Let's Learn English! Topic: Words to Use Instead of "Very" 😀💶🌶️ (Lesson Only)

Well, hello, and welcome to this English lesson where

خوب، سلام، و به این درس انگلیسی خوش آمدید، جایی که

I'm going to teach you a number of vocabulary

من قصد دارم تعدادی لغات واژگانی را به شما آموزش دهم،

words, about 30 vocabulary words that are intermediate.

حدود 30 لغت واژگانی که متوسط ​​هستند.

Maybe some of them are a little bit advanced, and

شاید برخی از آنها کمی پیشرفته باشند و

they're vocabulary words that we use instead of using the

لغات واژگانی هستند که ما به جای استفاده از

same word with the word very in front of it.

همان کلمه با کلمه بسیار جلوی آن استفاده می کنیم.

So, for instance, I could say it's hot out today.

بنابراین، برای مثال، می توانم بگویم که امروز هوا گرم است.

It's very hot out today.

امروز بیرون خیلی گرمه

Or I could say it's sweltering or it's boiling.

یا می توانم بگویم که باد می کند یا می جوشد.

There are different ways to describe situations

روش‌های مختلفی برای توصیف موقعیت‌ها

and things instead of always using a

و چیزها وجود دارد، به‌جای اینکه همیشه از یک

phrase with the word very in it.

عبارت با کلمه بسیار در آن استفاده کنید.

Now, there's nothing wrong with using the word very.

حالا، استفاده از کلمه خیلی اشکالی ندارد.

It's a good way to use

این یک راه خوب برای استفاده از

basic vocabulary to emphasize something.

واژگان پایه برای تاکید بر چیزی است.

But sometimes you want to sound a little more fluent.

اما گاهی اوقات شما می خواهید کمی روان تر به نظر برسید.

You want to have more vocabulary at

شما می خواهید واژگان بیشتری

your fingertips to use in different situations.

برای استفاده در موقعیت های مختلف در اختیار داشته باشید.

So in this English lesson, I'll teach you about

بنابراین در این درس انگلیسی، من حدود

30 words, I think, 31 words that you can

30 کلمه، فکر می کنم، 31 کلمه را به شما آموزش می دهم که می توانید به

use instead of just adding very to another word.

جای اینکه فقط به کلمه دیگری اضافه کنید، استفاده کنید.

Excruciating.

عذاب آور.

This is a hard word to say.

گفتن این کلمه سخت است.

And as I mentioned, these are words we use when

و همانطور که اشاره کردم، اینها کلماتی هستند که وقتی

something is excruciating, it means it's very, very painful.

چیزی طاقت فرسا است از آنها استفاده می کنیم، به این معنی که بسیار بسیار دردناک است.

So you can see this man is holding his shoulder.

بنابراین می توانید ببینید که این مرد شانه خود را گرفته است.

I actually have a sore shoulder right now.

راستش من الان کتفم درد میکنه

It's just a little bit painful, though.

هر چند فقط کمی دردناک است.

It's not extremely painful or very painful, but

خیلی دردناک یا خیلی دردناک نیست، اما

if I had a really bad injury, I

اگر صدمه ای واقعا بد داشتم،

might use the word excruciating to describe it.

ممکن است از کلمه طاقت فرسا برای توصیف آن استفاده کنم.

Oh, the pain is excruciating, or this is excruciating.

آه، درد عذاب آور است، یا این طاقت فرسا.

You can also use it to

همچنین می توانید از آن برای

describe a situation that's painful.

توصیف موقعیتی که دردناک است استفاده کنید.

Maybe you go to see a play and it's very, very boring.

شاید برای دیدن یک نمایشنامه بروید و خیلی خیلی کسل کننده باشد.

It's painful to watch.

دیدنش دردناکه

Could say it is excruciating.

می توان گفت طاقت فرسا است.

I'll say the word one more time.

من یک بار دیگر کلمه را می گویم.

Excruciating.

عذاب آور.

Kind of a tricky word to say, but definitely

گفتن یک کلمه دشوار است، اما قطعا

a way to describe something that is very painful.

راهی برای توصیف چیزی که بسیار دردناک است.

I feel bad for this man.

دلم برای این مرد بد است

I also chose this picture because

من هم این عکس را انتخاب کردم چون

I really like his shirt.

پیراهنش را خیلی دوست دارم.

If I could find a place to buy

اگر جایی برای خرید

that shirt, I would buy that shirt.

آن پیراهن پیدا می کردم، آن پیراهن را می خریدم.

What a beautiful blue, short

چه پیراهن آبی،

sleeved, button down, collar shirt.

آستین کوتاه، دکمه دار، یقه ای زیبا.

I gotta find that shirt somewhere. Basic.

من باید اون پیراهن رو یه جایی پیدا کنم پایه ای.

So when something is basic, it's the

بنابراین وقتی چیزی اساسی است، مثل این است که

same as saying it's very simple.

بگوییم خیلی ساده است.

If you are someone who likes to

اگر شما فردی هستید که دوست دارید

do exercises, one of the basic exercises.

ورزش انجام دهید، یکی از تمرینات اساسی است.

Just let me fix this for a sec.

فقط اجازه دهید این را برای یک ثانیه درست کنم.

For some reason.

بنا به دلایلی

Oh, that's from the quiz last week.

اوه، این از مسابقه هفته گذشته است.

A very basic exercise is the push up.

یک تمرین بسیار اساسی، فشار دادن به بالا است.

If you were to start exercising,

اگر قرار بود ورزش را شروع کنید،

walking is a very basic exercise.

پیاده روی یک ورزش بسیار اساسی است.

A very simple exercise.

یک تمرین بسیار ساده.

Push ups are a basic exercise.

پوش آپ یک تمرین اساسی است.

They are a very simple exercise.

آنها یک تمرین بسیار ساده هستند.

Um, and if you want to know what the opposite is?

ام، و اگر می خواهید بدانید برعکس چیست؟

It's complex.

پیچیده است.

I don't know what this guy is doing.

من نمی دانم این مرد چه می کند.

I don't think I could do

فکر نمی کنم بتوانم این کار را انجام دهم،

this, but this looks very difficult.

اما به نظر می رسد بسیار دشوار است.

When something is complex, it's the

وقتی چیزی پیچیده است، مثل این است که

same as saying it's very difficult.

بگوییم خیلی سخت است.

This looks like a very complex exercise to me.

