Phrasal Verbs Part 4! Let's Learn English! 🤣🍔🐔 (Lesson Only)

Well, hello and welcome to this

خوب، سلام و به این

English lesson about phrasal verbs.

درس انگلیسی در مورد افعال عبارتی خوش آمدید.

This is part four.

اینم قسمت چهارم

If you didn't watch the first three, you should

اگر سه قسمت اول را ندیدید، باید

take a minute to go and watch those.

یک دقیقه وقت بگذارید و آن‌ها را تماشا کنید.

After this one is done.

بعد از اینکه این یکی انجام شد.

It'll take you more than a

بیش از یک دقیقه وقت شما را می گیرد

minute, but you should watch them.

، اما باید آنها را تماشا کنید.

I've tried to put together what I think are the

من سعی کرده‌ام صد افعال رایج در زبان انگلیسی را که فکر می‌کنم رایج‌ترین افعال هستند را کنار هم بگذارم

hundred most common phrasal verbs in English, and in each

و در هر

lesson I teach about 25 or 26 of them.

درس حدود 25 یا 26 مورد از آنها را آموزش می‌دهم.

In this lesson, I'll wrap up

در این درس،

this series of English lessons.

این سری از درس های انگلیسی را جمع بندی می کنم.

There are far more phrasal verbs, by the way,

به هر حال، افعال عبارتی بسیار بیشتری وجود دارد،

and I will, throughout the coming year do a

و من در طول سال آینده

few more lessons about phrasal verbs, but this is

چند درس دیگر در مورد افعال عبارتی خواهم داشت، اما این

the last one for this series.

آخرین مورد برای این مجموعه است.

I think you will enjoy it.

من فکر می کنم شما از آن لذت ببرید.

There's a few in here that they're going to be

چند مورد در اینجا وجود دارد که

hard to explain because they involve a couple actually have,

توضیح آنها دشوار خواهد بود، زیرا آنها شامل یک زن و شوهر هستند که واقعاً دارند،

I think one has an animal name in it. Yeah.

من فکر می کنم یکی از آنها نام حیوانی دارد. آره

And one refers to.

و یکی اشاره به.

Well, you'll see when we get there.

خوب، وقتی به آنجا رسیدیم، خواهید دید.

You'll have to wait to see the

شما باید منتظر بمانید تا

slides as they come up again.

اسلایدها را دوباره ببینید.

These are common phrasal verbs.

این افعال عبارتی رایج هستند.

As much as I might be laughing or giggling a

همان‌قدر که ممکن است

little bit about some of them, they are common.

در مورد برخی از آنها بخندم یا کمی بخندم، آنها رایج هستند.

They are phrasal verbs that we use all the

آنها افعال عبارتی هستند که ما همیشه از آنها استفاده می کنیم

time and you will hear all the time.

و شما همیشه خواهید شنید.

So welcome to this English lesson about phrasal verbs.

بنابراین به این درس انگلیسی در مورد افعال عبارتی خوش آمدید.

Part four to crack down on so this phrasal verb

قسمت چهارم برای مقابله با این فعل عبارتی

wins the prize for having the most words in it.

برنده جایزه برای داشتن بیشترین کلمات در آن است.

There are other ones like this, but when you use

موارد دیگری مانند این وجود دارد، اما وقتی از

the verb to crack down on, it means that you're

فعل برای سرکوب استفاده می کنید، به این معنی است که شما

trying to stop a certain kind of behavior.

سعی می کنید نوع خاصی از رفتار را متوقف کنید.

You will most often hear this on the

شما اغلب این را در اخبار می شنوید

news or read it in a news article.

یا آن را در یک مقاله خبری می خوانید.

They'll say, the police are trying

آنها می گویند، پلیس در حال تلاش

to crack down on speeders.

برای سرکوب رانندگان سرعت است.

Sometimes at school we try to crack down on students

گاهی اوقات در مدرسه سعی می‌کنیم با دانش‌آموزانی که

running in the hallway, or we try to crack down

در راهرو می‌دوند سرکوب کنیم، یا سعی می‌کنیم

on students who are using their phones in class.

با دانش‌آموزانی که در کلاس از تلفن خود استفاده می‌کنند سرکوب کنیم.

So it means there is an activity and the

بنابراین به این معنی است که یک فعالیت وجود دارد و

people in authority are trying to stop that activity.

افراد مسئول در تلاش هستند تا آن فعالیت را متوقف کنند.

So most often you'll hear it

بنابراین اغلب

when they're talking about the police.

وقتی در مورد پلیس صحبت می کنند، آن را می شنوید.

The police were trying to crack down on speeders in

پلیس چند هفته پیش در تلاش بود تا با سرعت‌دهندگان در

my local town a few weeks ago, and as you

شهر محلی من سرکوب کند، و همانطور که می‌دانید،

know, as most of you know, they got me when

همانطور که بیشتر شما می‌دانید، زمانی که می‌خواستند

they were trying to crack down on Speeders.

با اسپیدرز سرکوب کنند، مرا دستگیر کردند.

They did it at a time when I drove by

آن‌ها این کار را در زمانی انجام دادند که من از آنجا عبور کردم

and got a nice little ticket to crack someone up.

و یک بلیط کوچک خوب گرفتم تا کسی را سرکوب کنم.

So to crack up has a bunch of different meanings,

بنابراین خروش کردن معانی مختلفی دارد،

but to crack someone up means to make them laugh.

اما خراشیدن یک نفر به معنای خندیدن اوست.

You could say to someone who's

می‌توانی به کسی که

really funny, you crack me up.

واقعاً خنده‌دار است، بگویی، تو مرا به هم می‌ریزی.

Your jokes crack me up.

شوخی های شما مرا به هم می ریزد.

It means that they make you laugh.

یعنی شما را می خندانند.

I know a few people in my life where, let's

من چند نفر را در زندگی ام می شناسم که

say I'm at a dinner and I'm sitting with them.

مثلاً در یک شام هستم و با آنها می نشینم.

They crack me up.

They just make me laugh.

آنها مرا به هم می ریزند.

آنها فقط مرا می خندانند.

When I was a kid, there are a couple of cousins

بچه که بودم چند تا پسرخاله

I have that if we went to a family wedding, if

دارم که اگه عروسی فامیلی میرفتیم سر

I was at their table, they would crack me up.

میزشون اگه میرفتم بهم میخوردن.

They would tell the funniest jokes

آنها بامزه ترین جوک ها را می گفتند

and I would really laugh. In fact, here's one of the

و من واقعاً می خندیدم. در واقع، این یکی از

jokes I remember my cousin telling.

جوک هایی است که یادم می آید پسر عمویم گفته است.

He said, what bird is a little bigger than a swallow?

گفت کدام پرنده از پرستو بزرگتر است؟

And I said, I don't know.

و من گفتم، نمی دانم.

And he said, a gulp.

و او گفت: یک جرعه.

So there's a little English joke for you.

بنابراین یک جوک انگلیسی برای شما وجود دارد.

A gulp and swallow are the same,

بلع و پرستو یکی هستند

but a gulp is a little bigger.

اما قلع کمی بزرگتر است.

That's when you drink or eat something to crack open.

آن وقت است که چیزی می نوشید یا می خورید تا باز شود.

A lot of phrasal verbs with the word crack in it.

