An English Lesson About Being Busy

So sometimes in life you have a busy week

بنابراین گاهی اوقات در زندگی شما هفته‌ای پرمشغله دارید

and you don't get a lot done, or maybe you just don't

و کارهای زیادی انجام نمی‌دهید، یا شاید فقط

feel like doing stuff and you don't get a lot done.

حوصله انجام دادن کارها را ندارید و کارهای زیادی را انجام نمی‌دهید.

In this English lesson,

در این درس انگلیسی،

I'll teach you some phrases you can use

عباراتی را به شما آموزش می‌دهم که می‌توانید

to talk about those types of situations.

در مورد آن نوع موقعیت‌ها صحبت کنید.

This past week, I had a really busy week

این هفته گذشته، من یک هفته واقعا شلوغ داشتم

and I also didn't feel like doing some things.

و همچنین حوصله انجام برخی کارها را نداشتم.

So I'm a little bit behind right now, and I thought, well,

بنابراین من در حال حاضر کمی عقب هستم ، و فکر کردم، خوب،

that would make a good English lesson topic, wouldn't it?

این یک موضوع درس انگلیسی خوب خواهد بود ، اینطور نیست؟

So once again, in this English lesson,

بنابراین، یک بار دیگر، در این درس انگلیسی،

I'll talk about phrases you can use

من در مورد عباراتی صحبت خواهم کرد که می توانید از آنها

to talk about a busy week or to talk about a week

برای صحبت در مورد یک هفته پرمشغله یا برای صحبت در مورد هفته ای

where you just didn't feel like doing things.

که در آن احساس انجام کارها را نداشتید، استفاده کنید.

(bright music)

(موسیقی روشن)

The first phrase I'm going to talk

اولین عبارتی که قرار است در

about is the phrase stick to the plan.

مورد آن صحبت کنم عبارت stick to the plan است.

Normally for me, I have a plan for the week.

به طور معمول برای من، من برای هفته برنامه دارم.

For making these English lessons for YouTube,

برای ساختن این درس های انگلیسی برای یوتیوب،

I shoot the video on a certain day

من فیلم را در یک روز خاص فیلمبرداری می کنم

and I send the files to Jenna on a certain day

و در یک روز خاص فایل ها را برای جنا می فرستم

and I try to stick to the plan.

و سعی می کنم به برنامه پایبند باشم.

When I'm really busy

وقتی واقعاً سرم شلوغ است

or when I don't feel like doing anything,

یا نمی‌خواهم کاری انجام دهم، به

I remind myself that I have a plan for a reason

خودم یادآوری می‌کنم که به دلایلی برنامه‌ای دارم،

so I try to stick to the plan.

بنابراین سعی می‌کنم به برنامه پایبند باشم.

Do you know what stick means,

آیا می دانید چوب یعنی چه،

like when one thing sticks to another,

مثلا وقتی یک چیز به چیز دیگری می چسبد،

it won't come off of it?

از آن جدا نمی شود؟ به

That's why we use the verb stick.

همین دلیل از فعل چوب استفاده می کنیم.

You want to stick to the plan

شما می خواهید به برنامه پایبند باشید

so you can get done what you need to get done.

تا بتوانید کاری را که باید انجام دهید انجام دهید.

When I'm really busy, I try to remind myself

وقتی واقعاً سرم شلوغ است، سعی می‌کنم به خودم یادآوری کنم

that every little bit counts.

که هر ذره‌ای مهم است.

In English when you say that every little bit counts,

در زبان انگلیسی وقتی می گویید هر ذره اهمیت دارد، به این

it means that even if you do a small amount of a job,

معنی است که حتی اگر مقدار کمی از یک کار را انجام دهید، در

you are making progress.

حال پیشرفت هستید.

You can use this phrase in your English learning.

می توانید از این عبارت در یادگیری زبان انگلیسی خود استفاده کنید.

If you have a day where you don't have

اگر روزی دارید که

a lot of time to study English, you can think, hey,

زمان زیادی برای مطالعه زبان انگلیسی ندارید، می توانید فکر کنید، هی،

every little bit counts.

هر ذره ای مهم است.

Maybe I can just listen

شاید بتوانم

to an English podcast while I'm driving my car to work.

در حالی که ماشینم را به سمت محل کار می‌رانم، به یک پادکست انگلیسی گوش دهم.

Maybe I can find a time today where I can study a little bit

شاید امروز بتوانم زمانی پیدا کنم که بتوانم کمی

of English, because every little bit counts.

زبان انگلیسی مطالعه کنم، زیرا هر ذره آن اهمیت دارد.

If you want to make progress doing something,

اگر می خواهید در انجام کاری پیشرفت کنید،

even a little tiny amount of work is really helpful.

حتی مقدار کمی کار واقعا مفید است.

Every little bit counts.

هر ذره ای مهم است

Another great English phrase for these kinds of situations

یکی دیگر از عبارت های انگلیسی عالی برای این نوع موقعیت ها

is the phrase one step at a time.

عبارت یک مرحله در یک زمان است.