این به نظر من یک تمرین بسیار پیچیده است.

Um, I think it's some sort of modified push up.

اوم، من فکر می کنم این نوعی فشار بالا اصلاح شده است.

I'm not 100% sure, but if you were,

من 100% مطمئن نیستم، اما اگر شما

um, a beginner English learner, you might describe

یک زبان آموز مبتدی انگلیسی بودید، ممکن است

this as a very simple exercise.

این را به عنوان یک تمرین بسیار ساده توصیف کنید.

You might describe this as a very difficult exercise.

شما ممکن است این را به عنوان یک تمرین بسیار دشوار توصیف کنید.

But it would be better to say, this is

اما بهتر است بگوییم، این

a basic exercise, or this is a complex exercise.

یک تمرین اساسی است، یا این یک تمرین پیچیده است.

It's good to have a little more vocabulary.

خوب است که کمی دایره لغات بیشتری داشته باشید.

Wicked.

شرور.

So when something is evil, I put

بنابراین وقتی چیزی بد است، من

a picture of a black cat here.

عکس یک گربه سیاه را اینجا قرار می دهم.

This is not the same as a black

این مانند

cat crossing your path, so don't feel superstitious.

عبور یک گربه سیاه از مسیر شما نیست، بنابراین احساس خرافه نکنید.

When something is wicked, it means that it's very evil.

وقتی چیزی بد است، به این معنی است که بسیار بد است.

So in the world we have good and evil,

بنابراین در دنیا ما خیر و شر داریم،

there are good people and there are bad people.

انسان های خوب و بد وجود دارند.

There are people who do bad things.

افرادی هستند که کارهای بد می کنند.

They do evil things.

کارهای شیطانی می کنند.

If you were to describe a very evil person or

اگر بخواهید یک شخص بسیار شرور یا

a very evil situation, you would use the word wicked.

یک موقعیت بسیار بد را توصیف کنید، از کلمه شریر استفاده می کنید.

So the total opposite of bad, actually, worse

بنابراین کاملاً مخالف بد، در واقع، بدتر

than bad, is how I would describe wicked.

از بد، این است که من شرور را توصیف می کنم. بزرگ

Spacious.

جادار فراخ.

Excuse me? There. That's better.

ببخشید؟ آنجا. این بهتر است.

When something is spacious, it means it

وقتی چیزی جادار است، به این معنی است که

has a lot of room in it.

فضای زیادی در آن وجود دارد.

It's very roomy.

خیلی جاداره

Now, I thought when I made this slide, these

حالا، فکر کردم وقتی این اسلاید را ساختم،

might actually be two new words for you.

ممکن است این دو کلمه جدید برای شما باشد.

But when you buy a big van or a big car, when

اما وقتی یک ون بزرگ یا یک ماشین بزرگ می‌خرید، وقتی

you get inside, you might say, oh, it's very spacious in here.

داخل می‌شوید، ممکن است بگویید، اوه، اینجا خیلی جادار است.

It's very roomy in here.

اینجا خیلی جاداره به این

It means you can stick your elbows

معنی است که می توانید آرنج خود را

out and not hit another person.

بیرون بیاورید و به شخص دیگری ضربه نزنید.

This is definitely a very spacious room.

این قطعا یک اتاق بسیار بزرگ است.

This room is very roomy.

این اتاق بسیار جادار است.

Hopefully that doesn't confuse you, but definitely when something

امیدوارم این شما را گیج نکند، اما قطعاً وقتی چیزی

is like this, there's lots of room to stand.

شبیه این است، فضای زیادی برای ایستادن وجود دارد.

There's lots of space between the

فضای زیادی بین کاناپه ها وجود دارد

couches, there's really high ceilings.

، سقف های واقعا بلندی وجود دارد.

I would describe this room as spacious, and that

من این اتاق را جادار توصیف می‌کنم، و این

would be a better way than saying very roomy.

راه بهتری از گفتن بسیار جادار است.

And then the opposite, cramped.

و سپس برعکس، تنگ.

So I don't know if you've ever gone

بنابراین من نمی دانم که آیا شما تا به حال

to university or visited someone at university who

به دانشگاه رفته اید یا به ملاقات کسی در دانشگاه رفته اید که

lives in a small dorm room.

در یک اتاق کوچک خوابگاه زندگی می کند.

A dorm room sometimes is very, very small.

یک اتاق خوابگاه گاهی بسیار بسیار کوچک است.

It's not spacious, it's cramped.

جادار نیست، تنگ است.

So when we say a room is very small, when we say

بنابراین وقتی می گوییم یک اتاق بسیار کوچک است، وقتی می گوییم

it's cramped, it means there's not a lot of places to put

تنگ است، به این معنی است که مکان های زیادی برای قرار دادن

your things and not a lot of room to move around.

وسایل شما وجود ندارد و فضای زیادی برای جابجایی وجود ندارد.

It's the opposite of spacious or very roomy.

برعکس جادار یا خیلی جادار است. پس

So definitely.

قطعا.

When my son was at university, I

وقتی پسرم در دانشگاه بود،

thought his dorm room was cramped.

فکر می کردم اتاق خوابگاهش تنگ است.

It was very small.

خیلی کوچک بود.

He couldn't have a lot of stuff, which was probably

او نمی‌توانست چیزهای زیادی داشته باشد، که احتمالاً

a good thing in the end, I would assume that

در نهایت چیز خوبی بود، من فکر می‌کنم

that was a good thing, because the more stuff you

این چیز خوبی بود، زیرا هر چه چیزهای بیشتری

have, the more stuff dad has to help you put

داشته باشید، پدر چیزهای بیشتری برای کمک به شما

in the van when he picks you up from university.

در گذاشتن ون دارد. او شما را از دانشگاه می گیرد.

I'm the dad in that situation.

من بابای تو اون موقعیتم

By the way, intelligent is a way of saying very smart.

به هر حال، هوشمند راهی برای گفتن بسیار باهوش است.

You might know someone who maybe you went to

ممکن است فردی را بشناسید که شاید با او به مدرسه رفته اید،

school with, and they always did really well.

و او همیشه واقعاً خوب عمل کرده است.

They were very smart.

خیلی باهوش بودند.

We would simply say, this person is intelligent.

ما به سادگی می گوییم، این فرد باهوش است.

I'm pretty sure you know this word.