بسیاری از افعال عبارتی با کلمه کرک در آن. باز کردن باز کردن

To crack open is generally used to talk about opening

معمولاً برای صحبت در مورد باز کردن

a bottle or can of something you're going to drink.

یک بطری یا قوطی چیزی است که قرار است بنوشید.

If I had a can of coca cola, I could crack it open.

اگر یک قوطی کوکاکولا داشتم، می توانستم آن را باز کنم. می

I could say, oh, my friend came over last night

توانم بگویم، اوه، دوستم دیشب آمد

and we cracked open a couple of cans of beer.

و ما چند قوطی آبجو را باز کردیم.

So when you have something,

بنابراین وقتی چیزی دارید،

it's generally used to drink.

معمولاً برای نوشیدن استفاده می شود.

You can crack open a box of cookies.

می توانید یک جعبه کوکی ها را باز کنید.

Yeah, I think you might use a different verb for that.

بله، من فکر می کنم شما ممکن است از یک فعل متفاوت برای آن استفاده کنید.

You might just say, we opened up a box of cookies.

شاید بگویید، ما یک جعبه کوکی باز کردیم.

But for drink, a drink like a soda

اما برای نوشیدنی، نوشیدنی مانند نوشابه

or pop or an alcoholic beverage, you would

یا پاپ یا یک نوشیدنی الکلی،

probably say to crack open, to beef up.

احتمالاً می‌گویید که باز کردن، برای تقویت کردن.

This is one of the ones I think is a little

این یکی از مواردی است که به نظر من کمی

funny because beef is actually a word we use for a

خنده دار است زیرا گوشت گاو در واقع کلمه ای است که ما برای یک

type of cow and also a type of meat.

نوع گاو و همچنین یک نوع گوشت استفاده می کنیم.

A hamburger has a beef patty on it, but in

یک همبرگر روی آن یک گوشت گاو است، اما به

English, when you beef something up, you make it stronger.

زبان انگلیسی، وقتی چیزی را گوشت می‌کنید، آن را قوی‌تر می‌کنید.

So I was talking to someone this week who bought

بنابراین من این هفته با کسی صحبت می کردم که

a trailer, and they didn't think it was strong enough,

یک تریلر خریده بود، و آنها فکر نمی کردند به اندازه کافی قوی باشد،

so they were going to beef up the trailer.

بنابراین می خواستند تریلر را تقویت کنند.

That means they are going to add more metal

این بدان معنی است که آنها فلز

or steel to the trailer to make it stronger.

یا فولاد بیشتری به تریلر اضافه می کنند تا آن را قوی تر کنند.

You can see in my diagram here, this

شما می توانید در نمودار من در اینجا ببینید، این

is the original piece of something, and the

قطعه اصلی چیزی است، و

person added another piece to beef it up.

شخص قطعه دیگری را برای تقویت آن اضافه کرده است.

They wanted it to be stronger.

آنها می خواستند قوی تر شود.

We sometimes use this to talk about people like, you could

ما گاهی اوقات از این برای صحبت در مورد افرادی استفاده می کنیم که مثلاً می توانید

go to the gym to beef up a little bit.

به باشگاه بروید تا کمی خود را تقویت کنید. آنقدرها هم

It's not as common.

رایج نیست.

It's most often used to talk about making

اغلب برای صحبت در مورد

something stronger by adding stuff to it.

قوی تر کردن چیزی با افزودن چیزهایی به آن استفاده می شود.

So let's say you had an old ladder and

بنابراین فرض کنید یک نردبان قدیمی داشتید و

you needed to climb up on the roof.

باید از پشت بام بالا می رفتید.

You might add some wood to the side of the ladder.

ممکن است کمی چوب به کناره نردبان اضافه کنید.

You might beef it up so that it's stronger.

ممکن است آن را تقویت کنید تا قوی تر شود.

Maybe you're like me.

شاید شما هم مثل من باشید.

And you're a little heavier now than you

و اکنون کمی سنگین تر از

were the last time you used the ladder.

آخرین باری هستید که از نردبان استفاده کردید.

You might need to beef it up so that it

ممکن است لازم باشد آن را تقویت کنید تا

doesn't break when you climb it to wipe out.

هنگام بالا رفتن از آن نشکند تا پاک شود.

So this has happened to me, but it's rare.

بنابراین این اتفاق برای من افتاده است، اما نادر است.

As a Canadian, I'm pretty good

به عنوان یک کانادایی، من

at walking on snow and ice.

در راه رفتن روی برف و یخ بسیار خوب هستم.

But if you have this happen to you, we would

اما اگر این اتفاق برای شما افتاده باشد، می

say that you weren't careful and you wiped out.

گوییم که مراقب نبودید و از بین رفتید.

So I switched to the past tense.

بنابراین به زمان گذشته تغییر دادم.

There you would hear it when someone

آنجا می شنوید وقتی یکی به

tells you to be careful, be careful.

شما می گوید مراقب باشید، مراقب باشید.

It's slippery out there.

آنجا لغزنده است.

Don't wipe out.

پاک نکن

Or I hate it when I wipe out on the ice.

یا وقتی روی یخ پاک می‌شوم متنفرم.

So this person is in the middle of wiping out.

بنابراین این شخص در وسط پاکسازی است.

When they are done, they will

پس از اتمام، آنها

be laying flat on their back.

به پشت دراز می کشند.

They might land really hard on

آنها ممکن است به سختی روی

their butt and hurt themselves.

باسن خود فرود بیایند و به خود آسیب برسانند.

But yes, when you walk on something

اما بله، وقتی روی چیزی لغزنده راه می روید

slippery, it's very easy to wipe out.

، پاک کردن آن بسیار آسان است.

You should always be very careful to duck out.

شما همیشه باید بسیار مراقب باشید که اردک بیرون بیایید.

So this has a couple of, well, it's the same

بنابراین، این دو معنی دارد، خوب، معنای مشابهی دارد

meaning, but in one situation, it can mean to leave

، اما در یک موقعیت، می تواند به این معنی باشد که

something early when no one sees you, right?

وقتی کسی شما را نمی بیند، چیزی را زودتر ترک کنید، درست است؟

Like, you might have to work till five, but

مثلاً، ممکن است مجبور شوید تا پنج کار کنید، اما

you duck out at 430 and you don't tell

در ساعت 430 بیرون می‌روید و به

your boss and you hope you don't get caught.

رئیستان نمی‌گویید و امیدوارید گرفتار نشوید.

Maybe you duck out 10 minutes early from

شاید 10 دقیقه زودتر از

work because you have to go somewhere.

محل کار بیرون بیایید چون باید جایی بروید.

But it doesn't always have to be in secret.

اما همیشه نباید مخفیانه باشد.

Like, I could go to my boss and say, hey,

مثلاً می‌توانم پیش رئیسم بروم و بگویم، هی،

can I duck out half an hour early tomorrow?

می‌توانم فردا نیم ساعت زودتر از خانه بیرون بیایم؟

I have to pick one of my kids

من باید یکی از بچه هایم را

up from skating or something like that.

از اسکیت یا چیزی شبیه به آن انتخاب کنم.

So it can mean to sneak out of work.

بنابراین می تواند به معنای فرار از کار باشد.

Like, oh, he always ducks out of work 10 minutes early.