When you think about something

وقتی به چیزی فکر می کنید

and you take it one step at a time,

و آن را یک قدم بر می دارید، به این

it means you don't think about the 10 things you need to do.

معنی است که به 10 کاری که باید انجام دهید فکر نمی کنید.

You think about each individual step and in particular,

شما در مورد هر مرحله جداگانه و به طور خاص

you think about the first step.

به اولین قدم فکر می کنید.

Sometimes it can be overwhelming

گاهی اوقات

to think about all of the things you need to do,

فکر کردن به همه کارهایی که باید انجام دهید ممکن است طاقت فرسا باشد،

but if you think about it

اما اگر به آن فکر می کنید

and you take one step at a time,

و هر بار یک قدم برمی دارید،

you only need to think about the first thing you need to do

فقط باید به اولین کاری که باید انجام دهید

and then once that's done, you can work on the next thing.

و بعد از انجام آن فکر کنید. ، می توانید روی مورد بعدی کار کنید.

Sometimes it's good to look at something

گاهی اوقات خوب است که به چیزی نگاه کنیم

and take one step at a time.

و هر بار قدمی برداریم.

Sometimes we say that you just need

گاهی اوقات می گوییم که شما فقط باید

to take baby steps.

قدم های کودکی بردارید.

In English, when we say you need to take baby steps,

در زبان انگلیسی، وقتی می گوییم شما باید قدم های کودک بردارید، به این

it means you need to take a step,

معنی است که باید یک قدم بردارید،

but you can just take a small one like you're a baby.

اما می توانید فقط یک قدم کوچک بردارید، مثل اینکه بچه هستید.

Sometimes when you look at the thing you need to do,

گاهی اوقات وقتی به کاری که باید انجام دهید نگاه می‌کنید،

it can also be overwhelming, just that first step.

ممکن است بسیار طاقت فرسا باشد، فقط همان قدم اول.

So within that first step, maybe you can take baby steps.

بنابراین در اولین قدم، شاید بتوانید قدم های کودکی بردارید.

Here's a good example.

در اینجا یک مثال خوب است.

If I was going to try and learn a new language,

اگر می‌خواستم زبان جدیدی یاد بگیرم،

I would just take baby steps at first.

ابتدا قدم‌های کوچکی برمی‌داشتم.

I wouldn't try to have a conversation

من سعی نمی کنم در هفته اول

with a native speaker of that language in the first week.

با فردی که زبان مادری آن زبان است صحبت کنم.

Instead, I would take baby steps.

درعوض، قدم های کودکی برمی داشتم.

I would learn some vocabulary.

کمی واژگان یاد می گرفتم.

I would do some other little things.

من چند کار کوچک دیگر انجام خواهم داد. قبل از اینکه کارهای بزرگتر انجام دهم،

I would do some tiny baby steps

چند قدم کوچک را انجام می دادم

before I did some bigger ones.

.

So sometimes it's good just to take a few baby steps

بنابراین گاهی اوقات خوب است که

before you take a big adult size step

قبل از برداشتن یک قدم بزرگ در اندازه بزرگسال

on the thing you're doing.

روی کاری که انجام می دهید، چند قدم کودک بردارید.

Sometimes I like to think about the English phrase

گاهی دوست دارم

one day at a time when I'm really busy

روزی در زمانی که واقعاً سرم شلوغ است

or when I don't feel like doing something.

یا حوصله انجام کاری را ندارم به عبارت انگلیسی فکر کنم.

This is similar to just taking baby steps

این شبیه به برداشتن قدم های کودک

or one step at a time, but one day at a time simply means

یا یک قدم در یک زمان است، اما یک روز در یک زمان به سادگی به این معناست که به

think about your day,

روز خود فکر کنید، به این

think about what you can actually get done

فکر کنید که واقعاً

in that day and get that done.

در آن روز چه کاری می توانید انجام دهید و آن را انجام دهید.

Don't worry about that you have many things to do tomorrow

نگران این نباشید که فردا یا آخر هفته کارهای زیادی برای انجام دادن دارید

or on the weekend.

.

Just try to think, okay, one day at a time,

فقط سعی کنید فکر کنید، خوب، یک روز در یک زمان،

what do I need to get done today?

امروز چه کاری باید انجام دهم؟

Let me get that done

اجازه دهید این کار را انجام دهم

and then I'll be happy one day at a time.

و سپس یک روز خوشحال خواهم شد.

In English, sometimes when we describe

در زبان انگلیسی، گاهی اوقات وقتی

making progress on something,

پیشرفت در چیزی را توصیف می کنیم، از

we use the phrases bit by bit or little by little.

عبارات ذره ذره یا کم کم استفاده می کنیم.

When you say that you're getting something done bit by bit,

وقتی می گویید که کاری را ذره ذره انجام می دهید، به این

it means you're getting little pieces of it done

معنی است که در حال انجام تکه های کوچک آن هستید

and you're slowly making progress.

و به آرامی در حال پیشرفت هستید.

When you say you're getting something done

وقتی می گویید کاری را

little by little, it means the same thing.

کم کم انجام می دهید، به همین معنی است.

You're getting little pieces done.

شما در حال انجام کارهای کوچک هستید.