من کاملا مطمئن هستم که شما این کلمه را می دانید.

Maybe a word like cramped was new.

شاید کلمه ای مثل cramped جدید بود.

Maybe this was a new word for you.

شاید این یک کلمه جدید برای شما بود.

Hopefully you know this word.

امیدوارم این کلمه را بدانید.

There are a lot of word friends

in other languages for this word.

در زبان های دیگر واژه دوستان زیادی برای این کلمه وجود دارد.

So intelligent. Intelligent. Enfranch.

خیلی باهوش باهوش. رای دادن.

So hopefully it's familiar to you and simple.

بنابراین امیدوارم برای شما آشنا و ساده باشد.

But if someone is really, really smart, if they're

اما اگر کسی واقعاً، واقعاً باهوش است، اگر

very smart, you would describe them as intelligent.

بسیار باهوش است، او را باهوش توصیف می‌کنید.

If someone is very weak, we

اگر فردی بسیار ضعیف باشد،

often describe them as frail.

اغلب او را ضعیف توصیف می کنیم.

Frail is a word we often use to describe older

ضعیف کلمه ای است که ما اغلب برای توصیف افراد مسن تر

people, people in their late seventies or late eighties.

، افراد در اواخر دهه هفتاد یا اواخر دهه هشتاد استفاده می کنیم.

Certainly by the time someone is in their

مطمئناً تا زمانی که فردی در

nineties, if someone lives to be 90 years

دهه نود خود باشد، اگر فردی 90 سال عمر کند

old, we would probably describe them as frail.

، احتمالاً او را ضعیف توصیف می کنیم.

They might need to use a wheelchair.

آنها ممکن است نیاز به استفاده از ویلچر داشته باشند.

They're very weak.

اونا خیلی ضعیفن

It's hard for them to walk long distances.

راه رفتن در مسافت طولانی برایشان سخت است.

It might even be hard for them to walk.

حتی ممکن است راه رفتن برای آنها سخت باشد.

It's hard for them to lift things that are heavy.

بلند کردن چیزهای سنگین برای آنها سخت است.

So we would say that they are frail.

بنابراین ما می گوییم که آنها ضعیف هستند.

My mom is older, but she's not frail yet.

مامانم بزرگتره ولی هنوز ضعیف نشده

She's still pretty strong lady.

او هنوز هم خانم بسیار قوی است.

I think, because her and my dad worked on the

من فکر می کنم، چون او و پدرم سال ها در مزرعه کار کردند

farm for so many years, she's still very strong.

، او هنوز هم بسیار قوی است.

But I imagine, as with all of

اما من تصور می کنم، مانند همه

us, someday she will be weak.

ما، روزی او ضعیف خواهد شد.

Some days she will very weak.

بعضی روزها خیلی ضعیف می شود.

Someday she will be frail.

روزی او ضعیف خواهد شد

Someday, if I live to be 85 or 90,

یک روز، اگر من تا 85 یا 90 سالگی زندگی کنم،

I will probably be a little bit frail.

احتمالاً کمی ضعیف خواهم شد.

Sometimes you go somewhere and it's very busy.

بعضی وقتا یه جایی میری خیلی شلوغه.

The best example for this, I

بهترین مثال برای این، به

think, would be Christmas shopping.

نظر من، خرید کریسمس خواهد بود.

When I go to the mall, it is bustling.

وقتی به مرکز خرید می روم، شلوغ است.

Let me say that word again.

بگذارید دوباره آن کلمه را بگویم.

It's a little tricky to pronounce bustling.

تلفظ شلوغی کمی مشکل است.

So when I go to the mall

بنابراین وقتی در نزدیکی زمان کریسمس به مرکز خرید می روم،

around Christmas time, it is bustling.

شلوغ است.

It is very busy.

خیلی شلوغ است.

There are people everywhere.

همه جا مردم هستند.

Sometimes you have to wait in line

گاهی اوقات مجبور می شوید

to buy things because it's so busy.

برای خرید چیزها در صف بمانید زیرا خیلی شلوغ است.

But definitely a very good way.

اما قطعا راه بسیار خوبی است.

A very good way to describe a very

یک راه بسیار خوب برای توصیف یک

busy place is to use the word bustling.

مکان بسیار شلوغ، استفاده از کلمه شلوغ است.

And sometimes you'll hear them say,

و گاهی می‌شنوید که می‌گویند

like, Toronto is a bustling metropolis.

تورنتو یک کلان شهر شلوغ است.

So bustling is used to describe cities like

بنابراین شلوغی برای توصیف شهرهایی مانند

lots of people, lots of people walking around.

افراد زیاد، افراد زیادی که در اطراف قدم می زنند، استفاده می شود.

Timid is used to talk about someone who is very shy.

ترسو برای صحبت در مورد کسی که بسیار خجالتی است استفاده می شود.

When someone is timid, they don't

وقتی کسی ترسو است، نمی

want to speak on the phone.

خواهد با تلفن صحبت کند.

Maybe they don't like making phone calls.

شاید آنها از برقراری تماس تلفنی خوششان نمی آید.

Maybe they're a little bit shy.

شاید آنها کمی خجالتی هستند.

Maybe they don't like speaking in public.

شاید آنها دوست ندارند در جمع صحبت کنند.

They're a little bit shy, and maybe they

آنها کمی خجالتی هستند و شاید نمی

don't want to talk in front of people.

خواهند جلوی مردم صحبت کنند.

Maybe there's someone that they like

شاید کسی باشد که

romantically, but they're very timid.

عاشقانه دوستش داشته باشد، اما خیلی ترسو است.

They don't have the courage to give them a call.

جرات ندارند به آنها زنگ بزنند.

So when you are timid, it means to be very shy.

بنابراین وقتی ترسو هستید به معنای خجالتی بودن است.

But it could also be to be a little bit afraid. Right.

اما ممکن است کمی ترس نیز باشد. درست.

You're nervous, you're afraid, you're shy,

شما عصبی هستید، می ترسید، خجالتی هستید،

all of those kinds of things.

از این جور چیزها.

And then it prevents you maybe from doing

و سپس شما را از انجام

something that might be good for you. So.

کاری که ممکن است برای شما خوب باشد باز می دارد. بنابراین.

So if there's someone that you like and you're

بنابراین اگر کسی هست که دوستش دارید و می

afraid to ask them out on a date, if

ترسید از او برای قرار ملاقات بخواهید، اگر

you're someone who's single, maybe just do it.