اوه، او همیشه 10 دقیقه زودتر از کارش بیرون می آید.

It's annoying.

Or you could say, yeah, the boss said

این آزاردهنده است.

یا می توانید بگویید، بله، رئیس گفت

I could duck out a few minutes early

من می توانم فردا چند دقیقه زودتر از خانه بیرون بیایم،

tomorrow because I have to go do something.

زیرا باید بروم کاری انجام دهم.

So to duck out means to leave work earlier than normal.

بنابراین بیرون آمدن به معنای ترک کار زودتر از حد معمول است.

And you can duck out of a class as well.

و همچنین می توانید از کلاس خارج شوید.

If you're a student, you can ask a teacher,

اگر دانش آموز هستید، می توانید از یک معلم بپرسید،

hey, can I duck out 10 minutes early?

هی، آیا می توانم 10 دقیقه زودتر بیرون بیایم؟

So, by the way, this is another one that

بنابراین، اتفاقا، این یکی دیگر است که

makes me smile because whenever someone says they're going

باعث می‌شود من لبخند بزنم، زیرا هر زمان که کسی می‌گوید که می‌خواهد

to duck out, I always think, quack, quack.

بیرون برود، من همیشه فکر می‌کنم، فضول، فضول.

Which that's the sound that a duck makes.

این صدایی است که یک اردک تولید می کند.

In English, we say ducks go quack.

در انگلیسی می گوییم اردک ها می روند.

So duck out early. Quack, quack.

پس زود بیرون بیایید صدای اردک.

Don't say the quack quack part if

اگر از

you use this phrase to pig out.

این عبارت برای بیرون کشیدن استفاده می کنید، قسمت quack quack را نگویید.

So to pig out, you know what a pig is there.

بنابراین برای بیرون آمدن، می دانید که چه خوکی آنجاست.

I'm doing all the sound effects.

من تمام جلوه های صوتی را انجام می دهم.

I didn't do the beef one, though.

هر چند من گوشت گاو را انجام ندادم.

But to pig out means to eat a lot of food.

اما خوک زدن به معنای خوردن غذای زیاد است.

In fact, it means to eat more

در واقع، این بدان معناست که بیشتر

food than you probably should eat.

از چیزی که احتمالاً باید بخورید، غذا بخورید.

So at Christmas, I go to Jen's parents

بنابراین در کریسمس، برای شام کریسمس نزد پدر و مادر جن می روم

for Christmas dinner and I pig out.

و بیرون می روم.

I literally eat more food than I should.

من به معنای واقعی کلمه بیشتر از آنچه باید غذا می خورم.

I eat too much food.

من زیاد غذا میخورم

So you can see this man here.

بنابراین می توانید این مرد را اینجا ببینید.

He has two plates of food.

او دو بشقاب غذا دارد.

I think he's going to pig out.

من فکر می کنم که او قصد دارد بیرون بیاید.

Either he's getting a plate of food for someone else or

یا او یک بشقاب غذا برای دیگری می‌گیرد یا می‌رود

he's going to pig out and eat both plates of food.

و هر دو بشقاب غذا را می‌خورد.

So again, to pig out simply means

بنابراین باز هم می‌گویم که بیرون رفتن صرفاً به معنای

to eat more food than you should.

خوردن غذای بیشتر از آنچه باید است.

Usually around the holiday season when you are meeting

معمولاً در فصل تعطیلات، هنگامی که با خانواده ملاقات می کنید

family and having large meals, you are highly likely

و وعده های غذایی بزرگ می خورید، به احتمال زیاد

to pig out in those situations to miss out.

در آن موقعیت ها از دست می دهید.

So this one might take me a bit to explain.

بنابراین این یکی ممکن است کمی برای من توضیح دهد.

When you miss out, it means that

وقتی از دست می‌دهید، به این معنی است که

something good is happening and you weren't

اتفاق خوبی در حال رخ دادن است و شما

able to participate or be involved.

نتوانستید در آن شرکت کنید یا درگیر باشید.

So, for instance, if a store has a huge sale and

بنابراین، به عنوان مثال، اگر یک فروشگاه فروش زیادی داشته باشد و

it goes from Monday to Friday and you don't see the

از دوشنبه تا جمعه می رود و شما

advertisement till Saturday, we would say that you missed out.

آگهی را تا شنبه نمی بینید، می گوییم که از دست داده اید.

It's not nice to miss out.

از دست دادن خوب نیست.

You might let me think of another one. Yeah.

ممکن است به من اجازه دهید به یکی دیگر فکر کنم. آره

If you don't get invited to a party, we would use

اگر به یک مهمانی دعوت نشدید، از

the same verb, that you missed out on the party that

همان فعل استفاده می‌کنیم، که مهمانی را از دست دادید که

no one told you about the party, so you missed out.

هیچ‌کس در مورد مهمانی به شما نگفته بود، بنابراین شما آن را از دست دادید.

It's not fun to miss out on

از دست دادن

things, especially a really good sale.

چیزها، به خصوص یک فروش واقعا خوب، جالب نیست.

There was a Flyer this week that had a

این هفته یک بروشور بود که

tool set for sale and it was 70% off.

مجموعه ابزاری برای فروش داشت و 70 درصد تخفیف داشت.

And I need a new set of tools like wrenches and stuff.

و من به یک مجموعه ابزار جدید مانند آچار و چیزهای دیگر نیاز دارم.

But I was too late.

اما من خیلی دیر کردم.

I missed out.

من از دست دادم

The sale was over by the time I saw

تا زمانی که آگهی را دیدم، فروش تمام شد

the advertisement, so I was a little bit sad.

، بنابراین کمی ناراحت شدم.

But it's okay, it'll come on sale again, I'm sure.

اما اشکالی نداره، مطمئنم دوباره به فروش میرسه.

To read up on simply means to research something.

خواندن به سادگی به معنای تحقیق در مورد چیزی است.

Sometimes during a live stream, someone will say what

گاهی اوقات در طول پخش زنده، شخصی می‌گوید

country they're from and I'll say, oh, I'll read

اهل کدام کشور است و من می‌گویم، اوه،

up on that after the live stream.

بعد از پخش زنده آن را خواهم خواند.

Or maybe you're not feeling well and you go to

یا شاید احساس خوبی ندارید و به اینترنت مراجعه می کنید

the Internet and you read up on your symptoms.

و علائم خود را می خوانید.

So you're like, hey, stuffed up nose, stomach

بنابراین شما مانند، هی، بینی پر شده، معده

ache, and then you read up on it.

درد، و سپس شما آن را بخوانید. با این حال،

You don't need to use this many

لازم نیست از این تعداد

words to talk about it, though.

کلمات برای صحبت در مورد آن استفاده کنید.

You could just say, I'm going

شما فقط می توانید بگویید، من قصد دارم

to research that a little bit.

کمی در مورد آن تحقیق کنم.

I'm going to look into that.

من قصد دارم به آن نگاه کنم.

But when you read up on something, it simply means you

اما وقتی چیزی را مطالعه می کنید، به سادگی به این معنی است که شما

have a book or you're on a computer and you decide

یک کتاب دارید یا در رایانه هستید و تصمیم می گیرید

that you are going to learn a little bit about something.

که کمی در مورد چیزی یاد بگیرید.

