.

I want spring to come soon.

دلم میخواد زودتر بهار بیاد

How are you liking the weather?

هوا را چگونه دوست دارید؟

I think I want to go inside.

فکر کنم میخوام برم داخل

I'm so done.

من خیلی تمام کردم.

I rarely say that, but... I'm so done with winter.

من به ندرت این را می گویم، اما ... من با زمستان تمام شده ام.

Yeah, I still like it, but I mean... You got like a white beard.

آره، من هنوز دوستش دارم، اما منظورم اینه که... تو مثل ریش سفید شدی.

As many of you know, I like to go for a walk every day.

همانطور که بسیاری از شما می دانید، من دوست دارم هر روز پیاده روی کنم.

But when the snow is this deep, I

اما وقتی برف اینقدر عمیق است،

have to say I'm sick of it.

باید بگویم حالم از آن به هم می‌خورد.

I'm tired of it.

من از آن خسته شده ام.

I'm sick of trying to walk when the

من از تلاش برای راه رفتن خسته شده ام وقتی

snow is almost up to my knees.

برف تقریباً تا زانوهایم می رسد.

I'm tired of trying to go for a

از تلاش برای پیاده روی خسته شده ام

walk and the snow is this deep.

و برف اینقدر عمیق است.

I mean, it just makes it really,

منظورم این است که

really challenging to take each step.

برداشتن هر قدم واقعاً بسیار چالش برانگیز است.

So I'm sick of it.

پس حالم ازش بهم میخوره

I'm tired of it.

من از آن خسته شده ام.

In English, when you say you're sick of

در زبان انگلیسی، وقتی می گویید از چیزی خسته شده اید

something or you're tired of something, it simply

یا از چیزی خسته شده اید، به سادگی به این

means you wish the situation was different.

معنی است که آرزو می کنید ای کاش اوضاع متفاوت بود.

So I'm a little bit sick of walking in the deep snow.

بنابراین من کمی از راه رفتن در برف عمیق خسته شده ام.

I'm a little tired of it.

من کمی از آن خسته شده ام.

But I'm pretty sure spring will come soon, and then I'll

اما مطمئنم که بهار به زودی فرا می رسد و سپس

be able to walk as fast as I want to.

می توانم با سرعتی که می خواهم راه بروم.

I'm sick of winter.

حالم از زمستون بهم میخوره

So Jen and I put these nice orange things along our

بنابراین من و جن این چیزهای نارنجی زیبا را در امتداد مسیر خود قرار دادیم

driveway so that you can see where the driveway is.

تا بتوانید ببینید که راهرو کجاست.

But sometimes

اما گاهی اوقات

a delivery person will come and they'll drive

یک تحویل‌دهنده می‌آید و از

off the driveway, and I'm fed up with that.

جاده خارج می‌شود، و من از این کار خسته شده‌ام.

So I'm fed up with winter, but I'm fed

بنابراین من از زمستان خسته شده ام، اما

up with people driving on my lawn as well.

از مردمی که در چمن من رانندگی می کنند نیز خسته شده ام.

In English, when you say you're fed up with

در انگلیسی، وقتی می گویید از چیزی خسته شده اید

something, it means you no longer like it.

، به این معنی است که دیگر آن را دوست ندارید.

It's something that's happening over and over

این چیزی است که بارها و بارها اتفاق می افتد

again, and you want it to stop.

و شما می خواهید متوقف شود.

So there's two things I'm fed up with.

بنابراین من از دو چیز خسته شدم.

I'm fed up with people driving on my lawn.

من از مردمی که روی چمن من رانندگی می کنند خسته شده ام.

Like, can't you see there's an orange stake here?

مثلاً نمی‌بینی که اینجا یک چوب نارنجی است؟ از

Don't go past it.

کنارش نگذر

And I'm also fed up with winter.

و همچنین از زمستان خسته شده ام.

But I have to admit something here, a little secret.

اما در اینجا باید چیزی را اعتراف کنم، یک راز کوچک.

The last person that drove on the lawn was actually me.

آخرین کسی که روی چمن رانندگی کرد در واقع من بودم.

I was driving backwards yesterday, and it was

دیروز داشتم به عقب رانندگی می کردم و

hard to see where I was going.

دیدن اینکه کجا می روم سخت بود.

There was ice on the mirrors of my car.

روی آینه های ماشینم یخ بود.

And I actually drove on the lawn.

و من در واقع روی چمن رانندگی کردم.

So I'm fed up with other people driving on

بنابراین من از رانندگی دیگران در چمن خسته شده ام

the lawn, and I drove on the lawn myself.

و خودم هم روی چمن رانندگی کردم.

Well, hey, thank you for taking the

خوب، هی، ممنون که وقت گذاشتید و

time to watch this English lesson where

این درس انگلیسی را تماشا کردید، جایی که

you learned to complain a little bit.

یاد گرفتید کمی شکایت کنید.

I'm Bob the Canadian.

من باب کانادایی هستم.

I make English lessons here on YouTube.

من اینجا در یوتیوب درس های انگلیسی می آموزم.

I hope in this English lesson you

امیدوارم در این درس انگلیسی

learned a few more phrases that you

چند عبارت دیگر را یاد گرفته باشید که

can use in your next English conversation.

بتوانید در مکالمه بعدی انگلیسی خود از آنها استفاده کنید.

Remember, if this is your first time here,

به یاد داشته باشید، اگر اولین بار است که در اینجا هستید،

find the subscribe button somewhere and click it.

دکمه اشتراک را در جایی پیدا کنید و روی آن کلیک کنید. به

Give me a thumbs up, leave a

من سر بزنید،

comment and have a great week. Bye.

نظر بدهید و هفته خوبی داشته باشید. خداحافظ