مجرد هستید، این کار را انجام دهید.

Take a chance.

شانست را امتحان کن.

That's my relationship advice today.

این توصیه رابطه امروز من است.

What's the worst that can happen?

بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟

They could say no.

آنها می توانستند بگویند نه.

Oh, well, brief means very short.

اوه، خوب، مختصر به معنای بسیار کوتاه است.

Sometimes at school they'll say, all the teachers go

گاهی اوقات در مدرسه می گویند، همه معلمان

to the staff room for a brief meeting.

برای یک جلسه کوتاه به اتاق کارکنان می روند.

That means we're going to have a very short meeting.

یعنی قرار است یک جلسه خیلی کوتاه داشته باشیم.

It usually doesn't end up being a brief meeting when.

زمانی که معمولاً به یک جلسه کوتاه ختم نمی شود.

When a whole bunch of teachers are together in

وقتی یک دسته کامل از معلمان در

a room for a five minute meeting, sometimes it

یک اتاق برای یک جلسه پنج دقیقه ای با هم هستند، گاهی اوقات به

ends up being a 20 minutes meeting.

یک جلسه 20 دقیقه ای ختم می شود.

But when a meeting is brief, when you talk about a

اما وقتی یک جلسه کوتاه است، وقتی در مورد یک

brief moment in time, the word brief means very short.

لحظه کوتاه از زمان صحبت می کنید، کلمه مختصر به معنای بسیار کوتاه است.

So sometimes you have a brief amount of time.

بنابراین گاهی اوقات شما زمان کوتاهی دارید.

Maybe you have a meeting and the

شاید جلسه ای داشته باشید و آن

person says, it's going to be brief.

شخص بگوید، این جلسه کوتاه خواهد بود.

And then you cross your fingers and

و سپس انگشتان خود را روی هم می گذارید و

hope that it will be brief.

امیدوار هستید که کوتاه باشد.

You hope that it will be very, very short. Deafening.

شما امیدوارید که بسیار کوتاه باشد. کر کننده.

This is a word we use to

این کلمه ای است که ما برای

talk about something that's very, very loud.

صحبت در مورد چیزی که خیلی خیلی بلند است استفاده می کنیم.

I went to a concert a couple

چند سال پیش به یک کنسرت رفتم

years ago, and it was deafening.

و این خیلی کر کننده بود.

Jed and I were close to the front.

من و جید نزدیک جبهه بودیم.

It was a street concert, and the speakers

این یک کنسرت خیابانی بود و بلندگوها

were gigantic and the music was deafening.

غول پیکر و موسیقی کر کننده بود.

So that simply means it was very loud.

پس این به این معنی است که صدای بسیار بلندی داشت.

In this picture, you can see an airplane taking off.

در این تصویر می توانید یک هواپیما در حال بلند شدن را مشاهده کنید.

If you stand close to an airplane, like this airplane,

اگر نزدیک هواپیما بایستید، مانند این هواپیما،

when it takes off, the sound would be deafening.

هنگام بلند شدن، صدا کر کننده خواهد بود.

It would be very, very loud.

بسیار بسیار بلند خواهد بود.

When you go somewhere loud, you should

وقتی با صدای بلند به جایی می روید، باید

wear earplugs to protect your hearing, especially

گوش گیر ببندید تا از شنوایی خود محافظت کنید، به خصوص

if the sound is deafening. Ancient.

اگر صدا کر کننده باشد. کهن.

This is something, this is a word we

این چیزی است، این کلمه ای است که ما

use to describe something that is very old.

برای توصیف چیزی که بسیار قدیمی است استفاده می کنیم.

Sometimes when they are doing an archaeological dig.

گاهی که در حال انجام کاوش باستان شناسی هستند.

There's a good word for you.

یک کلمه خوب برای شما وجود دارد.

An archaeological dig is when they dig

حفاری باستان شناسی زمانی است که

up the ground to find ancient artifacts.

زمین را برای یافتن آثار باستانی حفر می کنند. یک

There's another word for you. Artifacts.

کلمه دیگر برای شما وجود دارد. مصنوعات.

They look for very old things.

آنها به دنبال چیزهای بسیار قدیمی هستند.

Maybe they find very old swords or

شاید آنها شمشیرها یا سپرهای بسیار قدیمی

shields or pottery or little bowls.

یا ظروف سفالی یا کاسه های کوچک پیدا کنند.

They look for ancient things, things from not just

آنها به دنبال چیزهای باستانی هستند، چیزهایی مربوط به

a hundred years ago or 500 years ago, things

صد سال پیش یا 500 سال پیش، چیزهایی

from a thousand years ago or 2000 years ago.

مربوط به هزار سال پیش یا 2000 سال پیش.

They are looking for very old things.

آنها به دنبال چیزهای بسیار قدیمی هستند.

They are looking for ancient things.

آنها به دنبال چیزهای باستانی هستند.

And you can use this to describe people, but

و شما می توانید از این برای توصیف افراد استفاده کنید، اما

it's a very negative way of describing people.

این یک روش بسیار منفی برای توصیف افراد است.

Like, oh, the guy is ancient.

آه، آن مرد قدیمی است.

Like, someday, if I'm 65 and still teaching

مثلاً، یک روز، اگر من 65 ساله باشم و هنوز

at school, the students might think I'm ancient.

در مدرسه تدریس کنم، دانش آموزان ممکن است فکر کنند من قدیمی هستم.

They might think I'm very old.

ممکن است فکر کنند من خیلی پیر هستم.

Again, not a nice way to describe someone, but

باز هم، روش خوبی برای توصیف کسی نیست، اما

some people do describe old people that way.

برخی افراد پیرها را اینطور توصیف می کنند.

Transparent.

شفاف.

When a person is very open in the sense that

وقتی یک فرد بسیار باز است به این معنا که

they share a lot about their life very easily.

خیلی راحت در مورد زندگی خود به اشتراک می گذارد.

They're easy to talk to,

صحبت کردن با آنها آسان است

and they'll talk about anything.

و در مورد هر چیزی صحبت می کنند.

They'll talk about, um, news in their family.

آنها در مورد اخبار در خانواده خود صحبت خواهند کرد.

They'll talk about any subject with ease.

آنها در مورد هر موضوعی به راحتی صحبت خواهند کرد.

And nothing is off limits.