I like to read up on all of

من دوست دارم تمام

the different countries in the world so that

کشورهای مختلف جهان را مطالعه کنم تا

when someone mentions where they're from.

وقتی کسی به این موضوع اشاره کند که اهل کجاست.

I have a little bit of an

من کمی

idea of what life is like there.

تصور می کنم که زندگی در آنجا چگونه است.

So to read up on simply means to research or

بنابراین خواندن در مورد صرفاً به معنای تحقیق یا

to investigate by reading, by the way, to chicken out.

تحقیق از طریق خواندن است، اتفاقاً، به نتیجه رساندن.

So if you squint, you can

بنابراین اگر چشمانتان را نگاه کنید، می توانید

see Brent in the background there.

برنت را در پس زمینه آنجا ببینید.

Brent and I went ziplining last summer.

من و برنت تابستان گذشته زیپلینینگ کردیم.

Brent came up to visit.

برنت برای بازدید آمد.

It was a fun time, and we decided to go ziplining.

زمان سرگرم کننده ای بود، و ما تصمیم گرفتیم که زیپلینگ کنیم.

And we followed through with it

و ما آن را ادامه دادیم،

like we actually did it.

همانطور که واقعاً آن را انجام دادیم.

If one of us had decided not to do it,

اگر یکی از ما تصمیم گرفته بود این کار را انجام ندهیم، از

we would use the phrasal verb to chicken out.

فعل عبارتی برای مرغ کردن استفاده می‌کردیم.

So I could have said to Brent before ziplining,

بنابراین می‌توانستم قبل از زیپلینگ به برنت بگویم،

you're not going to chicken out, are you?

نه؟

And he would respond and say,

و او پاسخ می‌داد و می‌گفت،

I'm not going to chicken out.

من نمی‌خواهم جوجه بزنم.

Are you going to chicken out?

میخوای جوجه بیاری؟

And I would say, I'm not going to chicken out.

و من می گویم، من قصد ندارم جوجه کشی کنم.

So to chicken out means to.

پس مرغ کردن به معنای به.

It means you're going to do something and you

این بدان معناست که شما قرار است کاری انجام دهید و

decide not to because you're a little bit afraid.

تصمیم می گیرید که انجام ندهید زیرا کمی می ترسید.

Because you're scared.

چون می ترسی

So leading up to doing the ziplining,

بنابراین تا قبل از انجام زیپلینگ،

I was a little bit scared.

کمی ترسیدم.

I could have chickened out, but I decided to do it.

می‌توانستم این کار را انجام دهم، اما تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم.

So again, to chicken out.

بنابراین دوباره، به مرغ کردن.

To decide not to do something.

تصمیم گرفتن برای انجام کاری.

Let me back up.

بگذار پشتیبان بگیرم

It means you're planning to do something that's maybe a

این بدان معناست که شما در حال برنامه ریزی برای انجام کاری هستید که شاید

little scary and you decide not to do it.

کمی ترسناک باشد و تصمیم دارید آن را انجام ندهید.

You chicken out.

تو جوجه کن

You decide not to do it.

شما تصمیم می گیرید که این کار را نکنید.

To hand in.

برای تحویل دادن.

So a few weeks ago, I did the phrasal verb to hand out.

بنابراین چند هفته پیش، فعل عبارتی to hand out را انجام دادم.

Teachers will hand out stuff to their class.

معلمان چیزهایی را به کلاس خود می دهند.

Today when I go to school, I

امروز که به مدرسه می روم،

will hand out papers to my students.

به دانش آموزانم اوراق می دهم.

When students finish working on a piece of paper from

وقتی دانش‌آموزان کار بر روی یک تکه کاغذ از معلم را تمام می‌کنند

the teacher, sometimes they need to hand it in.

، گاهی باید آن را تحویل دهند.

When you hand something in, it means

وقتی چیزی را تحویل می‌دهید، به این معنی است که

you give it back to the teacher.

آن را به معلم پس می‌دهید.

This phrasal verb is used

این فعل عبارتی

a lot in classroom situations.

در موقعیت های کلاسی بسیار استفاده می شود.

Like if you go to a meeting and you have to

مثلاً اگر به جلسه می روید و باید

fill in a form, you have to hand in the form.

فرمی را پر می کنید، باید فرم را تحویل دهید.

That's another use of it.

استفاده دیگر از آن است.

But probably it's used the most

اما احتمالاً

often when talking about a school.

بیشتر هنگام صحبت در مورد مدرسه از آن استفاده می شود.

You need to hand in your work.

شما باید کار خود را تحویل دهید.

You need to hand in your notebook

باید دفترچه خود را تحویل دهید

so the teacher can check it.

تا معلم بتواند آن را بررسی کند.

I think that, yeah, definitely used mostly in a school to

من فکر می‌کنم که، بله، قطعاً بیشتر در مدرسه استفاده می‌شود

hand in to give something to the teacher to save up.

تا چیزی را به معلم بدهد تا پس‌انداز کند.

If you want to do something fun and if

اگر می خواهید کاری سرگرم کننده انجام دهید و اگر

you don't have enough money, you can save up.

پول کافی ندارید، می توانید پس انداز کنید.

So you can put a little bit

بنابراین می توانید

of money in an envelope every week.

هر هفته کمی پول در یک پاکت قرار دهید.

You can put a little bit of

می توانید مقدار کمی

money in a special bank account.

پول را در یک حساب بانکی خاص قرار دهید.

I don't know how your banking works, but with online

من نمی‌دانم بانکداری شما چگونه کار می‌کند، اما با

banking, usually you can have more than one bank account

بانکداری آنلاین، معمولاً می‌توانید بیش از یک حساب بانکی داشته باشید

and you might save up money for a trip by

و ممکن است با

putting it in a separate bank account.

گذاشتن آن در یک حساب بانکی جداگانه، پول خود را برای سفر پس انداز کنید.

You might save up money to go buy something on the

ممکن است

weekend by putting it in a little envelope in your desk.

با گذاشتن آن در یک پاکت کوچک روی میز، پول خود را پس انداز کنید تا در آخر هفته چیزی بخرید.

So when you save up, it means you set money aside.

بنابراین وقتی پس انداز می کنید، به این معنی است که پول را کنار می گذارید.

You decide not to spend a certain amount of money

شما تصمیم می گیرید مقدار مشخصی پول را خرج نکنید

because you want to use it to buy something new.

زیرا می خواهید از آن برای خرید چیز جدید استفاده کنید.

Right now I am trying to save up to buy a new computer.

در حال حاضر سعی می کنم برای خرید یک کامپیوتر جدید پس انداز کنم.

The computer over there is six or seven years old.

کامپیوتر آن جا شش هفت ساله است.

It's starting to wear out.

شروع به فرسودگی می کند.

It's starting to show its age.

شروع به نشان دادن سن خود می کند.

It's starting to do weird things and I really need it

شروع به انجام کارهای عجیب و غریب کرده است و من واقعاً به آن نیاز دارم

to work because I do all my editing on it.

تا کار کند زیرا تمام ویرایش هایم را روی آن انجام می دهم.

So I am saving up.

پس دارم پس انداز میکنم

I am putting a little bit of money aside

من هر ماه یک مقدار پول کنار می گذارم

every month so that in the summer I can

تا در تابستان

buy a new computer to drop out.