Sometimes it's good to just work on something

گاهی اوقات خوب است که فقط روی چیزی کار کنید

and just get it done bit by bit or little by little.

و آن را ذره ذره یا کم کم انجام دهید. پیشرفت

It's nice to make small progress, and if you stick

کوچک خوب است ، و اگر

with it throughout the day, I'm using the verb stick again,

در طول روز به آن پایبند باشید، من دوباره از فعل stick استفاده می کنم،

if you stick with it, then little by little,

اگر به آن پایبند باشید، کم کم کارهای

you get a lot done

زیادی انجام می دهید

and bit by bit you get a lot done, but sometimes,

و ذره ذره کارهای زیادی می کنید. انجام شد، اما گاهی اوقات،

it's good just to go little by little or bit by bit.

خوب است که کم کم یا ذره ذره پیش برویم.

Sometimes when you procrastinate or when you leave things

گاهی اوقات وقتی کارها را به تعویق می اندازید یا وقتی کارها را

to the last minute, you end up needing to double down.

به آخرین لحظه می گذارید، در نهایت نیاز به دو برابر شدن دارید.

There's a few English terms in there.

چند اصطلاح انگلیسی در آن وجود دارد.

When you procrastinate or leave something to the last minute

وقتی کاری را به تعویق می اندازید یا کاری را به آخرین لحظه واگذار می کنید به این

means you do something else

معنی است که به

instead of the work you're supposed to be doing.

جای کاری که قرار است انجام دهید، کار دیگری انجام می دهید.

When you double down,

وقتی کار را دوبرابر می کنید، به این

it means you have to spend twice as much time

معنی است که باید دو برابر زمان صرف کنید

or you need to work twice as hard,

یا باید دو برابر بیشتر کار کنید، باید

you have to work faster and more efficiently,

سریع تر و کارآمدتر کار کنید

and for a longer period, you need to double down

و برای مدت طولانی تر، باید دو برابر کنید

because you didn't do the work when you should have done it.

زیرا این کار را انجام نداده اید. کار زمانی که باید آن را انجام می دادید

So this does happen to me sometimes.

بنابراین گاهی اوقات این اتفاق برای من می افتد.

Earlier this week I procrastinated a bit

اوایل این هفته کمی معطل کردم

and now it's Friday and I have to double down.

و الان جمعه است و باید دو برابر کنم.

I have to work extra long

من باید مدت زیادی کار کنم

and I gotta work extra hard in order to get stuff done

و برای انجام کارهایی

that I need to get done today.

که امروز باید انجام دهم باید بیشتر سخت کار کنم.

Sometimes it can be a good idea

گاهی اوقات می تواند ایده خوبی باشد

to just take a step back.

که فقط یک قدم به عقب برگردید.

Instead of working on what you need to work on,

به جای کار بر روی چیزی که باید روی آن کار کنید،

it's good to just take a step back

خوب است فقط یک قدم به عقب برگردید

and look at the job that you have to do.

و به شغلی که باید انجام دهید نگاه کنید.

I do this every once in a while because I feel like

من هر چند وقت یکبار این کار را انجام می دهم زیرا احساس می کنم

when you take a step back,

وقتی یک قدم به عقب بر می دارید،

when you stop working and look at the work,

وقتی کار را متوقف می کنید و به کار نگاه می کنید،

you can reflect on what's working

می توانید در مورد چیزهایی که کار می کند فکر کنید

and reflect on what isn't working and maybe make a new plan.

و در مورد چیزهایی که کار نمی کند فکر کنید و شاید یک برنامه جدید بسازید.

So sometimes when you're busy

بنابراین گاهی اوقات وقتی مشغول هستید

or when you don't feel like doing something,

یا زمانی که حوصله انجام کاری را ندارید،

it's good to just take a step back, think for a little bit,

خوب است که فقط یک قدم به عقب بردارید، کمی فکر کنید،

make a new plan, and then get back at it.

یک برنامه جدید بسازید و سپس به آن برگردید.

Well, hey, thank you so much

خوب، هی، خیلی ممنونم که

for watching this English lesson

این درس انگلیسی را تماشا کردید،

where I hope you learned some English phrases

جایی که امیدوارم عباراتی انگلیسی را یاد گرفته باشید

that you can use when you're having a busy week

که بتوانید زمانی که یک هفته پرمشغله دارید

or when you're having a week where you don't feel like doing

یا زمانی که هفته ای را سپری می کنید که حوصله انجام

the things you're supposed to be doing.

این کار را ندارید از آنها استفاده کنید. کارهایی که قرار است انجام دهید

If this is your first time here,

اگر این اولین بار است که اینجا هستید،

don't forget to click that red subscribe button.

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک کلیک کنید.

Gimme a thumbs up if this video helped you learn

اگر این ویدیو به شما کمک کرد تا

a little bit more English, and if you have the time,

کمی بیشتر انگلیسی یاد بگیرید، به شما کمک کنید، و اگر وقت دارید،

leave a comment or maybe watch another English lesson.

نظر بدهید یا شاید یک درس انگلیسی دیگر را تماشا کنید.