و هیچ چیز خارج از محدوده نیست.

When something's off limits, it means they don't,

وقتی چیزی خارج از محدوده است، به این معنی است که آنها نمی کنند،

someone doesn't want to talk about it.

کسی نمی خواهد در مورد آن صحبت کند.

So when you know someone like

بنابراین وقتی شما چنین فردی را می شناسید

that, we say they're very open.

، می گوییم که او بسیار باز است.

We say they are transparent.

ما می گوییم شفاف هستند.

I work with some people who are very open.

من با افرادی کار می کنم که خیلی باز هستند.

They're very transparent people.

آنها افراد بسیار شفافی هستند.

What you see and hear is exactly who they are.

آنچه شما می بینید و می شنوید دقیقاً آنها هستند.

They don't act fake.

آنها جعلی عمل نمی کنند.

They are very transparent and very open.

آنها بسیار شفاف و بسیار باز هستند.

Wealthy is used to describe someone who is very rich.

ثروتمند برای توصیف شخصی که بسیار ثروتمند است استفاده می شود.

This is not me.

این من نیستم.

But if you have lots of money, you are very rich.

اما اگر پول زیادی دارید، بسیار ثروتمند هستید.

If you have lots of money, you are wealthy.

اگر پول زیادی دارید، ثروتمند هستید.

So you can say, oh, my brother is wealthy,

پس می توانید بگویید آه، برادر من پولدار است،

or my uncle is wealthy, or, my aunt worked

یا عمویم ثروتمند است، یا عمه من

hard her whole life, and she is very rich.

تمام عمرش را سخت کار کرده است، و او بسیار ثروتمند است.

She is wealthy now.

او اکنون ثروتمند است.

But no, this doesn't describe me.

اما نه، این من را توصیف نمی کند.

I'm the guy that makes enough money to pay

من آن مردی هستم که

all the bills every month, and that's it.

هر ماه آنقدر پول به دست می‌آورم که بتوانم تمام قبض‌ها را پرداخت کنم، و تمام.

I think that's how most of us live our lives.

فکر می کنم بیشتر ما اینگونه زندگی می کنیم.

You work, you pay the bills, and hopefully there's a

شما کار می کنید، صورت حساب ها را پرداخت می کنید، و امیدوارم

little bit of money left over to do something fun.

کمی پول برای انجام یک کار سرگرم کننده باقی بماند.

Terrifying and terrified.

وحشتناک و وحشتناک.

Let me explain the difference.

بگذارید تفاوت را توضیح دهم.

So when something is terrifying, it's very scary.

بنابراین وقتی چیزی ترسناک است، بسیار ترسناک است.

This is like an old, abandoned building.

اینجا شبیه یک ساختمان قدیمی و متروکه است.

This building is terrifying to me.

این ساختمان برای من وحشتناک است.

This is very scary.

این خیلی ترسناک است.

If I was in a building like this, I would not enjoy it.

اگر در چنین ساختمانی بودم، از آن لذت نمی بردم.

Okay.

I would describe it as terrifying.

باشه.

من آن را ترسناک توصیف می کنم.

If you go on a roller coaster at an amusement

اگر در یک پارک تفریحی با ترن هوایی می روید

park, maybe that would have been a better picture.

، شاید تصویر بهتری بود.

It might be terrifying.

ممکن است وحشتناک باشد.

It might be very scary.

ممکنه خیلی ترسناک باشه

But if I'm describing how I feel, if I

اما اگر بخواهم احساسم را توصیف کنم، اگر

was in this building, I would be terrified.

در این ساختمان بودم، می ترسیدم.

I would be very scared. Okay.

من خیلی می ترسم. باشه.

I think I did a lesson on this a

فکر می کنم چند وقت پیش درسی در این مورد انجام دادم

while ago, and I should probably do another one,

و احتمالاً باید یک درس دیگر انجام دهم،

because it's easy to get these words confused, right?

زیرا به راحتی می توان این کلمات را اشتباه گرفت، درست است؟

Like, if I was to say I'm terrifying,

مثلاً اگر بخواهم بگویم ترسناک هستم، به

that means people are afraid of me.

این معنی است که مردم از من می ترسند.

But if I say I'm terrified,

اما اگر بگویم می ترسم، به

it means I'm actually very scared.

این معنی است که در واقع خیلی می ترسم.

So again, one more time, if something

بنابراین، یک بار دیگر، اگر چیزی

is terrifying, it is very scary.

وحشتناک باشد، بسیار ترسناک است.

If you are terrified, you are

اگر وحشت دارید،

feeling fear, you are very scared.

احساس ترس می کنید، بسیار می ترسید.

Gleaming means very shiny.

Gleaming به معنای بسیار براق است.

A long time ago, I had a motorcycle, and if you

خیلی وقت پیش من یک موتور سیکلت داشتم و اگر از

used chrome polish on the motorcycle, it was very shiny.

پولیش کروم روی موتور استفاده می کردید خیلی براق بود. می

It was gleaming.

درخشید.

When the sun hits the chrome parts of the

هنگامی که خورشید به قسمت های کرومی

exhaust and the engine, it would shine very brightly.

اگزوز و موتور برخورد می کند، بسیار درخشان می تابد.

It was very shiny.

خیلی براق بود

So we would say that it was gleaming.

بنابراین می گوییم که درخشان بود.

This might be a new word for you, gleaming.

این ممکن است یک کلمه جدید برای شما باشد، درخشان.

But, yes, I liked to wash my.

اما، بله، من دوست داشتم خودم را بشوییم.

I like to wash my motorcycle every Saturday.

من دوست دارم هر شنبه موتور سیکلتم را بشویم.

This is a long time ago. How long ago? Now?

این خیلی وقت پیش است. چه مدت قبل؟ اکنون؟

40 years ago?

40 سال پیش؟

No, 35 years ago, I had a motorcycle.

نه، 35 سال پیش، من یک موتور سیکلت داشتم.

My dude, my bath rate.

دوست من، نرخ حمام من.

No, it might have been 30 years ago.

نه، شاید 30 سال پیش بود.

I had it for three years.

سه سال داشتمش. در

By the way, I think I've said this before.

ضمن فکر کنم قبلا هم اینو گفتم

I sold it for more money than I bought it for.

من آن را به پولی بیشتر از خریدم فروختم.

Or the same money.

یا همون پول

Yeah, I think I bought it for 700 and sold it for 700.