یک کامپیوتر جدید بخرم تا ترک تحصیل کنم.

When you go to school, sometimes people leave

وقتی به مدرسه می روی، گاهی اوقات مردم می روند

and they don't come back and we would

و برنمی گردند و می

say that they have decided to drop out.

گوییم تصمیم گرفته اند ترک تحصیل کنند.

In Ontario, you have to go to school until a

در انتاریو باید تا یک سن خاص به مدرسه بروید

certain age, but after that you can drop out.

، اما بعد از آن می توانید ترک تحصیل کنید.

It's not good.

این خوب نیست.

You should always finish high school.

شما همیشه باید دبیرستان را تمام کنید.

By the way, I don't know the exact age.

در ضمن سن دقیقشو نمیدونم

I think around age 15 or 16 you can drop out.

فکر می کنم در سن 15 یا 16 سالگی می توانید ترک تحصیل کنید.

But students are strongly encouraged to stay

اما دانش آموزان به شدت تشویق می شوند که

in high school till grade twelve.

تا کلاس دوازدهم در دبیرستان بمانند.

It's not good to drop out.

ترک تحصیل خوب نیست.

People drop out of university

افراد دانشگاه

and college much more often.

و کالج را خیلی بیشتر ترک می کنند. می

I know my son who went to university said

دانم پسرم که به دانشگاه رفت گفت

that after the first year a lot of people

که بعد از سال اول خیلی ها

decided to drop out of his program.

تصمیم گرفتند از برنامه او انصراف دهند.

They decided it was too hard and

آنها به این نتیجه رسیدند که خیلی سخت است و

so they were going to drop out.

بنابراین آنها می خواهند ترک تحصیل کنند.

So to drop out means to quit school.

بنابراین ترک تحصیل به معنای ترک تحصیل است.

You can also drop out of a race.

همچنین می توانید از یک مسابقه انصراف دهید.

Like if you're running a race and you

مثلاً اگر در مسابقه‌ای شرکت می‌کنید و

decide it's too hard, you can stop running.

تصمیم می‌گیرید که خیلی سخت است، می‌توانید دویدن را متوقف کنید.

And we would say, oh, he was tired so he decided

و ما می گفتیم، اوه، او خسته بود، بنابراین تصمیم گرفت

to drop out of the race to get around to.

از مسابقه کناره گیری کند تا به آنجا برود.

So this is a fun one.

بنابراین این یک سرگرمی است.

Sometimes you have a list of things to do and you get

گاهی اوقات فهرستی از کارها برای انجام دادن دارید و

the first few things done, but you aren't sure you have enough

چند کار اول را انجام می دهید، اما مطمئن نیستید که

time to get around to the rest of the list.

زمان کافی برای رسیدن به بقیه لیست دارید.

Sometimes my kids have to do some cleaning on a

بعضی اوقات بچه های من باید یک شنبه تمیز کنند

Saturday and they don't get around to cleaning their room.

و نمی توانند اتاقشان را تمیز کنند.

Maybe they help do dishes and they help do some

شاید آنها به شستن ظروف کمک می کنند و به انجام برخی

stuff in the rest of the house, but they don't

کارها در بقیه خانه کمک می کنند، اما آنها نمی توانند

get around to doing the last thing at work.

آخرین کار را در محل کار انجام دهند.

You might have 20 things to do in a day

شما ممکن است 20 کار را در یک روز انجام دهید

and you might not be sure if you are going

و ممکن است مطمئن نباشید که آیا قرار است به

to get around to doing number 19 and 20.

انجام شماره 19 و 20 برسید.

So to get around to means to get

بنابراین دور زدن به معنای رسیدن

to the time where you can do something. Okay.

به زمانی است که می توانید کاری را انجام دهید. باشه.

If someone said to me, when are

اگر یکی به من گفت

you going to go to work today?

امروز کی می روی سر کار؟

I would say, oh, I'm going to

می‌گفتم، اوه، می‌خواهم سر

get around to going to work.

کار بروم.

Around 830 today I'm going to leave for work.

امروز حدود 830 می روم سر کار.

That will be the next thing on my list.

این چیز بعدی در لیست من خواهد بود.

Or I could say I'm going to go to work,

یا می‌توانم بگویم که می‌روم سر کار،

but I don't know if I'm going to get around

اما نمی‌دانم

to fixing the gate in our backyard today.

امروز می‌خواهم دروازه حیاط خانه‌مان را درست کنم یا نه.

So you can use it to talk about something you

بنابراین می توانید از آن برای صحبت در مورد کاری که

will be able to do, something you will get around

قادر به انجام آن هستید، کاری که

to doing or something you won't be able to do,

به انجام آن دست خواهید یافت یا کاری که قادر به انجام آن نیستید، صحبت کنید،

like you're not going to get around to doing it.

مانند اینکه قرار نیست به انجام آن بپردازید.

So let me just give a simple

بنابراین اجازه دهید

couple of sentences again on this list.

دوباره چند جمله ساده در این لیست بیان کنم.

The person might get around to

ممکن است فرد به

finishing homework, but they might not.

اتمام تکالیف برسد، اما ممکن است نتواند.

They already got around to cleaning their

آنها قبلاً مشغول تمیز کردن

room and getting dressed, but they might

اتاق و لباس پوشیدن بودند، اما ممکن است

not get around to doing their homework. We'll see.

نتوانند تکالیف خود را انجام دهند. خواهیم دید.

It's a cool little chart.

این یک نمودار کوچک جالب است.

I should get one of these for my kids.

من باید یکی از اینها را برای بچه هایم تهیه کنم.

I think that would be fun to ask out.

فکر می‌کنم پرسیدن این موضوع جالب خواهد بود.

So you see this gentleman here, he has some flowers.

پس شما این آقا را اینجا می بینید، چند گل دارد.

I don't think the girl is responding in a

فکر نمی‌کنم دختر به

positive way, but he is definitely asking her out.

شکل مثبتی پاسخ دهد، اما او قطعاً از او می‌خواهد.

When you ask someone out, it

وقتی از کسی درخواست می کنید، این

is a romantic phrasal verb.

یک فعل عبارتی عاشقانه است.

It means you are interested in the person, you are

یعنی به آن شخص علاقه مند هستید،

attracted to them, and you want to go on a

جذب او می شوید و می خواهید

date with them, so you ask them out.

با او قرار ملاقات بگذارید، پس از او درخواست می کنید.

I'm trying to think if we use this in a, it

من سعی می‌کنم فکر کنم اگر این را در a استفاده کنیم، باید

has to me, that is the meaning of this verb.

برای من باشد، معنای این فعل همین است. آیا می

Did you know that Joe asked Kim out?

دانستید که جو از کیم خواسته است؟ آیا می

Did you know that Jim is going to ask Francine out?

دانستید که جیم از فرانسین درخواست می کند؟

So it definitely means that they are interested.

پس قطعا به این معنی است که آنها علاقه مند هستند.

And by the way, girls can ask guys out as well.

و به هر حال، دختران می توانند از پسرها نیز درخواست کنند.

Maybe at school there's a guy you like, you

شاید در مدرسه پسری باشد که شما دوست دارید،

can ask that guy out if you want.

اگر می خواهید می توانید از آن پسر بخواهید بیرون برود.

So when two people are interested

بنابراین وقتی دو نفر از نظر

in each other romantically, well, hopefully

عاشقانه به یکدیگر علاقه دارند، خوب، امیدوارم هر

they're both interested in each other.

دو به یکدیگر علاقه مند شوند.

One might ask out the other person to see

ممکن است یکی از طرف مقابل بخواهد ببیند که

if they want to go on a date.

آیا می‌خواهد قرار ملاقات بگذارد یا خیر.

To go over this simply means to

بررسی این موضوع صرفاً به این معنی است که

check something to make sure it's right.

چیزی را بررسی کنید تا مطمئن شوید درست است.

If you fill out a form, if you go to renew

اگر فرمی را پر می کنید، اگر برای تمدید

your driver's license and you fill out a form, you want

گواهینامه رانندگی خود می روید و فرمی را پر می کنید، می خواهید

to go over the form after you fill it out.

پس از پر کردن فرم، آن را مرور کنید.

When a student writes a test, when they're done

وقتی دانش آموزی تستی را می نویسد، وقتی

writing the test, I always tell them to go

نوشتن تست را تمام می کند، همیشه به او می گویم که

over the test one more time to check to

یک بار دیگر تست را پشت سر بگذارد تا

make sure their answers are correct.

مطمئن شود پاسخ هایشان درست است.

So you should always go over any kind

بنابراین همیشه باید هر نوع

of important document at least once to make

سند مهمی را حداقل یک بار مرور کنید تا

sure that you have done it correctly.

مطمئن شوید که آن را به درستی انجام داده اید.

So to go over simply means to check

بنابراین به سادگی به این معنی است که چیزی را بررسی کنید

something to make sure it is correct.

تا مطمئن شوید که درست است.

I'm trying to think.

دارم سعی میکنم فکر کنم

It doesn't just have to be paper like before you

فقط لازم نیست مانند قبل از

drive a car in a race, you might want to

رانندگی با ماشین در مسابقه کاغذی باشد، ممکن است بخواهید از روی

go over the car to make sure everything's in the

ماشین عبور کنید تا مطمئن شوید که همه چیز

right spot, but it definitely means to check something to

درست است، اما قطعاً به این معنی است که چیزی را بررسی کنید تا

make sure it is correct to try out for.

مطمئن شوید که درست است. امتحان کنید

So if you are someone who likes to

بنابراین اگر فردی هستید که دوست دارید

play sports, you have done this before.

ورزش کنید، قبلاً این کار را انجام داده اید.

You have decided at some point in your

شما در مقطعی از گذشته تصمیم گرفته اید

past to try out for a team.

برای یک تیم تلاش کنید.

At our school we have basketball teams

در مدرسه ما تیم های بسکتبال

and volleyball teams and babington teams.

و تیم های والیبال و تیم های بابینگتون داریم.

And students need to sign up for the tryout and

و دانش آموزان باید در آزمون ثبت نام کنند و

then they need to try out for the team.

سپس باید برای تیم امتحان کنند.

So there's a couple of verbs in there.

بنابراین چند فعل در آن وجود دارد.

So there's a piece of paper and

بنابراین یک تکه کاغذ وجود دارد و

they sign up for the tryout.

آنها برای آزمایش ثبت نام می کنند.

Signing up doesn't mean you're on the team.

ثبت نام به این معنی نیست که شما در تیم هستید.

And then they go to a tryout, the noun version,

و سپس آنها به آزمایشی می روند، نسخه اسمی،

and they go to try out for the team.

و می روند تا برای تیم امتحان کنند.

Maybe you were really smart in school.

شاید تو مدرسه واقعا باهوش بودی.

Maybe you're in school now and there is like some sort

شاید الان در مدرسه هستید و به نوعی وجود دارد،

of, I'm trying to think like chess club, you might have

من سعی می کنم مانند باشگاه شطرنج فکر کنم، ممکن است مجبور شوید

to try out for chess club, you have to go and

برای باشگاه شطرنج امتحان کنید، باید بروید و

play some games to show how good you are at it.

چند بازی انجام دهید تا نشان دهید چقدر در آن مهارت دارید. آی تی.

So when you try out for something, it means you want

بنابراین وقتی برای چیزی تلاش می‌کنید، به این معنی است که می‌خواهید در

to be on a team and you go and show your

یک تیم باشید و می‌روید و مهارت‌های خود را نشان می‌دهید

skills, hoping that you will make the team to warm up.

، به این امید که تیم را گرم کنید.

So before you do something athletic,

بنابراین قبل از انجام یک کار ورزشی،

it's always good to warm up.

همیشه خوب است که بدن خود را گرم کنید.

Now there was some controversy last

حالا آخرین

time I talked about warming up.

باری که در مورد گرم کردن بدن صحبت کردم، بحث و جدل وجود داشت.

I said you might do a little

گفتم ممکن است

bit of running and some stretching.

کمی دویدن و کمی حرکات کششی انجام دهید.

And some people feel like you should

و برخی از مردم احساس می کنند که شما باید

stretch, like these guys are stretching a

کشش دهید، مانند این که این افراد

bit before you do something athletic.

قبل از انجام یک کار ورزشی کمی کشش می دهند.

Some people feel like you should stretch afterwards and

برخی از افراد احساس می کنند که باید بعد از آن کشش داشته باشید و

maybe we'll hear that in the comments below.

شاید ما آن را در نظرات زیر بشنویم.

But definitely I would say that these guys have

اما قطعاً می‌توانم بگویم که این بچه‌ها

decided to warm up before playing a game.

تصمیم گرفته‌اند قبل از انجام یک بازی بدن خود را گرم کنند.

They're stretching out.

آنها در حال کشش هستند.

Maybe they'll do some light running or some walking.

شاید کمی دویدن سبک یا پیاده روی انجام دهند.

Maybe they'll kick the ball around a little bit to

شاید آنها توپ را کمی به اطراف بزنند تا

warm up to get ready to play their game.

گرم شوند تا برای بازی خود آماده شوند.

And then on the opposite side we have to cool down.

و سپس در طرف مقابل باید خنک شویم.

So you can see this guy, I think in this picture,

بنابراین می‌توانید این مرد را ببینید، فکر می‌کنم در این تصویر،

he has finished running a race and now he's going to

او دویدن یک مسابقه را به پایان رسانده است و حالا می‌خواهد

walk for a little bit to just cool down.

کمی راه برود تا خنک شود.

So when you do something athletic, when you play a

بنابراین وقتی یک کار ورزشی انجام می دهید، زمانی که یک ورزش انجام می دهید

sport or when you go running, you get very warm.

یا وقتی می خواهید دوید، بسیار گرم می شوید.

And then when you're done, you

و بعد که کارتان تمام شد،

don't want to just sit down.

نمی خواهید فقط بنشینید.

That's not good for your body.

این برای بدن شما خوب نیست.

You want to just walk for a bit or stay on your

شما می خواهید فقط کمی راه بروید یا روی پاهای خود بمانید

feet or maybe do some stretching afterwards to cool down to relax

یا شاید بعد از آن کمی حرکات کششی انجام دهید تا خنک شوید تا آرام شوید

and to slowly come to a point where you're not.

و به آرامی به جایی برسید که در آن نیستید.