آره فکر کنم 700 خریدم و 700 فروختم.

Well, I'm kind of ancient now.

خب من الان یه جورایی قدیمی شدم.

I might be remembering wrong.

شاید دارم اشتباه یادم میاد

But anyways, when you polish something, eventually, if

اما به هر حال، وقتی چیزی را جلا می دهید، در نهایت اگر

it's very shiny, we would say it's gleaming.

خیلی براق باشد، می گوییم درخشان است.

Apparently, this is a very hard to find stamp.

ظاهراً یافتن این مهر بسیار سخت است.

This is a rare stamp.

این یک تمبر کمیاب است.

When they made this stamp, they printed

وقتی این مهر را ساختند،

it and the airplane is upside down.

آن را چاپ کردند و هواپیما وارونه است.

I don't know what this stamp is worth.

من نمی دانم ارزش این تمبر چیست.

Let's find out for a sec.

بیایید یک ثانیه بفهمیم.

Upside down Jenny.

جنی وارونه.

Airplane stamp.

مهر هواپیما.

Yeah, I think that's what it's called.

آره فکر کنم اسمش همینه

Oh, it's worth a million dollars.

اوه، یک میلیون دلار می ارزد.

I think that's a lot of money, eh?

من فکر می کنم این پول زیادی است، نه؟

Anyways, when something is hard to

به هر حال، وقتی چیزی پیدا نمی شود

find, we say it's rare.

، می گوییم نادر است.

We have a little plant called a clover

ما یک گیاه کوچک به نام شبدر داریم

that grows here and it has three leaves.

که در اینجا رشد می کند و سه برگ دارد.

But sometimes you can find a four leaf clover.

اما گاهی اوقات می توانید یک شبدر چهار برگ پیدا کنید.

They are very hard to find.

پیدا کردن آنها بسیار سخت است.

They are rare.

نادر هستند.

Good English teachers are rare and very hard to find.

معلمان انگلیسی خوب نادر هستند و پیدا کردن آنها بسیار سخت است.

No, that's not true.

نه، این درست نیست.

There are a lot of good English teachers in the world.

تعداد زیادی معلم انگلیسی خوب در دنیا وجود دارد.

I'm just making a little joke there.

من آنجا فقط یک شوخی کوچک می کنم.

Sweltering.

متورم شدن.

This is a great word for

این یک کلمه عالی برای

what we've been experiencing here.

چیزی است که ما در اینجا تجربه کرده ایم.

We've had a week of sweltering weather.

ما یک هفته هوای سرد داشتیم.

It has been very hot here.

اینجا خیلی گرم بوده

I think if it was the middle of summer,

فکر می کنم اگر وسط تابستان بود،

I wouldn't consider it hot, but because it's early

آن را گرم نمی دانستم، اما چون اوایل

in the spring, middle of the spring, when it's

بهار است، وسط بهار، زمانی که

28, 29 degrees celsius, it feels quite hot.

28، 29 درجه سانتیگراد است، کاملاً گرم است.

So right now it is sweltering.

بنابراین در حال حاضر آن را متورم است.

Well, it's morning here, so not quite

خوب، اینجا صبح است، بنابراین هنوز کاملاً نیست

yet, but we're supposed to have another

، اما قرار است

sweltering day, another very hot day today.

امروز یک روز گرم دیگر داشته باشیم، یک روز بسیار گرم دیگر.

So there's another way to talk about

بنابراین راه دیگری برای صحبت در مورد

very hot, and it's the word spicy.

بسیار داغ وجود دارد و آن کلمه تند است.

So when I eat chicken wings or when I eat certain

بنابراین وقتی بال مرغ می‌خورم یا وقتی

kinds of food, it has a lot of spices in it,

انواع خاصی از غذا را می‌خورم، ادویه‌های زیادی در آن وجود دارد،

it has a lot of peppers or hot sauce in it.

فلفل یا سس تند زیادی در آن وجود دارد.

And I consider that food very hot.

و من آن غذا را بسیار گرم می دانم.

I consider it spicy.

من آن را تند می دانم.

We sometimes use the word hot and spicy together, but generally

ما گاهی اوقات از کلمه تند و تند با هم استفاده می کنیم، اما به طور کلی

in North America, if you say you're going to go out

در آمریکای شمالی، اگر می گویید می خواهید بیرون بروید

and eat spicy food, you usually mean you're going to eat

و غذای تند بخورید، معمولاً منظورتان این است که

food that's very hot, food that has a lot of.

غذای بسیار گرم می خورید، غذایی که مقدار زیادی دارد. از.

I'm trying to think of the maybe a lot

من سعی می کنم به مقدار زیادی

of chili powder, maybe a lot of chilies or

پودر فلفل قرمز، شاید مقدار زیادی فلفل یا

peppers in it, maybe some jalapenos or some ghost

فلفل قرمز موجود در آن فکر کنم، شاید از فلفل دلمه ای یا

peppers were used to make whatever you're eating.

فلفل ارواح برای درست کردن هر چیزی که می خورید استفاده شده باشد.

So sometimes when you order food, you order it and

بنابراین گاهی اوقات وقتی غذا سفارش می‌دهید، آن را سفارش می‌دهید و می‌گویید

you say, just make it a little less spicy.

فقط کمی تندش کنید.

If you don't like spicy food, I'm sure many

اگر غذاهای تند دوست ندارید، مطمئنم بسیاری

of you are from countries that love eating spicy

از شما از کشورهایی هستید که عاشق خوردن

food, and if I visited your country, I might

غذاهای تند هستند، و اگر به کشور شما سفر کنم، ممکن است

find the food very hot or spicy.

غذا را بسیار تند یا تند ببینم.

Starving.

گرسنگی.

So this is an interesting word because

بنابراین این کلمه جالبی است زیرا

starving kind of has two meanings.

گرسنگی دو معنی دارد.

It has a serious meaning, and then

معنای جدی دارد و سپس

it has an informal meaning as well.

معنای غیر رسمی نیز دارد.

The serious meaning is that someone

معنای جدی این است که کسی

is not getting enough food.

غذای کافی دریافت نمی کند.

So in some parts of the world,

بنابراین در برخی از نقاط جهان،

there are people who are starving.

افرادی هستند که از گرسنگی می میرند.

It's a serious situation.

این یک وضعیت جدی است.

We need to help and make sure those people have food.