Like when I go for a walk, I don't

مثل وقتی که پیاده روی می کنم، نمی

come in the house and sit down right away.

آیم خانه و همان موقع می نشینم.

When I was running last summer, I

وقتی تابستان گذشته می دویدم، از

don't stop running and just sit.

دویدن دست نمی کشم و فقط می نشینم.

I would still walk for another kilometer or so after I

بعد از اینکه می دویدم هنوز یک کیلومتر دیگر یا بیشتر راه می

ran just to cool down a little bit to join in.

رفتم تا کمی خنک شوم تا به آن ملحق شوم.

So this is kind of fun.

بنابراین این یک نوع سرگرم کننده است.

I see that the parents have decided to join in.

من می بینم که والدین تصمیم گرفته اند که شرکت کنند.

Maybe the kids said, hey, join in

شاید بچه ها گفتند، هی، شرکت کن

and play this video game with us.

و این بازی ویدیویی را با ما انجام بده.

I always like it when families play together.

من همیشه دوست دارم خانواده ها با هم بازی کنند.

So I'm imagining the parents are

بنابراین من تصور می کنم والدین در حال

losing the game right now.

باخت بازی هستند.

Whenever I play video games with my kids, when I join in,

هر وقت با بچه‌هایم بازی‌های ویدیویی انجام می‌دهم، وقتی به آن ملحق می‌شوم،

I definitely don't do as well as I would have hoped.

قطعاً آنطور که می‌خواستم انجام نمی‌دهم.

But to join in means to do something with other people.

اما ملحق شدن به معنای انجام کاری با افراد دیگر است.

Let's say you saw two people

فرض کنید دو نفر را

at the park playing basketball.

در پارک در حال بازی بسکتبال دیدید.

They might ask you to join in.

آنها ممکن است از شما بخواهند که به آن ملحق شوید.

They might say, hey, you want to play?

آنها ممکن است بگویند، هی، می خواهید بازی کنید؟

Why don't you join us? Join in.

چرا به ما ملحق نمی شوید؟ بیایید

Let's play some basketball. To roll out.

بسکتبال بازی کنیم. رول کردن.

So every year, car manufacturers will

بنابراین هر سال، خودروسازان

roll out their new cars.

خودروهای جدید خود را عرضه خواهند کرد. لازم

It doesn't have to be something that's on

نیست که این چیزی باشد که روی

wheels, though, by the way, you could say

چرخ باشد، هرچند، اتفاقاً، می توان گفت

that the furniture company is going to roll

که شرکت مبلمان

out a bunch of new furniture next week.

هفته آینده یک دسته مبلمان جدید عرضه خواهد کرد.

Or Jen might roll out some new products that we're

یا جن ممکن است محصولات جدیدی را عرضه کند که ما

going to be selling in our booth this summer.

قرار است تابستان امسال در غرفه خود بفروشیم.

Maybe we'll sell potpourri. Do you know what that is?

شاید پات پوری بفروشیم. آیا می دانی آن چیست؟

You should look it up.

Potpourri is when you dry flower petals and

شما باید آن را جستجو کنید.

پوتپوری زمانی است که گلبرگ‌های گل را خشک می‌کنید و

then you sell it dry and then people

سپس آن را خشک می‌فروشید و مردم از

use it because it smells nice.

آن استفاده می‌کنند زیرا بوی خوبی دارد.

I don't actually know a lot about potpourri,

من در واقع چیز زیادی در مورد پات پوری نمی دانم،

but anyways, when you roll something out, it

اما به هر حال، وقتی چیزی را عرضه می کنید، به این

means you introduce something new at school.

معنی است که چیز جدیدی را در مدرسه معرفی می کنید.

We could roll out some new classes next year.

ما می توانیم در سال آینده چند کلاس جدید راه اندازی کنیم.

So when a business or organization decides

بنابراین هنگامی که یک کسب و کار یا سازمان تصمیم می گیرد

to have new products or services, they

محصولات یا خدمات جدیدی داشته باشد،

will roll out the new products.

محصولات جدید را عرضه می کند.

It's used a lot with cars. Definitely.

در ماشین ها زیاد استفاده می شود. قطعا.

Every year, car manufacturers will roll out their new line

هر سال، خودروسازان خط جدید خودروهای خود را عرضه می‌کنند

of cars and they will start showing it to people.

و شروع به نمایش آن به مردم می‌کنند.

So we learned the phrase to run into in

بنابراین ما عبارت to run into را در

the first phrasal verb lesson, I think, number one.

اولین درس فعل عبارتی، فکر می کنم، شماره یک یاد گرفتیم.

And we talked about to bump into.

و در مورد برخورد با هم صحبت کردیم.

I think we did.

من فکر می کنم ما انجام دادیم.

I'll have to go back and watch it.

باید برگردم و تماشاش کنم.

But to bump into means the same thing.

اما برخورد به همین معنی است.

You can bump into people when you're at

وقتی در خواربارفروشی هستید می توانید با مردم برخورد کنید

the grocery store and it doesn't mean to

و این به این معنا نیست که

actually drive your grocery cart into them.

واقعاً سبد خرید مواد غذایی خود را وارد آنها کنید.

It can be like, oh, I bumped into you with

ممکن است اینطور باشد که اوه، من با سبد خریدم به شما برخورد کردم

my cart, but it can simply mean to meet, oh,

، اما به سادگی می تواند به معنای ملاقات باشد، آه،

I bumped into my sister yesterday, or I don't like

دیروز با خواهرم برخورد کردم، یا دوست ندارم

going to that store because I always bump into people

به آن فروشگاه بروم زیرا همیشه با افرادی که می

I know and I don't like talking.

شناسم برخورد می کنم. و من دوست ندارم حرف بزنم

That doesn't sound very nice, but

این خیلی خوب به نظر نمی رسد، اما

that could be a situation.

می تواند یک موقعیت باشد.

When you bump into someone, it means you meet them.

وقتی با کسی برخورد می کنید، به این معنی است که او را ملاقات می کنید.

When you weren't planning to meet them, you meet them, I

زمانی که شما قصد ملاقات با آنها را نداشتید، آنها را ملاقات می کنید،

guess you could say by accident or it's just a fluke.

حدس می زنم می توانید بگویید تصادفی یا فقط یک تصادف است.

Do you know that word fluke?

آیا این کلمه تصادف را می شناسید؟

Something that happens randomly to bump into someone.

چیزی که به طور تصادفی به کسی برخورد می کند.

Boy, I used a lot of words.

پسر من از کلمات زیادی استفاده کردم. آیا

Did I use potpourri and fluke?

من از پات پوری و فلوک استفاده کردم؟

Those are probably new words for you.

اینها احتمالاً کلمات جدیدی برای شما هستند.

I should put them in the chat probably at some point.

احتمالاً زمانی باید آنها را در چت قرار دهم.

Don't know how to spell potpourri, though, to team up.

با این حال، برای تیم کردن، نمی‌دانم چگونه پات‌پوری را املا کنم.

So this is similar to join in, but has

بنابراین این شبیه به پیوستن است، اما

more of like, you're trying to get a task

موارد مشابه بیشتری دارد، شما در تلاش هستید تا یک کار را

done well, so you need more people.

به خوبی انجام دهید، بنابراین به افراد بیشتری نیاز دارید.

So let's say that I'm teaching a class

پس فرض کنید من در کلاسی تدریس می کنم

and another teacher is teaching the same thing.

و معلم دیگری هم همین را تدریس می کند.

We might team up and teach the class together.

ممکن است با هم گروه شویم و کلاس را با هم تدریس کنیم.

Maybe your company builds houses and

شاید شرکت شما خانه‌ها را بسازد و

there's another company that finishes the

شرکت دیگری وجود داشته باشد که

last part of the building process.

آخرین بخش فرآیند ساخت‌وساز را به پایان برساند.

You might team up and build houses together.

ممکن است متحد شوید و با هم خانه بسازید.

So when you team up with someone,

بنابراین وقتی با کسی تیم می شوید، به این

it means you do things with them.

معنی است که کارهایی را با او انجام می دهید.

I'm trying to think of another example.

من سعی می کنم به مثال دیگری فکر کنم.

Let's say Jen was going to go sell

فرض کنید جن قرار بود

flowers in Toronto at a really big market,

در تورنتو در یک بازار واقعاً بزرگ گل بفروشد

and she might not have enough flowers.

و ممکن است گل کافی نداشته باشد.

She might team up with another flower grower and

او ممکن است با یک گل‌ساز دیگر متحد شود و

they might go together and sell flowers together.

آنها با هم بروند و با هم گل بفروشند.

So anytime you join forces, anytime you work with someone,

بنابراین هر زمان که به نیروها بپیوندید، هر زمان که با کسی کار می کنید، از

we would use the phrasal verb to team up.

فعل عبارتی برای تیم کردن استفاده می کنیم.

Yeah, I think the construction one is a good one.

بله، من فکر می کنم ساخت و ساز خوب است.

I know when I was younger, we would often

می‌دانم وقتی جوان‌تر بودم، اغلب

team up with another construction company on larger projects.

با یک شرکت ساختمانی دیگر در پروژه‌های بزرگ‌تر همکاری می‌کردیم.

We would work together when I worked for

زمانی که من در صنعت ساخت و ساز کار می کردم با هم کار می کردیم

in the construction industry to get into.

تا وارد این عرصه شویم.

So when you get into something,

بنابراین وقتی وارد کاری می شوید، به این

it means you start doing it. Similar to.

معنی است که شروع به انجام آن می کنید. شبیه به.

To take up.

برای گرفتن.

But I could get into cycling this summer.

اما می توانم در تابستان امسال وارد دوچرخه سواری شوم. می

I could get into learning how to make bread.

توانستم یاد بگیرم چگونه نان درست کنم.

I could get into sewing or fishing.

می توانستم به خیاطی یا ماهیگیری بروم.

I could really get into it.

من واقعاً می توانستم وارد آن شوم.

So when you get into something, it means that

بنابراین وقتی وارد کاری می‌شوید، به این معنی است که

you decide you like it and you want to

تصمیم می‌گیرید آن را دوست دارید و می‌خواهید

learn how to do more of it.

یاد بگیرید که چگونه آن را بیشتر انجام دهید.

And it's usually about hobbies, like, yeah, he's really

و معمولاً در مورد سرگرمی‌هاست، مثلاً، بله، او واقعاً به

getting into working out, or she's really getting into

ورزش می‌پردازد، یا او واقعاً به

fishing, or he's really getting into art.

ماهیگیری می‌پردازد، یا او واقعاً وارد هنر می‌شود.

So it means that you are learning something, usually a

بنابراین به این معنی است که شما در حال یادگیری چیزی هستید، معمولاً یک

hobby, and trying to get really good at it.

سرگرمی، و سعی می کنید در آن واقعاً خوب شوید.

So a lot of you decided to get

بنابراین بسیاری از شما

into learning English a long time ago.

مدتها پیش تصمیم گرفتید که به یادگیری زبان انگلیسی بپردازید.

And you might be wondering, why don't

و ممکن است تعجب کنید، چرا نمی

we just say he started learning English?

گوییم که او شروع به یادگیری زبان انگلیسی کرده است؟

Why do we say he got into learning

چرا می گوییم او وارد یادگیری

English, I don't know, just sounds better.

زبان انگلیسی شده است، نمی دانم، فقط به نظر می رسد بهتر است.

It's like come on in versus come in.

این مانند آمدن در مقابل ورود است

Sometimes it just sounds better to say it one

way over the other to grow out of.

.

So when I was younger, sorry, I didn't bite my nails.

بنابراین وقتی کوچکتر بودم، ببخشید، ناخن هایم را نجویدم.

I shouldn't give away information.

من نباید اطلاعات بدم

When I was younger, I knew someone.

وقتی کوچکتر بودم، یکی را می شناختم.

When I was a kid, I knew someone who bit their nails.

وقتی بچه بودم، کسی را می شناختم که ناخن هایش را می جوید.

Who bit their nails a lot, but eventually

کسانی که ناخن های خود را زیاد می جویدند، اما در نهایت

they were able to grow out of it.

توانستند از آن رشد کنند.

When you grow out of something, it means that you

وقتی از چیزی رشد می کنید، به این معنی است که

stop doing a certain behavior as you get older.

با افزایش سن، انجام یک رفتار خاص را متوقف می کنید.

Okay, so sometimes people in their

خوب، بنابراین گاهی اوقات افراد در

late teens are pretty wild.

اواخر نوجوانی بسیار وحشی هستند.

As teenagers, they do illegal things, but

در نوجوانی کارهای غیرقانونی انجام می دهند، اما

eventually they grow out of it.

در نهایت از این کار بیرون می آیند.

Well, you hope they grow out of it.

خوب، شما امیدوارید که آنها از آن رشد کنند.

Parents and teachers often use this phrase when a student

والدین و معلمان اغلب از این عبارت استفاده می کنند زمانی که دانش آموز

or when a kid is doing something that they don't

یا زمانی که کودکی در حال انجام کاری است که

like, you a tell them not to do it, but

دوست ندارد، شما به آنها می گویید این کار را انجام ندهند، اما

you also hope they grow out of it.

همچنین امیدوارید که آنها از این کار رشد کنند.

When you grow out of something, it

وقتی از چیزی رشد می کنید، به

simply means you've become more mature.

سادگی به این معنی است که بالغ تر شده اید.

You've decided that whatever you're

شما تصمیم گرفته اید که هر کاری که

doing isn't a good idea.

انجام می دهید ایده خوبی نیست.

When you grow out of something, it's usually good.

وقتی از چیزی رشد می کنید، معمولاً خوب است.

I'm trying to think too.

من هم سعی می کنم فکر کنم.

Like, you can grow out of situations as well.

مانند، شما می توانید از موقعیت ها نیز رشد کنید.

But let's leave this as you get older kind of thing.

اما بیایید این موضوع را با افزایش سن رها کنیم.

You're probably all aware of a behavior you did as a

احتمالاً همه شما از رفتاری که در کودکی انجام داده اید و

kid that eventually you were able to grow out of.

در نهایت توانسته اید از آن بزرگ شوید آگاه هستید.

Always good.

When you can grow out of a

همیشه خوب.

وقتی می توانید از یک

behavior, especially if it's a bad behavior.

رفتار رشد کنید، به خصوص اگر رفتار بدی باشد.