ما باید کمک کنیم و مطمئن شویم که این افراد غذا دارند.

But in informal English, we also use

اما در انگلیسی غیررسمی از

it to talk about being very hungry.

آن برای صحبت در مورد گرسنگی بسیار نیز استفاده می کنیم.

I might come home from work and say

ممکن است از سر کار به خانه بیایم و

to Jen, oh, I'm starving, what's for supper?

به جن بگویم، اوه، من دارم از گرسنگی می میرم، برای شام چی؟

Or Jen might come in from the field and

یا جن ممکن است از مزرعه وارد شود و

say, oh, I'm starving, did you make supper?

بگوید، اوه، من از گرسنگی می‌میرم، شام درست کردی؟

And we simply mean that we are very hungry.

و منظور ما این است که خیلی گرسنه هستیم. پس

So again, two meanings of the word.

باز هم دو معنی کلمه.

The serious, real meaning would be people

معنای جدی و واقعی افرادی است

who legitimately don't have enough food.

که به طور قانونی غذای کافی ندارند.

And then the informal usage is to

و سپس استفاده غیررسمی این است که

say that you are very hungry.

بگوییم شما بسیار گرسنه هستید.

So sometimes I get up in the morning and I'm starving.

بنابراین گاهی اوقات صبح از خواب بیدار می شوم و از گرسنگی می میرم.

I'm very hungry and I will eat right away.

من خیلی گرسنه هستم و فورا می خورم. به

I will eat as soon as I get up.

محض اینکه بلند شوم می خورم.

Captivating.

فریبنده. آیا

Did we have this word earlier in the chat?

این کلمه را قبلاً در چت داشتیم؟

Maybe when something is captivating,

شاید وقتی چیزی گیرا است،

it is very interesting.

خیلی جالب باشد.

There's probably a lot of

احتمالاً

different words for very interesting.

کلمات مختلف زیادی برای خیلی جالب وجود دارد.

But if you go see a movie and say it's,

اما اگر رفتی فیلمی دیدی و گفتی،

it was captivating, it means it was very interesting.

گیرا بود، یعنی خیلی جالب بود.

If you go watch a street performer juggling on

اگر به تماشای یک مجری خیابانی در حال شعبده بازی در

the street in your, in the downtown area of

خیابان در مرکز

your city, you might say it's captivating.

شهر خود بروید، ممکن است بگویید فریبنده است.

It's very interesting to watch.

تماشای آن بسیار جالب است.

When, when we teach on YouTube,

هنگامی که در یوتیوب تدریس می کنیم،

we try to be captivating.

سعی می کنیم مجذوب کننده باشیم.

I try to be very interesting so that you enjoy

سعی می کنم خیلی جالب باشم تا از

watching the video and you're able to learn about that.

تماشای ویدیو لذت ببرید و بتوانید در مورد آن یاد بگیرید.

Sorry, I just lost my train of thought there. So the.

متاسفم، من فقط رشته فکرم را آنجا گم کردم. بنابراین.

And you're able to learn about what's in the video.

و شما می توانید در مورد آنچه در ویدیو است بیاموزید.

I was reading the chat while teaching.

در حین تدریس مشغول خواندن چت بودم.

I should do that.

من باید این کار را انجام دهم.

Huge, enormous, gigantic.

عظیم، عظیم، غول پیکر.

There's a lot of words for very big.

کلمات زیادی برای خیلی بزرگ وجود دارد.

These trees, I think, are redwoods and they are

این درختان، به نظر من، سرخ چوب هستند و

some of the biggest trees in the world.

از بزرگترین درختان جهان هستند.

They might be the biggest trees and they are huge.

آنها ممکن است بزرگترین درختان باشند و بزرگ باشند.

They are enormous.

آنها بسیار زیاد هستند.

They are humongous.

انبوهی هستند.

They are gigantic.

آنها غول پیکر هستند.

They are very big.

آنها بسیار بزرگ هستند.

So a lot of ways to talk

بنابراین راه های زیادی برای صحبت

about things that are very big.

در مورد چیزهایی که بسیار بزرگ هستند.

Gargantuan.

غول پیکر.

Is that another word?

آیا این کلمه دیگری است؟

But yes, huge simply means that

اما بله، عظیم به سادگی به این معنی است که

something is very, very big.

چیزی بسیار بسیار بزرگ است.

I've never seen these trees, but this is on my

من هرگز این درختان را ندیده ام، اما این در

list of things I'd like to do in life.

لیست کارهایی است که دوست دارم در زندگی انجام دهم.

I'd love to go to California and see the redwoods.

من دوست دارم به کالیفرنیا بروم و درختان سرخ را ببینم.

Very small. Tiny.

خیلی کوچک. کوچک.

So seeds are very small.

بنابراین دانه ها بسیار کوچک هستند.

They are tiny.

آنها کوچک هستند.

Some of the seeds we plant are very, very small.

برخی از دانه هایی که می کاریم بسیار بسیار کوچک هستند.

Some of them are tiny and they're

برخی از آنها کوچک هستند و

hard to even see in your hand.

حتی در دست شما به سختی می توان آنها را دید.

Jen sometimes uses a toothpick with water.

جن گاهی اوقات از خلال دندان با آب استفاده می کند.

She'll dip the toothpick in water and it will pick

او خلال دندان را در آب فرو می برد و

up a tiny seed or a very small seed.

یک دانه کوچک یا یک دانه بسیار کوچک را می گیرد.

And I do want to add here, like,

و من می خواهم در اینجا اضافه کنم، مثلاً

you can say a seed is very small.

می توان گفت که یک دانه بسیار کوچک است.

You can say it's tiny.

می توان گفت کوچک است.

You can say it's very, very small.

می توان گفت بسیار بسیار کوچک است.

You can say it's very tiny.

میشه گفت خیلی کوچیکه

All of those work and all of those are correct.

همه آنها کار می کنند و همه آنها درست است.

Cruel.

ظالمانه.

If someone is cruel, it means they are very mean.

اگر کسی ظالم است، به این معنی است که بسیار بدجنس است.

You may know someone like this.

شاید شما هم چنین شخصی را بشناسید.

In my life, I have met a few people who are just cruel.

در زندگی ام با چند نفر برخورد کردم که فقط ظالم هستند.

They are very mean.

آنها بسیار بدجنس هستند.

They don't treat animals nicely.

آنها با حیوانات خوب رفتار نمی کنند.

They don't treat other people nicely.

آنها با دیگران به خوبی رفتار نمی کنند.

They are just not nice people to be around.

آنها فقط افراد خوبی برای بودن در اطراف نیستند.

They are very mean.

آنها بسیار بدجنس هستند.

They are cruel.

آنها ظالم هستند.

Or sometimes things are adorable.

یا گاهی اوقات چیزها قابل ستایش هستند.

This tiny little rabbit is adorable.

این خرگوش کوچولو دوست داشتنی است.

It is very cute.

خیلی بامزه است.

When I showed Jen this picture yesterday, she said

وقتی دیروز این عکس را به جن نشان دادم، او گفت که

it was a perfect picture for this word.

این یک عکس عالی برای این کلمه است.

This is an adorable bunny.

این یک اسم حیوان دست اموز دوست داشتنی است.

This bunny is very cute.

این خرگوش خیلی نازه

I think it's a baby bunny, isn't it?

من فکر می کنم این یک بچه خرگوش است، اینطور نیست؟

I don't know what the name for a

من نمی دانم اسم بچه اسم حیوان دست

baby bunny is, but it definitely is adorable.

اموز چیست، اما قطعاً شایان ستایش است.

It definitely is very cute.

قطعا خیلی بامزه است خیلی بد و

Awful.

So this is a pretty general term used

ناخوشایند.

بنابراین این یک اصطلاح کلی است که

to describe something that is very bad.

برای توصیف چیزی که بسیار بد است استفاده می شود.

This kid looks like he took a sip of

این بچه انگار جرعه ای از

that drink and he thinks it's very bad.

آن نوشیدنی را خورده است و فکر می کند خیلی بد است.

He thinks it's awful.

او فکر می کند افتضاح است.

The taste was very bad.

طعمش خیلی بد بود

The taste was awful, and he certainly didn't like it.

طعم آن افتضاح بود و مطمئناً آن را دوست نداشت.

I'm sure that's the face I made when I was that age

من مطمئن هستم که این چهره ای است که در آن سن ساخته بودم

also, that is a nice shirt that, when I was a kid.

، آن پیراهن خوبی است که در دوران کودکی من بود.

I wish I had had shirts like that when I was a kid.

ای کاش وقتی بچه بودم همچین پیراهنی داشتم. فکر می

I think I might own that shirt in

کنم ممکن است آن پیراهن را در

the adult version, but nice shirt, kid.

نسخه بزرگسالان داشته باشم، اما پیراهن زیبا، بچه.

He has great taste in shirts.

او سلیقه زیادی در پیراهن دارد.

When you are cautious, you are very careful.

وقتی محتاط هستید، بسیار مراقب هستید.

This person is wearing hearing

این شخص

protection and a hard hat.

محافظ شنوایی و کلاه سختی بر سر دارد.

This person is being cautious.

این شخص محتاط است.

This person is being very careful.

این شخص بسیار مراقب است.

They probably work somewhere where

آنها احتمالاً در جایی کار می کنند که

they need to be safe.

باید در آن ایمن باشند.

They need to make sure that they are protected.

آنها باید مطمئن شوند که از آنها محافظت می شود.

And so in order to prevent

و بنابراین برای جلوگیری از

injuries, they are being cautious.

صدمات، آنها احتیاط می کنند.

They are being very careful.

آنها بسیار مراقب هستند.

They're wearing a hard hat and some ear protection.

آنها یک کلاه سخت و محافظ گوش بر سر دارند.

I would say good job to that person.

من به آن شخص می گویم کار خوب است. مسلم -

Certain.

When you are very sure of something, you are certain.

قطعی.

وقتی از چیزی خیلی مطمئن هستید، مطمئن هستید.

I was. Let me see. I'm trying to think of the

من بودم. بذار ببینم. دارم سعی می کنم به

last thing I was certain about.

آخرین چیزی که مطمئن بودم فکر کنم.

Um, I was very sure that.

اوم خیلی مطمئن بودم

I guess I'm not sure.

حدس میزنم مطمئن نیستم

I was very sure my lesson would go yes, go well.

من خیلی مطمئن بودم که درس من خوب پیش می رود.

Yesterday, I was certain that my lesson would go well.

دیروز مطمئن بودم که درسم خوب پیش خواهد رفت.

And this is just a little joke.

و این فقط یک شوخی کوچک است.

I'm not arguing.

من بحث نمی کنم.

I'm just explaining why I'm right.

من فقط توضیح می دهم که چرا حق با من است.

That's, uh, I think a funny little.

این به نظر من کمی خنده دار است.

A little saying. Let's see here.

یه گفته کوچولو اینجا را ببینیم.

Oh, freezing.

اوه، یخ زدن.

Very cold.

خیلی سرد.

I should have put this slide up with the sweltering.

من باید این اسلاید را همراه با غرق کردن می گذاشتم.

But sometimes in the winter, there are

اما گاهی اوقات در زمستان

days where it is very cold outside.

روزهایی وجود دارد که هوای بیرون بسیار سرد است.

It is freezing outside.

بیرون یخ می زند.

Sometimes Jen comes in after she goes to the

گاهی اوقات جن بعد از رفتن به

barn in the winter, in the morning, and comes

انبار در زمستان، صبح، وارد می شود و می

in and she'll say, it's very cold outside.

آید و می گوید بیرون خیلی سرد است.

It is freezing outside today.

امروز بیرون یخبندان است.

You'll want to wear a winter

coat when you go outside today.

امروز وقتی بیرون می روید، دوست دارید یک کت زمستانی بپوشید.

It is freezing. It is very cold.

یخ می زند. هوا خیلی سرد است.

I kind of miss this, by the way.

اتفاقاً دلم برای این موضوع تنگ شده است.

I miss this time of year.

دلم برای این موقع از سال تنگ شده

I mean, I do love how if you watch my short

منظورم این است که من عاشق این هستم که اگر

lesson on my other channel today, it's just very green outside.

امروز درس کوتاه من را در کانال دیگر من تماشا کنید، بیرون خیلی سبز است.

But definitely, I do miss scenes like this.

اما قطعا دلم برای چنین صحنه هایی تنگ شده است.

It is fun in the winter when it's very cold.

در زمستان که هوا بسیار سرد است سرگرم کننده است.

When it is freezing.

وقتی در حال یخ زدن است.